به گزارش مشرق، قیام ۱۵ خرداد را باید مطلع نهضت اسلامی مردم ایران علیه طاغوت زمان، به رهبری حضرت امام خمینی (ره) دانست. این قیام خونین یک نقطه عطف در تاریخ معاصر است که در آن پیوند امام و امت، تجلی باشکوهی یافت و زمینه ساز سلسله حوادثی شد که سرانجام کاخ طواغیت حاکم بر ایران را فروپاشاند.
ببینید
فیلم / آنچه در قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ گذشت
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که محمدرضا پهلوی دوباره به قدرت رسید، به مرور حکومت استبدادی خود را تحکیم و تثبیت کرد، اما در سال ۱۳۳۹ تحولاتی در صحنه سیاست بینالملل روی داد و پهلوی دوم ناچار به تجدید نظر در سیاستهای رژیم خود شد.
اصلاحات آمریکایی با هدف تحکیم استبداد رژیم ستمشاهی
با پیروزی «جان. اف. کِندی» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، وی برای جلوگیری از قیامهای مردمی در - به اصطلاح - جهان سوم، روسای آن کشورها را به انجام اصلاحاتی بر اساس دکترین خود تشویق و ترغیب کرد؛ در ایران نیز دستگاه رژیم ستمشاهی این اصلاحات را در قالب فضای باز سیاسی، اصلاحات ارضی، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، و انقلاب سفید به اجرا گذاشت.
این اصلاحات مبتنی بر نسخه آمریکایی با اقتضائات و شرایط داخلی ایران در ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی سازگاری نداشت لذا موجب برانگیخته شدن اعتراضات عمومی مردم به رهبری امام خمینی (ره) شد. مجموعه این عوامل و برخی از اقدامات دستگاه رژیم ستمشاهی مانند حمله به مدرسه فیضیه در سال ۱۳۴۲ و دستگیری امام خمینی (ره) در نهایت منجر به قیام خونین مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.
حمله دژخیمان رژیم ستمشاهی به مدرسه فیضیه
پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی (حذف قید اسلام از شرایط انتخاب شوندگان) و طرح ششگانه اصول «انقلاب سفید» که باعث اعتراض عمومی مردم و نیروهای مذهبی شد، دژخیمان رژیم ستمشاهی برای خاموش کردن صدای معترضین به مدرسه فیضیه قم حمله کردند؛ که این واقعه خونین و مجموعه حوادث بعد از آن مانند دستگیری طلاب و اعزام آنان به سربازی باعث خشم مردم شد. وقوع این حوادث همزمان با فرا رسیدن ماه محرم سال ۱۳۴۲ بهترین فرصت برای افشای چهره واقعی رژیم پهلوی بود.
هراس ساواک از فرارسیدن ماه پیروزی خون بر شمشیر
پس از وقوع فاجعه مدرسه فیضیه بدست عمال رژیم شاه در دوم فروردین سال ۴۲، مبارزه حضرت امام خمینی (ره) اغلب در قالب صدور اعلامیههای متعدد بود. فرا رسیدن ماه محرم مناسبترین زمان برای افشای جنایات رژیم ستمشاهی و برنامههای ضد اسلامی رژیم پهلوی بود. ساواک که از جایگاه ویژه این ماه اطلاع داشت، پیش از آغاز آن، بسیاری از وعاظ را احضار و آنان را ملزم کرد که در محافل و مجالس سه نکته را رعایت کنند اینکه: علیه شاه سخن نگویند؛ علیه رژیم غاصب صهیونیستی مطلبی نگویند؛ مرتب به مردم نگویند که اسلام در خطر است.
بیانات تاریخی حضرت امام (ره)
حضرت امام خمینی (ره) در نشستی با مراجع و علمای قم پیشنهاد کردند در روز عاشورا هر یک از آنها برای مردم و عزاداران حسینی سخنرانی کرده و از مظالم و جنایات رژیم پرده بردارند. امام خود نیز علیرغم تهدید رژیم، در ساعت ۴ بعد از ظهر عاشورای ۴۲ که مصادف با ۱۳ خرداد آن سال بود برای ایراد سخنرانی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شدند.
