سرویس جهان مشرق - شاید دنیا بعد از دو سال و خردهای به رفتارهای رئیسجمهور آمریکا عادت کرده باشد، اما این بدان معنا نیست که رفتارهای دونالد ترامپ عادی هستند. رئیسجمهور جمهوریخواه آمریکا هنوز هم یک پدیده غریب و عامل بروز بحرانی کمسابقه در تاریخ آمریکا به شمار میرود. اگرچه کارشناسان آمریکایی و غیرآمریکایی بیشماری تا کنون درباره انحطاط و زوال آمریکا چه در دوران پیش از ترامپ و چه طی دو سال گذشته هشدار دادهاند، اما شاید این هشدار از زبان فردی که سالها عالیرتبهترین مقام نظامی آمریکا بوده است، باورپذیرتر باشد.
دریابُد «مایکل گلن مالن [۱] » طی سالهای ۱۹۶۸ تا ۲۰۱۱، یعنی بیش از ۴۰ سال، در ارتش آمریکا خدمت کرد و اوج این خدمت بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ زمانی بود که ریاست ستاد مشترک ارتش آمریکا را به عهده داشت [۲] . مالن اخیراً در گفتوگو با «والتر ایساکسون [۳] » از سرشناسترین خبرنگاران و نویسندگان آمریکایی و رئیس سابق شبکه سیانان، مدیر سابق مجله تایم، و رئیس سابق اندیشکده «مؤسسه اسپن» و یکی از مجریان برنامه «امانپور و همکاران» در شبکههای پیبیاس و سیانان، به افول آمریکا و فراموشی اخلاقمداری در میان سیاستمداران و رهبران این کشور اذعان کرد. «کریستین امانپور» خبرنگار ایرانی-انگلیسی و مجری اصلی این برنامه، اظهارات مالن را «هشداری ترسناک و بوقت» توصیف میکند. آنچه در ادامه میآید، متن مصاحبه ایساکسون با مالن است. سؤالات در این مصاحبه به صورت برجسته آورده شدهاند.
والتر ایساکسون: به نظر میرسد ما در این کشور [آمریکا] دچار کمبود شجاعت سیاسی هستیم. شما متخصص شجاعت هستید. چه بلایی بر سر رهبری در این کشور آمده است؟
مایکل مالن: من چه زمانی که خودم در واشینگتن کار میکردم و چه بعد از آن دیدهام که سیاست در آمریکا بسیار دوقطبی و دوقطبیساز شده است. پیش از این ما رهبری توزیعشده [و گسترده] داشتیم و رؤسای کمیتهها [در کنگره] قدرتمند بودند، اما الآن دیگر اینگونه نیست. در حال حاضر گروه بسیار کوچکی مانند رئیس و رهبر اکثریت در کنگره هستند که دستورکار و مواضع کنگره را کنترل میکنند. شما هم اگر میخواهید دوباره انتخاب شوید، اگر میخواهید در این ساختار قدرت تحت حمایت باشید، مجبورید در همین چارچوب حرکت کنید. ما الآن مستأصلانه به این نیاز داریم که یک عده بایستند و بگویند کاری که [به عنوان یک کشور] داریم انجام میدهیم، اشتباه است. اما اگر چنین چیزی را بگویید حملات سیاسیای که علیه شما انجام میشود، بیشمار خواهند بود.
بخشی از مشکل در این دوره و زمانه [دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ] ایستادن مقابل رئیسجمهور است. رهبران کنگره در گذشته حتی مقابل رؤسایجمهور قدرتمندی مانند «لیندون جانسون» و «جورج بوش» هم قد علم کردهاند. چرا نمایندگان کنگره و به خصوص جمهوریخواهان وقتی فکر میکنند دونالد ترامپ دارد اشتباه میکند، میترسند جلوی او بایستند.
