سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
آدرس اشتباه ندهید جنگ جای دیگری است
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
برخی مدیران، میدان جنگ را اشتباه گرفتهاند و هر چند وقت یک بار، به جنگهراسی دامن میزنند. جنگ جای دیگری است اما این مدیران و رسانههای حامی -یا متظاهر به حمایت از- آنها غالباً سایه «جنگ نظامی» را پررنگ میکنند و نتیجه میگیرند که؛ چون نقشه دشمن، تحریک ایران و بهانهجویی برای حمله نظامی است، بنابراین نباید در مقابل زیر پا گذاشتن برجام و فشارهای اقتصادی و تحریمی پیاپی هیچ کاری کرد؛ چون این کار آتو دادن دست دشمن است! این شیوه استدلال غلط، نتیجه مشورت برخی مشاوران و اطرافیان است، یا برآمده از روحیات و شخصیت خود مدیران؟ واقعاً متوجه نیستند، یا میفهمند اما چون، مسئولیت و تکالیفی را متوجهشان میکند، ترجیح میدهند صورت مسئله را اشتباه بنویسند؟
۱- سؤال درست و نگارش صحیح صورت مسئله، نیمی از پاسخ است؛ همچنانکه طرح غلط یا مغالطهآمیز آن، ذهن را از پاسخ درست پرت میکند. این، همان گرفتاری راهبردی است که برخی مدیران ما دچار شدهاند. آقای ظریف هفته قبل به خاطر یک نشست حاشیهای به نیویورک رفت اما عمده موجی که درست کرد، اولاً ابراز تمایل به مبادله زندانیان با آمریکا بود که در رسانهها، حمل بر ارسال پالس مذاکره به طرف پیمانشکن برجام شد. ثانیاً تاکید بر پرهیز دادن طرف مقابل از جنگ، سایه موهوم جنگ نظامی را احیا کرد. او تاکید داشت میان ترامپ و اطرافیانش فاصله ببیند! همان تغافلی که درباره بازی «پلیس خوب و پلیس بد» میان «اروپا و آمریکا» و «دموکراتها و جمهوریخواهان» داشتند و به نام اختلاف انداختن میان حریفان، مکرراً از حقوق ملت ایران عقبنشینی کردند.
۲- فردا سالگرد خروج آمریکا از برجام است. در حالی که برجام در این یک سال مطلقاً از سوی غرب زیر پا گذاشته ماند و نیازمند پاسخ بازدارنده متقابل بود، چنین انگارهسازی شد که نقشه دشمن، حمله نظامی است و برای وارد نشدن در نقشه او، اصلاً نباید هیچ کاری کرد؛ بلکه باید به قول خودشان، صبر استراتژیک (!؟) در پیش گرفت و تا دو سال دیگر که انتخابات آمریکاست، دست روی دست گذاشت. به چه امیدی؟ شاید شانس! زد و یک دموکرات به جای ترامپ آمد. اما این انگاره که «ترامپ دیوانه است و تیم حامیان او دیوانهتر، بنابراین در مقابل تعدی آنها نباید هیچ واکنشی نشان داد»، دقیقاً مطلوب دشمن است و او را به تعدی و تشدید جنگ اقتصادی و تحریمی تحریک میکند.
۳- خانم نیکی هیلی ۲۶ مهر ۹۷ مقارن اعلام کنارهگیری از نمایندگی آمریکا در سازمان ملل، در کنفرانس «شارلوت» اذعان کرد: «ماموریت من، دیوانه نشان دادن ترامپ برای ترساندن کشورها بود. همواره ترامپ را به عنوان فردی تندمزاج، و غیرقابل پیشبینی در مذاکرات به تصویر میکشیدم تا باعث ترس طرف دیگر شوم. این کار در چارچوب دیپلماسی «مرد دیوانه» صورت میگرفت که قبلاً نیکسون تعریف کرده است. سپتامبر ۲۰۱۷ وقتی با همتای چینی درباره کره شمالی چانهزنی میکردم، گفتم رئیس من آدم غیرقابل پیشبینی است و من نمیدانم چه خواهد کرد. تهدید حمله به کره شمالی آنقدر کافی بود که چین را وادار کرد تحریمهای جدی علیه کرهشمالی را در شورای امنیت بپذیرد. من به ترامپ گفتهام همواره این کار را انجام میدهم و او کاملاً با این ایده موافق بود.»
۴- اما این شگرد فقط در مقابل کره شمالی و چین نبود، بلکه در قبال کره جنوبی هم به کار بسته شد. به گزارش مهر ۹۶ سایت «آکسیوس»، ترامپ پیش از مذاکرات تجاری با کره جنوبی، به رابرت لایتیزر رئیس دفتر نمایندگی تجاری آمریکا دستور میدهد «برای امتیاز گرفتن، بگویید من (ترامپ) دیوانهام. آنها ۳۰ روز فرصت دارند؛ اگر امتیاز ندهند، از توافق تجاری خارج میشوم.» لایتیزر پاسخ میدهد «بسیار خوب، پس من به آنها میگویم ۳۰ روز مهلت دارند.» ترامپ فوراً میگوید «نه، نه، نه. نباید اینطوری مذاکره کنی. نباید بگویی ۳۰ روز مهلت دارند. میگویی، این آدم دیوانه است و هر لحظه ممکن است از توافق خارج بشود، هر لحظه!»