ایشان پس از بیان فجایع دلخراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمودند و آن فاجعه را به تحریک رژیم صهیونیستی دانستند و رژیم شاه را دست نشانده اسرائیل خواندند. امام (ره) همچنین با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگویید اسلام در خطر است اظهار داشتند: «تمام گرفتاریهای و اختلافات ما در همین سه موضوع است … اگر ما نگوئیم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا این طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟»
دستگیری حضرت امام (ره) و خروش مردم مسلمان
سخنان قاطعانه و افشاگرانه امام، شاه را پیش از پیش نزد مردم تحقیر و رسوا کرد. سه روز پس از این سخنرانی در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دژخیمان رژیم ستم شاهی به خانه امام خمینی رحمه الله یورش بردند. آنها امام را که سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه، در سخنان کوبندهای، از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او پرده برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم، به زندانی در تهران منتقل کردند. دژخیمان رژیم ستمشاهی، حضرت امام (ره) را پس از انتقال به تهران، نخست در سلول انفرادی زندانی و سپس به یک پادگان نظامی که تحت مراقبت کامل بود منتقل کردند.
قم قیام کرد
هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابانهای شهر قم، زیر پای مردان و زنان انقلابی که در اعتراض به رژیم شاه و حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند به لرزه در آمد. این صحنه، در آن روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و بدین ترتیب، مردم ایران با این قیام گسترده، نشان دادند که خواستار برقراری حکومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستمشاهی هستند.
پس از انتشار خبر دستگیری امام در پانزده خرداد ۱۳۴۲، بسیاری از مردم قم، به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، حاج آقا مصطفی، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام حرکت کردند. پس از مدتی، صحن مطهر و خیابانهای اطراف، لبریز از جمعیّت شد که شعارِ «یا مرگ یا خمینی» را با هیجان شدیدی تکرار میکردند. در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بیانیههایی، خواستار آزادی فوری حضرت امام (ره) شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نیروهای مسلح برای تقویت نیروهای شهربانی قم، تیراندازی و رگبار مسلسلها شروع شد و تعداد زیادی از مردم زخمی شده یا به شهادت رسیدند. شدت تیراندازی به حدی بود که امکان انتقال زخمیها و اجساد شهیدان نبود و این کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه یافت.
یا مرگ یا خمینی
در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، مردم تهران هم، چون سایر شهرها، در اعتراض به دستگیری امام خمینی رحمه الله به خیابانها ریختند و قیام خونین خویش را آغاز کردند. سیل خروشان کشاورزان غیور و کفن پوش ورامین، دهقانان منطقه کَنْ و نیز مردم جماران به سوی تهران سرازیر شد. انبوه جمعیّتِ بازاری، بارفروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فریادهای رعدآسای «یا مرگ یا خمینی» و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه در آورد. شاه که در برابر قیام قهرآلود ملّت، تاج و تخت خود را در حال زوال میدید، با رگبار مسلسل به جنگ ملت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبدیل ساخت.
قتل عام دهقانان کفنپوش ورامینی
دژخیمان رژیم پهلوی در روز ۱۵ خرداد ۴۲ در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر شدند و به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفنپوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام (ره) راهی تهران شده بودند. دژخیمان رژیم ستمشاهی در سر پل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین آنها را قتل عام کردند.
گسترش اعتراضات علیه رژیم ستمشاهی در شیراز، تبریز و مشهد
در روز پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، علاوه بر تهران و قم، سایر شهرهای کشور نیز صحنه اعتراض مردم به دستگیری حضرت امام (ره) بود؛ در بیشتر شهرها، درگیری، راهپیمایی، برگزاری جلسات و نیز سخنرانی بر ضد رژیم و اعتراض به دستگیری امام (ره) صورت گرفت. در بعضی از شهرها مانند شیراز، تبریز و مشهد، اعتراضها از شدت و گستردگی بیشتری برخوردار بود که در اثر این حوادث، تعداد زیادی کشته، مجروح یا زندانی شدند.