دستکم دوستان جمهوریخواه من خودشان میگویند مسائل زیادی در مورد دونالد ترامپ هست که آنها دوستشان ندارند، اما با «سیاستها» ی او مانند روشهای اقتصادی، مسئله مرزها، ماجرای چین و غیره مشکلی ندارند. به عقیده من بدترین خطر پیش روی ما به عنوان یک کشور در حال حاضر نبود «رهبری اخلاقمدارانه» است. طی دورهای که در مورد پرزیدنت ترامپ میتواند هشت سال طول بکشد، نبود یک جهتنمای اخلاقی و نبود ارزشهایی که در گفتار و رفتار ترامپ منعکس شوند، میتواند آمریکا را به یک کشور متفاوت تبدیل کند. آن ارزشها و اصول و آن صداقتی که همه ما برای آن ارزش بیاندازهای قائلیم و همیشه با ما بوده است، همین الآن که ما با هم صحبت میکنیم دارند به یغما میروند و یک نفر بالأخره باید [مقابل بلایی که ترامپ بر سر ارزشهای ما آورده است] بایستد.
در همینباره بخوانید:
آیا حرف شما به این افراد [حامی ترامپ] این است که این پیروزیهای «سیاستی»، پیروزیهای کوچک درباره کاهش مالیات و اینها، مطلقاً ارزش آن را ندارند که بخواهیم به خاطر آنها خودمان را از اخلاق تهی کنیم؟
کاملاً همینطور است. به عقیده من، ما داریم به خاطر دستآوردهای کوتاهمدت و پیروزی کوتاهمدت، درازمدتمان را قربانی میکنیم در حالی که اتفاقاً از سیاستمداران انتظار میرود روی همین درازمدت تمرکز داشته باشند، اما پیدا کردن چنین تمرکزی در واشینگتن دشوار است. آنچه داریم قربانی میکنیم بسیار زیاد است: آیندهمان، فرزندانمان، نوههایمان، ظرفیتهای مالیمان؛ به اندازه بدهکاریمان نگاه کنید؛ بیمیلی به حلوفصل چالشهای حوزه مراقبتهای درمانی در کشور، زیرساخت. اکثر ما سالهاست که روی تحصیل به عنوان یک مشکل تمرکز کردهایم. با این حال، فقط حرف میزنیم و حرف میزنیم، اما شاهد آن اصلاحاتی در نظام ثانویه [تحصیلات طی سالهای منتهی به دانشگاه] و نظام مدارس دولتیمان نبودهایم که مطلقاً موردنیاز هستند. بالأخره یک زمانی این معضل یقه ما را خواهد گرفت.
شما آدم «نهاد» گرایی هستید. میخواهم در مورد نهادی از شما بپرسم که میدانم اعتقاد قویای به آن دارید. آیا به نظر شما پرزیدنت ترامپ موجب تضعیف اعتقاد عمومی به افبیآی شده است؟
دو یا سه هفته پیش، فکر میکنم در واشینگتنپست گزارشی درباره ناتوانی افبیآی در استخدام نیروهای جدید منتشر شد [این گزارش در والاستریتژورنال منتشر شده است [۴] ] و این اتفاقی است که مدتهاست رخ نداده است. انعکاسی از این واقعیت هم در ساختار سازمانی این نهاد دیده میشود، چراکه افبیآی الآن بیش از دو سال است که [به خاطر دشمنیهای ترامپ] تحت محاصره است. البته افبیآی اشتباهاتی کرده است، رهبران آن مرتکب اشتباهاتی شدهاند، اما من قطعاً نگران این هستم که ما داریم این نهاد را نابود میکنیم. همین مسئله درباره دادگستری و رسانهها هم صدق میکند. من درباره سیآیای و جامعه اطلاعاتی و وزارت خارجه هم نگران هستم.
[پس از آنکه دوره ریاستجمهوری ترامپ تمام شد و این نهادها تخریب شدند،] ما دستورالعملی نداریم که به ما نشان بدهد چگونه باید این نهادها را بازسازی کنیم. اما وقتی این ماجرا به پایان رسید، هر زمانی که باشد، ما باید بازسازی کنیم و سریعاً هم بازسازی کنیم. پس از جنگ ویتنام، وقتی ارتش نابود شد، ما ارتش را بازسازی کردیم، اما این کار حدود ۳۰ سال طول کشید.
