-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۸/ گفتگوی مشرق با مادر شهید حسین امیدواری/ قسمت سوم و پایانی
آنقدر برای پسرم گریه کردم که چشمانم آسیب دید!
دو سال است آنقدر گریه کرده ام که چشمانم آسیب دیده. چشمهایم باد کرده بود و قرمز شده بود و اصلا نمی توانستم ببینم. الان چند تا قطره و روغن می ریزم که بهتر شده. الان هم دلم می سوزد ولی...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۷/ گفتگوی مشرق با مادر شهید حسین امیدواری/ قسمت دوم
وانتش را فروخت و رفت سوریه + عکس
یک وانت داشت. خواب حضرت رقیه را که دید، صبح به فرمانده شان گفته بود من می خواهم این وانت را بفروشم. فرمانده هم گفته بود تو که می خواهی بروی سوریه، دو ماه دیگر بر می گردی و وسیله دست باید داشته باشی.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۶/ گفتگوی مشرق با مادر شهید حسین امیدواری/ قسمت اول
نوجوان بود که «حاجی» شد + عکس
حسین هم به مکه رفت و آنجا نمی دانست که چه چیزی برای من و خواهرانش بخرد. یک حاجخانم ایرانی آنجا ایستاده بوده و به ایشان گفته من می خواهم برای مادر و خواهرانم چادر بخرم؛ شما بیایید من را کمک کنید.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۵/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت ششم و پایانی
فرزند شهید چهار و نیم ساله به پدرش پیوست + عکس
فقط داروی خواب آور می دادند و روی تخت خواب بود دیگه. خوب نمی شد دیگر، جسمش بود، گفت شما رضایت بدهید که برود، شما بروید بالای سرش. قرآن که می خواند بگو دخترم تو را بخشیدم برو پیش بابایت.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۴/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت پنجم
به گلزار میرفتم اما نمیدانستم پسرم در سردخانه است!
شهید را آورده بودند ما خبر نداشتیم. یک دفعه فاطمه را بغل کردم و گفتم نه من می روم. نگو که خدا خودش ما را کشانده آنجا که شهیدم بوده، دلم آنقدر گرفته بود، دخترش را بغل کردم و رفتم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت چهارم
میخواستیم جشن زائرمان را بگیریم، عزادار شدیم! + عکس
همه چیز خریدم و آمدم در آشپزخانه گذاشتم، بعد دیدم که خانه ام پر از نفر است. من که داخل خانه آمدم دیدم اینها یک جوری هستند! همه ناراحت بودند، من تو دلم افتاد، گفتم نه یک چیزی شده.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۲/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت سوم
دلم هنوز گرفته که با من خداحافظی نکرد و رفت!
یک دفعه فکر و ذکرش رفت سمت سوریه. داعشیها را نگاه می کرد. آتش گرفته بود که شیعه اینطور نابود می شوند. بعد رفته ثبت نام کرد، بعدش همان صحنه که می گویم یادم نمی رود خداحافظی نکرد، حسرت در دل ما ماند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت دوم
۱۳سالگی نامزد کرد؛ ۱۷ سالگی ازدواج + عکس
قرار ما بود ۶ سال بعد عروسی بگیریم، یک وقت داداشم افغانستان می خواست برود با خانواده اش اثاث کشی کند و برود، ما گفتیم نه ما عروسمان را می خواهیم، از اینجا بروید که خرجمان زیاد می شود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۰/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت اول
از نوزادی همه عاشقش بودند
همه دور هم نشسته بودند، عموها و پدربزرگ، این شیرینزبانی می کرد، همه هم بغلش می کردند اینقدر دوستش داشتند، بین آن همه بچه فقط او را قبولش داشتند. پدربزرگش بیشتر از همه دوستش داشت.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۹/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت ششم و پایانی
اساتید و برجستگان کشورمان را «چهره» کنیم
دنبال این هستم که استادان را چهره کنیم تا علوم سیاسی دنیا تحت تاثیر آموزه های اساتید عالم و درستکار باشد. باید تلاش کنیم چند نفر از اساتید و برجستگان کشورمان را در یوتیوب چهره کنیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۸/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت پنجم
میخواهم دو برابر پدرم تکفیریها را نابود کنم
پدر من اگر توانسته باشد دویست داعشی را بکشد من باید دو برابر او کار کنم. مثلا اگر در حوزهای دویست درصد عمیق بوده، من باید چهارصد درصد عمیق باشم. این مفهوم در حرفهای آن روز من بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۷/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت چهارم
آخرین نفری بودم که متوجه شهادت پدرم شدم
اصلا احساس نمیکردم برای پدرم اتفاقی افتاده باشد آن ها هم هیچ چیزی به من نگفتند و هیچ کلمهای رد و بدل نشد. تنها چیزی که بود این بود که پدرت کمی مجروح شده. من هم با همین خبر گریه کردم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۶/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت سوم
پدرم قبل از «داعش» به حساب «پژاک» رسید + عکس
قبلش بحث مبارزه با پژاک پیش میآید. وقتی که در شمالغرب کشور تحرکاتی اتفاق میافتد و بحثهای امنیت ملی مطرح میشود، آنجا هم پدرم خیلی میرفت و من هم خیلی دنبال ارتباط با کسانی هستم همرزم پدرم بودند.
-
فیلم/ سرداری که نفس داعش را بریده بود
کلیپی درباره مجاهدتهای شهید مدافع حرم، سردار حاج حسین همدانی را مشاهده می کنید.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۵/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت دوم
برگزیده قدرتمند آزمون سپاه + عکس
پدرم هم به نیشابور می رود و آزمون می دهد. از بین همه آنها فقط پدر من قبول می شود. سال ۱۳۷۳ مسیر زندگی پدرم عوض میشود و به سپاه نیشابور می رود و بعد از آموزش، در همانجا مشغول می شود.
-
عکس/ تشییع پیکر شهید مجتبی امیری دوماری
پیکر شهید مجتبی امیری دوماری از شهدای مدافع امنیت در قشم با حضور صدها نفر از مردم این شهرستان و دیگر شهرهای هرمزگان تشییع شد.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۴/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت اول
عمو و پدرم همزمان در سوریه میجنگیدند
همه عموهایم پایبند نظام جمهوری اسلامی و در مسیر اسلام و ولایتند. حتی یکی از عموها با پدرم در سوریه همزمان با هم بودند و علیه تکفیریها می جنگیدند. این، شاخصه مهمی بود که در خانواده و تحت چه تربیتی بود
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۳/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید محراب عبدی/ قسمت سوم و پایانی
قرار بود «محراب» که آمد جشن بگیریم؛ عزادار شدیم!
پسرخاله ام زنگ زد گفت محراب کجاست؟ مامانم می گفت ما همه می گفتیم محراب سر کار است، بعد به بهانه اینکه کارش داریم یک بهانه ای جور می کردند و بلافاصله گوشی را قطع می کردند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۲/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید محراب عبدی/ قسمت دوم
همسرش را دوست داشت؛ دو سال بیشتر زندگی نکردند!
خانمش را خیلی همراهی می کرد تا در دانشگاه شرکت کند. به تحصیلات و به پیشرفت علاقه خیلی زیادی داشت، اصلا دیدگاهش به زندگی یک طور دیگری بود، خیلی شوق زندگی داشت.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۱/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید محراب عبدی/ قسمت اول
هیچکس درجه نظامیاش را نمیدانست!
یک طوری در مورد کارها را پنهان می کرد که ما اصلا نمی فهمیدیم. روزی که شهید شد ما فهمیدیم درجه سروان تمام شده، و تحصیلاتش چیست؛ هیچ وقت مثلا از خودش تعریف نمی کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۰/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدمهدی سلمانی/ قسمت ششم و پایانی
خانواده فاطمیون به مشاوره نیاز دارند
من حتی صحبتش را انجام داده بودم که می شود برای مادرهای شهدا بحث های مشاوره ای گذاشت؛ اما نمی دانم چرا پیگیری نکردند. اینها بوده که مثلا در سفر یکسری مطالب گفته شده، اما به صورت دائمی و مستمر نبوده.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۹/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدمهدی سلمانی/ قسمت پنجم
برادرم را با تربت و کفن کربلا دفن کردیم/ لطفا به خانواده فاطمیون اصفهان بیشتر رسیدگی کنید!
الان همه زخم زبان می زنند، می گویند شما پسرتان را... نه از این بابت که بگویم مقایسه، اصلا این کار درست نیست، ولی خب وقتی می گویند الان پسرتان را روانه کردید و چرا به این فلاکت افتادید!
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۷/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدمهدی سلمانی/ قسمت سوم
حتی یک عکس از جهاد برادرم نداریم!
ما حتی یک عکس از آن دوران شهید نداریم، واقعا خانواده ها دلشان میگیرد. حداقل یک مصاحبه ای ازشان گرفته می شد یا نمی دانم یک مقدار این فضای رسانه ای باید قوی تر می بود. شاید هم بوده ما در جریان نیستیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۶/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدمهدی سلمانی/ قسمت دوم
برادرم از گوشی هوشمند دوری میکرد!
من خودم آن موقع گوشیام هوشمند بود. ولی خب مهدی نمی گرفت، باعث تعجب بود و می گفتم چرا نمی گیری؟ آن موقع گوشی گرفتن اثرات مخربی داشت. الان ما اثراتش را می بینیم.
-
فیلم/ حاج قاسم در ارگ حلب سوریه
فیلم کمتر دیده شده از حضور حاج قاسم سلیمانی در ارگ حلب سوریه را می بینید.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۵/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدمهدی سلمانی/ قسمت اول
حضرت زینب(س) خواهرم را نجات داد
خواهر بزرگترم (راضیه) هم خیلی به مهدی وابسته بودند، مثلا شب هایی که هیئت می رفتند راضیه بیدار می ماند تا ساعت های دوازده یک شب تا مهدی بیاید و غذایش را گرم کند و بگذارد. از لحاظ دلسوزی مثل مادر بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۴/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید جواد محمدی مفرد/ قسمت چهارم و پایانی
کاش خدا شهادت پسرم را قبول کند!
اسلام عاشق می خواهد، خدا هم می فرماید هر کسی عاشق من شد من نیز عاشق او می شوم، عاشقش که بشوم، می کشمش و خون بهایش را خودم می دهم. یعنی وقتی خون بهایش را خدا می دهد من نگران باشم؟
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۳/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید جواد محمدی مفرد/ قسمت سوم
برادرم شهید شد اما از شهادت پسرم ترسی نداشتم!
ما مسئولیت در مقابل خدا داریم، ما مسئولیت در مقابل اسلام داریم، ما مسئولیت در مقابل شهدا داریم. بله. ما مسئولیت در مقابل خانواده شهدا داریم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۱/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید جواد محمدی مفرد/ قسمت اول
مدارک افغانی گرفت و به سوریه رفت!
همه کارهایش را کرده بود، پاسپورت گرفته بود، شناسنامه افغانی گرفته بود، همه اینها را می گوید داشت، همه مدارک را داد. البته اینها را با پول گرفته بود. گفتم پس فردا بیا برو، دیگه رفت و مدتی آنجا بود.
-
فیلم/ واکنش قالیباف به اهانت میرحسین موسوی به شهدای مدافع حرم
رئیس مجلس : تعرض به قهرمانان ملی مدافع حرم؛ خاک پاشیدن به آفتاب است که جز رسوایی و بی اعتباری برای تعرض کنندگان و حامیان آنها، نتیجه ای ندارد.