اولا، مشکلات اقتصادی نظیر تورم، رکود، ضعف بنیه تولیدی، حاکمیت رانت و دلالی و نیز وابستگی اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی و تولید تک محصولی (نفت) همگی نوعا و ماهیتا ریشه در ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران دارند. به عبارت دیگر تمامی مشکلات سابق الذکر، ساختی و ذاتی اقتصاد شبه مدرن ایران هستند و علت العلل آنها را نیز باید در ساخت و ساختار این اقتصاد جستجو کرد.
ثانیا، بی عدالتی، فاصله و شکاف طبقاتی و درآمدی گسترده میان اقشار و طبقات مختلف در اقتصاد امروز ایران و فقر و فساد و تبعیض، نوعا و ذاتا نتیجه و محصول اقتصاد شبه مدرن ایران است و با رها شدن از سلطه این اقتصاد است که می توان از این مصائب و مشکلات و آسیبها رها شد.
ثالثا، اقتصاد شبه مدرن ایران سرپل اصلی وابستگی اقتصاد ما به نظام اقتصاد جهانی (و به تبع آن نظام سلطه استکبار جهانی) است. تا زمانی که بخواهیم در چارچوب مناسبات اقتصاد شبه مدرن و بر اساس مناسبات آن سیر کنیم، اقتصادی وابسته و بحران زده خواهیم داشت. اقتصادی که اسیر مشکلات ساختنیای چون: تورم، رکود، فقر و فساد و تبعیض و رانت خواری و نظایر اینها خواهد بود.
رابعا، راهحل مشکلات اقتصادی کنونی و رهایی از آسیبها و نابسامانیهای ساختنی چون: بحران رکودی – تورمی، فقر و فساد و تبعیض، رانت خواری و...، نه پیوستن به نظام اقتصاد جهانی و به اصطلاح تعامل با دنیا، که برخورد خلاقانهی نقادانه با نظام جهانی که مبتنی بر رویکرد مستقل انتقادی اصول گرایانه انقلابی استکبار ستیزانه نباشد، موجب مستحیل شدن در نظام جهانی و تشدید وابستگی ما گردیده و مشکلات و بحران ها و آفات و آسیب های اقتصادی کنونی را تشدید و تعمیق خواهد کرد. زیرا تمامی مشکلات اقتصادی ما ملهم از ماهیت اقتصاد شبه مدرن است که نظام استکبار جهانی آن را پدید آورده است و خواهان بسط و تحکم و تقویت آن می باشد.
بنابراین به منظور رفع و حل مشکلات اقتصادی که از آن نام بردیم، نیازمند انجام تحولات و دگرگونی های جدی در ساخت اقتصادی کشور هستیم. ساخت اقتصادی کنونی ما، صورت بازسازی شده همان اقتصاد شبه مدرن است. در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه اقتصاد شبه مدرن آسیب هایی دید و گرفتار اختلافهای جدی گردید اما به حیات خود ادامه داد.
کابینه میرحسین موسوی با انجام برخی تغییرات و ترمیمهای ساختاری، کلیت و ساخت اصلی اقتصاد شبه مدرن را حفظ کرده و آن را مورد تعرض قرار نداد. در سالهای پایانی دهه 1360 تیم کارشناسی و مدیران اجرایی سازندگی (که اعمدتا از اعضای حلقه بروکراتیک کابینه موسوی بودند) نه تنها اقدامی برای نابودی اقتصاد شبه مدرن و پی ریزی نوعی ساخت اقتصادیِ مقاومتی مختص دوران گذار نکردند، بلکه با استفاده از الگوی نئولیبرالیسم اقتصادی، ساخت اقتصاد شبه مدرن ایران را در هیاتی نئولیبرالیستی بازسازی نمودند.