در همینباره بخوانید:
یک حوزه را مثال بزنید که همین الآن شما [اگر رئیسجمهور بودید] در آن اقدامی میکردید.
اگر من میتوانستم انتخاب کنم، کل موضوع «افراد» را انتخاب میکردم؛ اینکه آیا ما «افراد» خوبی را در سیآیای، افبیآی، و وزارت خارجه استخدام میکنیم یا نه؟ آیا «افراد» خوب در این نهادها میمانند یا آنها را ترک میکنند؟ آیا این «افراد» به خوبی انگیزش میشوند؟ آیا به مأموریتی که دارند اهمیت میدهند؟ اینها نیازمند رهبری شجاعانه از داخل این نهادها و همچنین نهادهای گستردهتر و رهبری گستردهتر [در سطح کشور] است. این چیزی است که من امیدوارم کنگره هم روی آن تمرکز کند، چراکه این نهادها همچنان تحت محاصره هستند. من کانون این تمرکز را روی چگونگی برخورد با «افراد» قرار میدهم. با این حال، مسائل دیگری هم در همینباره وجود دارند: [این نهادها] چگونه دارند منابع خود را مدیریت میکنند؟ نه تنها برای استخدام یا حفظ افراد، بلکه برای ایجاد یا بازسازی سازمانهایی که نابود شدهاند.
از دیدگاه خارجی، به نظر میآید که ما داریم «به خانه میآییم» [و مطابق سیاست «اول، آمریکا» ی ترامپ، روی کشور خودمان تمرکز میکنیم]. ما داریم خودمان را در جهانی منزوی میکنیم که رُک بگویم، فکر نمیکنم در حال حاضر انزوا را تحمل کند؛ جهانی که انزوا را به راحتی نمیبخشد، به ویژه زمانی که کشورهای دیگری مانند روسیه و چین که به عقیده من دشمنان ما هستند، دارند این جای خالی را به طور کامل پر میکنند.
در همینباره بخوانید:
›› نقش نفت در خروج آمریکا از سوریه / آیا ترامپ روی چین تمرکز خواهد کرد؟
›› لرزه ترامپ بر اندام نتانیاهو: میگذاریم ایران هر کاری میخواهد در سوریه بکند
›› ترامپ در سوریه تسلیم جمهوری اسلامی شد / نقش ایران و متحدانش در بیرون انداختن آمریکاییها
یکی از مواردی که به حمایت از نهادها کمک میکرد، برخی افراد نظامیای بودند که در ابتدا وارد دولت ترامپ شدند. ژنرال «متیس»، ژنرال «کلی»، و غیره. آنها اکنون دولت را ترک کردهاند. درباره نقش آنها در دولت چه عقیدهای دارید و آیا نگران هستید که آنها نتوانستهاند ترامپ را در چارچوب [رفتارهای یک انسان] عادی نگه دارند؟
من یکی از افراد معدودی بودم که با حضور مقامات نظامی در ساختار رهبری بخشهای غیرنظامی حکومت موافق نبودم. ما [آمریکاییها] چنین کاری نمیکنیم. این مقامات نظامی فوقالعاده هستند. میهنپرستند و میخواستند کشور را به جلو ببرند. همه آنها میخواستند این کار را به روشی کاملاً سازنده انجام بدهند. اما نظام ما مبتنی بر رهبری نظامی نیست، بلکه مبتنی بر رهبری غیرنظامی است و واضح است که یکایک این رهبران غیرنظامی اکنون دولت را ترک کردهاند. بنابراین من دیگر نمیدانم مرزها کجا هستند. دوست داریم فکر کنیم که این مرزها را کنگره تعیین میکند، و من فکر میکنم انتخابات ماه سپتامبر سال گذشته هم بخشی از ساختار کنترل و توازنی است که ما در نظاممان داریم. اما به عقیده من این انتخابات تنها گام اول بوده است.
