سرویس جهان مشرق - طی هفتهها و ماههای گذشته صحبت درباره جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا زیاد شده است. مقامات ایرانستیز دولت ترامپ مانند جان بولتون و مایک پمپئو با هدف تحت تأثیر قرار دادن محاسبات جمهوری اسلامی، رسانهها و اندیشکدههای تندروی آمریکایی برای ایجاد رعب و وحشت در افکار عمومی ایران و جهان، رسانههای معاند خارجنشین مانند آمدنیوز به امید ناامید کردن مردم ایران، و رسانههای داخلی مغرض مانند هفتهنامه «صدا» به منظور ایجاد جو روانی در جامعه تلاش میکنند تا مردم را متقاعد نمایند که «سایه جنگ» بالای سر کشور قرار دارد.
پیامدهای جنگ با ایران برای دولت ترامپ و نظام آمریکا جبرانناپذیر خواهد بود (+)
تیتر دوراهی «جنگ و صلح» روی جلد «صدا»ی هوچیهای آمریکایی در داخل کشور (+)
در همینباره بخوانید:
مشرق طی روزهای گذشته با انتشار دو قسمت از یک مجموعه گزارش تحت عنوان «جنگ نظامی یا جنگ روانی» ابتدا ثابت کرد که مقدمات جنگ میان ایران و آمریکا ابداً فراهم نیست (گزارش مشرق را از اینجا بخوانید) و سپس نشان داد که حتی اگر مقدمات این جنگ فراهم هم بشود، باز آمریکا نه امروز و امسال بلکه دستکم تا سالهای سال توانایی ورود به جنگ با ایران را ندارد (گزارش مشرق را از اینجا بخوانید). گزارش پیش رو سومین قسمت از این مجموعه گزارش است که در آن قصد داریم بررسی کنیم که پیامدهای هرگونه اقدام نظامی توسط آمریکا علیه ایران برای شخص ترامپ، نظام آمریکا، منطقه خاورمیانه و تمام دنیا چه خواهد بود. مشرق طی روزهای آینده یک گزارش پیوست به این مجموعه را نیز منتشر خواهد کرد که در آن برخی نکات باقیمانده و سؤالات مهم درباره قدرت نظامی ایران و منطق متفاوت جنگ احتمالی میان واشینگتن و تهران با جنگهای متعارف دیگر بررسی شدهاند.
در همینباره بخوانید:
›› آیا مقدمات جنگ ایران و آمریکا فراهم است؟
اگرچه مقدمات جنگ میان ایران و آمریکا فراهم نیست و آمریکا هم تحت هیچ شرایط منطقیای امکان حمله به ایران را ندارد، اما در این گزارش فرض میکنیم یکی از دولتهای آمریکا (چه ترامپ و چه رؤسایجمهور بعد از او) بدون آنکه دنیا را به این جنگ متقاعد کرده یا به سرنوشت نهایی آن اندیشیده باشد، در یک تصمیم جنونآمیز یکی از سناریوهای حمله به ایران را انتخاب کرده است. با این فرض، تنها سؤالی که پیش روی مقامات آمریکایی باقی میماند آن است که حمله نظامی یا جنگ با ایران چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت. در اینجا برخی از مهمترین پیامدهای درگیری نظامی میان آمریکا و ایران را برای ترامپ، آمریکا، خاورمیانه و دنیا فهرست کرده و درباره آنها توضیح دادهایم.
در صورت جنگ با ایران چه بلایی سر ترامپ میآید؟
طبیعتاً بررسی پیامدهای جنگ احتمالی با ایران برای رئیسجمهور کنونی آمریکا اهمیت زیادی دارد. ترامپ حتی اگر به پیامدهای جنگ با ایران برای کشورش و دنیا هم اهمیتی ندهد، قطعاً برایش مهم است که حمله به ایران چه بلایی بر سر خودش خواهد آورد. مهمترین پیامدهای چنین تصمیمی برای ترامپ از این قرارند:
◄ انتخابات ۲۰۲۰
ترامپ از ماهها قبل تبلیغات برای انتخاب مجدد در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ آمریکا را آغاز کرده است. در حالی که هنوز بیش از یک سال و نیم از دوره اول ریاستجمهوری ترامپ باقی مانده، باید پرسید جنگ احتمالی با ایران در این مدت چه تأثیری روی شانس انتخاب مجدد او خواهد گذاشت. جنگ میتواند دو تأثیر کاملاً متضاد بر شانس موفقیت یک رئیسجمهور برای انتخاب مجدد داشته باشد. معمولاً دو نوع جنگ به نفع رئیسجمهور در هر کشوری است: اولاً جنگی که ناعادلانه علیه کشور تحمیل شود، و دوماً جنگ خارجیای که برای افکار عمومی داخلی توجیهپذیر و روی هم رفته یک «جنگ تمیز» (بدون هزینه و تلفات گسترده) باشد. اینگونه جنگها (به خصوص نوع اول) موجب بروز تأثیر یا سندرم «وحدت حول پرچم [۱] » (جزئیات بیشتر) و در نتیجه سبب تقویت جایگاه و افزایش محبوبیت رئیسجمهور میشوند.
ترامپ با حمله به ایران شانس خود در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ آمریکا را از دست خواهد داد (+)
در همینباره بخوانید:
›› سیاستهای احمقانه اوباما جنگ را در خاورمیانه شعلهور کرده است
به عنوان نمونه، حوادث ۱۱ سپتامبر (اگرچه نه تنها یک جنگ محسوب نمیشود، بلکه یک عملیات پرچم دروغین بود، اما) محبوبیت جورج بوش پسر، رئیسجمهور وقت آمریکا، را به میزان باورنکردنی و بیسابقهای افزایش داد. بوش تا روز ۱۰ سپتامبر تنها ۵۱ درصد مقبولیت داشت، اما تنها ۱۱ روز پس از این حوادث محبوبیت او با افزایش ۳۹ درصدی به ۹۰ درصد رسید که بیشترین مقبولیت یک رئیسجمهور در تاریخ آمریکا محسوب میشد [۲] . ۱۱ سپتامبر چک سفیدی بود که به دست بوش دادند، اما اشتباه رئیسجمهور آمریکا این بود که این چک را با گفتن دروغ «سلاحهای کشتار جمعی» و حمله به عراق نقد کرد. بسیاری از کارشناسان معتقدند محبوبیت بوش پس از ۱۱ سپتامبر زمینهساز آغاز «عملیات آزادسازی عراق» در سال ۲۰۰۳ شد.
