یک اندیشکده آمریکایی بر این باور است که واشنگتن امید دارد رابطه‌ای جدید و مناسب بین ایران و عربستان سعودی برقرار کند، اما این ممکن است رؤیایی دست‌نیافتنی باشد. خصومت بین این دو رقیب بسیار عمیق است.

به گزارش مشرق، اندیشکده «کارنگی» در گزارشی به قلم «فردریک وری» و «کریم سجادپور» به طرح دیدگاه‌های خود در مورد روابط ایران و عربستان و نقش آمریکا پرداخت و نوشت: از وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ که حکومتی مذهبی و ضدآمریکایی جایگزین پادشاهی متحد آمریکا شد، سیاست خارجی واشنگتن در منطقه مملو از نفتِ خلیج‌فارس بر دو اصل استراتژیک استوار بوده است: دشمنی با ایران و دوستی با عربستان سعودی.

طی ماه‌های اخیر، وضعیت سی‌وپنج‌ساله در اثر نظم سیاسی پر نوسان اعراب و نویدهای آشتی هسته‌ای ایران و آمریکا، به زیر سؤال رفته است. ترکیب موافقت‌نامه هسته‌ای موقت با ایران، اختلافات منطقه‌ای آمریکا و عربستان و ثروت تازه کشف‌شده آمریکا موجب پیش‌بینی‌هایی در مورد آرایش ژئوپلیتیک جدید منطقه شده است، در عین حال تهران ریاض را متحد اصلی واشنگتن در منطقه می‌داند. «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا به جای جایگزینی متحدی با متحد دیگر، رویکرد اصلاح‌شده خود نسبت به خاورمیانه را ابراز کرده است. آمریکا دیگر به دنبال منزوی کردن ایران نیست، بلکه تلاش می‌کند «تا ایران به روشی منطقی عمل کند» تا «توازن جدید» بین ایران و عربستان سعودی ایجاد شود که مشخصه آن «رقابت و شاید تردید باشد اما جنگی پویا یا نیابتی نیست.»


■ رقابت‌ ایران و عربستان سعودی■

برای آینده منطقه و منافع آمریکا، هیچ رابطه دوجانبه دیگری در خاورمیانه از رابطه بین پادشاهی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذارتر نیست. تقریباً در هر مسئله مهم خاورمیانه، تهران و ریاض موضعی مخالف یکدیگر دارند و تلاش‌های آمریکا برای برقراری ثبات را از بین می‌برند. این دو کشور در نگاه اول رقبای نژادی (عرب در مقابل فارس)، فرقه‌ای (سنی در برابر شیعه) و ژئوپلیتیک هستند و برای کسب قدرت و نفوذ در خلیج‌فارس، خاور نزدیک، قلمرو فلسطینیان و عراق و نیز در سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) رقابت می‌کنند. به علاوه، هر یک شکل متفاوتی از حاکمیت را برگزیده‌اند و دیدگاه‌های مختلفی در مورد نظم خاورمیانه دارند که جدی‌ترین اختلاف آن‌ها در مورد حضور آمریکا در منطقه است.

دو دولت در پرتو این تفاوت‌ها، احتمالاً همچنان رقبایی دائمی خواهد ماند. اکنون سؤال این است که آیا رقابت آن‌ها باید خود را به شکل درگیری نیابتی ممتد نشان دهد (مانند فرانسه و آلمان در اروپا) یا آیا دو کشور می‌توانند بر سر روشی صلح‌آمیز به توافق برسند، در حالی‌که دوستی واقعی بین آن‌ها برقرار نباشد، می‌تواند به افزایش تنش‌های فرقه‌ای در منطقه کمک کند.

سهم آمریکا از بعد جدایی هدفمند آن از خلیج‌فارس و دیدگاه آلمان در مورد «تعادل» منطقه‌ای متعدد است. روابط دوجانبه واشنگتن با ریاض و تهران ممکن است به تسهیل حرکت به سمت ترمیم روابط کمک کند. اما با توجه به پیشینه عمیق عدم اعتماد بین عربستان سعودی و ایران،، چشم‌انداز ازهم‌گسسته منطقه که رقابت آن‌ها را تشدید می‌کند و چشم‌اندازهای ناهماهنگ در مورد اخلاقیات حاکم بر آن‌ها، سیاست‌گذاران آمریکا نباید هیچ تصوری در مورد سختی این کار داشته باشند.

■ذخایر انرژی ایران و عربستان■

ریشه‌های عداوت

عربستان سعودی و ایران هر یک دارای دارایی‌های منحصربه‌فردی است. در خاورمیانه مملو از عرب‌های سنی مذهب، عربستان سعودی محافظ مقدس‌ترین مکان‌های اسلام و نیز دارای منابع عظیم انرژی است که مزایای آشکاری برای آن دارد. پیشینه طولانی ایران به عنوان یک دولت-ملت، برتری نژادی و توانایی اعمال قدرت در خارج کشور، مزایایی رقابتی این کشور به شمار می‌روند. هر کشور هم‌چنین خود را رهبر طبیعی جهان وسیع اسلام می‌داند، عربستان سعودی به دلیل وجهه مذهبی خود و ایران به خاطر شرایط ایدئولوژیک به عنوان محافظی در برابر اسرائیل و آمریکا.

و این تفاوت‌ها و طرح‌ها طی سال‌ها موجب دشمنی شده است. با این وجود طرفین در گذشته در حین در درگیری شدید با یکدیگر، توانایی کاهش رقابت خود و رسیدن به آتش‌بسی ضعیف در یک حوزه جغرافیایی را نشان داده‌اند.

