سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
ضارب، میلیشیای کیست؟
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
۱- میپرسد این کتاب را خوانده ای؟ تصویر روی جلد «عارفانه» را میبینم و میگویم؛ درباره شهید نیّری چیزهایی خوانده ام… چند روز میگذرد. این بار نمیپرسد. کتاب را هدیه میکند و چند جمله درباره آیتالله حق شناس (ره) که مدتی از محضرش بهره برده، میگوید؛ و نیز، درباره شهید نیّری که پای درس استاد، تربیت شده. بعدش هم میگوید «خداوند دست ما را بگیرد و از شر فتنههای آخرالزمان حفظ کند. میدانید که مجاهد خلقی بودم هنگام تاسیس آن، با مسعود رجوی و حنیف نژاد و دیگران». میگوید با همان سودای عدالت خواهی و مبارزه برای خلق، پیاده از دربند تا توچال و گاه تا شهرستانک در جاده چالوس میرفتیم؛ با یک تکه نان».
۲- اینها را میگوید. اما نمیگوید که همان قبل از انقلاب، به خاطراعلام برائت از التقاط و انحراف سازمان و ابراز ارادت صریح به حضرت امام، چگونه بارها مورد آزار و اذیت و ضرب و شتم و بایکوت و تخریب منافقین قرار گرفت. سازمانی که در گذر حوادث، دو شعبه شد و منحرفان، قصد جان باورمندان به اسلام را کردند.
مقارن این جنایت در درون سازمان، ساواک هم برخی عناصر را جذب کرد. بریدن از امام و روحانیت و اسلام ناب، آغاز انحرافی بود که به خدمتگزاری صدام در بحبوحه جنگ تحمیلی و پادویی آمریکا و فرانسه و اسرائیل و تشکیل حرمسرا در اردوگاهاشرف و سپس، پیوند سازمانی بیوه رجوی با ترکی الفیصل (رئیسسابق استخبارات سعودی) ختم شد.
۳- شهید رجایی دو هفته قبل از ترور شدن (۲۴ مرداد ۶۰) راز مهمی را بازگو کرد: «سازمان مجاهدین در زندان حرفشان این بود که درست است ما شعار مبارزه با امپریالیسم و ساواک میدهیم، ولی قبل از هر چیز باید با مسلمانانی که امام را به عنوان رهبر انقلاب قبول دارند، جنگید و از روی جنازه آنها رد شد. از زندان که بیرون آمدند اولین کاری که سازمان کرد، یک پوستر چاپ کرد که یک طرفش آرمسازمان بود و یک طرفش عکس امام… اینها به فکر بودند هر چه زودتر نبرد را با نیروهای مومن شروع کنند… یک مجاهد نیست بپرسد که سازمان مجاهدین خلق! دشمن خلق را تو چه کسی تشخیص دادی؟ آیا در این دو سال شد یک آمریکایی را بکشی و بگویید ما ضدآمریکایی هستیم؟ شد یک سرمایهدار صهیونیست را بکشی و بگویی انقلابی هستی؟ اما بهشتی را کشتی… امروز فرانسه و آمریکا مشتاقند انقلاب شکست بخورد. کاری هم با رجایی و بهشتی و خامنهای ندارند. آنها با انقلاب کار دارند… شما میتوانید بگویید کشتن خامنهای برای شما لازمتر از کشتن یک آمریکایی یا یک ساواکی یا یک اسرائیلی است؟».
۴-« یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ. زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورد. و زمین را پس از مرگ، زنده گرداند. و شما همین گونه (پس از مرگ از خاک) بیرن میآیید». انقلاب اسلامی، مصداق همین احیاگری مورداشاره در آیه ۱۹ سوره روم است؛ احیای ملتی منکوب شده که سعی میشد به قهقرا برود و در مقابل طاغوت و استکبار و نابودی ظرفیتهایش دم برنیاورد. انقلاب، ملت ما را احیا کرد و طبیعی بود که با این جاذبههای نیرومند، دشمنان قسم خورده پیدا کند.
۵- اما انقلاب چند برابر ریزشها رویش داشته، نسل به نسل بیشتر و مبارکتر. یکیاش همین احمد علی نیّری شاگرد پای درس آیتالله حقشناس در مسجد امین الدوله، وسط بازار تهران. مردم هنوز هم بر سر مرقد این عارف رزمنده و شهید ۱۹ ساله میروند و حاجت میگیرند. آیتالله حق شناس، بعد از شهادت احمدعلی با حسرت تمام فرموده بود: «این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. پرسیدم چه خبر؟ فرمود؛ تمام مطالبی که میگویند حق است؛ از شب اول قبر و سؤال و… اما من را بیحساب و کتاب بردند. رفقا! این جوان چه کرده بود که به اینجا رسید». ایشان سپس به سمت منزل شهید که در ضلع شمالی مسجد رهسپار میشود و مشاهدات خود از کرامات شهید را بازگو میکند که در کتاب «عارفانه» ذکر شده است.
۶- یکی از همرزمان شهید میگوید: شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عارف و عالم طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سؤالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من… لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره پرسیم. بعد از کلی اصرار گفت؛ یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. از لابهلای درختها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم افتاد، سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. پشت بوتهها، چند دختر جوان مشغول شنا بودند.
