به گزارش مشرق، بخش قابلتوجهی از بحثهای تحلیلی درباره فیلمهای جشنواره سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، به گفتوگوهای بهروز افخمی، امید روحانی و میلاد دخانچی روی آنتن زنده تلویزیونی، برای برنامهای به نام «نقد سینما» صورت گرفتند. در ایام جشنواره همه سینمایینویسان درگیر تماشای فیلمها و دنبال کردن صحبت عواملشان هستند و کم پیش میآید که کسی نقد عمیق و تحلیل نهایی خودش از یک اثر را همزمان با برگزاری جشنواره منتشر کند. دوره جشنواره پر است از اظهارنظرهای سرپایی که در آن بین خبرهترین کارشناسان سینما و عادیترین مخاطبانش فرق چندانی وجود ندارد و عمدهشان اظهارنظرهای شخصی و سلیقهای هستند. البته اگر نقدهای عمیق و مفصل راجعبه این فیلمها هم در همین ۱۰، ۱۲ روز منتشر میشد، امکان داشت مخاطب کمتر وقت و حوصله مطالعه داشته باشد.
مجله «نقدسینما» که یکی از قدیمیترین رسانههای تخصصی این حوزه از سالهای دور بود، در این دوره از جشنواره یک تدبیر جدید برای اینکه هم به تحلیل فیلمها بپردازد و هم طوری این کار را انجام دهد که از حوصله مخاطب بیرون نباشد، انجام داد. در این شبها برنامهای روی آنتن سیما رفت به نام «نقد سینما» که سه نفر با سه رویکرد مختلف دور هم مینشستند و درباره تکتک فیلمها از زوایای مختلف بحث میکردند. نقد شفاهی و بصری تنها راهی بود که میشد توسط آن تحلیل فیلمها را به فضای ذهنی مخاطبان جشنواره تزریق کرد. شاید بحثهای جدیتر بتوانند در آینده و هنگام نمایش عمومی هرکدام از این آثار، چه در رسانههای مکتوب و چه تصویری مجدداً پی گرفته شوند؛ اما حالا نقطه شروعی لازم بود که برخورد مخاطب با فیلمها را از رویارویی منفعلانه خارج کند و باب تحلیل را در ذهن آنها باز نگه دارد. امید روحانی پزشکی است که رفیق قدیمی سینما بوده و خاطرات قدیمی او از فیلمسازان سینمای ایران و پروسه تولید آثارشان، منبع بسیاری از پژوهشهای فرامتنی درباره فیلمسازی در ایران بوده است.
در یکی از دورههای جشن منتقدان سینمای ایران که از امید روحانی تقدیر به عمل آمد، یکی از منتقدان به شوخی گفت وقتی برادران لومیر برای اولینبار فیلم «ورود قطار» را در یک سالن خصوصی برای خودشان پخش میکردند، دیدند که یک نفر قبل از آنها آنجا بوده و آن شخص امید روحانی است. روحانی را خیلیها به خاطر چند مورد حضوری که در سالهای اخیر جلوی دوربین داشته، بهعنوان یک بازیگر میشناسند، اما او بیشتر از یک پزشک یا یک بازیگر، منتقد سینماست. بهروز افخمی هم برای تمام دنبالکنندگان سینمای ایران یک فیلمساز شناخته شده است. او کار حرفهایاش در پشت دوربین را با سیفالله داد شروع کرد و در سال ۱۳۶۶ و پس از آنکه ساخت سریال «کوچک جنگلی» به کارگردانی ناصر تقوایی امکانپذیر نشد، نشستن روی صندلی کارگردانی را با یک پروژه عظیم شروع کرد. اما «عروس»، اولین فیلم افخمی، همزمان با آغاز دهه ۷۰ ساخته شد و یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای سینمای ایران شد. او پس از آن فیلمهای مطرح دیگری مثل «روز فرشته»، «عقرب»، «شوکران» و «سنپترزبورگ» را ساخت و از سال ۹۳ تا به حال روی صندلی کارگردانی نشسته است. افخمی در این سالها به حوزه بحثهای تحلیلی و ساختاری سینمای ایران ورود جدیتری داشت و ابتدا سری سوم برنامه «هفت» را در حدود یک سال و نیم روی آنتن برد و حالا مجری «نقدسینما» در جشنواره فیلم فجر شد.
