سرویس جهان مشرق - موضوع جنگ میان ایران و آمریکا چند هفتهای است که دوباره نقل محافل رسانهای شده است. صرفنظر از خروج آمریکا از برجام در ماه می سال ۲۰۱۸ و بازگشت تحریمها علیه ایران و اقدام بیسابقه ترامپ در تروریست اعلام کردن سپاه پاسداران (جزئیات بیشتر در اینجا و اینجا)، فصل تازه تنشها میان دو کشور از آنجا شروع شد که جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، و مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، در یک نمایش تبلیغاتی ایران را به «افزایش سطح تهدیدات» در خاورمیانه متهم کردند. سپس بولتون خبر تسریع در اعزام ناو هواپیمابر «یواساس آبراهام لینکن» به سوی خلیج فارس را به گونهای مخابره کرد که گویی این ناو آمریکایی که طبق یک برنامه کاملاً روتین عازم خاورمیانه میشد، برای مقابله با «تهدیدات ایران» قرار است در خلیج فارس مستقر شود [۱] .
بر خلاف غوغای تبلیغاتی درباره اعزام «آبراهام لینکن» به خلیج فارس، اتفاقاً این اقدام یعنی آمریکا قصد جنگ ندارد [جزئیات بیشتر] (+)
در همینباره بخوانید:
›› «سگ هار» سیاست خارجی ترامپ کیست؟
› پس از تحریم سپاه نیروهای آمریکایی روی آرامش را نخواهند دید
›› «اعلام جنگ آمریکا علیه ایران»؛ تحریم سپاه یعنی کشته شدن نیروهای آمریکایی در خاورمیانه
البته حرکت این ناو با تأخیر همراه شده و تا الآن که این گزارش نوشته میشود، هنوز آبراهام لینکن از تنگه هرمز عبور نکرده است. چنانکه آسوشیتدپرس مینویسد، احتمالاً این تأخیر برای آرام شدن اوضاع و با توجه به این مسئله صورت گرفته است که نیروی دریایی ایران معمولاً شناورهای آمریکایی را در تنگه هرمز تعقیب میکند و گاهاً بسیار به آنها نزدیک میشود [۲] . به عبارت دیگر، به نظر میرسد ناوگروه آمریکایی که میگویند برای «مهار تهدید ایران» به سوی خلیج فارس عازم شده، خودش از ترس این تهدید هنوز به این خلیج وارد نشده است. مقامات آمریکایی نیز به نوبه خود طی روزهای گذشته برای تنشزدایی تلاش و از مواضع تهدیدآمیز خود عقبنشینی کردهاند. از جمله، مایک پمپئو و «پاتریک شاناهان» وزیر دفاع موقت ترامپ، اخیراً تأکید کردهاند که تحرکات نظامی آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس با هدف جنگ با ایران نیست، بلکه صرفاً برای بازدارندگی مقابل اقدام احتمالی ایران است [۳] .
در همینباره بخوانید:
›› اعزام ناو هواپیمابر به خلیج فارس؛ برنامه ۳۰ ساله آمریکا برای ترساندن ایران
›› عقبنشینی سعودی همزمان با ترامپ از داعیه جنگ با ایران: تاکتیکی یا راهبردی؟
اگرچه حوادث مشکوک دیگری در منطقه نظیر حمله به چهار نفتکش در بندر «فجیره» امارات و سقوط یک راکت در نزدیکی سفارت آمریکا در منطقه سبز بغداد موجب شد تا بسیاری از کارشناسان احتمال بروز جنگ میان ایران و آمریکا را بالا بدانند، اما ترامپ همچنان بر موضع قبلی خود یعنی بیمیلی به ورود به یک جنگ پرهزینه دیگر به خصوص در خاورمیانه پافشاری میکند و بارها اعلام کرده که خواستار جنگ با ایران نیست. این در حالی است که حتی پیش از آغاز رسمی دوران ریاستجمهوری ترامپ هم با توجه به مواضع خصمانه او علیه جمهوری اسلامی برخی اندیشکدههای آمریکایی سناریوهای مختلف یک جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا را شبیهسازی و تحلیل کرده بودند (جزئیات بیشتر).
