به گزارش مشرق، برای نویسندگان، همیشه یکی از سؤالاتی که وجود دارد و باید برای آن پاسخی دقیق پیدا کنند، آن است که کدام اقشار جامعه قابلیتهای داستانی دارند. منظور از قابلیتهای داستانی، ویژگیهای تیپیکالی است که منجر به کشمش و خلق داستان میشود. پلیسها، پزشکان، آتشنشانها، وکلا و قضات و حتی متهمان و مجرمان، جزء گروههایی هستند که قابلیتهای داستانی دارند.
بیشتر بخوانیم:
رمانی به روایت محافظ آیتالله
در فضای فرهنگی اجتماعی ایران، گروه دیگری نیز وجود دارد که کمتر به آن پرداختهشده است. قشر روحانی، اعم از طلاب تازهوارد تا مراجع تقلیدی که موی خود را در این راه سفید کردهاند. البته در ادبیات داستانی ملتهای دیگر نیز چنین شخصیتهایی حضور دارند؛ مانند کشیشهای مسیحی، راهبان بودائی و شمنهای آفریقایی. تفاوت عمده بین این چند گروه و روحانیت شیعه در آن است که فرآیند جدایی دین از امور دنیوی ذاتاً مانند دین بودا یا در درازمدت مانند دین مسیحیت، در آن رخ نداده است. باوجود تمام کاستی و کمبودها، همچنان نقش روحانیت شیعه در امور جاری غیرقابلانکار است.
اکبر صحرایی نویسنده نامآشنای شیرازی در رمان جدیدش آواز، بچه، آتش به سراغ یکی از همین روحانیهای بهنام و مشهور رفته است. رمانی که نشر کتاب جمکران پاییز 1395 چاپ و منتشر کرده است. سید عبدالحسین دستغیب مرجع تقلید و اولین امامجمعه مردم شیراز بعد از پیروزی انقلاب بود. دالّ مرکزی نویسنده در رمانش، روزهای نزدیک به قبل و بعد از شهادت ایشان به دست گروه منافقین است. به بهانه سالگرد شهادت ایشان در 20 آذر، به معرفی این کتاب پرداختهایم.
راوی اصلی رمان، نادر است. جوانی که سالهای قبل از انقلاب در کوران مبارزات مردم شیراز علیه سلطنت پهلوی شرکت میکرده و بعدازآن جزو مأموران محافظ آیتالله دستغیب بوده است. راوی دوم نیز گوهر ادبآذر است. دختری هجدهساله که با منفجر کردن بمبی که به خود بسته بود، باعث شهادت آیتالله دستغیب و دوازده پاسدار همراهش گشت.
نویسنده تمرکزش را بر نادر گذاشته است. چگونه یک ستوان ارتش که خواهان پیشرفت همهجانبه در حکومت پهلوی است، حاضر میشود برای رسیدن به مقام بالاتر، در سازمان ساواک مشغول به کار شود و با جاسوسی کردن پدر و دیگر نزدیکان و آشنایانش، راهش را باز کند.
اینجاست که ساختار داستان، به کمک محتوای موردنظر نویسنده میآید. نادر شخصیتی زنده دارد. دانسته و آگاهانه انتخاب میکند. مقامات ارشد ساواک استان فارس برای بالا بردن دقت اطلاعاتشان، تصمیم میگیرند او را به بیت آیتالله دستغیب نزدیک کنند. در ماجرایی دروغین او را به همراه مرجع تقلید شیراز، دستگیر میکنند تا از این طریق به شخص آیتالله نزدیک شود.
در این قسمت از داستان، نویسنده با ایجاد یک رابطه علی و معلولی دقیق، رفتار و کردار آیتالله را بدون روتوش به مخاطب نشان میدهد. آیتالله در زندان همانگونه است که در بیرون زندان رفتار میکرده است. فشار و سختی بازجویی او را از دیدگاهش منصرف و منحرف نمیکند. روحیات شخصی او نهتنها دیگر زندانیان سیاسی که بسیاری اوقات عقاید ضد دینی دارند تغییر میدهد بلکه تخم تردید را در ذهن نادر نیز میکارد.
نادر که تا پیشازاین یقین داشته است مسیری که انتخاب کرده، کاملاً درست است و برای پیشرفت باید هر کاری کرد، در یک شکاکیت بزرگ گیر میکند. شکاکیتی که روح او را چون خوره میخورد. در ادامه داستان، او همچنان همراه آیتالله است. سرانجام در پایان داستان، او تصمیم آخرش را میگیرد.
نوع تصمیمگیری او معمایی که در دل داستان شکلگرفته است را برای او باز میکند. نویسنده با نشان دادن مجموعهای از کنشها و واکنشهای آیتالله افکار، کردار، رفتار و همینطور سبک زندگی او را بهخوبی نشان داده است. ساختار اینچنینی، باعث شده است در کنار نادر که به نحوی قهرمان تغییرپذیر ماجراست، با قهرمان دیگری آشنا شویم که شخصیت پخته و بهخوبی پرداختشدهاش منشأ تغییرات را در شخصیت نادر نشان دهد.