آمار محبوبیت بوش حتی در اوایل جنگ عراق نیز جهش محسوسی داشت و از ۵۸ درصد طی روزهای منتهی به آغاز جنگ به ۷۱ درصد در اولین روزهای حمله به عراق رسید، اما دلیل این افزایش محبوبیت را شاید بتوان تشنگی آمریکاییها برای یک جنگ پس از حوادث ۱۱ سپتامبر دانست. انکارناپذیر است که بخشی از مردم این کشور به هر دلیلی تصور میکردند حمله به عراق در جهت سیاست بهاصطلاح «جنگ جهانی علیه تروریسم» دولت بوش پس از ۱۱ سپتامبر است. با این حال، خیلی زود پرده این توهم از مقابل چشمان مردم آمریکا کنار رفت و جورج بوش نهایتاً طی هفتههای انتهایی دولتش با ثبت رقم ۲۵ درصد محبوبیت [۳] ، به همان رئیسجمهور منفوری تبدیل شد که بارها [۴] طی دوران ریاستجمهوریاش اثبات کرده بود هست [۵] .
دیدار سال ۲۰۰۲ جورج بوش پسر (راست)، رئیسجمهور وقت آمریکا با اعضای کنگره آمریکا، از جمله دنیس هاسترت (وسط) رئیس مجلس نمایندگان، با هدف مقدمهچینی برای جنگ عراق (+)
چنانکه گفته شد، تئوری وحدت حول پرچم در مورد جنگهایی به کمک رئیسجمهور آمریکا میآید که در آنها تلفات زیادی به نیروهای آمریکایی تحمیل نشود. آنچه اصطلاحاً یک «جنگ کثیف» نامیده میشود، قطعاً در صورت درگیری نظامی آمریکا با ایران، دامنگیر ترامپ خواهد شد. چنانکه در قسمت دوم این مجموعه گزارش توضیح داده شد (جزئیات بیشتر) و پایگاه آمریکایی «واکس» نیز خاطرنشان کرده است (جزئیات بیشتر)، جنگ با ایران به هیچ عنوان با جنگ با عراق قابلمقایسه نیست. (در اینباره در گزارش پیوست این مجموعه گزارش نیز که به زودی در مشرق منتشر خواهد شد بیشتر خواهید خواند.) در حالی که جنگ عراق عموماً یک «جنگ کثیف» تلقی میشود که نهایتاً به محبوبیت جورج بوش پسر آسیب شدیدی وارد کرد، جنگ ایران با ابعاد چندین برابر بزرگتر و درگیریهای نظامی چندین برابر کثیفتر میتواند به معنای بسته شدن پرونده ریاستجمهوری ترامپ در خوشبینانهترین حالت پس از پایان دوره چهارساله اول باشد؛ اگر کار به استیضاح و برکناری او نکشد. اما آیا احتمال جنگ میان ایران و آمریکا در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ وجود دارد؟
◄ برَند «ترامپ»
تأثیر مخرب آغاز یک جنگ نظامی با هر کشوری و به خصوص با ایران بر شانس انتخاب مجدد ترامپ تقریباً تضمین میکند که طی مدت باقیمانده از دور اول ریاستجمهوری وی هیچگونه درگیری نظامی میان دو کشور اتفاق نخواهد افتاد. با این حال، آیا این گمان که متأسفانه در بخشی از افکار عمومی و حتی بعضاً ناظران مسائل بینالمللی به وجود آمده، مبنی بر اینکه ترامپ در دوره دوم و آخر ریاستجمهوریاش خطرناکتر خواهد شد، صحت دارد؟ به عبارت دیگر، آیا ممکن است ترامپ از آنجایی که در صورت انتخاب مجدد دیگر به فکر نظر مردم آمریکا در دور دوم ریاستجمهوریاش نخواهد بود، به جنگ ایران برود؟ این تصور غلط نتیجه فراموش کردن بدیهیترین ویژگی هویتی ترامپ است: ترامپ یک تاجر است نه یک سیاستمدار. برای ترامپ نه سیاست مهم است، نه امنیت بینالمللی و نه حتی امنیت آمریکا به خودی خود تا جایی که منافع شخصی او به خطر نیفتند. برای ترامپ تنها ثروت و شهرت خودش است که اهمیت دارد.
ترامپ بیش از آنکه یک شخصیت سیاسی باشد، یک برند تجاری است (+)
لازم به یادآوری است که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا معتقد بودند ترامپ برای رسیدن به ریاستجمهوری در انتخابات آمریکا شرکت نکرده بلکه برای رسیدن به شهرت بیشتر پا به عرصه این رقابت گذاشته است. «مایکل وولف» در بخشی از کتاب مشهور «آتش و خشم» که به شدت مورد انتقاد ترامپ هم قرار گرفت، درباره اطمینان و حتی آرزوی ترامپ برای شکست در انتخابات سال ۲۰۱۶ مینویسد:
ترامپ بعد از شکست، هم به شکل دیوانهواری مشهور میشد و هم شهید [مبارزه علیه] «هیلاریِ فاسد» [عبارتی که ترامپ در رقابتهای انتخاباتی برای اشاره به کلینتون استفاده میکرد]. دختر او «ایوانکا» و دامادش «جرِد» به افراد مشهور بینالمللی تبدیل میشدند. «استیو بَنِن» [استراتژیست ارشد و برکنارشده کمپین ترامپ] عملاً رئیس جنبش «تی پارتی» میشد. «کِلیان کانوی» [مدیر وقت کمپین و مشاور کنونی ترامپ] میتوانست ستاره برنامههای خبری تلویزیونی شود. «ملانیا ترامپ» [همسر ترامپ] هم که شوهرش به او اطمینان داده بود رئیسجمهور نخواهد شد، میتوانست بار دیگر به ناهار خوردنهای نامحسوس خود [بدون توجه رسانهها] بازگردد. [به این ترتیب]، شکست، کار همه را راه میانداخت. شکست، پیروزی بود [۶] .
