به گزارش مشرق، «محمد ایمانی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
۱-کمونیستها در بلوک شرق، و لیبرالها در غرب، بشر را گاه با وعده عدالت، و گاه با شعار آزادی فریفتهاند. بسا روشنفکرانی که شیفته تابلوی غرب شدند و ملتها را به تبعیت این اردوگاه کشاندند و دیگرانی از همانها که منتقد غرب بودند اما همان معامله تولید بردگی را در نسبت با شرق کردند. شرق کمونیست هم، غرب بود؛ غروب فضیلتهای والا. شرقیها، دین را «افیون تودهها» خواندند و غربیها، محصول دوران جهل و خرافه زدگی و ترس. تلختر اینکه هر دو اردوگاه، با وجود تخطئه دین، اسلام التقاطی را ترویج کردند؛ گاه با شعار عدالت و گاه، با شعار آزادی. اغلب سالهای سده اخیر را دو بلوک با دو جنگ جهانی و دهها جنگ منطقهای، از ظلم و بیعدالتی و اسارت و استثمار انباشتند.
۲- هر چند انواع گروههای چپ و راست در حاشیه انقلاب اسلامی فعال بودند، و هر چند برخی همراهان انقلاب در دام التقاط غلتیدند، اما انقلاب ما ماهیتی ممتاز داشت. در خلوص رهبری و مردم، و طفیلی بودن گروهکها، همین بس که سایت ضد انقلابی «گویانیوز» ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ نوشت «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به کریم سنجابی (رئیسجبهه ملی) گلهمند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی در پاسخ با پوزخندی جواب میدهد که ما نه تنها در بهترین شرایط هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابانها آن هم کمتر از ۵۰ نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیتالله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود میکشاند. این، واقعیتی تلخ است».
۳- انقلاب اسلامی بر مبنای هویت اصیل خود، عدالت و آزادی را با هم و ذیل بندگی خدا و رهایی از بردگی همه طاغوتها پی گرفته است. در عین حال خداوند در سوره حج، از سنت تغییر ناپذیر خود، درباره دچار شدن نهضتهای الهی به القائات شیاطین خبر داده است «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ الله مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَه آیَاتهِ. و ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه هر گاه طرحی ریخت، شیطان القائاتی در آن طرح و نقشه کرد، اما خداوند، القائات شیطان را از میان میبرد، سپس آیات خود را محکم و استوار میگرداند... هدف این بود که القاء شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است و آنها که دلهایشان را قساوت گرفته است... و آنها که به آنان علم داده شده، بدانند این حقی است از سوی پروردگارت، پس به آن ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آن خاضع شود».
۴- برخی همراهان یا مدعیان همراهی با انقلاب به علل مختلف، به عدالت کمونیستی و آزادی لیبرال گرویدند و گرفتاریهایی را موجب شدند. آنها منفذ نفوذ را گشودند و بیماری دشمن را سرایت دادند. یک عضو مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب، مهر ۱۳۶۵ در هجمه به جناح راست، در روزنامه کیهان نوشت «حضرت آقا! سرمایهدار برای گسترش منافع خود به هر وسیله متشبث خواهد شد. امروز که نیاز به قیم دارد، مقابل شما دو زانو مینشیند و زیر گوش حضرتعالی از سیاستهای غلط اقتصادی ]نظارت دولت[ میگوید.
پس فردا در انتخابات، عوامل سرسپرده و مزدوران دست پرورده خود را وارد مجلس میکند. در انتخابات، رئیس جمهور خود را از صندوقها درخواهد آورد. اگر فکر میکنید در جهانی که شبکه سرمایهداری همچون اختاپوس همه چیز را در حیطه قدرت خود دارد، میتوان تشکیلات مستقل سرمایه داری بدون سرسپردگی به وجود آورد، سخت در اشتباهید... سرمایه داری، به اشل آمریکایی قناعت نکرده و آزادی به مراتب بیشتر غرب طلب میکند؛ پس اغراق نخواهد بود اگر نسبت به ساختار سیاسی و فرهنگی جامعه فردا بیمناک باشیم». اما همین فرد (سردبیر بعدی نشریه «عصر ما»)، در توجیه ائتلاف با کارگزاران در انتخابات ۷۶ گفت «در شرایط انقلاب، گفتمان حاکم، عدالت بود و اصلیترین چالش سیاسی حول محور عدالت شکل میگرفت. آرایش نیروها هم حول این محور بود.
