سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
ائتلاف یا اختلاف: نقطه صفر مرزی!
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1-در عالم ریاضی 2+2 به نتیجه 4 ختم میشود. اما مکرر اتفاق میافتد که جمع 2 به علاوه 2، به نتیجه 5 یا بالاتر ختم شود. این، خاصیت تعاون و هم افزایی (Synergy) است.
گفته شده «زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل، همیاری و تعامل داشته باشند، اثری به وجود میآید که اگر از مجموع اثرهای جداگانه هر کدام از آن بیشتر شد، هم افزایی رخ داده است». و نیز، «هم افزایی یعنی اینکه چند منبع یا چند ظرفیت در کنار هم قرار بگیرند و ظرفیت جدیدی ایجاد کنند که فراتر از حاصل جمع آن منابع یا ظرفیتهاست».
2- تصور کنید رشتههای ماکارونی چقدر وزن و مقاومت دارند؟ اما وقتی رشتهها درست کنار هم چیده میشوند، سازهای میشوند که وزن 790 کیلوگرمی را تحمل میکند. این قاعده طلایی، کاربرد فراوانی در حوزه مدیریت و تعاملات اجتماعی دارد. «یدالله مع الجماعه». چه بسیار مردمانی که با اتحاد به اقتدار دست یافتند یا با فقدان آن، به قهقرا افتادند.
فراتر از این، خداوند با مومنان وعده کرد که اگر 20 نفر صابر باشند، بر 200 نفر از سپاه کفر غلبه کنند. موحدان متحد در جنگ بدر، با وجود اینکه یک سوم سپاه دشمن بودند، پیروز شدند. اما یک سال بعد در جنگ اُحُد و در حالی که پیروزی قطعی مینمود، به خاطر اختلاف اهواء، شبیخون خوردند. قتل عام بزرگی اتفاق افتاد و بزرگانی مانند جناب حمزه به شهادت رسیدند.
3- ما در نقطه عطف تاریخ ایستادهایم. «روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید- حالیا چشم جهانی نگران من و توست». هر کس میخواهد مدارج بالای هم افزایی را مرور کند، باید بالندگی انقلاب اسلامی و شاخ و برگ گستراندن آن در منطقه به رغم تیر و تبر مستکبران را ببیند. «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ الله مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةًً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةً أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ. تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا».
کنون مقاومت مظلوم یمن، فاصله ضربات راهبردی به متجاوزان سعودی را به هفته رسانده است. هنوز دود انهدام تاسیسات نفتی آرامکو از سر حاکمان سعودی بلند بود که سه تیپ ارتش سعودی را منهدم کردند و هزاران نفر را به اسارت گرفتند. تحلیلگران مدتهاست فقط درباره زمان عقبنشینی متجاوزان حرف نمیزنند بلکه معتقدند با این ضربات راهبردی پیاپی، باید منتظر سقوط قریبالوقوع حکومت سعودی بود.
4- ضربات سختی که دشمنان از جبهه مقاومت در منطقه خوردهاند -و ضربات بزرگتر، انشاءالله در راه است- از حد شمارش خارج میشود. برخی از این ضربات نظیر اسقاط پهپاد آمریکایی، توقیف نفتکش انگلیسی و انهدام پایگاههای نظامی و پالایشگاههای متجاوزان، آن قدر مهم بوده که تحلیلگران غربی، آغاز دوران تازه «پسا غرب» نامیدند. ما در متن جنگ تمدنها و در بحبوحه بازسازی تمدن اسلامی، به موفقیتهای معجزه آسایی دست یافتهایم که وامدار بصیرت و حلم و ایثار رزمندگان خط مقدم است.
در عین حال بیم آن میرود که اگر اولویتها، اصلی- فرعیها، و خط خودی و دشمن را درست تشخیص ندهیم، یا گرفتار برخی اختلافات شویم، سرنوشت جنگ اُحُد و حُنین و صفین تکرار شود. اکنون افکارعمومی ما مطابق واقعیات مسلّم، به درسها و عبرتهای مهمی نزدیک شده که میتواند پشتوانه مقاومت مقتدرانه در دیپلماسی، و انتخاب مدیران جهادی باشد.
5- آذر 94 (سه ماه مانده تا انتخابات مجلس) دبیرکل یک حزباشرافی در مصاحبه با روزنامه شرق، از سربازگیری سخن گفت و با نام بردن از برخی اصولگرایان تصریح کرد «دولت از طرف مقابل یارگیری میکند. در برجام، برخی از دوستانی که در انتخابات، مقابل روحانی یا رقیب او بودند، الان به نوعی حامی هستند. در مجموع بازی طرفداران دولت به واسطه همین سربازگیری از جبهه مقابل بوده و در مجلس نیز همین اتفاق میافتد». همچنین 21 شهریور 95، نشریه «صدا» به قلم «عباس-ع» نوشت «مهمترین هدف اصلاح طلبان، تعمیق شکاف در حاکمیت است.
مهمترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران فرآیند ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت اصولگرایان تندرو با سایر اصولگرایان است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، به لحاظ تاریخی مهم است. اصلاحطلبان باید نقش گُوهِ را بازی و این شکاف را به جدایی کامل برسانند». نکته تلخ اینکه سخنگوی حزب اشرافی، اخیرا درباره همان افراد یارگیریشده گفت «روی اسب بازنده در انتخابات آینده شرطبندی نمیکنیم»!