رئیسجمهور آمریکا به پاتریک شاناهان (راست) وزیر دفاع موقت خود تأکید کرده که به دنبال جنگ با ایران نیست (+)
در همینباره بخوانید:
›› پیشبینی رویارویی نظامی آمریکا با ایران در دوره ترامپ
›› پشت پرده انفجار نفتکشها چیست؟ / آیا الفجیره نسخه اماراتی ۱۱ سپتامبر است؟
برای درک بهتر ابعاد جنگ روانی رسانهای درباره احتمال درگیری نظامی میان ایران و آمریکا جالب است بدانید «آمدنیوز» در اقدامی مستأصلانه و مفتضحانه برای القای ترس در دل مخاطبان خود، پیش از انتشار مصاحبه اخیر ترامپ با فاکسنیوز، خبر انتشار قریبالوقوع این مصاحبه را اینگونه منتشر کرد: «تا ساعاتی دیگر پرزیدنت ترامپ در فاکسنیوز؛ آیا فرمان حمله به رژیم ایران صادر خواهد شد؟ [۴] » این در حالی بود که مصاحبه ترامپ با فاکسنیوز اصلاً چند روز قبل ضبط شده بود و وقتی منتشر شد، ترامپ در آن یک بار دیگر تأکید کرده بود اهل رفتن به جنگ نظامی با هیچ کشوری نیست.
البته احتمالاً تقصیر آمدنیوز هم نبود، چون ترامپ برای مهم جلوه دادن مصاحبهاش و تشویق مردم به تماشای این مصاحبه ننوشته بود این مصاحبه «قرار است منتشر شود»، بلکه نوشته بود «قرار است انجام شود.» در عین حال، به نظر میرسد آمدنیوز مخاطبان خود را بیعقل فرض میکند، چون انتظار دارد آنها باور کنند که رئیسجمهور آمریکا در مصاحبه با خبرنگار شبکه فاکسنیوز با ایران اعلام جنگ خواهد کرد.
هوچیگری آمدنیوز با اشاره به توئیت ترامپ درباره انتشار مصاحبهاش با فاکسنیوز؛ نمونهای از جنگ روانی با استفاده از ترس از جنگ نظامی (+)
مشرق قصد دارد برای موشکافی توهم احتمال بروز جنگ میان ایران و آمریکا، طی یک مجموعه گزارش به بررسی شروط لازم و کافی برای آغاز جنگ، سناریوهای احتمالی جنگ میان دو کشور، و پیامدهای حمله احتمالی به ایران برای دولت ترامپ و نظام آمریکا بپردازد. در قسمت اول این مجموعه گزارش به طور مفصل پیشزمینههای لازم برای آغاز جنگ میان ایران و آمریکا مطرح و نشان داده شد که شرایط آغاز جنگ از سوی آمریکاییها در حال حاضر مهیا نیست و احتمالاً هرگز هم مهیا نخواهد شد. این گزارش را میتوانید از اینجا بخوانید. قسمت سوم و آخر این سهگانه نیز طی روزهای آینده در مشرق منتشر خواهد شد.
آنچه در ادامه میآید، قسمت دوم از این گزارشهاست که سناریوهای احتمالی چگونگی جنگ میان ایران و آمریکا را معرفی خواهد کرد.
در قسمت قبلی این مجموعه گزارش دیدیم که هیچیک از مقدمات لازم برای توجیه اقدام نظامی آمریکا علیه ایران در حال حاضر فراهم نیست و اگر آمریکا تصمیم به جنگ بگیرد، حتی متحدانش هم به حمایت از این کشور نخواهند آمد. به عنوان مثال، ادعای اخیر آمریکاییها درباره وجود اطلاعاتی که نشان میدهد یک تهدید فوری و فوقالعاده از جانب ایران متوجه آمریکا و متحدانش است، اخیراً تحتالشعاع اظهارات «کریس گیکا» مقام ارشد نظامی انگلیس و معاون فرمانده ائتلاف ضدداعش در عراق قرار گرفت که ضمن انکار وجود یک تهدید خارقالعاده از جانب ایران [۵] گفته است هیچ نشانهای مبنی بر «افزایش تهدید نیروهای تحت حمایت ایران» در سوریه و عراق نیز وجود ندارد [۶] . به علاوه، روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در گزارشی از قول مقامات سابق آمریکا و اروپا مینویسد کشورهای اروپایی علناً در مورد جنگ با ایران به آمریکا فهماندهاند: «ما که نیستیم [۷] .»