■همکاری دردسرساز عربستان سعودی– ایران■

نزدیک‌ترین نمونه به وضعیت تعادل در خلیج‌فارس همکاری دردسرساز عربستان سعودی– ایران بود که در زمان حکومت شاه در اواخر دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی وجود داشت. ایران و عربستان در زمان قبل از انقلاب به علت اتحاد پادشاهانشان در برابر تهدیدات کمونیستی و جمهوری‌خواهانه و به دلیل حمایت مشترک از جانب آمریکا با هم پیوند خورده بودند. نظم منطقه در آن زمان بالاتر بود و فرصت کمتری برای رقابت بین طرفین وجود داشت.

اما بازگشت به آن دوران، با توجه به ناآرامی‌ها و درگیری‌های منطقه و سیاست‌های داخلی بسیار متفاوت این کشورها به شدت نامحتمل است. در واقع دشمنی و عدم اعتماد بین دو کشور و بین هر یک از این کشورها و آمریکا طی ماه‌های گذشته به اوج خود رسیده است.

■ اظهارنظرهای مشکوک عربستان به رویکرد جدید ایران■

مقامات عربستان واکنش‌های عیب جویانه و مشکوکی نسبت به رویکرد ظاهراً میانه‌روتر ایران نشان داده‌اند. رئیس‌جمهور جدید ایران، روحانی عمل‌گرا «حسن روحانی» که از اطرافیان «علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی» رئیس‌جمهور سابق ایران است، مصمم است روابط خود با ریاض را بهبود ببخشد و برای بازسازی روابط تخریب‌شده در دوران رئیس‌جمهور سابق «محمود احمدی‌نژاد» تلاش کند. سؤالی که همچنان پابرجاست این است که روحانی و «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه وی برای تغییر معنادار سیاست‌های منطقه‌ای دارای اختیاراتی هستند که مدت‌هاست تحت کنترل «[آیت‌الله] علی خامنه‌ای» رهبر ایران و نیروهای سپاه (نیروی نظامی و مستحکم تحت نظارت رهبری) بوده است.

■ ترس عربستان از موافقت‌نامه هسته‌ای■

علاوه بر این، موافقت‌نامه موقت هسته‌ای که در نوامبر ۲۰۱۳ بین پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان (۵+۱) و تهران منعقد شد همان فاجعه‌ای بود که عربستان سعودی از آن نگران بود. طعمه و تغییری که زمان پرداختن به مسائل هسته‌ای را برای تهران فراهم کرد و در عین حال به ایران اجازه پیگیری منافع خود در منطقه، به ویژه در سوریه را داد؛ منطقه‌ای که ایران از حکومت آن طی جنگ داخلی کنونی حمایت می‌کند.

مقامات بلندپایه عربستان در واکنشی آشکارا و به شکلی نامشخص از سیاست زور گویانه و مستقل عربستان جهت پایان دادن به درگیری علیه ایران حمایت کردند. آنها نقش «مخرب» تهران در خاورمیانه را نکوهش کرده و هشدار دادند که ریاض ممکن است خود با تهران مقابله کند. مقامات ایران نیز در واکنش از حمایت عربستان سعودی از افراطیون سنی مذهب و پیوند آنها با آمریکا انتقاد و پیش‌بینی کردند که رهبری قدیمی ریاض در آستانه سقوط است.

در پس این دشمنی مشترک، مجموعه‌ای از درگیری‌ها در کشورهای فروپاشیده دخالت دو کشور و تلاشی نافرجام برای اعمال‌نفوذ را می‌طلبد که در آینده نزدیک سرانجامی نخواهد داشت.

■عدم تمایل آمریکا به دخالت در سوریه■

سوریه: کانون درگیری

با تشدید درگیری سیاسی در سوریه و تبدیل آن به بحران بشردوستانه در حجمی باورناپذیر (هنگام نوشتن این مطلب بیش از ۱۵۰ هزار تن کشته و ۹ میلیون نفر دیگر در داخل یا خارج کشور آواره شدند) رئیس‌جمهور صلح‌طلب آمریکا، کنگره و افکار عمومی نسبت به مداخله تمایلی نداشتند (با توجه به عدم نامشخص بودن منافع واشنگتن). افزایش نگرانی در مورد عناصر افراطی نیروهای شورشی سوریه و نیز حکومت اسد، ظاهراً اولویت‌های آمریکا از حذف دیکتاتور سوریه به از بین بردن سلاح‌های شیمیایی تقلیل داده است. سوریه برای ایران و عربستان به شکلی متضاد، کانون خونریزی‌های ژئوپلیتیک و فرقه‌ای است.

■ پیوندهای ایران و سوریه■

ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ از بعد استراتژیک منزوی شده و سوریه تنها متحد دائمی آن بوده است. دشمنی مشترک با «صدام حسین» موجبات همکاری بین تهران و دمشق را فراهم و ترس و بیزاری مشترک از آمریکا و اسرائیل آن را تثبیت کرد. سوریه شاهراهی برای حمل سلاح و تأمین بودجه برای شبه‌نظامیان شیعه لبنان «حزب اله»، یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب ایران است.