۵- برای چنین دولتی، پالس مذاکره (ولو به اسم مبادله زندانیان) فرستادن، یا تهدید نظامی را بزرگنمایی کردن، بازی در زمین اوست و موجب جلوتر آمدنش میشود؛ چنانکه در یک سال گذشته دیدهایم. اتفاقاً اسیر عملیات روانی و شگرد «مرد دیوانه» شدن است که میتواند سایه تهدید نظامی را هم با خود بیاورد. دشمن نباید تصور کند با اشتلم و تهدید میتواند اخّاذی کند. کسانی که تهدید نظامی نامعتبر دشمن را پررنگ کنند، گرای انگشت گذاشتن روی نقطه ضعف روانی خود را میدهند. و از آن بدتر، نفوذزدگی است. ۳۹ سال قبل بنی صدر (دارای اسم رمز S D LURE در لانه جاسوسی آمریکا) مدعی صبر استراتژیک در مقابل حمله صدام بود.
میگفت زمین بدهیم و زمان بخریم! اما سرزمینی که ظرف چند ماه اشغال شد، با مجاهدتی ۸ ساله و تقدیم ۳۰۰ هزار شهید بازپس گرفته شد. آیا خروجی توهم «صبر استراتژیک» جز این میتواند باشد که در مقابل هر نوع دستدرازی و فشار و مضیقه جدید آمریکا و اروپا سکوت کنند و خباثتها، هزینهای برای دشمن نداشته باشد؟ آیا دشمن با این اِدراک، دلیلی میبیند که بر حجم تهدید و فشار نیفزاید؟ متاسفانه طیف مورداشاره داخلی، در حالی با مواضع خود به گزینه نظامی دشمن اعتبار بخشید که ترامپ، دزدانه و چراغ خاموش به عراق میرود و با صدای بلند مینالد که از جنگ و هزینه ۷ هزار میلیارد دلاری در افغانستان و عراق و سوریه، چیزی جز خسارت و تحقیر، عاید سه دولت آمریکا در ۱۹ سال گذشته نشده است.
۶- اما استدلال غلط یا مغالطهای که مدیریت دولت را از اقدام و ابتکار و پیشدستی باز داشته، ابعاد دیگری هم دارد و به دروغ جنگ محدود نمیشود. ما با دو سطح از بحث طرفیم، یکی واکنش به ابطال برجام و تشدید تحریمها، و دیگری، آشفتگی موجود در مدیریت اقتصادی. عدهای اصرار دارند اصطلاحاً ماست را داخل قیمه بریزند! در اینجا دو بحث متفاوت، به غلط، با هم خلط میشود و آنگاه در استنتاج، نتایجی غلط و پرخسارت به دست میدهد.
اگر از این طیف بپرسید چرا نباید به آمریکا و اروپا واکنش نشان دهیم، میگویند «وضعیت اقتصادی را ببینید! اگر اقدام متقابل جدی و موثر بکنیم، وضعیت اقتصاد بیشتر به هم میریزد.» این هم آدرس گمراهکننده دیگری است. آنها برای پاسخگو نبودن درباره قصور و تقصیر و بیعملی خود در تدابیر اقتصادی، سعی میکنند عامل اصلی التهابات اقتصادی را به دیپلماسی ربط دهند؛ یادشان هم میرود که هنگام انتقاد از دولت قبل از خود میگفتند ۱۰ تا ۳۰ درصد مشکلات اقتصادی به تحریمها برمیگردد و علت ۷۰ تا ۹۰ درصد آن، سوءمدیریت دولت است.
۷- آنها به عمد توضیح نمیدهند که اگر ترامپ، اردیبهشت ۹۷ از برجام خارج شد، چرا وضعیت اقتصادی بلافاصله پس از انتخابات ریاست جمهوری (۲۹ اردیبهشت ۹۶) رو به آشفتگی گذاشت، چنانکه تابستان ۹۶ شاهد تعطیلی برخی کارخانهها و اعتراضات کارگران حقوق نگرفته بودیم، تا اینکه حوادث دی ماه ۹۶ -پنج ماه قبل از خروج آمریکا از برجام- سر باز کرد؟ واقعیت این است که برخی مدیران، در چهار سال اول سعی کردند با لاپوشانی و سرهمبندی مسائل اقتصادی و برخی رفتارهای پوپولیستی، افکار عمومی را با این تلقی و تلقین که «صرفا به واسطه بستن با غرب میتوان به اقتصاد رونق داد»، همراه کنند و در انتخابات مجلس ۹۴ و ریاست جمهوری ۹۶ نتایج مطلوب خود را بگیرند. اما با پیروزی در دوره دوم، انگیزه آنان به شدت فروکش کرد، ضمن اینکه وضعیت بیعملی و تعلیق ۵-۶ ساله به انتظار سیب و گلابی توافق، عملاً موجب انباشت مشکلات تولید و پیدایش رکود تورمی شدید شده بود.
۸- هرچه بیماری واردات بیرویه به سودای اعجاز برجام شدت میگرفت، تولید داخلی بیرمقتر میشد اما مدیران ذیربط اهتمامی برای رفع مشکلات فزاینده تولید و کسب و کار نشان نمیدادند. این روند ضد برنامهای که به اندازه یک برنامه پنجساله توسعه تداوم داشت، عملاً اقتصاد پرظرفیت ملی را ضعیف و آسیبپذیر کرد و بر وابستگی به درآمد نفت و یارانه و واردات بیحساب و کتاب حاصل از آن افزود.
