به گزارش مشرق به نقل از سایت العهد، خانواده های آزادگان و شهدای بازداشتگاه الخیام نمی توانند وحشیگری مزدوران رژیم اسرائیل در طول سالهای طولانی اشغالگری جنوب لبنان را از یاد ببرند. جستجو در آرشیو این سالها به تنهایی کافی است که رفتار غیرانسانی عامر الفاخوری قصاب و مزدور رژیم اسرائیل در جریان شکنجه اسیران در بازداشتگاه الخیام را برملا کند. این اسیران درد ضربه های شلاق یا صندلی الکترینی یا آویزان کردن آنها از ستون های خارجی بازداشتگاه را فراموش نکرده اند. شماری از اسیران در اثر این شکنجه ها به شهادت رسیدند.
بیشتر بخوانید:
جاسوس اسرائیلی معروف به «قصاب الخیام» در لبنان به دام افتاد
الفاخوری که همواره به سلول های بازداشتگاه تحت مدیریت خود در مقر الخیام افتخار می کرد، بازداشت شدگان را روزانه مورد شکنجه قرار می داد. بیشترین مسئله ای که اسیران آزاده از دوران بازداشت خود به یاد می آورند، قیام نوامبر سال ۱۹۸۹ میلادی بود که برای درخواست جهت ورود کمیته بین المللی صلیب سرخ به بازداشتگاه انجام شد. الفاخوری در پاسخ به این قیام اقدام به شلیک گلوله های حاوی گاز به داخل بندهای بازداشتگاه الخیام کرد که باعث نوعی فلجی و شهادت دو اسیر به نام های بلال السلمان و ابراهیم ابوعزه به خاطر استشمام گازهای سمی شد.
الفاخوری تنها به شکنجه و به قتل رساندن اسیران در دوره قیام آنها بسنده نکرد، بلکه بعدها نیز با شکنجه کردن کسانی که در این قیام شرکت داشتند، تفریح می کرد. علی عبدالله حمزه از اهالی شهرک الجمیجمه در منطقه بنت جبیل یکی از این اسیران بود که الفاخوری وی را از ستون های خارجی بازداشتگاه الخیام زیر برف و بوران آویزان کرد و وی از سرمای هوا تا بامداد یخ زد و به شهادت رسید. اسیران در بازداشتگاه الخیام در معرض بدترین شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفتند. عفیف حمود اسیر آزاده لبنانی تعریف می کند که چطور الفاخوری او را در سلول انداخت و مادرش را در سلول کناری او شکنجه کرد.
عفیف حمود در توصیف این صحنه گفت: صدای مادرم را در حال شکنجه شدن می شنیدم..احساس عجیبی بود. مریم جابر دیگر اسیر آزاده لبنانی است که داستان مشابهی را روایت می کند و می گوید که آنها وی و پدرش را در سلول کناری شکنجه کردند.
«سکینه بزی» اسیر زن آزاده لبنانی نیز که در سن ۱۷ سالگی بازداشت و به بازداشتگاه الخیام برده شد، درباره شکنجه اسیران گفت که آنها سر اسیران را زیر شیر آب داغ می گرفتند و سلول آنقدر تنگ و تاریک بود که گنجایش حتی یک نفر را هم به زور داشت.
پسر یک اسیر آزاده هم تعریف کرد که چطور چشم پدرش را در آوردند و به جای آن چشم مصنوعی گذاشتند و تا سرحد مرگ از دادن دارو به وی خودداری کردند.
تجربه های سخت و دردناک اسیران آزاده به حدی است که آنها نمی توانند الفاخوری مزدور را ببخشند و او مستحق اشد مجازات تا سرحد اعدام است.