سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
حاج قاسم و گام دوم انقلاب
حمید وحیدیان در کیهان نوشت:
یکی از روزهای منتهی به عملیات سرنوشتساز حلب حاج قاسم سلیمانی رزمندگان را جمع کرده بود و برایشان صحبت میکرد. به آنها میگفت سعی کنید روی پای خودتان باشید. تلاش کنید خَلَف صالحی برای پیشینیانتان باشید و...
در اثنای صحبتهای حاج قاسم یکی از برادران مدافع حرم که ظاهراً حاج قاسم را نمیشناخت از انتهای جمعیت بلند شد و فریاد زد: حاج آقا تو که این قدر ما را موعظه میکنی خودت گروه چندی؟ ما همه مات مانده بودیم. از شدت تعجب و ناراحتی زبانمان بند آمده بود. تا آمدیم خودمان را جمع و جور کنیم و حرفی بزنیم دیدیم حاج قاسم شروع کرد به جواب دادن: من گروه صفر هستم. گریه میکرد و میگفت: من هنوز لیاقت پیدا نکردم...
گروه تروریستی تکفیری داعش شش سال بر گرده مردم مظلوم منطقه سوار شد و شیره جانشان را مکید. صدها هزار کیلومتر مربع از اراضی این کشورها را همراه با هزاران روستا، شهر و مراکز مهم استانی به تصرف درآورد و هزاران کارگاه و کارخانه و زیرساختهای مهم این کشورها از جمله، راهها، پلها، پالایشگاهها، چاهها و خطوط نفت و گاز و نیروگاههای برق و موارد دیگری از این نوع را تخریب نمودند و شهرهای مهمی همراه با آثار گرانبهای تاریخی و تمدن ملی آنها را با بمبگذاری از بین برده و یا سوزاندند.
سردار سلیمانی که بیشک نقش اول جبهه مقابل داعش است وقتی پس از شش سال نبرد نفسگیر با آنها در عراق و سوریه خواست پایان این شجره خبیثه را اعلام کند از همه گفت؛ اما از خودش نگفت. از تلاش مجاهدان افغان و ایرانی و سوری و لبنانی تشکر کرد و نوبت به خودش که رسید خطاب به رهبر انقلاب گفت: حقیر به عنوان سرباز مکلف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی بوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی – صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام میکنم و در انتها جبهه شکر به آستان الهی سایید.
وقتی مردم به پاس این مجاهدتهای خالصانه، زبان به سپاس از حاج قاسم گشودند عدهای با عجله به میدان آمدند که پیروزی بر داعش باید در کارنامه ما ثبت شود، مگر نه آن است که بودجه نظامی کشور را دولت میدهد. و البته که مردم فاصله بین پول دادن و جان بر کف گرفتن، فاصله کنج عافیت نشستن و دل به دریای خطر زدن را خوب میدانند.
سردار سرافراز ما وقتی برای سخنرانی به دانشگاه کرمان رفت و دید تصاویرش را در سطح شهر کرمان نصب کردهاند پشت تریبون آمد و با ناراحتی به این کار اعتراض کرد و باز متواضعانه گفت: «من بچه دهاتی هستم، بچه عشایری هستم، بچه فقیری هستم و ظرفیت من این کارها نیست.»
در همان روزها که دیپلماتهای ما در مذاکرات برجام شش دانگ حواسشان به این بود که دکمههای لباسشان را از بالا ببندند یا از پایین تا قواعد دیپلماتیک به هم نخورد و سرگرم نوشیدن قهوه در هتل کوبورگ و هتل اینترکنتیننتال و کجا و کجا بودند حاج قاسم در تنور داغ حلب و موصل و… مشغول جهاد بود. دیپلماتها هر روز در برابر خواستههای غربیها کوتاه میآمدند و حاج قاسم هر روز عزتمندانه کار جهاد را پیش میبرد.
