در هفته عفاف، حجاب و خانواده، درباره موضوع مهم وضع شناسی خانواده در سینما و بازنمایی صحیح از آن به گفتگو با دکتر ابوالفضل اقبالی پژوهشگر حوزه مطالعات زنان و خانواده پرداختیم. خانواده در جامعه ما به دلیل اهمیتی که دارد در سینما نیز همواره مورد توجه بوده است و عموما در جشنوارههای داخلی و خارجی آثار برتر از ژانر اجتماعی انتخاب میشوند. طبیعتا مردم نیز به عنوان مخاطبین سینما به عنوان جامعه هدف به الگوبرداری از فیلمهای اجتماعی میپردازند، بنابراین اهمیت سینمای اجتماعی ایران و نحوه درست بازنمایی از آن از اهمیت روشنی برخوردار است که در این گفتگو تلاش شده است تا به آن بپردازیم.
آقای اقبالی لطفا در ابتدا باتوجه به اهمیت سینمای اجتماعی و نقش آن در زندگی مردم، به یک بررسی کلی از سیمای خانواده و زن در سینمای ما بپردازید و از آن یک وضع شناسی ارائه کنید.
نکته اولی که درباره سینمای ما و خانواده میتوان گفت این است که سینمای ما اساسا خانواده محور نیست بلکه به نوعی ضدخانواده یا ضد ارزشهای خانواده است. این مقوله بیشتر شامل 10 تا 20 سال اخیر سینمای ما است، تا قبلتر از آن باز شاهد خانواده و خانواده محوری بودیم و فیلمهای خوبی مانند «مادر» علی حاتمی داشتیم که روایت مناسبی از خانواده در آن وجود داشت و موفق هم بودند.
بخشی از این پدیده متاثر از واقعیتهای اجتماعی ما است که در آن تا حدودی جهت تحولات خانواده دچار ضعف شده است و سینما هم میخواهد بازنمایی آن را بکند و متاسفانه بیشتر بخش خالی لیوان بازنمایی میشود تا نیمه پر آن. از طرف دیگر برخی از فیلمسازان که سبقه روشنفکری دارند نیز از طبقه و قشر خاصی هستند که در آن آسیبهای خانوادگی وجود داشته است و سبک زندگی آنان به نوعی درگیر مصادیقی مانند طلاق و گرفتاریهایی از این قبیل است و بنابراین سینما بیشتر به سمت این سبک روایت پیش رفته است.
مثلا فیلم «برف روی کاجها» آقای پیمان معادی بیشتر ناظر به زندگی عده خاصی است که در طبقه اجتماعی آنان بروز و ظهور داشته است یا فیلم «پل چوبی» باز درگیریهای این عده را دارد نشان میدهد. بنابراین نمیتوانیم بگوییم این سینما نمایانگر زندگی در جامعه ایرانی است. علت دیگر آن برمیگردد به اختلافات ارزشی طیف غالب هنرمندان جامعه ما. واقعیت آن است که سبک زندگی جامعه هنری ما با ارزشهای اسلامی و ایرانی فاصله دارد و تمایلشان بیشتر به بازنمایی زندگی خودشان است. مثلا یکی از مسائل مهم خانواده ما بعد خانوار است مانند کودک که در آن خیلی کم نمایش داده میشود و اساسا مزاحم است. مثلا در فیلم اخیر آقای خسرو معصومی کلا کودک مزاحم داریم و رسما یک موجود دست و پاگیر است که فقط دارد اذیت میکند و همه را با بازیگوشیهای خود کلافه کرده و پدر را وادار میکند که او را دعوا کند. یا اینکه اساسا تمایلی به بچه و افزایش بعد خانواد وجود ندارد و مساله این طیف نیست. در حالی که ما معتقدیم که یک خانواده خوب خانوادهای است که در آن بچه وجود دارد و در هویت بخشی به آن کاملا موثر است و نشان از شادابی و پویایی و کارآمدی خانواده دارد.