او و امید روحانی هر دو از دوستان قدیمی مرتضی آوینی بودند و رفاقتشان به سالهای دور برمیگردد. اما درکنار این دو نفر میلاد دخانچی هم به بحثهای شبانه «نقدسینما» اضافه شد که یک جوان نسل سومی است و تحلیل سینما را به علوم انسانی و خصوصاً جامعهشناسی پیوند داده است. بحث بین امید روحانی و میلاد دخانچی فقط در حد بررسی هر فیلم از دو جنبه مختلف باقی نماند و اینطور نبود که روحانی به لحاظ فرمی، فیلمها را بررسی کند و دخانچی از جهت محتوایی. اینکه هر فیلم چه کیفیتی دارد و چه میگوید، درحقیقت برداشتی است که خود مخاطب باید از مجموعه بحثهایی که دخانچی با امید روحانی و بهروز افخمی میکند بفهمد. حتی در یکی از بخشهای این برنامه بحث پرحرارتی بین این سه نفر درباره اولویت بررسی فرم یا محتوا درگرفت و بهروز افخمی درآنجا گفت که فرم تنها معیار قابلسنجش درباره هر فیلم این است و در مقابل، دخانچی هم تاکید کرد که بدون محتوایی مشخص و سرراست، فیلم در فرم هم دچار لکنت و آشفتگی میشود.
بهروز افخمی وقتی میخواست برنامه «هفت» را روی آنتن ببرد یکبار در «جیوهگی» میهمان میلاد دخانچی بود و بهطورکل درباره بیفایده بودن نقد فیلم در سینما سخن گفت. در گفتوگویی که با او داشتیم، هم درباره مدخلی که توسط حضور دخانچی به بررسیهای جامعهشناختی سینما داده شد پرسیدیم و هم درباره اینکه بهرغم عدم اعتقاد به نقد فیلم، افخمی چرا چنین برنامهای را اجرا میکند و خودش در بحثها شرکت دارد. یکی از قسمتهای برنامه «نقدسینما» هم که با حضور رضا میرکریمی روی آنتن رفت، به خاطر بحث درمورد پولهای کثیف در سینما و واکنش رسانهها به آن، حاشیههایی را به وجود آورد و در این گفتوگو راجعبه موضع بهروز افخمی در آن برنامه هم از او سوال کردهایم.
به پایان رسیدن نسلی که بهروز افخمی جزء فیلمسازان آن است، یکی دیگر از بخشهای این گفتوگو بود و جالب اینجاست که این فیلمساز ۶۲ ساله، چنین چیزی را پذیرفت. اما یک بخش جالب دیگر در این مصاحبه، به موضع افخمی درباره فیلمهای امسال جشنواره و بهخصوص فیلم «تختی»، ساخته بهرام توکلی برمیگردد. افخمی خودش در سال ۷۶ فیلمی به نام «جهان پهلوان تختی» ساخته بود و حالا راجعبه فیلمی که یک جوان متعلق به نسل بعد از او در اینباره ساخته، موضع میگرفت.
آقای افخمی! مدتها پیش در برنامه «جیوهگی» وقتی با میلاد دخانچی صحبت میکردید گفتید که نقد فیلم کارکردی ندارد یا تاثیری در سینما نخواهد داشت...
برای فیلمساز تاثیری ندارد.
الان همین برنامهای که درست میکنید چه کارکرد و تاثیری دارد؟
برای تماشاچی تاثیر دارد، برای فیلمساز تاثیری ندارد.
تاثیرش برای تماشاچی چه هست؟ به درد فهمیدنش میخورد یا پیگیری نقد فیلم هم صرفاً یکجور تفریح است؟
شما خودتان به منتقد مراجعه میکنید؟
من به منتقد مراجعه میکنم.