آن زمانی که تهدیدات توییتری و پرت کردن خودکار دیپلماتهای ما و جمله معروف «هیچ وقت یک ایرانی را تهدید نکن» شده بود تیتر اول رسانهها و به عنوان نماد عزت ملی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد، حاج قاسم بی سر و صدا داشت قدم قدم داعش را از کشورهای مسلمان و مرزهای ایران دور میکرد و البته نه در تیترِ یک روزنامهها خبری از او بود و نه در شبکههای اجتماعی. وقتی به برجامیان نشان لیاقت و مدیریت عطا میشد کسی نامی از حاج قاسم نمیشنید.
از آن همه هیاهوی رسانهای و برو و بیا و تیتر اول و… تنها نوزاد ناقصالخلقهای به نام «اینستکس» به دنیا آمد و از مجاهدتهای مخلصانه حاج قاسم پاک شدن تمام اراضی دو همسایه مهم و استراتژیک ایران یعنی عراق و سوریه.
وقتی قرار بود مردم ایران محصول حمایتهای جانانهشان از مقاومت را در کنار حضور گرم بشار اسد در تهران جشن بگیرند ماجرای استعفا و نرفته بازگشتن، کام مردم را تلخ کرد و باز هم اجازه داده نشد عظمت کار حاج قاسم دیده شود. اما او که اساساً به دنبال این بازیهای بچهگانه نیست کریمانه از این خطا گذشت و در حمایت از وزیر مستعفی سخن گفت.
حالا پس از شش سال مذاکره و جهاد، طرفداران مذاکره در تلاشند دامان خودشان را از این نوزاد ناقصالخلقه پاک کنند و آن را به یکدیگر پاس بدهند و مجاهدانِ ما، عراق پاکشده از لوث داعش را به ضمیمه احساس دین مردم و مسئولان عراقی به نظام جمهوری اسلامی، تقدیم دولتمردان کردند تا در امنیت کامل با آنها وارد مذاکره شوند و قراردادهای میلیارد دلاری امضاء کنند.
از هر دو جملهای که مسئولان عراقی در این مذاکرات به زبان میآورند یک جملهاش تقدیر از نظام جمهوری اسلامی است بابت ایستادگی در کنار مردم عراق در برابر داعش و این مطلب نقش پر رنگ حاج قاسم را در مذاکرات برجسته میکند. دولتمردان ما که از زمین شورهزار اروپا چیزی عایدشان نشد امروز سخت مشغول درو کردن محصولی هستند که حاج قاسم کاشته است و انصافاً هم گل کاشته است.
و اما باز اینجا هم آنکه هیاهو دارد همان کسانیاند که سرعت نگارششان در توییتر بالاتر است. و باز سردار سرافراز ما غایب میدان است. مثالِ حاج قاسم، مثالِ کوهنوردی است که پیر از پا افتادهای را کول گرفته است و با سختی به نوک قله رسانده است. پرچم را بر فراز قله زده است و بعد هم متواضعانه پیرمرد را به پرچم تکیه میدهد، خودش پشت دوربین میرود از این افتخار عکس میگیرد و آن را به خبر اول رسانهها تبدیل میکند.
بیجهت نیست وقتی رهبر انقلاب نشان ذوالفقار را به سردار سلیمانی عطا کردند فرمودند: «مجاهدتهای در راه خدا با این چیزها قابل مقابله و قابل جبران نیست… آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای متعال در مقابل تقدیم کردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است، رضای خدا است.» ایشان مدل شخصیتی حاج قاسم را میشناسد. قدر زر زرگر شناسد...
برای پیمودن گام دوم انقلاب به چنین انسانهایی نیاز داریم. حوزه و دانشگاه و خانواده و آموزش و پرورش باید همت کنند مدل شخصیتی حاج قاسم را تحلیل کنند و نقاط افتراق آن را با مدل شخصیتی دیگران برجسته کنند و برای گام دوم چنین انسانهایی تربیت کنند. اگر در هر کدام از عرصههای اقتصاد و فرهنگ و سیاست و… تعداد محدودی حاج قاسم داشته باشیم قطعاً گام دوم را با صلابت و استوار برخواهیم داشت هر چند از دیگران فراوان در این کشور باشند. باید به فرزندانمان بیاموزیم از زاویه دید او به دنیا بنگرند.