زن در سینمای ما اول شاغل و محصل است بعد همسر و مادر
نکته دیگر بحث نقش زن در خانواده است که کاملا محوری است و رکن و اساس خانواده در خانه تلقی میشود. اسلام معتقد است که زن ابتدا همسر و مادر و مدیر خانه و خانواده است بعد رسالتها و نقشهای اجتماعی آن موضوعیت دارد ولی در نگاه هنرمندان ما اولا نقش اجتماعی زن است که اهمیت دارد لذا نگاه فمینیستی در این طیف پررنگتر است. افرادی مانند خانم تهمینه میلانی، رخشان بنی اعتماد و یا خانم پوران درخشنده سینماگران اساسا فمینیست هستند. یا فیلمسازان دیگری هستند که اساسا ارزشهایشان مبتنی بر مدرنیته است زیرا همواره بر نقش اجتماعی زن بیشتر تاکید میکنند که تحصیلکرده است و موفق تا اینکه در خانه و خانواده باشد یا در حال نقد زن سنتی از این منظر هستند و به دنبال مدرن کردن زن ایرانیاند.
اگر در مصاحبهها و گفتگوهیشان از شخصیتهای دینی میگویند یا به نوعی مطالبی را بیان میکنند که در کلام بزرگان دینی دیده میشود، باید گفت که در حقیقت خوانش شخصی خودشان را از دین قرائت میکنند و در فیلمها چیز دیگری را رسما نشان میدهند و آن مطالب دینی را به نحوی مصادره به مطلوب میکنند. آنان بیشتر از اینکه خود واقعیت دینی برایشان اهمیت داشته باشد تطبیق دین با ارزشهای خودشان مهم است نه برعکس. برای همین ما قطعا نمیگوییم که زن باید در چاردیواری خانه محصور باشد ولی در نظام اولویتی ما اول خانه و خانواده است و بعد نقش اجتماعی آن که فرمایشات رهبری و محتوای دینی ما نیز همین را میگوید.
با وصال تازه عشق آغاز میشود
آسیب دیگری که در سینمای ما نسبت به خانواده وجود دارد این است که عشق در آن عشق میان زن و شوهر نیست بلکه عشق دختر و پسری است. واقعا آخرین فیلم موفق و جدیدی که در آن عشق میان زن و شوهر را به خوبی دیدیم کدام بوده است؟ یکی از نمونههای مطلوب آن در تلویزیون سریال همسران است. در درام طبیعتا رگههایی از عشق وجود دارد که مقوله عاطفی است و مخاطب با آها ارتباط برقرار میکند. در این فیلمهایی که گفته شد کنشگر این عشق و روابط زن و شوهر نیستند بلکه دختر و پسر هستند. چه اشکالی دارد که این روایت درباره زن و شوهر باشد و روایتگر یک عشق پرشور یک مرد به همسرش باشیم تا یک عشق حرام یک مرد مجرد به یک زن مانند فیلم «برف روی کاجها» یا شیوه بازگشت به عشق اول که در «پل چوبی» میبینیم.
عشق این آثار عشق همسران نیست عشق افرادی است که دچار هجران هستند و هیچ وقت هم به هم نمیرسند و پایانش تلخ است یا به جدایی میرسد. اگر سینمای ما میخواهد روایتگر خانواده اصیل و سالم باشد باید بجای روایتگری عشق های دختر و پسری به عشقهای همسران در خانه و خانواده برسد. الان گفتمانی که وجود دارد این است که عشق تا قبل از وصال عشق است و باید همیشه در این دوری بماند درحالی که بیان دین ما این است که زمانی که وصال رخ میدهد میشود تازه عشق حقیقی ایجاد شده و تنور عشق با وصال گرمتر میشود ولی در سینمای ما این جابجایی اتفاق افتاده است. در فیلم «شبی که ماه کامل شد» این عشق را میبینیم که بعد از وصال تازه گرمتر میشود و سیمای زیبای خود را پیدا میکند.
ما در مباحث خانواده که با مخاطبین خود در کارگاههای مشاوره و خانواده داریم به جوانان میگوییم که ازدواج مقدمه عشق است نه عشق مقدمه ازدواج. ما باید عاقلانه انتخاب کنیم و عاشقانه زندگی کنیم. باید هنگام انتخاب در زندگی احساس و عاطفه را کنار بگذاریم و با عقل انتخاب کنیم و بعد از انتخاب و شروع زندگی با عشق حرکت کنیم.