۷- شهید نیری ادامه میدهد «خدا را صدا کردم و گفتم خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که نگاه کنم، هیچکس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم. بعد کتری خالی را برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. مشغول آتش درست کردن شدم، خیلی دود توی چشمانم رفت.اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد حاج آقا گفته بود «هرکس برای خداگریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت». همینطور کهاشک میریختم، گفتم از این به بعد برای خداگریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود.
همین طور که داشتم اشک میریختم ومناجات میکردم، با توجه گفتم «یاالله یا الله…». به محض اینکه این عبارت را تکرار کردم، صدایی شنیدم… از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح «… احمد علی، سکوت کرد و بلند شد و به دوست هم رزمش گفت «تا زندهام، این ماجرا را برای کسی تعریف نکن». این تقوا، تاسی به پاکدامنی یوسف پیامبر (ع) است. خداوند در آیه ۲۴ سوره یوسف، میفرماید «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ… آن زن، قصد یوسف را کرد و او نیز قصد زلیخا میکرد، اگر برهان پروردگار را نمیدید. چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم؛ همانا او از بندگان مخلص ما بود».
۸-… هنوز چند روز از خواندن «عارفانه» نگذشته، که مدیریت محترم حوزه علمیه آیتالله حق شناس برای گفتوگو با برادران طلبه این حوزه دعوت میکند. کجا؟ مسجد امینالدوله! همان جا که به تصریح آیتالله حقشناس، محل معراج شهید نیّری بوده است. جلسه با یاد استاد و شاگرد شهیدش عجین میشود؛ و یاد روحانیون جوانی که همین هفتهها در میان گلولای سیلاب، مشغول خدمترسانی هستند. لابد ویدئوی آن هموطن سیلزده را دیدهاید؛ «توهین و مسخره میکردم. آخونده اومد خونه ما رو تمیز کرد، حتی دست کرد تو کاسه توالت تمیزش کرد. ازه وقتی رفت، گفت حلالم کنید… چی بگم؟» و… بغض گلویش را میفشارد.
خدمت کردن و عذر خواستن؟ مگر سیره علوی جز این است؟ … جلسه گفتوگو با برادران طلبه که تمام میشود، مدیر محترم حوزه میگوید جمعی از طلبههای جوان همین حوزه به خوزستان رفتهاند، برای امدادرسانی به سیلزدگان. نیریها، حججیها و بلباسیها که هر کدام یک مناره برای هدایت تشنگان معنویت و مجاهدت هستند، در همین خدمت خالصانه پرورده میشوند...
۹- پریروز یک طلبه مقابل حوزه علمیه همدان، بهدست یکی از اوباش به شهادت رسید. صفحه اینستاگرامی منتسب به عامل جنایت، از ادبیات نفرتپراکن و فاشیستی طیف «سلطنتطلبان، سازمان منافقین و بهائیت» علیه روحانیت پیروی میکند. ویدئوی اظهارات دوست این جنایتکار نیز، به دنبالهروی از باند ربع پهلوی اشارت دارد. همزمان، برخی اکانتهای فیک وابسته به سلطنتطلبان و سازمان منافقین به دروغ ادعا کردند روحانی مضروب یا یک روحانی دیگر، فتوای «جهاد نکاح» در خدمت حشدالشعبی برای زنان ایرانی دادهاند!!
در گذشته نیز، جلادان منافقین و فرقان و داعش، از راه تحریف و تهمت و نفرتپراکنی، سربازگیری میکردند و به جنایت وامیداشتند. همچنان همان سنت شیطانی با کاربست فضای مجازی ادامه دارد. اما چرا باید روحانیت را آماج ترور شخصیت و ترور فیزیکی قرار داد؟ چرا در فتنه دی ۹۶، کانالهای وابسته به ضد انقلاب، فرمان حمله به مساجد و حسینیهها را دادند؟ چرا شبکه دولتی انگلیس، ۲۴ فروردین در برنامۀ پرگار صراحتاً گفت «اسلام هراسی، اگر وظیفه نباشد، یک حق است»؟
۱۰- طرف ما، فلان اوباش و شعبان بیمخ مدرن یا گروهک و سازمان تروریستی نیست. سیا و امآیسیکس و موساد و پنتاگون است که ۷ هزار میلیارد دلار هزینه در منطقه را به خاطر اسلام ناب، نابود شده میبینند. رد میلیشیاها به ستیزهجویی سکولاریسم میلیتانت ختم میشود.عبدالکریم سروش که یک دهه قبل برای ترویج تحریفات او و هم مسلکانش، ۶ میلیون دلار اختصاص داده شد، ۴ اسفند ۸۸ در دانشگاه دلفت هلند و ۱۱ مرداد ۶۱ در جمع عناصر ضدانقلاب در پاریس اذعان کرد «براساس تز سکولارها جهان به سمت جدایی حکومت از دین پیش میرود، در حالی که این تز واژگونه شده. وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین میتوانیم ببینیم. آنچه گمان میرفت رو به احتضار میرود یا مرده، خوب یا بد، تجدید حیات کرده و دیگران را به نگرانی افکنده است.
سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بیطرف باشد اکنون ستیزهگر شده، رسماً با پارهای از ادیان میستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمیکند.» و «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره ستیزگر و میلیتانت [نظامیگرانه] میشود و مدارا و هاضمه قوی پیشین را از دست داده است. پیشبینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده. در این ۲۰، ۳۰ سال از جامعهشناسان بزرگ میشنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. سکولاریسم و لیبرالیسم هاضمهاش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه از گلویش پایین نمیرود و لذا ستیزهگر میشود… آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق، هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند ما باید قوانینمان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکاییها نمیگنجید. حکومتهای اروپایی در مواجهه با اقلیتهای دینی نیرومند، مدارای خود را از دست میدهند.»
۱۱- مجید محمدی از اعضای فراری حلقه نفاق کیان و نانخور سلطنتطلبان، مهر ۸۸ در وبسایت رادیو فردا نوشت «اعضای جنبش سبز میخواهند با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیایند. سینه بزنند و اگر هوس کردند، شرابی بنوشند. در ملأ عام روزهخواری میکنند و نصرمناللهوفتحقریب سر میدهند. با کفش و به صورت مختلط پشت سر هاشمی نماز میخوانند و جای صلوات، سوت و کف میزنند». اما هم او، ۵ آبان ۸۸ اذعان کرد «جنبش سبز با مشکلات جدی و بنیادین مواجه است اما هیچیک از مشکلات، مخاطرهانگیزتر از اسلامگرایی نیست. ریشههای فرهنگی و اجتماعی اسلامگرایی که به تاسیس و تداوم جمهوری اسلامی منجر شدند، هنوز در جامعه ایران زندهاند.
آنچه خطر جدی است، نام جمهوری اسلامی نیست بلکه اسلامگرایی قدرتمند در ایران است. در ضرورت اهمیت و جدی گرفتن اسلامگرایی همین بس که بیش از سه دهه حکومت را سر پا نگاه داشته است. این ایدئولوژی از نفس نیفتاده و زمین زدن آن کاری است بس دشوار». وی ۱۲ دی ماه ۱۳۸۹ درپی اعدام یک جاسوس رژیم صهیونیستی نوشت «جاسوسی در دنیای امروز یک شغل است و نه یک عمل غیراخلاقی (!) در بازار اطلاعات، همه درپی عرضه و کسب اطلاعاتند».
پیشنهادی برای داوطلبان کنکور مناطق سیلزده
در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:
ماجرای سیل اخیر تبعات گستردهای داشته است که کمکم بروز و ظهور پیدا میکند. یکی از این تبعات مسأله کنکور است. در حقیقت مناطق آسیبدیده دچار مشکلات گوناگونی شدهاند که اثرات منفی بر روند آموزشی و آمادگی دانشآموزان و داوطلبان ورود به دانشگاه خواهد گذاشت.
طبیعی است که با توجه به اهمیت کنکور و تأثیری که در سرنوشت و آینده دانشآموزان دارد، باید درباره این مشکل چارهای اندیشید. همچنان که خسارتهای دیگر آسیبدیدگان جبران میشود در این باره باید به طور کامل جبران خسارت شود. زیرا آنان مدت و امکان لازم را برای آمادگی جهت شرکت در امتحانات نهایی و کنکور از دست میدهند.
اگر جبران خسارت مثلاً برای از میان رفتن خانه به نسبت قابل سنجش و اقدام است، درباره این مسأله چگونه میتوان اقدام کرد؟ یکی از راههای پیشنهادی تعویق کنکور است، تا دانشآموزان این منطقه فرصت لازم را برای بازیابی آموزشی خود پیدا کنند. ولی این راه دو ایراد اساسی دارد.
اول اینکه تعداد داوطلبان کنکور از این مناطق احتمالاً بخش اندکی از کل داوطلبان را تشکیل میدهند و به عقب انداختن کنکور به ضرر اکثریت دیگران خواهد شد و برنامههای آنان را به هم میریزد. به علاوه معلوم نیست که حتی این کار موجب شود که عقبافتادگی دانشآموزان مناطق سیلزده جبران شود، زیرا به تأخیر انداختن آزمون اعم از کارشناسی ارشد یا کنکور سراسری ممکن است به سیلزدگان فرصت دهد، ولی به دیگران فرصت بیشتری میدهد و این شکاف فرصتی همچنان پابرجا خواهد ماند. به علاوه تألمات روحی و روانی ناشی از این وضع را چگونه میتوان ترمیم کرد؟ پس چه باید کرد؟
دو شیوه به نسبت مرتبط با هم برای این کار وجود دارد. اول باید کلیه مدارس و مناطقی را که دچار مشکل شدهاند مشخص کرد و تمام دانشآموزانی که از این مدارس یا مناطق برای کنکور ثبتنام کردهاند را جدا کرد و یک کد منطقه سیلزده برای آنها مقرر کرد.
سپس نتایج مجموعه مشابه داوطلبان در سال ۹۷ و احتمالاً سال ۹۶ را نیز از دادههای کنکورهای مزبور درآورد و برحسب هر مورد تعداد و سطوح قبولی آنان را در سالهای گذشته، دقیقاً برای امسال نیز منظور داشت. حالت بهتر این است که نمرات کنکور آنان را برای دو سال گذشته محاسبه و نمرات امسال را براساس نمرات سال گذشته تراز کرد. در واقع فرض است که مجموعه داوطلبان امسال اگر سیل رخ نمیداد، مشابه داوطلبان همان منطقه در دو سال گذشته آزمون میدادند و نمرات مشابه به دست میآوردند.
