آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش هجدهم این کتاب است.
***اقامت در جهان شعر
انس سید علی با شعر و تراوش های ذوقی اش، در این دوره نمایان شد؛ هرچند از کودکی، ترنم اشعار حافظ توسط مادرش، عواطف پنهان او را نسبت به دنیای شعر و موسیقی نهفته در آن تحریک می کرد. دواوین شعر، در زمره کتاب های مطالعاتی اش بود؛ و نیز به کتاب هایی که به بررسی سبک های شعر می پرداخت علاقه می ورزید و آنها را می خواند. زمانی که کلمه ها و ترکیب های موزون، مصرع و بیت شدند و به قلم او رسیدند، نام "نسیم " را برای سروده های خود برگزید.
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو سپندوار ز کف داده ام عنان بی تو
این بیت از نخستین سروده های اوست؛ 1334 ش یا 1335 ش.
نسیم، تخلص شعری او و «ضیاءالدین» لقبی بود که برای خود گزیده بود. او در پشت عکس خود، یادگاری به یک دوست، در 1335 ش چنین نوشت: « هوالعزیز. این عکس ناقابل را به رفیق مکرم و برادر معظم جناب آقای سیدهادی خسروشاهی تقدیم می نمایم تا از خاطر عاطر محو نشوم. احقر، ضیاءالدین حسینی خامنه ای.»
وی که با اشعار حافظ الفتی شماعی داشت، این بار دل به جهان مفاهیم و مضامین آن سپرد. پیش از این از گلستان سعدی لذت ها برده بود. در دبستان، کتاب گلستان را تدریس می کردند. از فرط علاقه، کتاب را استنساخ کرده، بیشتر مضامین آن را به خاطر سپرده بود. پدرش، حاج سید جواد نیز علاقه زیادی به گلستان سعدی داشت.
دوره ای، هر شب پیش از خواب، چشم ها و دلش را با غزلیات دیوان حافظ گرم می کرد. اشعار نظامی را بسیار می خواند، کتاب مثنوی مولانا جلال الدین رومی، چنان تاثیری در عوالم معنوی او به جای گذاشت که رقیبی برای آنها پیدا نشد.
دفترچه ای داشت که غزل های شاخص و تک بیت های درخشان را در آن می نوشت ؛شبیه این دفترچه را برای نوشتن احادیث هم تهیه کرده بود.
پشت جلد کتاب های درسی اش پر از ابیاتی بود که وقتی از درس و بحث خسته می شد، می خواند و رفع خستگی می کرد. برخی ابیات را که بسیار دوست می داشت، می داد خطاطی می کردند و آن را از سینه دیوار می آویخت تا همواره پیش چشمش باشد. در مدرسه حجتیه قم دو بیت از شعر های حافظ را زینت حجره اش کرد:
صراحی می کشم پنهان و مردم دفترانگارند
عجب گر آتشی این زرق در دفتر نمی گیرد
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
عجب گر آتشی این زرق در دفتر نمی گیرد
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
آشنایی سید علی با شعر عربی از کتاب های درسی اش شروع شد؛ به ویژه کتاب مطول با این که شعر های این کتاب به عنوان شاهد مثال یاد شده بود، اما آنها را با همه وجود می خواند و تحت تاثیر خصوصیات آن قرار می گرفت «خصوصیاتی در تحریک عواطف و احساسات... که نظیرش را جز در سبک خراسانی شعر فارسی نمی توان یافت.»
اسرب القطا هل من یعیر جناحه لعلی الی من قد هویت اطیر
[قیس بن الملوح (مجنون و لیلی)]
[ای گروه پرندگان سنگ خواره ، آیا کسی بالش را به من عاریه می دهد /تا شاید به سوی آن دلم هوایش را کرده پر کشم]انس او با شعر موجب شد که شمار دفترچه هایش بالا رود. «سفینه غزل» محل یادداشت شعر های سید علی بود. غزل ها و تک بیت های مورد علاقه اش را از شاعران دور و نزدیک در آن می نوشت و زیرش تاریخ می گذاشت. این تاریخ ها تا 1343 ش نزدیک هم هستند، اما از آن سال به بعد دور از هم اند.