متحدان اروپایی ترامپ تلویحاً به او گفتهاند که در جنگ با ایران نباید روی آنها حساب باز کند (+)
با این وجود، چنانکه در قسمت قبلی این مجموعه گزارش نیز گفته شد، در اینجا میخواهیم پروپاگاندای تکراری «ترس از جنگ با آمریکا» را یک بار برای همیشه خنثی کنیم؛ بنابراین «فرض میکنیم» آمریکا توسط رئیسجمهوری دیوانه اداره میشود («فرض میکنیم») و این رئیسجمهور اصلاً نیازی به توجیه جنگ با ایران نمیبیند. یا فرض کنیم ترامپ هم مانند رئیسجمهور جمهوریخواه قبلی آمریکا که بر اساس یک دروغ به عراق حمله کرد، بخواهد بر اساس یک دروغ ساختگی دیگر یا با اجرای یک عملیات دروغین دیگر در ابعاد ۱۱ سپتامبر به ایران حمله کند. یا فرض کنیم یک روز ایران تحت فشار تحریمهای نفتی بالأخره تصمیم بگیرد تهدید خود به بستن تنگه هرمز را عملی کند و واشینگتن به همین بهانه جرقه آغاز جنگ را بزند. به هر شکل، تصور کنیم همین امروز آمریکاییها تصمیم گرفتهاند حمله نظامی به ایران را آغاز کنند. در این صورت یک سؤال بلافاصله مطرح میشود: حمله به ایران چگونه و در چه سطحی باید انجام شود؟ در این گزارش سناریوهای مختلف اقدام نظامی احتمالی آمریکا علیه ایران را تشریح میکنیم.
سناریوی اول: حمله هستهای آمریکا و «پودر شدن» ایران!
پیشپاافتادهترین سناریویی که متأسفانه در ذهن عامه مردم از جنگ با آمریکا شکل گرفته است، اتفاقاً سناریویی است که امکان وقوع آن مطلقاً صفر است: بمباران هستهای ایران و با خاک یکسان کردن تمام کشور یا مثلاً یک شهر مثل تهران! این سناریو از آنجایی که نامحتمل است، ارزش بررسی زیادی را ندارد، اما در این گزارش بنا به برخی دلایل نمیخواهیم به همین سادگی از کنار آن عبور کنیم. اولین دلیل سودمند بودن بررسی این سناریو، اثبات اهمیت یک مفهوم استراتژیک و یکی از مهمترین مؤلفههای قدرت یک کشور به نام «بازدارندگی» است.
شاید غیرممکن بودن سناریوی حمله اتمی برای شما هم بدیهی باشد، اما بیدلیل هم نیست که بخشی از افکار عمومی (که ممکن است با واقعیتها و پیامدهای استفاده از سلاح هستهای توسط یک کشور آشنا نباشد) چنین تصوری را در ذهن میپروراند. آنچه موجب میشود تا ترس از حمله هستهای آمریکا در دل برخی افراد باشد، احتمال وقوع چنین حملهای نیست، بلکه نقش سلاح هستهای در دستیابی به بازدارندگی است؛ قدرتی که دشمنان را از حمله نظامی به یک کشور بازمیدارد. تصور اشتباه درباره «حمله هستهای آمریکا به ایران» یا در اصطلاح عامه «پودر کردن ایران» برگرفته از همین واقعیت است که سلاح هستهای، اگرچه قطعاً در استراتژی قدرت بازدارندگی ایران جایی ندارد، اما عاملی قدرتمند برای ارعاب دشمن و دستیابی به اصل بازدارندگی به شمار میرود.
آیا آمریکا واقعاً میتواند در جنگ با ایران از سلاح اتمی استفاده کند؟ (+)
بازدارندگی که لزوماً از طریق دستیابی به سلاح هستهای هم حاصل نمیشود (جزئیات بیشتر)، استراتژیای است که قرآن کریم صراحتاً به آن اشاره کرده است [۸] . در بخشی از آیه ۶۰ سوره مبارکه «انفال» آمده است: «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ یَعلَمُهُم.» مفهوم این آیه (و نه ترجمه کلمه به کلمه آن) چنین است: «هر قدر که میتوانید برای مقابله با دشمنان، نیروی نظامی و امکانات جنگی فراهم کنید تا به این وسیله دشمنان خدا و دشمنان خود و افراد دیگری را به وحشت بیندازید که خودتان نمیشناسید اما خداوند آنها را میشناسد.» این اصل بدیهی، یکی از قویترین استدلالهای جمهوری اسلامی برای افزایش قدرت متعارف نظامی در چارچوب بینهایت وسیعی است که مرزهای آن را فقط اسلام و مصالح کشور میتوانند تعیین کنند، نه نگرانیهای بینالمللی یا ملاحظات دیپلماتیک.
