به گزارش مشرق، محله آذری، امامزاده حسن(ع) و یافتآباد در جنوب غرب تهران؛ سه محله همسایه روی نقشه هستند. محلههایی که هر تهرانی دستکم نام یکی از آنها را یکبار و احتمالاً بیشتر شنیدهاست. بازار پوشاک و لوازمخانگی و آستان امامزاده حسن(ع) از یکسو، موقعیت تجاری و حضور نشانهای تجاری نامآشنای صنعت چوب و مبلمان در بازار بزرگ یافتآباد و دسترسی آذری به فرودگاه مهرآباد، میدان آزادی و فلکه اول صادقیه همچنین حضور شرکتهای فعال در حوزه عرضه و فروش قطعات و ماشینآلات سنگین کشاورزی و صنعتی، بافت این سه محله را تحت تاثیر خود قرار دادهاست.
بیشتر بخوانید:
یکسوی این محلهها با بافت بهشدت متراکم و گذرهای کمعرض، پرپیچوخم و تودرتو روبهروییم و سویی دیگر مغازهها و بازارچههای لوکس و بزرگ. همین چندگونگی بافت شهری، خواهناخواه سبب شده مرز میان این محلهها به خلسه و خلوتگاهی برای اختفای جرم و سودجویان از املاک بیدفاع شهری تبدیل شود. خیابان شهید ابدام این سالها یکی از خیابانهای کم تردد و خلوت منطقه بود که با زیرزمینی شدن ریل تهران-تبریز کم ترددتر شد. روشنایی این گذر هم چنانکه باید، نبود. به همین دلیل معتادان و موادفروشان این گذر را برای خود پاتوق و محل جولان جرائم خود قرار داده بودند. گپ و گفت با چند بومی این محله حاکی از این است که این خیابان محل امنی برای تردد بانوان و کودکان نبوده است.
محله امن باشد، چرا برویم!؟
«رضا شیرمردی» میگوید: «اینجا ازیکطرف به محدوده زیرزمینی شدن ریل، بازار یافتآباد و راسته مغازههای فروش ماشینآلات سنگین ختم میشد، البته توسط چند کوچه و گذر هم به بازار امامزاده حسن(ع) راه داشت. اینطرف هم زیرگذر جاده ساوه و بزرگراه آیتالله سعیدی است. چند باری خفتگیری و زدوخورد شدید پیش آمد. اینجا برای رفتوآمد خانمها و بچهها مناسب نبود. مردانهم معمولاً شب سعی میکردند راه کج کنند و ترجیحاً از این محدوده عبور نکنند. دیدن صحنه رفتوآمد، چرت زدن و تزریق مواد مخدر توسط معتادها واقعاً آدم را ناراحت میکرد.»
«صبا حسین پور» هم از ساکنان کوچه شهید کشمشی میگوید: «محدوده خوب و خوشنامی نبود. نه اینکه از اول نباشد. این چندساله اینطور شده بود. یک مدت پاتوق کارگرهای فصلی و روزمزد بود. بعداً آنها رفتند و معتادها آمدند. از وقتی بوفههای غذا نصبشده، شبها نور و تردد در اینجا بیشتر شده است. محله ما هم امنتر شده است. من قبلاً برای آمدن از دانشگاه به خانه برای همین یکتکه ماشین دربست میگرفتم یا منتظر میماندم خانوادهام بیایند، دنبالم. شنیدهام هرازگاهی اینجا برنامههای مناسبتی و فرهنگی هم اجرا میشود؛ چهبهتر! انشاءالله محلههای ما، محلههای جنوبی تهران روزبهروز بیشتر پیشرفت کنند، امنتر و زیباتر شوند. همسایههای ما که دستشان به دهانشان میرسید به همان دلیل از محله رفتند. اینجا دسترسی خوبی به هر نقطه شهر دارد، فقط مشکل امنیت و امکانات است. بعضی از مغازهها هم مدام سد معبر میکنند.»