مساله دیگر که در این سالهای سینمای ایران بسیار دیده میشود خیانت است. خاطرم است که در جشنواره سال 91 سونامی خیانت وجود داشت که همانطور که گفتم ناشی از تاثر پذیری قشر هنرمندان از قشر خاص خودشان است و نتیجه این میشود که 5 فیلم یک جشنواره اختصاص به خیانت پیدا میکند. درحالی که فرهنگ دینی و ملی ما مبتنی بر اعتماد و تحکیم روابط میان زن و شوهر است و خیانت هم در خود جامعه دیده رایج و شایعی نیست بلکه در برخی از شهرها بعضا دیده میشود ولی متاسفانه در سینمای ما و در نگاه هنرمندان برجسته سازی شده است.
اگر هم سینمای ما دارای موضوع خانواده نیست غالبا در بستر خانواده روایت میشود، حتما یک رابطه زن و شوهری وجود دارد، یک رابطه پدر و فرزندی وجود دارد و در نهایت یک رابطه خانوادگی به درام قوام بخشیده است؛ اصلا در جامعه ما درام با روابط خانوادگی قوام میگیرد حتی اگر به صورت خاص موضوع آن خانوادگی نباشد. چون باز ناظر به خانواده یا بخشی از مسائلی است که به تشکیل خانواده منجر خواهد شد مانند عشقی که قرار است به تشکیل زندگی برسد.
در سینمای طراز خانوادگی الگو سازی صحیح در کنار بازنمایی مشکلات است
شما یک وضع شناسی از سیمای خانواده در سینمای ایران کردید؛ حالا اگر بخواهیم چهره شایسته و درستی از خانواده در آن نشان بدهیم چه ویژگیهای باید داشته باشد؟
نگاه من این است که بخشی از سینمای اجتماعی ما باید بازنمایی جامعه باشد و این را قبول دارم ولی یک بخشی از آن باید ناظر به الگو سازی برای همان جامعه باشد. کار رسانه نیز اساسا همین است که باید الگو سازی در جامعه در بخشهای مربوط به خود بکند. آنجایی که نیازداریم تا کارگردان به بازنمایی بپردازد، بله باید با نگاه جامعه شناختی فیلم را ساخت؛ مثلا الان طلاق بحران است و کارگردانی میآید درباره طلاق فیلم میسازد؛ مشکلی نیست. اما در عین حال باید روش و شیوه درست سبک زندگی را نیز الگو سازی کنیم و به مخاطب نشان بدهیم. به نظر من باید قدم اول را در ساخت درام خانوادگی، محوریت بخشی عشق زن و شوهری سالم و به دور از خیانت قرار داد.
نکته دیگر برای الگوسازی این است که باید بچه را وارد قاب سینما کنیم و بگوییم که با حضور بچهها خانه و خانواده گرمتر میشود و هویت واقعی خود را پیدا میکند. در روابط میان اعضای خانواده مطلوب واقعی ما گذشت، ایثار، فداکاری و همدلی وجود دارد ولی در روابط خانوادگی سینمای ما خیانت و یا تاکید بر حقوق فردی و شخصی یا ظلم مرد به زن. ما اگر بخواهیم سینمای خانوادگی طراز و الگو پرداز بسازیم باید بر محورهای فوق تاکید کنیم تا خیانت و طلاق و دعوا و خشونت. احترام متقابل در میان اعضای خانواده باید وجود داشته باشد که تقریبا در سینمای خانواده ما رنگ باخته است و سینمایی شده است که بیاحترامی کوچکتر به بزرگتر به وفور دیده میشود.
پس به نوعی نه باید خیلی سفید و شعاری خانواده را در سینما ساخت و نه خیلی سیاه بلکه به نوعی خاکستری که اکثرمردم به آن جذب شوند. واقعیت امروز جامعه ما خاکستری است، یعنی شامل هم مشکلات و گرفتاریها درونی و بیرونی است و هم دارای محاسن فراوان خود. ولی سینمای ما تلاشش بر روایتگری سیاه از خانواده است. بلکه باید رئال ساخت که در آن هم وجوه مثبت و هم وجوه منفی وجود دارد.