«تسلیتی» که تروریسم را باز تولید می کند!
امیرعلی ابوالفتح در خراسان نوشت:
حمله تروریستی یک نژادپرست به نمازگزاران دو مسجد در نیوزیلند که به کشته شدن ۵۲ تن انجامید، بار دیگر بحث رویکرد دوگانه به پدیده تروریسم را در افکار عمومی و در سطح رسانه های گوناگون مطرح کرد. این حمله از آن نظر بیش از موارد مشابه قبلی هولناک و تکان دهنده بود که ضارب روی سر خود، دوربینی نصب کرده بود و فیلم تیراندازی به انسان های بیدفاع را زنده روی فیسبوک منتشر کرد تا دیدگان بهتزده بینندگان به شکل زنده، کشتهشدن مسلمانان را تماشا کنند.
با این حال، بر خلاف حوادث تروریستی در اروپا و آمریکا که قربانیان افراد غیر مسلمان و ضاربین مسلمان بودند، کشتار در دو مسجد مسلمانان شهر کرایست چرچ، موج جهانی از همدردی و تالم را به همراه نیاورد. هرچند سران بسیاری از کشورهای جهان با ارسال پیام های تسلیت برای ملت و دولت نیوزیلند و همچنین همدردی با قربانیان مسلمان، انزجار خود را از این عمل غیر انسانی بیان کردند با این حال، آن نمایشی که اروپایی ها بعد از حمله تروریستی به دفتر نشریه شارلی ابدو در پاریس بر گزار کردند، برای قتلعام نیوزیلند رخ نداد.
در حمله به شارلیابدو، ضاربان افرادی با تبار خاورمیانه ای و با دین اسلام بودند که بر اساس تفکرات انحرافی و غیر اسلامی به تعدادی از روزنامه نگاران فرانسوی حمله کردند. گرچه این نشریه به دلیل توهین های مکرر به اعتقادات دینی از جمله پیامبر عظیم الشان اسلام به شهرت رسیده بود اما حمله به این نشریه از سوی علمای اسلامی و مسلمانان تقبیح شد. سران اروپایی نیز به سرعت به پاریس شتافتند تا بازو در بازوی یکدیگر در خیابان های این شهر رژه روند و تروریسم را محکوم کنند.
اما اکنون به جای ۱۲ فرانسوی مسیحی در پاریس، ۵۲ مسلمان با تبارهای مختلف به شیوه بازی های رایانهای در کرایست چرچ قتل عام شده اند. با این حال، واکنش افکار عمومی در غرب به مراتب ملایم تر است. این موضوع نشان می دهد که واکنش به حوادث تروریستی بیش از اینکه به تعداد قربانیان یا نحوه کشتار آنان بستگی داشته باشد، تحت تاثیر نژاد، ملیت و دین ضاربین و قربانیان است.
به عبارت دیگر اگر یک فرد با تبار خاورمیانه ای و با نام اسلامی مرتکب تیراندازی شود یا با چاقو به افراد حمله کند یا با خودرو عابران را زیر بگیرد، رسانه های خبری در همان دقایق نخست از واژه " حمله تروریستی اسلامگرایان رادیکال " استفاده می کنند اما اگر یک فرد با تبار اروپایی و با اسامی مسیحی نمازگزاران مسلمان را به رگبار ببندد، عبارت " حمله مسلحانه " به کار می رود و این رسانهها از صفت " اقدام تروریستی " تا سرحد امکان پرهیز می کنند.
این تفاوت فقط به حمله هولناک مساجد کرایست چرچ نیوزیلند محدود نیست. در آمریکا، کشتار لاس وگاس توسط یک آمریکایی مسیحی، «حمله مسلحانه یک بیمار روانی» خوانده شد و حمله به کلوپ شبانه همجنس گرایان در فلوریدا توسط یک افغان تبار، به سرعت «حمله تروریستی» نام گرفت.