و اگر امسال به هر دلیلی رتبههای آنان کمتر شده است، این کاهش نمره ناشی از ناتوانی آموزشی آنان نیست، بلکه به دلیل وجود سیل است. برای مثال اگر میانگین تراز نمرات دو سال گذشته داوطلبان این مناطق ۶۵۰۰ باشد ولی امسال به ۶۰۰۰ تنزل یافته باشد، این امر به معنای آن است که این کاهش تراز ناشی از وجود سیل است و ربطی به صلاحیتهای آموزشی آنان ندارد و میتوانند در دانشگاه جبران کنند. این کاهش حدود ۸ درصد است و باید نمرات تراز کلیه داوطلبان امسال این مناطق را با ضریب ۸ درصد بیشتر کنند تا حقی از آنان ضایع نشود. برای نمرات دیپلم نیز میتوانند مشابه همین شیوه را اجرا کنند.
مشارکت اجتماعی مهم ترین عامل استواری شوراها
محمد رضا حیدری در خراسان نوشت:
نهاد شوراها بزرگ ترین نقطه پیوند مردم و مسئولان در تصمیمگیری و اداره امور جاری کشور است. نهادی برآمده از انقلاب شکوهمند اسلامی و حمایتشده از سوی قانون اساسی که بزرگ ترین میثاق دوسویه میان مردم و نظام جمهوری اسلامی است. ظرفیتی بزرگ که باعث شد شعاع تصمیمسازی و اداره کشور از مرکز پایتخت به طول کوی و برزنهای ایران گسترده شود و خود مردم برای امور جاری خویش چاره بیندیشند.
ظرفیتی که بالفعل شدنش صحه گذاردن بر جایگاه مهم شورا در نظام سیاسی دین مبین اسلام و پاسداشت فصل هفتم قانون اساسی است و امروز در بیستمین سالگرد میلادش، همچنان پا برجا و استوار درمسیر خود گام برمیدارد.
بزرگ ترین منبع بالفعلماندن و استواری این نهاد که برای حیات و بالندگیاش از آن تغذیه میکند، «مشارکت اجتماعی» است. منبعی که اگر روزی سایه رخوت به خود بگیرد و از میدان مسئولیتپذیری و تعهد دامان برچیند، این نهاد را از هدف غایی و فطری خویش دور میسازد و تصمیمگیران این نهاد باید تنها با تکیه بر ظرفیت محدود خویش درمسیر اعتلا گام بردارند. آنگاه اداره امور از منبع قدرتمند نیروی مدنی و اجتماعی شهروندان محروم و خردجمعی که نیروی محرکه نظامهای جمهوری است، درسایه حرکتهای فردی و فرداندیشیها محصور می شود.
مردم باید بپذیرند که «شوراها» خانه و دستاورد خود آنان است و متعهدشوند که برآن نظارت داشته باشند، آن را از کجروی برحذر دارند و با به میدان آوردن توان بزرگ و بیانتهای خود یاریرسانش باشند. باور قلبی داریم که قوت بازوی مدیران شهر، مشارکت شهروندان است و تاریخ نیز به ما آموخته که هیچ نهاد و جایگاهی از حمایت و همراهی مردم بینیاز نیست. در بروز هنگامههای بسیاری نیز آموختهایم که باتکیه بر توان و انرژی مردم، میتوان هر راهی را هموار و هر عسری را به یسر تبدیل کرد.
برای استفاده و به میدان آوردن این ظرفیت که بزرگ ترین دغدغه ماست گامهایی برداشتهایم. هوشمندسازی شهر در کمترین زمان ممکن را مکرر گوشزد کردهایم تا شهر به آسانی و ایمن در دسترس عموم شهروندان قرار گیرد. شفافیت را شعار محوری خویش قرار دادیم و با صدای بلند به مردم وعده دادیم افشای تخلفات نه نکوهش که پاداش و قدردانی ما را به همراه خواهد داشت؛ تا دیوار بیاعتمادی میان مردم و نهادهای ساخته دست خودشان هرچه سریعتر فرو بریزد و روشنای باور و اعتماد بر بام شهر افروخته شود. فعالان مدنی و سازمانهای مردمنهاد را در برههها و مراحل مختلف به یاری فراخواندیم تا صدای قاعدهمند مردم در نزدیکی گوشمان نشیمن داشته باشد.
به کوچه و خیابانهای تان مهمان شدیم و بایکدیگر از نزدیک به تماشای مشکلات شهر نشستیم و همچنان تلاش می کنیم از هر ظرفیت و مسیری برای تقویت این دستاوردها بهره ببریم تا مردم باورکنند که این خانه، خانه خود آنان است و فردای واگذاری استیجاریاش به منتخبان، موعد پایان همراهی شان نیست.
این همراهی پیوسته مردم اگر با افزایش اختیارات قانونی این نهادهای مهم تصمیمسازی همراه شود، میتواند آیندهای روشن را برای اداره شهرهای ما رقم بزند. اینکه به مرور تصمیمات و خروجی این نهادها از ضمانت بیشتری برای اجرایی شدن برخوردارشود، علاوه بر آنکه «شوراها» را توانمندتر میکند، به تمرکززدایی نیز سرعت بیشتری میبخشد و مدیران شهری میتوانند با چابکی بیشتری تصمیمات خود را به اجرا درآورند.