اینگونه بود که با فعال شدن اقتصاد شبه مدرن (در هیات نئولیبرالیستی) مشکلات و آفات و مصائب و آسیبهای ذاتی و بنیادین این اقتصاد نیز بیش از پیش رخ نمودند و مردم ما در سالهای سازندگی و اصلاحات و پس از آن به طور مستمر با مشکلات ساختیِ این اقتصاد شبه مدرن (گرانی، رکود، عدم تعادل ساختاری و...) دست به گریبان شدند. استکبار اومانیستی نیز با شناسایی این نقطه ضعف ما در عرصه اقتصاد، با به اجرا گذاشتن مجموعه گسترده و متراکم و بیسابقه تحریمهای اقتصادی (که تا کنون علیه هیچ ملتی این گونه اعمال نگردیده است) کوشید تا بر ضریب و عمق و شدت و دامنه مشکلات اقتصادی کشور ما بیافزاید تا از این طریق ملت مقاوم ایران را وادار به تسلیم نماید که البته در پیشرفت این خواست شوم خود شکست خورد اما فشار زیادی را به زندگی معیشت اقشار و طبقات و گروه های وسیعی از مردم ما وارد ساخت.
*دست کشیدن از مقاومت و تابع کدخدا شدن وضع را بدتر می کند
بنابراین دست کشیدن از حرکت در مسیر استقلال از نظام سلطه جهانی و دست کشیدن از مقاومت در برابر استکبار و حرکت در مسیر به اصطلاح ساختن با کدخدای دنیا (که با توجه به مهایت استکبار مدرن ومناسبات و ساختار نظام سیاست و اقتصاد بین الملل، در واقع معنایی جز تابع کدخدا شدن و تبعیت از آن ندارد) نتیجه و حاصلی جز بدتر شدن وضعیت عمومی اقتصادی – اجتماعی کشور ندارد.
زیرا هر نوع رابطه غیر نقادانه تهی از استقالال طلبی و تعرض انقلابی با نظام استکبار اومانیستی، موجب تداوم و تعمیق بقا اقتصاد شبه مدرن و و تقویت آن در پیوند با مناسبات اقتصاد جهانی میگردد و کاملا مشخص است که تداوم و تعمیق بقا و حیات اقتصاد شبه مدرن به معنای تداوم و تعمیق و تشدید بحران های ساختی آن (بحران رکودی-تورمی، عدم تعادل ساختاری، وابستگی عمیق به خارج، تهدید و تحدید استقلال و عزت ملی، رانت خواری، فقدان توان تولیدی و ضعف بخش مولد اقتصادی و...) است.
از این رو هر نوع کوشش و حرکت که بخواهد مشکلات اقتصادی کشور را از طریق برقراری رابطه در چارچوب ضوابط و مقررات و موازین نشات گرفته از مناسبات بین المللی و نظام اقتصاد جهانی (که تماما توسط کشورهای کلان استعمارگر بلوک مرکزی سرمایه داری و در جهت تامین اغراض و منافع آنها طراحی و تاسیس شده و عینیت یافته است) با کشورهای بلوک مرکزی این به اصطلاح دنیا و کدخدای آنها رفع و رجوع نماید، یقینا در مسیری اشتباه گام بر میدارد و در عمل با شکست روبرو خواهد شد.
کافی است به تجربه عملی بسیاری از کشورهای دارای اقتصادهای پیرامونی که نه تنها اهل تندروی و افراطگری نیستند و روی دنیا "خنجر" نمیکشند، بلکه کاملا اهل تعامل با این به اصطلاح "دنیا" و کدخدای آن نیز هستند، نگاه کنیم تا صحت مدعای پیش گفته را دریابیم. کشورهایی چون: پرو، مصر، پاکستان، کلمبیا, برزیل، مکزیک، بنگلادش و انبوهی دیگر همگی به قواعد و مقررات این نظام جهانی گردن گزاردهاند و حاکمان آنها در زمره شهروندان حرف گوشکن و سر به راه نظام جهانیاند و به اصطلاح تعامل سازنده با دنیا دارند و به هیچ روی اهل افراط و تندروی و خنجر کشیدن به روی دنیا نیستند، اما وضعیت اقتصادی – اجتماعی و تراکم سرسام آور مشکلات اقتصادی و سیاسیشان از شرایط کنونی به مراتب بیشتر و شدیدتر است.