در حالی که تجربیات خونبار ۲۰ سال گذشته نشان میدهد، تروریسم مرز جغرافیایی و تفاوت های فرهنگی، نژادی و دینی را بر نمیتابد و همگان را قربانی می کند، از غربی ها تا شرقیها و از مسیحیان تا مسلمانان.
از این رو، به همان اندازه که یک حمله تروریستی از سوی افرادی با اعتقادات افراطی اسلامی محکوم و منزجر کننده است، حمله تروریستی به مسلمانان نیز نیاز به محکومت مشابه دارد وگرنه با این گونه واکنشهای دوگانه و تسلیت گفتنهای مصلحتی و جانبدارانه در قالب عبارتهای کلی که نشان دهنده نبود عزم جدی سیاستمداران و رسانههای غربی در برخورد ریشهای با پدیده تروریسم نژاد پرستانه راست افراطی است، وقوع حوادثی بهت آورتر از کشتار در مساجد کرایست چرچ در آینده نزدیک در هر گوشه جهان محتمل خواهد بود.
لزوم کاهش فاصله مردم و مسئولان
مصطفی درایتی در آرمان نوشت:
یکی از نقاط قوت دولت، حضور آقای جهانگیری است و دولت باید تلاش کند از این ظرفیت به دلایل متعدد توانمندیهای اجرایی، جایگاه سیاسی و اجتماعی ایشان و اینکه نقش زیادی در دور دوم در موفقیت آقای روحانی ایفا کرد، به خوبی استفاده کند. همیشه صحبت براین بوده که دست معاون اول آنطور که باید در کار باز نیست و دیگران ایفای نقش بیشتری میکنند و از ایشان کمتر استفاده میشود که امیدواریم اینطور نباشد.
نباید وقتی دولت دچار گرفتاری و مشکلات میشود پا پس بکشیم و دولت را با منتقدان و مخالفانش تنها بگذاریم. چنین رفتاری در جریان اصلاحات اصلاً پذیرفته نیست. عوارض رفتارهای جناح مخالف با دولت، عمدتاً به این برمیگردد که دولت را ناکارآمد نشان دهد. البته مردم این ناکارآمدی را تنها به دولت منتسب نمیکنند و آن را به کل منتسب میکنند.
بارها درباره رفتارهایی که طی چند سال گذشته انجام میشود، هشدار داده شده، بین اعتماد مردم و مسئولان به شدت فاصله افتاده و اگر این فاصله جبران نشود، در این بستر هر ویروسی امکان رشد دارد. درواقع خلأیی که بهوجود میآید، مشکلات بسیار عدیدهای در پی دارد.
معتقدم ۵۰ درصد مشکلات اقتصادی بهوجود آمده واقعیت است و ۵۰ درصد حالت روانی است. روانی به معنای اینکه وقتی جامعه نسبت به مسئولان اعتماد چندانی ندارد، هر نوع اتفاقی هم که میافتد بلافاصله شتاب خود را با این بیاعتمادی افزایش میدهد و دست به کارهایی میزند که ممکن است در درازمدت به ضررش هم باشد.
ولی تلقی جامعه این است که اگر امروز هوای خودم را نداشته باشم، فردا کلاهم پسِ معرکه است. پس هرچه به عنوان پیشگیری میتوانم انجام دهم، باید انجام بدهم. چرا درحالی که هیچ اتفاق خاصی در وضعیت اقتصادی کشور به صورت جدی پیش نیامده در بازار شاهد تلاطمهای شدید هستیم؟ و در میان مردم نگرانیهایی بهوجود آمده که وضعیت بداقتصادی را افزایش میدهد.
وقتی عدم اعتماد شکل گرفت، دیگر همه چیز شکل عوض میکند و جامعه به جای اینکه مدیریت کند و مشکلات را کمتر کند، خودش به افزایش آن دامن میزند. رانتخواری از زمان دولتهای نهم و دهم بیشتر شد تا جایی که این تلقی در کوچه، بازار، تاکسی، اتوبوس و مترو به راحتی مشهود است. در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ وقتی خبر اختلاس سه هزار میلیاردی منتشر شد، جامعه منفجر شد، اما الان با ارقام بالاتر دیگر کمتر کسی تحت تاثیر قرار میگیرد.