دلم برای بومیها میسوخت
ماههای پایانی سال گذشته بود که شهرداری منطقه ۱۷ در تفاهم و توافق با یک سرمایهگذار که پیشنهاد راهاندازی یک استریت فود در منطقه داشت، خیابان شهید ابدام را برای این کار پیشنهاد میداد. خیابانی که به نظر میرسید، سرمایهگذار با بررسی بافت آن، چند گپ و گفت محلی ساده و بازدید میدانی متوجه مشکلاتش شود و بخواهد که خیابان دیگری را به او معرفی کنند اما این اتفاق نیفتاد. توافقها انجام شد و کارهای عمرانی شروع شد. خیابانی که پیوستهای اجتماعی آن به طعم غذای غرفهها چربید. «ندا مهابادی» تازه ساکن این محله شده است و میگوید: «قبلاً ساکن امیرآباد بودیم. به دلیل مشکلات مالی همسرم خانه، کارگاه و مغازهمان را فروختیم. با پولی که برایمان باقی ماند، توانستیم یکخانه نقلی اینجا بخریم. من از سختیها فرار نمیکنم اما دو بچهدارم. دوست ندارم بچهها جایی بزرگ شوند که امنیت لازم را نداشته باشد. این خیابان دنج، کم تردد و خلوت پاتوق بزهکاران شده بود. اصرار داشتم هر طور شده جابهجا شویم که شکر خدا با آمدن کلبههای فروش مواد غذایی تردد و توقف مردم و امنیت خیابان بیشتر شده است. بیشتر دلم به حال بومیها میسوخت که به زندگی در این محله عادت داشتند و دوست نداشتند جابهجا شوند. ما دلبستگی نداشتیم و از این محله میرفتیم اما شکر خدا با این تغییرات محله آرامش بیشتری پیداکرده و ماندگار شدیم.»
سرمایهها رو به شمال شهر
مؤثر بودن برای تبدیل یک محدوده بی یا کم دفاع شهری به محلهای پرتردد و امن همچنین محلی برای استراحت و تفریح خانوادهها، بهکارگیری چند بانوی سرپرست خانوار برای انجام کارهای آشپزی، برگزاری جشنوارههای فرهنگی موسیقی اقوام، جشن غدیر خم، مسابقه رالی شهری و مسابقات متعدد و متنوع برای سرگرمی کودکان یکی از مواردی است که «گذر طهرون» در این محله جنوبی پایتخت را بیشتر برای بومیان این منطقه و رهگذران معروف کرده است. پیوستهای اجتماعی که حاکی از این است که طراحان این طرح، تنها سود مالی خود را ملاک قرار ندادهاند و انتفاع فرهنگی- اجتماعی، سهم مردم از این طرح و به عبارت بهتر سرمایهگذاری اجتماعی هم توجه دارند. با توجه به اینکه یکی از مشکلات اساسی محلههای جنوبی شهر در برخورداری از امکانات، بودجه محدود مدیریت شهری و مایل نبودن سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در این محلههاست- برگشت سود سرمایهگذار با توجه به بافت اجتماعی و اقتصادی این محلهها معمولاً دیر و کمتر از میزان پیشبینیشده به صاحب سرمایهبر میگردد- اجرای چنین طرحهایی دستکم از جهت پیوستها و منفعتهای اجتماعی آن برای محلههای همسایه آن، قابلبررسی است.