6- نقابداران بیاعتقاد به انقلاب، غیر از یارگیری مذکور، دامن زدن به منازعات میان طیفهای انقلابی را ولو با واسطه پی میگیرند. نمیخواهیم ادعا کنیم هر اختلاف نظری محصول نفوذ است. تفاوت نگرش و تحلیل در بسیاری از موارد، اقتضای آزاداندیشی است و چهبسا در صورت تدبیر، از متن آن، امکانات تازه بجوشد. اما اختلافاتی که به حرمتشکنی، فرسایش یکدیگر و غفلت از اولویتها منتهی شود یا مانند زخمی مزمن تداوم یابد، نه مبارک است و نه طبیعی. و چون از مدار انصاف و مصلحت خارج شده، مستقیم یا غیرمستقیم مورد طمع اغیار است. یا روزنه تحریک هیجانهای منفی را باز میکند.
7- رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان فرمودند «اتحاد نیروهای انقلاب بسیار مهم است و اختلاف سلایق افراد با یکدیگر، نباید به مخالفت و معارضه منجر شود». باز کردن باب دلخوری و تخطئه هم در فضای عمومی -به هر بهانهای- جفاکاری است. اختلاف نظر، عادی است اما وقتی در قالب معارضه و همفرسایی ادامهدار، وارد حوزه عمومی میشود، نه طبیعی است و نه پذیرفتنی. اصل در تلاقی نیروهای مومن، بر حسن ظن و اعتماد و همپوشانی است، و نقد و آسیبشناسی در کنار آن قرار میگیرد. وگرنه، با کاریکاتوری از رفتار انقلابی مواجه خواهیم شد که اصل را بر نفی و تخطئه و فاصلهگذاری نهاده است. جبهه نیروهای انقلاب قطعا بدون نقد، دعوت به خیر و
امر به معروف، دچار نقصان میشود. اما همین هم، آدابی دارد.
8- با بیتقوایی و بیانصافی نمیتوان حقطلبی کرد؛ داشتن نقد به دیگری، مجوز عبور از مرز انصاف و عدالت و اخلاق درباره دشمن هم نیست؛ چه رسد به نیروهای خودی که تصور میکنیم خطایی دارند. «وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلی «أَلّا تَعدِلُوا، اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوی» وَاتَّقُوا اللَهَ إِنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ». متاسفانه در برخی شبه نقدها، غفلت از این مهم دیده میشود که موجب نقض غرض و آسیبهای بزرگ است. امیر مومنان علیهالسلام درباره ضرورت انصاف فرمود «الإنصافُ یَرفَعُ الخِلافَ و یُوجِبُ الایتِلافَ.انصاف، اختلاف را از بین میبرد و موجب الفت و همبستگی میشود». «الإنصافُ یَستَدیمُ المَحَبَّهًَْ. انصاف، به دوستی دوام میبخشد» و «الإنصافُ یُؤلِّفُ القُلوبَ. انصاف، دلها را به هم نزدیک میکند». اگر همین یک تکلیف، در انتقادها میان طرفین رعایت میشد، بسیاری از اختلافات برطرف میشد و به دلخوری و تعارض نمیانجامید.
9- رسانه، یکی از ظرفهای نقد است. اما جای برخی از نقد و انتقادهای مدیریتی و تشکیلاتی، اصلا رسانه و فضای عمومی -آن هم در قالب تخطئه و خراشیدن چهره یکدیگر- نیست. در نوع خانوادهها میتوان انواع اختلاف نظر و سلیقه را سراغ گرفت. اما خردمندان نمیگویند حالا که نقد در فضای عمومی مُد شده، ما هم اختلافات خانواده خود را وسط خیابان ببریم! اگر کسی یا خانوادهای چنین کنند، موجب خدشه در حرمت و اعتبار آنهاست و نه مایه آبرو و تحسین. در عین حال اگر جای یک نقد را فضای عمومی تلقی کردیم، باید مراقب وسوسههای رهزن عقل و اخلاق بود. برای مثال مصطلح شده که هیچ کس، مقدس و مصون از نقد نیست. (جماعت مامور حمله مغولوار به مقدسات اسلامی، در دوره موسوم به اصلاحات همین حرف را درباره خدا و پیامبر و قرآن و اهل بیت گفتند و حال آنکه منتقدان بر ساختههای سیاسی خود را هو میکردند). آیا این گزاره مغلوط که هیچ کس مقدس و مصون از نقد نیست، حتی در صورت صحت صد درصدی میتوانست مجوزی برای حرمتشکنی باشد؟ یعنی اگر خود را مجاز به نقد کسانی دیدیم که مقدس نیستند، به مفهوم این است که محترم هم نیستند و حرمت انسانی و اسلامی و حقوقی و سیاسی و اجتماعی هم ندارند؟
10- رویکرد بداخلاقیهایی که ابتدا توسط ضد انقلاب و سپس تندروهای مدعی اصلاحطلبی گشوده شد، در پی رواج رفتارهای گلادیاتوری در پوشش نقد بود. وقتی هم وارد حوزه سیاست شد، نه تنها در مقابل جمهوریت در سال 88 ایستاد بلکه هتاکی را تا ساحت حضرت سیدالشهدا(ع) گسترش داد. متاسفانه در چند سال اخیر، گونهای دیگر از رفتارهای گلادیاتوری باب شد که رواجدهندگان نیابتی آن، برخی منسوبان حلقه انحرافی بودند و در پوشش اینکه فلان نهاد و دفتر و فعال انقلابی مقدس نیستند، به خود اجازه هرگونه بداخلاقی و عقدهگشایی را دادند، نامش را هم عدالتخواهی گذاشتند. این بیماری -که هیچ حرمتی برای خدمتگزاران و پیشکسوتان انقلاب قائل نیست- نباید وارد اخلاق سیاسی نیروهای خودی شود؛ فارغ از نقدهای بجا که میتوان داشت و گفت. ضمنا برخی نفی و معارضههای ناصحیح -فارغ از انگیزه افراد- عملا به اعتبارزدایی از افراد و نهادهای محل رجوع و اجتماع نیروها میانجامد. باید مراقب وسواس در فاصلهگذاری با یکدیگر بود، چرا که امکان سوءاستفاده بدخواهان را فراهم میکند. یا دستکم، از ظرفیتی که میتوانست در خدمت انقلاب باشد، دریغ میشود. البته یک تکلیف بسیار مهم، متوجه مسئولان مورد نقد است. آنها باید سماحت و حلم به خرج دهند و آنجا که نقد وارد است، استقبال و در رویکرد خود تحول ایجاد کنند.
