به گزارش مشرق، عدهای برای دفاع از حجاب تمایل دارند آن را از سویههای سیاسی خالی کنند. آیا حجاب و بیحجابی ماهیتا مقولهای سیاسی است؟ حجاب در تصمیمگیریهای سیاسی ما از چه اولویتی برخوردار است؟ این مسأله را باخانم رقیه فاضل، دانشجوی دکتری علوم تربیتی و فعال فکری-فرهنگی مشهدی در میان گذاشتیم و با او گفتوگو کردیم.
ظاهرا «حجاب» بهعنوان مسألهای مستقل و فینفسه بین برخی از مذهبیها اهمیتش را از دست داده است و درمقایسهبا مسائلی مثل اقتصاد و... درجهدوم شده است. نظر شما دراینباره چیست؟
در فضای مذهبی و حزباللهی درباره اینکه مسألهای به اسم بیحجابی و بیبندوباری وجود دارد، شکی نیست. گروههای مختلف میگویند این مسأله وجود دارد. البته، در پرانتز میگویم که موضوع عفاف و حجاب را خیلی با نگاه «تهرانی» نبینیم. مشکل بسیاری از تحلیلگران فرهنگی-اجتماعی ما این است که در تهران مینشینند و درباره مسائل بزرگ کشور توصیف و تحلیل ارائه میدهند. حتما باید بالای شهر تهران و کلانشهرها دیده شود؛ اما مشاهدات من میگوید وضعیت روستاها، شهرستانها و مناطق محروم خیلی متفاوت است؛ بهخصوص اگر روستا تولیدی باشد، وضعیتش خیلی فرق میکند اما اگر تولیدی نباشد، نزدیکتر به شهر است. همچنین، نباید این قبیل موضوعات را رسانهزده تحلیل کرد. باید در کف جامعه حضور داشت و تحلیل کرد. بهطورکلی نمیتوان این امر اجتماعی را با یکسانپنداری سادهسازی کرد. حدود سه جریان در تحلیل مسأله حجاب در میان مذهبیها وجود دارد: ۱. عدهای موضوع را بهصورت روانشناختی تحلیل میکنند و میگویند حجاب سختیهایی دارد؛ بههمیندلیل فرد ،حجاب را انتخاب نمیکند؛ چون تحلیل شخصی است و راهحلها هم در آگاهیبخشی و تشویق افراد خلاصه میشود؛ ۲. عده دیگری هستند که اجتماعیتر تحلیل میکنند. این نگاه البته تا حدی درست است. میگویند نهادهای اجتماعی برهم اثر میگذارد و نهاد اقتصاد بر فرهنگ اثر میگذارد؛ بنابراین، مسأله بیحجابی را ناشی از وضعیت داخلی کشور میدانند و مشخصا میگویند چون حکومت بهنام اسلام است، وقتی مردم از وضعیت اقتصادی نارضایتی میبینند، طبیعتا دینداریها سستتر خواهد شد و این موضوع خودش را در مقوله حجاب نشان میدهد؛ ۳. تحلیل دیگری وجود دارد که عامل دیگری را درباره حجاب دخیل میداند و البته دو عامل قبلی را هم انکار نمیکند.
من خودم با این تحلیل سوم موافق هستم. حجاب هم انتخابی شخصی است و عوامل روانشناختی دارد؛ مثلا دلیل بیحجابیها در سنین مختلف باتوجهبه ویژگیهای روانشناختی متفاوت است. وضعیت داخلی کشور و حکومت هم بر بیحجابی اثرگذار است؛ اما سطح تحلیل فراتر از این است. نگاه سوم عامل دیگری را هم دخیل میداند و میگوید وقتی جامعهای علیه نظام سلطه قیام و آن را رد کرده است، طبیعتا دشمن بیکار نمینشیند؛ دشمنی که یکی از سیاستهای اصلیاش اسلامزدایی از کشورهای مسلمان است و این سیاست را اعلام هم میکند. برای مثال، وقتی استعمارگران انگلیسی مقاومت مسلمانان را در هند میبینند، میگویند ما برای سیادت در منطقه، هند را لازم داریم و برای اینکه در هند بمانیم، باید با مسلمانان مبارزه کنیم. از این گونه اعترافات الی ماشاءالله وجود دارد. اسلام، دین مبارزه با ظلم است. طبیعتا نظام سلطه از دین رهاییبخش هراس دارد و باید با آن مقابله کند و روح جهاد را از آن بگیرد. یکی از راههایش این است که جامعه را بهسمت بیبندوباریهای اخلاقی ببرد. جوانی که در عرصه شهوات باشد، دیگر نمیتواند مبارز باشد. روانشناختی هم بر این موضوع صحه میگذارد. سقوط تمدن آندلس هم از همین جنس بود. جوانی که اهل رخوت و سستی باشد، راحتتر سرنگون میشود. انقلاب الجزایر هم نمونه دیگر است. اگر تحلیل فرانتس فانون را بخوانید، میبینید استعمارگر بیبندوباری را بهعنوان فتح قلوب جامعه نگاه میکند. حتی اگر معتقد باشیم نظام اقتصادی و سیاسی روی حجاب اثر میگذارد، میتوانیم بپرسیم این نظام را چه کسانی باید اصلاح کنند؟ آیا کسی که نتوانسته بر شهوت شخصی خودش غلبه کند، میتواند مبارزهای بزرگ در عرصه اجتماعی رقم بزند؟ البته، ما نمیگوییم همه آدمهای باحجاب اهل مبارزه هستند؛ اما طبیعتا کسی میتواند اهل مبارزه باشد که مبارزههای کوچک و اولیه را انجام داده باشد. هر جامعهای اگر بخواهد پیشرفت کند، نیاز به «ایثار» دارد. وقتی شهوترانی و لذتهای آنی انسان اصل قرار بگیرد، عنصر ایثار در جامعه خواهد مرد. طبیعی است که نظام استکبار برای رواج این بیبندوباریها و تضعیف ارادهها برنامهریزی و عمل کند. ترویج این موضوع درکنار تضعیف هویت جواب میدهد. جوانی که احساس عزتنفس نداشته باشد، خیلی راحت سست میشود.