«ایران بیوقفه در حال افزایش برد موشکهایش است»؛ قدرت موشکی ایران یکی از قویترین عناصر استراتژی بازدارندگی تهران است (+)
در همینباره بخوانید:
›› گزارش اندیشکده آمریکایی از «راهبرد ضددسترسی» ایران در منطقه
دلیل دیگر برای بررسی بیشتر سناریوی حمله هستهای آن است که وقتی استدلالهای موجود برای رد این سناریو بیان شود، ترسی که نتیجه جنگ روانی دشمن است نیز خودبهخود برای همیشه از بین خواهد رفت. بنابراین باید توضیح داد که سلاح هستهای بیش از آنکه جنبه عملیاتی و جنگی داشته باشد، جنبه بازدارندگی و روانی دارد. بر خلاف تصور اولیه، سلاح هستهای اصولاً یک ابزار «تدافعی» محسوب میشود، نه یک سلاح «تهاجمی». به عبارت دیگر، کشوری که دارای سلاح هستهای است، قطعاً در تهاجم به یک کشور دیگر نمیتواند از سلاح هستهای به صورت مشروع استفاده کند، اما اگر مورد حمله یک کشور دیگر قرار گرفت «ممکن است» بتواند استفاده از سلاح اتمی برای دفاع از خود را توجیه کند. این برای تبدیل سلاح هستهای به یک بازدارنده قوی کافی است، اما باز هم بمب اتم را به یک ابزار در مجموعه ظرفیتهای تهاجمی کشور صاحب آن تبدیل نمیکند. به طور خاص در مورد ایران باید خاطرنشان کرد که ایران همچنانکه طی صدها سال اخیر هرگز آغازگر حمله به هیچ کشوری نبوده، بدیهی است که مطلقاً به انجام عملیات نظامی علیه آمریکا چه در خاک این کشور و چه در پایگاههای آن در منطقه فکر نخواهد کرد و بنابراین استفاده از سلاح اتمی توسط آمریکا برای دفاع از خود مقابل ایران ابداً یکی از گزینههای روی میز نیست.
استدلالهای بیشمار دیگری هم میتوان برای رد احتمال استفاده آمریکا از سلاح هستهای علیه ایران ذکر کرد که اینجا لزومی به تشریح آنها نیست. به عنوان مثال، بدیهی است که حمله هستهای به یک کشور برای جلوگیری از دستیابی آن کشور به سلاح هستهای مصداق بارز نقض غرض است و هیچ کشور عاقلی زیر بار مشروعیت چنین اقدامی نخواهد رفت. به علاوه، واکنش کشورهایی مانند روسیه و چین به چنین اقدامی قابلمحاسبه نیست و شاید مهمتر از آن، حتی اگر فرض کنیم روسیه و چین به عنوان دیگر ابرقدرتهای رقیب با آمریکا صرفاً کناری مینشینند و از فیلم مهیج حمله اتمی آمریکا به ایران لذت میبرند، باز هم این احتمال کاملاً واقعی وجود دارد که کره شمالی (احتمالاً از ترس اینکه در فهرست اولویتهای آمریکا بعد از ایران نوبت به این کشور برسد) دست به اقدام پیشدستانه علیه آمریکا بزند. روی هم رفته، سناریوی حمله هستهای به ایران آنچنان پیامدهای غیرقابلپیشبینیای دارد که حتی جنگطلبترین افراد در آمریکا یا حتی بنیامین نتانیاهو، اولین افرادی خواهند بود که مقابل چنین سناریویی خواهند ایستاد [۹] . به عبارت دیگر، سناریوی تخیلی اقدام آمریکا به استفاده از سلاح هستهای در مقابل ایران که میتواند عصر جنگهای هستهای را کلید بزند و دنیا را در آستانه تبدیل شدن به یک ویرانکده هستهای و احتمالاً تولد نسلی از زامبیها قرار دهد، بیشک در ذهن نویسندگان هالیوودی برای ساخت فیلمهای آخرالزمانی کاربرد دارد، نه در ذهن استراتژیستهای آمریکایی برای مقابله با ایران.