یک شعار و یک هدف مشترک
قیام ۱۵ خرداد را باید حرکتی خودجوش و مردمی دانست؛ از این جهت که شرکت افراد در این قیام بدون توجه به نوع شغل، تحصیلات، سن، وابستگی گروهی و هرگونه موقعیت اجتماعی و صرفاً بر اساس یک شعار و یک هدف مشترک بود. هیچکدام از این گروهها برای پانزده خرداد برنامهریزی خاصی نداشتند بلکه با وجود بستر و زمینههای قبلی آن، و در حمایت از رهبری امام (ره)، این قیام به اوج خود رسید و اغلب شهرهای ایران را فراگرفت. هر چند که این قیام توسط عمال شاه و ساواک، از طریق نظامی و به طور موقت سرکوب شد ولی، دارای نتایج و دستاوردهای مهمی بود که در نهایت منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید.
شاخصههای قیام خونین ۱۵ خرداد
قیام ۱۵ خرداد با یک سری ویژگیهای خاص همراه بود که عبارتند از: فراگیری نهضت و حضور همه گروها و قشرها و طبقات مختلف در روند مبارزه، مذهبی بودن مبارزه و حضور مؤثر نیروهای مذهبی، پیروی از مبانی دین اسلام، پیروی از امام (ره) به عنوان مرجع تقلید و رهبر سیاسی مردم، قاطعیت و اخلاص امام (ره) و بیگانه ستیزی و عوامل دیگری که باعث شد این قیام تأثیرات عمیقی بر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران داشته باشد.
به طور خلاصه بعضی از مهمترین پیامدهای این قیام عبارت بودند از:
۱- آشکار شدن قدرت مذهب به وسیله بسیج گسترده مردمی و مقاومت در مقابل برنامههای نامشروع شاه
۲- احساس ضرورت تشکل برای ادامه مبارزه
۳- رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی در حالیکه جنبشها و قیامهای پیشین دارای این ویژگی نبودند
۴- افشای چهره ریاکارانه و منافقانه شاه و روشن شدن ماهیت رژیم وی برای مردم
۵- عدم وابستگی به قدرتهای خارجی (بیگانه ستیزی) و بی اعتبار شدن شرق و غرب و پایهگذاری اصل نه شرقی و نه غربی به دلیل موضعگیریهای منفی آمریکا و شوروی در مقابل این قیام مردم
۶- افزایش رشد و آگاهی تودههای مردم و تداوم مبارزات سیاسی آنها
۷- افزایش رشد تحول در حوزهها و حضور روحانیت و مردم در عرصه سیاست کشور
۸- جایگاه مرجعیت و رهبری امام خمینی (ره) با تأیید مراجع و علما و حمایت و پشتیبانی مردم
۹- تبیین نظریه ولایت فقیه به عنوان نظام حکومتی جایگزین رژیم شاه توسط امام خمینی (ره)
۱۰- فرو پاشی تز جدایی دین از سیاست و افشای خطر صهیونیسم، پیوند میان مردم و روحانیت
در نهایت اینکه، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هر چند به ظاهر یک یا چند روز طول کشید، ولی به دلیل انگیزههای الهی که داشت، به عنوان مبداء انقلاب اسلامی و منشاء تحولات وسیع داخلی و بینالمللی شد به گونهای که امام (ره) در این باره فرمودند :«۱۵ خرداد از خاطرهها محو نخواهد شد و باید در سالروز آن، هر چه بیشتر آن را زنده نگه داشت، پانزده خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود؛ سند زنده مخالفت شجاعانه ملت ایران در مقابل استبداد عمال اجانب و استعمار چپ و راست بود».
