سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
آفتاب تابان از وین تا توکیو!
مسعود اکبری در کیهان نوشت:
این روزها خبر سفر نخستوزیر ژاپن به ایران با تعابیری همچون «واسطهای از سرزمین آفتاب تابان» به موضوع داغ رسانههای زنجیرهای تبدیل شده است. این رسانهها با آب و تاب، سفر مقام ژاپنی را یک «سفر تاریخی»! نامیده و آن را «عامل دورشدن سایه جنگ از ایران»! و «مسبب بهبود اقتصاد کشور»! و «نشانه دیپلماسی قوی دولت»! جا میزنند.
در این میان، کلیدواژه «آفتاب تابان» ماجرای قابل تأملی دارد. توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ (برجام) در تیرماه ۹۴ در شهر وین، پایتخت اتریش امضاء شد. آقای روحانی- اسفند ۹۴- (حدود ۲ ماه پس از اجرای برجام) گفت: «برجام یک، مانند آفتاب تابان بود و اگر کسی چشمانش را میبندد و میگوید شب است، باید چشمانش را باز کند تا آفتاب را ببیند».
رئیسجمهور محترم، برجام را آفتاب تابان نامیده بود و منتقدان را به انکار دستاوردهای این توافق متهم کرد. رسانههای زنجیرهای نیز در آن مقطع با تیترهایی همچون «تحریمها به تاریخ پیوست»، «فروپاشی تحریم»، «خلاص شدیم؛ سلام بر ایران بیتحریم»، «صبح بدون تحریم»، «تحریمها تمام شد» و… به تعریف و تمجید از برجام پرداخته و مدعی شدند که به واسطه برجام سرمایه خارجی به کشور سرازیر شده و مشکل رکود و بیکاری و گرانی نیز رفع میشود.
دولتمردان تاکید کرده بودند که به واسطه رویکرد دولت در دو حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، ارزش پول ملی افزایش یافته و چنان رونقی در کشور ایجاد میشود که دیگر مردم هیچ نیازی به پول یارانه نداشته باشند. منتقدان با دلایل فنی و کارشناسی تاکید کردند که گره زدن معیشت مردم به توافق با آمریکا، اقدامی اشتباه و خسارتآفرین است؛ اما متاسفانه از جانب دولتمردان به جهنم حواله داده شدند!
قریب به سه سال از امضای برجام گذشت، آقای روحانی- اردیبهشت ۹۷- گفت: «چهار سال گذشته میرفتیم با گرفتاری فراوان اسکناس تهیه میکردیم، در هواپیما میگذاشتیم، بیمه میکردیم، در فرودگاه با ماشین مسلح ارز را در بانک مرکزی میآوردیم… صبح چند گونی دلار را به صرافیها میدادیم، صرافیها هم خداوند عاقبت همه ما را به خیر کند. چطور تقسیم میکردند و به کی میدادند؟ جنسهایی هست در میوهفروشی، وقتی پرتقال میآید میوههای خوب را زیر میگذارد و میگوید قبلاً فروختم! پرتقال خوب زیر میماند برای از ما بهتران»!
«محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه- اسفند ۹۷- در مصاحبه با روزنامه سوییسی «بازلرتسایتونگ» صراحتاً اعلام کرد که فروش نفت ایران در مقایسه با قبل از توافق هستهای، کمتر شده است.
«عباس عراقچی» معاون سیاسی وزیر امور خارجه- آذر ۹۷- در سومین سمینار همکاریهای هستهای ایران و اتحادیه اروپا گفت: «مزایای برجام نزدیک به صفر شده است».
قیمت دلار که تا پیش از برجام حدود ۳ هزار تومان بود، در پسابرجام تا حدود ۲۰ هزار تومان افزایش یافت. قیمت پراید از ۲۰ میلیون در پیش از برجام به حدود ۵۰ میلیون در پسابرجام افزایش یافت. سکه از یک میلیون تومان به حدود ۵ میلیون تومان رسید. بر همین اساس در پسابرجام، ارزش پول ملی کاهش و سفره مردم نیز کوچک شد.
در اردیبهشت ۹۷، دولت آمریکا از برجام خارج شد. مقامات ارشد دولت پیش از آن اعلام کرده بودند که در صورت وقوع چنین اتفاقی، پاسخ ایران فوری، غیرقابل تصور، پشیمانکننده و دردناک خواهد بود. اما در نهایت آقای روحانی اعلام کرد که مزاحم رفت و ما برجام را با دیگر اعضاء و از جمله اروپا ادامه میدهیم.
۲۵ اردیبهشت ۹۷ – یک هفته پس از خروج آمریکا از برجام- رسانههای منطقهای محتوای مذاکرات دولت آمریکا با اروپا را فاش کردند که نشان میدهد آمریکا قبل از خروج از برجام از اروپا برای ادامه فشار به ایران درخصوص اجرای یکطرفه برجام و مقدمهچینی برای اجرای برجام موشکی و منطقهای تضمین گرفته است.
منتقدان تاکید کردند که تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه، آلمان) در توافق سعدآباد- از سال ۸۲ تا ۸۴- و همچنین در توافق برجام- از سال ۹۴ تا ۹۷- مردود شده و ثابت کردهاند که در مقابل آمریکا هیچ ارادهای برای احقاق حقوق ایران ندارند.
اما در مقابل دولتمردان و رسانههای زنجیرهای تاکید کردند که «اروپا پشت ماست» و «حمایت اروپا از برجام بهتر از انتظارها بود» و «حمایتهای اروپا از ایران تا آبان ۹۷ عملی میشود» و موگرینی گفته است «هر چه تهران بگوید» و...