به نوشته وولف، ترامپ حتی پس از یک ماجرای ناگوار طی رقابتهای انتخاباتی، به همسرش وعده داده بود که در انتخابات پیروز نخواهد شد:
نیویورکپست توانسته بود به تصویری برهنه و منتشرنشده از ملانیا ترامپ دست پیدا کند که همسر ترامپ آن را در اوایل شغل مدلینگش انداخته بود؛ تصویری که همه به استثنای خود ملانیا فکر میکردند خود ترامپ احتمالاً آن را لو داده است. [بعد از انتشار این تصویر] ملانیا با حالتی تسلیناپذیر با ترامپ مواجه شد. آیا آینده اینگونه است؟ وی به ترامپ گفت که نمیتواند چنین آیندهای را تحمل کند. ترامپ به روش معهود خود پاسخ داد: «شکایت میکنیم!» و ملانیا را به وکلایش سپرد. اما خود ترامپ نیز به طرزی غیرمعمول، [ظاهراً از شرکت در انتخابات] پشیمان بود. به ملانیا گفت فقط کمی بیشتر [تحمل کند]، چون همه اینها ماه نوامبر [۲۰۱۶، بعد از برگزاری انتخابات] تمام میشود. ترامپ همچنین یک ضمانت متقن هم به همسرش داد: تحت هیچ شرایطی امکان نداشت که در انتخابات پیروز شود... شب انتخابات، کمی بعد از ساعت ۸، وقتی به نظر میرسید این سناریوی غیرمنتظره (که ترامپ ممکن است واقعاً پیروز شود) دارد محقق میشود، «دونالد جونیور» [پسر ترامپ] به یکی از دوستانش گفت که چهره پدرش، یا «دیجیتی» [مخفف دونالد جان ترامپ] چنانکه خود دونالد جونیور او را مینامد، به گونهای شده بود که گویی جن دیده است. ملانیا هم داشت اشک میریخت؛ اشکهایی که از روی خوشحالی نبودند [۷] .
تجسمی از چهره جندیده ترامپ و اشکهای ملانیا پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ (+)
گزارشهای مشرق درباره کتاب «آتش و خشم»:
›› درون کاخ سفیدِ ترامپ چه میگذرد؟: از زنبارگی با همسران دوستان تا خیانت پسرش به آمریکا
›› ترامپ «به اندازه گاو هم نمیفهمد»/ راز موهای «خاص» رئیسجمهور آمریکا چیست
›› ترامپ یک «الدنگ عوضی» است که از عهده ریاستجمهوری برنمیآید
›› پوتین محل «سگ» هم به ترامپ نداد/ پرزیدنت با سبیل «جان بولتون» مشکل داشت
همه اینها، علاوه بر تأکیدهای مکرر ترامپ بر «استعداد ذاتی»اش در تجارت حتی برای اثبات تواناییهای سیاسیاش بدان معناست که رئیسجمهور آمریکا هنوز هم بیش از آنکه خودش را یک سیاستمدار بداند، یک تاجر میداند و بیش از آنکه یک شخصیت سیاسی باشد یک برند تجاری است. بلایی که جنگ عراق تا سالهای سال بر سر محبوبیت جورج بوش پسر آورد، در صورت جنگ با ایران میتواند برند ترامپ و چهبسا آینده تجاری او را به کلی نابود کند و بنابراین ترامپِ تاجر حتی در دوره دوم ریاستجمهوریاش هم (به فرض آنکه دوره دومی وجود داشته باشد) به جنگ با ایران فکر نخواهد کرد. اما حتی اگر ترامپ هم با ایران نجنگد، آیا رؤسایجمهور دیگر آمریکا ممکن است به ایران حمله کنند؟
نظام آمریکا چه هزینههایی برای جنگ با ایران خواهد پرداخت؟
تا اینجا دیدیم که دونالد ترامپ چه به خاطر مصالح سیاسی و چه ملاحظات تجاری و منافع شخصی به ایران حمله نخواهد کرد. اما آیا آنچه که هوچیهای مغرض (یا در حالت خوشبینانه، نادان) از آن تحت عنوان «سایه جنگ» یاد میکنند، با رفتن ترامپ دوباره بالای سر جمهوری اسلامی برخواهد گشت؟ برای پیدا کردن پاسخ این سؤال باید ببینیم فارغ از اینکه چه کسی رئیسجمهور، چه کسی مشاور امنیت ملی، و چه کسی وزیر خارجه است، پیامدهای جنگ با ایران برای نظام آمریکا، منافع این کشور و متحدانی که واشینگتن دائماً از آنها دم میزند، چیست. بخشی از مهمترین این پیامدها در اینجا آورده شدهاند:
◄ هزینههای نجومی مالی، جانی و سیاسی
گاه حتی کارشناسان مسائل بینالملل هم یک نکته بدیهی را فراموش میکنند: «دولت آمریکا ممکن است برای جنگافروزی به تمام دنیا دروغهای شاخدار بگوید، اما نهایتاً واشینگتن که دروغهای واشینگتن را باور نمیکند.» به عبارت دیگر، هدف دولت آمریکا از به راهاندازی یا ورود به جنگ در خاورمیانه بر اساس دروغهایی مانند سلاحهای کشتار جمعی صدام یا استفاده بشار اسد از سلاحهای شیمیایی، صرفاً تأمین منافعی است که تصور میکند با حمله به یک کشور میتواند به دست بیاورد و اگر خود آمریکاییها بدانند هزینههای یک جنگ از منافع آن بیشتر است، قطعاً دست به آغاز چنین جنگی نخواهند زد.
به عنوان مثال، دولت جورج بوش برای حمله به عراق یک دروغ بزرگ را از خودش ساخت، چون فکر میکرد منافعی که از اشغال این کشور به دست خواهد آورد (نفت، فروش سلاح، تسلط بر یکی از همسایههای مهم ایران،...) از هزینههای جنگ در عراق بیشتر است. اکنون باید دید آیا سیاستمداران آمریکایی چه در این دولت و چه در دولتهای آینده آمریکا منافعی برای کشورشان متصور هستند که گفتن یک دروغ بزرگتر برای حمله به ایران به منظور تأمین آن منافع ارزش پرداخت هزینههای نجومی این جنگ را داشته باشد یا نه.
کف زدن تحقیرآمیز «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا برای ترامپ طی سخنرانی «وضعیت کشور»؛ جنگ با ایران، هزینههای داخلی و خارجی گزافی برای رئیسجمهور آمریکا خواهد داشت (+)
برای پاسخ به این سؤال هم ناگزیر باید اقدام نظامی احتمالی آمریکا علیه ایران را با آنچه در جنگ عراق اتفاق افتاد مقایسه کرد . از آنجایی که به اذعان کارشناسان و حتی سیاستمداران هر دو حزب آمریکا و با توجه به قدرت گرفتن ایران در خاورمیانه و سنگین شدن کفه ترازوی نفوذ منطقهای به سود تهران در نتیجه سقوط صدام، جنگ عراق یک شکست بزرگ را برای آمریکا رقم زد، نمیتوان منافعی را برای واشینگتن تصور کرد که به موجب آنها کاخ سفید به این نتیجه برسد که باید در ایران وارد جنگی چندین برابر پرهزینهتر از جنگ عراق شود؛ جنگی که کارشناسان آمریکایی به شدت دولت آمریکا را از آن بر حذر داشتهاند [۸] و حتی یکی از سربازان آمریکا در عراق هم طی گزارشی در مجله «تایم» آمریکا آن را «احتمالاً خطرناکترین درگیری آمریکا از ویتنام تا کنون» توصیف میکند [۹] .