به همین جهت تهران بسیار برای حفظ حکومت اسد بر سر قدرت انگیزه‌مند است. موقعیت آن بیشتر از نگرانی‌های عمیق در مورد اوضاع پس از خروج اسد، تحت تأثیر اتحاد فرقه‌ای است. مردم سوریه غالباً عرب سنی مذهب هستند، گرچه این کشور در حال حاضر تحت حکومت علویون (یکی از فرقه‌های شیعه) قرار دارد. در صورت سقوط اسد، تهران نگران ساختار فرقه‌های رهبری سوریه نیست، بلکه نگران این موضوع است که آیا این رهبران با تهران از بعد دیدگاه جهانی و ایدئولوژیک و اصرار آن بر مقاومت در مقابل آمریکا و اسرائیل هم‌عقیده است یا خیر. [آیت‌الله] خامنه‌ای اعلام کرد: «ما به هر ملت و گروهی که در سراسر جهان علیه رژیم صهیونیستی مبارزه کند کمک و از آن‌ها حمایت می‌کنیم.» ایران از حکومت اسد حمایت کرده است. تهران میلیاردها دلار وام، اعتبار و نفت یارانه دار به اسد داده است تا حکومت اسد پابرجا بماند و کمک‌های نظامی عادی و فوق‌العاده و نیز آموزش و همکاری جاسوسی جهت مبارزه با ناآرامی‌های مردمی ارائه داده است.

بر اساس گزارش‌های دولت آمریکا و بیانات مقامات ایران، تهران هم‌چنین به ایجاد ۵۰ هزار گروه شبه‌نظامی قوی تحت عنوان «جیش الشبی» (ارتش مردم) جهت یاری‌رسانی به نیروهای دولت سوریه کمک کرده است.

در مقابل عربستان سعودی از قتل‌عام عظیم و مداوم عرب‌های سنی به دستان دیکتاتوری علویان که مورد حمایت شیعیان است، خشمگین است. ریاض خاور نزدیک را اساس تلاش ژئواستراتژیک با ایران، فرصت صفر یا صد برای کوتاه کردن دست تهران از جهان عرب و تغییر موازنه قدرت در منطقه به نفع عربستان سعودی می‌داند.

■رویکرد اعراب نسبت به اوضاع سوریه■

شورش علیه اسد برای عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج‌فارس فرصت جدیدی فراهم کرده است تا ایران را تضعیف کنند. حمایت عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج‌فارس از مخالفان سوری در اوایل سال ۲۰۱۲، با مداخله حزب‌الله و نیروهای سپاه انقلاب اسلامی به اوج خود رسید. در عین حال، ریاض ظاهراً در حال مبارزه علیه عناصر القاعده در میان مخالفان سوری و نیز در سطح محدودتری، اخوان المسلمین است. این مسئله مبهم است که آیا هزینه جنگ از سه جبهه در نهایت سعودی‌ها را از پای درمی‌آورد و آن‌ها را به مذاکرات صلح‌آمیز با ایران جهت جلوگیری از نتیجه‌ای مجبور می‌کند که هر دو طرف از آن ترس دارند: به قدرت رسیدن وابسته‌های القاعده در گستره‌ای فراتر از مرزهای سوریه.

انتقادات اوباما به اسد به همراه عدم تمایل وی به حذف قطعی اسد از قدرت منجر به مطرح شدن اتهاماتی شد که واشنگتن با تهران و ریاض به صورت همزمان همکاری دارد یا این رویکرد بدبینانه که آمریکا این فرصت را می‌دهد تا درگیری به عنوان ابزاری برای تضعیف ایران، حزب اله و القاعده استفاده شود.

■ پیامدهای اوضاع سوریه برای اسد■

در حقیقت، خطرات تداوم این شرایط برای واشنگتن، تهران و ریاض جدی است. حمایت ایران از اسد نه تنها هزینه مالی در برداشته است، بلکه لطمات جبران‌ناپذیری به خاورمیانه وارد کرده که غالب مردمان آن عرب سنی مذهب هستند. حمایت ریاض از گروه‌های شورشی می‌تواند بر این حکومت تأثیری معکوس بگذارد اگر فرقه‌های جهادی در سوریه قدرت را در دست‌گیرند یا به‌طورقطع شکست بخورند. آمریکا باید نگران چشم‌اندازهای دولت سرنگون ‌شده و مورد هجوم القاعده باشد که کشورهایی مانند لبنان و اردن را بی‌ثبات می‌کند.

علیرغم این خطرات، تهران و ریاض ظاهراً نسبت به درستی مواضع خود مطمئن هستند و هیچ یک نشانه‌های مشخصی از اصلاح خود نشان نداده‌اند. در این فضا، منفعت آمریکا در پایان یافتن حکومت اسد است و تضعیف اسلام‌گراهای سنی افراطی موجب نزدیکی تاکتیکی و درگیری‌های استراتژیک با تهران و درگیری‌های تاکتیکی و نزدیکی استراتژیک با ریاض می‌شود. اما تا زمانی که سوریه تحت رهبری اقلیت علویان باشد که به شکلی وحشیانه بر اکثریت سنی حکومت می‌کند، تنش ایران با عربستان سعودی و بی‌تعادلی منطقه ناشی از آن احتمالاً تداوم خواهد داشت.

■ نفوذ ایران در عراق■

عراق: سرزمین مورد اختلاف

عراق تنها کشوری است که با ایران و عربستان سعودی هم‌مرز است. دست کم یازده سال پس از حمله آمریکا به عراق، این کشور هنوز صحنه درگیری‌های داخلی و منبع اصلی تنش‌ها و اختلافات منطقه‌ای علیه واشنگتن است.