اگر آمریکا دست به حمله اتمی علیه ایران بزند، واکنش کره شمالی چه خواهد بود؟ (+)
سناریوی دوم: جنگ متعارف تمامعیار
یکی از سناریوهای جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا میتواند حمله گسترده آمریکا با «بمباران فرشی» یا «بمباران اشباع» (به معنای بمباران تمامی نقاط یک مساحت مشخص با تعداد بیشماری بمب) باشد. قطعاً بمباران فرشی وجب به وجب خاک ایران و اشغال این کشور غیرممکن است (آمریکا برای این کار به اندازه کافی بمب ندارد)، اما اعداد و ارقام درباره یک حمله گسترده و مثلاً اشغال چند شهر مهم ایران چه میگویند؟ «خوان کول» استاد تاریخ دانشگاه میشیگان آمریکا طی گزارشی تحت عنوان «ده تفاوت مهم میان جنگ عراق و جنگ پیشنهادی ترامپ علیه ایران [۱۰] » مینویسد:
ژنرال «اریک شینسکی» [رئیس وقت ستاد ارتش آمریکا] پیش از آغاز حمله آمریکا به عراق در گزارش خود به کنگره گفته بود که طبق تجربه ارتش آمریکا در بالکان، برقراری امنیت در عراق نیازمند اعزام ۸۰۰ هزار نیروی نظامی خواهد بود. با این وجود، «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع وقت دولت بوش، اصرار داشت که اعزام ۱۰۰ هزار نیرو کافی است. وی به اشتباه تصور میکرد (با استفاده از برتری چشمگیر تجهیزات ارتش آمریکا نسبت به عراق [۱۱] ) خواهد توانست این نیروها را نیز طی شش ماه از عراق خارج کند. مساحت عراق ۴۳۷,۰۷۲ کیلومتر مربع است و مساحت ایران ۱,۶۴۸,۱۹۵ کیلومتر مربع؛ یعنی ایران ۳/۷۷ برابر (تقریباً ۴ برابر) عراق مساحت دارد. جمعیت عراق هنگام حمله آمریکا ۲۶ میلیون نفر بود و جمعیت کنونی ایران ۸۱ میلیون نفر [در واقع بیش از ۸۳ میلیون نفر] است؛ یعنی ایران بیش از ۳ برابر عراق در زمان حمله آمریکا جمعیت دارد. طبق محاسبه درست شینسکی آمریکا برای اشغال ایران [بدون در نظر گرفتن تفاوت قدرت نظامی این کشور با عراق و با نادیده گرفتن کمبود دائمی نیرو در عراق [۱۲] ] به ۲/۴ میلیون نیروی نظامی نیاز دارد. این در حالی است که تعداد کل پرسنل نظامی آمریکا ۲,۱۴۱,۹۰۰ نفر تخمین زده میشود که از این تعداد ۱,۲۸۱,۹۰۰ نفر در حال خدمت هستند و بقیه آماده به خدمت [۱۳] .
این یعنی آمریکا حتی اگر تمام نیروهای نظامیاش را هم به ایران اعزام کند، باز هم نخواهد توانست ایران را اشغال کند. البته قطعاً فقط تعداد نیروی متعارف نظامی نیست که باید مبنای محاسبه و پیشبینی قرار بگیرد. «کول» در ادامه گزارش خود توضیح میدهد:
ارتش عراق یک نیروی نظامی متعارف [در مقابل نامتقارن] با چهار لشکر قدرتمند تانک بود که آمریکا آن را تبدیل به خاکستر سیاه کرد. آمریکا زمانی به مشکل برخورد که عراقیهای مخالف اشغال کشورشان رو به تاکتیکهای جنگ چریکی آوردند؛ و آمریکا هرگز نتوانست با این تاکتیکها به شکل مؤثری برخورد کند. ایران پیشاپیش دستکم ۱/۵ میلیون نیروی شبهنظامی «بسیجی» برای نبرد چریکی دارد [۱۴] . در کنار اینها بیش از ۵۰۰ هزار پرسنل نظامی در حال خدمت نیز وجود دارند [۱۵] . دولت سنی عراق نماینده یک جمعیت حدود ۱۷ درصدی در این کشور بود، اما حکومت شیعه ایران نماینده جمعیتی معادل ۹۰ درصد جمعیت ایران است. بوش توانست در میان اکثریت شیعه عراق برای خود دوستانی پیدا کند، اما آمریکا در ایران با مقاومت گسترده اکثریت شیعه این کشور مواجه خواهد شد. دولت وقت آمریکا در حمله به عراق از حمایت متحدان بینالمللیاش برخوردار بود، اما اکنون هیچ کشوری در غرب اروپا از حمله به ایران حمایت نخواهد کرد. به علاوه، همسایههای عراق از جمله ایران، ترکیه و عربستان قربانی وحشیگریهای صدام شده بودند و مخالفت شدیدی با حمله دولت بوش به عراق نکردند، اما شیعیان عراق، بسیاری از مردم سوریه، هزارههای افغانستان، و حدود ۴۰ میلیون شیعه در پاکستان [در صورت حمله آمریکا] از ایران حمایت خواهند کرد.