لازم به ذکر است که وقتی صحبت از هزینههای جنگ با ایران میشود، قابلاغماضترین هزینهها برای دولت آمریکا هزینههای مالی و تلفات جانی هستند. بنابراین نباید اشتباه کرد و هزینههای جنگ با ایران را در هزینههای مالی و جانی خلاصه نمود، بلکه هزینههای بزرگتر و غیرقابلتحملی که جنگ با ایران به هر دولتی در آمریکا تحمیل خواهد کرد، هزینههای سیاسی و بینالمللی هستند که در ادامه این گزارش بیشتر به آنها خواهیم پرداخت. اما اولین هزینهای که نظام آمریکا برای جنگ با ایران خواهد پرداخت، فشار افکار عمومی داخلی به خصوص پس از درس تلخی است که مردم آمریکا از جنگ با عراق درباره دروغگویی سیاستمدارانشان یاد گرفتند. به این ترتیب، شکی وجود ندارد که هزینههای هرگونه جنگی با ایران از فایدههای احتمالی آن بسیار بسیار بیشتر است و شاید بتوان گفت در گام اول، تلاش برای متقاعد کردن مردم آمریکا به جنگ با ایران مانند تلاش برای قبولاندن دوباره جنگ ویتنام به مردم این کشور غیرممکن است.
◄ منافع، نیروها و پایگاههای آمریکا در منطقه
خاورمیانه به دلایل متعددی از جمله اهمیتش در تأمین نفت دنیا در سیاست خارجی آمریکا جایگاه ویژهای دارد و تمرکز پایگاهها و نیروهای نظامی واشینگتن در این منطقه تنها یکی از شواهد اثباتکننده این واقعیت است. از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان نظامی دنیا متفقالقولند که ایران صاحب متنوعترین و بزرگترین زرادخانه موشکی در خاورمیانه است و میتواند از این موشکها برای هدف قرار دادن منافع آمریکا در منطقه، نیروهای نظامی این کشور در خلیج فارس و تنگه هرمز، و پایگاههای نظامی واشینگتن در کشورهای حاشیه خلیج فارس استفاده کند و قطعاً هم این کار را خواهد کرد. این یعنی در صورتی که آمریکا تصمیم بگیرد جنگی را علیه ایران آغاز کند، باید خود را برای نبرد همزمان در چندین جبهه در منطقه و از جمله درون خاک کشورهای میزبان پایگاهها و نیروهایش آماده کند. به عبارت دیگر، چنانکه بسیاری از کارشناسان آمریکایی میگویند، جنگ با ایران صرفاً منحصر به مرزهای ایران باقی نخواهد ماند، بلکه به سرعت تبدیل به یک جنگ منطقهای خواهد شد که قطعاً به نفع آمریکا و مطلقاً به نفع کشورهای دیگر خاورمیانه نخواهد بود.
حتی اگر آمریکا هم تلفات جانی و نظامی جنگ با ایران را بپذیرد، بعید است کشورهای همپیمان با واشینگتن جنگ طولانیمدت درون مرزهایشان به نیابت از کشوری را تحمل کنند که خودش هزاران کیلومتر آنطرفتر در امنیت به سر میبرد. مردم در این کشورها ممکن است به تصور اینکه آمریکا برای دفاع از آنها در کشورشان پایگاه تأسیس کرده، به این اشغالگری رضایت داده باشند، اما اگر ببینند این پایگاهها اتفاقاً جنگ را برای کشورشان به ارمغان آورده، فشار تحملناپذیری به دولتهایشان وارد خواهند کرد که طبیعتاً این دولتها را میان سرکوب شورش داخلی یا انتقال این فشار به واشینگتن مستأصل خواهد کرد. به هر حال، تحمیل هزینههای ناخواسته به متحدان منطقهای آمریکا تداوم جنگ با ایران را برای این کشور غیرممکن میکند. علاوه بر همه اینها، به خطر افتادن امنیت پایگاهها و حضور نظامی آمریکا در منطقه پیامدهای عمیقتر و بلندمدتتری هم خواهد داشت که آمریکاییها را وادار میکند فقط به کشورهایی حمله نظامی کنند که توان انتقامجویی علیه مواضع نظامی منطقهای واشینگتن را نداشته باشند؛ کشورهایی که نام ایران به لطف برنامه قدرتمند موشکی مدتها پیش از فهرست آنها خط خورده است.
در همینباره بخوانید:
›› نگرانی اندیشکده آمریکایی از قدرت موشکی ایران
›› ایران در تولید موشکهای بالستیک به نهایت تخصص رسیده است
›› اعراب خلیج فارس هیچ پاسخی مقابل موشکها و سپاه پاسداران ایران ندارند
◄ انزوای بینالمللی
اختلافنظر میان آمریکا و سایر کشورهای جهان به ویژه اروپا درباره جنگ با ایران انکارناپذیر است و دلایل مشخصی هم دارد که شاید مهمترینِ آنها تفاوت عمده میان تصور آمریکاییها و اروپاییها درباره آن چیزی باشد که هر دوی آنها «تهدید ایران» مینامند. در گزارش اول این مجموعه توضیح داده شد که چرا آمریکا نخواهد توانست اروپاییها را به جنگ با ایران متقاعد کند و یکی از شواهد در اینباره نیز اظهارات سرلشکر «کریس گیکا» فرمانده انگلیسی و معاون فرماندهی ائتلاف آمریکایی ضدداعش در رد ادعاهای جدید واشینگتن درباره افزایش سطح تهدیدات از جانب ایران است (جزئیات بیشتر). یکی از پیامدهای نادیده گرفتن این اختلافنظر توسط آمریکا و آغاز یک جنگ احتمالی با ایران قطعاً فاصله گرفتن هرچه بیشتر کاخ سفید از متحدان اروپاییاش خواهد بود.
