بیشتر بخوانید:
۱- نخست آنکه این عبارت آقای ظریف بیش از آنکه از منظر ایجابی حائز اهمیت باشد، واجد یک ویژگی سلبی بسیار مهم است که به نظر میرسد در تحلیلها کمتر به آن اشاره شده است؛ به بیان دیگر، پیش از آنکه از آقای ظریف بپرسیم "پس هدف از برجام چه بود؟ " میتوانیم درباره پیشفرضهای همین جملهی او به یک جمعبندی مهم برسیم و آن اینکه شاید برای نخستین بار وزیر امور خارجه کشورمان - به عنوان مهمترین مسئول مستقیم در مذاکرات که از قضا برای آن نشان افتخار از ریاستجمهوری هم دریافت کرد – به این نتیجه رسیده است که برجام به هیچ وجه از نظر آوردهی اقتصادی قابل موجهسازی و توجیه برای افکار عمومی نیست.
در واقع مدیر میدانی مذاکرات هستهای و برجام، پس از ۳ سال از حصول توافق هستهای و ۶ سال از شروع مذاکرات در دور جدید، به این جمعبندی رسیده که هیچ راهی برای دفاع از برجام از منظر آوردهی اقتصادی برای کشور وجود ندارد، لذا باید از اساس مسئلهی نسبت اقتصاد و برجام را «منحل» و توجیه برجام را بر اساس یک سری مؤلفههای دیگر صورتبندی کرد!
بنابراین این جملهی جناب ظریف، پیش از آنکه از منظر یک "ادعای جدید" قابل بررسی باشد، باید به عنوان یک "اعتراف بیسابقه" به منفعت "تحقیقاً هیچ" اقتصادی ایران از برجام ارزیابی و تحلیل شود.
۲- جناب ظریف برای موجه سازی این جملهی خود (هدف از برجام اقتصادی نبود)؛ محدودیتهای بسیار بزرگی پیش رو دارد. تقریباً هیچ دولتمردی در کابینه آقای روحانی وجود ندارد که از سال ۹۲ به این سو و حتی پیش از آن، اقتصاد ایران را به مذاکرات هستهای و برجام گره نزده باشد. از بخت بد جناب ظریف، اینترنت سالهاست اختراع شده و از سال ۷۱ هم وارد ایران شده، لذا یک جستجوی ساده در اینترنت هم میتواند ادعای آقای ظریف را نقش بر آب کند.
یکی از مهمترین فکتها برای رد ادعای آقای ظریف، اظهارات جناب روحانی رئیسجمهور محترم و آقای اسحاق جهانگیری معاون اول ایشان است. در بیانات این دو کار به آنجا رسیده بود که حتی حل مشکل آب آشامیدنی مردم هم به رفع تحریمها از قِبل توافق هستهای منوط میشد.
آقای روحانی در خرداد ۹۴ در این باره میگوید: " تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانکها احیا شوند." و چندی بعد (۲۵ خرداد ۹۴)، اسحاق جهانگیری در تأیید اظهارات رئیسجمهور عنوان میکند که "واقعاً تحریمها روی آب آشامیدنی مردم هم تأثیر میگذارد! "
غیر از این دو، ولیالله سیف رئیس کل وقت بانک مرکزی نیز در همان سال ۹۴ شکوفایی اقتصاد ایران را در گرو توافق هستهای توصیف کرده و میگوید: "اقتصاد ایران بعد از توافق هستهای شکوفا خواهد شد." و محمد نهاوندیان معاون اقتصادی رئیسجمهور نیز تاکید میکند "بعد از توافق هستهای، منتظر رشد اقتصادی، کاهش تورم و خروج از رکود باشید! "
علی طیبنیا وزیر وقت اقتصاد هم تاکید میکند که بعد از توافق هستهای بذر اقتصاد ایران به ثمر مینشیند! و بالاتر از همهی اینها اکبر ترکان رئیس مناطق آزاد در دولت یازدهم میگوید "منتظر هجوم سرمایههای خارجی بعد از توافق هستهای باشید! "
فکتها و مستندات بسیار زیادی از اظهارات و مواضع دولتمردان آقای روحانی وجود دارد که اساساً توافق هستهای را با آورده و منفعت اقتصادی توجیه میکردند و بالاتر از همهی اینها وعدههای انتخاباتی جناب حجتالاسلام روحانی در سال ۹۲ است که میگفت با کلیدی که در دست دارد مسئله هستهای را حل خواهد کرد و بعد از آن اقتصاد شکوفا خواهد شد تا حدی که مردم آنقدر بینیاز میشوند که اساساً هیچ نیازی به یارانه هم نخواهند داشت!