در دهه ۷۰ گفتمان حاکم، به آزادیخواهی تغییر یافت. اگر فضای کشور مجدداً به گونهای شود که عدالت، گفتمان اصلی شود، نیروهای انقلابی که بدنه اصلی جریان اصلاحی را تشکیل میدهند، دیدگاه های عدالت خواهانه خود را اعلام خواهند کرد(!) البته این به معنای آن نیست که تمام نیروهای جبهه دوم خرداد معتقد به عدالتند. در این جریان، از راست مدرن و تکنوکرات تا نیروهای دارای سابقه چپ حضور دارند».
۵- برخی از همینها، بعدها مدعی شدند چون بلوک شرق به عنوان عقبه فروپاشید و آزادیخواهی غالب شد، چپها نیز آزادیخواه شدند و شعار عدالت کم فروغ شد! اما علت واقعی را باید در آلودگی آنها بهاشرافیت و نفوذ جست. از سال ۶۸ تا ۷۶، دوره استحاله طیف مذکور در راست افراطی است. به همین علت، «همشهری ماه» (ضمیمه همشهری ارگان کارگزاران) ۱۰ دی ۱۳۸۰ و پس از توقیف نشریه «عصر ما» نوشت «کارنامه ۸ ساله عصر ما، گامی بلند در راه سکولاریزاسیون بود. انتشار عصر ما پاسخ به یک بحران ایدئولوژیک در جناح چپ بود. عصر ما در تئوری پردازی میکوشید ثابت کند با سکولارها مرزبندی دارد اما کارنامه آن، خود گامی بلند در راه عرفی شدن سیاست بود. جناح چپ در عصر ما دوران گذر خویش را سپری کرد. عصر ما مدتها پیش از توقیف، پایان یافته بود. فراموش نکنیم همه ما بر شانه های عصر ما ایستادهایم».
۶- انقلاب اسلامی هر چند دچار انواع وسوسه و فشار برای لغزیدن به پرتگاه چپ یا راست شد، اما به برکت هدایت امام خمینی و امام خامنهای، استقلال خود را در پویش تمدن سازی حفظ کرد و با وجود ریزش برخی همراهان، اصیل ماند. سال ۶۹ فروپاشی بلوک کمونیستی آغاز شد و چند سال بعد، آمریکاییها برای «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» خیز برداشتند. سران «صهیونیسم مسیحی»، بارها از «جنگ تمدنها» در قالب «جنگ جهانی چهارم» (حمله مستقیم) و «جنگ جهانی سوم» (جنگ نیابتی) سخن گفتند و در کنار آن، از تدارک آشوب در ایران، در سالهای ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ دریغ نورزیدند. لبنان و سوریه و عراق نیز به تناوب، دستخوش فتنهانگیزی بودهاند. با این وجود، تحلیلگران ارشد غربی، از اتفاقات چند سال اخیر و پیروزیهای جبهه مقاومت، به عنوان سند پایان نظم پس از جنگ جهانی دوم و آغاز نظم «پسا غرب» یاد میکنند.
۷- فتنه انگیزی دشمن، پس لرزه جنگ تمدنی است. شدت تحرکات دشمن، بهخاطر وحشت از این واقعیت است که فروپاشی سیطره غرب آغاز شده است. آنها الهامبخشی انقلاب اسلامی را میبینند و حال آنکه طبق محاسبات و نقشههای همانها، انقلاب باید دهها بار زمین میخورد. زمانی عبدالکریم سروش گفت «علت خشن و میلیتاریزه شدن غرب و از دست دادن مدارا این است که تصور میکردند دوره دین تمام شده و میتوانند آن را ببلعند. اما برعکس، اسلام، مطالبه ملتها شد». اکنون معادلات منطقه را انقلاب اسلامی مشخص میکند؛ و متجاوزان را به مجازات میرساند و تبدیل به مقیاس واقعی برای سنجش حقارت دشمنان و عزت دوستان شده است.