بنابراین هر وقت خبر آمد که این روند دخل و خرج بیضابطه دچار شوک خارجی میشود -یا خواهد شد- کافی بود تا اقتصاد معتاد و رخوت زده را دچار تب و لرز و التهاب کند. قضاوت یکسره نمیتوان کرد که این روند همه جا از سر تعمد بود یا غفلت و یا لجاجت، اما هرچه بود، برآیند آن باعث شد بخشی از اتاق مدیریت اقتصاد و بازار به خارج منتقل شود و در قبال امواج روانی خارجی تاثیرپذیر شویم؛ بیمبالاتی دولت در قبال جنگ مجازی و تحرکات دشمن برای اشغال سایبری، طبیعتاً در این دستکاری نقش مضاعفی ایفا کرده و بر گرفتاریها افزوده است.
۹- اما چه باید کرد؟ دولتِ جا مانده از اقتدار جمهوری اسلامی، باید به ترازهای عزت و اقتدار برگردد. به جای اهتمام به تداوم دوقطبیهای دروغینی مانند «عزت یا معیشت»، «جنگ یا معیشت»، «سیاست خارجی مقاوم یا اقتصاد»، «برجام یا جنگ» و از این قبیل، با قاطعیت از خطوط قرمز کشور در مقابل دشمن صیانت کند.
توافق (برجام) اگر در نگاه نظام و صاحبنظران، یک حرکت تاکتیکی محسوب میشد و طریقیت داشت نه موضوعیت و اصالت، از نگاه دولت به یک مسئله راهبردی و حیثیتی و ناموسی تبدیل شد، بنابراین برای دفاع از حیثیت خود هم که شده، دولت نباید به دستمالی و پایمال شدن برجام تن دهد.
اگر قرار بود تعهدات برجام را یکطرفه اجرا کنیم که دیگر، نامش توافق برد- برد و فتحالفتوح قرن نبود، قبول تحمیل و دیکته دشمن بود. اکنون آقای عراقچی میگوید «عایدی ما از برجام تقریباً صفر است» و آقای ظریف میگوید «اروپا به کمتر از یک درصد تعهدات خود در برجام عمل کرده است.»
وقتی خط قرمز برجامی دولت شکسته شد، در نگاه دیگران فاقد پرستیژ و توان بازدارندگی دیده میشود و سلسله تهدیدها را با خود میآورد. این حقیقت مهم و عامهفهم، غیر قابل انکار است؛ مگر برای مدیران دارای معلولیت روحی، گرفتار لجاجت، و یا خدای ناکرده نفوذ زده و فاقد اختیار جبران اشتباه.
۱۰- علت اول و اصلی نابسامانیهای موجود در حوزه تولید و توزیع درست و کسب و کار، داخلی و مدیریتی است. البته نباید نقش جنگ اقتصادی را نادیده گرفت. اما این جنگ میتواند برای اقتصاد رخوتزده و وارداتزده ما فرصت سازندگی باشد، مشروط بر اینکه تحرکات تروریستها و اخلالگران اقتصادی برای تحریک انگیزههای دلالی و سوداگری کاذب و دستکاری بازار (افزایش مصنوعی تقاضا در اثر تحریک تورم انتظاری، و کاهش مصنوعی عرضه در اثر عوامل مختلف) مورد غفلت قرار نگیرد.
در کشورهای توانمند اقتصادی، مکانیسمهای متعددی برای مهار تقاضای کاذب و کاهش دستکاری شده عرضه کالا وجود دارد که میتوان آنها را به کار بست و راه سوداگری لجامگسیخته و طمعورزانه (یا تروریستی و سازمانیافته) را سد کرد؛ سامانههای شفافسازی معاملات و واگذاریها، و اخذ مالیات از سوداگران که مازاد بر نیاز، مسکن و خودرو و سکه و ارز و… میخرند، از جمله این ساز و کارهاست. اما اجرای این تدابیر، نیازمند باور کردن «جنگ اقتصادی، روانی، سایبری و فرهنگی» و سپس، انسداد هر مسیری که معبر رخنه و ضربت دشمن میشود؛ اینجاست که باید آرایش جنگی گرفت. شاهراههای اقتصادی، اطلاعاتی، ارتباطی و رسانهای را باید در داخل چنان امن و قانونمند و شفاف کرد که بدخواهان نتوانند در آن نفوذ و عملیات و اخلال کنند.
به شماره افتادن شکیبایی ایران
دیاکو حسینی در ایران نوشت:
ظاهراً هشدارهای مکرر مقامات ایرانی به ایالات متحده و اتحادیه اروپا درباره پیامدهای نقض برجام مؤثر نبودند و این بی اعتناییها سرانجام ایران را ناگزیر کرد که گامهای اصولیتری را به تلافی و جبران عدم پایبندی طرفهای اروپایی و امریکا بردارد.
هدف از این گامها که میتواند از تعلیق و معکوس کردن برخی از تعهدات ایران در برجام آغاز شده و با تداوم رفتارهای خصمانه امریکا شدت بیشتری به خود بگیرد، رساندن پیامی روشن به همه کشورهایی است که تعهدات شان را نادیده گرفتهاند.