آشنایی او با غلام رضا قدسی میرزاجانی، معروف به قدسی نژاد، پایش را را به انجمن ادبی نگارنده (فردوسی)باز کرد. این انجمن در 1325 ش توسط قدسی نژاد و همردیفان شعر دوست و شعر پرداز او پایه گذاری شده بود. در ابتدا، جلسه های انجمن سیار بود، اما بعد ها در خانه سرگرد عبدالعلی نگارنده تشکیل می شد، از این رو به آن انجمن ادبی نگارنده هم می گفتند. آشنایی سید علی خامنه ای با قدسی نژاد به رخداد های نهضت ملی شدن صنعت نفت بر می گشت. در آن روز ها، قدسی نژاد در گرد همایی های ضد انگلیسی مشهد سخن می راند و شعر می خواند:
شب با گل است و روز شود محو آفتاب خوش تر از زندگانی شبنم ندیده ام
و چه بسا سید علی، به واسطه تعلقات ادبی، قدسی را در ذهن خود نشان کرده بود. چند سال بعد، علامه عبدالحسین امینی به مشهد آمد و قرار شد در مدرسه نواب سخنرانی کند. سیدعلی، طلبه مدرسه نواب، متوجه حضور قدسی نژاد شد که با دیگران در حال تزیین مدرسه برای استقبال از علامه امینی بودند. پیش رفت و همان بیت «شب با گل است...»را خواند. این ابتدای دوستی ای بود که تا 1368 ش، سال در گذشت قدسی نژاد ادامه یافت. شاید بتوان قدسی نژاد را نزدیک ترین دوست شاعر به او دانست.
جایی درباره او نوشت: «تا امروز همیشه از ایشان شعر، آن هم شعر غزلی ناب خواسته و شنیده ام. او را در شمار بهترین غزل سراهای کشور می دانم.»
انجمن ادبی فردوسی شنبه شبها، میعادگاه ذوقی سیدعلی خامنه ای بود. حضور او در این نشست ادبی، فقط به گوش دادن شعر های تازه سروده نمی گذشت؛ او شعر ها را نقد می کرد و غالبا مورد تایید حاضران، از جمله شاعر، قرار می گرفت. با این که شعر هایی برای خواندن داشت و می توانست آنها را در معرض تمجید یا تنقید حاضران بگذارد، از ارائه آن خودداری می کرد. «من سابقه زیادی با شعر داشتم. شعر را می شناختم؛ یعنی خوب و بد شعر را می شناختم... وقتی که شعر خودم را نگاه می کردم، با دید یک نقاد می دیدم که این شعر، من را راضی نمی کند. لذا نمی خواستم آن شعر را بخوانم. یعنی اگر شعری بود که از شعر آن روز بهتر بود، حتما می خواندم.»
سطح ادبی انجمن و شاعران صاحب ذوق آن، اشعار او را در میان کاغذها حبس کرد. بعد ها که مضمون شعرش قواره ای برابر با شعر های شاعران نامور پیدا کرد، باز از ارائه در مجامع ادبی خودداری کرد. او تنها در انجمن ادبی اصفهان (کمال الدین اسماعیل )دست شعر خود را رو کرد. در سفری که با سید جعفر طباطبایی قمی به اصفهان داشت، در انجمن ادبی آن شهر که در مدرسه چهار باغ برپا می شد حاضر شد و به شنیدن سروده های شرکت کنندگان نشست. «به آقا جعفر گفتم: اینجا مثل این که شعر بخوانیم، شعرمان گل می کند. گفت: بله بخوانیم.»
ابتدا سیدجعفر که گه گاه شعر می سرود، شعری خواند که با تحسین حاضران مواجه شد. سپس او یکی دو غزل از سروده هایش را خواند؛ و گرفت، تا جایی که شور حضار را بر انگیخت، دست زدند و تبریک گفتند و محمد حسین صغیر اصفهانی در دفترچه همراه سید علی غزلی به یادگار گذاشت.
خود می گوید: «تفریح عمده بنده در دوران طلبگی شعر بود.» آن زمان حیاط مدرسه نواب پر باغچه بود. از درس که فراغت پیدا می کرد، با کتاب شعرش کنار باغچه می نشست و دل را به دشت هاو ارتفاعات معنا می برد. گاه ساعت ها سر در کتاب شعر داشت.
آشنایی او با طلاب شعر دوستی چون محمدرضا حکیمی، محمدرضا شفیعی کدکنی و ذبیح الله صاحب کار از همین زمان بود. آنان در مدرسه نواب هم درس بودند. و نیز در این اوان پیوند دوستی های او با نعمت الله میرزازاده، احمد کمال پور، محمد قهرمان و علی باقرزاده جوانه زد و در سال های بعد شاخ و برگ داد.
از افراد شرکت کننده در انجمن ادبی نگارنده (فردوسی ) چندین نام برده شده است: دکتر علی اکبرفیاض، موسس دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد؛ دکتر احمد علی رجایی بخارایی، استاد ورئیس دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد؛ دکتر غلامحسین یوسفی، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد؛ دکتر سید علی رضا مجتهد زاده، سرپرست دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد؛ احمد خراسانی؛ سید محمد خامنه ای؛ سید علی خامنه ای سیدجلال الدین آشتیانی، حکیم و شارح حکمت صدرایی؛ محمدرضا حکیمی؛ علی شریعتی؛ محمود عبادی؛ سیدجلال الدین طباطبایی؛ سید حسین خدیوجم، مصحح و مترجم؛ محمد رضا شفیعی کدکنی؛ قرائی؛ میلانی، قاسم رسا؛ غلامرضا قدسی نژاد؛ محمد قهرمان ؛ غلامرضا صدیق؛ احمد کمال پور؛ شریفی؛ نعمت الله میرزازاده؛ حسین امینی؛ بی گناه، محمد عظیمی؛ محمد آگاهی، کارمند دادگستری؛ ذبیح الله صاحب کار؛ سید تقی بینش، مدیر نشریه فرهنگ خراسان؛ دکتر سعید هدایتی، چشم پزشک؛ علی باقر زاده.
شاعران انجمن ادبی فردوسی، دوستدار سبک هندی، واله نکته پردازی های صائب تبریزی و شیفته روح فشرده، اما عمیق تک بیت های آن بودند. سید علی خامنه ای نیز تحت سیطره این مضامین بلند قرار گرفت. رفته رفته نقد و بررسی های او جایگاهی یافت که برخی از شاعران این جلسه، شعر های خود را پیش از ارائه، به عضو جوان انجمن می سپردند تا نظرش را بگیرند؛ و او اشکالات مضمونی و عیوب زبانی آنها را گوشزد می کرد.
"من در جلسات ادبی دیگر، آن قدر شرکت نکرده ام که بتوانم تشخیص بدهم، اما گمان نمی کنم هیچ جا این جور نقادی شعری که در انجمن ادبی ای که من می رفتم بود، وجود داشته باشد. در انجمن، نقد های منصفانه، نقد در لفظ، در معنا، در ریخت کلی شعر صورت می گرفت. یعنی گاهی مثلا گفته می شد که این ریخت کلی درست نیست. مثلا در بیت اول، این دو مصرع باید جابه جا شوند. گاهی، به خصوص در قصیده که ریخت طولی آن چیز مهمی است، این جوری بود، چون بیت های قصیده مثل زنجیر به هم وصل است و باید با هم تناسب داشته باشد، از جایی شروع می شود و به جایی ختم می شود. اگر وسطش این تناسب رعایت نشود، سوال و احساس خلا ایجاد می کند و مستمع خوشش نمی آید. حتی این چیزها گفته می شد که مثلا اینجا بین این دو بیت، یک بیت کم است، یا این بیت جایش اینجا نیست."
موانست مستمر او با شعر به جایی رسید که بیشتر غزلیات حافظ را به ذهن سپرد. «کمتر غزلی از حافظ خوانده می شد که من یک مقدارش را حفظ نباشم.» غزل های بسیاری از سعدی را به مخزن دل سپرد. اغلب شعر شاعران سبک هندی را به خاطر داشت. «از صائب و کلیم کاشانی و عرفی و محمدجان قدسی ...گرفته تا حزین لاهیجی و بیدل.»
مجالست چندساله او با شاعران انجمن موجب شد که بیشترین دوستان خراسانی او ادیبان و شعرای این خطه باشند:
«امین»تخلص بعدی او در سروده هایش بود.
انجمن دیگری که سید علی خامنه ای بدان رفت و آمد می کرد، انجمن ادبی فرخ بود. این انجمن که توسط سید محمود فرخ پایه گذاری شده بود، محل رفت وآمد کسانی چون شیخ آقا بزرگ تهرانی، عبدالحسین زرین کوب، سید محمد حسین شهریار، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ایرج افشار و سیدکریم امیری فیروزکوهی بود. از خراسانی های تهران نشین هم چون ملک الشعرای بهار، مهدی اخوان ثالث، اسماییل خویی، هرگاه راه به مشهد می بردند، در انجمن شرکت می کردند. نشست های ادبی انجمن فرخ ،صبح های جمعه و در خانه سید محمود فرخ برگزار می شد.
تالار پذیرایی او (مرحوم فرخ) کتاب خانه اش بود؛ کتاب خانه ای بسیار نفیس و چشم نواز که واقعا امثال من که به کتاب علاقه داریم، وارد آن که می شدیم، دلمان از لذت پرواز می کرد. یک تالار بزرگ ...[که]تمام قفسه های اطراف پر از کتاب [بود.]شاید پنج شش هزار جلد کتاب با ارزش در تاریخ، ادبیات ورشته های دیگر داشت. در همین زمینه ادبیات هر کتابی را که آدم به نظرش می رسید که کتاب خوبی است، داشت.
انجمن ادبی فرخ به نسبت انجمن ادبی نگارنده (فردوسی)، رسمی تر، و برخلاف آن، زیر سایه «اشرافیت و توانگری»بود. او بدون ملاحظه در مجلس حاضر می شد، کنار بزرگان ادب می نشست و هرگاه بیان نظری را لازم می دید، آن را ابراز می کرد. تشویق های دکتر علی اکبر فیاض که همواره ستایشگر استعدادهای جوان و صاحب ذوق بود، سید علی را دلگرم می نمود. از حضور سید علی در این جلسه عکسی هست که در یکی از مجلات معتبر لبنان به چاپ رسید. در آن زمان روزنامه نگاری لبنانی که به مشهد سفر کرده بود، در این انجمن حاضر شد و پس از بازگشت، گزارشی در مجله العرفان منتشر نمود که همراه عکس یادشده بود. او نوشته بود که «استاد سید علی خامنه ای سخن را در بحث حرف روی قافیه، [و در تفاوت] بین یاء خطاب و یاء مصدری، آغاز کرد که آیا می توان یکی از این دو یاء را در صدر مطلع و دیگری را عجز آورد؟»
شاعران انجمن ادبی فردوسی، دوستدار سبک هندی، واله نکته پردازی های صائب تبریزی و شیفته روح فشرده، اما عمیق تک بیت های آن بودند. سید علی خامنه ای نیز تحت سیطره این مضامین بلند قرار گرفت. رفته رفته نقد و بررسی های او جایگاهی یافت که برخی از شاعران این جلسه، شعر های خود را پیش از ارائه، به عضو جوان انجمن می سپردند تا نظرش را بگیرند؛ و او اشکالات مضمونی و عیوب زبانی آنها را گوشزد می کرد.
"من در جلسات ادبی دیگر، آن قدر شرکت نکرده ام که بتوانم تشخیص بدهم، اما گمان نمی کنم هیچ جا این جور نقادی شعری که در انجمن ادبی ای که من می رفتم بود، وجود داشته باشد. در انجمن، نقد های منصفانه، نقد در لفظ، در معنا، در ریخت کلی شعر صورت می گرفت. یعنی گاهی مثلا گفته می شد که این ریخت کلی درست نیست. مثلا در بیت اول، این دو مصرع باید جابه جا شوند. گاهی، به خصوص در قصیده که ریخت طولی آن چیز مهمی است، این جوری بود، چون بیت های قصیده مثل زنجیر به هم وصل است و باید با هم تناسب داشته باشد، از جایی شروع می شود و به جایی ختم می شود. اگر وسطش این تناسب رعایت نشود، سوال و احساس خلا ایجاد می کند و مستمع خوشش نمی آید. حتی این چیزها گفته می شد که مثلا اینجا بین این دو بیت، یک بیت کم است، یا این بیت جایش اینجا نیست."
موانست مستمر او با شعر به جایی رسید که بیشتر غزلیات حافظ را به ذهن سپرد. «کمتر غزلی از حافظ خوانده می شد که من یک مقدارش را حفظ نباشم.» غزل های بسیاری از سعدی را به مخزن دل سپرد. اغلب شعر شاعران سبک هندی را به خاطر داشت. «از صائب و کلیم کاشانی و عرفی و محمدجان قدسی ...گرفته تا حزین لاهیجی و بیدل.»
مجالست چندساله او با شاعران انجمن موجب شد که بیشترین دوستان خراسانی او ادیبان و شعرای این خطه باشند:
هر چند "امین" بسته دنیا نی ام اما دلبسته یاران خراسانی خویش ام
«امین»تخلص بعدی او در سروده هایش بود.
انجمن دیگری که سید علی خامنه ای بدان رفت و آمد می کرد، انجمن ادبی فرخ بود. این انجمن که توسط سید محمود فرخ پایه گذاری شده بود، محل رفت وآمد کسانی چون شیخ آقا بزرگ تهرانی، عبدالحسین زرین کوب، سید محمد حسین شهریار، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ایرج افشار و سیدکریم امیری فیروزکوهی بود. از خراسانی های تهران نشین هم چون ملک الشعرای بهار، مهدی اخوان ثالث، اسماییل خویی، هرگاه راه به مشهد می بردند، در انجمن شرکت می کردند. نشست های ادبی انجمن فرخ ،صبح های جمعه و در خانه سید محمود فرخ برگزار می شد.
تالار پذیرایی او (مرحوم فرخ) کتاب خانه اش بود؛ کتاب خانه ای بسیار نفیس و چشم نواز که واقعا امثال من که به کتاب علاقه داریم، وارد آن که می شدیم، دلمان از لذت پرواز می کرد. یک تالار بزرگ ...[که]تمام قفسه های اطراف پر از کتاب [بود.]شاید پنج شش هزار جلد کتاب با ارزش در تاریخ، ادبیات ورشته های دیگر داشت. در همین زمینه ادبیات هر کتابی را که آدم به نظرش می رسید که کتاب خوبی است، داشت.
انجمن ادبی فرخ به نسبت انجمن ادبی نگارنده (فردوسی)، رسمی تر، و برخلاف آن، زیر سایه «اشرافیت و توانگری»بود. او بدون ملاحظه در مجلس حاضر می شد، کنار بزرگان ادب می نشست و هرگاه بیان نظری را لازم می دید، آن را ابراز می کرد. تشویق های دکتر علی اکبر فیاض که همواره ستایشگر استعدادهای جوان و صاحب ذوق بود، سید علی را دلگرم می نمود. از حضور سید علی در این جلسه عکسی هست که در یکی از مجلات معتبر لبنان به چاپ رسید. در آن زمان روزنامه نگاری لبنانی که به مشهد سفر کرده بود، در این انجمن حاضر شد و پس از بازگشت، گزارشی در مجله العرفان منتشر نمود که همراه عکس یادشده بود. او نوشته بود که «استاد سید علی خامنه ای سخن را در بحث حرف روی قافیه، [و در تفاوت] بین یاء خطاب و یاء مصدری، آغاز کرد که آیا می توان یکی از این دو یاء را در صدر مطلع و دیگری را عجز آورد؟»