نگاه «من هم بازی» ترامپ به امانوئل مکرون (راست) و آنگلا مرکل؛ نه تنها ترامپ، بلکه هر رئیسجمهوری در آمریکا در صورت حمله به ایران حتی میان متحدان خودش هم منزوی خواهد شد (+)
مطمئناً روابط دولت کنونی آمریکا با کشورهای اروپایی یک اتفاق ویژه و ناگوار در سیاست خارجی این کشور محسوب میشود، اما حتی دولتهای بعدی آمریکا نیز در صورت بهبود روابط با اروپا باز هم نخواهند توانست جنگ با ایران را به اروپاییها بقبولانند و صرفنظر از تیرگی روابط سیاسی میان دو طرف، مسئله مهمتر این است که آمریکاییها بدون حمایت نظامی متحدانشان قطعاً در جنگ با ایران موفق نخواهد بود. علاوه بر این، یک پیامد مهم همراه نشدن اروپاییها با آمریکا در حمله نظامی به ایران میتواند تضعیف ناتو باشد. طبق یکی از مهمترین قوانین پیمان ناتو، حمله به یکی از اعضای این پیمان نظامی به منزله حمله به تمامی اعضا تلقی میشود. این قانون تا کنون فقط یک بار پس از حوادث ۱۱ سپتامبر اجرا شده است، اما اگر آمریکا به عنوان مهمترین عضو ناتو بار دیگر اعضای دیگر این معاهده را سر دوراهی ورود به یک جنگ کاملاً نامشروع یا تخطی از یک قانون مهم ناتو قرار دهد و این اعضا گزینه دوم را انتخاب کنند، آنوقت وزن پیمان آتلانتیک شمالی به کل زیر سؤال خواهد رفت. آنچه که مسلم است این است که اروپاییها به طور کلی تمایلی به رفتن درون چاه جنگ با طناب آمریکا ندارند و تجربه آنها از این اشتباه در عراق و جاهای دیگر مانع از جستن آنها به ماجراجویی بسیار بزرگتری در ایران خواهد شد. بخشی از دلایل این واقعیت به پیامدهای جنگ در خاورمیانه برای خود کشورهای اروپایی برمیگردد که در ادامه همین گزارش توضیح داده شدهاند.
◄ تشدید تنفر ایرانیها از آمریکا
بر کسی پوشیده نیست که تاریخ دهها ساله روابط ایران و آمریکا، از کودتای سال ۱۳۳۲ تا پشتیبانی واشینگتن از صدام در جنگ تحمیلی، و تحریمهای ظالمانه طی چهار دهه اخیر علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران ذرهای علاقه به آمریکا در دل ایرانیها به جای نگذاشته است. با این وجود، نمیتوان انکار کرد که دستگاه قدرتمند تبلیغاتی آمریکا متأسفانه بخش ناچیزی از افکار عمومی و بسیار خطرناکتر از آن، قشر کوچکی از خواص در ایران را تحت تأثیر قرار داده و فریفته است. اقدام مستقیم نظامی میتواند هرگونه ابهام احتمالی درباره دشمنی آمریکا با ایران را در ذهنها از بین ببرد. ممکن است از دید ایرانیها این مسئله یک پیامد بیاهمیت به نظر بیاید، چراکه وقتی صحبت از جنگ میشود، دیگر اهمیتی ندارد اگر ملتی که جنگ به آن تحمیل شده از مهاجم متنفر شوند. با این حال، دیدگاه آمریکاییها نسبت به این مسئله پیچیدهتر است.
آمریکا در صورت اقدام نظامی علیه تهران در چشم ملت ایران باز هم منفورتر خواهد شد (+)
درون نظام آمریکا قطعاً اختلافنظری درباره لزوم مقابله با ایران وجود ندارد، اما نظرات درباره شیوه انجام این کار متفاوت است. تشدید تنفر ایرانیها از آمریکا در نتیجه جنگ نظامی برای طرفداران بیچونوچرای جنگ در آمریکا ممکن است اهمیتی نداشته باشد، اما برای قشر دیگری در نظام این کشور که طی سالهای گذشته به دنبال نفوذ در داخل جامعه و حکومت ایران بودهاند، فوقالعاده مهم است. این افراد سرمایههای هنگفت مالی و انسانی را صرف نفوذ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در ایران کردهاند تا بلکه بتوانند محاسبات مقامات ایرانی را تحت تأثیر قرار دهند. هرگونه اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی، در هر مقیاسی، نه تنها چشم افراد اندکی را باز خواهد کرد که ممکن است دچار توهم «خیرخواهی آمریکا» شده باشند، بلکه سیاستمداران فریفته واشینگتن را نیز که تنها امید کاخ سفید برای نفوذ و فروپاشی جمهوری اسلامی از درون هستند، برای همیشه رسوا میکند و تأثیر تبلیغات دروغین آمریکا به بهانههایی مانند «حقوق بشر» و «دموکراسی» و «صلحطلبی» را برای همیشه یا دستکم تا چندین نسل در ایران خنثی خواهد کرد.
اقدام نظامی علیه ایران چه پیامدهایی برای خاورمیانه خواهد داشت؟
علاوه بر پایگاهها و نیروهای واشینگتن در منطقه، متحدان مهم واشینگتن در خاورمیانه و حتی سایر کشورهای این منطقه نیز از یک درگیری نظامیِ به مراتب گستردهتر از عراق آسیب خواهند دید. از میان متحدان آمریکا، رژیم صهیونیستی و از دید کشورهای دیگر منطقه خطر تشدید تروریسم و بحرانهای دیگر خاورمیانه از اصلیترین پیامدهای جنگ با ایران برای این منطقه هستند. در اینجا توضیحات بیشتری درباره این دو پیامد آمده است:
◄ سرنوشت رژیم صهیونیستی
شاید بتوان سرنوشت رژیم صهیونیستی را، با فاصله زیاد از دیگر پیامدها، مهمترین ترمز مقابل تصمیم احتمالی واشینگتن به اقدام نظامی علیه ایران دانست. اگر یک درگیری نظامی علیه ایران شروع شود، تهران میتواند هم به شکل مستقیم و هم با کمک نیروهای نیابتی و متحدان خود به رژیم صهیونیستی حمله کند. در این صورت بعید نیست که در کمتر از یک هفته (با ارفاق) این رژیم برای همیشه نابود شود. برخی به اشتباه تصور میکنند منظور از نابودی اسرائیل، از بین بردن تمام امکانات نظامی و کشتن تکتک ساکنان فلسطین اشغالی است، در حالی که واقعیت بسیار متفاوت است. اصلیترین هدف سرکردگان رژیم صهیونیستی ایجاد توهم «امنیت» در سرزمینهای اشغالی با هدف متقاعد کردن شهرکنشینان به ماندن در بهاصطلاح «کشور یهود» است. نتانیاهو یکی از مهمترین دلایل روی قدرت ماندنش را استفاده از نیروی سخت نظامی برای برقراری امنیت در فلسطین اشغالی تلقی میکند، اما پاشنه آشیل رژیم صهیونیستی هم دقیقاً همینجاست.