تماشاچی چرا باید به منتقد مراجعه کند؟
برای تربیت سلیقه.
خب نه. موقعی که تعداد فیلمها و همه آثار نمایشی بیشتر از آن چیزی است که تو میتوانی با وقت آزادت ببینی، مثلاً ۱۰ برابر آن است، بالاخره باید یک آدم همسلیقه با خودت پیدا کنی که همه آن آشغالها را مصرف کرده باشد و بعد بگوید که کدامها را بروی و ببینی. پس منتقد آنچه به درد تماشاچی میخورد را انتخاب میکند. ربطش به فیلمساز هم آنجایی است که منتقد مرتب درمورد کار فیلمساز توصیه میکند تا کارش گل کند. درست است؟
الان که درکنار آقای روحانی، آقای دخانچی را هم آوردید و تحلیل جامعهشناختی از فیلمها میکند، کارکردش چیست؟
خوب است دیگر. ایشان درست نقطه مقابل آقای روحانی است که قائل به استقلال اثر هنری هستند و این دو نفر با هم دیگر دیالوگ میکنند و یک چیزی از آن درمیآید؛ یعنی مثل بعضی از برنامهها نیست که همه یکدست با هم حرف میزنند.
یعنی اساساً فکر میکنید که فیلسوفان، متخصصان مذهبی، روانشناسان و جامعهشناسان و… اینها بیایند در مورد سینما صحبت کنند؟
مگر میشود این چیزها را ممنوع کرد.
خود شما موافقید؟
مگر میشود قدغن کرد؟
من تا حالا غیر از برنامه شما چنین چیزی ندیدهام که هر شب تکتک فیلمها را بررسی جامعهشناختی کنند.
پس تلویزیون نگاه نمیکنید. خیلی از برنامهها هستند که اینکارها را میکنند. منتها ما سعی میکنیم که یکسویه نباشد و این دونفر همدیگر را تایید و برای هم نوشابه باز نمیکنند. معمولاً دیالوگ آقای روحانی در نقطه مقابل دیالوگ آقای میلاد دخانچی است و این دوگانگی به علت مبادی و پایههای فکری متفاوت است.
یک صحبتی با آقای میرکریمی کردید درمورد پولهای کثیفی که وارد سینما شده، ایشان میگفت یک عدهای هستند که میگویند سینمای نفتی، بعد وقتی که خصوصی میشود اینطور درباره پول کثیف حرف میزنند. خب ممکن است همه کسانی که به بحث پولشویی اعتراض میکنند، از آن طرف این حرف سینمای نفتی را نزنند.
میزنند. معلوم نیست حرف حسابشان چی است.
من خودم درمورد پولهای کثیف در سینما مطالبه دارم. مثلاً صندوق ذخیره فرهنگیان و...
شما چرا مطالبه دارید؟ این موضوع برعهده قوه قضائیه است که مطالبه کند.
بهعنوان رسانه.
چرا مطالبه دارید؟ سند دارید؟
بله.
چرا رو نمیکنید؟
مقداری از آنها را رو کردهایم. من از شما آقای افخمی میپرسم که موضعتان در اینباره چیست؟
من از شما میپرسم که چرا مطالبه دارید؟ اگر سند دارید ببرید قوهقضائیه تا رسیدگی کنند.
پرداختن به این مسائل که دغدغه عموم مردم و دانستن آنها، حقشان است، جزء وظایف رسانههاست.
رسانهها برای چه طلبکارند؟ اگر سند و دلیل دارند باید به دادگاه تحویل دهند. نکته خیلی ساده و روشنی است. اگر پول مخلوط باشد، میگویند خصولتی است، یعنی درواقع خصولتی بودنش آزاردهنده است.
الان یک موردش کاملاً مشخص شد. منظورم آقای امامی است.
از کجا معلوم است؟ به شما چه مربوط است؟
بیتالمال که به همه مربوط است؟
نه اصلاً. قوهقضائیه باید به این کارها رسیدگی کند و اگر شما بخواهید به حیف و میل بیتالمال بپردازید، درحالی که سند ندارید، جز هرج و مرج چیزی به بار نمیآید.
