سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
چگونه کلیسای پورتلند حسینیه شد؟
محمد صرفی در کیهان نوشت:
ماجرای پرفراز و نشیب کربلا که 1380 سال از آن میگذرد پیش و بیش از هر چیز مایه عبرت است. چه میشود که تنها چند دهه پس از رحلت پیامبر(ص)، جامعه چنان دچار انحراف فکری و عملی میشود که با خاندان نبوت چنان میکنند که پس از گذر 14 قرن، هنوز چشمها از یادآوری آن، پرآب شده و سینهها میسوزد.
مشکل امروز برخی با همین درسها و عبرتهای عاشوراست. اگر عاشورا در سینهزنی و ریختن اشک خلاصه شود و پیامی برای امروز نداشته باشد، حرفی ندارند اما اگر مایه عبرت و چراغراه باشد، با هزار و یک لطایفالحیل سعی در تحریف و انحراف آن دارند. راه سیدالشهدا(ع) چه بود و پیام آن بزرگمرد ایستاده بر قله آزادگی و استقامت چیست که یزیدیان زمان اینچنین از آن هراس دارند.
در تاریخ آمده است امام حسین(ع) را افراد بسیاری پند دادند که از ایستادن مقابل یزید خودداری کن؛ برخی ظاهراً از روی دلسوزی و سخن برخی دیگر از روی وسوسههای نفسانی و شیطانی. یکی از آنان مروانبن حکم بود. کسی که از سوی رسول خدا لعن شده و به دستور ایشان همراه با پدرش از مدینه تبعید شد اما بعدها و در زمان خلافت خلیفه سوم، بازگشت و پست و مقام گرفت.
مروان پیش از حرکت امام حسین(ع) شبی ایشان را در کوچههای مدینه ملاقات کرد و به سازش با یزید فراخواند. امام در پاسخ به او فرمود: «اناللهواناالیهراجعون و علیالاسلام السلام...وای بر اسلام آنگاه که امت به حکمروایی چون یزید مبتلا شود! براستی از جدم رسولالله(ص) شنیدم که میفرمود خلافت بر آل ابیسفیان حرام است... پس آنگاه که معاویه را دیدید که بر منبر من تکیه زده است، شکمش را بدرید اما وااسفا که چون اهل مدینه معاویه را بر منبر جدم دیدند و او را از خلافت بازنداشتند، خداوند آنان را به یزید فاسق مبتلا کرد.»
و مگر امروز پس از 14 قرن داستان جز این است که برخی میگویند باید با آمریکا کنار آمد و خیر و صلاح در این است؟ آن آقایی که تا دیروز سفیر جمهوری اسلامی بوده و امروز تحلیلگر و کارشناس رسانه ضدانقلاب میشود و میگوید؛ «ما با یک ابرقدرت مواجهایم و یک سری از کشورهای قدرتمند دنیا هم با او همسوترند تا با ما. بنابراین باید منطقی فکر کنیم و برویم پای میز مذاکره»، یا نمیداند چه میگوید و یا دانسته آدرس تسلیم میدهد که در هر حال باید پرسید امثال این افراد با چنین تفکراتی چگونه نماینده انقلاب اسلامی در دیگر کشورها میشوند؟!
آنان که مأمور دشمناند و پیام تسلیم او را به هر زبانی تکرار میکنند که تکلیفشان روشن است و هیچ، اما آنانکه گمان میکنند راه خیر و صلاح از مذاکره و تسلیم میگذرد کافی است بر سرنوشت مردم کوفه پس از واقعه کربلا نگاهی بیندازند. آنان که زمانی هزاران نامه به امام حسین(ع) نوشتند و ایشان را به سوی خود خواندند و اندکی بعد با تهدید عوام و تطمیع خواص، در عهد خود خیانت کرده و راه دیگری در پیش گرفتند و به سپاه یزید پیوستند، روی آسایش و آرامش دیدند؟ ابنزیاد برای آنکه مردم را از همراهی با امام حسین(ع) برحذر دارد در خطبههایش در مسجد کوفه میگفت: «یزید دستور داده که سهم شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را برایم فرستاده تا میان شما تقسیم کنم.»