در چنین وضعیتی، ضمانت اجرایی تصمیمات نیز افزایش می یابد و خود منتخبان مردم در شوراها نیز با تعهد و مسئولیتپذیری بیشتری به ایفای نقش خواهند پرداخت. آن چنان که درکشورهای توسعهیافته مرسوم است و پارلمانهای شهری و شهردار منتخب آنان، مسئولیت عمده مسائل، مشکلات و نیازهای شهر را بر عهده میگیرند.
در پایان از همه مردم شهر، از هر رنگ، فرهنگ، تبار، طبقه و جنسیتی که دل در گرو توسعه و پیشرفت زادبوم خود دارند صمیمانه دعوت میکنم که دیده بان مشکلات شهر باشند و به یاری ما بشتابند. ما هر شهروند این شهر را عضو شانزدهم شورا قلمداد میکنیم و به همراهی مردم بسیار باورمند، خوشبین و نیازمند هستیم.
مصاحبه هوشمندانه ظریف با فاکسنیوز
حسن هانیزاده در آرمان نوشت:
پیشنهاد محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران به آمریکاییها در اواخر سال ۹۷ مطرح شد ولی متاسفانه آمریکاییها به دلیل اینکه حسن نیت لازم را برای حل مشکلات فیمابین ایران و آمریکا را ندارند، لذا استقبال چندانی از این پیشنهاد نکردند و به همین دلیل به نظر میرسد که اقدام وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در ارائه چنین پیشنهادی یک نوع آزمون برای آمریکا است که در حقیقت بتواند پاسخگوی افکار عمومی باشد. زیرا این پیشنهاد میتواند گام عملی برای حل مشکلات موجود تلقی شود و به همین دلیل به نظر میرسد که وزیر خارجه با این اقدام و اعلام این خبر قصد دارد به جهانیان ثابت کند که آمریکا طرف قابل اعتمادی نیست.
حقیقت امر این است که ایران همواره خواهان همکاری صادقانه با جامعه جهانی است تا از این رهگذر بسیاری از مشکلات منطقه و جهان از جمله مسأله تروریسم و حقوق بشر و ایجاد سازوکار اقتصادی منطقهای و جهانی برطرف شود. اگر تیم ترامپ حقیقتاً مایل به حل مشکلات برخی شهروندان آمریکایی که به اتهام جاسوسی در زندان هستند، باشد باید از پیشنهاد وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران استقبال کنند. اما رفتار تهاجمی دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، مایک پمپئو وزیر خارجه و جان بولتون مشاور امنیت ملی راه هرگونه مذاکره بین واشنگتن و تهران را غیرممکن ساخته است.
درحقیقت پیشنهاد آقای ظریف به آمریکا از ضعف ایران در مقابل آمریکا نیست بلکه نشانه قدرت و صلابت جمهوری اسلامی ایران است. ایران تحت هیچ شرایطی هرگز از موضع ضعف با آمریکا مذاکره نخواهد کرد و پیشنهاد وزیر خارجه به آمریکا صرفاً در چارچوب گفتوگو در رابطه با زندانیان دو کشور است که جنبههای انسانی آن پررنگتر است. آقای ظریف با این پیشنهاد ثابت کرد که جمهوری اسلامی ایران مسائل انسانی را بر دیگر جنبههای اقتصادی و نظامی و سیاسی ترجیح میدهد. فلذا هرگونه گمانهزنی پیرامون پیشنهاد مذاکره با آمریکا دقیق نیست.
از سوی دیگر مصاحبه دکتر ظریف با شبکه آمریکایی فاکسنیوز حقایق پشت پرده زیادی را برملا ساخت. فاکسنیوز که یک شبکه پُر بیننده وابسته به جمهوریخواهان است، و بودجه سالانه خود را از پنتاگون دریافت میکند، از مخاطبان زیادی بهویژه در میان سفیدپوستان نژادپرست برخوردار است.
آقای ظریف که در گذشته با شبکه رقیب فاکسنیوز یعنی سیانان مصاحبه میکرد، اینبار به صورتی هوشمندانه با شبکه فاکسنیوز مصاحبه کرد تا بتواند افکار عمومی قشر سفیدپوست نژادپرست آمریکا را مدیریت کند. مصاحبه وزیر خارجه جمهوری اسلامی تاثیر زیادی در تغییر نگرش جامعه سفیدپوست آمریکا به ویژه جمهوریخواهان خواهد داشت و در بین این رشته از نخبگان جامعه آمریکا قطعاً در برابر سیاستهای تهاجمی کاخ سفید نسبت به ایران مقابله خواهند کرد.
انتظار از دستگاه قضا
حسن رشوند در جوان نوشت:
از محورهای اصلی جنگ روانی و فرهنگی دشمن در سالهای اخیر، تخریب شخصیتها، نهادهای انقلابی، روحانیت و مراجع نظام و جایگزینی آن با افراد و چهرههایی است که تناسب چندانی با ارزشهای دینی ملت نداشته و در نتیجه محور شدن آنها سبب تعمیق فاصله میان تودههای مردم با آنها شده است. به همین دلیل، متأسفانه طی سالهای اخیر به مرور کشور شاهد یک جابهجایی در گروههای مرجع و چهره شدن برخی افراد و کسانی شده که به لحاظ ارزشهای انسانی و انقلابی فاقد وجاهت لازم بودهاند.
