گروه فرهنگی مشرق ـ ديدن «قلادههاي طلا» آدابي دارد: بايد اولش بروي و دستکم ده فيلم بخش مسابقه جشنواره فيلم فجر را ببيني؛ بعد يک گوشه پيدا کني و «خيابانهاي آرام» کمال تبريزي را روي دور تند نگاه کني؛ آخرش که خوب گرم شدي، بنشيني و «گزارش يک جشن» ابراهيم حاتميکيا را تماشا کني. اگر خوب حرص خوردهاي و لجت درآمده، ديگر وقت ديدن «قلادههاي طلا»ست.
«قلادههاي طلا» قله سينماي ايران در سال 1390 است: يک تابلوي مينياتوري جهاننگر درباره هشت ماه دفاع از جمهوريت نظام اسلامي؛ يک نخ تسبيح براي ذهنهايي که نتوانستهاند تکههاي وقايع نفسگير فتنه 1388 را به هم وصل کنند و يک دروازه اميد براي دلزدگان از افسردگي سينماي ايران.
ابوالقاسم طالبي در «قلادههاي طلا» توانسته با کشف ضرباهنگ درخور سينما، ماجراهاي بسياري را به نمايش بگذارد و حرفهاي زيادي بزند: جاسوسي خبره، زخمخوردگاني در کمين، اشراري سرکش و خيانتکاري در لابهلاي مردمي فريبخورده به جنگ جمهوريت آمدهاند تا شکست خود در صندوقهاي رأي را در کف خيابان جبران کنند.
تصويرسازي استادانه طالبي از اين کشمکش جبهه باطل با جبهه حق، «قلادههاي طلا» را به اثري پرکشش، جذاب و پرمخاطب بدل کرده است. جذابيتي که «تلفن همراه رييس جمهور» علي عطشاني و «در انتظار معجزه» رسول صدرعاملي؛ آن را در رؤياهاي شبانهشان آرزو ميکنند.
«قلادههاي طلا» قله سينماي ايران در سال 1390 است: يک تابلوي مينياتوري جهاننگر درباره هشت ماه دفاع از جمهوريت نظام اسلامي؛ يک نخ تسبيح براي ذهنهايي که نتوانستهاند تکههاي وقايع نفسگير فتنه 1388 را به هم وصل کنند و يک دروازه اميد براي دلزدگان از افسردگي سينماي ايران.
ابوالقاسم طالبي در «قلادههاي طلا» توانسته با کشف ضرباهنگ درخور سينما، ماجراهاي بسياري را به نمايش بگذارد و حرفهاي زيادي بزند: جاسوسي خبره، زخمخوردگاني در کمين، اشراري سرکش و خيانتکاري در لابهلاي مردمي فريبخورده به جنگ جمهوريت آمدهاند تا شکست خود در صندوقهاي رأي را در کف خيابان جبران کنند.
تصويرسازي استادانه طالبي از اين کشمکش جبهه باطل با جبهه حق، «قلادههاي طلا» را به اثري پرکشش، جذاب و پرمخاطب بدل کرده است. جذابيتي که «تلفن همراه رييس جمهور» علي عطشاني و «در انتظار معجزه» رسول صدرعاملي؛ آن را در رؤياهاي شبانهشان آرزو ميکنند.
ابوالقاسم طالبي با بازي گرفتن از صدها بازيگر در صحنههاي اردوکشي خياباني، نشان داده که به خوبي از پس اين آزمون دشوار کارگردانان برميآيد. آزموني که البته کمال تبريزي و ابراهيم حاتميکيا در آن مردود شدهاند.
از سوي ديگر، نمايش ديدني تعقيب و گريز جاسوسان بيگانه با مأموران وزارت اطلاعات، صحنههاي ديدني را خلق کرده است. و بايد در سالن سينما نشسته باشي تا صداي آزاد شدن نفسهاي حبسشده را بشنوي.
طالبي با پذيرش خطري محتمل، به مساله نفوذ بيگانگان درسيستم امنيتي پرداخته و حتي براي دشوارتر کردن آن، در ميان مديران رده بالاي چشم امين نظام به دنبال اين جاسوس گشته اما سياوشوار، از اين آتش خودافروخته بيرون آمده. آنگونه که نه تنها با ديدن قلادههاي طلا از اعتماد بيننده به وزارت اطلاعات کاسته نميشود بلکه با نمايش چشمان هميشه بيدار وزارت و اتاق فرماندهي عمليات و اشراف امنيتي آن، ابهتي دو چندان به سربازان گمنام امام زمان (عج) بخشيده ميشود و اطميناني در عمق ضمير ناخودآگاه مخاطب خود ايجاد ميشود که وزارت اطلاعات يک سازمان مرده پاستوريزه نيست بلکه سازماني زنده و هوشمند است که حتي در شرايط خطرناکي چون خيانت، هوشيارانه عمل ميکند و در گامي رو به جلو، اين تهديد فلجکننده را به فرصتي آيندهساز تبديل ميکند.