در سینمای غرب ایده بازگشت به خانواده پررنگ شده است
اقای اقبالی در سینمای هالیوود با وجود مشکلات فراوانی که در حوزه خانواده مانند ازدواج سفید، بحرانهای جنسیتی مثل ازدواج همجنسگرایان، فرار از خانه و زندگی مجردی وجود دارد سینمای نشاط و مثبتی درباره خانواده دیده میشود و تلاشش این است که امیدآفرینی و حتی حل مسائل و مشکلات را بیان کند. به نظر شما علت آن چیست و چرا در سینمای ما این نگاه وجود ندارد؟
امروز در جوامع غربی ایده بازگشت به خانواده بسیار پررنگتر شده است. سیاستهای خانوادهگرا و بازگشت به خانواده در آن بسیار چشمگیر شده است.قوانین حمایت از والدگری و پدری و مادری دیده میشود و سیاستهای جنسیتی مبتنی بر نفی رویکردهای افراطی فمینیستی است.
بعد از انقلاب جنسی در غرب، زن که در خانه و خانواده پررنگ بود کم کم نفی شد و به صورت افراطی به حاشیه رانده شد. بعد از آنکه بحرانهای اخلاقی و خانوادگی ایجاد شد رویکردی بوجود آمده است تحت عنوان فمینیست خانوادهگرا که معتقد است احقاق حقوق زن در خانه و خانواده میسر خواهد شد و باید به تفاوتهای زن و مرد توجه کنیم و برگردیم به طراحی نقشهای زن و مرد در خانواده و اینکه زن و مرد باید در جامعه کاملا مانند هم باشند و کار کنند را باید طرد کنیم. لذا این نگاه بازگشت به خانواده در جامعه رخ داده است و دارد در سینما خودش را نشان میدهد. نمیگویم که رویکرد غالب هالیوود خانواده محوری است ولی رگههای آن دارد پررنگ میشود. چون ضرورت خانواده را حس کردند و این مسیر را یکبار تا انتها رفتند و برگشتند. بحرانهای زوال خانواده برای آنهااثبات شده است و به خود گفتند که باید برگردیم به تقویت خانواده به عنوان اساس جامعه.
خانواده محوری در سیاستگذاری حوزه زنان و خانواده باید در اولویت باشد
اما در کشور ما این اتفاق نیافتاده است و بخشی از آن هنوز در مسیر رفت هست و متاسفانه نمیخواهیم از تجربه غرب استفاده کنیم. حرکت جامعه ما به سمت ارزشهای مدرن چیزی است که یکبار تمدن غرب رفته است و آن را در صد سال گذشته تجربه کرده است و امروز با بحرانهای آن درگیر است. در سیاستگذاریهای ما هنوز خانواده محوری پررنگ نشده است بلکه فعلا نتیجه آن سیاستگذاریها خانواده ستیزی شده است. زمانی که قوانین حوزه اشتغال، زن و خانواده را میبینیم متوجه میشویم که رویکرد غالب در آن به نوعی گذر از خانواده و بیرون کشیدن زن از خانواده است. اشتباه آن نگاه این بود که به بهانه استفاده از ظرفیت زن در جامعه برای پیشبرد اهداف انقلاب عملا نگاه فمینیستی را حاکم کردم. در این نگاه زن طراز جامعه ما زنی است که تحصیلات عالیه دارد، شاغل است وبعد در خانه و خانواده نقش مادر و همسر دارد و متاسفانه همین نگاه در حال ترویج در سینمای ما است.
اگر نظام سیاستگذاری ما تغییر کند و کمکم تحولات آن در جامعه ایجاد شود میتوان بعد از آن به تغییر در فضای سینما هم امیدوار بود. ولی چون مسئولین و جامعه از ضرورت خانواده غفلت کردهاند در حال تجربه مسیر غرب هستیم. البته غلبه در جامعه ما با رویکرد سنتی و دینی است اما نسبت به گذشته وقتی روند را مورد مطالعه قرار میدهیم، جهت مسیر به سمت مدرنیزاسیون است و دارد در برخی از خانوادهها از سنت فاصله میگیرد و به سمت مدرنیته میرود. اما اگر سینمای اجتماعی ما در نقطه مرزی مدرنیته باشد، خانوادهها و جامعه از آن فاصله بسیار دارد و به سنت نزدیکتر است ولی نگاه روشنفکری در حال جهت دهی خود به سمت مدرنیته است. اما اگر هنرمندان ما به این ضرورت برسند میتوانند حتی با قدرتی که سینما دارد در استحکام حفظ ارزشهای خانوادگی کمک رسان باشند.