به گزارش مشرق، گروههایی که سال قبل دور هم گرد آمده بودند و در پی براندازی جمهوری اسلامی ایران بودند، تنها با گذشت چند ماه به آخر مسیر خود رسیدهاند.
بهمن ماه سال گذشته بود که هشت نفر از لیدرهای اپوزیسیون ایرانی با حضور در دانشگاه جرج تاون شهر واشنگتن آمریکا، از ائتلافی تحت عنوان شورای هبستگی خبر دادند. این نشست که با حضور رضا پهلوی، عبدالله مهتدی سرکرده گروه تجزیه طلب کومله، شیرین عبادی، مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی، گلشیفته فراهانی و علی کریمی همراه بود، با هدف اتحاد گروههای ضدایرانی برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران انجام شد.
محتوای طرح شده در مباحث نشست مورد اشاره که با عنوان «آینده جنبش دموکراسی ایران» برگزار شد، ماهیت خیانتکار و ویرانیطلب جریان ضدایرانی را به نمایش گذاشت. افزایش تحریمهای اقتصادی علیه مردم ایران، درخواست از غرب برای حمله نظامی به ایران و البته عادی سازی تجزیه کشورمان، از محورهای قابل توجه نشست بود که جملگی شرکتکنندگان بر آنها تاکید داشتند.
محکوم به شکست
اما تنها سه ماه زمان نیاز بود تا این گروهها و افرادی که هر کدام نقض غرض دیگری بود، از ائتلاف مضحک خود پشیمان شده و از آن خارج شوند. با توجه به خوی تمامیت خواهی که هر کدام از نفرات اصلی شورای مذکور دارند، از همان ابتدا مشخص بود که شورای همبستگی اپوزیسیون ایرانی برای پیشبرد پروژه براندازی جمهوری اسلامی محکوم به شکست است. چنانچه از همان روزهای ابتدایی راه اندازی این شورا شاهد بودیم که هر کدام از اعضا، به ویژه رضا پهلوی سعی داشتند تا خود را رهبر اپوزیسیون معرفی کنند. در همین رابطه میتوان به پویش مضحک «وکالت» سلطنت طلبان اشاره کرد. پویشی که در آن دیکتاتورزاده پهلوی از مردم و دیگر گروههای ضدایرانی درخواست داشت تا او را به عنوان لیدر خود در دوران گذار از جمهوری اسلامی ایران انتخاب کنند. سازمان منافقین، گروهک تجزیه طلب و تروریستی کومله نیز در واکنش به اقدام سلطنت طلبان، با صدور بیانیههایی خود را رهبر اغتشاشات زن، زندگی و آزادی معرفی کردند. از همین جا بود که اختلافات گروههای شورای همبستگی، مشخص شد.
اسماعیلیون کنار کشید
جدای از علی کریمی، نازنین بنیادی، شیرین عبادی و گلشیفته فراهانی که از همان ابتدا، بازی نبودند و محلی از اعراب نداشتند، از بین اعضای اصلی شورای همبستگی اپوزیسیون ایرانی که عبارت بودند از رضا پهلوی، عبدالله مهتدی و حامد اسماعیلیون، نفر آخر از این شورا خارج شد.
شنبه هفته جاری بود که حامد اسماعیلیون از افراد و چهرههای ضدانقلاب که با موجسواری روی خون عزیزان از دست رفتهاش به نان و نوایی در جبهه ضدایرانی رسیده و در طول چند ماه گذشته وطنفروشی را به حد اعلا رسانده، با صدور بیانیهای اعلام کرد که دیگر در ائتلاف گروههای ضدایرانی موسوم به منشور مهسا فعالیت نخواهد کرد.
او درباره علت ترک ائتلاف نوشت: گروههای فشار از بیرون از جمع با شیوههای غیردموکراتیک میکوشیدند مواضعشان را تحمیل کنند. در میانه انفعال و منازعات بینتیجه، به آتش دعواهای بیهوده دمیده شد.
اسماعیلیون همچنین نوشت: تحمیل نظر در دموکراسی نمیگنجد و توافق اعضای گروه، نه فقط عضوی از آن، از شرایط حرکت دموکراتیک است. بنا دارم با بسیاری از گروهها، چهرههای سیاسی و مدنی گفتوگو کنم تا این همکاریها گستردهتر شود. او در بخش دیگری از بیانیه خود نوشته است: رقابت گفتمانها و برنامهها و سیاستها طبیعی است اما تلاش برای حذف و تحمیل و دیگر شیوههای غیردموکراتیک هیچ نسبتی با رفتار دموکراتیک ندارد.
آنطور که از بیانیه اسماعیلیون پیداست، او تمامیت خواه بودن برخی از اعضا را عامل ترک شورای همبستگی جریان ضدایرانی میداند. تلاش برای حذف یکدیگر و تحمیل نظر بر شورا، از مواردی است که در بیانیه اسماعیلیون به آنها اشاره شده است.
البته اسماعیلیون در گفتوگویی که پس از اعلام خروج از شورا با شبکه ضدایرانی اینترنشنال انجام داد، با اذعان به اشتباه بودن ائتلاف، رضا پهلوی را عامل اصلی به بن بست رسیدن شورای موسوم به مهسا خواند.
دو خودخواه
خروج حامد اسماعیلیون از ائتلاف همبستگی جریان ضدایرانی و انتقادات او به فضای دیکتاتوری حاکم بر شورا پس از آن صورت گرفت که رضا پهلوی در سفر اخیرش به سرزمینهای اشغالی، خود را نماینده و صدای مردم ایران خواند. جدای از اینکه سفر احمقانه او به قدس اشغالی مورد نفرت مردم ایران قرار گرفت، واکنش منفی دیگر گروهها و افراد ضدایرانی را نیز در پی داشت. به طوری که سایر گروههای ضدایرانی، با تمسخر اظهارات پهلوی، او را صرفا نماینده سلطنت طلبان خواندند.
در هر حال به نظر میرسد که ادعای پهلوی مبنی بر اینکه نماینده مردم ایران است، به مذاق اسماعیلیون خوش نیامده و باعث شده تا او راه خروج از شورای همبستگی را در پیش گیرد. همین موضوع نیز نشان از تشابه روحیات اسماعیلیون و پهلوی دارد. اسماعیلیون نیز مدعی رهبری بخشی از اپوزیسیون ایرانی است و نمیتواند با معرفی پهلوی به عنوان لیدر جریان ضدایرانی کنار بیاید.
با توجه به همه اینها، نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که گروهها و افرادی که برای مردم ایران نسخه براندازی را میپیچیدند و با اتهام زنی به جمهوری اسلامی، از برقرای دموکراسی غربی در روزهای پسا نظام اسلامی سخن میگفتند، حتی قادر به تحمل یکدیگر هم نیستند. این هم طنز براندازی است. گروههایی که به رغم شعارهای به ظاهر ایران دوستانه تجزیه و تکه تکه شدن ایران را دنبال میکردند، خود دچار تجزیه شدهاند و رویای شوم براندازیشان را بر باد رفته میبینند.