رسانهها که روابطعمومی قوه قضائیه نیستند.
رسانهها جز پاپاراتزی چیزی نیستند.
نه کل رسانهها جزء پاپاراتزی نیستند.
مخصوصاً رسانههایی که ما میبینیم دور و بر سینما هستند و دائم مشغول جنجال و حرف بیپایه و اساس زدن و هیجانی کردن مردم هستند.
در رسانه خود ما براساس اعتقاداتی که وجود داشت، این مساله پیگیری شد. ما واقعاً اعتقاد داشتیم که نباید این اتفاق بیفتد.
من هم اعتقاد دارم که نباید شما این قضیه را پیگیری میکردید؛ مگر اینکه سند درستی میداشتید و تا کسی برایش واجب نشده که یک چیزی را دنبال کند، درباره آن تکلیف ندارد و نباید دنبال کند. شما تکلیف ندارید درمورد چیزهایی که هنوز مطمئن نیستید مردم را در موضع تهمت قرار دهید و اسم ببرید. غیبت کنید و نسبت به آنها سوءظن داشته باشید. تکلیف نیست و بعضی وقتها گناه است.
چون شما قبلاً در «هفت» هم این موضوع را مطرح کرده بودید، من فکر کردم که همراهتر باشید.
چیز مکتوبی که خواندهاید را لابد تغییر دادند. چون یکی از کارهایی که پاپاراتزیها میکنند، همین است. آدم یک حرفی میزند و بعد وارونهاش میکنند و چیزی که خودشان دلشان میخواهد را از قول آدم بیان میکنند. برنامه را ببینید چه صحبتهایی شده است.
من البته خود برنامه را دیده بودم؛ بگذریم. آقای افخمی! الان همنسلهای شما یکسری فیلمها ساختند مثل «سال دوم دانشکده من» و… که کیفیتشان حتی ارزش کارهای قبلی این افراد را تحتالشعاع قرار میدهد. احساس نمیکنید لازم است این صحنه یک ورق بخورد و نسل شما کنار برود؟
ما از چهار، پنج سال پیش در برنامه «هفت»، همین را گفتیم که یک عده از همنسلهای ما عصبانی شدند و خیلی به آنها برخورد. بالاخره این قانون طبیعت است؛ دوره یک عده میگذرد و دوره یک عده دیگر میرسد. الان همنسلان ما مافیایی رفتار میکنند و همین کسانی که میگویند پولهای کثیف از کجا میآید، همانهایی هستند که میگویند ما از دولت وام میگیریم و فیلم میسازیم و تهیهکنندههای قدیمی سینما هستند. اینها میخواهند رقیب را از میدان بهدر کنند و اسم پول کثیف را روی کارهای دیگر میگذارند، چون خودشان امیدوار هستند که از دولت وام ارزانقیمت بگیرند و بدون اینکه پول خودشان را به خطر بیندازند، کار کنند، چون سابقه این کار را دارند. برای همین است که میگویم پاپاراتزیها بازیچه اینجور بازیها هستند.
داستان تمرکز مخاطبان سینما در تهران را احتمالاً میدانید. سالنهای پرفروش اکثراً در تهران و چندتا هم در شهرستانهای بزرگ متمرکزند.
کلاً سالن سینما نداریم، منظورت چیست؟
اصلاً غیر از سینما نداشتن، وقتی میگوییم که فلان فیلم پرفروشترین فیلم سال در سینمای ایران بود، یعنی مردم این مناطق آن را دیدند، یعنی طبقه بهخصوصی و طیف فکری بهخصوصی از جامعه. بعد در صبحتهایی که شما در بحثهای سینما میکنید، واژه مردم که گفته میشود، ممکن است خیلیها حساس شوند که منظور از مردم کدام مردم هستند؟
یعنی ۹۰ درصد مردم این مملکت که سینما نمیروند. یعنی مردمی که آنها را با ساختن فیلمهایی که با آنها ارتباط برقرار نمیکنند، از سینما بیرون کردند.