یک سال از خروج آمریکا از برجام گذشت. ظریف- اردیبهشت ۹۸- اعلام کرد: «اروپا کمتر از یک درصد از تعهدات برجامی خود را انجام داده است». شورای عالی امنیت ملی در سالگرد خروج آمریکا از برجام (اردیبهشت ۹۸) ضربالاجل ۶۰ روزهای را خطاب به اعضای باقیمانده در برجام صادر کرد. این اقدام دولت، دیرهنگام و حداقلی ولی مهم و تاثیرگذار بود.
پیش از آن روزنامه زنجیرهای شرق- بهمن ۹۷- در اعترافی دیرهنگام نوشته بود: «کمکاری اروپا در تأمین منافع اقتصادی ایران از برجام در اطمینان آنها از عدم خروج ایران از این توافق ریشه دارد».
همزمان با ضرب الاجل ۶۰ روزه ایران، آمریکا به تکاپو افتاد. از لافزنی و گزافهگویی درباره حمله نظامی به ایران و سپس عقبنشینی مفتضحانه از این لاف زنی و اعلام شماره تلفن از سوی کاخ سفید برای تماس مقامات ایرانی با ترامپ و پس از آن فرستادن دلالها-نخستوزیر ژاپن و وزیر خارجه آلمان- به ایران.
روزنامه «ماینیچی» ژاپن در گزارشی به نقل از مقامات آگاه در دولت این کشور با اشاره به سفر نخستوزیر ژاپن به ایران نوشت: «هدف اصلی این سفر، تشویق تهران به مذاکره با واشنگتن است». همزمان با انتشار این خبر، «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا در مصاحبه اختصاصی با «یورونیوز» در پاسخ به پرسشی درباره مذاکره بدون پیششرط با ایران گفت: «در یک سال گذشته رئیسجمهور ترامپ اعلام کرده که ما حاضریم بدون هیچ پیششرطی درباره مسائل مختلف از برنامه هستهای گرفته تا برنامه موشکی و فعالیتهای نظامی و منطقهای ایران گفتوگو کنیم و این موضوع تازهای نیست».
پیش از این مقامات دولت اوباما (رئیسجمهور سابق آمریکا) بارها به صراحت اعلام کرده بودند که بدون شلیک حتی یک گلوله، توان هستهای ایران را از کار انداختیم و حال نوبت دولت بعدی (دولت ترامپ) است که همین روش را برای از کارانداختن توان موشکی و قدرت منطقهای ایران به کار گیرد.
با کنار هم قرار دادن سه مقطع «امضای برجام»، «خروج آمریکا از برجام (آغاز برجام اروپایی)» و «فرستادن واسطهها به ایران» به این نتیجه میرسیم که هدف اصلی طرف مقابل- به سرکردگی آمریکا و نوچههایش (آلمان و ژاپن و…) - دائمی کردن محدودیتهای برجامی ایران و تعمیم خسارت محض توافق هستهای به حوزههای راهبردی از جمله موشکی و منطقهای است.
در این میان بهبود اوضاع اقتصادی ایران و رفع مشکلات معیشتی مردم هیچ جایگاهی در این پروژه ندارد.
تجربه ثابت کرده است که دولت آقای روحانی در حوزههای مختلف و به خصوص حوزه سیاست خارجی، حداقل پس از یکسال تازه، به حرف منتقدان رسیده و مستقیم یا غیرمستقیم بر اشتباه بودن رویکرد خود اذعان میکند.
همانقدر که برجام (در دولت اوباما و سپس ترامپ) و بستههای اروپا (تحت عنوان اس پی وی و اینستکس) به بهبود اقتصاد کشور کمک کرد، سفر افرادی همچون نخستوزیر ژاپن نیز معیشت مردم را بهبود خواهد داد.
رهبر معظم انقلاب- ۹ اردیبهشت ۹۴- فرمودند: «کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، در داخل کشور است و همه باید مسئولیتهای متفاوت خود را در تقویت تولید داخلی به عنوان «تنها راه علاج مشکلات اقتصادی» انجام دهند».
موکول کردن حل مشکلات اقتصادی کشور به مذاکره با آمریکا، و سپس دلخوشی به برجام اروپایی و پس از آن موکول کردن همه چیز به سفر چند دلال- که کشورهایشان به توسری خوردن از آمریکا شهره هستند- در حقیقت، ارسال پالس ضعف به دشمن و گستاخ کردن طرف مقابل در دیکته کردن زیادهخواهی خود است.
راه علاج مشکلات کشور، اهتمام جدی به اقتصاد مقاومتی و تکیه بر توان عظیم داخلی است.
کیفیت بخشی آموزش و تربیت
فخرالدین دانش آشتیانی در ایران نوشت:
تغییر وزیر محترم آموزش و پرورش و دغدغه مردم و بخصوص فرهنگیان و فرهیختگان جامعه درخصوص این وزارتخانه کلیدی که متأسفانه همیشه با تغییر مدیریت مواجه بوده است بهانهای شد که به موضوع آموزش و پرورش پرداخته شود.
۱- امروزه در تمام دنیا موضوع توسعه و ترقی کشورها بر اهمیت سرمایهگذاری روی سرمایههای انسانی آنها تمرکز پیدا کرده است و وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی دوره آموزش عمومی جزو کلیدیترین وزارتخانهها است و در اولویت برنامههای توسعه کشورها قرار میگیرد ولی متأسفانه در کشور ما این موضوع در حد شعار و حرف باقی مانده است، لذا توصیه میشود که دولتها باید با توجه به نقش کلیدی آن توجه بیشتری به این وزارتخانه و نیروی انسانی آن داشته باشند.
۲- مجلس و نمایندگان محترم باید در برنامههای توسعه کوتاهمدت و میانمدت با کارشناسی دقیق نقش نظارتی خود را به درستی ایفا نمایند. نمایندگان محترم بیشتر بر برنامههای وزیر و وزارت بهجای خواستههای حاشیهای تأکید داشته باشند و اجرای برنامههای کیفیتبخشی به آموزش و تربیت را از وزیر محترم مطالبه داشته باشند، چرا که از دوران گذشته همیشه وقت زیادی از وزارتخانه صرف پاسخگویی به انتصابات در استان و منطقه و شهرستان میگردد و کمتر جلسات و تعاملات با نمایندگان محترم بر محور برنامهها تمرکز مییابد.