11- و سرانجام، همه باید خود را مخاطب این خطبه خطیر امیر مومنان علیهالسلام بدانیم که فرمود؛ «بندگان خدا! از دشمن خدا (ابلیس) بر حذر باشید. نکند شما را به بیماری خویش (کبر و غرور و تعصّب) مبتلا سازد و با ندای خود شما را تحریک کند... به جانم سوگند! او تیر خطرناک را برای شما آماده نموده، در کمان گذاشته و با قدرت تا آخرین حدّ کشیده و از مکانی نزدیک، به سوی شما پرتاب کرده است... تاج تواضع بر سر نهید و تکبر را زیر پا افکنید، فروتنی را سنگری میان خود و دشمنتان، ابلیس و سپاهیانش، قرار دهید... هرگاه به تفاوت حال امتها میاندیشید، سراغ اموری بروید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد؛ پرهیز از تفرقه و تأکید بر الفت و اتحاد، و تشویق و سفارش یکدیگر به آن. از هر کاری که ستون فقرات آنها را درهم شکست و قدرتشان را سست کرد، اجتناب کنید: کینههای درونی، بدخواهی، پشت به هم کردن و دست از یاری هم برداشتن (تخاذل الایدی)... بنگرید اقوام پیشین در آن هنگام که جمعیتهایشان متّحد، خواستهها هماهنگ، دستها پشتیبان هم، دیدهها نافذ و تصمیمها یکی بود چگونه بودند؟ آیا زمامدار اقطار زمین نبودند؟ بنگرید پایان کارشان به کجا کشید هنگامی که میان آنها جدایی افتاد؛ الفتشان به پراکندگی گروید. دلهایشان از هم دور شد و به معارضه با هم پرداختند. خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون کرد و وسعت نعمت را از آنها گرفت، تنها چیزی که از آنها باقی ماند سرگذشتشان بود که درس عبرتی است برای عبرتگیرندگان».
نفی مطلق تبعیض در حقوق عمومی
در سرمقاله ایران آمده است:
«درمورد حقوق عمومی باید نسبت به همه مردم یکسان نگاه کنیم، مذهب و طایفه تأثیری ندارد. نباید اجازه دهیم در کشور ناامنی باشد، نه برای مسلمان، نه برای غیرمسلمان، نه برای کسانیکه به نظام وفادارند، نه برای کسانیکه وفادار نیستند. امنیت و آزادی باید برای همه باشد؛ حفظ حقوق عمومی مال همه مردم است.»
این جملات بخشی از سخنان مقاممعظم رهبری در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری است که چند روز پیش انجام شد. واقعیت این است که پدیدهای بهنام جمهوری اسلامی ایران از هر حیث؛ موضوعی اجتهادی بود که از سوی مرحوم امام(ره) شناخته شد. هم وجه جمهوریت آن که مسبوق به سابقه در شرع نبود و هم مفهومی بهنام ملت ایران.
نه اینکه ایران یا مردم ایران وجود نداشتند، بلکه به مفهومِ اعتبارِ حقوقی آن از منظر شرعی دارای سابقه نبوده است. از نظر شرع و نگاه سنتی، مردم ایران، افغانستان و هندوستان یا اعراب از حیث اینکه موجودیت دینی مشترکی داشتند، میتوانستند در قالب حقوقی واحدی تعریف شوند و نه از حیث تعلق به واحدی سیاسی بهنام کشور ایران یا کشور افغانستان و... در حالی که در قانون اساسی ایران که مبتنی بر شرع تقریر شد، آحاد ملت ایران به معنای همه کسانی که تابعیت ایران را داشتند فارغ از تعلقات دینی، طایفهای و قومی و زبانی و… واجد حق بودند و در اصل اول قانون اساسی به صراحت آمده است که ملت ایران براساس رأی اکثریت کلیه کسانی که حق رأی داشتند و… که شامل همه اتباع ایران میشد، جمهوری اسلامی ایران را تأسیس کردهاند.
در واقع هنگامی که به عرصه عمومی جامعه وارد میشویم تمام تمایزها و تفاوتها در برابر تعلق به ایران و قدرت رسمی حکومت رنگ میبازد.
چنین مفهومی سابق بر این وجود نداشت. این مفهوم دولت مدرن است که برپایه تعلق به یک کشور و میهن و واحد سیاسی و براساس تابعیت شکل میگیرد. این مفهوم باید همراه با برابری حقوق باشد. اگردقت کنیم نه تنها تمایز در حقوق عمومی براساس مذهب و قومیت غیر قابل پذیرش اعلام شده، بلکه، حتی وفاداری به نظام نیز شرط چنین حقی دانسته نشده است. زیرا وظایف و مسئولیت حکومتها در برابر شهروندانش فراتر از همه این تعلقات است. حتی افراد مجرم و خائن نیز در عین حال که مجازات میشوند، فراتر از تحمل مجازات قانونی مقرر، باید از سایر خدمات و حقوق عمومی برخوردار شوند.