از سوي ديگر، نمايش ديدني تعقيب و گريز جاسوسان بيگانه با مأموران وزارت اطلاعات، صحنههاي ديدني را خلق کرده است. و بايد در سالن سينما نشسته باشي تا صداي آزاد شدن نفسهاي حبسشده را بشنوي.
طالبي با پذيرش خطري محتمل، به مساله نفوذ بيگانگان درسيستم امنيتي پرداخته و حتي براي دشوارتر کردن آن، در ميان مديران رده بالاي چشم امين نظام به دنبال اين جاسوس گشته اما سياوشوار، از اين آتش خودافروخته بيرون آمده. آنگونه که نه تنها با ديدن قلادههاي طلا از اعتماد بيننده به وزارت اطلاعات کاسته نميشود بلکه با نمايش چشمان هميشه بيدار وزارت و اتاق فرماندهي عمليات و اشراف امنيتي آن، ابهتي دو چندان به سربازان گمنام امام زمان (عج) بخشيده ميشود و اطميناني در عمق ضمير ناخودآگاه مخاطب خود ايجاد ميشود که وزارت اطلاعات يک سازمان مرده پاستوريزه نيست بلکه سازماني زنده و هوشمند است که حتي در شرايط خطرناکي چون خيانت، هوشيارانه عمل ميکند و در گامي رو به جلو، اين تهديد فلجکننده را به فرصتي آيندهساز تبديل ميکند.
اينجاست که بيننده فيلم، تازه به يکي از زمينههاي موفقيتهاي وزارت اطلاعات پي ميبرد. سازماني که در اثر ضربه دشمن، نه تنها فلج نميشود بلکه همين ضربه را به فرصتي براي کشف شبکههاي جاسوسي او در منطقه تبديل ميكند.
ابوالقاسم طالبي در «قلادههاي طلا» نه جانب محمود احمدينژاد را ميگيرد و نه حتي کوچکترين سرزنشي را نثار ميرحسين موسوي و کروبي ميکند. او ابايي از نمايش ستادهاي انتخاباتي اينان و تبليغات هوادارانشان ندارد. در عوض، نگاه فراملي او به فتنه 88 آنچنان است که رضايت هواداران پيشين ميرحسين موسوي و اندک طرفداران مهدي کروبي را به خاطر اين عدم جانبداري تامين ميکند و تنها دستگاههاي جاسوسي بيگانه و عوامل رسانهاي آنها را به معترضان بالقوه فيلم خود تبديل ميسازد.
طالبي با اين چينش هوشمندانه، زمين بازي خود را به پس از ساخت فيلم نيز گسترش ميدهد و دامي را براي وابستگان به دستگاههاي جاسوسي بيگانه پهن ميکند تا به محض اعتراض به درونمايه فيلم، قلاده وابستگيشان، رسواگر اين خودفروشي شود. بنابرين بايد منتظر ماند و ديد اولين صداهاي اعتراض به محتواي «قلادههاي طلا»، از سوي چه جريانها و از طريق چه رسانههايي بلند ميشود.
ابوالقاسم طالبي در «قلادههاي طلا» به خوبي نتايج بيتدبيري نخبگان سياسي در کشاندن طرفداران خود به خيابانها را به تصوير ميکشد و تصريح ميکند که اکثريت طرفداران ميرحسين موسوي و مهدي کروبي، از دلبستگان به نظام هستند. او علت حضور پرشمار آنان در راهپيمايي اعتراضي 25 خرداد 88 را بيان ميکند و از سوي ديگر نشان ميدهد كه اين عدم پايبندي به قوانين، چگونه عملکرد دستگاه امنيتي را با اختلال مواجه ميسازد و فرصت را براي سوءاستفاده آشوبگران مهيا ميکند.
او حتي آشکارا چگونگي مرگ شهدا و کشتههاي وقايع پس از دهمين انتخابات رياست جمهوري را نمايش ميدهد و در گامي جسورانه به ترور ناجوانمردانه ندا آقاسلطان اشاره ميکند.
هنرمندي طالبي در روايت اينهمه ماجرا در بستري از درام و استفاده درست از ستارههاي سينما، نقطه اوجي را ايجاد ميکند که تماشاگر فيلم را، به تشويق او واميدارد. آنچنان که دو بار، بهپا ميايستد و براي او، به آفرين، دست ميزند.
