به گزارش مشرق، حادثه عاشورا و قیام امام حسین(ع) در سال 61 هجری نقش بیبدیلی در تاریخ بشریت داشته است که یکی از مهمترین اثرات فرهنگ عاشورا در انقلاب اسلامی ایران به منصه ظهور رسید. پیوست تاریخی انقلاب اسلامی و حوادث عاشورا در قالب سنتهای عزاداری و سوگواری عزای حسینی شکل گرفت و این پیوند در بیانات و سیره امام خمینی، بنیانگذار انقلاب اسلامی کاملا مشهود و ملموس است. در این میان هیئتهای مذهبی، جامعه وعاظ و مداحان حلقه واسط انتقال و گسترش مولفههای فرهنگ حسینی بودند تا جایی که این محافل پایگاههای انقلاب و به کانونهای مبارزاتی علیه رژیم پهلوی تبدیل شدند.
بیشتر بخوانید:
همزمان با ایام ماه محرم و برپایی مجالس عزاداری حضرت اباعبداللهالحسین(ع) با یکی از اساتید و پیرغلامان عرصه ستایشگری همکلام شدیم تا از نقش هیئتهای مذهبی در نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) بدانیم. حاج غلامرضا سازگار متولد سال 1320 در شهر قم یکی از آن دست اساتیدی است که در عرصه شعر و مدح اهل بیت توامان صاحب اثر، سبک و صاحب نفس است. او یادماندههای خود از ظلم و جور رژیم پهلوی و همچنین نقش هیئتها در مبارزه با خفقان رژیم طاغوت را با بیان خاطراتی برای نسل امروز به تصویر میکشد. فعالیتهای انقلابی که خود از آن به عنوان «مبارزه فرهنگی» تعبیر میکند بخش دیگری از خاطرات این شاعر و مداح برجسته را به خود اختصاص میدهد. نقش امامین انقلاب در گسترش شور و شعور حسینی عنوان دیگری است که در کلام استاد سازگار مطرح میشود.
* حاج آقا در آغاز لطفا به طور مختصر خودتان را معرفی بفرمائید.
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. بنده غلامرضا سازگار فرزند حسین سازگار متولد 1320 در شهر مقدس قم هستم، از دوران خردسالی علاقه داشتم به مجالس اهل بیت (ع) و لذا همراه پدرم به مجالس توسل به اهل بیت میرفتم. تا اینکه کم کم انس پیدا کردیم با مجالس امام حسین و مداحی و شاعری و تا امروز در آستان اهل بیت خدمتگذاری میکنم.
*از چه زمانی وارد مبارزات با رژیم پهلوی شدید؟ لطفا از سابقه مبارزاتی خود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بگویید؟
البته مبارزات ما اسلحه به دست گرفتن نبود، مبارزات فرهنگی بود. اشعاری را به صورت مخفیانه میساختیم و بدون اینکه نامی از من برده شود به دست دوستان و مداحان میرساندیم تا کار به جایی رسید که تیمسار جواد ملاحیدر آمد خانه ما و گفت: «حکم تیر برایت صادر کردهاند و دیگر خانه نیا، مأمورین به دنبالت هستند.» من آن موقع خیلی به حرفهایش اعتنا نکردم. ولی بعدها فهمیدیم که راست گفته که البته قسمت این شد ما زنده بمانیم. و سعادت شهادت نداشتیم. باید میماندیم و در زمینه شعر آیینی خدمت میکردیم و امروز هفت جلد کتاب «نخل میثم» را به چاپ رساندهایم.