ایران متحدان متعدد و نیروهای نیابتی بیشماری دارد که یک بازدارنده فوقالعاده قدرتمند مقابل هرگونه حمله نظامی به این کشور هستند (+)
در همینباره بخوانید:
›› حاج قاسم؛ قویترین ژنرال خاورمیانه و معمار استراتژی قدرتمند ایران
›› ترامپ در سوریه تسلیم جمهوری اسلامی شد / نقش ایران و متحدانش در بیرون انداختن آمریکاییها
کارشناسان بیشماری با یادآوری قدرت منطقهای، ظرفیتهای ایران در جنگ نیابتی و چریکی، و زرادخانه موشکی تهران درباره حمله نظامی به ایران به دولت آمریکا هشدار دادهاند. مجله تایم آمریکا اخیراً طی گزارشی به قلم «دیوید فرنچ» که خودش از سربازان سابق آمریکا در عراق است، مینویسد:
زمان آن رسیده که مردم آمریکا در مقابل یک احتمال وحشتآور کاملاً به خودشان بیایند. آمریکا به رهبری یک مدیرکل [و رئیسجمهور] دمدمی مزاج که مرتباً حتی توسط نزدیکترین مشاورانش هم نادیده گرفته میشود، ممکن است ناخواسته خودش را درگیر بدترین جنگ خود طی بیش از یک نسل اخیر ببیند… مهم است که درباره وخامت وضعیت شفافسازی کنیم. جنگ با ایران یک چالش نظامی بسیار چشمگیرتر از سرنگون کردن طالبان [در افغانستان] یا صدام خواهد بود. ارتش ایران دستنخورده [و بر خلاف ارتش ضعیف عراق، آسیبندیده] است. این کشور یک زرادخانه وسیع موشکی (بزرگترین و متنوعترین زرادخانه موشکی در خاورمیانه) و ظرفیت گستردهای برای حمله به نیروهای آمریکایی به شکل مستقیم یا از طریق نیروهای نیابتیاش در سرتاسر خاورمیانه و چهبسا بسیار دورتر از خاورمیانه دارد… من زمان «افزایش نیرو» [اعزام گسترده نیرو به عراق در سال ۲۰۰۷] در عراق خدمت میکردم. ما نزدیک مرز ایران اعزام شده بودیم و متأسفانه آنجا با چشم خودمان مرگآوری [و قدرت نظامی] شبهنظامیان متحد ایران را مشاهده کردیم. نیروهای آمریکایی در تمام طول جنگ عراق در سرکوب کردن این شبهنظامیان ناموفق بودند، و تازه این نیروها فقط یکی از بخشهای مجموعه تهدیدات ایران به شمار میروند [۱۶] .