تصویر منتسب به بقایای یک اف-۱۶ اسرائیلی که هدف موشکهای سوری قرار گرفت؛ متحدان و نیروهای نیابتی ایران قادر به هدف قرار دادن رژیم صهیونیستی در صورت بروز هر گونه درگیری نظامی هستند (+)
در همینباره بخوانید:
برای نابودی اسرائیل نیازی به یک عملیات گسترده یا چند ماهه نیست، بلکه کافی است فلسطین اشغالی طی چند روز (مثلاً یک هفته) به طور مداوم موشکباران شود، حتی بدون آنکه یک نفر در این حملات کشته شود. ساکنان اراضی اشغالی به محض آنکه بفهمند اسرائیل دستکم در کوتاهمدت روی امنیت را نخواهد دید، روند مهاجرت معکوس از فلسطین را تسریع و تشدید خواهند کرد و این یعنی تبدیل آرمان «کشور یهود» به «کشوری بدون ملت». نه تنها سرکردگان رژیم صهیونیستی بلکه آمریکاییها هم این مسئله را به خوبی میدانند و برای نگرانی در اینباره دلیل کم ندارند. نتانیاهو شخصاً بارها و بارها بزرگترین تهدید مقابل رژیم تحت سرکردگیاش را ایران توصیف کرده است. قطعاً بخشی از این تهدیدنمایی جنبه تبلیغاتی دارد، اما بخش بزرگی از ترس سران رژیم صهیونیستی از ایران بهدرستی ریشه در «تهدید موجودیتی»ای دارد که از جانب ایران و متحدان و نیروهای نیابتی تهران در منطقه متوجه این رژیم است. این تهدید برای عملی شدن نیاز به یک جرقه کوچک دارد و از ترس همین جرقه است که نتانیاهو از بروز جنگ میان ایران و آمریکا به شدت وحشت دارد و به اعضای کابینهاش گفته است که تلآویو تحت هیچ شرایطی نباید وارد تنشهای اخیر در خاورمیانه شود [۱۰] .
در همینباره بخوانید:
›› اعتراف مقام سابق رژیم صهیونیستی: جمهوری اسلامی دشمن شکستناپذیر اسرائیل است
›› گزارش اندیشکده اسرائیلی: فراتر از اسرائیل هم در تیررس موشکهای ایران است
ذکر چند نکته دیگر در اینباره ضرورت دارد. اولاً نابودی رژیم صهیونیستی را میتوان پیامدی برای نظام آمریکا هم دانست، چراکه با این اتفاق، واشینگتن مهمترین متحد منطقهای خود (با فاصله از سایر متحدانش) را از دست خواهد داد. دوماً با توجه به اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی علیه ایران (استاکسنت، ترور دانشمندان هستهای، حمله به منافع تهران در سوریه، ...) و نقش سرکردگان این رژیم در به راه افتادن هر جنگی میان تهران و واشینگتن، جمهوری اسلامی نیازی به توجیه انتقامجویی از آمریکاییها در خاک فلسطین اشغالی نخواهد داشت. با این حال، عامل بازدارنده مقابل این اقدام ایران ممکن است قوانین بینالمللی ناظر بر درگیری نظامی دو طرف متخاصم باشد که این قوانین هم از نظر آمریکاییها دلیلی برای خوشبینی نیست. واشینگتن معتقد است که ایران یک «حکومت انقلابی» (به تعبیر آمریکا بیاعتنا به قوانین متعارف بینالمللی) است که اگر مورد حمله قرار بگیرد، خود را مقید به اصول و قواعد جنگ دوجانبه نخواهد دانست. مهم نیست که این اعتقاد واشینگتن صحت دارد یا ندارد، مهم این است که کاخ سفید همواره این ترس را در دل خواهد داشت. به علاوه، حتی اگر ایران تصمیم نگیرد خودش مستقیماً به رژیم صهیونیستی حمله کند، متحدان و نیروهای نیابتی بیشماری دارد که همین الآن برای آخرین جنگ با این رژیم و آغازِ پایان اسرائیل لحظهشماری میکنند.
«ایران بیوقفه در حال افزایش برد موشکهایش است»؛ نتانیاهو از هرگونه درگیری نظامی با ایران به شدت هراس دارد (+)
سوماً تأکید میشود که حتی اگر جنگ با ایران هیچ پیامد دیگری جز نابودی رژیم صهیونیستی هم نداشته باشد، باز هم همین یک پیامد کافی است تا آمریکاییها هرگز به فکر حمله به ایران نیفتند؛ دستکم تا زمانی که رژیم صهیونیستی در تیررس موشکها و نیروهای نیابتی ایران قرار دارد. شاید پمپئو به دلایل اعتقادی و مذهبی به دنبال مقابله با تهران به خاطر دشمنی جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی باشد [۱۱] و درباره اینکه آیا خداوند ترامپ را برای دفاع از رژیم صهیونیستی مقابل ایران فرستاده است، بگوید: «من باور دارم که دست خداوند اینجا در کار است[۱۲] »، اما ایرانستیزهای دیگر مانند بولتون به دلایل سیاسی و تلقیشان از امنیت ملی آمریکاست که هیچگاه مقدمات نابودی رژیم صهیونیستی را به دست خود فراهم نخواهند کرد.
پمپئو (دوم از چپ) بر اساس اعتقادات دینی خود معتقد است خداوند ترامپ را برای دفاع از اسرائیل مقابل ایران فرستاده است (+)
◄ تنشهای منطقهای و تهدید تروریسم
ناظران بینالمللی، تحلیلگران و البته مقامات دولت آمریکا به خوبی مطلعند که جنگ عراق بازی با آتش بود و چنانکه بسیاری از کارشناسان میگویند [۱۳] ، شکلگیری داعش نتیجه تعمدی جنگ عراق بود [۱۴] . آمریکاییها خودشان مبدع داعش هستند. آنها بودند که در زندانهای خود در عراق «ابوبکر البغدادی [۱۵] » را تربیت کردند، تا جایی که ترامپ اوباما را «بنیانگذار داعش» توصیف کرده است [۱۶] . اما مهمتر از آمریکاییها که هزاران کیلومتر با بحرانهای خاورمیانه فاصله دارند، کشورهای منطقه هستند که به خوبی میدانند در صورت بروز جنگی دیگر در خاورمیانه (آن هم علیه ایران) چه بحرانهایی دامنگیر آنها و منطقه خواهد شد.
