به گزارش مشرق، همیشه آغاز سخن دشوار است، چه برسد به اینکه بخواهی در یادداشتی مختصر خواننده و مخاطبی را ترغیب کنی به خواندن رمانی از نویسندهای که جوان است و ابتدای راه. وقتی میگویم ابتدای راه، به این معنی نیست که ابتدای راه نویسندگی باشد؛ بلکه آغاز راه مطرح و شاخصشدن منظورم است. مهدی زارع مانند بسیاری از نویسندگان جوان، سالها تجربه تمرین، تدریس و نوشتن دارد، اما خب وارد بازار نشر شدن خود مقولهای متفاوت است.
پیشتر و در جایی دیگر یادداشتی درباره رمان «اتوبوس پاکستانی»، نخستین رمان رسمی مهدی زارع، نوشته بودم و الان که مشغول شدهام به نوشتن یادداشتی برای رمان تازهمنتشرشدهاش، یعنی «تحریر دیوانگی». میبینم میتوان در همان قالب، یادداشت قبلی برای این رمان هم نوشت. برای من که با اندیشههای فلسفی خو گرفتهام، جای بسی خوشحالی است که نویسندهای در کتابهایش حرفهای مشترکی در یک گونه و ژانر ادبی تکرار میکند. برای من این موضوع این معنا را دارد که با نویسندهای مواجه شدهام که حرفی برای گفتن دارد؛ نویسندهای که غرق تکنیکهای داستاننویسی و لفاظیهای ادبی نیست و برای ادبیات تعهدی قائل شده است؛ تعهدی در معنای مسوولیت اجتماعی.
وقتی اثری از این نویسنده را میخوانیم، باید منتظر ماجرایی بیزمان و بیمکان باشیم؛ گویا اگر هم از زمان و مکان خبری باشد، در لایههای زیرین اثر قرار گرفته و ظاهراً برای نویسنده اهمیت چندانی نداشته است. وقتی اثری از ایشان را میخوانیم، باید کلیشهها را به یک سو بنهیم و آماده حضور در جهانی تلخ و متفاوت بشویم. بله، کمکم داریم ورود میکنیم به حرف اصلی این یادداشت. میخواهیم «تحریر دیوانگی» را از دیدگاه ناتورالیسم بررسی کنیم.
زارع در «تحریر دیوانگی» مشابه آن کاری را تکرار کرده که پیشتر در «اتوبوس پاکستانی» انجام داده بود؛ یعنی نوعی آشناییزدایی. او تصویری از روستا، اخلاق و منش روستا ارائه میدهد که بسیار متفاوت است با آنچه در ذهن مخاطب ایرانی شکل گرفته. مطابق آنچه رمانهای ایرانی و حتی سریالهای تلویزیونی برای ذهن مخاطب ساختهاند، روستایی مظهر پاکی و صداقت و روستا محیطی امن برای مردم است؛ اما آنچه در کارهای مهدی زارع میبینیم، اینگونه نیست و بعضی از شخصیتها در روستا نیز همچنانکه در شهر در پی منافع شخصی هستند، ممکن است برای یک متر زمین دچار پلیدیهایی در رفتار شوند. همین موضع، یعنی بیان آنچه مخاطب به شنیدن و تجربه آن عادت ندارد، گام نخست مکتب ناتورالیسم است که ظاهراً نویسنده «تحریر دیوانگی» به آن دلبستگی دارد و در دو اثر شاخصش از آن بهره جسته است. به این تعریف از ناتورالیسم توجه کنید: «ناتورالیسم سانسوری را درهم میشکند که جامعه بر بخشی از مظاهر طبیعت و زندگی اعمال کرده است. از چیزهایی سخن میگوید و مناظری را تشریح میکند که در آثار ادبی رئال راه پیدا نمیکنند و همین خصیصه ناتورالیسم است که پایبندان عرف، عادت و قراردادهای اخلاقی را بهخشم میآورد» (سیدحسینی، ۱۳۸۷: ۴۰۸). این تعریف دقیقاً همان عملی است که زارع در آثارش انجام میدهد.
حالا باید موضوع را بهصورت جزئی بررسی و اشاره کنیم داستانهای ناتورالیستی چه درونمایههایی دارند؟
-مسأله وراثت
-توجه به علم فیزیولوژی
-نفی آزادی و بیان جبر تاریخی و اجتماعی
-توصیف دقیق و شرح جزئیات وقایع
-پایان غمانگیز و ناخوشایند
-استفاده از زبان محاوره
-بهکاربردن واژگان و مفاهیم بهاصطلاح تابو
-دشواربودن زیستن
حالا ممکن است همه این موارد در یک اثر داستانی وجود نداشته باشد یا اینکه کمرنگ باشد درمقایسهبا سایر گزینهها. راوی کتاب «تحریر دیوانگی» که نامی هم ندارد، سرنوشت تلخی دارد و مانند انسانی که مکتب ناتورالیسم معرفی میکند، موجودی مقهور طبیعت و زبون که اختیاری برای انجام کارهایش ندارد و طبیعت و البته وراثت همهچیز زندگیاش را از پیش مشخص کردهاند. این موجود که خصایل حیوانی فراوانی هم دارد، معمولاً سرنوشتی بسیار تلخ و غمبار انتظارش را میکشد. راوی این کتاب خیلی تلاش میکند خودش را از چنین ورطهای نجات بدهد؛ بعد از اینکه همه آنچه «سالار افخم» اندوخته بود به او میرسد، تصمیمهایی برای زندگیاش میگیرد؛ ولی نمیشود آنچه میخواهد بشود.