در همینباره بخوانید:
›› «جیم» هم جیم زد / در کابینه ترامپ «سگ دیوانه» عقل کُل بود
›› اگر انتخابات در آمریکا تأثیر داشت، آمریکاییها حق رأی نداشتند / دولت و کنگره مردم را گوسفند میدانند
مسئله آنقدرها درباره کنترل نیست، بلکه مسئله این است که رهبران حزب دموکرات در مجلس نمایندگان [با پیروزی و به دست آوردن اکثریت] چه میکنند. یکی از بزرگترین نگرانیهای من این است که آنها قواعد بازی را از خود جمهوریخواهان، چنانکه طی سالهای گذشته اینگونه بوده، یاد بگیرند و این [موفقیت] را به ابزاری علیه رئیسجمهور تبدیل کنند. به این ترتیب ما دوقطبیسازی را ادامه میدهیم و مطلقاً به هیچکجا نمیرسیم.
بنابراین شما معتقدید دموکراتها هم مقصر هستند، چون الآن دارند بازی ترامپ را میکنند و به دوقطبیسازی دامن میزنند.
باید کل کشور را در نظر بگیریم. پرزیدنت ترامپ فوقالعاده نفاقافکن بود، اما پرزیدنت ترامپ اصل مشکل در این کشور نیست. من فکر میکنم، پرزیدنت ترامپ علامت [بیماری و] چالشهایی است که ما به عنوان یک کشور داریم. طی سالهای گذشته، تعداد زیادی از رهبران سیاسی در واشینگتن بودهاند که این مسئله را به ما نشان دادهاند. و من معتقدم مهم این است که این مقامات تغییر کنند. و اگر نمیتوانند تغییر کنند، باید کنار بروند و راه را برای افراد جوانتر باز کنند.
چیزی که میگویید برای من گیجکننده است. شما فکر میکنید ترامپ خودِ مشکل نیست، بلکه انعکاسی از یک معضل بزرگتر است. آیا شما معتقدید کشور ما بهتر از این چیزی نیست که الآن دارد اتفاق میافتد؟ آیا جهتیاب اخلاقی ما [به عنوان یک کشور و ملت] به همان اندازهای بد است که جهتیاب اخلاقی رهبران کنونی ما بد است؟
کاملاً، کاملاً. وقتی من سخنرانی عمومی میکنم درباره چالشها میگویم و اینکه این چالشها چهقدر بزرگ هستند، و در بخش سؤال و جواب معمولاً مردم به من میگویند تو هیچ حرف خوبی نداری که بگویی. [واقعیت این است که] ما دچار معضلات زیادی هستیم: باید مسئله نژاد را در این کشور حل کنیم. ما باید مسئله نابرابری درآمدی، یا به عبارت دیگر، مسئله توزیع درآمد را در این کشور حل کنیم. باید این کارها را به شکلی انجام بدهیم که دهها سال است انجام ندادهایم. این مسائل جدید نیستند. آنچه الآن داریم انجام میدهیم، تمرکز روی همین مسائل است.
اگر تمام آنچه که دموکراتها انجام میدهند، صرفاً یک واکنش باشد، اگر فقط این پاندول را تا جایی میتوانند به طرف دیگر هل بدهند، راهحلی برای این مسائل اساسی پیدا نخواهیم کرد. از نظر من اصلیترین چیزی که برخی رهبران دو حزب باید بفهمند همین است؛ نیازی هم نیست که تعداد زیادی از این افراد این مسئله را درک کنند؛ کافی است تعداد کمی از رهبران هر دو حزب بفهمند که چگونه میتوانیم با همراهی هم به جلو برویم. طی ۱۰ سال گذشته، مسئله اصلی [و هدف تمرکز رهبران دو حزب] این بوده است که چگونه باید به ناکجا برویم، چون از یکدیگر جدا هستیم. من فکر میکنم چالش اصلی پیش روی ما همین است.