۳- از آنجا که تأمین و تربیت نیروی انسانی نقش کلیدی در ارتقای کیفیت برنامهها در وزارت آموزش و پرورش دارد متأسفانه شیوه جاری برای گزینش و تربیت نیروی انسانی هم هزینه زیادی را برای این بخش بهوجود آورده است و هم کیفیت تربیت نیرو مناسب نیست لذا تجدیدنظر اساسی در این مورد توصیه میشود.
۴- آموزش مقطع ابتدایی نقش بسیار مؤثری در تربیت نیروی انسانی برای کشور دارد و اگر بخواهیم کلیدیترین عامل توسعه را در برنامههای توسعه پی بگیریم، براساس نظریههای متخصصین توسعه، نحوه آموزش در مقطع ابتدایی میباشد. از اینرو باید بیشترین سرمایهگذاری اعم از سختافزاری و نرمافزاری در این مقطع صورت پذیرد.
۵- از دیگر مسائلی که باید مورد تجدیدنظر اساسی قرار گیرد، برنامهریزی درسی است که به صورت فعلی با توجه به متمرکز بودن برنامه درسی نمیتوان انتظار داشت که اهداف نظام تحول در این بخش تحقق یابد. اگر بعداً فرصتی حاصل شود، میتوان این موضوع را بیشتر تبیین کرد.
۶- اصولاً در نظامهای آموزشی بدون مشارکت معلمان نمیتوان کیفیتبخشی در امر آموزش و پرورش را انتظار داشت. متأسفانه ساختار و تشکیلات و فرآیندها در آموزش و پرورش فعلی کاملاً بوروکراتیک و از بالا به پایین است. تا زمانی که تغییر در این ساختار رخ ندهد، بهبودی در نظام تعلیم و تربیت ایجاد نخواهد شد.
۷- در جهت اجرای برنامهها و تحقق اهداف نظام تعلیم و تربیت باید این وزارتخانه با مشارکت دانشگاهیان تصمیمهای تخصصی بگیرد. متأسفانه تصمیمات کلیدی این وزارت فاقد کارشناسیهای علمی است و ضرورت دارد بنیه علمی و تخصصی آن تقویت گردد و از سیاسیکاری و تصمیمسازیهای سیاسی که عمدتاً فاقد پشتوانههای کارشناسی است، پرهیز شود.
۸- موضوع اعتبارات وزارت آموزش و پرورش در تحقق اهداف نظام تعلیم و تربیت نقش کلیدی دارد و متأسفانه همیشه این وزارتخانه با مشکل کمبود بودجه روبهرو بوده است. اینجانب معتقدم که با این ساختار و نظام بوروکراتیک نمیتوان موضوع کسری بودجه را حل کرد. نظام رتبهبندی معلمان که با هدف ارتقای کیفیت تدوین شده است در چارچوب ساختار فعلی و فرآیندهای موجود آن منجر به ارتقای کیفیت نمیشود، اگرچه باعث افزایش حقوق معلمان میشود که خود امر پسندیدهای است. نکات بسیار دیگری در این زمینه وجود دارد که به دلیل طولانی شدن از آوردن آنها پرهیز میکنم.
به هر حال برای سرپرست محترم وزارت آموزش و پرورش آرزوی توفیق خدمت دارم و زحمات برادر بزرگوار جناب آقای دکتر بطحایی در طول دوره وزارت را ارج مینهم.
برنامه فوری یا فهرست آرزوها
جواد غیاثی در خراسان نوشت:
سازمان برنامه، سرانجام یک متن با عنوان «چهارچوب اصلاح ساختاری بودجه» منتشر کرد. متنی که اگرچه حاوی بسیاری از پیشنهادهای مهم و کارآمد (و البته موردپیشنهاد صاحب نظران) در رفع مشکلات ساختاری بودجه کشور است اما دچار ایرادات متعددی، به ویژه در اولویت بندی اجرای برنامه و تعیین اهم و مهم، تدوین افق زمانی سازگار و از همه مهم تر توجه به فوریت برنامه است.
چند نکته مثبت برنامه
خوشبختانه در این برنامه به غلط بودن بسیاری از برنامه های دولت اذعان و پیشنهادهای متعددی که از سوی کارشناسان، برای رفع آنها ارائه شده، موردتوجه قرار گرفته است. استفاده از فرمول کمربند حمایتی در توزیع یارانه های انرژی، تاکید بر اولویت پرداخت نقدی به جای پرداخت کالایی و اختصاص ارز ترجیحی در موضوع حمایت از قشرهای آسیب پذیر و ایجاد یک نهاد یا بانک توسعه ای به منظور مدیریت یکپارچه پرداخت های عمرانی و توسعه ای دولت از این جمله است.
همچنین پیشنهاد ایجاد هماهنگی در کلیه فعالیت های توسعه ای و تمرکزبخشی به برنامه های سرمایه گذاری که توسط نهادهای حاکمیتی (از شهرداری ها تا نهادها و بنیادها) انجام می شود، امری ضروری است که در این برنامه موردتوجه قرار گرفته است.
اولویت و فوریت را فدای جامعیت نکنیم!
اگرچه در این برنامه، انبوهی از موضوعات، اهداف و راهبردهای ممدوح موردتوجه قرار گرفته است اما کلیتِ آن اصلاً شبیه یک برنامه با فوریت زمانی نیست. توضیح اینکه مطالبه این برنامه برای شرایط اضطرار فعلی و به منظور رفع معضلات ناشی از تحریم صورت گرفته است.