جامعه این تلقی را دارد که برخی مسئولان دنبال حل مشکل مردم نیستند. بلکه بعضاً اینطور فکر میکنند که آنها نه تنها دنبال حل مشکل نیستند که حتی کارهایی هم انجام میدهند که هزینهاش را از جیب مردم بپردازند. گویی پرونده روی پرونده در مملکت قاعده شده و بعضاً هیچ اتفاقی هم نمیافتد. البته رسانهها هم به بزرگنمایی دامن میزنند که ممکن است در یک مقطع جواب دهد ولی وقتی دائم تکرار شود، عکسالعمل جامعه هم محدود میشود.
محدود به این معنا که بیتفاوت میشوند و همه را از صدر تا ذیل یکجور میبینند. این بزرگترین مشکلی است که در عرصه اجتماعی بهوجود آمده و اگر نتوانیم این وضعیت را تغییر داده و جبران کنیم، باید به انتظار اتفاقات خیلی غیرمترقبهای باشیم که از این جامعه ممکن است سر بزند. بارها هشدار دادهایم خلأیی که بین مردم و مسئولان بهوجود آمده باید به هر قیمتی پر شود.
اگر این اتفاق بیفتد، نه تحریمها مشکل عمدهای برای کشور بهوجود میآورد و نه موارد دیگری که احتمالاً ممکن است پیش بیاید. با دست و همکاری مردم خیلی از مشکلات را میتوان مرتفع کرد. اما اگر بنا شد جامعه به حاکمیت اعتماد نداشته باشد و آن را در مسیر مطالبه خواست خود نداند، عمدهترین مانع را برای اینکه بعضی از مشکلات را حل کنیم در داخل خواهیم داشت.
مشکلات بیرون با یک پشتوانه داخلی ممکن است تاثیر جدی بگذارد. ما از ابتدای انقلاب این مشکلات را به اشکال متناوب داشتهایم و مردم بهراحتی توانستهاند مدیریت کنند تا سختیهای زیادی بهوجود نیاید؛ ولی الان احساس نگرانی ما حس بیاعتمادی مردم است که باید برای رفع آن به سرعت اقدام شود.
هیچ پیامبری در این بازار قدم نمیزند!
غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:
مسئولان اقتصادی کشور و شخص رئیس جمهور و بسیاری از ائمه جمعه را هیچگاه در «بازار» ندیدهایم. برخی از آنها ۴۰ سال است که شخصاً چیزی از بازار نخریدهاند. آفتهای دور بودن مسئولان اصلی و اقتصادی و اجرایی از ماهیت بازار، قابل شمارش نیست.
شاید اگر واقعاً در دعای تحویل سال، «حول حالنا» یی میطلبند، بهتر است دعا کنند خدا آنها را به صفت پیامبران که «یمشون فی الاسواق» بودند، متصف کند. سال جدید برای ایران سال بازار است، چون سال جنگ اقتصادی است. آن مسئولی که خود را سرباز نظام در جنگ اقتصادی و نوکر مردم میداند، آن وقت خریدهای شخصیاش را نوکرهایش برایش انجام میدهند، هیچگاه از «فقر نظارت»، «انحصار»، «دلالی» و «گرانفروشی لحظه به لحظه» درک درستی ندارد و تصمیم درستی هم نخواهد گرفت.
به نظر میرسد نظام بازار کشور در ماههای آخر سال ۹۷ پیرو قانون «هرکی به هرکی» شد. البته نه اینکه قبل از آن چنین نبود! اگر بخواهیم قضاوت درستی داشته باشیم، باید بگوییم گویی دستهایی به عمد بازار را برای عموم مردم غیرقابل تحمل و آشفتهتر کردند.