شما فیلمی درمورد مرحوم تختی ساختید. امسال هم فیلمی با پرداخت به زندگی این ورزشکار محبوب ملی ساخته شده است. میخواستم نظرتان را راجعبه فیلم «تختی» بهرام توکلی بدانم.
فیلم برخلاف کارهای قبلی بهرام توکلی، تخیل کم داشت؛ یعنی بیشتر نزدیک به فیلم گزارشی و مستند بود؛ درحالی که ما وقتی فیلم داستانی سینمایی میسازیم، باید درواقع یک اثری از تخیل و الهام و بیان مخیل در آن باشد.
این سه، چهار بدلی که از تختی آورده و دوبلهشان کرده بودند اتفاقاً برای مردم جالب شد، چون با خود واقعیت همخوانی ظاهری بیشتری داشت.
من چهکار به این کارها دارم. من با دیدن فیلم خوابم گرفت.
خودکشی تختی را نشان داد، با آن موافق هستید؟
به احتمال ۹۰ درصد تختی خودکشی کرده، منتها در نگاه به این قضیه انتظار میرفت که موضع فیلمساز هنرمندانهتر باشد. مخصوصاً از آقای بهرام توکلی بیشتر انتظار میرفت، اینکه با این موضوع برخورد هنرمندانهتری کند و تخیلش را به کار گیرد و به یک جنبههای دیگری از موضوع فکر کند، لزوماً دروغ گفتن نیست. او میتوانست راهی پیدا کند که نه دروغ گفته باشد و نه کارش اینقدر گزارشی و مستند باشد.
ولی حقیقت داشتن فیلم را قبول دارید؟
نه، صددرصد با اطمینان نمیتوان گفت.
چون خود شما در شخصیت تختی خرد شدید، میتوانید نظر دهید که این فیلم بهنظرتان چقدر با واقعیت منطبق بود؟
فیلم «تختی» خودم را ببینید. تختی من یک مسائل مشکوکی را در اطراف ماجرا نشان میداد مثل اینکه ساختمان کنار هتل آزادی، مربوط به ارتش بوده...
صریح نبود؟
ابهام بود. آنی که من ساختم پر از ابهام است و شما روی ابهام متمرکز میشوی. همین است که میگویم فیلم آقای توکلی کم دارد. بهنظر میآید ابهام جزء اصلی اثر هنری باشد، چون بهرام توکلی یک فیلمساز جدی است، انتظار داریم که مثل فیلمهای قبلیاش یک حس و حالی از ابهام و رویا در کارش باشد.
اینکه میگویید که فیلم توکلی مستند است، یعنی واقعیت هم دارد؟
ما هیچوقت صددرصد نمیتوانیم بفهمیم. احتمال زیادی است که تختی خودکشی کرده باشد، ولی اگر هم خودکشی کرده باشد، فرق چندانی با اینکه که او را کشته باشند، ندارد. یعنی اینکه طوری محاصرهاش و برای او فضاسازی و تنگنا ایجاد کردند و یک توطئه دستهجمعی ساختند و تحقیرش کردند که ممکن است هرکسی نتواند مقاومت کند. به هرحال نکته این است که از یک هنرمند انتظار میرفت به قضیه مقداری پیچیدهتر نگاه کند. یعنی به این فکر کند که شاید خودکشی یا قتل تفاوت چندانی با هم نداشته باشند، به شرط اینکه موضوع را درست نگاه کنیم و فضایی که دور و بر او به وجود آمده بود، چطور فضایی بود.
از فیلمهایی که تا حالا دیدید، کدامیک را دوست داشتید؟
من فکر میکنم که «ماجرای نیمروز؛ رد خون» و «۲۳ نفر» از همه بهتر بود. فیلم خانم آبیار هم خوب بود.
فیلم «متری شیشونیم» چطور بود؟
آن هم خوب بود. در جشنواره امسال، فیلمها خوب هستند.
فقط، این چهار پنج فیلمی که گفتید خوب بود؟
باز هم فیلمهای خوب هست و برای هیاتداوران دلم میسوزد که کارشان بسیار سخت است.
*فرهیختگان