این تمایل قوی ایران در متعهد ماندن به توافقات و پیمانهای بینالمللی به معنای تحمل ابدی و خویشتنداری نامحدود در برابر قصور در انجام تعهدات، رفتارهای غیرمسئولانه یا تحریکآمیز نیست. هرچند که تصمیم ایران صرفاً متوقف کردن برخی از همکاریهای مرتبط با فعالیتهای هستهای و مطابق با سازوکارهای قانونی برجام است، اما در صورت تغییر رویه ایالات متحده در پیگیری تحریمهای یکجانبه و همچنین بی عملی آزار دهنده کشورهای اروپایی در برابر این قانونشکنی آشکار، به سرعت میتواند به دامنه گستردهتری از انتخابهایی سرایت کند که جهان را به دوران پیش از برجام بازمیگرداند؛ با این تفاوت که هیچ چشمانداز دیگری برای دستیابی به توافق میان ایران و غرب وجود نخواهد داشت.
استراتژی ایران در مواجهه با قلدری ایالات متحده، نمیتواند محدود به این کشور باشد. دیر یا زود، صبر جمهوری اسلامی ایران در برخورد با متحدان امریکا در منطقه که از نخستین روزهای توافق هستهای به خرابکاری در آن سرگرم بودهاند و اکنون بیمحابا از سیاستهای ستیزه جویانه واشنگتن حمایت میکنند نیز لبریز خواهد شد.
با این وجود، در این مرحله به نظر میرسد که ایران مایل به بستن درهای گفتوگو حتی با ایالات متحده نیست و این روش مواجهه جدید که حاکی از در پیش گرفتن شکیبایی گزینشی با امریکا و متحدان اوست، در راستای تقویت کردن امیدواری به اصلاح و تعدیل سیاستهای خطرناک امریکا و بازگشت به میز مذاکرات در شرایطی است که طرفین به ملزومات یک دیالوگ سازنده، صادقانه و ثمربخش پایبند باشند.
امریکای ترامپ باید از این عقیده رؤیاگونه دست بردارد که میتواند با آنچه فشار حداکثری نامیده میشود، ایران را به تسلیم وادار کند یا مروج ناامنی سیاسی و اجتماعی در ایران شود. نه تنها این، بلکه حتی سیاستهای منطقهای ایران نیز تحت تاثیر تحریمها قرار نخواهد گرفت.
امروز میدانیم که جمهوری اسلامی ایران به انگیزه بیسابقهای برای تحکیم سنگرهای منطقهای در برابر ماجراجوییهای احتمالی امریکا مجهز است. به همین ترتیب، کشورهای اروپایی باید این فرض سست را رها کنند که ایران چارهای جز ماندن در توافق هستهای ندارد.
آنها از راه این فرض نادرست که محصول شناخت ناقص از پویاییهای سیاسی در ایران است، عجلهای در عمل به تعهداتشان نداشتهاند. تصمیم جدید ایران، حامل این پیام به آنهاست که فروپاشی برجام بیش از آنچه فکر میکردیم به ما نزدیک است.
واکنش دیرهنگام و توأم با صبر و بخشندگی ایران به تخطی از برجام، همچنان ملایم و خویشتندارانه است و گویا هنوز تلاشی درون چارچوبهای حقوقی توافق است اما در عین حال، آزمایشی برای سنجیدن ارادههای واقعی به عمل به تعهدات و باز نگه داشتن درهای مذاکرات شرافتمندانه هم هست. درهایی که یکی پس از دیگری بسته میشوند؛ باز نگه داشتن آخرین آنها به کشورهایی بستگی دارد که هنوز صلح را به جنگ ترجیح میدهند.
شوق بندگی
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
تشنگی و گرسنگی را هیچکس دوست ندارد اما حق جویی و حق پرستی در فطرت انسان ریشه دارد و فرمان روزه داری و تحمل گرسنگی و تشنگی چند ساعته در روزهای ماه مبارک رمضان از سوی حق تعالی، آن حکیم مطلق و آفریننده و خالق انسان و زمین و زمان و جمله کائنات صادر شده، همان خالق یکتایی که شناخت و معرفت و پس آن گاه پرستش وجود بی همتایش، جذبه ای درونی و فطری و همچنین حکم هر عقل و قلب سلیمی است و برای انسان که خدایش او را مرتبه و منزلت اشرف مخلوقات عطا فرموده، والاترین و برترین نعمت و توفیق، «بندگی» و طاعت و اطاعت حضرت حق تعالی است.
خداوند از سر لطف و کرم بی منتهایش «رمضان» را فرصتی طلایی و استثنایی برای رشد و قد کشیدن و پرواز انسان تا «مقام بندگی» قرار داد، همان مقام و مرتبه ای که اوج پریدن و پرواز است و «معراج» و «وصال» در آن معنا پیدا می کند.
مهربان ترین مهربانان و بخشنده ترین بخشندگان «صوم» و «صلاة» را بر مسلمان فرض فرمود، همچنان که بر پیشینیان نوشته بود و بندگانش را به کریمانه ترین ضیافت و مهمانی دعوت کرد تا از این پر «مائده ترین» سفره آسمانی، اهل زمین هر چه می خواهند و می توانند، نه لقمه بلکه توشه و حظ و معرفت و کرامت و رحمت برگیرند و سرمایه دنیا و آخرت و پس انداز ابدیت در جوار رضوان باری تعالی «پیش فرست» کنند.