۸- منسجم و مسلّح شدن جبهه مقاومت، حربه دشمن را کُند کرده و به همین دلیل فشار میآورند تا ایران را برای خلع قدرت نظامی و منطقهای، به تله مذاکره بکشانند. درعین حال، فتنهانگیزی را شگردی برای شقّه کردن ملتها و فرار از مخمصه میدانند. گاه با تابلوی عدالت و گاه به نام آزادی، عناصر همسو را میجنبانند. ایران و عراق، با مقیاسهای متفاوت، آماج حملات پرحجم سیاسی و رسانهای هستند؛ چرا که جنبش جهانی اربعین را تدارک میکنند. ناظران بسیاری در دنیا میپرسند چگونه جبهه مقاومت توانست جنگ جهانی سوم و چهارم را مغلوبه کند؟ وقتی این پرسش با راهپیمایی اربعین تلاقی کند و پرسیده شود این حسین]ع[ کیست که عالمی را به جنبش درآورده، بنیان تمدن غرب به لرزه میافتد؛ تمدنی که بر مبنای دعوت به خودخواهی و فردیت (تجزیه و جدایی، ناتوانی و تن دادن به بردگی) شکل گرفت و اکنون، دعوت به ایثار را رقیب خود میبیند. چاره چیست؟ سرگرم کردن ملتها، بهواسطه کسانی که از عدالت و مبارزه با فقر، یا آزادی دم میزنند اما از سوی دشمن سربازگیری شدهاند. کسانی که در رژیم بعث یا پهلوی، خون مردم را در شیشه کردند؛ و غربگرایانی که خود بخش اصلی گرفتاری هستند و نه راهحل.
۹- در همین کشور خودمان، جماعتی مدعی حقوق جوانان و زنان و کارگران شدهاند که بانی اشرافیگری و هدررفت فرصتها به قیمت جلب اعتماد غرب بودهاند، کسانی که فرصت ازدواج و اشتغال و صاحب زندگی شدن را از خیلیها دریغ کردهاند اما به جای پاسخگویی یا عذرخواهی، با جریانهای معارض برای هنجارشکنی و ترویج اباحیگری همصدا میشوند. گاهی ژست آزادی میگیرند تا مطالبه عدالت را به حاشیه برانند. و گاه، دم از حقوق کارگرانی میزنند که خود پایمال کردهاند. آنها در فتنه ۸۸، گرای تحریم و هدف گرفتن سفره مردم را به دشمن دادند که صدها میلیارد دلار خسارت روی دست مردم گذاشت. به تعبیر امیر مومنان(ع) درباره اشرافیت شورشی در فتنه جمل، «انّهم لیطلبون حقّاً هم ترکوه. آنها حقی را مطالبه میکنند که خود واگذاشتند».
۱۰- فضای مجازی، میدان شلیک پر حجم اما بیصدای دشمن است. حالا مردم، سوژه ترور هستند. شخصیت مخاطب را باید مسخ کرد. باید مخاطبان ضعیف را هدف گرفت و زامبی یا ربات منفعلی ساخت که به وقت نیاز دشمن، گوی آتشین هیجان و التهاب شود و بتوان از او برای خودزنی یا دیگرزنی استفاده کرد. شبیه تاثیر قرص روانگردان که موجب میشود قربانیِ توهم زده، سر نزدیکان خود را ببرد. یک شگرد دیگر، بمباران افکار عمومی با انبوه مسئلهها و پاسخهای مغلوط، برای پنهان کردن حقیقت است. به تعبیر امیر مومنان(ع) «إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِیَ الصَّوَابُ. زمانی که جواب، زیاد و متراکم شد، پاسخ درست پوشیده میماند». شگرد بزن در رو، و طرح سریع مسائل متنوعی که مانند رینگ بوکس، مدام به مغز مخاطب ضربه میزند و قدرت تمرکز را سلب میکند. برخی شبکهها، برخلاف ادعا، موقعیتی برای میلیشیا سازی است، و نه جایی برای توانمندسازی مخاطب.
۱۱- نقطه مقابل راهبرد دشمن، تربیت انسانهای مسئولیتشناس و مسئولیتپذیر به عنوان پایه تمدن اسلامی است. این تربیت، جز در مکتب عاشورا و اربعین، حاصل نمیشود. دشمن نمیفهمد نقشههایی که برای فشار و تهدید میکشد، در مدار مکر الهی برای تربیت عاشورایی است. آشوب و التهاب «مجازی بنیان»، دروغتر و بیفروغتر از آن است که بتواند زلزله در نظم جهانی غربی را تحتالشعاع قرار دهد یا غباری بر دامن محبت فراگیر امام حسین(ع) بنشاند؛ ما این حقیقت را سال ۸۸ دیدیم و دوباره در راهپیمایی اربعین امسال به نظاره خواهیم ایستاد. جبهه مقاومت، درست در متن جنگ تحمیلی دشمن، متوجه تمدن سازی است؛ و پولاد آبدیده و روئینتن شدن در متن آتش و پتک فتنههای سخت، لاجرم، از شرایط تفکیک ناپذیر این رسالت بزرگ است. پیچیدگی این رزم و رزمایشها، تدارک دوران ظهور است. ان شاء الله.