حقایقی که امام (ره) در خرداد ۴۲ بیان فرمودند
رهبر انقلاب درباره قیام پانزده خرداد در نماز جمعه چهاردهم خرداد ۱۳۶۱ تهران، تصویر و تحلیل جالبی از این رخداد ارائه فرمودند؛ معظمله بیان داشتند: «۱۵ خرداد یک قیام مردمی بود. علت این قیام هم این بود که در روز عاشورای آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد میشد، امام امت حقایق افشا نشدهی تا آن روز را با مردم بیواسطه در میان گذاشتند، که در بارهی این ارتباط بیواسطهی امام و امت حرفی دارم که عرض میکنم. در این گفتار، که توصیه میکنم اگر نوار قابل فهمی و سالمی از آن هست، رسانههای همگانی آن را پخش کنند تا مردم بفهمند که نوزده سال قبل امام چه میگفتند، حقایقی را بیان کردند که این حقایق، آنروز برای خیلیها حتی دستاندرکاران سیاست، قابل فهم نبود.
اگر حافظه خطا نکرده باشد، جملات امام اینها بود که «اسرائیل میخواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل میخواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل میخواهد در ایران اسلام نباشد.» آن روز برای خیلیها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنی با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدری بود که شب بعد از این سخنرانی، یعنی شب نیمهی خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانی کردند.
روز نیمهی خرداد مردم به مجرد اینکه فهمیدند که امام دستگیر و ربوده شده است، بدون اینکه فرماندهیای، رهبریای از سوی شخصیتی، از سوی حزبی، گروهی وجود داشته باشد، به خیابانها ریختند. در تهران، در قم، در شیراز، در مشهد، در بعضی شهرهای دیگر و حتی در بعضی از روستاها در ورامین؛ و دستگاه جبار که باور نمیکرد نفوذ روحانیت و مرجعیت در این حد باشد، غافلگیر شد و دست به یک عمل تند وحشیانهی حساب نشده زد. مردم را در خیابانها و میدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزار شهید در زبانها میگشت.
این قیام یک نقطهی عطف شد. اگر چه عدهای را مرعوب کرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح کرد. از آن روز حرکت انقلابی مردم ایران که از تقریباً نه ماه قبل از آن یا یک سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شکل قطعی و جدی گرفت و این قیام به انقلاب ۲۲ بهمن منتهی شد و در نهایت، جمهوری اسلامی را به وجود آورد.
در ۱۵ خرداد سه عنصر وجود داشت. یکی عنصر مردم بود، یکی عنصر رهبر و امام (ره) بود و سومی عنصر انگیزهی مذهبی و روح شهادتطلبی و فداکاری برای خدا بود. نطفهی انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد».
همچنین ایشان در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله) فرمودند: پانزده خرداد مبدأ نهضت بزرگ روحانیت و مردم نیست. قبل از پانزده خرداد، در سال ۱۳۴۱ و آغاز سال ۱۳۴۲، قضایای مهمی اتفاق افتاد: در دوم فروردین ۴۲، حادثهی مدرسهی فیضیه پیش آمد و ضرب و جرح طلاب علوم دینی و اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله گلپایگانی. قبل از آن، در اواخر سال ۱۳۴۱، قضایای تظاهرات مردم در بازار تهران پیش آمد و در آنجا هم اهانت به مرجع عالیقدر مرحوم آیةالله حاج سید احمد خوانساری.
اینها نشاندهندهی این است که نهضت روحانیت در سال ۴۱ و آغاز سال ۴۲ به آنچنان اوج و نشاطی رسیده بود که پلیس دستگاه جبار و دستگاههای امنیتی برخوردهای خشنی با علما و طلاب و حتّی مراجع تقلید داشتند. ولی با این همه، پانزدهم خرداد سال ۴۲ یک مقطع بسیار مهمی است. علت این است که در روز ۱۵ خرداد ۴۲ حادثهای که اتفاق افتاد، پیوند مردم با روحانیت را در این سطح خطرناک و حساس نشان داد. در روز عاشورای آن سال -که روز سیزدهم خرداد بود- امام بزرگوار در مدرسهی فیضیه یک سخنرانی تاریخیِ تعیینکنندهای کردند.