در دوران وفور ارز، بازارهای کشور نمایشگاه کالاهای غیرضروری و لوکس شده بود که واردکننده، دلار ارزان دولتی را صرف واردات متنوع که مشابه داخلی هم دارد میکرد و کالا را با چند صد درصد سود به دست مشتری میرساند. حالا که ظاهراً ارزهای ارزان دولتی به هر کالایی نمیرسد، فروشندهها گویی میخواهند ضرر سودهای از دست رفته روزگار دلار ارزان دولتی را هر طور شده از جیب مردم جبران کنند! و در این میان، جز برخی عتاب و خطابهای مسئولان قضایی، حرکتی بازدارنده یا اقدامی ایجابی برای توزیع و فروش عادلانه کالا دیده نمیشود.
وقتی در خبرها میآید که قیمت پارچه رومبلی در هفت ماه اخیر از متری ۵ هزار تومان به متری ۶۰ هزار تومان یعنی ۱۲ برابر رسیده است! و یا بیشتر فرنگیجات در بازار میوه و ترهبار نسبت به پارسال هفت یا هشت برابر قیمت فروخته میشود (مثلاً فلفل دلمه که سال ۹۶ در میادین شهرداری ۱,۵۰۰ تومان قیمت داشت، حالا در همانجا ۹,۵۰۰ تومان فروخته میشود!) یا شکر را برای چندمین بار یک شبه ۳۰ درصد گران کردند، معلوم میشود که بازار به حال خود رها شده است و کسی در این بازار از عاقبت کار خود نمیترسد و هر چه هست نوعی ساخت و پاخت پشت صحنه برای تقسیم سودهای یک شبه رانت و انحصار است.
اگر در بازارها راه نمیروید، سری به گروهها و کانالهای خبری اقتصادی بزنید. بی شرمانه به یکدیگر پیشنهاد میدهند که شکر بخرید و تبدیل به نبات کنید زیرا نبات تا دو سال ماندگاری دارد و آن وقت نبات در پایان این دو سال چندین برابر قیمت میشود! آن دیگری میگوید مغازهاش به دلیلی شش ماه پلمب بوده و حالا پس از این مدت با طیب خاطر ۲۰۰ میلیون باج داده است تا فک پلمب شود، زیرا قیمت اجناس داخل مغازه که یک و نیم میلیارد بوده حالا به ۸ میلیارد تومان رسیده است! چینی فروش معرکه میگوید با دلار ۳۶۰۰ تومانی، سرویس چینی را وارد میکرده و یک و نیم میلیون تومان میفروخته است، در حالی که هر سرویس چینی با آن دلار برای او فقط ۲۰۰ هزار تومان تمام شده است و حالا بهترین کار احتکار باقیمانده کالاهای وارداتی است!
وصف حقیقت بازار این روزهای کشور دشوار است. بازاری که هیچ پیامبری در آن قدم نمیزند و هیچکس از عاقبت گرانفروشی و کم فروشی خود نمیترسد. بازاری که گویی به عمد به حال خود رها گشته، آن هم در جنگی اقتصادی که سنگرهایش رو به دشمن حفر شده است!
کمیسیون فرهنگی در سالی که گذشت
سیده فاطمه ذوالقدر در ابتکار نوشت:
کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در راستای انجام وظایف محوله در محدوده فرهنگوهنر، ارشاد و تبلیغات، صداوسیما و ارتباطات جمعی، تربیت بدنی، جوانان، زنان و خانواده، تلاشهای بسیاری به منظور تدوین قوانین موردنیاز و بازنگری در برخی قوانین و مقررات زائد و دستوپاگیر جهت تسهیل در انجام امور مربوطه به انجام رساند. بر این اساس طرحها و لوایحی در تعامل فیمابین کمیسیون فرهنگی و دستگاهها و نهادهای ذیربط و متخصصین و کارشناسان حاذق که تهیه و به تصویب رسید.