طبق همین متن منتشرشده، افق زمانی برنامه نیز کوتاه و میان مدت (سال های ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹) ذکر شده است. اما در متن آن به انبوهی از موضوعات بلندمدت و غیرضروری (اگرچه مهم) اشاره شده و بدتر آنکه بعضاً اجرای برنامه های فوری به موضوعات بلندمدت منوط شده است!
این موضوع باعث شده است که با گذشت سه ماه از دوره اجرایی برنامه، تازه متن اولیه کلیات آن منتشر شود؛ آن هم برای اظهار نظر خبرگان و ایجاد اجماع! این در حالی است که ضروری است در این برنامه با رعایت اصل ۲۰-۸۰، به ۲۰ درصد از موضوعات مهم و فوری با اثر ۸۰ درصدی پرداخته و از ۸۰ درصد از موضوعات غیرفوری اجتناب شود.
موضوعات مهم و فوری، رفع وابستگی بودجه به نفت، رفع کسری بودجه و کاستن از فشارِ تورمی بر قشرهای متوسط و ضعیف از طریق سر و سامان دادن به یارانه های کالایی و انرژی است. در واقع این برنامه می تواند به اصلاح نظام یارانه ای تقلیل یابد. برنامه ای که به راحتی دو هدف از سه هدف اصلی برنامه (مدیریت کسری بودجه و ارتقای عدالت و کمک به معیشت مردم) را پوشش می دهد.
شاید گفته شود که چرا باید جامعیت را فدای فوریت کنیم؟ در پاسخ باید گفت که اولاً موضوعیت این برنامه و مطالبه آن مبتنی بر شرایط فعلی و با قید فوریت است. ثانیاً این انگاره که جامعیت برنامه، یک امرِ همیشه مطلوب است از نظر علمی فاقد صحت است.
بلکه هر برنامه ای سطح بهینه و کارا از جامعیت دارد. توضیح اینکه هرچه برنامه جامع تر می شود، تمهیدات اجرایی، هماهنگی بین نهادی و البته زمان بیشتری برای اجرا می طلبد. مضاف اینکه، هرچه افق زمانی برنامه طولانی تر شود، تغییرات و تحولات اقتصادی، موضوعیت و توجیه ضرورت اجرای آن را زیرسوال خواهد برد.
به گونه ای که ممکن است یک برنامه بسیار جامع و مفصل که مبتنی بر شرایط فعلی (تحریم، کسری بودجه و فشار اقتصادی بر اقشار مردم) تدوین شده، یک سالِ دیگر موضوعیت نداشته باشد یا اینکه نسبت به برنامه های دیگر فاقد اولویت باشد.
سازمان محترمِ برنامه، اگر در این باره تردید دارد، به سرنوشت برنامه خروج از رکود خود در سال ۹۳ نگاهی بیندازد!
کلی گویی به سبک برنامه های توسعه!
مشکل بنیادینِ دیگر این برنامه کلی گویی و اجتناب از ورود به جزئیات، اعداد و ارقام و ملاحظات اجرایی است. متاسفانه در این برنامه (با وجود برخی جزئیات و محورهای قابل دفاع) انبوهی از کلیاتِ مبهم گنجانده شده است. چیزی شبیه برنامه های توسعه ۵ ساله که تقریباً همه آرزوها و اهداف کوچک و بزرگ را بدون لحاظ محدودیت ها و اولویت ها در خود جای می دهد و نتیجه آن می شود که بر هیچ هدفی "تمرکز" نمی شود.
در این برنامه نیز، از اصلاح نظام یارانه ای (که خود یک پروژه بزرگ است) تا نظام مالیاتی، ایجاد نظام مالیات بر درآمد، اصلاح روابط مالی دولت و شرکت نفت و صندوق توسعه و … به صورت کلی گنجانده شده است و البته درباره هیچکدام، هیچ عدد و رقمی وجود ندارد.
برنامه بدون عدد و رقم (ارقام درباره افق زمانی، منابع و مصارف مالی، توان اجرایی)، در واقع برنامه نیست؛ فهرستی از آرزوهاست چرا که در زمان استخراج عدد و رقم هاست که محدودیت ها و تضاد و تناقضات رخ می نماید. این موضوع باعث می شود که حتی اطلاق "کلیات" یا "چهارچوب" برنامه به متن منتشرشده، این محور انتقادی را منتفی نکند.
التقاط زمانی
فارغ از جامعیت بیش از حد و غیربهینه و کلی گویی ها، نوعی از التقاط در افق زمانی برنامه وجود دارد. افق زمانی برنامه دوساله است و ماهیتی کوتاه و در نهایت میان مدت دارد. اما در آن به موضوعاتی بسیار بلندمدت مثل آمایش سرزمین، نظام مالیات بر مجموع درآمد، پایگاه اطلاعات رفاهی و … اشاره و اجرای برنامه های فوری به آن منوط شده است.
مثلاً از جمله اقدامات کوتاه مدتِ مشروح ذیل محور کاهش هزینه ها در این متن، بحث حذف یارانه پردرآمدهاست. این برنامه، اجرای این سیاست را به "تغییر مسیر نظام مالیاتگیری به سمت مالیات بر درآمد خانوار"، "پایگاه اطلاعاتی جامع" و "دولت الکترونیک" منوط کرده است؛ موضوعاتی که بعضاً حدود دو دهه است در دستور کار قرار دارند اما هنوز اجرایی نشده اند! از این دست موارد در این برنامه بسیار زیاد است.
حذف وابستگی بودجه به نفت کجا رفت؟
نکته مهم دیگر که مستقلاً قابل بحث است، بیتوجهی به نحوه قطع وابستگی به نفت است. در این برنامه که در عنوان و ماهیت خود "قطع وابستگی مستقیم بودجه به نفت" را دارد، هیچ جا صریحاً ذکر نشده است که این هدف چگونه حاصل خواهد شد. اگرچه به طور کلی به موضوعاتی تاریخی مثل افزایش درآمدهای مالیاتی اشاره شده است اما همه می دانیم که چنین سیاست هایی چه محدودیتهایی در اجرا دارد.