به نظر شما تأثیر عقبنشینی آمریکا از صحنه جهانی چیست؟
من معتقدم ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن به دوستان و متحدان، و به روابط و همکاریهایمان متکی هستیم. فکر نمیکنم دنیا اجازه بدهد صحنه جهانی را ترک کنیم. ابعاد جهانی اقتصاد، یکی از مسائل مهم در اینباره است. ما نمیتوانیم در این حوزه حضور نداشته باشیم. مجبوریم حاضر باشیم. نهادهایی مانند ناتو و اتحادهایمان با کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی، اینها زیر سؤال رفتهاند. رهبران [کشورهای متحد با آمریکا] اکنون تردید دارد که آیا ما از آنها حمایت خواهیم کرد یا نه. به اعتقاد من، آسیبی که وجود دارد بیشتر از آن چیزی است که ما تصور میکنیم.
وقتی من با دوستان خارجیام صحبت میکنم به آنها میگویم مسئله را از دیدگاه خودت برایم توضیح بده، چون ما داخل این مسئله هستیم و فکر نمیکنم عمق مشکل را درک کنیم. اما آنها [متحدان ما] واقعاً مستأصل هستند. دارند تلاش میکنند ببینند وقتی ما صحنه جهانی را ترک کردیم، چگونه باید امور خودشان را حلوفصل کنند؛ و دوباره مسئله جای خالیای پیش میآید که چین و روسیه و دیگر کشورها وارد میشوند تا این جای خالی را پر کنند. بنابراین این یک چالش و تغییر بسیار بسیار عظیم است. اینکه «وقتی این ماجرا به پایان رسید» باید تمرکز کنیم و خود را خیلی خیلی سریع بازسازی کنیم، مسئله دیگری است.
شما گفتهاید که «شی جینپینگ» رهبر چین، یک تهدید برای نظم بینالمللی و صحنه جهانی است. اگر فعلاً تهدید اقتصادی را کنار بگذاریم، تهدید واقعی از جانب چین چیست؟ آیا آنها کشوری توسعهطلب هستند؟ آیا دارند ناوهای هواپیمابری میسازند تا با ناوهایی رقابت کنند که شما زمانی آنها را فرماندهی میکردید؟
آنها ناوهای هواپیمابری به بزرگی یا از منظر جنگی قابلرقابت با ناوهای ما نخواهند ساخت، اما دارند ناوهای هواپیمابر میسازند و معتقدند که این کار بخش واقعاً مهمی از، به قول شما، توسعهطلبی آنهاست. دو سال پیش من سخنرانیای از «باب کیگن» [تاریخدان و کارشناس مسائل سیاست خارجی] دیدم که توضیح میداد چین در دریای چین جنوبی چه کار دارد میکند و تحلیلی که او مطرح کرد، [مقایسه فعالیتهای چین با] فعالیتهای آمریکا در اوایل دهه ۱۹۰۰ در کارائیب بود. چینیها داشتند روی آبهای نزدیک به خود تمرکز میکردند. میخواستند این آبها را باثبات کنند و کنترل آنها را به دست بگیرند، چنانکه ما [در مورد کارائیب] سپس اِعمال قدرت از آن مناطق را آغاز کردیم. بخشی از این اتفاق در جنگ جهانی اول و بخش بزرگی از آن در جنگ جهانی دوم و پس از آن رخ داد، آنقدر که [چینیها] اکنون این اتفاق را مبنای تحلیل [و الگوبرداری] قرار دادهاند. میخواهند کنترل دریای چین جنوبی را به دست بگیرند.