این روند در سالهای اخیر متناسب با فراگیر شدن شبکههای مجازی و پیدایی سلبریتیها حتی سبب گردیده تودههای اجتماعی به سمت برخی از این چهرهها که ماهیت ضد ارزشی و ولنگاری اخلاقی ورفتاری آنها روشن بوده است، سوق پیدا کنند. کسانی که با یک یا چند توئیت در فضای مجازی، ارزشهای اخلاقی جامعه را به سخره میگیرند و با تشویش اذهان عمومی، به خود اجازه میدهند چنگ به رخ منافع و حتی امنیت ملی کشور بکشند ودر بستر انتقاد از طیفی از جامعه یا نقد فلان سیاست کشور، اندوختههای معنوی یک ملت را به تمسخر گرفته یا ذهنیت مردم را نسبت به آنها خدشهدار کنند.
این جماعت سلبریتی که دامان پاک هنراین مرز و بوم را لکه دار کردهاند، فقط به جهت آنکه اقبال بخشی از جامعه به آنها رو کرده، با این برداشت غلط که میتوانند با جوسازی رسانهای، خود را از گرفتار آمدن در دستگاه عدالت نجات دهند، یک مصونیت مطلق برای خویش قائلند.
آنچنان که هیچ مقام رسمی که قانون برخی مصونیتها را به آنها اعطا کرده، چنین مصونیتی برای خویش قائل نیست. سؤال اینجاست؛ افرادی همچون مهناز افشار تا کی باید ارزشهای اخلاقی جامعه را با هتک مبانی دین یا هجمه به روحانیت، با شنیدن خبری مبنی به قتل یک روحانی در فلان نقطه کشور یا بیان مزخرفاتی درباره یک گروه شیعی در کشور همسایه مثل حشدالشعبی عراق و دهها مصداق دیگر، تعرض کند و دستگاههای مسئول از کنار آن بگذرند.
چطور فلان روزنامهنگار، نویسنده یا حتی صاحبنظر سیاسی با انتشار جملهای در فضای مجازی، باید فراخوانده وپاسخگوی عمل خویش باشد و با قانع نشدن در عین وفاداری به نظام، زندان را تجربه کند ولی این افراد سلبریتی هنری، آزادانه هر سخن گزافی را انتشار دهند. مگر این جماعت قانونگریز، چه تخم دوزردهای برای این کشور و مردم کردهاند که از مصونیت فرا دیپلماتیکی برخوردارند.
بر کسی پوشیده نیست که هجمه این روزهای جریان ضد انقلاب خارجه نشین و عناصر دست چندم آنها در داخل، به جهت اقداماتی است که نیروهای دلسوز ملت در خدمت رسانی به مردم انجام دادهاند و برخی سلبریتیها که نتوانستند برای خود از سیلهای اخیر کلاهی بدوزند، در گوشهای نشستند با دیدن یک خبر یا اتفاقی، جریانی را علیه این بخش خدمتگزار جامعه سازماندهی کردند. چون سیل، زلزله نبود که با رفتن کنار خانهای تخریب شده و با دست انداختن به گردن کودکی آواره، عکس یادگاری گرفت و کمتر از ۲۴ ساعت بازگشت و صفحه اینستاگرام خود را مملو از این تصاویر کرد.
سیل یعنی باید در وسط گل ولای حرکت و پرستیژ اجتماعی خود را فراموش کنی که این کار از این جماعت مدعی بر نمیآید. سیل، محل نمایش خالصترین رفتارهای انسانی است که فقط روحیه خدمت برآمده از انقلاب تاب و توان انجام آن را دارد که نمونههای بی نظیر آن را در گلستان، لرستان و خوزستان دیدیم و همچنان میبینیم. این رفتارها طبیعی است که موجب عصبانیت ضد انقلاب بیرون و دنبالههای داخلی آنها میشود. سیل با همه خسارات مادی، معنوی و روحی آزاردهنده آن، فرصت تبلور انسانیت انسانهایی بود که از عهده افرادی همچون مهناز افشارها بر نمیآید.
صرفنظر از اتفاقی که در همدان افتاد که دلایل، انگیزه و روشن شدن چرایی چنین قتلی از وظایف دستگاههای اطلاعاتی -امنیتی است، آنچه موجب ناراحتی و نگرانی است، این است که چرا جماعتی با شنیدن یک خبر، قبل از مشخص شدن زوایای آن، نوک پیکان خود را به سمتی نشانه میگیرند که روحانیت، بسیج، سپاه و نیروهای انقلابی است که مردم این روزها شاهد خدمات بی دریغ آنها هستند.
این افراد از چه چیزی عصبانی هستند؟ از اینکه بسیاری از جوانان انقلابی و روحانیت و تودههای مردم فرصت خدمتگزاری به سیل زدگان را یافته وپیشتاز این حرکت شدند؟ از اینکه این امر موجب احیای ارزشها و یادآور شیوههای کمکرسانی در روزهای آغازین انقلاب و دفاع مقدس شد؟ حضور طلاب، نیروهای بسیج، ائمه جمعه، فرماندهان نیروهای مسلح و مسئولان در میان مردم سیلزده، عملاً روحیات ارزشمند دوران انقلاب را زنده ودر مناطق سیل زده صحنهها و جلوههایی را ایجاد و عظمت و شکوه انقلاب را بار دیگر زنده کرد.