بر مبنای همین وعدهها هم مردم به ایشان در سال ۹۲ اقبال کرده و رأی دادند. وعدههایی که اگر امروز برای رئیسجمهور محترم "خاطره" است، برای مردم حکم "لطیفه" پیدا کرده که فیلم این اظهارات، برای تفریح و البته افسوس در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود!
۳- به نظر میرسد جناب ظریف پاسخ این پرسش که "اگر هدف برجام اقتصادی نبود، پس چه بود؟ " را سعی کرده در همان مصاحبهی مذکور بیان کند. ایشان در ادامه میگوید: "بحثهای هستهای، امنیتی و خارج شدن از شورای امنیت بحثهای اصلی ما بود و اینکه کسی بگوید هدف برجام اقتصادی بود با واقعیات و خطوط قرمزی که برای ما ترسیم شده بود، نمیسازد."
درواقع ایشان میگوید درست است که برجام آورده اقتصادی نداشته، اما حداقل از نظر "امنیتی" آورده بسیاری برای ما داشته است!
واضح است که ایشان ادعا نمیکند پیروزیهای شگفتانگیز منطقهای ایران جزو دستاوردهای سیاست خارجی دولت بوده، چه آنکه خود نیز در کنار افکار عمومی از سهم «تقریباً هیچ» سیاستخارجی دولت در این زمینه آگاهند!
لذا بر اساس کدها و قرائن دیگر از اظهارات خود آقای ظریف و نیز بیانات آقای رئیسجمهور اینطور به نظر میرسد که بار دیگر مسئلهی ادعای خارج کردن ایران از ذیل فصل هفت منشور شورای امنیت سازمان ملل در میان باشد! در واقع دولت مدعی است ایران پیش از توافق برجام، ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل قرار داشته که میتوانسته به حمله نظامی به ایران با مجوز شورای امنیت منجر شود. این ادعا بارها از سوی برخی دولتمردان مطرح شده و بارها نیز پاسخ شنیده است، اما به نظر میرسد گوش شنوایی برای این پاسخ وجود ندارد!
مسئله این است که این ادعای آقای ظریف و جناب روحانی از اساس بیبنیاد و اصطلاحاً "سالبه به انتفاع موضوع" است! چرا که ایران هیچگاه ذیل فصل منشور سازمان ملل قرار نگرفته بود که برجام بخواهد ما را از آن نجات دهد!
۴- فرض کنیم، مقصود آقای ظریف دستاوردهای سیاسی ایران از برجام باشد؛ به این معنا که ایران با برجام توانسته اروپا را با خود علیه آمریکا در این مسئله همراه کند! این هم جزو ادعاهای پرتکرار برخی دولتمردان بعد از اردیبهشت ۹۷( خروج آمریکا از برجام) است. آنها میگویند هرچند برجام آورده اقتصادی نداشته، اما دست کم باعث شده اروپا به جای همراهی با آمریکا در این ماجرا، در کنار ایران باشد!
در این باره چند سوال بنیادی مطرح است که تاکنون پاسخ درخوری از سوی دولتمردان به آن داده نشده است. نخست اینکه فرض کنیم تمام این ادعای آقای ظریف و جناب روحانی درست باشد، آنچنان که خود آقای روحانی بارها در سخنرانیهای خود اشاره کرده، تفاوت یک سیاست خارجی شعاری با سیاستخارجی واقعبینانه در آن است که این دومی بتواند برای کشور "منفعت" به بار بیاورد.