خالق عشق و مهربانی رمضان را فرصتی ناب و بهانه ای تام قرار داد تا بندگان از تشنگی و گرسنگی چند ساعته عبور کنند و به «روزه جوارح» و سپس به درگاه روزه داری «خاص الخاص» راه یابند به روزه ای که چشم و گوش و زبان از اختیار نفس خارج شود و به اطاعت از حضرت حق در آید، به روزه ای که آینه دل را زنگار زداید و توان «غمازی» دهد و جلوه گر پرتو حق تعالی شود.
در هنگامه رمضان که به فرموده حضرت رحمان شب قدری دارد و گاه نزول قرآن و مقدرات بندگان در دل آن تقدیر و مقدر شده، جان بندگان به صفای خلوص و بندگی تا عرش سیر می کند و سرخوش از شوق اطاعت و بندگی به شکرانه این نعمت الهی، سجده طولانی می کند و تا می تواند از لحظه لحظه «ماه خدا» بهره می برد و در مسیر «شوق» و به حق رسیدن، همه خوبی ها را مهمان اندیشه و گفتار و کردار خویش می کند و بندگان خدا در ماه ضیافت الهی و بهار قرآن، مردمان را بیشتر دوست می دارند و هرچه در توان دارند سفره خانه و سفره دل خود را می گسترانند، زبانی خوش تر و دست و دلی دهنده تر و بخشنده تر دارند، به برکت رمضان مردمان همسایه و قوم و خویش و همه مخلوقات خداوند را بیشتر احترام و مراعات می کنند، اهل رمضان چه آنان که توان کام بستن از شراب و طعام دارند، چه آنان که عسر و حرجی دارند، به پیروی از مولای متقیان، در این ضیافت الهی بر یتیم نوازی و دستگیری از مردم، بیشتر اصرار می ورزند، نیکی هرچه فزون تر با پدر و مادر و خواهر و برادر و فرزندان و دیگران از دیگر مرام ها و سلوک اهل رمضان است.
در ماه بهار قرآن که به فرموده رحمة للعالمین حضرت خاتم المرسلین محمد مصطفی (ص) سراسر برکت و رحمت و مغفرت الهی است، اهل رمضان نه تنها بیشتر اهل تلاوت قرآن می شوند بلکه به سوی فهم عمیق تر کلام الهی و عمل به آموزه های وحیانی کتاب خدا، سریع تر و مصمم تر گام بر می دارند.
توبه و استغاثه و طلب عفو و تلاش برای جذب حداکثری مغفرت ربوبی در ماه ضیافت الهی وجهه همت بندگان خدا در «ماه ماه» خداوند است. حضرت «رب ودود»، آن سرچشمه لم یزلی و ابدی بخشندگی و مهربانی، آن چنان بندگانش را دوست می دارد که گاه هر نماز را، هنگامه هر توبه و استغفار را و لحظه هر یاا… گفتن و «خداخوانی» بندگانش را بهانه ای برای بخشش خلقش مقدر فرموده و رمضان را جلوه اتم کرامت و رحمت و بزرگ بهانه ای برای بخشایش اشرف مخلوقات خود قرار داده و چون رمضان و ماه ضیافت الهی را حق تعالی چنین شرافتی بخشیده و حتی خواب روزه دار را عبادت و نفس هایش را تسبیح بر می شمرد و برای تلاوت یک آیه، ثواب ختم قرآن می نویسد، اهل رمضان با تأسی بیشتر به قرآن و پیروی عملی از سیره نبوی و اهل بیت طاهرینش، آن به آن درصدد خوشه چینی از شاخسار تا به عرش قد کشیده رمضان هستند و برای بیداری سحرهای بس معنوی رمضان، چنان شوق می ورزند که چنین می خوانند و می سرایند: «سر برود ولی سحر نرود».
خداوند به برکت قرآن به همه ما توفیق درک رمضان و شب قدرش و شرافت بندگی به درگاهش را عطا فرماید.
روحیه انقلابی ضامن تحقق دولت و نظام انقلابی
سید عبدالله متولیان در جوان نوشت:
کلیدواژه «نظام انقلابی» توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی که برای اولین بار در بیانیه گام دوم به کار برده شد توجه اهل نظر و بصر را به خود جلب نمود. کاربرد این واژه نقطه مقابل نظریه نهادسازی انقلابهاست.
طبق نظریه نهادسازی، هر یک از انقلابها به تدریج از روحیه انقلابی فاصله گرفته و از شور و حرارت میافتد و جای خود را به نهادهای محافظه کار میدهد. حضرت آقا در این بیانیه به دنبال تبیین این حقیقت است که انقلاب اسلامی نهتنها در نحوه پیدایش و تکوین و نظام سازی با همه انقلابهای طول تاریخ متفاوت است بلکه در ادامه راه و ماندگاری تفکر و روحیه انقلابی نیز هیچ شباهتی با انقلابهای معاصر ندارد.