بعضی میگویند حجاب را سیاسی نکنید. این گرایش را در مقام تحلیل و در مقام ترویج توضیح بدهید.
ما حجاب را سیاسی نکردیم. حجاب سیاسی است و بیحجابی بهنوعی ابزار سیاسی دشمن شده است.
حجاب و بیحجابی ابزار سیاسی است یا اساسا ماهیتی سیاسی هم دارد؟
ماهیت حجاب اگر اعلام پایبندی به جبههالله باشد، طبیعتا ابراز برائت از جبهه طاغوت خواهد بود؛ بههمیندلیل، سیاسی است. دینداری ما اینطور است. البته به این معنا نیست که هر کسی که چادر میپوشد و حجاب دارد با انقلاب اسلامی همراه است؛ اما دینداری مخصوصا پس از انقلاب سیاسی است. ما احیاشده حضرت امام ؟ره؟هستیم و دینی را میفهمیم که میگوید
«أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ». خودبهخود تکتک آموزههای این دین سیاسی است. هر امری وقتی «هویتی» شد، سیاسی میشود. برای دشمن ما هر بیحجابی فتح قلب و سنگر است.
این نگاه در مقام تبلیغ حجاب برای عموم مردم چه دستاوردی دارد؟ ما بگوییم حجاب سیاسی است و اجتناب از طاغوت در آن است، مفید است؟
همه عوامل در بیحجابی دخیل بوده است. ما وجود دشمن را هم نمیتوانیم انکار کنیم. این فضای شاهسلطانزدگی باید از بین برود. خودش اعتراف میکند از بودجهاش برای براندازی، فلان درصدش بودجه فرهنگی است. علل بیحجابیها بسیار متفاوت است. عدهای حکم حجاب و فلسفهاش را نمیدانند. عدهای بهدلیل ناکارآمدیهای حکومت دینی بیحجابی را انتخاب کردهاند. لایه دیگر مربوط به تقابل میان جمهوری اسلامی و نظام سلطه است. زمانی دعوا بر سر هستهای بود، زمانی دیگر موشکی و زمانی هم حضور منطقهای ایران. گام بعدی تأکید جدی بر مباحث حقوق بشری و آزادیهای فردی است. اینها ابزار فشار بر جمهوری اسلامی است. وقتی میبینیم کمپینهای مختلفی را آدمهای خودفروخته راهاندازی میکنند، نمیتوان آن را تصادفی دانست و فارغ از مسأله هستهای، موشکی و حضور منطقهای تحلیل کرد. قضایای اخیر دانشگاه تهران هم دور از این قضیه نیست. یکی از بحثهای عمده حقوق بشری هم آزادی حجاب و پوشش است. اینها بحث سیاستزده نیست. قبلا مثلا بحث قصاص مطرح بود؛ اما الان بحث پوشش و «حجاب اجباری» را مطرح میکنند. الان جریانی در مسوولان ما وجود دارد که میگوید حکومت نیامده است مردم را به بهشت ببرد؛ تحلیل غلطی که آدرس غلطی داد: اولا حکومت وظیفهاش به بهشتبردن مردم است و ثانیا حجاب اجباری نیامده است فرد محجبه را به بهشت ببرد، آمده است فضا را برای دینداری سهل کند و جلو کسی را بگیرد که میخواهد مردم را به دوزخ ببرد. مقابله با بیحجابی هم بهمعنای اجبار به حجاب در فضای خصوصی است. در فضای اجتماعی میخواهد با بیبندوباری مقابله کند، نهفقط از این بابت که چشمها پاک بماند؛ بلکه از این باب که اثرهای تمدنی و سیاسی جدی دارد.