از آنجا که آنچنان که گفته شد منفعت اقتصادی مهمترین خواست دولت فعلی از سیاست خارجی است، تاکنون این مواضع اروپا بعد از خروج آمریکا از برجام چه منفعتی برای ایران به ارمغان آورده است؟ بزرگترین معجزهی اروپا قرار بود SPV باشد که تا ماهها حتی یک کشور اروپایی جرأت میزبانی این سامانه را هم نداشت! چه رسد به اینکه از این داستان برای ایران منفعتی بخواهد به بار بیاید. ضمن اینکه بارها خود دولتمردان ما اعلام کردهاند که امید آنها نسبت به اروپای بعد از برجام، از آن جهت که بخواهد آورده اقتصادی داشته باشد، در حال تبدیل به ناامیدی است!
حتی از منظر منفعت سیاسی هم متأسفانه دست آقای ظریف و جناب روحانی برای توجیه این ادعایشان خالی است. برخلاف آنچه تصور میشود، اروپا هیچگاه از ایران در برابر آمریکا دفاع نمیکند، بلکه دفاع آنها صرفاً محدود به "حفظ برجام" است چرا که به نیکی میدانند که با حفظ ایران در برجام زنجیرهای بسیاری به دست و پای فناوری صلحآمیز هستهای ایران زدهاند. و الّا در دو موضوع اصلی مورد مناقشه فعلی ایران و آمریکا یعنی "منطقه" و "موشکی" اروپاییها با آمریکا کاملاً موضع مشترکی دارند و به نظر میرسد اختلاف آنها درباره برجام هم صرفاً یک اختلاف نظر کاملاً تاکتیکی است تا راهبردی!
در بیانیه مشترکی که از سوی ترزا می نخست وزیر انگلیس، ماکرون رئیس جمهور آمریکا و مرکل صدراعظم آلمان بعد از خروج ترامپ از برجام صادر شد هر سهی آنها تاکید کردند که در موضوع موشکی و منطقهای کاملاً نگرانیهای مشترکی با آمریکا دارند و خواستار تجدیدنظر ایران در اقدامات خود هستند!
بنابراین از آقای ظریف باید پرسید که برجام چه دستاورد سیاسی خاصی برای کشور داشته است که با توجه به آن بتوان از منفعت تحقیقاً هیچ چشم پوشید؟
۵- به نظر میرسد تنها حالتی که بتوان برجام را توجیه کرد آن است که بگوییم ما انتظار هیچ منفعت اقتصادی و سیاسی و امنیتی از برجام نداشتیم، و تنها کمبود دولتمردان ما "عاطفی" بود که الحمدلله از طریق مذاکرات هستهای تا حدودی جبران شد.
مثلاً دولتمردان ما سالها در آرزوی قدم زدن با وزیر خارجه آمریکا در کنار رودخانه لوزان بودند که آقای ظریف به این افتخار نائل شد؛ یا مثلاً شنیدن صدای رئیس جمهور فرانسه از پشت گوشی تلفن به رویایی برای جناب روحانی مبدل شده بود که برجام توانست این رؤیا را محقق سازد.
اگر مقصود جناب ظریف چنین کمبودهای عاطفی در دولتمردان است که از رهگذر برجام تأمین شده، احتمالاً باید حق را به ایشان داد، والّا به هر نحو و از هر نقطهنظری که بخواهیم متن برجام را بررسی کنیم، نمیتوانیم منفعت قابل توجهی برای آن بتراشیم.
ناگفته نماند که «تجربه» ی برجام دستاورد مهمی برای کشور داشته و آن اینکه به رغم تمام تبلیغات برخی دولتمردان فعلی و رسانههای همسو و یا وابسته به آنها، برای مردم شفاف شده است که راه شکوفایی یا بهبود اوضاع اقتصادی از نیویورک و لوزان و ژنو نمیگذرد و باید اتکا را به داخل داشت. هرچند انتظار میرفت بیش از مردم، این تجربه برای دولتمردان کشور شکل بگیرد…