از ویژگیهای اسلام انقلابی این است که در مردم شور انقلابی ایجاد و مردم را انقلابی میکند و این سرآغاز حرکت انقلاب اسلامی است. مردم انقلابی، سبب شکلگیری انقلاب اسلامی شده و انقلاب اسلامی موجب پیدایش نظام اسلامی شد، اما نظام اسلامی اگر از تفکر انقلابی فاصله بگیرد و به نظام انقلابی تبدیل نشود در گذر زمان استحاله شده و انقلاب اسلامی نیز به سرنوشت محتوم سایر انقلابها دچار شده و روحیه انقلابی به روحیه محافظه کاری تبدیل خواهد شد و تردیدی نیست که محافظهکاری قتلگاه باورها و اعتقادات و ایمان مردم و اعتماد آنان به انقلاب اسلامی است و در یک کلمه محافظهکاری قتلگاه انقلاب است و این همان آسیبی است که سستکمربندها، محافظه کاران، غربزدگان و شیفتگان غرب در کشور طی سالیان اخیر قویاً به دنبال آن بوده و روحیه انقلابی را معادل رفتار احساسی تفسیر و بارها و بارها بر ضرورت پایان دادن به انقلابیگری تأکید کرده و میکنند.
تبدیل نظام اسلامی به نظام انقلابی، بهعنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر مستلزم تشکیل دولت انقلابی بوده و لازمه تشکیل دولت انقلابی حفظ، احیا و تقویت روحیه و تفکر انقلابی در کشور است و نقطه آغازین این مسیر، ارتقای تفکر و روحیه انقلابی در درون ملت و عامه مردم است.
انقلابیگری و تفکر و روحیه انقلابی را میتوان یکی از مهمترین مطالبات مقام معظم رهبری در سالهای اخیر دانست که همواره و در مناسبتهای مختلف بر ضرورت آن پای فشرده و مردم بهویژه نسل جوان را به آن دعوت کردهاند.
بهعنوان نمونه ایشان روز دوازدهم آبانماه سال ۹۵ در جمع دانشآموزان علاج مشکلات کشور را در روحیه و تفکر انقلابی دانسته و فرمودند: «علاج مشکلات این کشور (چه مشکلاتی که امروز داریم، چه مشکلاتی که بعدها خواهیم داشت) و حل این مشکلات در گرو جوشیدن اراده و استقامت از درون ملّت است از درون ملّت بایستی اراده، استقامت، عزم راسخ، ایستادگی بجوشد؛ آنچه من روی آن تکیه میکنم روحیه انقلابی گری است؛ این روحیه را باید حفظ کنید».
روحیه انقلابی سه سطح: «مردم»، «نخبگان» و «دولت» را شامل میشود و هر سه سطح مکمل یکدیگرند. روحیه انقلابی مردم علاوه بر اینکه «سبب استحکام درونی قدرت»، «پشتوانه حضور انقلابیون در صحنه»، «تکیهگاه قوی مسئولان برای حل مشکلات»، «بالاتر بردن ظرفیت ملی برای کاهش آسیبپذیری داخلی»، «خنثیسازی توطئههای خارجی و مأیوس کردن دشمنان» میشود سبب بسط و گسترش تفکر و روحیه انقلابی در بین مسئولان هم میشود.
اما اگر نخبگان کشور دارای روحیه انقلابی باشند بیشک هم بر رشد کمی و کیفی روحیه انقلابی مردم اثر مثبت میگذارند و هم با جریان سازی و تصمیم سازی صحیح و به موقع، مانع از فروکش کردن روحیه انقلابی مسئولان و تسلط تفکر محافظه کاران بر امور کشور میشوند. در این میان نقش و تأثیر دولت انقلابی در تکثیر و ترویج روحیه انقلابی به دلیل در اختیار داشتن همه ابزارهای لازم برای این اقدام، نظیر: قدرت برنامهریزی، بودجهریزی، هزینهکردها، بهکارگیری نیروهای انسانی، مدیریت و استفاده از ظرفیتهای کشور، تدوین قوانین و… بهمراتب از دو سطح دیگر بیشتر و مؤثرتر است.
از تعامل منطقی و درست این سه سطح روحیه انقلابی در کشور نهادینه شده و سبب پیدایش و استقرار دولت انقلابی و تبدیل نظام سیاسی کشور به نظام انقلابی خواهد شد و این امر بقای انقلاب اسلامی را تا رسیدن به قلهها و اهداف کلان و تحقق تمدن بزرگ اسلامی تضمین میکند. اما حقیقت تلخ این است که جمهوری اسلامی در مسیر فرایند پنج مرحلهای تحقق اهداف انقلاب اسلامی در مرحله سوم یعنی تشکیل دولت اسلامی و انقلابی توقفی بس طولانی داشته و طی سالهای طولانی گذشته از فقدان دولت انقلابی رنج بسیار برده و آسیبها و خسارات فراوانی را متحمل شده است.
در شرایط فعلی که دشمن با تمام قوا و در تمامی صحنهها و میدانها آرایش جنگی گرفته است، گریزی از اتخاذ آرایش جنگی در کشور نداریم، اما آرایش جنگی در کشور مستلزم تقویت روحیه انقلابی در مردم، نخبگان و دولت است، اما با تأسف باید گفت: روحیه انقلابی در دولت به صورت نهادینه مشاهده نمیشود. رفتار و عملکرد مردم، نخبگان، نظامیان و دستگاهها و نهادها در سیل اخیر در کمک و امداد رسانی به سیلزدگان بیشک نماد روشنی از روحیه انقلابی بود.