بعضی از عدالتگرایان و بعضی از سیاستگرایان که اتفاقا گاهی با هم خیلی بد هستند، هر دو میگویند چرا جمهوری اسلامی اینقدر برای حجاب هزینه میدهد؟ آزادش کند و خلاص! نظر شما درباره این حرف چیست؟
من با این دستهبندی موافق نیستم. عدالتخواه واقعی مسأله حجاب را کنار نمیگذارد. البته، مسأله حجاب بسیار ظریف است. محافظهکارانی در سالهای گذشته بودند که برای اینکه با فساد اقتصادی مقابله نشود، دعوای ساختگی و عملیات ایذایی در موضوع حجاب درست میکردند؛ چرا عدهای از دوستان ما الان میترسند برای حجاب تبلیغ کنند؟ چون قبلا کسانی به حجاب پرداختهاند که اساسا دغدغهشان حجاب و بیحجابی مردم نبوده است. جالب بود در فضایی که حضرت آقا بحث عدالت اقتصادی را در دولت سازندگی مطرح میکردند، اوج فعالیتها درباره حجاب اتفاق میافتاد. اینها عملیات ایذایی برای انصراف اذهان بود و بهنوعی نامردی بود. ما دیدیم بعدا خودشان عَلَمداران تبلیغ بیبندوباری در فضای سیاسی شدند؛ چون فکر کردند شعار حجاب رأیآور نیست و درواقع، اینها بهدنبال رأی هستند. دعواهای زرگری در حوزه حجاب تا حد زیادی سیاسی بود. وقتی جوانان حزباللهی و دغدغهمند بگویند بااحتیاط درباره حجاب حرف بزنیم، ما میفهمیمشان؛ اما آن پیرمردهایی که در دورهای میدیدیم خودشان چگونه درباره حجاب کار میکردند و الان برای رأیآوردن بر سر موضوعاتی مانند حجاب میزنند که رأی بیاورند.
درباره اینکه بعضی از اشخاص نسخه لبنان را برای ایران در حوزه حجاب میپیچند، نظر شما چیست؟
دوستان دلسوزی هستند که میگویند در لبنان پوشش آزاد است و اگر کسی واقعا مسلمان باشد، چادر و حجاب دارد. بحث این است که قضیه ایران با لبنان بسیار متفاوت است. برای لبنان مثل ایران دشمن خارجی وجود ندارد که بخواهد انقلاب را از پا دربیاورد. اگر ما میخواستیم مثل لبنان عمل کنیم و بگوییم انقلاب کردیم؛ اما با پوشش مردم کاری نداریم، مطمئن باشید پیشرفتهای الان را نداشتیم. در جامعهای که بیبندوباری باشد، پیشرفت حاصل نمیشود. قانون حجاب جزو بصیرتهای امام بود. اگر بیحجابی همانطور پیش میرفت، وضعیت کنونی ما مثل لبنان هم نبود و معلوم نیست در کدام درهای سقوط کرده بودیم. مطمئنیم شهیدی که از جانش بگذرد، هم وجود نداشت. مثلا اگر جوانی از سال ۵۹ تا ۶۷ در شهوات غوطهور بود، میتوانست از جانش بگذرد؟ بذرهایی که بعدا به «احمدیروشن»ها تبدیل شدند، در فضایی رشد میکنند که پالایش محیطی صورت گرفته باشد. فهم انقلاب اسلامی در ایران بسیار مهم است.
البته، فهم وضعیت کنونی لبنان هم خیلی مهم است. الان شیعیان و مسلمانان لبنان گروه کوچکی هستند.
بله، واقعا در سختی هم بهسر میبرند. اینطور نیست که دینداری در لبنان آسانتر از ایران باشد.
اگر نکته دیگری دراینزمینه دارید، بفرمایید.
بعد از مدتیکه با دانشآموزان، دانشجویان و طلبهها ارتباط دارم، درک کردهام اگر بخواهیم این مسأله را حل بکنیم، راهحلی که به ذهن بنده میرسد، این است که نگاهمان باید نگاه فاتحانه باشد. ما میخواهیم دختر ما محجبه باشد. شروع میکنیم درباره حجاب با او حرف میزنیم. میخواهیم به نقطه ۱۰۰ برسیم، ۲۰ میگیریم. نگاه ما فاتحانه نیست. اگر نوجوان ما اهل آرمانهای انقلاب، مبارزه و عدالتخواهی باشد، قضیه حجاب هم حل خواهد شد. انصافا چادر نگهداشتن سخت است؛ اما اگر ما قلههای بلندی را به نوجوان نشان دهیم، این آرمانخواهی نوجوان را محجبه هم خواهد کرد. بیانیه گام دوم حضرت آقا را ببینید چقدر آرمانگراست. مشکل ما این است که دین را منظومهای نمیبینیم.
*صبح نو