لذا بهتر است به جای کلی گویی، پراکنده کاری و ایجاد جامعیتِ غیربهینه (و غیرعلمی) در برنامه اصلاح بودجه، بر برخی محورهای خاص (مثل سر و سامان دادن به یارانه های انرژی و کالایی) تمرکز شود. موضوعی که اعداد و ارقام و جزئیات اجرایی آن به سادگی قابل تخمین و طراحی است (مشابه آنچه مرکز پژوهش های مجلس انجام داده) و ایجاد اجماع ملی و نخبگانی بر محورهای آن بسی سهل تر است. ضمناً توان اجرایی کشور هم بیش از این نیست و قطورکردن برنامه با عناوین متعدد، چیزی جز تکرار برنامه های غیرقابل اجرای گذشته نیست.
با فرض آنکه هدف سازمان برنامه واقعاً اصلاح بودجه در شرایط فعلی است (و نه رفع تکلیف و وقت کشی)، لازم است بسیاری از محورهای غیرضروری این برنامه حذف و یک برنامه اجرایی و شفاف ارائه شود وگرنه این برنامه را هم باید به کتابخانه برنامه های اقتصادی بایگانی شده اضافه کرد؛ جایی که برنامه خروج از رکود سال ۹۳، برنامه های ملی ۱۲ گانه اقتصادی، برنامه های ۶۸۷ گانه "عملیاتی" اقتصاد مقاومتی، استراتژی توسعه صنعتی و بسیاری دیگر از برنامه هایی که اتفاقاً همین دولت هم تدوین کرده، خاک می خورد. همچنین جزئیات بیشتر این برنامه را درگزارشی در صفحه ۱۴ بخوانید.
دستهای خالی هایکو ماس در تهران
حمیدرضا آصفی در آرمان نوشت:
هفته جاری، هفتهای پرتحرک برای جمهوری اسلامی ایران در روابط بینالملل و دستگاه دیپلماسی کشورمان است. هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان در آخرین ایستگاه سفرهای منطقهایاش وارد تهران شد و مذاکراتش را با طرف ایرانی آغاز کرد.
در پی آن شینزو آبه نخست وزیر ژاپن پس از رایزنیهای گسترده و تماس با کشورهای منطقه و فرامنطقهای و با چراغ سبز واشنگتن به تهران وارد میشود. آنچه موجب گردیده است که آلمان به نمایندگی از کشورهای اروپایی و در پی آن نخست وزیر ژاپن به تهران سفر کند، قدرت فرامنطقهای و توانمندیهای روزافزون ایران است، به گونهای که با دلهره و نگرانی و به عنوان کاهش تنش در منطقه به تهران سفر میکنند.
وزیر خارجه آلمان پس از رایزنی با برخی کشورهای منطقه و استماع نقطه نظرات آنها با همراه نمودن مسئول آلمانی اینستکس به تهران وارد شد. هایکو ماس با همراه نمودن مسئول آلمانی اینستکس در این سفر درصدد انتقال این پیام بودکه سازوکار مالی مورد اهتمام اروپا و آلمان است.
اگرچه به نظر نمیرسد اینستکس بتواند نیازهای جمهوری اسلامی ایران را برطرف نماید اما نوع عملکرد اروپا حاکی از آن است که این سازوکار صرفاً برای مواد غذایی و دارو آن هم نه به صورت گسترده، طراحی شده است. اظهارات وزیر خارجه آلمان در میان خبرنگاران نشان داد هایکو ماس با دستان خالی به تهران سفر کرده است. اروپا درصدد مدیریت بحران در منطقه است، نه جبران کمکاری و کاستیهایش در برجام. اروپا به عنوان مجموعهای که در نزدیکی این منطقه قرار دارد به شدت نگران موضوعات امنیتی و از این دست مسائل است.
از این رو بحران و افزایش تنش به سرعت شرایط اروپا را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از این روست که اروپا تلاش میکند به مدیریت این مساله بپردازد. به همین دلیل است که پس از مصوبه شورای عالی امنیت ملی که جمهوری اسلامی بر اساس بند ۳۶ برجام مسئولیتها و تکالیف و اقدامات خود را ذیل این بند تنظیم خواهد کرد، سراسیمه درصدد یافتن راه حل برآمدهاند. اظهارات وزیر خارجه آلمان نشان داد که برلین میکوشد آب سردی بر اقدامات تهران بریزد. این در حالی است که کشورهای اروپایی ملزم بودند که خروج آمریکا از برجام را به نحو مقتضی جبران کنند.
وضعیت بانکی میان ایران و اتحادیه اروپا، موضوع سرمایهگذاری اروپا در ایران و خرید نفت توسط اروپا از ایران همگی به حالت تعویق درآمده است. اروپا نه تنها به جبران خساراتی که آمریکا وارد آورده برنیامده که خود به نوعی با ایالات متحده بر عیله تهران در زمینههای مختلف همکاری کرده است.
آلمان اگر میخواهد در این فضا موفق باشد و به مدیریت بحران کمک کند، باید ببیند چه برای عرضه به طرفین دارد. اظهارات دیروز وزیر خارجه آلمان نشان داد برلین چیزی برای ارائه به تهران ندارد و تنها به تعارف و تاکید به اراده دولتهای اروپایی متمرکز میشود.
این در حالی است که با کاخ سفید و دولت ترامپ همه گونه همکاری را به عمل آورده و صرفاً به اعلام مواضع در زنده نگه داشتن برجام بسنده کرده است. اروپا تاکنون نشان داده است که چیزی بیشتر از شبه مستعمره آمریکا نیست. بنابراین اروپا نمیتواند سیاستها و اهداف خود را مستقل از آمریکا به پیش ببرد.