فقر و فاصله طبقاتی در پرو، کلمبیا و مکزیک بیداد میکند و این تعامل سازنده با دنیا ذره ای از بحران رکودی و تورم سرسام آور و فساد و رانت خواری در اقتصادهای آنها نکاسته است. به راستی اگر قرار است که این نسخه "تعامل سازنده" پاسخگوی مشکلات اقتصادی از رکود و تورم باشد، پس چرا در این همه کشور دارای اقتصاد پیرامونی و وابسته بعضا شبه مدرن چنین معجزهای نکرده و چنین نتیجهای به بار نیاورده است؟
*آیا مبارزه استقلال طلبانه با نظام سلطه استکباری، عدم تعامل با دنیا است؟
این دولتهای استکباری کوشیدهاند و میکوشند تا بر همه ملتهای جهان و همه انسانهای کره زمین حاکم شده و ظالمانه و جابرانه حکومت نمایند و همه ملتها و کشورها و منابع و امکانات کره زمین را مورد چپاول و غارت و بهره کشی قرار دهند. این که این دولتهای استکباری کافر ظالم بخش عظیمی از مردم و منابع این سیاره را غارت میکنند و انسانهای زیادی را تحت سلطه خود قرار داده اند به این معناست که این چند کشور مستکبر ظالمِ بهره کشِ متجاوزِ همه دنیایند و مخالفت مبارزه با آنها به معنای مخالفت و مبارزه با دنیا است.
آری! بخش اصلی و عمده دنیا، انبوه ملتها و کشورها و انسانهایی هستند که میخواهند از سلطه استکبار غرب اومانیست رها گردند و در مواردی کوشیده اند تا علیه این رژیم های استعمارگر سرمایه داری نئولیبرال مبارزه نموده و راه استقلال و عزت در پیش گیرند. مقاومت سرافراز و پیروزمند ملت ایران علیه استکبار و مناسبات ظالمانه استعمار غرب مدرن، اگرچه موجب نفرت و ناخوشنودی رهبران ظالم و مستکبر و کلان سرمایه داران نئولیبرالیست و شکبه جهانی صهیونیستی و کاست حاکمان پنهان جهانی گردیده است، اما ملت ایران و نظام و انقلاب اسلامی ایران را در عمق جان و روح اکثریت مطلق مردمان کره زمین قرار داده و نظام اسلامی و رهبری خردمند آن را محبوب قلوب دنیا و ساکنان آم کرده است.
ایران اسلامی در دنیا و نزد میلیاردها انسان تنها و منزوی نیست، بلکه اکثریت مردم جهان به انقلاب اسلامی و ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به عنوان اسوه و الگوی ایستادگی و عدالت خواهی و استقلال طلبی مینگرند و به آن مِهر میورزند و میکوشند تا از آرمانها و تجربیات انقلاب اسلامی و عزت طلبی و استکبار ستیزی آن برای تعیین مسیر حال و آینده خود الهام گیرند. آری مبارزه با نظام سلطه استکبار جهانی و استقلال خواهی و عدالت طلبی و ظلم ستیزی و مبارزه با چند حکومت ظالم و کافر مستکبر استعمارگر سرمایه داری، خنجر کشیدن به روی دنیا نیست بلکه حرکت در مسیر عزت و شرف و افتخار و رشد و کمال و بالندگی در مسیر حق طلبی و عدالت خواهی است و این طریق و تکلیفی است که اسلام ناب محمدی(ص) برای ما مشخص کرده است و امام خمینی(ره) و امام خامنهای ما را به انجام آن رهنمون بوده اند.
*شهریار زرشناس