بعد که امام را دستگیر کردند، در روز پانزده خرداد عمدتاً در تهران، همچنین در قم و در بعضی از شهرهای دیگر، یک موج حرکت عظیم مردمی به راه افتاد و رژیم طاغوت با همهی وجود، با ارتش خود، با پلیس خود، با دستگاههای امنیتی خود، دست به سرکوب این حرکت مردمی زد. در پانزده خرداد یک قیام مردمی به وجود آمد. این نشاندهندهی این بود که آحاد ملت ایران، با روحانیت، با مرجعیت -که مظهر آن، امام بزرگوار بود- یک چنین پیوند مستحکمی دارند. و نکته اینجاست که همین پیوند است که ضامن پیشرفت نهضت، اوج نهضت و پیروزی نهضت میشود.
هر جا یک حرکتی، یک نهضتی به مردم متکی بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است؛ اما اگر مردم با یک حرکت اعتراضی پیوند نخوردند، ناکام خواهد ماند؛ کمااینکه بعد از حادثهی مشروطه در ایران قضایائی اتفاق افتاد، مبارزاتی شروع شد، هم از طرف گروههای چپ، هم از طرف گروههای ملی، اما همهی اینها در طول تاریخ نهضتهای ایران، سرنوشتشان شکست و ناکامی بود؛ چون مردم با اینها نبودند.
وقتی مردم وارد میدان میشوند و پشتوانهی یک نهضت، احساسات مردم، اندیشهی مردم و حضور مردم میشود، آن نهضت قابل ادامه است و پیروزی برای آن نهضت رقم میخورد؛ حادثهی پانزده خرداد این مطلب را نشان داد؛ نشان داد که مردم پشت سر روحانیتند. با دستگیری امام بزرگوار آنچنان قیامتی در تهران و در برخی از شهرستانهای دیگر به راه افتاد که دستگاه را وارد میدان کرد و سرکوب وحشیانهای کردند؛ تعداد نامعلومی - بسیار زیاد - از مردم کشته شدند؛ خیابانهای تهران با خون بندگان خدا و مؤمنان و جوانان سلحشور این ملت، رنگین شد. در پانزده خرداد، چهرهی خشن دیکتاتور، چهرهی بیرحم رژیم طاغوت، کاملاً خود را نشان داد.
اما نکتهی دیگری که در قضیهی پانزده خرداد وجود داشت - که جوانهای ما، مردم عزیز ما باید به این نکات توجه کنند؛ اینها مهم است - این بود که در مقابل این کشتار بیرحمانهای که در تهران و برخی نقاط دیگر به وجود آمد، هیچ نهادی از نهادهای دنیا، از این سازمانهای بهاصطلاح حقوق بشر، زبان به اعتراض نگشودند؛ هیچکس اعتراض نکرد. مردم و روحانیت، در صحنه تنها ماندند. مارکسیستها و دولتهای چپ و گروههای چپ، حتّی حرکت مردم در پانزده خرداد را محکوم کردند؛ گفتند این یک حرکت فئودالیستی بود! ملیگراهائی که دم از مبارزه میزدند، آنها هم این حرکت را محکوم کردند؛ گفتند یک حرکت کور و بیهدف بود، یک حرکت افراطی بود! هر جائی که مردمان عافیتطلب و راحتطلب، در وسط میدان مبارزه، جائی برای خود باز نمیکنند و خطرپذیری نمیکنند، انسانهای مؤمن و مبارز را به تندی و افراطیگری متهم میکنند؛ گفتند اینها افراطی بودند؛ حرکت، حرکت افراطی بود. امام به پشتوانهی این مردم، تنها ماند در میدان؛ اما به معنای حقیقی کلمه، یک رهبر آسمانی و معنویِ قاطع و مصمم را در چهرهی خود به همهی مردم و به تاریخ نشان داد.