به گزارش مشرق، گاهی اوقات آدم با یک اشتباه صفر میشود نه نوزده. گاهی اوقات تاوان برخی خطاها، سپید شدن موها و انتظار برای پایان دورانی تلخ است. زمانی فرا میرسد که دلت میخواهد همه چیز را جبران کنی و آن زمان عقربههای ساعت گویی روی اعصابت رژه میروند. اینها وصف حال علی اکبریان است. مهاجم اسبق استقلال و پرسپولیس که با یک اشتباه بزرگ زندگیاش در مسیر دیگری قرار گرفت و حالا چشمانتظار حکم آزادی، در آغوش گرفتن فرزند و جبران گذشته است.
بیشتر بخوانید:
آبی پوش سابق استقلال را تهدید کرد
اکبریان از داخل زندان رؤیای آزادیاش را ترسیم میکرد و با حسرت و امید از تحقق آینده خوبی که دلش میخواهد برای خانوادهاش رقم بزند، میگفت.
* روند آزادیات به کجا رسید؟
روند پروندهام در حال طی شدن مسیر اداری است. یک قانون وجود دارد به نام «ادغام» باید دو قاضی محترم شعبه اجرای احکام نظر مساعد بدهند تا پرونده یکی شود. یک پرونده در تهران است و دیگری در کرج. تا امروز اهالی قوه قضاییه انصافاً در حقم لطف کردهاند و امیدوارم این بار هم بزرگواری کنند تا زودتر آزاد شوم. حتماً این عزیزان خودشان پدر هستند و میدانند دور بودن از فرزند چه طعم تلخی دارد. البته علیآقای پروین هم پیگیر پروندهام است. اگر عید قربان عفو شوم، به احتمال زیاد روند آزادیام تسریع میشود.
* قبول داری خودت هم مقصر بودی؟
بله، اشتباه کردم و ۱۰ سال از زندگیام را به باد دادم، ولی واقعاً تنبیه شدم. الان پشیمانم و میخواهم گذشتهام را جبران کنم. الان ۱۰ سال است در بندم. حتی ۱۰ دقیقه زندانی بودن هم تلخ است چه رسد به ۱۰ سال. من بزرگ شدن دخترم را ندیدم. مدرسه رفتنش را ندیدم. مسئولان به من اعتماد کنند و حکم عفو به من بدهند، مطمئن باشند روسفیدشان میکنم. میخواهم آزاد شوم و زندگیام را دوباره بسازم. شک نکنید اگر آزاد شوم، دیگر هرگز اشتباه قبلی را تکرار نمیکنم.
* پس خوشبختانه عزم خودت را جزم کردهای دیگر سراغ خلاف نروی؛ درست است؟
خلاف؟ اصلاً شما بگو یک نخ سیگار. به خدا در این ۱۰ سال مصیبتی کشیدم که نگو و نپرس. بزرگ شدن دخترم را ندیدم، مدرسه رفتن و قد کشیدنش را ندیدم. برای حل مشکلاتم به هر کس و ناکسی زنگ زدم و رو انداختم. از روزی که آزاد شوم، حتی از کنار آدمهای سیگاری هم رد نمیشوم چه رسد به اینکه دوباره سراغ رفقای ناباب بروم.
* فوتبالیها پیگیر کارهایت هستند؟
بله، بعضی از آنها واقعاً بامعرفت هستند. از علی پروین گرفته تا میرشاد ماجدی، رضا شاهرودی، جواد زرینچه، داریوش مصطفوی، مهدی هاشمینسب، علی دوستی، علی نیکجو، سعید شیرینی، کاظم اولیایی، مهدی محمدنبی، هادی آهنگران و… این بزرگواران واقعاً کمکحال خانوادهام و خودم شدهاند و سراغم را میگیرند. به من وعده هم دادهاند هر وقت آزاد شدم، زیر بال و پرم را میگیرند و نمیگذارند بیکار بمانم. باور کنید الان بیشتر از آنکه دغدغه پول داشته باشم، نگران آبرو و شخصیت خودم هستم. میخواهم وقتی بیرون آمدم، طوری رفتار کنم که برای خودم دوباره آبرو و شخصیت جمع کنم و آنقدر آدم خوبی باشم که مردم علی اکبریان جدید را ببینند، نه آن کسی که اشتباه کرد و زندانی شد. کاری میکنم زندان رفتنم از یاد همه برود.
* دلت برای استادیوم آزادی تنگ نشده؟
مگر میشود تنگ نشده باشد؟ جوانیام در استادیومها گذشت. در ورزشگاه آزادی کلی خاطره دارم. دلم میخواهد دو اتفاق مهم و شیرین برایم رخ بدهد. اول اینکه دست دخترم را بگیرم و با هم در خیابان قدم بزنیم و دوم اینکه یک بار دیگر استادیوم آزادی را از نزدیک ببینم.
* خبر داری که فرهاد مجیدی، همبازی سابقت سرمربی استقلال شد؟
بله، خوشحالم که فرهاد آمد. هر بازی که مجیدی را روی نیمکت به عنوان سرمربی استقلال میدیدم، انگیزهام برای اینکه دعا کنم تیم پیروز شود، بیشتر میشد. فرهاد جوهر مربیگری را دارد، ولی سرمربیگری استقلال در این مقطع برایش زود است. میترسم بسوزد. او باید چند سال دیگر دستیاری کند تا آبدیده و باتجربه شود.
* به نظرت سرمربی خارجی به کار استقلال میآید یا اینکه بروند سراغ گزینه داخلی؟
با احترام به همه سلایق، معتقدم در این مقطع سرمربی خارجی کمک چندانی به استقلال نمیکند. استقلال یکی مثل امیر قلعهنویی را میخواهد. مردی که خودش قوی باشد و کادر فنی مقتدری هم کنارش بچیند. دوره منصوریان با وجودی که بازیکنان خوب و سرمربی شایستهای داشتیم، موفق نشدیم و دلیل آن نیز این بود که کادر دستیارانش بسیار محترم بودند، ولی نتوانستند به علیرضا کمک کنند. شما به استقلال سال ۷۶ نگاه کنید؛ آن تیم قهرمان شد، چون مرحوم حجازی هم خودش قوی بود و هم اینکه کادر دستیاران خوبی داشت.
* … و حرف آخر؟
در روزگاری که پول نبود، من برای استقلال و پرسپولیس بازی کردم و با گلهایم دل یک عده از مردم را شاد کردم. حالا هم از مسئولان محترم قوه قضاییه به عنوان یک پدر خواهش میکنم با مساعدت در پروندهام دل من و خانوادهام را شاد کنند. مطمئن باشید اگر آزاد شوم، هرگز دوباره سراغ خلاف نخواهم رفت.