مسئولان در قوای سهگانه بهویژه قوه مجریه بهعنوان سکاندار اداره کشور باید به دو دلیل مشخص: «ضرورت تحقق نظام انقلابی و پیشبرد صحیح گام دوم انقلاب اسلامی» و «شرایط ویژه فعلی که دشمن کینهتوز و محور شرارت عبری، غربی، وهابی علناً در تمامی حوزهها علیه جمهوری اسلامی آرایش جنگی گرفتهاست» از فرهنگ طاغوتیگری، اشرافیگری و کاخنشینی فاصله گرفته و با اتخاذ رویکرد انقلابی آرایش جنگی بگیرند. در برابر دشمن لجوج و بیمنطق، دولتی انقلابی با روحیه انقلابی و دیپلماسی اقتدار لازم است، و چنین دولتی باید ویژگیهای حداقلی زیر را داشته باشد: «یقین داشتن به خصومت خباثتآمیز نظام سلطه غرب و در رأس آن شیطان بزرگ علیه ملت و نظام ایران»، «محترم شمردن و رعایت خطوط قرمز نظام و تبعیت از فرامین ولیفقیه و تلاش برای تحقق منویات معظم له در گام دوم انقلاب»، «باور به ظرفیتهای داخلی و توانایی نیروهای خودی با ویژگیهای انقلابی جهت حل مشکلات کشور»، «پاکدستی و سادهزیستی و پرهیز از روحیه اشرافیگری و کاخنشینی»، «عزم جدی و عملی و داشتن برنامه برای مقابله با هر نوع فساد اقتصادی، اداری، سیاسی و…»، «تقویت رویکرد جهادی و استفاده از همه ظرفیتهای داخلی جهت ایجاد اشتغال و حل مشکلات مردم بهویژه جوانان» و «باور به ظرفیت جوانان و فراهم کردن زمینه و بستر انتقال فوری مدیریت به نسل جوان کشور».
باور قطعی این است که ملت قهرمان ایران در کنار دولتی انقلابی خواهند توانست تمامی توطئههای دشمن را خنثی و مسیر اهداف نظام انقلابی را هموار کنند.
تردید در مواضع دونبش اروپا
جلالخو ش چهره در ابتکار نوشت:
لازم است اروپا تکلیف خود را با برجام و نوع رابطهاش با ایران روشن کند. موضع دونبش در قبال آنچه دولت «دونالد ترامپ» و متحدان منطقهای آن برای فشار حداکثری علیه تهران بکار گرفتهاند، نه گروه فشار را وادار به تعدیل در مواضع خود میکند و نه به تهران بابت تعهدات اخلاقی و حقوقی اروپا و بلکه جامعه جهانی اطمینان میدهد.
قرار است امروز (سهشنبه – ۱۶ اردیبهشت) کارشناسان ایران و گروه ۱+۴ در بروکسل دور تازه گفتوگوهای خود را پیرامون «برجام» برگزار کنند. در این حال تهران نیز در تدارک تصمیمهای تازه و متناسب با وضعی است که به سیاست فشار حداکثری واشنگتن پاسخ دهد.
واکنش تهران اجتنابناپذیر است، چون از یکسو دولت ترامپ با خروج یکجانبه از برجام و بازگشت به نقطه صفر اختلافات دوران پیشابرجام، هر روز بر دامنه فشارهای اقتصادی و سیاسی خود علیه ایران میافزاید. از سوی دیگر اعضای بهویژه اروپایی گروه ۱+۴ در بالاترین موضعگیری علیه یکجانبهگرایی واشنگتن تنها به برخی اظهارات اعتراضی بسنده کرده و وعدههایی دادهاند که هرگز تامینکننده مطالبات قانونی و مشروع ایران از برجام نیست. کمخاصیتترین واکنش اروپاییان نیز بسندهکردن به ابراز تاسف از اقدام ماجراجویانهای است که با کمترین رخداد غیرمنتظره میتواند اوضاع در منطقه و بلکه خاورمیانه را به مراتب بیش از آنچه اکنون جریان دارد، بیثبات کند.
مصداق این مدعا، بیانیه مشترک وزیران امور خارجه فرانسه، بریتانیا و آلمان است. سه قدرت اروپایی از شش کشور امضاکننده توافق هستهای ایران به همراه اتحادیه اروپا، از دو تصمیم اخیر آمریکا درباره عدم تمدید معافیت کشورهای واردکننده نفت ایران و همچنین عدم تمدید برخی معافیتها درباره برنامه هستهای این کشور در چارچوب برجام، تنها به ابراز نگرانی و تاسف بسنده کردهاند.
اگرچه وزیران یادشده به همراه اتحادیه اروپا در بیانیه خود تاکید کردهاند که برجام برای عدم گسترش ناامنی و بیثباتی در خاورمیانه اهمیت دارد و براساس چهارده گزارشی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی پس از برجام منتشر کرده، ایران به این توافق پایبند بوده، ولی هیچ راهکار عملی را برای جلوگیری از اقدامهای واشنگتن اعلام نکردهاند.
جالب اینکه در این بیانیه از ایران خواسته شده که به اجرای این توافق و پایبندی به آن و همچنین به عنوان یکی از امضاکنندگان معاهده عدم گسترش سلاح اتمی ادامه دهد. اروپاییان همچنین وعده خود را درباره «اینستکس» یا همان سازوکار مالی تجارت اروپا با ایران تکرار کردهاند.