حمایت کنند، جنوب شهر میمانیم
«علی محمودی»، نماینده سرمایهگذار در مجموعه «گذر طهرون» که شاید مورد مشابه آن با نام «خیابان غذا» سی تیر برایمان آشنا باشد، میگوید: «همه ما به محیطی که در آن زندگی میکنیم، مسئولیتهایی داریم. فقط نباید به فکر سودمالی خودمان باشیم. سود اجتماعی خودش عین بزرگترین سرمایهگذاری است. بااینحال اما مدیران و نهادها با فراهم، نظارت و همراهی کردن سرمایهگذاران، زمینه را برای رونق و پیشرفت فراهم کنند بهویژه در شرایط اقتصادی کنونی جامعه. حمایتهای شفاف و دلسوزانه مسئولان اگر باشد، سرمایهگذاری در جنوب شهر و مناطق کمبرخوردار رونق میگیرد. خوشبختانه مردم شمال شهر به حقوق شهری خود کاملاً آگاه هستند. در جنوب شهر اما این اطلاع از حقوق شهروندی به آن اندازه پررنگ نیست. مردم با صبوری مشکلات را تحمل میکنند و مشارکت اجتماعی بالایی دارند. خوشبختانه حمایتها از سرمایهگذاران و مشاوره به آنها در مناطق شمال شهر پررنگ و قوی است. امیدواریم در جنوب شهر هم همین نگاه و تعامل مدیران سرمایه و سرمایهگذاران را برای رونق این محلهها پررنگ کند. چه ایرادی دارد در این تفاهمها عطف و پیوستهای اجتماعی هم در نظر گرفته شود و سرمایهگذار بهعنوان «مسئولیت اجتماعی» یک بنگاه اقتصادی به آن عمل کند، کاری که نمونه آن در بسیاری از کشورهای دنیا انجام میشود.»
شامی بابلی تا «حسرت الملوک»
«گذر طهرون» ۲۰ غرفه یا کلبه طبخ و عرضه غذای گرم است. مشابه آن در خیابان سی تیر وجود دارد. یکی از ویژگیهای استریت فودها در جهان، عرضه مواد غذایی از نوع فستفود است. اما با توجه به ضررهایی که این سبک غذا خوردن دارد و اولین آن شاید ایجاد زمینه چاقی باشد، درگذر طهرون سهچهارم غرفهها؛ ۱۵ کلبه غذای محلی دارند و ۵ غرفه انواع فست فود. محمودی میگوید: «تمرکز ما روی سلامت، کیفیت و قیمت مناسب است. یکی از غذاهای پرطرفدار این گذر شامی بابلی است. گذر ما «گذر بی قلیان» است. جغوربغور، ماهی، انواع خورشت سنتی محلی و ایرانی هم طبخ میشود.» جغوربغور از آن غذاهای جالب ایرانی است که به آن «حسرت الملوک» هم میگویند و ماجرا ازاینقرار است که طبق آنچه نقل میشود ناصرالدینشاه وقتی با دبدبه و کبکبه شاهی از گذری عبور میکرد، از مغازهای بوی خوش آن را میشنود اما غرور شاهانه اجازه نداده همسفره آن کاسب شود و حسرتبهدلش مانده است.
