"اگر چه من و تو به عقیده اهل این زمان، حق تفتیش عقاید خود را نداریم؛ اما من یواشکی به تو میگویم که، در صدر اسلام، دین عبارت بود از : اعتقاد داشتن به دل و اقرار نمودن به زبان و عمل کردن به جوارح و اعضا. اما حالا چون ما در لباس اهل علم نیستیم، نمیتوانیم ادعای دینداری کنیم. اما حاج میرزا حسن آقا و آقا شیخ فضل الله، وقتی از تبریز و طهران حرکت می کردند؛ می فرمودند که؛ ما رفتیم، اما دین هم رفت."
معماران غرب، این روزها در کشاکش آغوش گرم میزبانان مهمان نواز ایرانی خود هستند، به طوری که ایران به میدان عمل دیپلماسی معماری غرب بدل شده است. هفته گذشته، معماری از تبار مدرنیسم، به نام آخیم منگِز مهمان معماران تهرانی بود. او اکنون با پایان یافتن سفرش از ایران رفت؛ و به اعتبار کلام مرحوم دهخدا، با رفتنش معنا هم از معماری ما رفت. اما به نوعی دیگر!
به گفته یکی از شاگردانش (در گفتگو با خبرنگار مشرق)، حضور او در حلقه گرم معماران کشور ما، یک پیام را به ذهن متبادر می کند، "معنازدایی از معماری"! اثبات این ادعا، نیاز به اندکی تامل دارد.
وی برای سخنرانی در همایشی به تهران آمده بود که شعار همایش این بود: "مسیری به سوی فرهنگی جدید در برخورد با مصالح در معماری" و این هفته نیز آخیم منگز در دانشگاه اشتوتگارت، همایشی با همین عنوان برگزار می کند.
معمار و پروفسور جوان، آخیم منگِز، مدیر و موسس بخش طراحی محاسباتی دانشگاه اشتوتگارت آلمان، استاد میهمان دانشگاه هاروارد و همچنین استاد تکنولوژی نوین و طراحی (EMTECH) مدرسه معماری AA لندن می باشد. دانستنش خالی از لطف نیست!
آخیم منگِز، معمار آلمانی
علیرغم بتِ خوشتراشی که اساتید دانشگاه ما، از آخیم منگِز در ذهن جامعه معماری ساخته اند؛ وی تاکنون هیچ بنای معماری قابل اعتنایی طراحی و اجرا نکرده است و حتی در غرب هم آش دهان سوزی نیست. او بیشتر به فعالیت های تئوریک در حوزه معماری مشغول است، چنانچه که او در سایتش اینگونه به معرفی خود می پردازد: "وی به تدریس تولید و ساخت، برپایه یک رویکرد میان رشته ایِ سازه و کامپیوتر و مصالح و زیست شناسی می پردازد. همچنین تحقیقات وی متمرکز بر طراحی مورفولوژیکی و تولید است که با محاسبات کامپیوتری همراه شده است و نتیجتا محیط ساخته شدهای عملگرا را پدید می آورد."
بافت های طراحی شده توسط آخیم منگِز معمار آلمانی
به بیان ساده، در معماری غرب و حتی معماری ایران، اصالت همواره به یکی از عناصر، فرم، عملکرد و یا فضا داده می شود. لذا معماران یا فرم گرا می شوند و یا عملکردگرا. اما معماری ایرانی، بیش از همه اصالت را به "فضا" می دهد.
از نظر آخیم منگِز هیچکدام از این عناصر واجد اصالت نیستند، بلکه اصالت تنها با "بافت و ساخت" است. از این لحاظ گفته می شود که پذیرش چنین رویکردی، آشفتگی خاصی را حتی بر معماری غرب نیز حاکم کرده است. رهاورد آخیم منگِز برای معماری ایران نیز، چیزی جز این آشفتگی و به هم ریختگی نیست (بگذریم از آنکه معماری ما با غرب گرایی خود سالهاست که مبتلا به آشفتگی شده است).
بافت های طراحی شده توسط آخیم منگِز معمار آلمانی
اصالت بافت و ساخت، ریشه در تفکر ماده گرایی و حس گرایی دارد و در نهایت به زدودن معنا از معماری می انجامد. نکته اینکه طرفداران این رویکرد، با فرم بیرونی کاری ندارند و از درون به فرم می پردازند. از دید آخیم، این مهم نیست که یک بنا یا سازه، از نظر بصری و حجمی چیست؛ بلکه بافت درونی و پرداختی که روی آن صورت می گیرد واجد ارزش و اعتبار است.
بافت های طراحی شده توسط آخیم منگِز معمار آلمانی
بافتهای مورد نظر منگِز، با توجه به رشتهای از پارامترها حاصل می شود. «پارامتریک دیزاین» نیز از این ناحیه میآید. اما این پارامترها برروی فرم چیدمان اجزای آن ماده اثر می کند. در واقع چیدمان داخلی، پارامتر و کاربریای که نهایتا میدهد، سه مولفهای است که در معماری آخیم منگِز باید به آن پاسخ گفت که شرح بیشتر آن در این وجیزه نمی گنجد.
آخیم منگِز که تالیفاتی نیز در این زمینهها دارد؛ در مقدمه کتاب خوانش فضایی(space reader) خود به این نکته می پردازد که، در معماری بنا به خصوصیات مواد و آنچه که توسط بصر درک می شود باید پرداخت. مساله این است که به وسیله بافت، چند حس از حواس انسان را در درک فضا می توان درگیر نمود. حتی چند پارامتره بودن آن مهم نیست و صرفا جنس مواد اهمیت دارد.
متاسفانه در جامعه معماری ما، درک ویژه ای از عقبه بافتهایی که آخیم منگِز طراحی نموده وجود ندارد و صرفا بر اساس قاعده آشناییزدایی (شیفته شدن مخاطب به یک اثر هنری تنها به دلیل جدید و نا آشنا بودن آن)، جذب حس بدیع آن می شوند.
بافت های طراحی شده توسط آخیم منگِز معمار آلمانی
حالا دیگر آخیم منگِز رفته است و ما ماندهایم و عبرت از شرط بندی روی اسبی که هرگز برنده نخواهد شد.
آیا معماری التقاطی امروز ایران، با گسستن رشته امید از معماری غرب و بازگشت به مسیر صحیح گذشته خود، بر سر عقل خواهد آمد؟
اسماعیل ارجمندی