اکنون زمان برای اروپا و آلمان تعیین کننده است تا آنها نشان دهند اگر میخواهند بازیگر موثر در جهان و بهطور اخص در مقطع کنونی در منطقه باشند، چه چیزی برای ارائه دارند و تا چه میزان میتوانند خطرپذیر باشند. هر چه زمان بگذرد، احیای برجام ناممکنتر و رغبت ایران به تفاهم کمتر میشود. سیاستهای تهران کاملاً روشن است. پس این اروپا است که باید سیاست و خط مشی خود را مشخص کند.
بسته تکراری اروپا؛ تحکم به جای تضمین
محمد اسماعیلی در جوان نوشت:
وزیر امور خارجه یک روز قبل از سفر وزیر خارجه آلمان، بعد از نشست خود با نمایندگان کمیسیون امنیت ملی مجلس اظهار کرد: «وزیر خارجه آلمان برای پیگیری ادامه حیات برجام و نقش سه کشور اروپایی در این توافق به تهران سفر میکند» و دیروز ماس وزیر خارجه آلمان در نشست خبری با محمدجوادظریف عنوان میکند: «موضع ما سه کشور اروپایی حمایت از برجام است البته معجزهای نمیخواهیم بکنیم ولی در تلاش برای حفظ برجام هستیم.»
۱- گفتههای وزیر خارجه آلمان، تکرار گفتههای سایر مقامات اروپا از اردیبهشت سال ۹۷ و بعد از خروج ایالات متحده امریکا از برجام است. بارها مقامات ارشد سه کشور فرانسه، آلمان و انگلیس به همراه مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا به تلویح و کنایه اعلام کردهاند که نمیتوانند منافع اقتصادی، مالی و تجاری جمهوری اسلامی ایران را بدون حضور امریکا در برجام تأمین کنند.
در یک سال اخیر، رفتار و لحن اروپاییها در مواجهه با ایران دو ویژگی مشهود دارد، نخست اینکه منافع برجامی ایران قابلیت اجرایی ندارد و اجرای تعهدات غرب در قبال ایران به آینده نامعلوم حواله داده میشود، دوم آنکه باقی ماندن ایران در برجام با اجرای کامل تعهدات یک اصل بدیهی است! بر همین اساس از اردیبهشت ماه سال گذشته تاکنون اروپاییها بارها ضمن تأکید و پافشاری براین مسئله که «منافع برجامی ایران را نمیتوانند تأمین کنند» ازموضع بالاتر به ضرورت «پایبندی ایران به مفاد و تعهدات برجامی» اصرار تهدیدآمیز داشتهاند.
چندی پیش اتحادیه اروپا پس از سفر موگرینی به ایران در بیانیهای اعلام میکند: «او در سفر به تهران بر لزوم اجرای کامل و مؤثر برجام توسط تمامی طرفین ۱+۵ و ایران تأکید کرد!»
روز گذشته اظهارات وزیرخارجه آلمان علاوه بر دو ویژگی فوق، لحن تحکم و تحقیرآمیزی را نیز در خود داشت آنجایی که وی به جای تصریح بر تعهدات دهگانه کشورهای اروپا و ضرورت جبران مافات از سوی این کشورها میگوید: «معجزهای نمیخواهیم بکنیم»، در حالی که این مقام آلمانی حداقل میتوانست اظهار کند: «نمیتوانیم معجزه کنیم».
۲- دو موضوع چالش برانگیز «مشروعیت اسرائیل» و «فعالیتهای منطقهای ایران» را وزیرخارجه آلمان نه به صورت گذرا و با حفظ احترام میزبان بلکه مبسوط و تشریح شده با هدف اظهار نارضایتی از مواضع ایران در عرصه سیاست خارجه بیان میکند تا نشان دهد اروپاییها همانند امریکا همچنان مصرند در مورد همه مناقشات غیرهستهای نیز باید با ایران به توافقات مکتوب برسند. این همان تلاش مشترک امریکا-اروپا برای استانداردسازی رفتار ایران در عرصههای هستهای، موشکی و منطقهای است.
اروپاییها اعم از انگلیس، فرانسه و آلمان برای نرمالیزاسیون رفتار ایران در سه حوزه هستهای، موشکی و منطقهای تلاشهای گستردهای را صورت دادهاند به طوری که این سه کشور با همگامی امریکا بارها با متهم کردن ایران به حمله موشکی به فرودگاه ریاض (ماکرون: به نظر میرسد موشکی که از یمن به عربستان شلیک شد، ایرانی باشد. ۱۹ آبان ۹۶) و درخواست برای رسیدگی شورای امنیت به مسئله ایران نشان دادند که بالاتر از «معرفی کردن ایران به عنوان ناقض صلح و امنیت بینالملل» در تلاش برای ایجاد یک فرایند حقوقی در عرصه بینالمللی هستند، شبیه همان فرایندی که علیه فعالیت هستهای ایران طی شد و به صدور شش قطعنامه شورای امنیت علیه کشورمان ختم شد.
۳- اکثر سفرهای مقامات اروپایی به ایران طی شش سال اخیر و به ویژه بعد از امضای برجام، فاقد دستاورد و تنها تصریح و یادآوری وظایف و مسئولیتهای برجامی و منطقهای ایران ذیل مفاد منشور سازمان ملل و نه حقوق بدیهی جامعه ایران خلاصه شده است. کمااینکه در بعد دیگری از تلاش اروپا برای افزایش محدودیتهای بینالمللی علیه ایران به بهانههای حقوق بشری کمیسیون حقوق بشر اتحادیه این قاره با «انجام دیدارهای متراکم مقامات و هیئتهای اروپاییها با فعالان حقوق بشر در داخل کشور» هماهنگ با «کمیته سوم حقوق بشر سازمان ملل» توانست با «تصویب قطعنامه در مجمع عمومی سازمان ملل» وضع «قطعنامه حقوق بشری در شورای امنیت سازمان ملل» را که خلاف مفاد برجام است به مرحله اجرا بیش از هر زمان دیگری نزدیک کردهاند.