این مسأله نه فقط متأثر از مفهوم و فلسفه سیاسی جدید است، بلکه ناشی از ذات کالای عمومی نیز هست. امنیت و آزادی و حقوق عمومی مفاهیم تجزیهناپذیر هستند.
کالای عمومی مثل هوای سالم است که آن را نمیتوان برای برخی ایجاد نمود ولی دیگران را از استفاده آن محروم کرد. اگر این تمایز برقرار شود کالا و خدمت عمومی تبدیل به کالا و خدمت خصوصی میشود، در چنین جامعهای هر کالای عمومی و در اینجا امنیت، بسرعت تضعیف و همه متضرر میشوند.
ویژگی این نوع کالاها و خدمات عمومی؛ یکسان بودن همگان در استفاده از آنها است.
نکته مهم دیگری که در این باره باید گفت: اصلِ روندِ تبدیل یافتن کالاهای خصوصی به کالای عمومی است. توسعه جامعه بهمعنای افزایش انواع کالاهای عمومی است که باید در اختیار همگان باشد. برای نمونه، آموزش بر خلاف قدیم، اکنون به یک کالای عمومی تبدیل شده است. جامعه جدید متولی تأمین حدی از نیازهای آموزشی برای همگان است و هیچ تبعیضی نیز در این باره پذیرفته نیست. برقراری سهمیههای ناروا و براساس ویژگیهایی انتخابی؛ به منزله محروم کردن بخش مهمی از مردم از حق عمومی آموزش است.
وظیفه دولت و سایر قوا است که نسبت به این گزاره دقیق رهبر معظم انقلاب بیش از همیشه عنایت کنند. گزارهای که تاکنون کمتر به این صراحت و دقت ارائه شده بود. این ایده باید در نگاه و رویکرد همه مسئولان و سیاستها بازتاب پیدا کند.
پیام های شاهکار عملیاتی یمنی ها
امیرمسروری در خراسان نوشت:
یک: اگر بن سلمان جوان ،تصویر حقیقی نبرد با یمن را از منظر سید حسن نصر ا... می پذیرفت، در می یافت که جنگ در یمن باتلاقی عظیم برای یک "مهره خام"بود. بازی که پیشتر صدام را نابود ساخت و به ایرانی ها جنگیدن آموخت و دوباره همان استراتژی غلط در یمن تکرار شد. یمنی که تنها توانش در ابتدا، اثر گذاری بر قدرت های سیاسی و بازی گیری اجتماعی بود امروز به یک توان نظامی بازدارنده رسیده که جای تعجب و تامل دارد.
دبیرکل حزب ا... لبنان در سال ۲۰۱۵ و با آغاز بحران یمن در سخنرانی به مقامات عربستان هشدار داد این جنگ هیچ دستاوردی جز نابودی عربستان نخواهد داشت و ریاض را سرنگون می کند. موضوعی که امروز با گذشت حدود پنج سال از آغاز جنگ عربستان علیه یمن، شاهد آن هستیم.
یمنی ها سامانه پاتریوت و دو سامانه پدافندی دیگر همچون تاد را دور زده و عملیات بزرگ آرامکو را انجام میدهند. در زمین نیز در منطقه نجران دستاوردی پیروزمندانه به دست می آورند که برپایه گزارش ها باید اذعان داشت سه تیپ مکانیزه و پیاده نابود و هزاران نفر به گفته سخنگوی ارتش یمن به اسارت نیروهای مقاومت درآمدند.
نکته قابل توجه محل وقوع عملیات بود. این عملیات در خاک عربستان و به تعبیری در عمق بود. از سوی دیگر توان موشکی یمن به جایی رسیده که سامانه های مهم پدافندی قابلیت درگیری موفق با این سامانه را نداشته و موشک ها با دقت بالا به اهداف اصابت می کنند.
حتی یمنی که فاقد سیستم منسجم پدافندی بود و در روزهای اول تمام سامانه های برد کوتاه و میان برد یمن آسیب جدی دیده بود، به جایی رسیده که قدرت ساخت سامانه پدافندی و توان درگیری با انواع حملات هوایی در ارتش یمن بومی شد.
به عبارت دیگر همان طور که صدام به ایرانی ها جنگیدن را آموخت و ایران به قطب بازدارندگی منطقه ای رسید، یمنی ها نیز با تلاش بن سلمان نه تنها جنگیدن را آموختند بلکه به قدرتی دست یافتند که هیچ گاه از بازیگری موثر در شبه جزیره کنار نخواهند رفت.
دو: عملیات زمینی دستاورد دیگری هم داشت. بگذارید این طور بیان کنیم. جنگ پهپادی و موشکی توسط عربستان یا سانسور یا ایران متهم به انجام عملیات مستقیم می شود. اما عملیات اخیر در خاک عربستان توسط نیروی انسانی یمنی و با هدایت خود یمنی ها و با تجهیزات بومی ارتش یمن صورت گرفت.
سه تیپ ویژه ارتش عربستان در منطقه، با دریافت حمایت و مستشاری ارتش آمریکا و سایر کشورهای اروپایی در یک نبرد رو در رو شکست خورد و مجبور به عقب نشینی و تسلیم شد. این عملیات نشان داد بر خلاف تصویر سازی غیر واقعی عربستان، یگان های نظامی ارتش عربستان فاقد مکانیسم دفاعی موثر هستند و به راحتی شکستمی خورند و این عملیات به هیچ عنوان قابلیت این را ندارد که ایران در آن متهم شود.
به عبارت دیگر هیچ ارتباطی میان این عملیات با یگان های ایرانی وجود ندارد و به طور حتم عربستان مجبور است "شکست"را بپذیرد و به قدرت انصارا... اعتراف کند . کما این که پس از این شکست، پیام دفتر پادشاهی عربستان به عراق برای پذیرش واسطه گرایی بغداد میان ریاض و صنعا حاکی از لرزه و فروپاشی اعتماد نظامی مقامات سعودی بر ساختار ارتش این کشور است. مسئله ای که می تواند وجدان خفته مقامات سعودی را بیدار کند و از واقعیت گریزی نسبت به تبعات جنگ یمن و قدرت انصارا... بازدارد.
سه : جنگ یمن پیوست اجتماعی و فرهنگی دیگری هم داشت. این عملیات از یکمنظر "ایستادگی" را به ملت های منطقه منتقل کرد و نشان داد یمن قدرت کشیدن عربستان به یک چالش جدی برای سرنگونی حکومت سعودی را دارد. پیشتر یمنی ها اعلام کرده بودند اگر عربستان دست از حمله زمینی و تجاوزات خود بر ندارد و بر تجزیه یمن تاکید کند، صنعا این قدرت را دارد تا از نوار جنوبی، نیروهای ارتش یمن را به منطقه ریاض برساند و برای همیشه کار دولت عربستان را تمام کند و ریاض را به تصرف خود در آورد. شاید در بیان این جملات نکته ای احساسی نهفته است اما عملیات اخیر نشان داد یمنی ها برای آزادی و نبرد حق و باطل عزم جدی دارند و نمی توان از این عنصر در تحلیل معادلات میدانی غفلت کرد.
عربستان در جنگ یمن سرمایه های اجتماعی خود را از دست داد. پیوست فرهنگی و اجتماعی این جنگ نشان داد هر دولتی که بخواهد بر خلاف خواست اجتماعی ملتی دست به تجاوز بزند به طور حتم با شکست مواجه خواهد بود. کما این که پیشتر صدام با این پدیده مواجه شد و در برابر ملت ایران شکست خورد. عربستان در این حمله سرنوشت صدام پس از عملیات کربلای ۵ و والفجر ۸ ایرانی ها را دارد.
عملیاتی که صدام سیلی سنگینی خورد و گیج شد. هرچند پس از این دو حمله صدام دست به حملات شیمیایی زد اما فروپاشی ساختار نظامی ارتش صدام پس از این دو حمله شکل گرفت و صدام را تا نابودی پیش کشاند. ارتشی که یکی از مجهزترین ارتش های منطقه بود و کمتر از یک هفته توانست در برابر حمله خارجی مقاومت کند.
چهار: اما نکته ای دیگر در عملیات "نصر من ا..." نهفته را می توان بر چند بخش تحلیل کرد:
۴.۱. ارتش یمن بر خلاف انتظار عربستان در خاک این کشور حالت پدافندی ندارد و رویه ای افندی داشته و احتمال نفوذ و حضور موثر در بخش های دیگر عربستان وجود دارد. این موضوع نگرانی های جدی برای دستگاه امنیتی عربستان ایجاد می کند که اگر ارتش یمن به بخش هایی از عربستان برسد آیا امکان دارد ارتش یمن با مردم آن بخش ها پیوند ایجاد کند و شورش عربستان را در بر گیرد؟ این احتمال وجود دارد و سعودی ها پس از همکاری عناصری آزاد در خاک عربستان برای حمله به آرامکو پذیرفتند که پیشروی یمنی ها می تواند اتحاد جبهه اپوزیسیون سعودی را در خاک عربستان تشکیل دهد و حکومت عربستان با چالش امنیت ملی مواجه شود.
۴.۲. یمنی ها نشان دادند در ورای سرزمین خود هم انگیزه افندی دارند و هم اعتقاد نبرد؛ نگرانی وجود داشت که یمنی ها برای دفاع از کیان خود به خاک عربستان ورود نکنند یا ایدئولوژی حاکم بر یمنی های مبارز این انگیزه را شکل ندهد که برای جنگ با عربستان می توان به خاک این کشور ورود کرد.
اما این حمله نشان داد انصار ا... و همپیمانانش با توجه به تبعات حمله زمینی به عربستان، عملیات نفوذ و عمق را کلید زدند و برای پیشروی نگرانی ایدئولوژیک ندارند. کما این که نزدیک به یک میلیون یمنی در عربستان مشغول به کار هستند که می تواند بحران بزرگی را ایجاد کند.
۴.۳. در این عملیات بسیاری از عناصر پس از آن که خود را در محاصره دیدند، خویش را تسلیم ارتش یمن کردند. با این حال محل نگهداری آنان بمباران شد و بیش از ۲۰۰ نفر از عناصر فریب خورده یا عضو ارتش عربستان در منطقه نجران با حملات هوایی ارتش عربستان کشته شدند.
این بدان معناست که عربستان با بی توجهی به نیروهای تحت فرمان خود این طور القا می کند که «پیروزی»شرط حیات شماست و در شکست همه باید بمیرند! نگاهی که می تواند عناصر درونی را سرخورده کند و موجب نارضایتی اجتماعی شود.