از دید ریاض، اگر کوتاهی آمریکا در عدم ارتکاب برخی اعمال در سوریه به نفع ایران باشد، گناه آمریکا در ارتکاب برخی اعمال در عراق (حذف «صدام حسین» رئیس‌جمهور وقت عراق) هدیه‌ای چشمگیر به تهران بود. تنها در یک دهه، عراق که در گذشته تحت حاکمیت سنی‌ها بود به حکومتی تحت سلطه شیعیان در مرزهای شرقی جهان عرب تبدیل شد و اکنون تحت هدایت «نوری مالکی» رئیس‌جمهور این کشور قرار دارد که ملک عبدالله وی را عامل ایران می‌داند.

■ عربستان با نفوذ ایران در عراق مقابله می‌کند■

عربستان سعودی به جای آن‌که با قدرت ایران مخالفت کند، سیاستی ثابت در مورد جلوگیری یا کنترل زیان در عراق اتخاذ کرده است. با توجه به اقلیت شیعه این کشور، مقامات عربستان معتقدند که آن‌ها در تلاش برای از بین بردن نفوذ تهران، بدون شبکه‌ها و دسترسی محلی و قابلیتی که ایران از آن استفاده می‌کند، وارد بازی باخت شده‌اند. یکی از مقامات عربستان در سال ۲۰۰۷ به یکی از محققان گفته است: «شما باید آن را به آن‌ها منتقل کنید. مقامات ایران قبل از حمله سال ۲۰۰۳ طرحی داشتند و به آن عمل کردند. آن‌ها لایق نفوذی که کسب کرده‌اند هستند.»

مقامات عربستان ظاهراً در صرف انرژی برای مقابله با نفوذ ایران در عراق، حین درگیری طاقت‌فرسا و قطعی در سوریه شاهد پیشرفت اندکی بودند. با این وجود تشدید تنش فرقه‌ای در خاورمیانه در نتیجه درگیری‌های سوریه دولت مالکی را به تهران نزدیک و از برداران عرب دور کرده است.

برای ایرانیان، خشم عمیق و دائمی نسبت به آمریکا و حمایت عربستان از «صدام حسین» طی جنگ ایران و عراق (که در آن صدها هزار ایرانی به ویژه در نتیجه استفاده صدام از سلاح‌های شیمایی کشته شدند) انگیزه‌ای قوی برای تضمین دولت متحد تهران در بغداد است.

■ علت اهمیت عراق برای تهران■

اهمیت عراق به عنوان متحد ایران با توجه به آینده مبهم حکومت اسد، افزایش یافته است. تهران از عراق به عنوان معبری کلیدی برای قاچاق نفت، دور زدن تحریم‌های مالی و سلاح و تأمین هزینه‌های دولت اسد استفاده کرده است. این ترتیبات در مقابل نفرت ریاض از دولت مالکی را افزایش داده که به اعتقاد عربستان سعودی همدست قتل‌عام گسترده و کشتار فزاینده سنی‌ها در استان الانبار عراق است که گرفتار مبارزات وحشیانه با ارتش عراق هستند.

مانند هر نقطه دیگری در خاورمیانه، اغلب به راحتی نمی‌توان گفت که آیا ایران خود را تحت نفوذ آمریکا و عربستان سعودی در عراق می‌داند و آیا تهران بین این دو تمایزی قائل می‌شود. در حالی که طی دوران احمدی‌نژاد مقامات ایرانی تمایل داشتند آمریکا و عربستان سعودی را دشمنی مشابه بدانند، اخیراً تهران تلاش‌هایی جهت تمایز بین دشمنان هژمونیک (آمریکا) و فرقه‌ای (عربستان) صورت داده است.

با تضعیف حضور آمریکا در عراق، ایران فرصت‌های بیشتری در این کشور خواهد داشت اما با موانع بیشتری نیز روبرو خواهد شد. تهران حتی در بین هم‌کیشان خود با محدودیت‌هایی در رابطه با نفوذش روبرو شده است. اگر خودکامگی فزاینده دولت مالکی تداوم داشته باشد، این تهران است که ممکن است خیلی زود از نظر بسیاری از عراقی‌ها (هم شیعه و هم سنی) به عنوان قدرت خارجی مداخله‌جو قلمداد شود که مسئول سرکوب رژیم، افزایش ناامنی در این کشور و فساد اقتصادی است.

■ ارتباط اعراب با عراق■

این احتمال وجود دارد که حتی اگر احساسات عمومی مردم عراق علیه ایران شود، عربستان سعودی و دول خلیج‌فارس همچنان نسبت به افزایش ارتباطات خود با عراق محتاط و مردد باشند. از این نظر، امیدهای بلندمدت واشنگتن در مورد متقاعد کردن دول خلیج‌فارس به مشارکت سوم‌اند در عراق جهت مقابله با ایران در نهایت تغییر می‌کنند. احتمال می‌رود عراق به عنوان منطقه مرزی مورد مناقشه برای هر دو طرف باقی بماند که تبدیل آن به منطقه فاقد مرز بعید است اما برای آشتی گسترده مفید است.

■ رویکرد ایران نسبت به اوضاع بحرین■

جنگ بر سر بحرین

در بحرین همانند سوریه، اقلیت بر اکثریت حکومت می‌کند، گرچه عملکرد این حکومت با خشونت کمتری همراه است. در حالی که حاکمیت سنی خاندان «آل خلیفه» ارتباط نزدیکی با عربستان دارد، ایران تلاش کرده است خود را قهرمان اکثریت محروم شیعه که ۷۰ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند، نشان دهد و گاهی به موفقیت‌هایی نیز دست یافته است.

ایران حمایت معنوی گسترده و مادی محدودی از شیعیان بحرین داشته است و برخی از آن‌ها «آیت اله خامنه‌ای» را رهبر معنوی یا مرجع خود می‌دانند. اما دخالت تهران در بحرین با حمایت مرگ‌بار مادی و مالی نیروی قدس ایران (واحد عملیات خارجی ویژه نیروهای سپاه که تحت فرماندهی «قاسم سلیمانی» قرار دارد) از شبه‌نظامیان عراق قابل قیاس نیست و اکنون این حمایت‌ها را از علویان و نیروهای دولتی در سوریه به عمل می‌آورد.

تهران هم‌چنین بحرین را پایگاه نفوذ امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه می‌داند زیرا این جزیره مأمن پایگاه‌های گردان پنجم نیروی دریایی آمریکا، مرکز قابلیت‌های فرمان-کنترل و پشتیبانی است که تهران امیدوار است نفوذ سیاسی بیشتر شیعیان در بحرین بتواند به ایران در سرکوب دشمنی مهم در منطقه کمک کند. در هرصورت تاکنون، اغلب مخالفان بحرین مایل به تداوم حضور آمریکا در این کشور جهت برقراری تعادل در برابر نفوذ عربستان و ایران هستند.

■ رویکرد عربستان نسبت به نفوذ ایران در بحرین■

عربستان سعودی به شکلی اغراق‌آمیز تهدید ایران را به چیزی تبدیل کرده است که نیست. در این راستا ریاض گرفتار روایت خود شده است که آنچه را که اساساً تلاشی داخلی بر سر توزیع قدرت اقتصادی و سیاسی است به وضعیت رقابت ژئواستراتژیک با رقیب فارس خود ارتقا می‌دهد و ایران را به تلاش جهت ایجاد انقلاب خمینی دیگری متهم می‌کند.

تهدید ایران از جهات مختلف توسط ریاض و آل خلیفه برای منحرف کردن توجه از تلاش‌های داخلی برای ایجاد اتحاد و آزادی‌های سیاسی بیشتر استفاده شده است. برخی مقامات آل سعود این حقیقت را به صورت شخصی درک کرده‌اند. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۶، یکی از دیپلمات‌های ارشد عربستان در بحرین اعلام کرد شیعیان بحرین سربازهای صفحه شطرنج ایران نیستند. وی افزود «ما می‌توانیم با نخست‌وزیر منتخب شیعه در بحرین سر کنیم.»

مقامات عربستان می‌خواهند ایران اعلام کند ناآرامی در بحرین یک موضوع داخلی بحرین است. ایران همچنان از دولتی منتخب‌تر در بحرین حمایت می‌کند که به صورت ضمنی به معنای قدرت بیشتر شیعه و کاهش نفوذ عربستان است.

اما نشانه‌هایی وجود دارد که ایران و حزب‌الله که از مخالفان بحرین حمایت کرده‌اند، ممکن است بیانات خود در مورد بحرین را به عنوان بخشی از سیاست خوش‌رویی روحانی اعلام کنند. مشخص نیست که آیا این تغییر مسیر راه را برای تشنج‌زدایی ماهوی بیشتر فراهم می‌کند.

■ منافع آمریکا در بحرین■

آمریکا به علت وجود یگان پنجم خود در بحرین، منافع زیادی در این کشور دارد. کاهش تنش‌های عربستان و ایران می‌تواند فرقه‌های مترقی‌تر در خاندان حاکم را ملزم به پذیرفتن اصلاحات ماهوی‌تر جهت ساکت نمودن مخالفان فزاینده و افراطی نماید. این عمل نه تنها کارایی بلندمدت حاکمیت را افزایش می‌دهد، بلکه تهدید احتمالی علیه اتباع و دارایی‌های آمریکا در این جزیره را کاهش می‌دهد. به علاوه این اقدامی مثبت به سمت برقراری تعادل در خلیج‌فارس خواهد بود که نیاز به حضور نظامی را کاهش می‌دهد.

■ اختلاف ایران و عربستان بر سر فلسطین■

اسرائیل-فلسطین: یک یا دو دولت؟

ایران و عربستان سعودی خود را حامی و نگاهبان ملیت فلسطین می‌دانند و مشروعیت داخلی و منطقه‌ای زیادی برای این ادعاها می‌تراشند. اما اختلاف فلسطین و اسرائیل نمونه دیگری از حمایت تهران و ریاض از فرقه‌های منطقه‌ای دارای راه‌حل‌های رقیب است.

عربستان سعودی از راه‌حل دو ملت حمایت می‌کند و اخیراً از تلاش‌های آمریکا جهت احیای طرح صلح که برای اولین بار ملک عبدالله در سال ۲۰۰۲ آن را پیشنهاد داد، استقبال کرد. بر اساس این طرح اسرائیل به صورت کامل شناسایی می‌شود اما در مقابل باید به مرزهای ۱۹۶۷ بازگردد و بازگشت پناهندگان فلسطینی را تضمین کند. ریاض هم‌چنین مهم‌ترین حامی مالی «دولت خودگردان فلسطین» در جهان عرب بوده است.

در مقابل ایران از سال ۱۹۷۹ وجود اسرائیل را به عنوان منبع اصلی هویت انقلابی خود و به عنوان ابزاری برای غلبه بر اختلافات عرب-عجم و سنی-شیعه در راستای در دست گرفتن رهبری منطقه کاملاً انکار کرده است. ایران در راستای اجرای راه‌حل یک دولتی از مخالفان شبه‌نظامی مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین حمایت کرده است.

■ حمایت ایران از مخالفان اسرائیل■

موضوع مهم دیگر این که حزب‌الله، نماینده اصلی ایران در خاور نزدیک، مقابله دائمی با اسرائیل را علت اصلی مسلح بودن خود می‌داند. حل اختلافات اسرائیل و فلسطین به صورت جدی این موضوع را کان لم یکن می‌کند.

ریاض شدیداً با حمایت ایران از فرقه‌های شبه‌نظامی فلسطینی مخالفت کرده است. در سال ۲۰۱۰ پس از آن‌که دیپلمات ایرانی تلاش کرد حمایت ایران از حماس را بر اساس اتحاد اسلامی توجیه کند، ملک عبدالله به «منوچهر متکی» وزیرامورخارجه وقت ایران گفت شما فارس‌ها حق دخالت در مسائل اعراب را ندارید.

■ تلاش عربستان برای تخریب ایران در بین فلسطینیان■

عربستان با نقض پیمان صلح بین حماس و «فتح» گروه فلسطینی رقیب در سال ۲۰۰۷ تلاش کرد حماس را از تهران دور کند، اما موفق نشد. این میثاق در اثر درگیری‌های خیابانی به سرعت منسوخ شد. علیرغم اختلافات ایران با حماس در مورد سوریه در سال ۲۰۱۱ تهران ظاهراً روابط خود با این گروه شبه‌نظامی را از سرگرفته است که ضربه دیگری به نفوذ سعودی‌ها در قلمرو فلسطین است.

سیاست‌های مشابه اسرائیل و عربستان در رابطه با برنامه‌های هسته‌ای ایران که با دیدگاه مشترک ریاض و تل‌آویو در مورد عقب‌نشینی آمریکا از منطقه تشدید شده است، به موقعیت عربستان در بین فلسطینیان لطمه زده است. برخی بر این اعتقادند که اختلاف فلسطین و اسرائیل نمی‌تواند منشأ خصومت طولانی‌مدت و غیرقابل‌حل بین ریاض و تهران باشد. مسئله فلسطین به عنوان مثال، کمتر از درگیری سوریه بازی صفر-صفر است که در آن طرفین از مبارزان مسلح در طرفین مخالف درگیری فرقه‌ای حمایت می‌کنند.

اختلاف اسرائیل و فلسطین می‌تواند بزرگ‌ترین و تنها مانع بر سر راه روابط ایران و آمریکا باشد؛ اتفاقی که عربستان سعودی به شدت از آن واهمه دارد. از نظر تهران و واشنگتن مسئله وجود اسرائیل موضوعی است که به شدت در سیاست داخلی غرق شده است؛اسرائیل متحد دیگری جز واشنگتن و دشمنی بزرگ‌تر از تهران ندارد حتی در صورت انعقاد موافقت‌نامه هسته‌ای بین آمریکا و ایران، تداوم حمایت تهران از گروه‌های شبه‌نظامی مخالف وجود اسرائیل مانع عادی‌سازی کامل روابط بین تهران و واشنگتن می‌شود.

■نفت: عامل پیوند آمریکا و عربستان■

نفت: غلبه نیاز ایدئولوژی

اساس اتحاد واشنگتن-ریاض تضمین امنیت عربستان سعودی توسط آمریکا جهت توزیع نفت این کشور در سراسر جهان است. اما این دلیل با صنعت داخلی انرژی سنگ نفت آمریکا، طرح‌های توازن مجدد سیاست خارجی آمریکا در برابر آسیا و مجموعه‌ای از اختلافات جدی بر سر مسائل منطقه مانند مصر، سوریه و ایران متزلزل شده است. علی‌رغم این تفاوت‌ها آمریکا در اوپک متحد قابل‌اعتماد دیگری غیر از عربستان سعودی ندارد که معمولاً با ایران بر سر سهم قیمت‌گذاری نفت اختلاف دارد. در حالی‌که تهران در گذشته برای افزایش منافع کوتاه‌مدت اهمیت بیشتری قائل بوده است، ریاض دیدی بلندمدت دارد؛ تفاوت در رویکرد موقت که ناشی از ذخایر نفتی و ظرفیت تولیدی هر کشور است. ایران پنجمین ذخایر نفت جهان را داراست (در حدود ۱۳۶ میلیارد بشکه) که تقریباً نیمی از ذخایر عربستان (۲۶۷ میلیارد بشکه) است. به دلایل مختلف، از جمله تحریم‌ها و زیرساخت‌های فرسوده، هزینه‌های تولید در ایران بسیار بیشتر از عربستان است: بر اساس برآوردها، هزینه استخراج هر بشکه نفت در ایران بیش از سه برابر هزینه استخراج در عربستان سعودی است. ریاض در گذشته از قابلیت تولید متغیر به عنوان سلاحی علیه ایران استفاده کرده است (نه‌فقط در چارچوب تحریم‌های کنونی، بلکه حتی قبل از انقلاب اسلامی ایران).

برخی جریانات جدید برتری بلندمدت عربستان را خدشه‌دار کرده است. ریاض با کمبود تقاضای جهانی، افزایش تقاضای داخلی، ورود مجدد نفت خام لیبی به بازار جهانی و افزایش تولید ایران و نیز کاهش تحریم‌ها روبروست. اگر و در شرایطی که عراق به تمام ظرفیت خود دست یابد، موقعیت عربستان باز هم ضعیف‌تر می‌شود. تولید نفت آمریکا که پیش‌بینی می‌شود در سال ۲۰۱۸ به اوج خود برسد، ممکن است باعث کاهش چشمگیر تولید اوپک طی چند سال آینده شود.

گفته می‌شود این جریانات نباید بیش‌ازحد جدی گرفته شوند. عربستان سعودی به عنوان تولیدکننده متغیر، دارای قدرت زیادی است و کارشناسان نفتی آن برای سلامت اقتصادی مهره‌های جهانی مانند چین که اقتصاد آمریکا و اروپا بدان بستگی دارد، ضروری هستند. این پیوندها بدان معناست که واشنگتن روند حمایت از عرضه نفت عربستان را فارغ از تولید نفت در آمریکا ادامه خواهد داد. سوء مدیریت و تحریم‌ها به نوبه خود مانع استخراج کامل منابع عظیم انرژی توسط ایران شده است.

■ احیای درامدهای نفتی ایران■

تهران طی دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار درامد نفتی داشت که در حدود ۶۰ درصد کل درامدهای نفتی این کشور طی قرن گذشته است. اما این درامدها عمدتاً در راستای سیاست‌هایی شد که نه تنها تورم و بیکاری را در این کشور تعدیل نکرد، بلکه افزایش داد. از آن زمان تاکنون، تحریم‌های مالی و اقتصادی، به ویژه تحریم نفت ایران توسط اروپا، میزان تولید و صادرات را بیش از ۵۰ درصد کاهش داده است.

احیای صنعت، تولید و صادرات نفت ایران یکی از سیاست‌های کلیدی دولت روحانی بوده است. «بیژن زنگنه» که وزیر سابق نفت در دوران اصلاحات به ریاست جمهوری «محمد خاتمی» بود، به میدان بازگردانده شد. وی از شرکت‌های نفتی غرب (از جمله شرکت‌های آمریکایی) دلجویی کرد و وعده داد تولید ایران به وضعیت سابق بازگردد.

در بین موارد اختلاف بین واشنگتن، تهران و ریاض، اختلافات بر سر تولید نفت بیش از سایرین قابل‌کنترل است. وزرای نفت هر کشور، «بیژن زنگنه» در ایران و «علی نعیمی» در عربستان سعودی افرادی شایسته‌سالار هستند و با ایدئولوژی کاری ندارند. اما شرایط تا حد زیادی به توافق هسته‌ای بستگی دارد. اگر توافق حاصل نشود، آمریکا همچنان از طریق تحریم‌ها مانع تولید و صادرات نفت ایران می‌شود.

■ هراس عربستان از برتری نظامی ایران در خلیج‌فارس■

امنیت خلیج‌فارس و حضور آمریکا: فیل در اتاق

در کانون رقابت‌های ایران و عربستان یک مشکل ساده وجود دارد: ایران نسبت به آمریکا بی‌اعتماد است و از آن واهمه دارد و خواستار خروج آن از خلیج‌فارس است، این در حالی است که دول عرب خلیج‌فارس خواهان تداوم حضور امنیتی آمریکا در منطقه هستند زیرا این کشورها نسبت به آمال ایران بی‌اعتماد هستند و از آن واهمه دارند.

از زمانی که «محمدرضا شاه پهلوی» برنامه مدرن‌سازی نظامی را در دهه ۷۰ میلادی آغاز کرد، عربستان سعودی به دنبال متحدی خارجی (واشنگتن) بوده است تا قدرت برتر ایران را تعدیل کند. زمانی که تهران خواستار راه‌حلی منطقه‌ای و داخلی برای امنیت خلیج‌فارس است (که همان خروج نیروهای آمریکاست)، عربستان سعودی بی‌درنگ آن را طرحی برای برتری فارس‌ها قلمداد می‌کند که به دوران شاه برمی‌گردد، زمانی که ریاض به عنوان برترین متحد واشنگتن قلمداد می‌شد.

■ وابستگی عربستان به حضور آمریکا در منطقه■

با این وجود مخالفت عربستان با ساختار امنیتی بومی و منطقه‌ای برای خلیج‌فارس می‌تواند در نهایت در مواجهه با حقایق نامشخص کنونی، مانند افزایش فاصله با آمریکا و توافق غیرقطعی بین دول خلیج‌فارس از بین برود. علیرغم اعتراضات و تهدیدات شفاهی ریاض به جدایی از واشنگتن، عربستان گزینه قابل اتکای دیگری برای تأمین امنیت خارجی ندارد. روسیه، فرانسه، چین و هند همگی دارای نقص‌ها و محدودیت‌هایی از بعد ظرفیت و تمایل به کسب قدرت در خلیج‌فارس هستند یا با ریاض بر سر مسائل کلیدی مانند سوریه و ایران اختلافاتی سیاسی دارند.

ریاض خواستار ثبات و هماهنگی بیشتر بین دولت‌های «شورای همکاری خلیج‌فارس»، سازمان دول عرب خلیج‌فارس است که تا حدی به دلیل دغدغه‌های مشترک در مورد ایران تشکیل شده است. اما این تقاضاها تا حدی نادیده گرفته شده‌اند. در حالی‌که کشورهای «شورای همکاری خلیج‌فارس» همچنان دغدغه‌های خصوصی خود در مورد ایران را دارند، آن‌ها واکنش مطلوبی به وعده‌های ایران نشان داده‌اند. عمان تاکنون به صورت علنی تقاضاهای عربستان برای همکاری دفاعی بین دول «شورای همکاری خلیج‌فارس» را رد کرده است.

■ فضای متشنج منطقه دشمنی را عمیق‌تر می‌کند■

توازن زودگذر

طی دوره‌های آرامش نسبی در منطقه، تهران و ریاض توانایی مدیریت رقابت‌های نژادی، فرقه‌ای و ایدئولوژیک را نشان داده‌اند. اما طی دوران ناآرامی در منطقه، تنش بین عربستان-ایران ثابت بوده است: فضای متشنج منطقه دشمنی مشترک را عمیق‌تر می‌کند که در مقابل درگیری‌های داخلی مانند درگیری‌های داخلی در سوریه را خشونت‌بارتر می‌کند.

در حالی که انگیزه بلندمدت واشنگتن برای اتحاد با عربستان سعودی در این درگیری‌ها به شدت تحت فشار بوده است، هرگونه هدف استراتژیک آمریکا جهت ارتقای روابط با تهران و برقراری تعادل بین تهران و ریاض به یک اندازه چالش‌برانگیز است.

به جز انعقاد توافق هسته‌ای بین آمریکا و ایران، نشانه‌هایی کمی وجود دارد که رهبران تهران، به ویژه [آیت‌الله] خامنه‌ای حقیقتاً خواهان رابطه سازنده با واشنگتن باشند. حتی مقامات ایرانی که میانه‌روتر قلمداد می‌شوند، مانند «عباس عراقی» که از مذاکره‌کنندگان ارشد تیم ایران است، پیوسته تأکید کرده‌اند «خصومت بین ما و آمریکا هنوز وجود دارد. آمریکا از دید ما همچنان شیطان بزرگ است و هیچ‌چیز تغییر نکرده است.»

می‌توان روزی را پیش‌بینی کرد که آمریکای خودکفا در حوزه انرژی اتحاد خود با دولت ایران را که در نهایت منافع ملی را بر مسائل ایدئولوژیک ترجیح داده است، از سر بگیرد. اما در کوتاه‌مدت، بعید است که بزرگ‌ترین اقتصاد جهان (آمریکا) بزرگ‌ترین تولیدکننده انرژی جهان (عربستان) را برای تشکیل اتحاد با کشوری (ایران) تضعیف کند که بین مقاومت و احیای مجدد مانده است.

ظهور احتمالی دولتی میانه‌رو در ایران که روابط با واشنگتن را بهبود ببخشد، مسائل جدی دیگری را برای ریاض مطرح می‌کند. عربستان سعودی همانند سایر همسایگان کوچک‌تر خود در خلیج‌فارس، در مورد ماهیت دولت وقت ایران و نیز آمال «امپریالیستی» آن نگران است، فارغ از این که چه کسی بر کشور حکومت می‌کند. با توجه به این‌که عامل اصلی پیوند ریاض با واشنگتن مسائل ایران است، آمریکا اگر در مورد تهران نگرانی نداشته باشد و آیا همچنان در حوزه همکاری هسته‌ای، اقتصادی و نظامی خواهان دوستی با عربستان سعودی است و آیا ریاض خود را در حاشیه سیاست آمریکا می‌داند؟

■ دعوت عربستان از وزیر امور خارجه ایران■

عربستان سعودی که با بهبود روابط آمریکا و ایران و ارتقای روابط تهران با سایر کشورهای خلیج‌فارس روبرو شد، ظاهراً مجبور شد به اقدامی دست بزند و از «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران برای بازدید از ریاض دعوت کرد. اما با در نظر گرفتن شدت درگیری‌های سوریه و چشم‌انداز کنونی مقامات بلندپایه دو کشور، احتمال می‌رود این طرح‌ها از نظر گستردگی محدود بمانند. این موضوع تا حد زیادی منوط به تمایل ایران به تنش‌زدایی و عدم دخالت در خاور نزدیک است که برای عناصر عمل‌گراتر در حکومت عربستان قابل‌قبول (از بعد حفظ وجهه) باشد. با این وجود و با توجه به برتری دائمی نیروهای افراطی سپاه (در مقابل وزیر امور خارجه ایران که فردی میانه‌رو است) در مسائل مهمی مانند سوریه، بعید است که این فرضیه در آینده نزدیک محقق شود.

مهم‌ترین عامل بر سر بهبود حقیقی روابط حقیقت انکارناپذیر عدم تعادل در ساختار خلیج‌فارس است. فارغ از نوع حکومت در تهران، عربستان سعودی و کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس همچنان به حمایت نظامی خارجی جهت تعدیل آنچه آمال ذاتی و برتری طلبانه می‌دانند، ادامه می‌دهند. ایران به نوبه خود همچنان خواستار خلیج‌فارس عاری از نیروهای خارجی است، به طوری که بتواند آنچه را که نقش رهبری درست می‌داند ابراز کند.

در این راستا، مفهوم تعادل جدید و سازنده بین ایران و عربستان سعودی که کاهش تعهدات آمریکا در خلیج‌فارس را تسهیل می‌کند، بیش از آن که احتمالی در کوتاه‌مدت باشد، رؤیایی در دور دست است.

منبع: اشراف