از جمله طرحهای چالشبرانگیز؛ طرح اداره و نظارت بر سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی بود. مهمترین موضوع در تصویب این طرح آن بود که تا پیش از تصویب این طرح، هیچ گاه صداوسیما در چارچوب قانونی مشخص اداره نمیشد و در این طرح اصلاح اساسنامه صداوسیما و پاسخگویی صداوسیما به نهادهای نظارتی موردتوجه قرار گرفت. بر این اساس، سازمان صداوسیما به هیئت امنای ۵ نفره که از طرف مقام معظم رهبری منصوب میشوند، اعضای شورای نظارت بر صداوسیما و همچنین مجلس از طریق دو عضو ناظر خود در شورای نظارت باید پاسخگو باشد.
دیگر طرح مورد بررسی در کمیسیون فرهنگی؛ طرح حمایت از مدیریت، احداث، تجهیز و نوسازی مساجد و نمازخانههای کشور بود که متولی قانونی برای رسیدگی به امور مساجد تا پیش از این طرح وجود نداشت و در هر نقطهای که اهالی آن توان مالی داشتند احداث و تجهیز و نوسازی مساجد امکانپذیر بود که این طرح میتواند تا حد قابل توجهی این مشکلات را با تعریف متولی مشخص بکاهد و هماهنگی در توزیع منابع ایجاد کند.
تصویب طرح حمایت از مرمت و احیای بافتهای تاریخی، فرهنگی و توانمندسازی مالکان و بهرهبرداران بناهای تاریخی و فرهنگی در کمیسیون فرهنگی، وظایف سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، وزارتخانههای راهوشهرسازی، تعاون، آموزشوپرورش، علوم، کشور، بنیاد مسکن، بانکهای عامل، موسسات مالی و اعتباری، شورای برنامهریزی و توسعه استانها و سازمان برنامهوبودجه را برای برای مرمت و احیای بافتهای تاریخی - فرهنگی تعیین میکند.
طرح ساماندهی معابر مرزی (معابر کولبری و تهلنجی) با توجه به نقشی که این مناطق در اشتغالزایی و رونق اقتصادی و همچنین تامین امنیت این مناطق دارد مورد بررسی قرار گرفت. از دیگر طرحهای چالشبرانگیز و پرحاشیه طرح ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی است که با توجه به نقش موثری که شبکههای اجتماعی در تثبیت هویت ملی و فرهنگی هر جامعه داشته تصویب این طرح با هدف اعتمادسازی و صیانت از حقوق شهروندی، حریم خصوصی، فرهنگ عمومی و امنیت ملی به تصویب رسید.
با توجه به اینکه یکی از نیازهای اساسی کشور بحث تعالی خانواده و بحث جمعیت است، در طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده تلاش بر آن شد که سیاستهای جمعیتی کشور و خانواده از جمله سن مناسب ازدواج، سطح جانشینی باروری، سبک زندگی سالم و جمعیت مطلوب و برنامههای جامع در زمینه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توسط دستگاههای ذیربط در نظر گرفته شده است.
در راستای سیاستهای تعالی خانواده و کاهش آسیبهای اجتماعی و آمار طلاق به عنوان یک معضل، موضوع آموزشهای پیش، حین و بعد از ازدواج که از سیاستهای مندرج در برنامه ششم توسعه نیز بود، مورد بررسی در کمیسیون فرهنگی قرار گرفت.
بر اساس مذاکرات و نظرات کارشناسی و تخصصی موضوع ۶ ساعت آموزش اجباری قبل از ازدواج در کمیسیون فرهنگی به تصویب رسید. البته باور داریم که میزان آموزش کفایت لازم را نخواهد داشت اما زمینهای است برای افزایش آگاهی و اطلاع و شناخت برای شروع یک زندگی که نیاز است آموزشهای متناسب در دوران آموزش و در درون خانواده به صورت پایدار و دائمی صورت پذیرد تا سطح تابآوری، شناخت و آگاهی و صبر جوانان در شروع یک زندگی افزایش و تعالی یابد.