۴- برخلاف پیوست ۲ برجام که اروپا متعهد میشود تحریمهای ضدایرانی مندرج در برجام را تعلیق یا ملغی کند و از وضع و اجرای تحریمهای جدید خودداری کند تنها به تلاش برای «حفظ برجام» اصرار میکنند آنهم در شرایطی که آمدن وزیر خارجه آلمان یا سایر مقامات اروپایی به تهران باید بر اساس یک اصل مهم مبنی بر «ارائه تضمین عینی» برای تأمین منافع اقتصادی و تجاری و مالی ایران استوار باشد. حال باتوجه به این، این پرسش مطرح میشود که سفر مقامات اروپا بر اساس کدام منفعت وعقلانیت شکل گرفته است و اگر قراراست مقامات اروپا در تهران مواضع ضدایرانی را تکرار کنند، چه ضرورت و نیازی وجود دارد که این افراد به ایران آمده و بدون ارائه تضمین به طرف ایرانی، تنها به ضرورت اجرای برجام توسط کشورمان تأکید کنند؟ آیا مسئولیت مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا، اتحادیه اروپا و کشورهای عضو این اتحادیه در متن برجام تنها پافشاری بر منافع ضدایرانی امریکا و تلاش برای حفظ و نه اجرای تعهدات برجام است؟
گفتوگوهای سخت در تهران
جلال خوشچهره در ابتکار نوشت:
همه نگاهها این هفته به نتایج گفتوگوهایی است که در تهران انجام میشود. نخستین دور آن، دوشنبه (۲۰ خرداد ۹۸) میان «هایکوماس» و «محمدجواد ظریف» انجام شد. دور بعدی مربوط است به مذاکرات مقدماتی با وزیر امورخارجه ژاپن و آنگاه گفتوگوهایی که قرار است «شینزو آبه» نخستوزیر ژاپن با مقامهای ایرانی داشته باشد. ناظران با دقت فرآیند گفتوگوها و نتایج آن را رصد میکنند تا شاید از آنچه تنش فزونیافته میان ایران و امریکا ایجاد کرده، چشمانداز قابل فهمتری را پیشبینی کنند.
پیش از اقدام تازه واشنگتن در تحریم صنعت پتروشیمی ایران، برخی خوشبینیها در کاهش و یا کنترل تنش میان ایران و امریکا و انتشار اخبار و در این حال گمانهها درباره نتایج سفر «شینزو آبه» به تهران شکل گرفت؛ اما اصرار دولت آمریکا به گسترش دامنه «فشار حداکثری» در را برهمان پاشنهای نگه داشته است که میتوان «نقطه صفر» در بحران روابط دو کشور نامید. بازتاب این وضع در همان نخستین دور گفتوگوهای دیپلماتیک این هفته تهران نمایان بود.
آنچه وزیران امورخارجه دو کشور آلمان و ایران در کنفرانس مطبوعاتی دوشنبه (دیروز) خود بیان کردند، حکایت از گفتوگویی صریح، بیپرده و شفاف بود. طرف آلمانی خواستار و به تعبیر روشنتر، الزام ایران به ماندن در برجام شد.
طرف ایرانی نیز با اشاره به جنگ اقتصادی آمریکا علیه کشورش، به تعهدات اروپائیان در حمایت حقوقی، سیاسی و اقتصادی از ایران در برابر سیاست فشار حداکثری دولت «دونالد ترامپ» تاکید کرد. گفتوگوهای هایکو ماس با همتای ایرانی خود و آنچه پس از آن با رئیسجمهور روحانی معلوم کرد؛ اروپا قادر به طراحی بازی «برد برد» در تنشی نیست که اکنون به نظر میرسد در روابط ایران و آمریکا به نقطه جوش نزدیک شده است.
او تصریح کرد؛ برای توقف اقدامهای ضدبرجامی دولت ترامپ دست اروپا باز نیست. ماس گفت: «اروپا میکوشد که منافع اقتصادی ایران در چارچوب برجام تامین شود، اما نباید انتظار «معجزه» داشت و رویکرد کاهش تعهدات (برجامی ایران) را نیز نمیپذیرد.» وزیر امورخارجه آلمان به نکته ظریفی اشاره کرد؛ اینکه تحقق منافع اقتصادی وعده داده شده به ایران در چارچوب برجام بدون همراهی آمریکا دشوار است.
ایران اما در برابر تلاشهای دیپلماتیک برای کنترل تنش جاری سه خواست روشن و قاطع دارد: لزوم بازگشت آمریکا به برجام، جبران خسارتهای وارد شده و رفع تحریمهای فراسرزمینی که از سوی آمریکا به این کشور وارد شده است. «کیوان خسروی» سخنگوی شورایعالی امنیت سه شرط بالا را ضمانتهای لازم برای موفقیت هرگونه تلاش دیپلماتیک و بهویژه سفر نخستوزیر ژاپن به تهران بیان کرده است.
به این ترتیب صورت مسئله به گونهای نشان میدهد که از یکسو واشنگتن بهرغم مانور تبلیغاتی در باره اعلام آمادگی مذاکرات بدون پیششرط، نهتنها کمترین انعطاف را در جنگ اقتصادی خود با ایران بروز نداده، بلکه همچنان در مدار عصبی ایران عمل میکند. اروپا فاقد توانایی لازم در تامین خواستهایی است که ایران از حیث حقوقی و اخلاقی بیان میکند اما بر انتظارات یکسویه خود از این کشور اصرار دارد.