تنها 14 سال پس از واقعه عاشورا «حجاجبن یوسف ثقفی» که در خونریزی و بیرحمی شهره تاریخ است بر کوفه مسلط و خطبه مشهور امیرالمومنین علی(ع) خطاب به مردم کوفه و پیشگویی ایشان: «به خدا قسم پسری از قبیله ثقف بر شما مسلّط شود، متکبّر و رویگردان از حق، اموالتان را میخورد، و پیه شما را از شدت ظلم آب میکند»، محقق شد.
حجاج در نخستین سخنان خود در مسجد کوفه گفت: «هان ای مردم! نه به کودکانتان رحم میکنم و نه به پیرانتان! بیگناهانتان را به جای گناهکار مواخذه خواهم کرد و کافی است به کسی ظنین شوم. تحویل جلادانش خواهم داد، همه اینها از اختیارات من است و هرچه من مصلحت بدانم عین شرع است.»
مسعودی در مروج الذهب مینویسد حجاج در مدت 20 سال حکومت خویش، 120 هزار نفر را گردن زده و کشته بود و این تعداد غیر از کسانی بودند که در میدان جنگ علیه او دست به شمشیر برده و توسط سپاهیان او کشته شدند. این سرنوشت مردمی بود که چند سال پیش از فرزند رسول خدا رویگردانده بودند.
حجاج نه شخصیتی صرفاً تاریخی که نمونهای از ستمگران و خونریزان جهان است که در هر دورهای در جلدی حلول میکند. بهراستی فرق ترامپ و حجاج در چیست؟! مگر همین چندی پیش ترامپ نگفت که میتواند جنگ در افغانستان را یک هفتهای پایان دهد اما دوست ندارد 10 میلیون نفر را بکشد؟
حجاج و عمالش باید با شمشیر گردن بیگناهان را میزدند و آنان را میکشتند و از این بابت خون انسانهای کمتری را میتوانستند بر زمین بریزند اما ترامپ و دار و دستهاش با انداختن یک بمب جان دهها تن را میگیرند و آمارها میگویند که هر 12 دقیقه یک بمب آمریکایی در گوشهای از جهان بر سر کسانی فرود میآید و جانهایی را میگیرد و چند برابر آن زخمی و قطع عضو میشوند. وحشیگری و سبوعیت همان است، فقط مدرنتر، سریعتر و خشنتر شده است.
در ماجرای کربلا از دو عامل اشرافیگری و نفوذ نمیتوان و نباید غافل شد. با رحلت پیامبر اکرم(ص)، ذائقه خواص جامعه اسلامی اندک اندک با چرب و شیرین دنیا آشنا شده و خو میگیرد. آفتی که در سطح خواص نمانده و از قلهها به سوی دامنه نیز سرازیر شده و مردم را نیز آلوده میکند.
آنان که امام حسین(ع) را به شهادت رساندند و آن جنایت عظیم و بیمثال را آفریدند، کافر و اجنبی نبودند. نماز میخواندند و روزه میگرفتند و بسیاری از آنان در گذشتهای نه چندان دور پای خطبههای پدر بزرگوار ایشان امیرمومنان حضرت علی(ع) مینشستند.
در منابع مختلف آمده است که حضرت در روز عاشورا بارها لشکریان یزید را نصیحت کردند، اما چه میشود که حتی نفس مسیحایی آن حضرت نیز در آنان اثری نگذاشته و جز چند نفر معدود از راه باطل بازنمیگردند و بر امام عصر خویش تیغ میکشند؟ پاسخ را باید از زبان خود آن حضرت شنید که پس از ناامیدی از هدایت آنان فرمودند: «چون شکمهایتان از حرام پر شده است، حرفهای من در شما اثر نمیگذارد.»