این درحالی است که اینستکس کارکرد خود را محدود به مبادله غذا و دارو در ازای فروش نفت ایران کرده است. نکته زیرکانه بیانیه مشترک سه قدرت غربی و اتحادیه اروپا، اعلام آمادگی آنان برای گفتوگو با تهران در باره همه نگرانیهایی است که بهزعم آنان شامل نقش ایران در بیثباتی خاورمیانه و نیز برنامه موشکهای بالستیک میشود. مفهوم روشن در این بیانیه، ارائه مطالبات بیشتر از تهران و همراهی زیرپوستی با سیاست فشار حداکثری دولت آمریکاست.
اروپاییان در همسویی عافیتطلبانه با سیاستهای واشنگتن، مطالبات یکجانبهای از ایران بیان میکنند، بیآنکه یکسال پس از خروج آمریکا از برجام، اقدام موثری را در دلجویی از این کشور به عمل آورند. بهرغم ابراز نگرانیها و اظهار تاسفهای اروپاییان درباره اقدام بیثباتکننده دولت ترامپ، این تردید وجود دارد که اروپا آیا به راستی مخالف آنچه هست که جریان تندرو در آمریکا دنبال میکند؟ نتایج دور تازه گفتوگوهای گروه ۴+۱ در بروکسل میتواند چشمانداز روشنتری از اوضاع در اختیار بگذارد.
یادتان هست، حق مسلّمی داشتیم؟
مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:
دولت های یازدهم و دوازدهم، در کنار تمام ویژگی های منفی و مثبت، یک شاخصه بسیار بزرگ دارد و آن هم فرصت سوزی است، فرصت سوزی دولت هم، خلاف آنچه عموم می پندارند، صرفاً ناظر به مسئله هسته ای نبوده است.
۱. با روی کار آمدن دولت آقای روحانی، طرح سهمیه بندی بنزین و کارت سوخت، کنار گذاشته شد. توجیهات هم متعدد بود، اما آنچه روشن است آنکه این توجیهات اگر مقبول و منطقی بود، پنج سال بعد، همین دولت تلاش نمی کرد دوباره سهمیه بندی بنزین را از سر بگیرد و کارت سوخت را احیا کند. حال ببینید در کنار بالا رفتن مداوم مصرف بنزین کشور و افزایش قاچاق سوخت، چه سرمایه بزرگی از کشور از بین رفته است. طرح سهمیه بندی، اگر این پنج سال هم ولو با اشکالاتی اجرا شده بود، هم اینک به بلوغ رسیده و بسیاری از اشکالاتش برطرف شده بود.
۲. با روی کار آمدن دولت جدید، طرح مسکن مهر متوقف شد و حتی وزیر جدید که هشت سال پیش هم وزیر بود، بدون توجه به خیل جمعیتی که در این خانه ها زندگی می کنند، طرح مسکن مهر را مزخرف خواند. وزارت مسکن، هنگامی که در برابر این مطالبه عمومی قرار گرفت که جایگزین چیست، از طرحی به نام مسکن اجتماعی خبر داد. اما دقیقاً پنج سال بعد، همان وزیر با استعفا، از قطار دولت پیاده شد، بدون اینکه حتی یک خانه در قالب طرح مسکن اجتماعی ساخته باشد. حال وزیر جدید پس از پنج سال می گوید مسکن مهر را از سر خواهد گرفت. چه کسی پاسخگوی این همه فرصت سوزیست.
۳. طرح ها و اشکالات از این دست فراوانند و فقط هم مختص به این دولت نیستند. یک روز وزارت بازرگانی و صنایع و معادن ادغام شده و حالا قرار است وزارت تازه تأسیس صمت، دوباره تفکیک شود. یک روز دانشگاه علوم پزشکی ایران بین دانشگاه های تهران و شهید بهشتی تقسیم می شود و صدها دانشجو و استاد و کارمند را سردرگم می کند، اما چند سال بعد دوباره زمزمه استقلالش به میان می آید و روز از نو، روزی از نو.
۴. روزی انرژی هسته ای حق مسلم ما بود، روز به روز خبرهای مسرت بخش و غرورآفرین به سمع و نظر مردم می رسید و به ایرانی بودن خود افتخار می کردند؛ تا اینکه نگاه عوض شد، مقاومت جای خود را به سازش داد و رضایت خدا و کدخدا اشتباه شد. حالا بعد از چند سال تعطیلی و سیمان کاری دوباره قرار است تکانی به خود بدهیم؛ تصور کنید اگر آن روال، ادامه دار می ماند؛ امروز کجا ایستاده بودیم؟
۵. گزاره های پیش گفته نشانگر آن است که اساساً بدنه مدیریتی و اجرایی کشور، اعتقاد چندانی به اینکه زمان، یکی از سرمایههای اصلی نسل های مختلف کشور است ندارد.
مردم ایران! یادتان هست آن روزی که توافق امضا شده بود و تصاویر در آغوش کشیدن وزیر خارجه ما و همتایان خارجی اش از رسانه ها پخش شد، یادتان هست روزی که وزیر خارجه و معاونین او و رئیس سازمان انرژی اتمی و چند نفر دیگر نشان لیاقت و هدیههای آنچنانی از دست رئیس جمهور دریافت کردند؟ آن چند جوان ساده دلی که آن شبها به خیابانهای تهران آمدند و جشن و پایکوبی کردند، احتمالاً امروز به سرمایه و زمانی که از دست خودشان و دیگران رفته می اندیشند و حسرت میخورند.
همیشه میل بیت المال، توی ذوق می زند اما حیف هایی که با بیتدبیری ها رخ می دهد چندین برابر است.