به نظر می رسد این عملیات علاوه بر آزادسازی ۳۵۰ کیلومتر از خاک نجران، یک دستاورد مهم دیگر را به دنبال داشت و آن هم بازکردن قفل های سیاسی مذاکرات آتش بس. سه ضربه مهم کمتر از یک ماه به عربستان تحمیل شده که می توان گفت عربستان را گیج کرده و می تواند مقام تصمیم گیری در این کشور را مختل کند. باید دید بن سلمان جوان چگونه تسلیم تصمیم پیران و خبرگان سعودی می شود و چه زمانی پای میز مذاکره می نشیند؟
ساده انگاری در شکوفایی ظرفیتهای داخلی
جعفر گلابی در آرمان نوشت:
برخی از مخالفان دولت ازفعالیتهای انجام شده در روابط خارجی انتقاد میکنند و خواستار تغییرتمرکز ازسیاست خارجی به داخل میشوند. این معنا پس از نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در هفته گذشته وعدم دستیابی به یک توافق ضمنی برای اعمال معافیتهای تحریمی از سوی آمریکا توجه بیشتری به خود جلب کرده است.
اما ظرفیتهای داخلی برای مقابله با تحریمها کدامند و چگونه میشود این ظرفیتها را به فعلیت رساند؟ اگر منظور از ظرفیتهای داخلی تکمیل یا راه اندازی کارخانهها وطرحها و پروژههای موجود در کشور است در جای خود ضرورت دارد و تردیدی در آن نیست، اما در این میان باید پرسیده شود که آیا در صورت رسیدن به سقف فعالیتهای اقتصادی داخلی مشکلات موجود کاملا برطرف میشوند؟
بدیهی است که نه تنها کشور ما که هیچ کشور دیگری با هر میزان از تولید و پویایی اقتصادی از تعامل با دیگر کشورها بینیاز نیست و در بهترین شرایط هم نمیتواند به موفقیتها و جهشهای اقتصادی برسد مگر اینکه مراودههای بینالمللی خود با دیگران را هوشمندانه مدیریت کند و به بالاترین حد خود برساند. پس اتکا به درون کاملا ضروری است ولی کافی نیست وباید با تمام توان تلاش شود که از طریق یک دیپلماسی کارآمد و مستمر تحریمها لغو شوند.
به عبارت دیگر هرگونه ناامیدی از درون و برون حرکت موزون وموثر کشور را با اختلال جدی مواجه میکند و زمینه سبقت رقیبان از ایران را فراهم میسازد. اما فرض کنیم که با نگاه حداکثری به درون میتوان پیشرفت و توسعه را کاملا بهدست آورد و رفاه و آسایش و اطمینان مردم را فراهم نمود. روشن است که چنین رویکرد عمیق وکارسازی وقتی امکانپذیر وراهگشاست که با یک اندیشه راهبردی و جامع واستراتژیک همراه باشد وزمینههای نرم افزارانه و فرهنگی و اجتماعی را با خود همراه سازد.
شاید تصور شود که یک کارخانه با داشتن سرمایههای مالی لازم به سرعت میتواند به ظرفیت اسمی خویش برسد وخط تولید خویش را مستمرا حفظ کند، ولی واقعیت آن است که اگر مدیریت صحیح و بهروز و همهجانبه و کارشناسانه وآینده اندیشانهای در این کارخانه اعمال نشود با هر میزان از تزریق پول نه تنها موفقیت چندانی حاصل نمیشود که به هدر رفت منابع منجر وهر موفقیت ظاهری وکوتاه مدتی را عقیم میسازد.
کارگران برای کار و تلاش بیشتر و با کیفیت نیازمند فضایی صمیمی، امید آفرین، مشارکت آسا و نظمی عادلانه هستند و پول به تنهایی محرک آنان نیست. در کشور هم زمانی مردم با تمام توان وارد میدان حفظ و ساختن و آبادی و پیشرفت کشور میشوند که حس عمیق مالکیت میهن خود را داشته باشند و دخالت در تعیین سرنوشت خویش را با تمام وجود احساس کنند.
در این زمانه که در احاطه انواع تنگناها و سختیها و مشکلات هستیم و پدیدههایی چون اختلاس و رانتخواری تنها یکی از فشارهای طاقت فرسا روی روح و روان مردم است ودر تخریب انگیزهها غوغا میکند، کسب مشارکت وهمدلی مردم نیازی حیاتی و اساسی است.
همه ظرفیتهای مادی و معنوی کشور تنها بهوسیله ایجاد یک حس ملی و همگانی حاصل میشود، همان کارخانهها وواحدهای تولیدی حتی در صورت وجود مشکلات مالی و فنی اگر ذیل فضایی از همدلی عمومی و اقناع ملی قرار گیرند شادابی و تحرک فوقالعادهای به خود خواهند گرفت.
تعجب است که نگاه به درون تجویز میشود ولی در جلب مشارکت حداکثری مردم و رفع تنگ نظریها وکدورتها کوشش قابل ملاحظهای دیده نمیشود! یک سلیقه خاص اکثر تریبونهای رسمی را در دست دارد وبا قدرت وثروت خویش احساس نیازی به حضور دیدگاههای دیگر در عرصه مدیریت هارا نمیکند و نگاهی ساده انگارانه نسبت به فعلیت یافتن ظرفیتهای درونی دارد، مدیریتهایی که باید وجوهی اجماعی و فراجناحی داشته باشند.
از مجموع رویدادها و دیدارها و گفتوگوهای هیات بلند پایه ایرانی در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل چنین بر میآید که فعلا شاهد گشایشی در زمینه تحریمها نخواهیم بود لذا اگر میخواهیم با فشارهای فزاینده اقتصادی مقابله کنیم وخیالمان از درون آسوده باشد و امید اصلی بیگانگان به تشتت درونی و ثمربخشی تحریمها در داخل را برطرف سازیم هیچ راهی جز اقناع عمومی ، تواضع در برابر مردم وجلب مشارکت همهجانبه شهروندان وجود ندارد.
در این شرایط دشوار که احتمال نزدیکی اروپا و آمریکا بیشتر شده است با درونی آشفته ورویکردهای کلیشهای واعمال تنگ نظریها نسبت به اقشار مختلف جامعه نمیتوان از پس همه مشکلات برآمد. زمان میگذرد وانتظارمردم برای بسرآمدن مشکلات موجود هنوز پاسخ لازم را دریافت نکرده است. آرامش نسبی کنونی بسیار مغتنم است ولی باید بهفکر موج جدیدی از التهاب باشیم که فرا نرسد ودر مقاومت مردم اثر منفی نگذارد.
پایان فرار از اعتراف
هادی محمدی در جوان نوشت:
هنگامی که انصارالله دو پالایشگاه بقیق و خریص را با پهپادهای دوربرد خود هدف قرار داد، شوک عملیات و مهارتهای نظامی و خسارتهای راهبردی آن، در سعودیها و امریکا و غرب آنچنان سردرگمی ایجاد کرد که فقط توانستند در یک فریبکاری بزرگ و برای فرار از اعتراف به قدرت انصارالله، ایران را متهم به عملیات در آرامکوی عربستان کنند.
البته اهداف دیگری نیز در پشت این اتهامزنی وجود داشت، ولی آنچه همه محاسبات سعودی و اماراتی و حتی امریکایی و غربی را در بالاترین سطح تحت تأثیر قرار داده بود، این بود که از این پس با استراتژی هجومی- بازدارنده یمنیها، چه راهبردی را دنبال کنند.
رسانههای متجاوزان در یمن، همه انرژی و پتانسیل خود را بر اتهام به ایران متمرکز کردند تا زمان لازم برای خروج از بنبست را کسب کنند. ابتکار عمل هوشمندانه انصارالله که توقف یکطرفه حملات خود به عمق سعودی را منوط به توقف تجاوز و جنگافروزی سعودی و محاصره ظالمانه علیه مردم یمن نمودند و فرصت دادند تا برای نجات تختهای لرزان سعودی و اماراتی، تصمیمی حیاتی بگیرند، مؤثر واقع نشد و سعودیها طی ۲۴ ساعت، بیش از ۲۰۰ حمله هوایی به مناطق یمن و انصارالله در حدیده و برخی استانها اجرا کردند.
انصارالله و ارتش یمن برای یکسره کردن اوضاع و پاسخ به فریبکاری متجاوزان، عملیات کتاف در شمال شرقی صعده را که از مدتها قبل در یک مسیر فرسایشی علیه نیروهای دشمن دنبال میشد، با قیچی کردن و محاصره آنان در یک عملیات ضربتی، دو تیپ تقویت شده از مزدوران و یک گروهان از فرماندهان و افسران و سربازان سعودی را متلاشی و طی آن ۵ هزار کشته و زخمی و ۲ هزار و ۷۰۰ اسیر که در بین آنها ۵۰ تن از افسران و فرماندهان سعودی هستند را به همراه صدها دستگاه خودروی زرهی و تانک به غنیمت گرفتند و صدها کیلومترمربع از مناطق کتاف و بخشهایی از استان نجران را آزاد کردند.
این عملیات قدرتمندانه به لحاظ نظامی دارای کارکرد و پیامهای روشنی است و یکبار دیگر بر قدرت بازدارنده انصارالله، نهتنها در عرصه پهپادی، موشکی و موشکهای ضدهوایی، بلکه در عرصه عملیاتهای بزرگ زمینی که یکی از ارکان و محورهای اساسی نیروهای متجاوز را منهدم و چالش تدارک نیروهای مزدور را برای سعودی، مضاعف نمود صحه گذاشت.
این عملیات بزرگ تأکید کرد که انصارالله ضمن تأکید بر ضرورت توقف جنگ و تجاوز، از قدرت بازدارنده و هجومی در ابعاد نظامی گوناگون برخوردار است و کارتها و گزینههای متفاوتی برای عاجز کردن پادشاهی سعودی و حرکت بهسوی ریاض یا هدف قرار دادن آن داراست. این مانور قدرت انصارالله پاسخی میدانی به اتهام فریبکارانه امریکا و سعودی نیز بود و نشان داد شعاع قدرت آنان فراتر از پروژههای استعماری برای سلطه ژئوپلتیک یمن و بابالمندب است.
امروز اولویت امریکا برای بازی در برجام و فرابرجام نیز، خروج از باتلاق یمن است تا امکان مهار پیامدهای راهبردی این شکست را داشته باشد. این زاویه تحلیلی هم برای انصارالله که هدف مذاکرات امریکایی یا طرفهای سیاسی راهحل بحران در یمن است و هم برای دیپلماتهای ایرانی حائز اهمیت است.
یمنیها باید به نحوی مذاکره کنند که شعاع قدرت آنان کاسته نشود و امتیاز خود را دریافت کنند و جنگ را متوقف نمایند و دیپلماتهای ایرانی بدانند، این امریکا و عربستان است که در بحران است و باید امتیاز بدهد و در مجموع هوشمند باشند تا آلسلمان عربستان را در ازای بقا در قدرت به امریکا نفروشد.
شفافیت را از معنا تهی نکنیم
ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
روز گذشته نمایندگان مجلس، یک فوریت طرح شفافیت آرای نظام تقنینی را تصویب کردند. گامی که البته در ذات خود موثر در حرکت به سوی شفافیت است، اما اگر بخواهیم به موضوع شفافیت به عنوان یک راهبرد کلان نگاه کنیم باید آن را از چند منظر واکاوی کرد. شفافیت بالذات برای مصالح کشور در ابعاد مختلف امر مهمی است، اما آیا تکاپو برای تحقق شفافیت به صورت گزینشی میتواند راهگشا باشد؟
بیتردید شفافیت در سپهر سیاسی و اقتصادی کشور نیازمند ابزار و لوازمی است که اگر فراهم نشود این مفهوم میتواند به سرنوشت مفاهیم دیگری چون خصوصیسازی و یا حتی مبارزه با فساد دچار شده و از معنا تهی شود. به عبارت دیگر، تحقق شفافیت در جامعه زمانی میتواند به عنوان یک ابزار برای رسیدن به توسعه کاربرد داشته باشد که در همه سطوح رخ دهد.
از طرفی تجربه سایر کشورها نشان میدهد که شفافیت زمانی توانسته به مرحله آرمانی خود نزدیک شود که رکن چهارم دموکراسی که همان رسانهها هستند بتوانند در فضای غیرممیزی یا حداقل فضایی بازتر از امروز دیدهبان شفافیت در جامعه شوند. موضوعی که سبب شده تا افکار عمومی بیشتر مخاطبان اخبار غیررسمی و گاهی کذب قرار گیرند.
از سوی دیگر اگر شفافیت تنها در یک زمینه و برای یک نهاد به تنهایی تجویز شود خطر آن بیشتر است تا اینکه بهطورکلی قید شفافیت را بزنیم. چرا که این نوع از شفافیت میتواند به یک ابزار سیاسی برای از میان برداشتن رقیب تبدیل شود. چنانکه نمیتوان از مجلس یا دولت خواست که در اموری شفاف باشند و در عین حال سایر قوا و نهادها زیر چتر شفافیت قرار نگیرند.
برای مثال اگر صداوسیمای کشور به موضوع شفافیت میپردازد باید خود به عنوان یک نهاد که بودجه عمومی دریافت میکند در تمامی ارکان از جمله عزل و نصبها و یا صورتهای مالی خود شفاف باشد. از طرفی برخی مدیران گاه از شفافیت به عنوان یک ژست عوامفریبانه استفاده میکنند. به محض انتصاب، پرده از حقوقهای نجومی و فساد قبلیها برمیدارند درحالیکه خود هیچ توضیحی در خصوص نحوه عملکردشان و چگونگی فرآیند انتصابهایشان در دوره مدیریتی خود نمیدهند. ضعف عملکرد روابطعمومیها و البته رسانهها (به دلیل محدودیتهای موجود) خود به این امر دامن میزند.
با این همه باید گفت شفافیت اگر به مثابه یک گِروکشی سیاسی در جامعه مطرح شود میتواند تبعات بلندمدت بدتری برای جامعه بیاعتماد کنونی داشته باشد. چرا که تهی شدن از معنای این امر چنان افکار عمومی را نسبت به این مفهوم زده خواهد کرد که تا سالها شعار شفافیت تنها به یک امر بیمفهوم در گفتمان سیاسی تبدیل خواهد شد. هرچند در شرایط فعلی تصویب یک فوریت شفافیت آرای نظام تقنینی که جامعیت بیشتری نسبت به طرح شفافیت آرای نمایندگان داشت را باید به فال نیک گرفت.
وحدت انقلابیون به چه معناست
در سرمقاله صبح نو آمده است:
رهبر انقلاب در سخنرانی جدیدشان بر وحدت نیروهای انقلاب تأکید کردند. در میانه برخی جدالهای کلامی میان نیروهای انقلاب، سخن ایشان نشاندهنده اصالت نیروهای انقلاب برای پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی است. واقعیت این است که بخشی از بدنه انقلابیون منتقد برخی ساختارها و عملکردها بوده و دیدگاههای خود را در صورتهای گوناگون عملی کردهاند و بخشهای رسمی نظام هم باتوجهبه محدودیتها و مشکلات، استدلالهایی دارند و پاسخهایی برای این انتقادها.
در چنین شرایطی سخن رهبری میتواند گره از این جدالها بگشاید و راهکاری برای غلبه بر این اختلافها باشد. واقعیت این است که هر دو گروه متعلق به نظام و سرباز انقلاب و رهبری هستند. واقعیت دیگر، آرایش جبهه ضدانقلاب و تلاش آنها برای مشروعیتزدایی از مبانی انقلاب است.
باتوجهبه این واقعیت، گفتوگوی احسن، متین و موقر میتواند بهعنوان راهکاری برای وحدت، مدنظر قرار گیرد. تبدیلشدن این جدالها به گفتوگوی دوستانه، باطلکننده تلقی دشمنی و اختلاف در میان نیروهای انقلاب است. این گفتوگوها درنهایت هم به اصلاح ساختار منجر میشود و هم به استفاده از جوانان در بخشهای مختلف کشور.
درعینحال، جوانان انقلابی را هم با مشکلات اجرایی و محدودیتها آشنا میکند. حاصل کار تبدیل اختلافنظر به تغییر در روند اداره کشور بهنفع ارزشهای انقلاب خواهد بود. نکته اصلی برای نیروهای انقلاب وحدتی است که از توازن میان آرمانگرایی و واقعبینی میگذرد.