از نظر پنج اقتصاد بزرگ جهان، این منطقه باید باثبات باشد. چینیها معتقدند مالک دریای چین جنوبی هستند و شروع به توسعه [حضور و قدرت خود در این منطقه] کردهاند. ممکن است آنها بگویند که قدرت توسعهطلبی نیستند، اما اگر به همکاریهای آنها در سراسر دنیا نگاه کنید، میبینید که به هر قارهای در دنیا که بروید، سرمایهگذاریهای چین همین الآن در آنجا وجود دارد. هر جا سرمایهگذاری باشد، نیاز به تأمین امنیت آن هم وجود دارد و این یعنی توسعه حضور نظامی برای تأمین این امنیت. کاملاً طبیعی است. همان کاری است که ما هم انجام دادهایم. من اعتقاد دارم روابط آمریکا و چین مهمترین روابط میان دو کشور در قرن بیستویکم است و انگیزه عمدتاً اقتصادی هم دارد. اما ارتشها هم از همین قاعده تبعیت خواهند کرد.
در همینباره بخوانید:
من هم طرفدار شی جینپینگ نیستم. معتقدم کاری کردهاند که تا آخر عمرش رهبر چین باقی بماند. قدرتش را گسترش داده است، بسیار بسیار قدرتمند است. البته چالشهای خودش را هم دارد: هنوز ۸۰۰ میلیون نفر جمعیت نیازمند دارد و باید راهی برای ارتقای وضعیت آنها و برای بزرگتر کردن طبقه متوسط پیدا کند. من معتقدم آینده او و آینده چین در دست همین طبقه متوسط است. این در حالی است که ما در آمریکا داریم همچنان طبقه متوسط خودمان را خالی میکنیم و باید این بخش از هویت ملی خودمان را اصلاح کنیم و بعد بفهمیم چگونه باید همکاریهایمان با چین را مدیریت کنیم. من الآن نسبت به چند سال پیش نسبت به چین بسیار تندروتر هستم، چون معتقدم ما قدرت مانور زیادی به شی جینپینگ دادهایم و او دارد از این قدرت مانور سوءاستفاده میکند. باید خط قرمزی بکشیم و بگوییم بس است.
شما تصویر تاریکی از «آمریکا» و «آمریکا در جهان» ترسیم کردهاید. آمریکا آلان چه کار باید بکند تا شرایط درست بشود؟
من فکر میکنم باید اول از همه بفهمیم کجا هستیم. به عنوان یک فرزند نسل دهه ۶۰ و ۷۰ من میدانم که ما دورانهای سختتری را پشت سر گذاشتهایم. من این دورهها را به خاطر دارم. بمبارانها، شورشهای نژادی، انقلاب اجتماعی، رئیسجمهوری که دروغ گفت و استعفا کرد، پرزیدنت نیکسون. اگرچه الآن وضعیت متفاوت است، اما از نظر وخامت اوضاع و جایگاه ما در بحران و تحول، من معتقدم به آن دورانهای سخت نزدیک هستیم. داریم در همان جهت حرکت میکنیم. رو به پیشرفت نیستیم. رُک بگویم، رو به افول هستیم. مانند یک کمپانی در حال ورشکستگی؛ میتوانیم ببینیم که این اتفاق دارد میافتد.
به اعتقاد من سؤال پیش روی آمریکا الآن این است که آیا رهبران این کشور قیام خواهند کرد و ما را از این گرداب سقوط نجات خواهند داد پیش از آنکه نابود شویم یا دچار بحرانی فاجعهبار شویم که مردم آمریکا را به شورش برانگیزد و از دل این شورش رهبری بیرون بیاید که بگوید ما باید این راه را برویم و سپس مردم آمریکا خود را با آن رهبر همسو کنند. من واقعاً معتقدم کار ما به همینجا رسیده است. شاخصها الآن وضعیت مناسبی را نشان نمیدهند. البته این به آن معنی نیست که همه چیز بد است. ما کشوری دارای ثروت شگفتانگیز، منابع شگفتانگیز، خلاقیت شگفتانگیز و رهبری شگفتانگیز هستیم. فقط باید همه این چیزها را منجر به نتیجه کنیم. باید درک کنیم الآن کجا هستیم تا بتوانیم به سوی مسیر درست برویم.