*با امام خمینی چگونه آشنا شدید؟ آیا خاطرهای از دوران آغازین نهضت اسلامی دارید؟
من سال 1340 از قم آمدم تهران، در آن زمان به زور جوانان را به سربازی اعزام میکردند. در شهر قم در سر هر گذر ماموران ایستاده بودند و افراد را به اجبار اعزام میکردند. من برای اینکه تن به خدمت ندهم به تهران عزیمت کردم؛ اما سال 42 برگشتیم قم و چند روزی در قم و پای منبر امام بودیم. امام در آن سخنرانی عجیبی که داشتند مطالبی را علیه فساد و ظلم حکومت پهلوی گفتند؛ در آن سخنرانی جمعیت کثیری حضور داشت؛ تمام قم آن روز پای منبر امام بودند. ما شب بعد از سخنرانی امام به تهران برگشتیم، فردا صبح خبر آوردند که امام را دستگیر کردهاند؛ اینگونه با امام آشنا شدیم و به خانه امام خمینی هم تردد داشتیم.
*شما به خوبی فضای آن دوران را درک کردهاید؛ در 15 خرداد 1342 که اتفاقا با ماه محرم هم مصادف شده بود، هیئتهای مذهبی نقش بارزی داشتند؛ درباره نقش هیئآت در سال 42 و شروع مبارزات توضیح دهید؟
در آن دوران هیئتها بهترین نقش را داشتند؛ با اشعار و نوحههای زیبایی که میخواندند مردم را به مبارزه علیه ظلم دعوت میکردند. مثلا میخواندند:
قم گشته کربلا/ فیضیه قتلگاه/ خمینی ثارالله/ شد موسم یاری مولانا الخمینی
یا درباره حضرت مسلم این نوحه را میخواندند: این کوفه شهر مردگان است/ دست اجانب در میان است
یا اشعاری که خودم گفته بودم: آمدم تا نهضت خون و شرف برپا کنم/ بهترین برنامهام را کربلا اجرا کنم/ آمدم تا بین انسان ساز و انسان سوز را/ داوری در انقلاب سرخ عاشورا کنم/ آمدم بر ضد تبلیغات مسموم یزید/ هر مبلغ را به گفتار خدا گویا کنم/ آمدم با روی سیلی خورده اطفال خویش/ سرخ رو اسلام را چون لاله حمراء کنم/ ای حقیقتکش، فضیلتکش، شریعتکش یزید!/ من کی از مزدورهای پست تو پروا کنم/ من در این بازار جانبازی قدم بگذاشتم/ تا که خون پاک خود را با خدا سودا کنم...
آن تهرانی ملعون که اعدام شد [بازجو و شکنجهگر ساواک] ساواکی بود، یکی از دانشجویان در تلویزیون با اشاره به تهرانی گفت: «این آقا 14 روز مرا شکنجه داد تا بگویم این شعر را چه کسی سروده است ولی من نگفتم.»
*از برخورد ماموران رژیم پهلوی با مجالس و هیئتها خاطرهای دارید؟
بله من در مهدیه تهران (نظام آباد) حضور داشتم که ماموران رژیم پهلوی ریختند و مجلس را برهم زدند و مردم و مومنین را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
*برپایی مجالس عزاداری در زمان رژیم پهلوی چگونه بود؟ سنتی در برپایی جلسات مذهبی در ساعات اولیه صبح مرسوم است که گفته میشود این ساعت برگزاری به دلیل خفقان دوران رژیم پهلوی و ممانعت با برگزاری جلسات است؛ لطفا در این مورد توضیح بدهید؟
اولا تا مجوز نمیگرفتیم نمیتوانستیم هیئت بگیریم؛ 10 تا تعهد میگرفتند که چیزی علیه رژیم نگویید،کاری نکنید و ... همین را برایتان بگویم که در مواقعی که حکومت نظامی اعلام میشد ما با ترس به هیأت میرفتیم. موقعی که حکومت نظامی اعلام میشد دو نفر هم در خیابان نمیتوانستند با هم راه بروند چه برسد به اینکه دسته عزاداری به راه بیندازیم. هیاتهای خانگی هم به صورت کاملا مخفیانه بر پا میشد. مواقعی حکومت نظامی اعلام میکردند و به همین دلیل صبح زود یا آخر شب جلسه گرفته میشد. پرچم و اعلامیهای هم زده نمیشد و به صورت مخفیانه دور هم جمع میشدند و مینشستند و عزاداری میکردند.