قانون حمایت از کودکان و نوجوانان؛ دیگر قانون مترقی در موضوع حمایت از کودکان و نوجوانان به عنوان قشری که صدایی برای دفاع از حقوق و مطالبات خویش نداشتند تصویب شد که این امر یقیناً نقش قابل توجهی در کاهش آسیبهای اجتماعی متوجه کودکان اعم از کودکان کار، کودکهمسری، سلامت و امنیت روحی و روانی و جسمی کودکان و کودکآزاری و رفع خلاءهای قانونی در زمینه حمایتی از کودکان خواهد داشت.
از تشکیل وزارت ورزش ۶ سال میگذرد اما اساسنامهای برای آن در راستای شرح وظایف وزارت ورزش و جوانان تدوین نشده بود، به همین منظور اساسنامه وزارت ورزش و جوانان در دستور کار کمیسیون فرهنگی قرار گرفت که با تصویب آن، رفع خلاء قانونی در این بخش نیز مرتفع میشود.
عکس یادگاری با کارنامه دیگران
مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:
شهروندان تهرانی دیروز و امروزِ تهران را یادشان هست. هم آن وقتی که یک پایه و یک تابلوی زرد، نمایانگر ایستگاه اتوبوس بود را از خاطر نبردند، هم زمانی که سطل زباله ای در محلات مختلف شهر نبود و زباله ها چهره شهر را از زیبایی انداخته بودند، هم آن هنگام که مترو، تنها بخشی از سخنرانی ها بود و روی زمین و زیر زمین، خبری از حضور واگن ها و خطوط مترو نبود، هم دوره ای که نوجوانان و جوانان با آجر یا کیف مدرسه دروازه درست می کردند و در کوچه ها و خیابان ها بازی می کردند.
هم ایامی که اسم همه بوستان های شهر را می توانستی پشت سر هم بگویی و البته می دانستی با تاریکی شب، پارک را باید ترک کنی چون چشم، چشم را نمی بیند. همه اینها و خیلی مسائل دیگر را یادشان هست. اینها که گفتم برای دهه شصتی ها و دهه هفتادی ها خاطره است، نه حتی بزرگترهای ما که طبیعتاً آنها هم گفتنی زیاد دارند؛ اما امروز به برکت ۱۲ سال کار جهادی، این خاطرات، برای نوجوانان تهرانی عجیب به نظر می رسد.
آنها شهری را دیده اند که زمین چمن مصنوعی و ایستگاه های مترو و بوستان و بی آر تی و … برایش عادی است. اما سال ۹۶ این قطار سریع السیر، به یکباره با تغییر لوکوموتیوران، سرعتش به قدری کم شد که چند ماه به چند ماه، لوکوموتیوران ها در اثنای حرکت، از آن پیاده شدند و آب هم از آب تکان نخورد.
بزرگترین پروژه های شهری از مقیاس، تونل صدر نیایش و بزرگراه امام علی (ع) و … به اصلاح روکش آسفالت یک لاین پل کریمخان، تنزل کرد و لاجرم برای پر و پیمان کردن گزارش ها به افتتاح های تکراری رو آورده شد. پارکی که تا دیروزش شهروندان را در خود جای داده بود، دوباره روبان زده و افتتاح می شود و خط مترویی که یک سال و اندی قبل افتتاح شده بود دوباره باید افتتاح شود.
علتش واضح است. افتتاح پروژه های عظیم با دوچرخه سواری سه شنبه ها و بهانه های تکراری بدهی های دروغین سازگاری ندارد. شورا و شهرداری برای آنکه بتواند شهر را اداره کند به غیر از جنگ روانی نیاز به کار و جهاد دارد.
اشکال مدیران جهادی، این است که نفر بعد از آن اگر به اندازه نفر قبلی دوندگی نکنند، خیلی زود به چشم می آید. امیدوارم شورای پنجم و شهردار چندم این دوره، گام های جدید را جایگزین افتتاح های تکراری و نظریه های تکراری تر برای اداره شهر کنند تا دعای خیر شهروندان را بدرقه راه خود ببینند.