اما درباره مسئله نفوذ میتوان به ماجرای عجیب هانیبن عروه اشاره کرد. بزرگ و رئیس قبیله مذحج که مسلم- فرستاده امام حسین(ع)- را در کوفه پناه داد. برخی منابع آوردهاند که چون به جایی میرفت 4 هزار سواره او را همراهی میکردند و از چنین جایگاهی برخوردار بود اما روزی که مأموران ابنزیاد او را به بازار قصابان کوفه میبردند تا گردن بزنند و فریاد کجایند مذحجیان سر میداد، حتی یک نفر به یاری او نیامد. چرا؟ عمروبن حجاج زبیدی مذحجی، برادر همسر هانی که با سکههای ابنزیاد خریداری شده و نقش نفوذی در قبیله را دارد، کاری میکند که اهل قبیله سکوت اختیار کنند و شاهد شهادت بزرگ خود باشند!
آنچه گفته شد فقط چند نمونه کوتاه از درسها و عبرتهای عاشورا بود. عاشورا گنج بیپایانی است که هرچه زمان بگذرد ارزش آن بیشتر نمایان میشود. یکی از مشکلات و گرههای اصلی انسان امروز، بحران هویت و معناست. برای انسان امروزی که خسته از بیابان جذابیتها و لذتهای زودگذر، تشنه گمشده خویش و آن معنای ناب زندگی هستند، چه پاسخی گواراتر از چشمه زلال امام حسین(ع) و یارانش.
پس تعجب نکن اگر میشنوی که «جان شاک» کشیش آمریکایی که سال گذشته توفیق شرکت در مراسم پیادهروی اربعین را داشته، امسال کلیسای خود در شهر پورتلند ایالت اورگان را به حسینیه تبدیل کرده است. مغناطیس حسین(ع) جذبت خواهد کرد، کافی است تشنه باشی. تشنگی راز کربلاست. اگر کشیشی تشنه در پورتلند باشی جذب این مغناطیس میشوی و اگر تشنه نباشی در کنار خیمه حسین(ع)، سازش با یزید زمان را زمزمه میکنی.
پیام عاشورا برای امروز ما
غلامرضا ظریفیان در ایران نوشت:
واقعه عاشورا مصاف دو نوع خداشناسی است. بنی امیه وقتی در صدر امور قرار گرفت، دین را ابزار ساخته و خدا، کلمات، الهیات و شریعت را برای تحقق هدف خود که همانا سلطه بر جهان اسلام بود، به کار برد. این ابزار آنچنان گسترش یافت که دین پوستین وارونه شد؛ ظاهر دین در عمل ماند و نماز و روزه بهجای آورده میشد اما باطن دین که خداشناسی واقعی و مبتنی بر عدالت و اخلاق و رعایت حقوق بشر و حفظ کرامت انسانی بود از درون آن جدا شد.
دین و خدایی به مردم معرفی شد تا نشان دهد که قدرتی مبتنی بر جبر جهان را اداره میکند. بنیامیه برای اینکه اقدامات خود را توجیه کند میگفت که این خدا بود که لباس خلافت را بر تن معاویه و یزید کرد. در الهیات اموی محور اداره امور جهان براساس جبر بود و بنی امیه اینگونه به مردم القا میکرد که اگر ما حاکم هستیم و از بیتالمال سوء استفاده میکنیم، اگر حقوق انسانی را در نظر نداریم و بسیاری از مشکلاتی که جامعه اسلامی با آنها روبهرو بود، همه اینها خواست الهی است.
نوع دیگر خداشناسی در اندیشه امام حسین (ع) خود را نشان داد. در آن زمان که خدا، دین و شریعت اسیر اشرار شده بود، امام حسین (ع) با الهیات و خداشناسی خود تلاش کرد تا آن را از دست اندیشههای امویان نجات دهد. بنابراین مبارزه با تفکری را که میشد با آن ظلم کرد و حقوق انسانی را زیر پا گذاشت آغاز کرد.
او بدنبال اسلام حقیقی بود که در آن نماز و روزه و حج هست و حاصلش نیز ایمان آگاهانه و متکی بر انتخاب و حفظ حقوق انسانی است. پیام عاشورا برای ما این است که؛ میشود در طول تاریخ دین را ابزار کرد. دینی که هدیه خدا به انسانها و نعمتی برای سعادت بشر است تا انسانها در آن به جای عدالت به سمت نابرابری و به جای کرامت انسانی به سویی بروند که عدهای برخوردار و عدهای دیگر برده و بنده حاکمان باشند.