*خاطرهای از شهدا و روحانیون مبارز دارید؟
توفیق زیارت آیتالله سعیدی را داشتم؛ ایشان تمام زندگیشان مبارزه بود؛ منبرهایی که میرفتند همهاش مبارزه با پهلوی بود؛ ایشان هم جلسات مذهبی را معمولا مخفیانه برپا میکردند؛ جلسات ایشان به نوعی ملجأ و پناهگاهی برای مبارزین بود، ایشان درمسجدشان (مسجد موسی ابن جعفر(ع)) بر خلاف هیئتهایی که منبر میرفتند شجاعانه و علنی انتقاد میکردند من با ایشان هم محلهای بودم ما ساکن خیابان جهانپناه (شهید عجبگل) بودیم و ایشان هم ساکن خیابان غیاثی ( شهید آیتالله سعیدی) بودند.
*شما در واقعه 17 شهریور در تهران حضور داشتید؟ اگر خاطرهای از آن روز دارید بیان کنید؟
ما به دلیل ازدحام بیش از حد جمعیت نتوانستیم به میدان شهدا برسیم؛ آن روز جمعه بود من هیئت داشتم؛ کمی دیر حرکت کردم؛ بدین خاطر به میدان شهدا نرسیدم و در ازدحام جمعیت گیر افتادیم اما همشیره من در میدان شهدا حضور داشت؛ او نقل میکند: «هنگامیکه مأموران مردم را به رگبار بستند من در زیر یک کامیون پناه گرفتم. وقتی تیراندازی تمام شد و آمدم بیرون دیدم سرتاسر خیابان پیکرهای شهدا روی زمین افتاده بود؛ تمام میدان شهدا پر از جنازه بود.» غائله از میدان ژاله سابق شروع شد. مأموران به مردم میگفتند در خیابان نایستید و خیابان را تخلیه کنید اما مردم به حرف آنها گوش نمیدادند؛ تعدادی سرباز که متعلق به گارد بودند مردم را به رگبار بستند و در آن روز یک سرباز شجاع هم فرمانده خود را به رگبار بست.
در همان زمان دو سه بار هم آمدند مرا دستگیر کنند اما مردم مرا فراری دادند؛ یکی از این موارد مربوط به چهلم شهدای 17 شهریور بود. در این روز جمعیت مرا بر روی دوش گرفتند و من در بهشت زهرا این شعر را خواندم:
چهل روز است ایران لالهگون است/ چهل روز است ارتش مست خون است
بعد عدهای آمدند به ما گفتند که تو شناخته شدهای چرا این شعر را خواندی؟ امشب تو را دستگیر میکنند! ما هم منتظر بودیم که ما را بگیرند که نیامدند و هیچ ترسی نداشتم.
البته به جز ما، مادحین زیادی مبارزات فرهنگی داشتند که آقای منتظر و حاج سید عباس زریباف از سرآمدهای این افراد بودند؛ این افراد در هیئت نوحههای انقلابی زیادی را میخواندند. حتی تعدادی از مداحان نیز در مبارزات قبل از انقلاب به شهادت رسیدند که الان اسامی آنها را به خاطر ندارم.
نقش هیئتهای مذهبی را در پیروزی انقلاب تشریح کنید. این هیئتها در محرم سال 57 چه نقشی داشتند؟
هیئتها یکی یکی جمع شدند و روز عاشورای سال 57 شدند یک جمعیت 5 میلیون نفری که از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی راهپیمایی و عزاداری کردند که بعد از عاشورا منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد؛ جمعیت به حدی زیاد بود که مأموران رژیم جرأت نکردند به این تجمع عظیم حملهور شوند؛ البته اینها برنامهای داشتند که با هلیکوپتر بیایند مردم را به رگبار ببندند، یک سرباز از این ماجرا مطلع میشود میرود داخل اتاق تمام فرماندهان را به رگبار میبندد و خودش هم به شهادت میرسد، متاسفانه اسم این سرباز را فراموش کردم.