در چنین وضعیتی، طبیعی است که باید جریان روحانیت، با یک خبرحادثهای، مورد هجمه قرار گیرد و حشدالشعبی عراق که جریان مقاومت منطقهای را تقویت و لرزه بر اندام امریکا و اسرائیل انداخته، به جهت حضورش در کنار بسیج و سپاه برای خدمت به مردم گرفتار در سیل خوزستان، باید با برچسب زدنهای دروغین، در آماج حملات دشمن بیرونی و اندک سلبریتیهای مدعی مرفه قرار گیرد. چراکه در میان این چهرههای خدوم مردم، از چهرههای مطرح هنری و سلبریتیها در میان گل و لای نشانی نیست و زحمت سنگربندی در برابر سیل، مجالی را برای اینگونه سوءاستفادهها و چهرهپردازیها فراهم نکرده و تنها مجال را انسانهای مخلص و ایثارگر یافتند وتوانستند در گمنامی، با تلاشهای خود یاد و نام انقلاب و ارزشهای انقلاب را زنده کنند.
اکنون که حضور پرشور روحانیت و نیروهای ایثارگر، بخشی عظیمی از القائات گذشته دشمنان را خنثی کرده و سبب شده محبوبیت و جایگاه گذشته روحانیت دو چندان و زمینه بازسازی چهره اجتماعی نیروهای انقلابی فراهم شود، بار دیگر نباید اجازه داد کسانی در زیر چتر هنر، خود را پنهان کرده و با ایجاد مصونیت فرهنگی برای خویش، بستر حمله به نمادهای دینی و ملی را در فضای رسانهای و مجازی فراهم کنند. در این شرایط، انتظار این است دستگاه قضا با این جماعت همچون دیگران رفتار کند و لا غیر.
توسعه بدون جنگ
ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
روابط ایران و آمریکا این روزها در اوج اختلاف قرار گرفته و ترامپ از هیچ اهرمی برای فشار روی دولت و مردم ایران کوتاهی نمیکند. در این بین اگر چه آمریکا مانند گذشته نمیتواند اجماع جهانی علیه کشورمان برای سلطهگری بیحدوحصر خود ایجاد کند اما با این حال اثرات اقتصادی این دشمنی بر مردم عینیتر از گذشته شده است. در این بین اما برخی جریانهای داخلی از هر طریق آرایش تهاجمی و هیجانی در قبال شرایط موجود به خود گرفتهاند. گو اینکه هر لحظه افکار عمومی را برای یک جنگ تمامعیار در رسانههایشان آماده میکنند.
فارغ از اینکه این رویکرد تا چه میزان به منافع شخصی جریانهای تندرو در کشور ارتباط پیدا میکند، باید دید این نوع از موضعگیری که در زمان به نتیجه رسیدن برجام نیز سابقه داشت؛ تا چه اندازه برای منافع کوتاهمدت و بلندمدت کشور ثمربخش خواهد بود؟ برای تشریح این موضوع استفاده از تجربیات سایر کشورهایی که امروز به لحاظ اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار گرفتهاند میتواند به عنوان الگوی توسعه بررسی شود. کشور مالزی قبل از دوران اخیر تحت استعمار انگلیس اداره میشد. اما زمانی که ملت مالزی تصمیم گرفت از یوغ استعمار رها شود، بر احساسات و کینههای خود غلبه کرده و با نوعی عقلانیت و تعادل راهی متفاوت از سایر ملل در پیش گرفت.
ماهاتیر محمد نخستوزیر مالزی که او را باید معمار اقتصاد شکوفای این کشور نامید؛ در این باره چنین میگوید: «اگر ما استقلال را از طریق جنگ به دست آورده بودیم و جنگجویان راه آزادی، کارمندان و مدیران اداری را با زور و با لگد از کاخشان اخراج کرده بودند، دیگر این جنگجویان قادر به استقرار یک نظام اداری مطلوب برای کشور نمیشدند. ما استقلال خود را از طریق مذاکره به دست آوردیم.
بنابراین به کارمندان عالیرتبه بریتانیا اجازه دادیم تا زمانی که مردم ما تحت آموزش هستند در پستهای خود باقی بمانند.» به این ترتیب آنها از همان استعمارگران حرفهها و فنون مختلف را آموختند و خود را برای اداره کشور آماده کردند تا زمانی که استقلال کامل به دست آوردند به دردِ چه کنم دچار نشوند. این شیوه رفتاری که نشانی از عقلانیت و البته دوری از هیجانهای مخرب دارد توانست کشور مالزی را در مسیر توسعه تکاملیافته قرار دهد.
شرایط فعلی کشور ما اگرچه تفاوتهایی با مالزی استعمارزده آن روزگار دارد، اما باید همچنان که از ابزارهای قدرت خود برای رویارویی با دشمن استفاده میکنیم، عقلانیت را با دیپلماسی جهانی توام کنیم. هر چند دولت کنونی از تیم باتجربهای در دستگاه وزارت امور خارجه بهرهمند است اما فشار تندرویهای داخلی و همسو با تندروهای آمریکایی میتواند شرایط را به سمت یک بحران تمامعیار سوق دهد.
چنانکه این فشارها کمابیش توافقنامه برجام را نیز تحت تاثیر قرار داد. هر چند تجربه نشان میدهد که طرف آمریکایی در پایبندی به توافقات بینالمللی قابل اعتماد نیست، اما باید دانست قواعد دیپلماتیک تقریباً از هیچ الگویی جز در نظر گرفتن منافع هر کشور به سود خود تبعیت نمیکند.
شکی نیست در این بازی باید که از تمام اهرمهای منطقی برای کاهش فشارهای ظالمانه آمریکاییها استفاده شود، اما این اهرمها با تندوری و کوبیدن بر کوس جنگ در داخل نتیجهبخش نخواهد بود. واقعگرایی همواره علاجبخش عبور از هر بحرانی خواهد بود.
شوراها، تجلی اراده مردم
مهدی چمران در رسالت نوشت:
نهم اردیبهشتماه، روز شوراها، روزی است که امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۸ در سه ماهه اول پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که کشور بعد از انقلاب هنوز استقرار کامل نیافته بود، با پیام و فرمانی هوشمندانه به شورای انقلاب، دستور تهیه و تدوین قانون شوراها را در سطوری کوتاه ولی مهم صادر مینمایند و عملاً روشنبینی و آیندهنگری و روشنفکری خود و انقلاب اسلامی را به جهانیان و ایرانیان به ویژه نسلهای بعد نشان میدهند.
گرچه شورای انقلاب، فرصت تدوین قانون شوراها را نیافت و این کار به عهده مجلس شورای اسلامی نهاده شد که در سال ۶۱ قانون شوراها را به تصویب رسانید، ولی حمله نظامی صدام به ایران و شروع جنگ، فرصت پیاده شدن این قانون و تشکیل شوراها را نداد و بالاخره در دهه هفتاد یعنی سال ۷۵، قانون شوراها در مجلس شورای اسلامی اصلاح شد و در سال ۷۷ اولین انتخابات شوراها در اسفندماه صورت پذیرفت و اولین دوره شوراها در سال ۱۳۷۸ بعد از بیست سال تشکیل شد.
شوراهای اسلامی شهر و روستا، تجلی اراده مردم در اداره شهرها و روستاها است. مدیریت کلان کشور را دولت و مجلس شورای اسلامی بر عهده دارند و مدیریت داخلی شهرها و روستاها، بر عهده نمایندگان مردم به عنوان شوراها و شهردار یا دهیار منتخب آنها گذاشته شده است و این نمونه خوب مدیریت کشور و سپردن کار مردم به خود مردم است که در دنیا نتایج خوبی داشته است و جمهوری اسلامی ایران نیز به داشتن چنین نهاد مردمی به خود میبالد.
از زمان شروع کار شوراها تاکنون، شهرها و روستاهای ما بهویژه شهرهای بزرگ، دچار تحولی بزرگ و پیشرفتی شایان توجه شدهاند که بیسابقه بوده است و به طور کلی، بهخصوص در اجرای پروژههای عمرانی، این شهرها نمونهای از حرکت و سازندگی را به خوبی نشان دادند و امروز به عنوان یک دستاورد ارزنده از آنها یاد میشود. بنابراین در همه شوراها این حرکت سازنده و بعضاً جهادگونه را گرامی میداریم و به عنوان یک دستاورد بزرگ حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی از آن یاد میکنیم و امیدواریم با آنکه این اصل قانون اساسی بیست سال دیر پیاده شد، هر روز راه پیشرفت و حرکت رو به جلو را بپیماید.
از سوی دیگر، باید تجربه این پنج دوره شوراها را چراغ راه آینده قرار داد و آفتهایی که به شورا آسیب رسانیده و میرسانند را به خوبی بررسی کرد و از ضربه خوردن این نهاد با تاخیر تشکیل شده جلوگیری کرد.مهمترین آفتی که به شوراها آسیب میرساند و به جای حرکت سازنده در شهرها به رکود میانجامد، فراموش کردن انگیزه خدمت شورائیان است. عضو منتخب شورا، سوگند یاد میکند که برای کشور خود و شهر خود خدمتگزاری مفید باشد و برای خدمت، سر از پا نشناسد و بایستی به این سوگند و وعده خود وفادار باشد، منافع شخصی و حزبی و سیاسی را در برنامههای خود لحاظ ننماید که اگر راهی جز خدمت به مردم و کار فیسبیلالله را انتخاب کرد، قطعاً دنیا و آخرت خود را خراب نموده و به مردم خود خیانت کرده است.
آفت سیاستزدگی و ریاکاری و تبلیغاتی کار کردن، ربههای سختی هم به مردم شهرها و هم به اصل شوراهای خدمتگزار و جایگاه آنان میزند.در شوراها بایستی برای خدا و خدمت به خلق خدا کار کرد و نتیجه آن را مردم به چشم میبینند و بالاتر از همه، خدای بزرگ میبیند و میداند. بنابراین آنچه که مهم است، اصل کار و فعالیت سازنده و مفید است، نه بوق و کرنا و تبلیغات که گاهی هم، چنان ناشیانه و کاذب صورت میپذیرد که مردم عادی را هم به تعجب وامیدارد.روز نهم اردیبهشت، روز تجلی اراده مردم در اداره امور شهرها و روستاها را به همه مردم، به ویژه به همه شورائیان سراسر کشور تبریک میگوییم و توفیق خدمتگزاری صادقانه همه این ۱۱۰ هزار نفر شورایی را از خدای بزرگ مسئلت میداریم و باز هم خود را مدیون رهبر کبیر انقلاب اسلامی، خمینی بزرگ میدانیم.