به نظر میآید، کلام هایکو ماس در کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود با ظریف، جنسی از تهدید داشت. او گفت: «در حال حاضر سوریه و یمن شاهد جنگ هستند اما اینجا (ایران) جنگ نیست و تلاش همه این است که وضع به همین صورت بماند». بنابراین وزیر امور خارجه آلمان که به تعبیری اروپائیان و خاصه جناح غربی گروه ۴+۱ را نمایندگی میکند، کف و سقف توانایی جناح اروپایی را در مجاب کردن تهران برای ماندن در برجام بیان کرد.
این درحالی است که «پِر فیشر» رئیس آلمانی «اینستکس» را نیز با خود به تهران آورده بود. مهمترین ابتکار اروپائیان میتواند در دوسطح بررسی شود: نخست؛ کنترل تنش در وضع فعلی. دلیل این امر همان ناتوانی در کنترل اقدامهای ماجراجویانه آمریکائیان است و دوم؛ تن سپردن به پیشامدهایی که اکنون هیچ طرفی خواستار آن نیست. حال باید منتظر نتایج گفتوگوهایی بود که طی روزهای این هفته در تهران انجام میشود؛ بهویژه گفتوگوهای «شینزو آبه» نخستوزیر ژاپن.
اصلاً بیایید از اول شروع کنیم!
حنیف غفاری در رسالت نوشت:
سفر اخیر «هایکو ماس» وزیر امور خارجه آلمان به تهران، مورد توجه بسیاری از محافل خبری و تحلیلی کشورمان قرار گرفته است. برخی محافل رسانه ایاز وی به عنوان یک «میانجیگر اروپایی» یا «حامل پیام آمریکا» یاد کرده اند. برخی نیز جایگاه وزیر خارجه سرزمین ژرمنها را تا حد «منجی برجام» ارتقا داده اند! در خصوص سفر هایکو ماس به کشورمان نکاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه «هایکو ماس» قبل از ورود به ایران، سخنان قابل تاملی را در خصوص «اینستکس» بیان کرد:
«برنامه اروپایی اینستکس باید یک تجارت مقاوم در برابر تحریم ها را امکان پذیر کند. البته همه طرف ها به محدودیت های این برنامه آگاهند. ما اروپائیان بر این عقیدهایم که باید با همه تلاش برای حفظ توافق هستهای با ایران کار کنیم و این تلاش ها ارزشش را دارد.»
ادبیات به کار رفته در سخنان هایکو ماس بسیار آشناست! «ژان ایو لودریان» وزیر امور خارجه فرانسه و دیگر مقامات اروپایی نیز حدود یکسال قبل، چنین سخنانی را در خصوص ساز و کار مالی ویژه اروپا بیان کرده بودند! آنها از «عزم راسخ» خود برای حفظ برجام گفتند و در عین حال تاکید کردند که در این خصوص محدودیتهایی دارند! در نهایت ساز و کار مالی ویژه اروپا در قالب ساختاری حداقلی، ناقص و قطره چکانی تحت عنوان «اینستکس» تبلور پیدا کرد.
امروز که کمتر از یکماه تا پایان ضرب الاجل دوماهه ایران به تروئیکای اروپایی (در خصوص توقف بخشی دیگر از تعهدات برجامی کشورمان) زمان باقی مانده است، هایکو ماس بار دیگر به پله اول بازگشته است: تاکید بر حفظ برجام و اقرار نسبت به محدودیتهای اروپا! نکته دوم، به اظهارات قبلی هایکو ماس در خصوص «غنی سازی اورانیوم» از سوی کشورمان باز می گردد. وزیر امور خارجه آلمان در جریان برگزاری نشست گروه هفت اعلام کرد:
«درباره ایران در جریان نشست گروه هفت مذاکره شد. ما همچنان متقاعد هستیم که عاقلانه است، توافقی داشته باشیم که تضمین کند، ایران نتواند وارد روند تولید اورانیوم شود.»
مدتی بعد، برخی مقامات اروپایی از جمله سفیر فرانسه در آمریکا، موضوع «لزوم توقف غنی سازی اورانیوم از سوی ایران»، «اعمال محدودیتهای فرازمانی علیه برنامه هسته ای ایران» و «تحدید توان موشکی» کشورمان را به عنوان مطالبات خود از کشورمان بیان کردند.
اظهارات و مواضع «هایکو ماس» طی هفته های اخیر نشان می دهد که ژرمنها به مانند دیگر بازیگران اروپایی، نه تنها عزمی برای عملیاتی کردن تعهدات خود در قبال «حفظ برجام» ندارند، بلکه بسیار علاقه مندند تا بار دیگر به «نقطه صفر» باز گردند: یعنی «اردیبهشت ۱۳۹۷» یا همان زمان «خروج آمریکا از توافق هسته ای»! اصلی ترین پیام وزیر خارجه آلمان به ایران چیزی جز این نیست: «بیایید از اول آغاز کنیم»!
به عبارت بهتر، سوغات هایکو ماس از برلین برای ملت ایران، چیزی جز «تکرار وعده های اروپا» در خصوص حفظ برجام نیست. بنابراین بهتر بود وی برای تکرار این موضوع، زحمت سفر به خود ندهد! هایکو ماس خود نیز به خوبی می داند که اقدام اروپا در ارائه ساختار معیوب و ناکافی اینستکس و متعاقباً تاخیر در اجرایی ساختن آن، محصول رایزنی های پشت پرده مقامات اروپایی (به صورت مشخص وزیر امور خارجه فرانسه) با «مایک پمپئو» و دیگر مقامات کاخ سفید بوده است.
همچنین بهتر است هایکو ماس به جای اتخاذ ژستهای تصنعی، به صورت شفاف پاسخ دهد که چه کسی به وی دستور داد تا در جریان برگزاری نشست گروه هفت، موضوع «عدم تولید اورانیوم» از سوی ایران را مطرح کند؟!