در این قسمت، درونمایههای ناتورالیستی را در رمان «تحریر دیوانگی» پیگیری میکنیم:
نفی آزادی و بیان جبر تاریخی و اجتماعی
ناتورالیستها به پشتوانه دو عامل مهم «محیط» و «وراثت»، آدمی را دربرابر سرنوشت مقهور و تسلیم میانگارند.
«مرد بلندقد گفت اگر سمسار، پدرومادرش را نکشته بود، آنها خانههایشان را از پدرش میخریدند. گفت مگر میشود که ارباب و زنش سالم باشند و سه روز بعد از آمدن سمسار هر دوتایشان باهم بمیرند؟» (ص ۵۸)
«دوباره چه نقشهای چیدید؟ بابات این کوهیار را بیرون کرد و آن بدبختی را بهبار آورد و تو به بابام گفتی مزد برادرزادههای این جادوگر را نده و بابام مُرد. حالا دوتایی ایستادید که این بدبختها را بیرون کنید» (ص ۸۲)
«نه میتوانم در گذشته خودم تغییری ایجاد کنم، نه در گذشته دیگران» (ص ۱۲۹).
مشاهده میکنید؟ لایههای عمیقی از جبر در سطرهای متعدد «تحریر دیوانگی» وجود دارد؛ جبری تاریخی و اجتماعی که شرایط زندگی راوی و شخصیتهای رمان را کاملاً تحتتأثیر قرار داده است.
توجه به علم فیزیولوژی
ناتورالیستها بهجای ارائه تصویری درونی یا روانی از شخصیتها، به وجهه بیرونی یا جسمی آنها توجه میکنند. زولا در مقدمه «ترزراکن» مینویسد: «در ترزراکن مشخصات اخلاقی و روحی اشخاص را تشریح نکردم؛ بلکه به تشریح وضع مزاجی آنها پرداختم» (سیدحسینی، ۱۳۸۱: ۴۲۲)
به بخشهای مختلف رمان که دقیق شویم، چنین گرایشی بهوضوح دیده میشود:
«سمسار از نخستینباری که دیده بودمش، پیرتر شده بود، خیلی پیرتر. پشتش خمیده و چینوچروکهای پیشانی و صورتش پررنگتر بود. دستش میلرزید. انگار اسید معده تا گلویش بالا آمده که دندانهای چانهاش را بههم فشرد و بزاق دهانش را فروداد» (ص ۵۹)
«سرم سنگینی میکرد و معدهام میسوخت و مدام ضربه میزد که بالا بیاورم. از شانه گرم بودم و گرما به کمر و شکمم که میرسید، انگار حوله نمدار گرم دورشان پیچیده باشم، داغ میشد. دستهایم به تنم سنجاق شده بودند که هماهنگ باهم جلو میآمدند و عقب میرفتند» (۷۳)
«بهغیر از چشمهای سیاه کوچک و لبهای بور، تمام سرش سفید است. پوست چروکیده، موهای تنک، ابروهای کمپشت، چند موی درشت زیر چانه و حتی کُرکهای ریز روی گونهاش هم سفیدند. تمام موقرمزها برادرزادههایش هستند» (ص ۶۴)
توجه فراوان به جزئیات در توصیف
جزئیات در داستانهای ناتورالیستی اهمیت فراوانی دارد و نویسنده داستان ناتورالیستی همهچیز را موبهمو گزارش میدهد. خواننده تصور میکند نویسنده پیش از نوشتن رمان، دوربینی گرفته و همه تصاویر و جزئیات را ثبت و آنگاه از روی عکسها نوشتن را شروع کرده است:
«به چشمهای قهوهای روشن غریبهها نگاه کردم. به پایینتنه باریک و قدهای نسبتاً کوتاهشان، به مهرهها و پارچههای رنگی زیادی که زنها روی کتهای مردانه گشادشان سنجاق کرده بودند، به کودکان زیادی که با چادر روی پشت مادرها و پدرهایشان بودند و مگسها دست از سرشان برنمیداشتند، به ریشهای تنک، به موهای ژولیده» (ص ۸۱).
استفاده از زبان عامیانه و اصطلاحات تابو، پایان ناخوشایند و سایر درونمایههای آثار ناتورالیستی در «تحریر دیوانگی» کموبیش دیده میشود و شاید در مجالی دیگر بتوان بهتفصیل درباره آنها نوشت و تحلیلشان کرد. این مختصر صرفاً برای ترغیب مخاطب بود به خواندن این رمان و تأکید بر این موضوع که نویسنده برای این کار زحمت زیادی کشیده و مخاطب با کتاب مهمی مواجه خواهد شد.
درپایان، ذکر این نکته هم اهمیت دارد که «شهرستان ادب» بهعنوان ناشر این رمان، گام بلند دیگری بهسوی جذب مخاطب برداشته است؛ گامی متفاوت و همراه با آشناییزدایی در انتخاب، حمایت و چاپ رمان مستقل ایرانی.
*صبح نو