اگر خاطره دیگری از خفقان دوران پهلوی به خصوص در ایام محرم و ایام عزاداری سیدالشهداء(ع) دارید بیان کنید.
یکبار در جلسهای داشتم علیه نظام شاهنشاهی شعر میخواندم، شخصی در جلسه بلند شد و گفت قرآن بخوان؛ از این شعرها نخوان! من در پاسخ به او گفتم که یزید هم وقتی امام سجاد (ع) میخواست حرف بزند میگفت اذان بگو. یزید به مردم قرآن میداد و مجبورشان میکرد در کوچهها قرآن بخوانند، برای اینکه کسی از ظلم و جنایاتش حرف نزند مردم را با قرآن سرگرم میکرد؛ پهلوی هم همین کار یزید را انجام میداد. در اکثر راهپیماییها حضور داشتم و آنقدر فضا امنیتی و خفقان بود که قبل از حضور در راهپیماییها وصیتنامه خود را مینوشتم.
من آن زمان شعرهای زیادی گفتم اما در آن زمان به دلیل خفقان امکان چاپ اشعارم وجود نداشت و بعد از انقلاب هم متأسفانه این سرودهها را طی مرور زمان گم کردم، اشعار زیادی را سروده بودم، فقط تعداد کمی از این اشعار الان به صورت مکتوب موجود است؛ یکی از این اشعار که خیلی هم معروف شد شعر «من شاه بدی هستم» بود که از زبان شاه با مردم صحبت میکرد و در آن به جنایات پهلوی من جمله فاجعه سینما رکس آبادان اشاره شده بود.
حاج آقا درباره تأثیر قیام امام حسین(ع) در انقلاب اسلامی توضیحاتی بفرمایید؟
تمام انقلاب با نام امام حسین(ع) جلو رفت. در همان روز عاشورای 57 جمعیت 5 میلیونی شعارهایشان متاثر از نام امام حسین بود. این راهپیمایی یک نمونه از حضور هیئتها در صحنه بود. در روز عاشورا آنقدر جمعیت هیأتیها زیاد بود که اگر گروه دیگری هم شرکت داشت حضورشان به چشم نمیآمد. لازم به ذکر است این حضور تماما مردمی و خودجوش بود. ضمنا این نکته را یادآوری میکنم که هیئتها فعالیت محدود و مخفیانهای داشتند. امام فرمودند: «روز عاشورا از خانهها بیایید بیرون و عزاداری کنید» دستهجات عزاداری و مردم به صورت خودجوش به این خواسته امام لبیک گفتند. ما در روایات داریم که امر به معروف و نهی از منکر در همه زمان واجب است. قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا یک امر به معروف و نهی از منکر بود؛ میتوان قیام و حرکت امام خمینی را هم یک امر به معروف و نهی از منکر حسینی در مقابل دستگاه ظالم و فاسد پهلوی نامید.
خاطرهای از دیدارتان با حضرت امام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دارید؟
من بعد از پیروزی انقلاب به منزل امام رفتم و در حضور ایشان مداحی کردم، شعری را برای ایشان خواندم: «تو با سلاح ایمان بر کفر چیرهای...» متاسفانه ادامه این شعر را الان به یاد ندارم؛ امام هم یک نگاه مهربانانهای به ما کردند، امام یک جذبه و هیبتی داشتند که انسان صحبت کردن برایش سخت بود، نگاه امام آدم را مجذوب خود میکرد.
از دوران دفاع مقدس چه خاطراتی دارید؟ از فضای معنوی و توسلات رزمندگان در مناطق جنگی برایمان توضیح دهید؟
البته ما تفنگ به دست نبودیم؛ ما همانند قبل از انقلاب با قلم و اشعارمان در کنار رزمندگان دفاع مقدس حضور داشتیم و به آنها روحیه میدادیم در فاو، اهواز و مناطق دیگر حضور داشتیم و برای رزمندگان مراسم توسل به آلالله برپا میکردیم، یک روز حدود 100 نفر از مادحین به منطقه اعزام شدیم و هر کدام در یک پادگان و یک سنگر در کنار رزمندگان حضور داشتیم. تعداد زیادی از مداحان نیز در جبهههای جنگ شهید شدند. جبهه همهاش سراسر معنویت بود و چیزی غیر از معنویت دیده نمیشد. من یک شب در فاو بودم، دیدم یک جوان مشغول خواندن نماز است، این جوان آنقدر با حال معنوی نماز میخواند که وضع نماز خواندن من را عوض کرد. من در آن موقع یک شعر هم برای بسیجیان سرودم که بارها از رسانهها پخش شد؛ این شعر بیت اولش این جمله بود: «دست نیرومند حق بازوی قرآن ای بسیجی.»