آتش فتنه داعش به لطف ایران و متحدانش در خاورمیانه خاموش شد، اما یک جنگ دیگر در منطقه میتواند فتنه بزرگترین را به وجود بیاورد (+)
با توجه به بحرانی که داعش برای کشورهای خاورمیانه به وجود آورد، این کشورها میدانند جنگ با ایران موجب بحرانی بسیار بزرگتر خواهد شد و بنابراین تن به این جنگ نخواهند داد. چنین جنگی قطعاً روابط میان کشورهای مختلف خاورمیانه را دچار تنش خواهد کرد و موجب میشود موج جدیدی از تروریسم از دل این بحرانها بیرون بیاید. در بیان ساده باید گفت به راه افتادن جنگ علیه ایران یعنی به راه افتادن یک جنگ منطقهای که چندین کشور در آن فرو خواهند رفت: از عربستان و امارات مقابل انصارالله گرفته تا رژیم بحرین مقابل مردمش و از رژیم صهیونیستی مقابل حزبالله و حماس گرفته تا کشورهای دیگری که آمریکا در آنها پایگاه نظامی دارد مقابل ایران.
اگر جنگی به ایران تحمیل شود برای دنیا چه اتفاقی خواهد افتاد؟
فقط ایران و آمریکا یا حتی منطقه خاورمیانه نیستند که تحت تأثیر اقدام نظامی علیه تهران قرار خواهند گرفت، بلکه پسلرزههای چنین اتفاقی را تمام دنیا لمس خواهد کرد. شکی نیست که اولین ضربهای که دنیا از تحمیل جنگ به ایران خواهد خورد، متشنج شدن بازار نفت به دلیل وابستگی آن به خاورمیانه است، اما تمام ماجرا این نیست. تحمیل جنگ به ایران پیامدهای گستردهای برای دنیا خواهد داشت که برخی از مهمترینِ آنها از این قرارند:
◄ بازار نفت
دولت آمریکا هم مانند تمام دنیا اذعان دارد که تنگه هرمز مهمترین گلوگاه ترانزیتی در تمام دنیاست [۱۷] . حدود ۲۰ درصد از محمولههای نفتی تمام دنیا (یا ۳۵ درصد از حملونقل دریایی نفت [۱۸] ) به علاوه یکسوم از گاز طبیعی مایع دنیا از این تنگه عبور میکند [۱۹] . با توجه به تهدیدهای مکرر ایران به بستن این تنگه در صورت اقدام نظامی علیه این کشور از یک سو و حضور گسترده نیروهای نظامی آمریکا داخل و اطراف این تنگه از سوی دیگر، بدیهی است که این منطقه یکی از میدانهای جنگ احتمالی میان دو طرف خواهد بود و با شلیک اولین تیر، امنیت عبور و مرور نفتکشها در خلیج فارس و تنگه هرمز از بین خواهد رفت و این یعنی رگ حیاتی انرژی دنیا در صورت تحمیل جنگ به ایران قطع خواهد شد.
تنگه هرمز آبراهی حیاتی برای انرژی دنیاست که ایران به طور کامل بر آن احاطه نظامی دارد (+)
جنگ با ایران، حتی فاز اول یعنی حمله نظامی برای سرنگون کردن حکومت، طولانی خواهد بود و پروندهاش نمیتواند مثلاً طی دو هفته یا حتی دو ماه بسته شود. [در گزارش پیوست این مجموعه در اینباره بیشتر توضیح خواهیم داد]. آنچه قابلپیشبینی است آن است که در این مدت بازار نفت دچار نوسانها و تلاطمهای غیرقابلپیشبینیای خواهد شد که یک بحران بینالمللی را ایجاد میکند. قطعاً بحران در بازار نفت به نفع هیچ کشوری نیست (شاید به استثنای تولیدکنندگان نفت که ایران هم یکی از آنهاست) و موجب فشار رقبای آمریکا از جمله چین و متحدان این کشور، به ویژه مصرفکنندگان بزرگ نفت در اروپا، به واشینگتن میشود که تداوم جنگ با ایران را بینهایت دشوار و بلکه ناممکن میکند.
◄ بحران پناهندگان
تجربه نشان داده است که جنگهای خاورمیانه، از جنگ عراق با ایران گرفته تا درگیریهای رژیم صهیونیستی با فلسطین و لبنان، و از حمله آمریکا به افغانستان و عراق گرفته تا تسلط داعش بر بخشهایی از عراق و سوریه، همیشه با به راه افتادن سیلی از پناهندگان همراه بوده است. اقدام نظامی علیه ایران هم نه تنها مسلماً از این قاعده مستثنی نخواهد بود، بلکه احتمالاً ابعاد جدیدی به این بحران خواهد داد، چراکه چنانکه گفته شد این جنگ به مرزهای ایران محدود باقی نخواهد ماند و به کشورهای متعددی در خاورمیانه کشیده خواهد شد. برای مقایسه، طبق آمار سال ۲۰۱۶ در جنگ سوریه بیش از ۱۳/۵ میلیون نفر از جمعیت ۲۲ میلیون نفری این کشور (یعنی بیش از ۳۱ درصد از کل جمعیت) نیازمند کمک بودهاند که از این تعداد بیش از ۶ میلیون نفر در داخل سوریه آواره و بیش از ۵ میلیون نفر نیز به کشورهای دیگر پناهنده شدهاند. از این ۵ میلیون نفر بیش از ۳/۵ میلیون نفر به ترکیه فرار کردهاند و چیزی حدود ۱ میلیون نفر نیز به کشورهای اروپایی گریختهاند [۲۰] .
بحران پناهندگان طی سالهای اخیر به یکی از وخیمترین بحرانهای بینالمللی تبدیل شده است (+)
جنگ احتمالی با ایران ابعاد بسیار بزرگتری خواهد داشت و شمار افرادی که در نتیجه چنین جنگی به جمعیت پناهندگان افزوده خواهند شد قطعاً بسیار زیاد است. بدون شک کشورهای اروپایی در حال حاضر چنان با بحران مهاجران و پناهندگان مواجه هستند که حتی تلنگر کوچکی به این بحران میتواند پیامدهای بزرگی برای آنها به دنبال داشته باشد. با این حال، مقصد سیل بعدی پناهندگان تنها کشورهای اروپایی نخواهند بود، بلکه کشورهای دیگری مانند ترکیه نیز که در همسایگی کشورهای بحرانزده قرار دارند و پیشاپیش به مرز اشباع رسیدهاند، باز هم وادار به میزبانی از پناهندگان بیشماری خواهند شد. ناگفته پیداست که تشدید بحران پناهندگان به تشدید بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی در مناطق مستعد مهاجرپذیری منتهی خواهد شد.