پیام عاشورا برای ما این است که؛ در دین حقیقی، توحید حقیقی نقش اساسی را ایفا میکند. اگر این فهم به وجود بیاید به حاکمیت اخلاق، برقراری عدالت، احساس امنیت، کاهش فاصله طبقاتی و ایجاد روابط مهربانانهتر بین مردم خواهد انجامید و جامعه به جای جنگ به سوی صلح و به جای اختلاف به سوی وحدت حرکت میکند. پیام عاشورا برای ما همان است که در زیارت اربعین میخوانیم.
امام حسین(ع) خون قلبش را هدیه کرد (نه برای بخشش گناهان ما مردمان) بلکه برای این مهم تا انسانها از جهل، گمراهی و بیعدالتی نجات یابند.پیام عاشورا برای ما این است که؛ اگر به سمت شعارهای واقعی برویم جامعه عادلانهتر و مهربانتر خواهد بود.
امروز این پیام عاشورا نه فقط برای جامعه اسلامی بلکه برای جامعه بشری نیز کاربرد دارد. کرامت انسانی، حقوق برابر، رفع تبعیض نژادی و اقتصادی نتیجه گوش فرا دادن به پیام عاشوراست. اگر همه ما به این پیامها به درستی توجه کنیم میتوانیم جامعهای متکی بر امنیت، ایمان بدون خرافات و آگاه از حقوق انسانها و روابط اخلاقی داشته باشیم.
بنزین و فرصت های تاریخی اصلاح اقتصادی
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
روز گذشته آمار جدیدی از صادرات فراورده های نفتی از جمله بنزین منتشر شد. آماری که نشان می دهد بخشی از تلاش ها برای جایگزینی نفت در اقتصاد ثمر داده است. اگرچه همچنان سهم صادرات نفت به مراتب بیش از فراورده های نفتی است.
پیش از این وزیر نفت، میزان مازاد تولید بنزین کشور را 15 میلیون لیتر در روز بیان کرده بود که با فرض صادرات روزانه همین میزان بنزین مازاد، در سال می توان، حدود 5.5 میلیارد لیتر بنزین صادر کرد و بیش از 2.6 میلیارد دلار ارزآوری برای کشور داشت.
تقریبا به همین میزان صادرات نیز برای دیگر فراورده های نفتی از جمله گازوئیل می توان متصور بود. به این ترتیب اقتصاد ایران با درآمد سالانه بیش از پنج میلیارد دلاری در اقتصاد ایران از این محل می تواند بخشی از خلأ صادرات نفت را جبران کند.
اضافه بر این که با افزایش تولید گاز و جایگزینی بیشتر گاز به جای گازوئیل در نیروگاه ها و همچنین اتمام برخی دیگر از پروژههای افزایش ظرفیت تولید بنزین و گازوئیل می توان به درآمدزایی 2 برابری از این محل تا یکی دو سال آینده نیز امیدوار بود.
همین یک ظرفیت به تنهایی نشان می دهد که اقتصاد ایران در بخش های مختلف چه قابلیت هایی برای جبران کمبود درآمد نفتی دارد. به جز صادرات فراورده های نفتی، افزایش درآمد ارزی از محل گردشگری نیز قابل توجه است. چنان که هفته گذشته علی اصغر مونسان وزیر میراث فرهنگی و گردشگری در حاشیه جلسه علنی مجلس در جمع خبرنگاران گفت: تعداد گردشگران خارجی در سال ۹۶ ، چهار میلیون و ۷۰۰ هزار نفر و در سال ۹۷ ، هفت میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بوده و در چهار ماه امسال نیز ۴۰ درصد رشد کرده است.
از آن جایی که سازمان جهانی گردشگری، میزان درآمد ارزی هر گردشگر ورودی را حدود 1300 دلار برآورد کرده است، می توان نتیجه گرفت که در سال گذشته بیش از 10 میلیارد دلار درآمد ارزی از ورود گردشگر خارجی نصیب کشور شده است و پیش بینی می شود که این میزان با فرض تداوم رشد چهار ماه امسال، به 14 میلیارد دلار تا پایان سال برسد. هرچند باید توجه داشت که بخش عمده این درآمد متعلق به بخش خصوصی است و تاثیر چندانی بر درآمد دولت ندارد.
این اتفاقات در کنار تلاش هایی که برای افزایش درآمد مالیاتی از مسیر رصد تراکنش های بانکی مشکوک و شفاف سازی درآمدهای صنوفی نظیر پزشکان و وکلا انجام می شود، نشان می دهد که از این محل نیز می توان بخشی از افت شدید درآمد نفتی را جبران کرد. این در حالی است که ظرفیت گسترده مالیات عایدی سرمایه را که با کندی پیگیری می شود نیز باید در نظر گرفت.
همه این موارد نشانه های امید بخشی از قابلیت های اقتصاد ایران در مواجهه با تحریم هاست، با این حال مروری بر آمار قابل پیش بینی افت درآمدهای نفتی تا پایان سال نشان می دهد که همچنان باید اصلاحات ساختاری در بخش های هزینه ای بودجه را جدی دید. درآمدزایی با همه سختی هایش، سخت تر از کاهش هزینه هاست به ویژه در بخش کنترل هزینه های جاری، مقاومت دستگاه ها در زمینه کاهش هزینه ها جدی است.
بودجه ناموس دستگاه های مختلف تلقی می شود. کاهش بودجه ممکن است به کاهش سطح رفاه کارکنان دستگاه ها بینجامد و مدیر مربوط تحت فشار کارکنان زیردست خود قرار گیرد. بنابراین ضروری است که هرگونه اصلاح در این بخش با حمایت ویژه سران قوا و مطالبه افکار عمومی صورت گیرد.
اکنون فرصتی است تا در مواجهه با تاریخی ترین تحریم های رخ داده شده علیه کشورمان، تاریخی ترین اصلاحات در ساختار اقتصادی و بودجه ای کشور رخ دهد تا اقتصاد ایران از رهگذر فرصت این تحریم های سنگین، فرصتی بزرگ را برای اقتصاد خود رقم زند.
علاج «واقعه» قبل از وقوع باید کرد
سیدعبدالله متولیان در جوان نوشت:
در باره واقعه در کربلا و کشتار وحشیانه و به بند اسارت کشیدن غیرانسانی خانواده و فرزندان پیامبر اعظم و غم انگیزترین، عظیمترین، ماندگارترین حادثه و مصیبت تاریخ بشری، همواره در طول تاریخ حداقل سه سؤال بسیار مهم ذهن شیعیان و سایر مذاهب اسلامی را به خود مشغول کرده است:
۱ - ببینیم چه شد که بعد از ۵۰ سال از درگذشت پیغمبر (ص) جامعه اسلامی به آن حدی (از انحطاط) رسید که کسی مثل امام حسین (ع) ناچار شد برای نجات جامعه اسلامی چنین فداکاریای بکند؟
۲ - آیا تکرار چنین فاجعهای در اعصار مختلف و در زمان ما امکانپذیر است؟
۳ - تکلیف فردی و جمعی ما برای جلوگیری از تکرار این حادثه و واقعه تلخ و جانسوز چیست؟
مقام معظم رهبری در ۲۰ خردادماه ۱۳۷۵ (همان سالهایی که عدهای از خواص بساط اشرافیگری را با مدل لیبرال سرمایه داری غربی در کشور پهن میکردند) در جمع پاسداران لشکر ۲۷ حضرت رسول تهران، علت حادثه را این چنین بیان میکنند: «وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت میدهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا میکند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر میشوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمیایستند و از حق طرفداری نمیکنند و جانشان را به خطر نمیاندازند؛ آنگاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسینبنعلی علیهالسّلام - با آن وضع - آغاز میشود».
علل وقوع حادثه کربلا بسیار است، اما با بازخوانی ۳۳ سال بیانات حضرت امام خامنهای در تبیین ابعاد واقعه کربلا و عاشورا میتوان این علل را به طور عمده در محورهای زیر خلاصه کرد:
۱- تبدیل امامت به خلافت و خلافت به سلطنت. آخرین ضربه کاری معاویه که به پیکر اسلام وارد شد این بود که خلافت اسلامی را به سلطنت موروثی تبدیل و پسر فاسق، فاجر، فاسد، بی دین، دائمالخمر و میمون باز خود را به جای خودش نشاند ولی صدای اعتراضی از خواص بلند نشد.
۲- تبدیل اسلام ناب محمدی و اسلام علوی به اسلام اموی و اسلام سازش و تسلیم.
۳- تبدیل فضائل و ارزشهای الهی به اشرافیگری و رفاهطلبی در جامعه اسلامی.
٤- آلوده کردن سفرههای مردم به لقمه حرام. (فرمایش امام پیش از ظهر عاشورا: «فَقَدْ مُلِئَت بُطُونِکم مِنَ الحَرام» بیشک شکمهای شما از حرام پر شده است)
۵ - لغزش خواص از هفت، هشت سال بعد از رحلت پیامبر و امتیازطلبی و دنیاگرایی خواص تا جایی که در دوران خلیفه سوم برجستگان صحابه پیامبر نظیر طلحه، زبیر، سعد ابی وقاص و امثال اینها جزو بزرگترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند و در زمان حادثه کربلا حدود ۵۰ سال از این اشرافیگری خواص و صحابه گذشته و همه مردم نیز به تبع زمامداران با این فرهنگ فاسد عجین شده بودند.
۶ - قبول حاکمیت باطل از سوی خواص برای امتیازطلبی، حفظ آبرو، از ترس جان و مال، ریاستطلبی و پیشگیری از منفور شدن و طرد شدن.
۷ - ترک جهاد کبیر و تبعیت از دشمن در میادین مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... (سوره فرقان آیه ۵۲)
۸ - تلاش گسترده بنی امیه برای امامت ستیزی، دین ستیزی، عدالت ستیزی و تقدس زدایی با بهره گیری از زر و زور و تزویر.
۹ - ضایع کردن نماز و معنویت و دور شدن از ذکر و یاد خدا از یکسو و دنیاطلبی و التذاذ به شهوات دنیوی از سوی دیگر (سوره مریم آیه ۵۹) بهویژه از سوی خواص جبهه حق.
۱۰ - ضعف بینش و بصیرت، نداشتن قدرت تحلیل و تشخیص حق از باطل و فقدان استقامت خواص جبهه حق.
۱۱ - فراموش کردن و رها کردن رکن کلیدی امر به معروف و نهی از منکر از سوی اکثریت خواص و مردم (اگر احیای امر به معروف بزرگترین هدف امام حسین علیهالسلام عنوان شده است پس فقدان این رکن کلیدی هم بزرگترین عامل وقوع حادثه کربلا بوده است)
سؤال دوم این است که آیا حادثه کربلا تکرار شدنی است؟ پاسخ این است که بیشک یکی از علل اصلی اقامه عزا برای سید و سالار شهیدان جلوگیری از تکرار حادثهای در مقیاس کوچکتر از عاشورا در زمان حاضر است. آنچه که این روزها و سالها به رغم دستاوردهای عظیم نظام اسلامی در حوزههای علمی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی، نظامی و... کام مردم را به شدت تلخ کرده، کدها و علائمی است که به همه دغدغه داران و دلسوزان نظام و مردم بهعنوان صاحبان اصلی کشور گوشزد میکند که اگر نسبت به این علائم بیتفاوت باشیم بیشک تکرار حادثه کربلا دور از انتظار نخواهد بود.
امروز در کشور اشرافیگری، رفاهطلبی، رانتخواری، کاخنشینی، غربگدایی، فاصله طبقاتی، آقازادگی، سوءمدیریت، مدیریتهای موروثی، ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی و... سبب سلب اعتماد عمومی، کاهش مقبولیت اجتماعی نظام، گسترش نارضایتیها، گسترش دلمردگی و ناامیدی، تخریب باورهای ملی و دینی، پیدایش گسل در وحدت ملی و... شده و همین امر دستاویز دشمنان برای طراحی فتنهها و مدلهای براندازی نرم از طریق واگرایی مردم از نظام اسلامی شده است.
و، اما چه باید کرد؟ باید مجموعهای از اقدامات سلبی و ایجابی در دو حوزه سختافزاری و نرمافزاری صورت گیرد تا تمامی آنچه در بخش اول بهعنوان علل بروز حادثه عاشورا بیان شد مرتفع شود و امید، اعتماد و شجاعت به کانون اصلی انقلاب بازگشته و تقویت شود:
۱ - در درجه اول باید بر برگزاری هر چه باشکوهتر مجالس اقامه عزای حضرات ائمه هدی علیهمالسلام و بهویژه حضرت حسین علیهالسلام تأکید شود و بدانیم که به فرمایش حضرت امام خمینی سلامالله علیه، با بزرگداشت محرم و صفر اسلام زنده خواهد ماند و تلاشهای دشمنان نیز به جایی نخواهد رسید. بی دلیل نیست که امام سجاد و امام باقر علاوه بر مداومت بر اقامه عزاداری، مردم را به برگزاری اینگونه مجالس در طول تاریخ وصیت و سفارش نمودهاند.
۲ - اقدامات قاطعانه قوه قضائیه با قوت تمام تا اجرای دقیق فرمان هشت مادهای مبارزه با مفاسد در همه حوزههای اقتصادی فرهنگی و... صادره از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۰ استمرار یابد.
۳ - با سرعت هر چه تمامتر گام دوم انقلاب وارد فاز اجرایی شده و تمامی مسئولان و مدیران که در بین آنان افراد پیر، خسته، بیانگیزه، اشرافی، مرعوب دشمن، دلبسته به غرب، غافل از ظرفیتهای داخلی، بعضاً سستکمربند و دوتابعیتی حضور دارند با سرعت عرصه مسئولیت را ترک و جای خود را به مدیران تازه نفس، لایق، جوان، انقلابی، باانگیزه، خوش فکر، شجاع، توانمند، دشمن شناس و مورد اعتماد نظام بسپارند.
٤ - انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوم اسفند سالجاری، بهترین فرصت برای مردم است تا با حضور آگاهانه و انقلابی پای صندوقهای رأی و با انتخاب نمایندگان متناسب با آنچه که مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب فرموده اند، مجلسی باطراوت، باانگیزه، جوان و انقلابی شکل گیرد. بیتردید تشکیل مجلسی در تراز انقلاب اسلامی، زمینه را برای تشکیل دولت تراز انقلاب مهیا خواهد نمود.
نهضت حسینی، فرهنگ عاشورایی
جهانبخشمحبی نیا در ابتکار نوشت:
واقعه کربلا در جهان اسلام ظرفیتی بس بزرگ خلق کرده است که هیچ نهاد مدنی یا سیاسی در کره زمین یارای رقابت و یا مقابله با آن را نداشته است. هرچند در جوامعی مثل ایران بخش اعظمی از آیین و گرامیداشت عاشورای حسینی از صورتبندی مذهبی خارج و به حوزه فرهنگ انتقال یافته است، اما جای دلهره و نگرانی ندارد، مگر اینکه روح و جان این نهضت با استحاله مواجه شود و حواشی بر متن سنگینی کند. در نتیجه هدف و مقصد مولا علیبنالحسین(ع) در لابهلای تکریم آیینها خاک خورد و سالانه میلیونها نفر از شیفتگان حضرت در جهان جمع شوند و با بزرگداشت صوری واقعه از درونی کردن ارزشهای الهی و انسانی سید و سالار شهیدان عاجز بمانند.
تا حال از علل عدم توفیق یاران امام حسین(ع) در رسیدن به کوفه سخن زیاد گفته شده است و شاید دلیل اولیه آن رویگردانی مردم آن دیار از عهد و پیمان الهی بوده است. بدون شک، استبداد، خفقان و قتل و غارت دارالعماره در این گسست نقش اول را ایفا کرده است. در طول تاریخ تخریب بنیانهای اجتماعی و مهیا کردن شرایط سخت سیاسی از اهداف بارز نظامهای ستمگر بوده است.
در بعضی از تحلیلهای تاریخی، متاسفانه بحث به انحراف کشیده شده است، از جمله پیکربندی مباحث مربوط به شهید آگاه و شهید جاوید که مولود همین شرایط بوده است. اما آنچه از منظر تحلیل اجتماعی و اندیشه سیاسی قابل ارائه است، اتکای برداشتها به بخش اول قیام حضرت ابیعبدالله است، اما در بدنه اصلی نهضت که انجام اصلاحات واقعی است و مشمول باورها، عقاید، قضاوت و نحوه حکمرانی بر مبنای سیره رسولالله است، پیشرفتی به چشم نمیخورد.
در بحبوبه بوق و کرنای مکاتب سیاسی جهان که به نام آزادی، وقیحترین اعمال بشری به عیان در ویترین بازارهای مکّاره به نمایش گذاشته میشود، شاید واجبتر از اقبال ایدههای درونی و معنوی نهضت کربلا تفکری نباشد.
رقابتهای منفی در هیئتهای عزاداری، جدال بر انجام عزاداری در جغرافیای خاصی از شهرها، نفوذ موسیقی خارج از عرف در هیئتها، قمهزنی که با تدبیر بسیار خاص آیتالله خامنهای به نحو زیبایی مهار شد، استفاده ابزاری بعضی از عناصر سیاسی از عزاداریها و توسل به مقاتل غیرموثق و صحنهسازیهای روانی برای رسیدن به گریه و بزک کردن مقتل از آسیبها و تهدیدهایی است که استقلال، خلوص و هویت واقعی تاسوعا و عاشورا را نشانه گرفته است.
متاسفانه در بعضی شهرستانها، پالایش سر و صورت جوانان در ایام عزاداری به ایام نوروز طعنه میزند و این نوع رفتارها بدون شک مطلوب و مراد نهضت عاشورا نمیتواند باشد. البته جمهوری اسلامی ایران هم در صورت و هم در سیرت بایسته و شایسته است با فرهنگ عاشورا هم آغوش شود و صد البته، بعد از انقلاب اسلامی، نهادهای فرهنگی به خوبی در گسترش کمّی نهضت عاشورا خدمات قابل توجهی انجام داده است و ایران به معنای واقعی مرکز و هسته اصلی گسترش و عمق بخشیدن به باورهای عاشورایی است، اما در عاشورایی کردن روابط اجتماعی، فرهنگی و دینی موفقیتها آبدار نبوده است.
اکنون در اوضاع و احوال جهانی که مکاتبی چون لیبرالیسم، فاشیسم، آنارشیسم، نئولیبرالیسم، مارکسیسم و دولتهای ارتجاعی و مدعی اسلام، بشریت را بیشتر تشنه عدالت، آزادی، انصاف، اخلاق و عرفان کرده است، میتوان از نهضت حضرت ابیعبدالله در رنگ و رو بخشیدن واقعی اسلام و عدالت اجتماعی به شهرهای مکه و مدینه و دیاران اسلام و حتی جهان بهرهها رساند، به شرط اینکه حوزههای علمیه و دانشگاه ها در کشورهای اسلامی عمق فاجعه را در سطح جهانی باور کنند و خود را به دود و دم مسموم برخواسته از آنها نیالایند.
واقعه کربلا در اعتراض به جهنمی کردن حیات مردم، فراغت از سنت رسولالله، شیفت خلافت به سلطنت و شورا به استبداد، دروغ، حیله و نیرنگ شکل گرفت و برای آراستن جهان به فضیلت و سعادت استمرار یافت. هم اینک گشودن بازفهم واقعه در تفسیر، تبیین و تکامل از ضروریترین گامهای دینی، سیاسی و جامعهشناختی است.