به گزارش مشرق، «هادی محمدی» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
ترامپ در سفر دزدانه به عراق تصریحاتی داشت که اغلب به مسئله خروج امریکا از منطقه در این سخنان توجه شد، که در جای خود حائز اهمیت است. نکته مهمتر این است که امریکا نه فقط در دوره ترامپ، بلکه از دوره اوباما وارد فاز جدید از سیاست بینالمللی خود شده است و شاید بحران اقتصادی یکی از دلایل این رویکرد باشد ولی ماهیت نظام سرمایهداری جوهره این نوع از سیاستورزی از سوی امریکاست.
بیشتر بخوانید:
تظاهرات عراقیها در اعتراض به سفر «ترامپ»
نیروهای امریکایی و ناتو که همواره با تلفات و خسارتهای قابل توجه در مناطق مختلف افغانستان روبهرو بودند در دوره دوم ریاست اوباما و بنا به توصیه مراکز مطالعات استراتژیک، راهبرد خرید امنیت را در دستور کار خود قرار دادند، بدین ترتیب که هر یک از یگانهای نظامی غربی در مناطق مختلف افغانستان برای در امان ماندن از حملات و تلفات، مبالغ ماهانهای به سران طالبان بپردازند تا امنیت داشته باشند. در این طرح، بودجه مربوط را عربستان و امارات و کشورهای نفتی و همپیمان امریکا تأمین میکنند.
جالب است که یگان ایتالیایی در یک جابهجایی مأموریتی به منطقهای در قندهار منتقل میشود و از این سیاست بیخبر بودند! در ابتدای ماه به دلیل عدم پرداخت رشوه مالی، هدف قرار گرفتند و تعدادی تلفات دادند و سپس با پرداخت منظم رشوه مالی در امان ماندند.
ترامپ امروز این سیاست را تکامل بخشیده و استراتژی خود در غرب آسیا را تجاریسازی کرده تا از جیب چیزی پرداخت نکند. نام این راهبرد را اینگونه توضیح میدهد که اولاً برای امنیت هر یک از کشورهای تحتالحمایه، باید هزینهای به امریکا پرداخت شود، ثانیاً اینکه اگر بنا باشد نیروهای امریکایی در منطقه باقی بمانند و موازنه قدرت را حفظ کنند، باید پرداخت جدیدی به امریکا صورت پذیرد یا باید از امتیازات جدید برخوردار شوند.
ترامپ با بحرانسازی در منطقه یا استمرار بحرانهای تروریستی، دولتهای منطقه را تحت فشار میگذارد تا سهمی از ثروتهای نفتی و غیرنفتی را دریافت کند؛ لذا با مطرح کردن رویکرد خروج از سوریه، حامیان تروریسم تکفیری از رژیم صهیونیستی تا عربستان و بقیه کشورهای عربی را وادار به پذیرش این منطق کند. ترامپ حاضر نیست بودجه سرباز امریکایی را در منطقه هزینه کند، مگر اینکه این ژاندارمی برای امریکا حاصلی دربر داشته باشد.
ترامپ صراحتاً از این کشورها میخواهد که برای امنیت خود یا ایجاد موازنه قدرت مطلوب در منطقه باید هزینه بدهند و خودشان هم مشارکت فعال داشته باشند. این بدان معناست که خروج نیروهای امریکایی از منطقه مطرح نیست بلکه کاهش و جابهجایی مطرح است و از سوی دیگر با پرداخت رشوههای مالی در مراحل جدید راهبرد امریکا، سهمی بهعهده میگیرند و از همه مهمتر اینکه این کشورها، باید در بحرانسازی امنیتی و در راستای برنامه و راهبردهای امریکایی، نقش فعالتری بازی کنند.
اینکه این کشورهای همپیمان بهجز توان مالی، از بنیه کافی برای بحرانسازی هم برخوردار باشند یا خیر، مهم نیست بلکه برای امریکا این مهم است که غرب آسیا اگر با پروژه تروریسم تکفیری منافع امریکایی را تأمین نکرده، باید وارد یک فاز جدید از کشمکشها و رقابتها و بحرانهای جدید شود و امریکا در جایگاه مدیریتکننده و بدون پرداخت هزینه مالی و نظامی، حقالزحمه نیز دریافت کند.