ابوالقاسم طالبي در «قلادههاي طلا» نه جانب محمود احمدينژاد را ميگيرد و نه حتي کوچکترين سرزنشي را نثار ميرحسين موسوي و کروبي ميکند. او ابايي از نمايش ستادهاي انتخاباتي اينان و تبليغات هوادارانشان ندارد. در عوض، نگاه فراملي او به فتنه 88 آنچنان است که رضايت هواداران پيشين ميرحسين موسوي و اندک طرفداران مهدي کروبي را به خاطر اين عدم جانبداري تامين ميکند و تنها دستگاههاي جاسوسي بيگانه و عوامل رسانهاي آنها را به معترضان بالقوه فيلم خود تبديل ميسازد.
طالبي با اين چينش هوشمندانه، زمين بازي خود را به پس از ساخت فيلم نيز گسترش ميدهد و دامي را براي وابستگان به دستگاههاي جاسوسي بيگانه پهن ميکند تا به محض اعتراض به درونمايه فيلم، قلاده وابستگيشان، رسواگر اين خودفروشي شود. بنابرين بايد منتظر ماند و ديد اولين صداهاي اعتراض به محتواي «قلادههاي طلا»، از سوي چه جريانها و از طريق چه رسانههايي بلند ميشود.
ابوالقاسم طالبي در «قلادههاي طلا» به خوبي نتايج بيتدبيري نخبگان سياسي در کشاندن طرفداران خود به خيابانها را به تصوير ميکشد و تصريح ميکند که اکثريت طرفداران ميرحسين موسوي و مهدي کروبي، از دلبستگان به نظام هستند. او علت حضور پرشمار آنان در راهپيمايي اعتراضي 25 خرداد 88 را بيان ميکند و از سوي ديگر نشان ميدهد كه اين عدم پايبندي به قوانين، چگونه عملکرد دستگاه امنيتي را با اختلال مواجه ميسازد و فرصت را براي سوءاستفاده آشوبگران مهيا ميکند.
او حتي آشکارا چگونگي مرگ شهدا و کشتههاي وقايع پس از دهمين انتخابات رياست جمهوري را نمايش ميدهد و در گامي جسورانه به ترور ناجوانمردانه ندا آقاسلطان اشاره ميکند.
هنرمندي طالبي در روايت اينهمه ماجرا در بستري از درام و استفاده درست از ستارههاي سينما، نقطه اوجي را ايجاد ميکند که تماشاگر فيلم را، به تشويق او واميدارد. آنچنان که دو بار، بهپا ميايستد و براي او، به آفرين، دست ميزند.
ابوالقاسم طالبي در «قلادههاي طلا»، کارگرداني جديد را به اهالي سينما معرفي ميکند. کارگرداني که بر خلاف بسياري از همصنفان خود، سياست را بصيرانه ميشناسد و هنرمندانه و عمارگونه روايت ميکند.
بنابرين ميتوان گفت جذابيتهاي هنري فيلم در کنار کشش موضوعي آن، فروشي تاريخي و رکورد شکن را براي «قلادههاي طلا» قابل پيشبيني ميسازد. استقبالي که به جامعه سينمايي خواهد گفت ميتوان بدون ابتذال، هم به فروش در گيشه نظر داشت و هم، بر بصيرت مردم افزود.
از سوي ديگر، نمايش «قلادههاي طلا» در سينماهاي کشور نه تنها خانوادههاي قهرکرده به سينما را به سوي آن خواهد کشيد بلکه، با تکميل تحليلهاي وقايع پس از انتخابات، به مخاطب بصيرتي را هديه خواهد کرد تا در صورت بروز فتنههاي بزرگتر با منشأ يا کمک خارجي، هوشيارانهتر عمل کند.
***
عنوان اين نوشته، عنواني تکراري است. ده سال پيش، پس از ساخت فيلم «نغمه»، نقدي بر آن نوشتم و دو بيست به طالبي دادم: يکي براي شهامتش در «آقاي رييس جمهور» و ديگري براي جهش فيلمسازياش در «نغمه».
و حالا، در اين روزهاي پر شور، شکرگزار خداوند قادرم که پس از يک دهه، «ابوالقاسم طالبي» جديدي را ميبينم. سيمرغي پرکشيده از دل آتش فتنه 88، با شهامت و هنرمندياي اوج گرفته.
و حالا، در اين روزهاي پر شور، شکرگزار خداوند قادرم که پس از يک دهه، «ابوالقاسم طالبي» جديدي را ميبينم. سيمرغي پرکشيده از دل آتش فتنه 88، با شهامت و هنرمندياي اوج گرفته.
محمد سرشار