در همینباره بخوانید:
›› نگرانی اندیشکده آمریکایی از قدرت موشکی ایران
سناریوی سوم: حمله نقطهای و محدود
چنانکه دیدیم، دو سناریوی قبلی عملاً غیرممکن هستند و بنابراین تنها یک سناریوی سوم باقی میماند که عموماً هر کس در آمریکا از جنگ با ایران صحبت میکند، چه سیاستمدارانی مانند جان بولتون و چه کارشناسان اندیشکدههای تندرو در این کشور، همگی طرفدار همین سناریو هستند: «حملات جراحی [۱۷] » یا «بمباران دقیق [۱۸] » یعنی بمباران یا حمله به نقاط مشخص و اهداف محدود (معمولاً اهداف مشروع نظامی) برای کاهش یا از بین بردن تهدیدات از جانب طرف مقابل. این سناریو منطقاً تنها گزینه موجود برای حمله نظامی آمریکا به ایران است، اما چرا این کار تا کنون انجام نشده است؟ و مهمتر از آن، چرا چنین سناریویی از این به بعد هم پیاده نخواهد شد؟ پاسخ هر دوی این سؤالها، در دو نکته نهفته است:
◄ چنانکه پیشتر هم اشاره شد، مساحت و جمعیت ایران (به عنوان دو مؤلفه ارزیابی یک اقدام نظامی) اجازه حملات جراحی را نمیدهد، چراکه اهداف احتمالی برای بمباران بیشمار هستند و حجم عملیات در فاز اول نظامی که باید به سبک «شوک و وحشت [۱۹] » (استفاده از نیروی بیاندازه گسترده نظامی در حمله اولیه برای جلوگیری از تصمیم یا اقدام طرف مقابل به انتقامجویی) انجام شود، بینهایت وسیع و تقریباً ناممکن خواهد بود. البته صرف هزینه و نیروی گسترده نظامی برای جنگ با ایران ممکن است به عقیده دولت آمریکا توجیهپذیر باشد و بنابراین شاید هنوز هم احتمال داشته باشد که در آیندهای نامعلوم واشینگتن بر خلاف محاسباتش در گذشته به این نتیجه برسد که برای از بین بردن تهدید ایران ناگزیر به تقبل این هزینههای گزاف نظامی است. به این ترتیب، دلیل اصلی وارد نشدن آمریکا به جنگ با ایران را باید جای دیگری جستوجو کرد.
◄ یک واقعیت واضح درباره هرگونه اقدام نظامی مستقیم و علنی توسط آمریکا علیه ایران وجود دارد: حمله به ایران در قالب یک طیف، قابلتعریف نیست، بلکه حالت صفر و یکی دارد. تا وقتی آمریکا به ایران حمله مستقیم نظامی (در هر مقیاسی) نکرده باشد، روابط دو کشور صرفاً در قالب کاهش یا افزایش تنشهای سیاسی و اقتصادی قابلتعریف است. اما اگر آمریکا اقدام به شلیک حتی یک موشک به سوی ایران کند، آنوقت تهران خود را صاحب حق دفاع از خود خواهد دانست و اقدام دفاعی این کشور دیگر توسط طرف یا طرفهای مقابل قابلمرزبندی نخواهد بود. به عبارت دیگر، اگر آمریکاییها موفق نشوند به عنصر «شوک و وحشت» دست پیدا کنند یعنی نتوانند در فاز ابتدایی حمله صددرصدِ امکانات دفاعی و نظامی جمهوری اسلامی، اعم از آفندی و پدافندی، از موشک و توپ و تانک گرفته تا پیادهنظام و نیروهای نیابتی در خارج از مرزهای ایران را از بین ببرند (که مطلقاً نخواهند توانست این کار را بکنند) آنگاه تهران در پاسخ به این حمله ناقص، از تمام امکانات نظامی باقیمانده خود برای هدف قرار دادن هر یک از منافع آمریکا در هر نقطهای به انتخاب خود استفاده خواهد کرد. این احتمال قریب به یقین، یکی از مهمترین عوامل بازدارنده مقابل حمله آمریکا به ایران محسوب میشود.
همه اینها به این معناست که موفقیت آمریکا در تعیین سرنوشت جنگ در صورت تصمیم به انجام یک حمله محدود نظامی به ایران لزوماً نیازمند بازگشت این کشور به یکی از دو سناریوی غیرممکن قبلی، یعنی حمله هستهای یا اشغال کامل ایران، خواهد بود که در مجموع یک چرخه باطل را تشکیل میدهد. این چرخه باطل، همان پاسخ به این سؤال است که چرا آمریکا نه تا الآن به ایران حمله نظامی کرده و نه در آینده به این کشور حمله نظامی خواهد کرد. البته جنگ حتی محدود نظامی میان ایران و آمریکا پیامدهای بیحد گستردهتری هم خواهد داشت که سد نفوذناپذیری مقابل تصمیم واشینگتن به ورود به چنین جنگی تشکیل دادهاند. این پیامدها مفصلاً در قسمت بعدی این مجموعه گزارش بررسی خواهند شد.