سفرهداری به سبک مردم منطقه ۱۷
منطقه ۱۷ برخلاف بازارها و مغازههای تجاری لوکس آنکه معمولاً متعلق به غیربومیان است، قشر شریف متوسط و ضعیف جامعه را در خود جایداده است. مردم زندگی معمولی و سادهای دارند. عادت به رستوران رفتن و خرج و برج آنچنانی برای غذا مثل مناطق مرفهتر شهر، هزینه معمول در سبد اقتصادی خانواده نیست. حیدری میگوید: «بله، ما انتظار این موضوع را داشتیم. بنابراین قرارداد غرفهها را با دقت بیشتری تنظیم کردیم. برای اجاره چند شرط داشتیم مانند اینکه آنها باید اجرای نمونه و موفق داشته باشند. یعنی غرفه تجربه لازم را داشته باشد. مسئله دیگر اینکه تنوع اقلام طوری باشد که هر خانواده بنا به بضاعت خود، شرمنده نشود. کیفیت مواد مصرفشده باید بهترینها باشد. سلامت مواد غذایی و فرآیند طبخ هم توسط کارشناس بهداشت مستقر درگذر هر وعده بررسی میشود. ۳ بازرس نامحسوس از اعضای غرفه هم حضور دارند که هرروز بهصورت اتفاقی بدون آنکه مشخص شود، کیفیت مواد اولیه، کیفیت پخت و نحوه رفتار با مشتری را به ما گزارش میدهند.» این مسئول گذر طهرون به رأفت اجتماعی مردم منطقه بهعنوان یکی از نقاط تمایز و مایه افتخار این طرح تأکید میکند: «غرفه ۲۰ ما طرح «بهحساب دیوار» را اجرا کرده و مردم هم استقبال کردهاند.» اقشار ضعیف، کارگران فصلی و مسافرانی که از این محدوده برای رسیدن به پایانه آزادی عبور میکنند هم معمولاً از این محدوده عبور میکنند. افرادی که بهخودیخود شاید توان خرید غذا نداشته باشند اما مهر مردم این منطقه آنها را سر سفره نوعدوستی مهمان میکند. محمودی میگوید: «وقتی آبروی گرسنهای حفظ میشود و غرفه بهحساب یکی از فیشهای روی دیوار غرفهاش غذای گرم دست او میدهد؛ بهجرئت به شما میگویم که پول در برابر این محبت، سرمایه ناچیزی است.»
دورهمی امن و آرام خانوادگی
مسئولان اجرای طرح «گذر طهرون» مدعی هستند خیابان شهید ابدام، یکی از خیابانهایی بوده که بیشترین پرونده و مشکلات را در اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری منطقه ۱۷ داشته است. محمودی باید دلایل این ادعا را توضیح بدهد و میگوید: «من دو تصویر به شما ارائه میدهم. خیابانی که معتادان در آن تردد داشتند. تزریق میکردند و غیربومیهایی مانند خودم با خودرویی که شیشههایش را بالا داده بودم از آن عبور میکردند برای احتیاط بیشتر. حالا خیابانی که خانمها و کودکان در آلاچیقها مینشینند. مهم نیست که غذایی سفارش نمیدهند. باهم گپ میزنند در مراسمهای فرهنگی که برگزار میکنیم خانوادهها میآیند. بعضی خانوادهها شاید بنا به مسائل مالی نتوانند در کنسرت خوانندگان معروف و محبوب نسل جوان شرکت کنند اما گذر طهرون خوانندهها را برای اجرای کنسرت به محله آنها میآورد. همین شادی و لبخند خانوادهها و با آرامش خاطر نشستن آنها روی نیمکتهای گذر برای ما کلی ارزش دارد. چه چیزی ارزشمندتر از اینکه بچهها راحت شنبازی میکنند بیآنکه خانوادهشان نگران باشد که نکند، سرنگ به دستشان برود. ضمن اینکه تبلیغ هم هست. در برنامه نوروزی ما؛ موسیقی اقوام فقط ۵ نفر از حاضران خرید کردند. در جشن غدیر اما بیش از ۵ درصد حاضران که اتفاقاً بومی هم هستند. ۷۰ درصد فروش روزانه غرفهها مربوط به مشتریان ثابت بومی است. این یعنی شکر خدا در کلبه ما بهمرورزمان به لطف خدا و اعتماد مردم هم رونق هست هم صفا.»
او میگوید که امنیت اتفاقی نیست: «ما با سه نیروی پلیس شخصی قرارداد بستهایم. مدام در این محدوده هستند و گشت زنی میکنند.»
از پیاده راه تا زمینبازی کودکان
یکی از مواردی که یک گشتوگذار ساده و کمخرج خانوادگی درگذر طهرون را برای خانوادهها بهیادماندنی میکند، طراحی محیطی مطابق باحال و هوای تهران قدیم است. غذا گذرگاهی که ظاهراً قرار بوده پیاده راه شود؛ اقدامی که انجام شدن آن را باید از مدیریت شهری این منطقه پیگیری کرد. محمودی میگوید: «کف گذر را با آجرهای قزاقی مفروش کردهایم. کالسکه سریال شبکه خانگی «شهرزاد» هم برای ثبت عکسهای یادگاری خانوادهها در نظر گرفتهشده است و قرار است یک اسب کامپوزیتی هم به آن متصل شود. کاشیکاریهای ایرانی، حوض فیروزهای و گلدانهای شمعدانی، سقاخانه، چرخ طوافی از نمادهایی است که حال و هوای طهران قدیم را برای حاضران بیشتر تداعی میکند. تونل نور و مه پاش هم فضا را تلطیف و جذابتر کرده.» این محدوده یکی از گلوگاههای ترافیکی منطقه هم به شمار میرود. بااینحال اگر شما و خانوادهتان قصد دارید سری به بازارهای این منطقه و این گذر بزنید بد نیست بدانید که چند پارکینگ مجهز طبقاتی در ضلع شمالی و محوطه همسطح قابلتوجهی در محدوده جنوبی آن وجود دارد. محمودی میگوید: «همکاران ما نظارت میکنند توقفها موقت و تک لاین باشد. افتتاح این گذر همزمان با بازار شب عید بود. خوشبختانه ترافیکی ایجاد نشد. ضمن اینکه اگر مدیریت شهری منطقه تعامل و موضوع پیاده راه را پیگیری کند، ترافیک کامل رفع میشود. اصول استریتفودها میگوید؛ استریت فود استاندارد یعنی خیابان غذایی که خودرو از آن عبور نکند. اگر این اتفاق بیفتد، میتوانیم زمینبازی کودکان را هم فراهم کنید تا بچهها از وسایل بازی در فضایی با کفپوش ایمن و ضربهگیر کامپوزیت استفاده کنند.»
رالی شهری در ۶ منطقه
یکی از اتفاقات جالب گذر طهرون برگزاری «رالی شهری» است. رالی که نقشه مسیر حرکت آن از ۶ منطقه تهران پرتردد و ترافیک میگذشت. محمودی میگوید: «نقشه مسیر با همکاری انجمن موتورسواری و اتومبیلرانی کارگری استان تهران در دو سئانس پیشنهاد شد و حدود یک ساعت و ۲۰ دقیقه ادامه داشت. سرگرمی جذاب و رایگانی که ممکن است، تجربه آن برای هر خانوادهای مقدور نباشد اما مسئولان این طرح آن را اجرا کردند.» اگر دوست دارید سری به این گذر بزنید شاید بد نباشد از ساعت کار مجموعه باخبر باشید. ۲ غرفه خشکبار و صبحانه مجموعه از ساعت ۸ صبح تا ۱۰ نیمهشب فعال هستند. بقیه کلبههای غذا از ساعت ۱۱ ظهر تا نیمهشب با ارائه غذا شامل ناهار و شام همچنین ارائه خدمات پیک موتوری و تحویل غذا پاسخگوی سفارشها هستند.
طعم خوش خودکفایی
۵ بانوی سرپرست خانوار در این غرفهها فعالیت میکنند ونانی حلال سر سفره خانواده خود میبرند. مسئولیت اجتماعی گذر طهرون را محمودی اینطور توضیح میدهد: «در امضای قرارداد با شهردار وقت منطقه قرار شد بخشی از اجارهبهای غرفههای ما در قالب بن مساعدت به بانوان سرپرست خانوار تأمین شود تا بتوانند با استفاده از آن اقلام و مایحتاج خانواده خود را تأمین کنند. یکبند هم خود ما موقع اجاره دادن غرفه به غرفه افزودهایم که از فهرست بانوان دارای مهارت آشپزی و آمادهبهکار که شهرداری منطقه امانتدارانه به ما معرفی کرده است، برای همکاری در این غرفهها استفاده شود. امیدواریم بتوانیم این تعداد را افزایش دهیم و خانوادههای بیشتری از این طریق خودکفا شوند.»
این گذر؛ گذر شهیدِ طهرون
استریت فودها در دنیا معمولاً نامهایی برگرفته از نژادها، غذاها یا خلاقیتهای آشپزی گرفته میشود. اما حکایت «گذر طهرون»، دارالشهدای تهران باید با بقیه استریتفودها فرق داشته باشد، آنهم داشتن نام یک شهید بر پیشانی خود است. محمودی میگوید: «این منطقه بااینکه یکی از کوچکترین مناطق تهران است حدود ۴ هزار و ۲۰۰ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده است. یکی از علاقهمندیهای خودم این بود که این حرمت و شأن حفظ شود. دوست داشتیم کارمان به نام یک شهید متبرک شود. خیلیها این خیابان را به نام سرخط ریل میشناسند که مربوط به زمانی است که ریل قطار تهران-تبریز از این محدوده عبور میکرد و هنوز زیرزمینی نشده بود. نام این خیابان به یاد یک شهید نامگذاری شده بود و ما سعی کردیم از آن نام نه بهعنوان یک برند که باافتخار برای تبرک معنوی کارمان استفاده کنیم. اینجا «گذر طهرون»؛ گذر شهید «ناصر ابدام» است.
شهید سال ۱۳۶۹، بوستان لاله
شهید ابدام، نوجوان ۱۵ سالهای بود که سال ۱۳۶۹ در پارک لاله تهران هنگام امربهمعروف و نهی از منکر توسط چند اوباش به شهادت رسید. خاطرات این شهید را به روایت مادرش «تحفه خدایی» میخوانیم که مادر شهید و همسر جانباز است. حرفهای مادر از پسرش شنیدنی است: «همسرم میرفت جبهه، وقتی به او گفتم ما بچه کوچک داریم و ایکاش فعلاً نرود گفت که دستور امام خمینی(ره) نباید زمین بماند. بارها مجروح برگشت و اما یکبار موج انفجار او را گرفت. ناصر را در خانه غلام عباس صدا میکردیم؛ دلبستگی عجیبی به حضرت داشت و کیف میکرد وقتی او را اینطور صدا میکردیم. شرایط پدرش باعث شد خیلی زود مسئولیتهای مردانهاش در خانه بیشتر شود. توجه زیادی به خودسازی داشت و میدیدم که سعی میکرد قبل از اینکه سیر شود از سفره کنار برود. کارهای پزشکی خانواده بر عهدهاش بود. اجازه نمیداد من و خواهرهایش در صف و نوبت بایستیم؛ خودش تمام خریدهای خانه را انجام میداد. همیشه به خواهرهایش در حفظ حجاب و چادر سفارش میکرد تا مبادا روزی از آن غافل شوند.» روایت مادر اما از چگونگی شهادت فرزندش قابلتأمل است: «پسرم ماجرای بمبگذاری سال ۱۳۶۰ در مسجد جامع ابوذر و سال ۱۳۶۳ در نماز جمعه را شنیده بود. میگفت باید امنیت نماز جمعه را حفظ کنیم تا نماز پرشورتر باشد. انتظامات نماز جمعه بود. یک جمعه وقتی به دانشگاه تهران رفته بود، زود رسیده بود و هنوز درها باز نشده بود. به پارک لاله رفته بود. یکهو متوجه میشود چند مرد جوان مزاحم یک خانم شدهاند. برای کمک به آن خانم جلو میرود و تذکر میدهد که آن اوباش او را با ۹ ضربه چاقو به شهادت میرسانند. پسرم آرزوی رفتن به جبهه و شهادت داشت. در تهران برای حفظ حریم ناموس کشورش به شهادت رسید.» مزار شهید ابدام در قطعه ۴۰، گلزار بهشتزهرا(س) تهران قرار دارد.