حاج آقا به عنوان نکته آخر اگر مطلبی هست بفرمایید.
من یک نکتهای را میخواهم بگویم درباره مسئلهای که امروز یک عدهای نادان یا شیطانصفت میگویند: پول این روضهها را به فقرا بدهید؛ اولا آیا شامی که ما در هیئت میدهیم ترامپ میآید بخورد؟ همین فقرا میآیند سر سفره مینشینند دیگر. ثانیا اگر خیلی دلشان سوخته بروند جلوی عروسیهای میلیاردی را بگیرند. طرف ماهی 5 میلیون برای سگش هزینه میکند؛ این افراد این هزینهها را نمیبینند؛ آن وقت یک هیئتی چند نفر آدم جمع میشوند، و بانی میشوند که گاهی خود همین فقرا هزینههای جلسات را متقبل میشوند را هزینه اضافی میدانند؟ یک فقیر به همراه خانوادهاش میآید هیئت عزاداری میکند و اطعام میشود؛ این کار چه ایرادی دارد که بعضیها میگویند در هیئت نذری ندهید؟ این حیف و میلهایی که در جاهای دیگر میشود را نمیبینند؟ شخصی را میشناسم که هفت شب برای دخترش در یکی از باغها مراسم جشن عروسی برپا کرد؛ از این هزینههای اضافی دردمند شوید نه از اطعام هیئتها که غالبا فقرا در سر این سفرهها متنعم میشوند.
ریشه این حرفها غالبا در خارج از کشور است؛ دشمنان از ظلمستیزی دستگاه امام حسین(ع) وحشت دارند؛ همین هیئتها بساط اینها را از کشور جمع کرد و 40 سال است که به هر نحوی دارند این دستگاه را میکوبند. اینها نمیدانند که پیامبر اکرم فرمود: «خداوند حرارتی از عشق حسین(ع) در دلها قرار داده که هیچگاه سرد نمیشود بلکه زیادتر هم میشود.» امروز مردم از 50 سال پیش پرشورتر و پرحرارتتر عزاداری میکنند. جمعیت هیئتها روز به روز بیشتر میشود. امروز در هیئتها هزاران نفر حضور دارند و همه از امام حسین(ع)، امام خمینی، مقام معظم رهبری و انقلاب حرف میزنند. بانی این شور و حال حسینی که بعد از انقلاب به وجود آمده امام خمینی، حضرت آقا و شهدا هستند.
حضرت آقا با فرمایشات خود از جلسات حسینی بارها حمایت کردند و در مواقع لزوم با هدایت خود از انحراف محافل مذهبی جلوگیری کردند؛ مثلا آقا به بصیرتافزایی در جلسات عزاداری تاکید میکنند و با اشاره به این جلسات میفرمایند «فضیلت برتر، این است که ما بصیرتهایمان افزایش پیدا کند.» من همین جا گله خود را از بعضی از جوانان اعلام میکنم: بعضی از جوانان در مواقع سخنرانی حضور ندارند و موقع مداحی در جلسه حاضر میشوند. در صورتیکه ما برای بصیرت پیدا کردن در خانه امام حسین آمدهایم. اگر این سینهزنی به ما بصیرت ندهد چه نفعی میتوانیم ببریم؟ سینهزن و گریهکن امام حسین(ع) باید همانند اربابش اهل امر به معروف و نهی از منکر باشد.
منبع:پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی