به گزارش مشرق، صبح زود جمعه آخر ماه ذی الحجه اهالی روستاهای خلخال و ماسال سر و سراغ از باغداری میگیرند که از سال گذشته وعدهای به آنها داده است. از ماه محرم سال پیش در باغ این باغدار درختی را نشانگذاری کردهاند تا در این روزها به سراغش بروند و آن را با سلام و صلوات به میدان اصلی روستا بیاورند.
ببینید:
عکس/ سوگواری خاص «زنان زیلایی» در محرم
این باغدار هرکه هست چند ویژگی تکرار شدنی دارد. هر روز خدا نماز یومیهاش را به جماعت و در مسجد میخواند. خمس هر ساله و زکات همیشگی اش به فقرا و نیازمندان به راه است و دیگران او را به کسب مال حلال میشناسند. وعده اهالی برای دیدار با این باغدار در حاشیه راههای مالروی جنگلهای پر در خت این حوالی است.
پیر و جوان روستا لباس سیاه پوشیدهاند. بعضیها زنجیر عزا به دست دارند و عده ای دیگر سینه زنان مداح را همراهی میکنند. خیلی زود دو صف موازی شکل میگیرد و دسته سینه زنی و زنجیر زنی پا به پای مدح و ثنای سید و سالار شهیدان خودشان را به باغ این باغدار میرسانند.
درخت قاراقاری نشان شده با این که خشک شده و بر و باری ندارد در این یک ساله چشم و چراغ باغبان بوده است. هر وقت خدا چشمش به آن افتاده یاد عباس ابن علی (ع ) و نذرش افتاده و چشمهایش به طرفهالعینی به اشک نشستهاند. باغبان با سینی چای یا شیر گرم و نان محلی جلوی درهای نیمقد چوبی باغ ایستاده. اشک میریزد و به پیرو جوان ده سلام میدهد و برایشان دعای خیر روانه میکند.
حالا همه اعضای این هیئت جمع و جور عزادار، درخت قاراقارای نذر و نشان شده را دوره میگیرند. پیش از بریدن تنه خشک شده درخت، روضه بریده شدن سرها خوانده میشود. بعضیها قرار از کف میدهند و با چشمهایی که خون گریه میکنند پای درخت مینشینند و در دل از اهل بیت (ع) حاجت دل سوختهشان را میخواهند. در همین وقت است که باغدار سال بعد پیدایش میشود و در حضور اهالی نذر میکند که قاراقارای تاسوعای سال بعد از باغ او به میدان روستا برده شود.
جوانترها دست به کار میشوند. تنه درخت بلند بالا را یا اباالفضل گویان از زمین بلند میکنند و روی شانههای سیاه پوششان میگذارند. نوحهخوان دوباره نوای روضه را از سر میگیرد. باقی اهالی سینه زنان پشت قاراقارا روانه میشوند تا به میدان اصلی روستا برسند.
خیلیها با شنیدن صدای دسته عزاداری از خانهها بیرون میزنند.کوچکترها پرچم به دست خودشان را به قاراقارا میرسانند و به پیشوازش پارچههایی که رویشان نام زیبای حضرت عباس (ع) نوشته شده را توی هوا تکان میدهند.
زنها دل بیقرارتری دارند. از صبح زود در میدان اصلی ده منتظر قاراقارا ماندهاند. بعضیهایشان زیارتنامه به دست دارند و فرازهای زیارت عاشورا را با لهجه شیرین و دلنشین محلیشان بلند بلند میخوانند.
جماعت دستها را بالا میآورند و همگی با هم صدا بلند میکنند و میگویند:«انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه» و اشکهاست که سرازیر میشود و دلهاست که به یاد مظلومیت و جوانمردی قمر بنیهاشم میشکند. بساط نذری دادن گرم میشود و بانیها با سر و صدا به پذیرایی از عزاداران مشغول میشوند.
جوانهایی که درخت را به دوش دارند از راه میرسند. خیلی زود زورمندان روستا پای کار میآیند و یا علی مدد گویان تنه را با هم بلند میکنند و آن را با گلینی که با ساروج و تخممرغ و گچ و کاهگل مخلوط شده در میدان چفت و بست زمین میکنند. زنهای روستا تا روز تاسوعا وقت دارند نذر کنند و پارچههای سیاه و سبز و قرمزشان را به تنه درخت ببندند.
روز تاسوعا که از راه میرسد قاراقارا یک سره از پارچههای نذر شده پوشیده میشود. قبل از ظهر این روز که به نام نامی حضرت ابالفضل العباس (ع) خوانده میشود همه دستههای عزاداری پای آن میآیند. اینجا همه با هم به بلند بالایی قاراقارا نگاه میکنند و آن را استعارهای از قامت حضرت عباس (ع) میدانند و به یاد جوانمردیهایش اشک میریزند.
هر سال ظهر روز تاسوعا اینجا روضه نهر علقمه خوانده میشود و خیلیها تا صبح روز عاشورا پای همین درخت ماندگار میشوند و تا آفتاب روز دهم محرم برآید اشک محبت به اهل بیت(ع) هدیه میدهند و سلام و صلواتشان به سید و سالار شهیدان از دهان نمیافتد.