◄ اشاعه هستهای
شاید بتوان این مورد را مهمترین پیامد جهانی جنگ با ایران دانست، اما از آنجایی اشاعه هستهای به نسبت دو پیامد قبلی بلندمدتتر است، اینجا آن را آخر از همه مطرح میکنیم. با این وجود، نباید تصور کرد که این پیامد دور از انتظار است. یکی از اهداف سیاست خارجی و نظامی آمریکا، جلوگیری از اشاعه هستهای است؛ نه به خاطر خطری که سلاحهای هستهای برای بشریت دارند، بلکه به خاطر ترس آمریکاییها از دستیابی کشورهای دیگر به قدرت «بازدارندگی هستهای». [توضیحات بیشتر درباره بازدارندگی هستهای را در قسمت دوم همین مجموعه گزارش از اینجا بخوانید.] جامعه بینالمللی تقریباً متفقالقول است که دعوای کنونی ایران و آمریکا بر سر سلاحهای هستهای است (اگرچه این تلقی مطلقاً اشتباه است)، بنابراین هرگونه اقدام نظامی علیه ایران توسط آمریکا موج جدیدی از اشاعه هستهای را در منطقه و بلکه تمام دنیا به راه خواهد انداخت، چراکه کشورهای فاقد سلاح هستهای به این نتیجه خواهند رسید که «ایران به خاطر نداشتن سلاح هستهای بود که مورد حمله آمریکا قرار گرفت.» برای درک بهتر این مسئله، یادآوری بخشی از اتفاقات مهم سالهای اخیر که در محاسبات کشورهای منطقه و جهان جایگاه ویژهای دارد، در اینجا ناگزیر است.
اشاعه هستهای انحصار «بازدارندگی هستهای» در دست کشورهای اتمی، از جمله آمریکا، را به خطر خواهد انداخت (+)
دشمنان و رقبای آمریکا طبیعتاً انگیزه کافی برای دستیابی به سلاح هستهای را دارند، اما هرگونه اقدام نظامی آمریکا علیه ایران به طور خاص گام دیگری توسط خود واشینگتن در مسیر خطرناک اشاعه هستهای به دست حتی متحدان این کشور خواهد بود. متحدان آمریکا از ماجرای حمله این کشور به عراق و سرنگونی صدام و سپس ماجرای حمله به لیبی و براندازی معمر قذافی درسهای بزرگی گرفتند. صدام سالها متحد مهم آمریکا در خاورمیانه به شمار میرفت و از جمله در جنگ با ایران از حمایت مطلق آمریکاییها برخوردار بود. با این وجود، وقتی میان او و واشینگتن اختلاف به وجود آمد، آمریکاییها علاوه بر اشغال کشورش و سرنگونی حکومتش، خود او را مثل کِرم از سوراخی در زمین بیرون کشیدند و برای اعدام به دست مخالفان سپردند. متحدان کاخ سفید اینجا اولین درس را گرفتند: «اتحاد با آمریکا دائمی نخواهد بود و وقتی سقوط کند، متحدان آمریکا هم سقوط خواهند کرد.»
چند سال بعد، میانه آمریکا با قذافی شکراب شد و دیکتاتور لیبی هم با حمله نیروهای ناتو و در رأس آنها آمریکا به کشورش به شکلی مفتضحانه سرنگون شد و نیروهای مخالفش او را مانند لجن از درون یک چاه فاضلاب پیدا کردند. قذافی بلافاصله به شکل نامعلومی کشته شد. درسی که متحدان آمریکا از سرنگون شدن قذافی گرفتند، بسیار بزرگتر بود. قذافی از ابتدای رسیدنش به قدرت در سال ۱۹۶۹ تا سال ۲۰۰۳ به دنبال دستیابی به سلاح هستهای بود تا به اهرم تعادلی مقابل سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی دست پیدا کند [۲۱] . با این حال، سال ۲۰۰۳ به شکل داوطلبانه برنامه هستهای نظامی خود را متوقف کرد و هشت سال بعد، با نهایت خفت و ذلت به شکلی که در فیلمهای دستگیریاش دیده میشود، تحقیر شد [۲۲] . بسیاری از متحدان آمریکا در محاسبات خود یک معادله جدید اضافه کردند: نداشتن سلاح هستهای = خطر حمله آمریکا.
اینها یعنی چه دشمنان و چه متحدان آمریکا اکنون به خوبی میدانند که تنها اهرم مؤثر بازدارندگی مقابل آمریکا برخورداری از سلاح هستهای است. اگر ایران هم بدون سلاح هستهای مورد حمله آمریکا قرار بگیرد، نه تنها این عقیده تقویت خواهد شد، بلکه شلیک اولین تیر به سمت ایران به معنای شلیک آغاز رقابت گسترده برای دستیابی به سلاح هستهای در تمام دنیا هم خواهد بود. هیچ کشوری در دنیا از اشاعه هستهای سود نخواهد برد، اما مطمئناً آمریکاییها در این میان بیشترین ترس را از مسلح شدن کشورهای دیگر، به خصوص دشمنانشان، به سلاحهای هستهای دارند.
آنچه خواندید، بخشی از پیامدهای مهم جنگ با ایران برای دولت ترامپ، نظام آمریکا، منطقه خاورمیانه و کل جهان بود. اگرچه ممکن است گزارش فوق به نظرتان کمی طولانی بیاید، اما میتوانید مطمئن باشید کارشناسان و تحلیلگران دولت آمریکا در این خصوص دهها برابر بیشتر به مقامات ارشد خود گزارش دادهاند و به همین دلیل هم هست که جنگی میان ایران و آمریکا رخ نخواهد داد.
گزارش فوق قسمت سوم از یک مجموعه گزارش بود که قسمت اول آن به موضوع آماده نبودن مقدمات حمله نظامی آمریکا به ایران پرداخته است. قسمت اول این مجموعه را میتوانید از اینجا بخوانید. قسمت دوم این مجموعه سناریوهای احتمالی درگیری نظامی میان ایران و آمریکا را بررسی و احتمال وقوع آنها را رد کرد که این گزارش را میتوانید از اینجا بخوانید. یک گزارش پیوست به این مجموعه نیز طی روزهای آینده در مشرق منتشر خواهد شد که موضوع آن پاسخ به برخی سؤالات باقیمانده و توضیح درباره قدرت نظامی ایران و تفاوتهای جنگ احتمالی میان واشینگتن و تهران با جنگهای متعارف دیگر است.