به گزارش مشرق؛ دفتر استاد حسن رحیم پور ازغدی نسبت به توییت روز گذشته حسام الدین آشنا خطاب به ایشان، جوابیه ای صادر کرده است. در جوابیه موسسه طرح فردا آمده است:
با آنکه بارها گفته شده استاد رحیم پور هیچ صفحه ای در توئیتر ندارند برای چندمین بار شخصی بنام آشنا که ظاهراً از عوامل دفتر آقای روحانی است با نقل قولهای دروغ از استاد رحیم پور، برای جلب توجه و جنجال در فضای مجازی، بکمک رسانه های دولتی، مشغول انجام وظیفه است. رسانه های وابسته، مکرراً خود از قول استاد رحیم پور خبر سازی ونقل قول توام با جعل وتحریف کرده وسپس چندنفر ازقبیل این شخص، خود بعنوان پاسخ، به تهمت وتوهین میپردازند. اینبار بخشی از سخنان یکی از دانشجویان را آن هم بشکلی ناقص وتحریف شده، به استاد نسبت داده وبه این بهانه در خبر آن لاین و آفتاب نیوز و ایران و انتخاب و فراروروزنامه های شرق و اعتماد و.... لجن پراکنی کرده اند. این باند رسانه ای در اخبارسخنرانی استاد در قم و … نیزبنحو سازماندهی شده، جعل و تحریف کردند.
اگر جعل خبرها ی زنجیره ای از سوی این اشخاص و رسانه ها، تکرار شود از آنان شکایت خواهدشد. متن صحیح خبر نشست "فقه و علوم اجتماعی" متعاقباً ضمیمه میشود.
موسسه طرح فردا
استاد حسن رحیم پور در نشستی با موضوع «فقه و علوم اجتماعی» در حضور جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران مورد این پرسش قرار گرفت که:
این روزها سالگرد عملیات کربلای۴ و شهادت غریبانه غواصها است. رسانههای بیگانه و چند نفر از دولتیها مثل آقای آشنا و… به گونهای جوسازی کردهاند که گویا هزاران شهید دادهایم و دکتر محسن رضایی آن را حرکتی انحرافی دانسته است. حال آنکه اساساً خود این آدمها زمان کربلای ۴ در خانهها نشسته بودند. این تیپ افراد برخلاف رزمندهها و شهدای دانشگاه امام صادق (ع)، از آن امام صادقیهایی بودند که در آن زمان جبهه نمیرفتند، بعدها هم یک روز معمم بودند و یک روز عمامهها را برمیدارند، روزی در وزارت اطلاعات بودند و روزی با خارج نشینهای معاند همصدایی میکنند. به نظر میرسد این حرفها نشاندن بدهکار به جای طلبکار است. نمونههای دیگری هم مثل مسئول پیشین سازمان سینمایی وزارت ارشاد، از همین جبهه ندیدهها بودند که جزئی از مسئولین شدند.
آقای رحیم پور درپاسخ این دانشجو اشاره کرد آقای رضایی که منظور خود را توضیح داد و اما توقف کربلای ۴، نتیجه خیانت منافقین و ماهوارههای آمریکا و… بود. در کربلای ۴ من از نزدیک شاهد ماجرا بودم. در کنار غواصها از جاده شهید صبوری در جبهه جزیره بوارین مجروح شدم. برادرم و بیش از ده نفر از دوستان صمیمی بنده که همه غواص بودند و همان شب شهید ومفقود شدند، اولاً تقریباً هیچیک در فکر بازگشت و در انتظار پیروزی حتمی نبودند. اخوی من، حمید که تنها ۱۸ سالش بود، هنگام وداع کنار آب با لباس غواصی با آرامش و یقین به من گفت که این محور، فوقالعاده سخت است و ما حتماً شهید میشویم ولی خط را انشاالله میشکنیم. ثانیاً این گفتگو ساعتها قبل از شروع عملیات و کشف لو رفتن آن بود. هنوز صبح نشده این دسته غواص شهید شدند و پیکرشان سالها بعد برگشت. من در بیمارستان بودم و به یاد میآورم زیرپیراهن را که درآوردم، پوست بدن من از شانه تا کمر، جدا شد. البته دوباره از بیمارستان به خط برگشتم. چند روز بعد که حال بنده خراب و در بیمارستان بستری شدهبودم از آقای قالیباف که فرمانده لشکر بود_ و برادر خود ایشان هم غواص کربلای ۴، شهید و مفقود شده بود_ پرسیدم خبر شهادت اخویام را به پدرومادر بدهم یا خیر؟ ایشان گفتند نه، صبر میکنیم. احتمالاً در بوارین عملیات داریم ومعلوم میشود که چه کسانی شهید و چه کسانی مفقود شدهاند. ضمناً تعداد شهدا چند صد نفر بود نه چند هزار نفر.
همانطور که این دوستمان گفتند به جای طلبکار شدن بدهکارها باید امروز روح پاسخگویی و مسئولیتپذیری را در کسانی که در عصر جهاد، مشغول زندگیشان بودند و امروز بر گردن مردم سوارند، به وجود آورد.
بنده توفیق شرکت در هفت هشت عملیات به عنوان طلبهی رزمنده داشتهام و در هیچ عملیاتی قبل از درگیری، اطمینان به پیروزی نداشتیم و برادرها بیشتر احتمال شهادت خود را میدادند.