سناریوی چهارم: جنگ سایبری
حمله سایبری علیه ایران یکی از سناریوهای دیگری است که کارشناسان در مورد احتمالات جنگ میان ایران و آمریکا آن را بررسی میکنند. اگرچه این جنگ لزوماً زیرمجموعه جنگ نظامی (که موضوع این مجموعه گزارش است) قرار نمیگیرد، اما در اینجا از بررسی این سناریو نیز غفلت نمیکنیم. عمدتاً آسیبی که بدافزار استاکسنت به عنوان یکی از قویترین سلاحهای سایبری تاریخ به سانتریفیوژهای هستهای ایران در تأسیسات نطنز وارد کرد (جزئیات بیشتر) به عنوان نمونهای از جنگ سایبری آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران برشمرده میشود که البته موضوع جدیدی هم نیست. با این وجود، منظور از حمله سایبری علیه ایران در معنای گستردهتر، تلاش برای از کار انداختن زیرساختهای حیاتی ایران، مثلاً شبکه توزیع نیرو، با استفاده از امکانات سایبری است. در اینباره نیز چند نکته لازم به ذکر است:
◄ به اعتراف بسیاری از کارشناسان حوزه دفاعی در آمریکا، ایران از ظرفیتهای سایبری فوقالعاده پیشرفتهای برخوردار است [۲۰] که این کشور را یکی از برترین کشورهای دنیا در حوزه سایبری تبدیل کرده است. بنابراین اگر واشینگتن بخواهد دست به یک تهاجم گسترده سایبری (فراتر از خرابکاریهای سایبری در گذشته) بزند، تهران نیز احتمالاً خواهد توانست با حملهای مشابه اقدام به انتقامجویی کند. با توجه به جایگاه و وزن متفاوت فناوریهای سایبری در حوزههای مختلف در آمریکا با ایران، دور از ذهن نیست که یک ضدحمله سایبری علیه آمریکا (حتی اگر در مقیاس کوچکتری نسبت به حمله احتمالی این کشور انجام شود) پیامدهای بسیار گستردهتری به خصوص در اقتصاد و اعتبار آمریکا به جای خواهد گذاشت و بنابراین آمریکاییها بعید است به فکر یک حمله پیشدستانه و گسترده از نوع سایبری بیفتند.
◄ حمله سایبری به تنهایی نخواهد توانست دردی از آمریکاییها دوا کند و تنها به عنوان مکمل سناریوهای قبلی کارساز خواهد بود. به علاوه، چنین حملهای ممکن است پیامدهای غیرقابلپیشبینیای داشته باشد و چهبسا اگر از خط قرمز ایران عبور کند، جرقه آغاز واکنش نظامی ایران را بزند. بنابراین میتوان تصور کرد که اگر آمریکاییها بخواهند رسماً و علناً وارد درگیری با ایران شوند، انجام یک حمله نظامی (بدون در نظر گرفتن حلقه باطلی که توصیف شد) برایشان اقدامی منطقیتر از یک حمله گسترده سایبری خواهد بود.
جنگ سایبری یکی از سناریوهای احتمالی درگیری میان ایران و آمریکاست، اما تهران در این حوزه اصلاً دستوپابسته نیست (+)
در همینباره بخوانید:
›› استاکسنت: آخرین عملیات آمریکا و اسرائیل برای توقف برنامه هستهای ایران پیش از برجام
گزارش فوق، سناریوهای جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا را ترسیم کرد و نشان داد هیچیک از این سناریوها نخواهد توانست اهداف احتمالی مدنظر واشینگتن در اقدام نظامی علیه تهران را تأمین کند. این گزارش بخش دوم از یک مجموعه سهگانه است که بخش اول آن درباره مقدمات لازم برای آغاز جنگ میان تهران و واشینگتن بود. بخش اول این مجموعه را میتوانید از اینجا بخوانید. بخش سوم و پایانی این گزارش درباره پیامدهای جنگ با ایران برای دولت ترامپ، نظام آمریکا و برای تمام دنیا، به علاوه یک گزارش پیوست به این مجموعه طی روزهای آینده در مشرق منتشر خواهند شد. در گزارش بعدی، آماده نبودن مقدمات جنگ و ناکارآمدی سناریوهای احتمالی حمله به ایران را نادیده خواهیم گرفت و نشان خواهیم داد اگر آمریکا به شکلی جنونآمیز به ایران حمله کند، چه پیامدهایی دامنگیر این کشور و دنیا خواهد شد.
در همینباره بخوانید: