به گزارش مشرق، برنامهٔ این هفتهٔ سینما معیار با موضوع «فیلم روباه، ساخته بهروز افخمی»، با حضور مهدی انصاری منتقدسینما و محمدرضا رضاپور سردبیر مجله نقدسینما و با اجرای سید امیر جاوید برگزار شد.
در ابتدا، مجری برنامه با اشاره به شروع اکران فیلمهای نوروزی، با «محمد پیرهادی، تهیه کنندهٔ فیلم روباه در مورد اوضاع و احوال فیلم سوال کرد و ایشان در پاسخ گفت: آنونسها آماده است و ان شا الله از اوایل هفتهٔ آینده پخش آن از صدا و سیما آغاز خواهد شد.
مجری در ادامه گفت: در چند اثر اخیر آقای افخمی وسواسی که همیشه از آقای افخمی سراغ داشتیم را تداعی نمیکند، مثل برخی پلانها و سکانسهایی که عجیب بود. یک مثال آن سکانس موتور سواری حمید گودرزی که قرار بود سرعت بالایی داشته باشد، اما نوع فیلمبرداری و آنچه در پردهٔ سینما رخ داد، سرعت بیش از ده کیلومتر را برای ما تداعی نمیکرد.
پیرهادی در پاسخ گفت: اساسا هر کارگردانی در حین کار تمام دقت و وسواسش را به کار میبرد که از امکانات، حداکثر استفاده را ببرد. ما باید خودمان را با شرایط موجود تطبیق دهیم. همهٔ این سکانسها در خیابانهای تهران و تماما به صورت رئال فیلمبرداری شده است.
سپس جاوید اشاره کرد، بهروز افخمی دوست داشت فیلم علاوه بر فضای جاسوسی، درون مایهٔ طنز هم داشته باشد اما برخی معتقدند این درون مایهٔ طنز آنچنان که باید محقق نشده است. پیرهادی در این مورد اینگونه توضیح داد: فیلم جاسوسی در اساس فیلم خطر و اضطراب است، بنابراین خیلی اجازهٔ رفتار طنازانه به شما نمیدهد، از اول ارادهٔ تلفیق این دو نبوده است. هرکدام شرایط و قواعد خودش را دارد. در عین حال تلاش افخمی این بوده که فیلم جدی و خشن، در برخی دیالوگها فضا را عوض کند، اگر موفق شده که نتیجه مطلوب است و اگر هم این اتفاق نیفتاده، کارگردان تمام تلاشش را کرده و بضاعتش همین مقدار بوده است.
سپس پیرهادی در مورد اکران فیلم در سایر شهرستانها گفت: تمام تلاش ما این است که از اوایل هفتهٔ آینده اکران فیلم را در شهرستانها آغاز کنیم؛ در حدود 14-15 استان و مرکز استان قرارداد سینماها بسته شده و امیدواریم تا قبل از عید چرخه اکران فیلم کامل شود.
با ارزشترین دستاورد فیلم روباه بیتفاوت نبودن نسبت به اتفاقات جامعه است
در شروع بحث کارشناسی فیلم، مهدی انصاری با اشاره به نقاط ضعف و قوت فیلم گفت: بحث اول و اساسی ما این است که سینمای ایران دارد به خاستگاه اجتماعی خودش نزدیکتر میشود، روباه فیلمی متعلق به زمانهٔ خودش است و از دورانی که ساخته شده صحبت میکند؛ خط اصلی داستان در مورد نفوذ یک نیروی اطلاعاتی اسرائیلی در داخل کشور و برای اجرای یک پروژهٔ خیلی بزرگ است که کلید زدن دور تازهٔ ترور دانشمندان هستهای است. ارجاعهای فیلم قابل ارتباط گرفتن برای مخاطبان امروز ماست. گرچه داخل فیلم ترور رخ نمیدهد ولی حرفش زده میشود، اینکه هنر نسبت به اتفاقات جامعهٔ خودش ساکت نیست، مهمترین و باارزشترین دستاورد فیلم روباه است.
مجری برنامه در ادامه از رضاپور اینگونه سوال کرد: چه میشود هم در فضای رسانهای و هم سینماگران و هم گاهی بین مخاطبین به این فیلمها عنوان فیلمهای شعاری و حکومتی داده میشود و بعد گفته میشود سینما چیز دیگری است؛ آیا واقعا اینطور است؟ رضاپور گفت: رجوع به آمار فروش سینمای ایران نشان میدهد که بخش عمدهٔ مخاطبین دههٔ 70 و تا حدودی دههٔ 80 که از سینما استقبال میکردند امروز به سینما نمیآیند. و با سینما قهر کردهاند چرا که سینما تبدیل به یک محفل دورهمی شده است. لذا مخاطبی که الان سینما میرود و به این سینما اعتقاد دارد و نظرش نسبت به آن وابستگی و کشش دارد نمیتواند نظر 70 میلیون مردم را نمایندگی کند. در مورد سینماگران هم همینطور است. خیلی از کسانی که سالهای پیش فعال بودند و تنوع ژانر را رقم میزدند، امروز خانهنشین شدهاند. مشخصا بعد از سال 88 به خاطر تغییر لحن سینمای ایران و عصبیشدن برخی دوستان، خیلی از بازیگران از چرخهٔ تولید سینمای ایران خارج شدند. خیلی موافق نیستم مخاطبینی که به این فیلمها اعتراض میکنند همهٔ مخاطب عام و ظرفیت تولیدی ایران هستند، باید قبول کنیم در سینمایی که از 20 ژانر مطرح سینما، یک یا دو ژانرش را در طول سال میبینیم و بقیهٔ گونهها حتی اگر بخواهند جایی برای ساخته شدن و نفس کشیدن باز کنند با انواع و اقسام حملات رسانهای و نگاههای «مککارتیسم» وار تحقیر میشوند، باید قبول کرد که مخاطب حداقلی سینما هم برای دیدن این فیلمها آمادگی ندارد و با سوالات و گاها نظرات عجیب و غریب روبرو میشود.
همکاری نهادهای اطلاعاتی با فیلمساز برای ساخت روباه
سپس انصاری در پاسخ به سوال مجری در ارتباط با هراس و شلختگی فیلم افخمی اینگونه توضیح داد: به نظر میرسد پیش تولیدو تولید فیلم روباه قدری با سرعت انجام شده و این البته حسن کار بوده است، چرا که باعث شده از هیاهوی رسانهای و حاشیهها دور شوند، اما اگر کمی بیشتر برای این فیلم وقت گذاشته میشد قطعا اثر بهتری بود. الان بحث اول این است که یک سینمای جاسوسی به روز در ایران دارد شروع میشود.
سپس انصاری در مورد فاصلهٔ فیلم روباه تا جریان شدن، گفت: بخشهایی از آن واقعا به سفارش دهندهها مربوط است. نکته این است که به یک قوت و نیروی اولیه نیاز داریم تا این ظرفیت نهفته به حرکت در بیاید. آن نیت و قوت و ایده و خط اصلی داستان باید توسط نهاد مسئول داده شود.
روباه در ژانر جاسوسی نمره قبولی گرفته است
در ادامه، رضاپور در مخالفت با شلختگی فیلم گفت: گاهی ساخت این فیلمها هزینه دارد، بازیگر قرارداد میبندد و بعد زیر قرارداد میزند و این اضطراب را به تیم تولید وارد کنند که هر آن ممکن است بازیگرانش را از دست بدهد و یا فشارهای گوناگونی که ممکن است به صورت تطمیع و تهدید به فضای تولیدکنندگان فیلم وارد شود، کما اینکه تبعاتش را در فیلمهایی از این دست هم دیدهایم. «اسحاق خانزادی» نام بزرگی در صدابرداری و صداگذاری سینمای ایران است ولی ایشان تقریبا بعد از قلادههای طلا، بیکار شد؛ و یا «عباس شوقی» که نام بزرگی در جلوههای ویژهٔ میدانی است ولی ایشان بیکار شدهاند و البته فشارهای عجیب غریبی که به «امین حیایی» و «محمدرضا شریفینیا» و مشخصا «علیرام نورایی» وارد شد، لذا باید این ساختارها و استانداردها و عوامل را در نظر بگیریم و بعد به فیلم نمره دهیم. حتی اگر این شرایط را هم در نظر بگیریم باز فیلم سرافراز بیرون میآید. روباه یک تریلر جاسوسی است که ژانر بومی و ملی ما محسوب نمیشود ولی ژانر مهمی است چرا که ظرف مهمی برای حداقل ده سال سوژه و درام و داستان محسوب میشود. خیلی از اتفاقات دههی 60 از جمله 17000 پروندهٔ ترور میتوانند در قالب این مدل سینما ظهور و بروز پیدا کنند. تریلر داستانی است که کشمکش اصلیاش بین قهرمان اصلی داستان و دشمن خطرناکی است که قصد جان قهرمان را دارد. کشمکش میتواند بین دو نفر و یا به صورت یک تقابل ملی مطرح بشود، که روباه تقریبا به این سوژه هم نزدیک شده است. منحنی دراماتیک در یک تریلر جاسوسی بر اساس تعقیب و گریز بیرونی شکل میگیرد که در فیلم روباه به وفور دیده میشود و از این منظر موفق است. تمرکز فیلمنامه در تریلر بیشتر روی وقایع بیرونی است ولی نمیتوانیم بگوییم فیلم روباه نسبت به طراحی شخصیتهایش هم بیتفاوت بوده است و شخصیتها همه کنشمند و فعال هستند. شخصیت اصلی در تریلر گاهی میتواند در موقعیت قربانی قرار بگیرد که این اتفاق در مورد حمید گودرزی اتفاق میافتد. آنتاگونیست در تریلر قدرتمند است و اساسا به دنبال نابودی شخصیت اصلی است و این نکتهای است که در روباه به خوبی میبینیم و نکتهٔ آخر اینکه در تریلر معمولا لحن واقعگرا داریم و از باورپذیری شخصیتها و موقعیتهایی که در آن درگیر میشوند، مولف سعی میکند نهایت استفاده را ببرد. شاید طنزی هم که مورد انتقاد برخی دوستان است، به خاطر نزدیک شدن به فضای واقعی جامعه است. معمولا در فضای واقعیمان خیلی از این شوخیها و لحنها استفاده میکنیم و اتفاقا وقتی این شوخی در فیلم وجود دارد در حالت معکوسی چون به فضای رئال نزدیکتر میشود، مخاطب فیلم را جدیتر میگیرد. بنابراین، روباه از پس کاری که میخواسته بر آمده است.
سکانس پایانی فیلم روباه، حس امنیت واقعی را نشان میدهد
در ادامهٔ بحث، انصاری در مورد انتقال حس امنیت و همچنین واقعیتر بودن ماموران امنیتی فیلم افخمی، گفت: نگاه افخمی در مورد شخصیتهای داستان، انسانهای عادی و معمولی است که قابل باورند. شوخیهای معمولی دارند، شاکی میشوند و طمع میکنند. چند سالی است به بهانهٔ فیلمهای اجتماعی به سراغ صفحهٔ حوادث روزنامهها رفتهایم. وقتی با چنین سینمایی روبرو میشویم و مقدار تکرار و بسامد این فیلمها زیاد میشود باید توقع داشته باشیم مخاطب کمی خودش را جمع و جور کند و در بدترین حالتش واکنش نشان دهد و احساس ناامنی کند. وقتی در سینما در مورد موضوعی صحبت میکنیم که هم احتمال ابتلای کمی دارد باید توقع داشته باشیم که جامعه رفتارهای احساسی غیرواقعی نشان دهد، احساس امنیت هم از این جنس است. اگر اعتقاد داریم که سینمای ما یک پدیدهٔ فرهنگی است باید با دقت در مورد موضوعات صحبت کنیم. از این مقدمه به داخل فیلم میروم. سکانس پایانی فیلم، یکی از زیباترین پایانهای فیلمهای امسال جشنواره بود، وقتی که به من مخاطب نشان میدهد مامور امنیتی مثل سربازی که من هیچوقت نمیشناسمش دارد به من خدمت میکند چه حس خوب ولطیفی است که به احساس امنیت میرسد و این بر آمده از احساس امنیت واقعی است، نه احساس برآمده از امنیت غیر واقعی. ما در کشورمان، امنیتی داریم که کسی از آن دفاع نمیکند.
رضاپور در پاسخ به سوال دیگری در مورد تفاوت قهرمانان امنیتی فیلم روباه با سابقهٔ ذهنی مخاطبان به واسطهٔ آثار دیده شده و اینکه بالاخره قهرمان کدام است؟ چنین پاسخ داد: انسانی که ذیل سپهر معرفتی دینی و انقلابی قرار است مدل جدیدی برای معرفی به دنیا باشد آدمهایی معمولیاند که ایمان درونیشان محرک عمل بیرونیشان است. معمولا همینها هم هستند که در دنیای واقعی کار را به سرانجام میرسانند. مثل حاج قاسم سلیمانی؛ شخصیتهایی که بازوهای خیلی ستبری ندارند ولی ایمان و ارادهای دارند که نامشان فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران رفته است. قهرمانهای فیلمهای امنیتی-جاسوسی -که حالا احساس میکنم که کمی دغدغهٔ پرداختن به آن بیشتر شده است- قرار نیست مثل «جیمز باند» باشند که یک جوری منطقِ رفتارشان، لحن و چهره و ادا و اطوارشان باشد. قهرمانانی که به قول حدیث امیرالمومنین علیهالسلام همچون پارههای آهنند. کارشان را با کمترین شک انجام میدهند و قهرمانان فیلم روباه از همین جنس هستند. برای همین با آنها همذاتپنداری میکنیم.
انصاری سپس گفت: فیلم یک مضمون و مثلثی دارد و بخشی از این مثلث، درون مایه و محتوا و ساخت فیلم است، و یک بخشی از آن شرایط فیلم در وقت اکران و بخشی از آن هم شرایط فیلم در وقتی که ساخته میشود. ما الان در مورد شرایطی که فیلم ساخته میشود و شرایطی که فیلم اکران میشود صحبت میکنیم. خیلی جدیتر است که به سوالاتی که در مورد خود فیلم هست بپردازیم.
چرا روباه برای مخاطب جذاب است؟
مجری سپس از دل این سوال وارد فیلم شد و گفت: چرا باید این فیلم را دید؟ چه چیزی از این فیلم برای مخاطب جذاب است؟ مهدی انصاری در پاسخ گفت: مخاطب به داستان و قصه نیاز دارد. روباه فیلمی است که با یک احساس خوب از سالن خارج میشویم. این یک نیاز جدی است. نیاز به داستان و نیاز به حال خوب از دلایل محکمی است که میتوانیم برای دیدن این فیلم بگوییم و البته داستانهای معمایی و درگیریهای ذهنی هم به جای خودش باقی است.
مجری سپس به نقش منفی فیلم اشاره کرد که ادعا میشود یکی از برادران نتانیاهو است، در صورتی که با یک سرچ ساده متوجه میشویم نتانیاهو چنین برادری نداشته است، آیا همهٔ این شخصیتها باید واقعی باشند؟
انصاری گفت: فیلم هرگز ادعا نمیکند که به بازسازی یک واقعهٔ تاریخی میپردازد. بلکه فیلم میگوید با توجه به شرایط و اتفاقات اطرافمان یک داستان تعریف میکنم. پس ما یک اجزای واقعی داریم و یک کل داستانی که میل کرده که برای دشمن درجهٔ یک انسانیت یک برادر چهارمی هم در داستانش خلق کرده باشد، اگر بخواهیم چنین ایرادی بگیریم باید کل سینمای داستانی را زیر سوال ببریم. ما فیلم مستند نمیبینیم، فیلم داستانی میبینیم، این نقطهٔ قوت داستان است.
رضاپور در دفاع از اینکه چرا باید فیلم روباه را دید، گفت: توصیه میکنم خانوادههایی که نوجوان دارند حتما این فیلم را ببینند تا تاثیر مثبت آن را درک کنند. نکتهٔ دوم که میتواند این فیلم را مهم کند بحث کاتارسیس است؛ به هرحال مخاطب ایرانی در زندگی اصلیاش دچار مشکلاتی است که بخش عمدهاش به خاطر مشکلات اقتصادی ناشی از تحریماتی است که علیه ایران اعمال میشود. کاتارسیس را اگر بخواهم اینطور تعریف کنم که پاک شدن از زهرهای زندگی روزمره است، این فیلم میتواند ما را از این اتفاقات بیرونی که اذیتمان میکند جدا کند، تا دو ساعت با قهرمان داستان همراه شویم و به جای شنیدن حرفهای تکراری در مورد ضعفها و کاستیها به نقاط قوتی بپردازیم که ایران را مهمترین کشور غرب آسیا کرده است، این نکات کافیست تا این فیلم انتخاب اول مخاطبان باشد.
در مورد سوال شما مبنی بر حضور برادر نتانیاهو در فیلم هم به نظر میرسد نویسندهٔ داستان به یک انتخاب هوشمندانه دست زده است. جایی که ما هویت کامل یوهان را در فیلم میشناسیم و قرار است زمان معرفی کامل این فرد در فیلم فرا برسد، افخمی دست به یک انتخاب جسورانه میزند، یعنی دشمن قدرتمند تصویر شده در فیلم را تا سطح رهبری و تصمیمگیری در اسرائیل بالا میبرد. این یک نگاه استعاری در سینماست. فیلم سعی میکند از یک حالت تقابل سمبلیک و کلی وارد مصادیق عینی شود. این مدل از شخصیتپردازی و روایت خیالی در سینمای جهان هم سابقه دارد. چیزی که به آن «روایت/ تاریخ جایگزین» میگوییم؛ مثل اتفاقی که در پایان فیلم «لعنتیهای بیآبرو» در مورد هیتلر یا در فیلم «محاکمهٔ لی هاروی اُزوالد» در مورد قاتل جان اف. کندی میافتد. بالاخره همه میدانیم که هیتلر در سالن سینمایی در پاریس کشته نشده است اما در این فیلم تلقی ایدئولوژیک سازندگان در این مورد را در قالب ترور هیتلر در سینما میبینیم. یا در فیلم «محاکمهٔ لی هاروی اُزوالد» از این سخن گفته میشود که اگر قاتل کندی زنده میماند و محاکمه میشد، ممکن بود چه اتفاقاتی رخ دهد.
در انتهای برنامه، مجری با یاد کردن از شهید مهدی صابری از شهدای مدافع حرم از ابراهیم حاتمی کیا، ورزیده، جمال شورجه و همهٔ کسانی که کارگردانان سینمای دفاع مقدس بودهاند نام برد و گفت دفاع مقدس همچنان ادامه دارد و شهید میدهد. شما چه میکنید؟ اولویتهای شما برای ساخت یک اثر در سینما کدام است؟ آیا اینها را میشناسید و به اینها توجه میکنید یا خیر؟
برنامه رادیویی سینما معیار پنجشنبهها ساعت 16 از رادیو گفتوگو پخش میشود، برنامهای با اجرای سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد. شما میتوانید فایل صوتی برنامه را در سایت رادیو گفتگو بشنوید و یا دانلود نمائید.