رابرت لیتواک –کارشناس اندیشکده ویلسون- در آخرین گزارش خود از سری "دیدگاهها"ی این موسسه، توافق هستهای بین ایران و آمریکا را آغاز راه بحثی بزرگتر خواند. به اعتقاد وی، این توافق برای ایران هویت و مناسبات بیشتر با جامعه بینالمللی را در پی دارد و برای آمریکا به وجود آمدن سوالاتی در مورد اینکه آیا رویکرد این کشور در مورد "کشورهای سرکش" تغییر پیدا کرده است؟
وی، اینچنین سخن خود را آغاز کرد: ایران در روز 14 جولای 2015 با کشورهای 1+5 به توافق هستهای رسید؛ برخی از منتقدان غربی این توافق را یک قدم برجسته و یک فرصت تاریخی و برخی دیگر آن را یک اغماض سادهلوحانه و یک اشتباه تاریخی میدانند. ایران، در قبال محدود کردن برنامه هستهای خود، به جامعه بینالملی این اطمینان را بخشید که نیتش نیل به بمب هستهای نیست. پاسخ آری پس از این مذاکرات طولانی، نشاندهنده ماهیت پیچیده و سنگین بحث بر سر چالش منع گسترش سلاح است.
این گزارش می افزاید: به هر حال، در ایران، بحث هستهای در چارچوب روابط این کشور با کشورهای دیگر و بخصوص با آمریکا به عنوان شیطان بزرگ و در آمریکا در چارچوب موضوع وسیعتری با عنوان استراتژی آمریکا در قبال کشورهای سرکش تعریف میشود. بعد از واقعه 11 سپتامبر، دولت بوش در تعریف خود از کشورهای سرکش، ذات سرکشی آنها را دقیقا مرتبط به شخصیت رژیم آن کشور دانست و همین تعریف در مرکز اقدام ناچار او برای تغییر رژیم در عراق قرار گرفت.
اوباما در کمپین انتخاباتی خود در سال 2008، ترجیح داد که از ایران با وجه "انزوا طلب" و کشوری که از نورمهای بینالمللی تخطی میکند، یاد نماید. سپس به ایران یک حق انتخاب داده شد: یا باید طبق تعهداتش در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای عمل نماید، و یا میتواند با اقدامات تنبیهی بیشتر و انزوای شدیدتر روبرو شود. اما تداوم چالش هستهای ایران، موجب اعمال تحریمهای سنگینتر مالی و نفتی بر این کشور شد و نهایتا این فشارها باعث شد که این کشور در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی به میز مذاکره برگردد.
این توافق هستهای 109 صفحهای (شامل 5 پیوست)، پارامترهای چارچوب "نشست 2 آوریل لوزان" را محقق مینماید. این توافق، برای هر دو طرف، مصرف داخلی خود را دارد. از یکطرف، اوباما مدعی است که مسیر دستیابی ایران به بمب اتم را با کاهش چشمگیر سانتریفیوژها و محدود کردن غنیسازی به نطنز و به درازا کشاندن زمان گریز هستهای دچار مشکل کرده است. و از طرفی دیگر، حسن روحانی و محمد جواد ظریف مدعی هستند که "حق مسلم" غنیسازی اورانیوم و عزت ایران در مقابل قلدری آمریکا را حفظ کردهاند.
در حال حاضر، چالش اوباما با منتقدانش بر سر این است که او میباید جایگزین دیگری به جای توافق برای فشار بر ایران پیدا میکرد. اما اوباما معتقد است که تنها گزینه بجای دیپلماسی، گزینه نظامی است که عواقب وخیمی دارد. حمله نظامی بر تاسیسات هستهای ایران موجب انتشار مواد سمی رادیو اکتیو در محیط و منطقه خواهد شد و از سوی دیگر میتواند توجیهی برای رژیم جمهوری اسلامی باشد که فریاد مظلومخواهی در پی تجاوز مرز و بومش برآورد.
لیتواک ادامه داد: توافق هستهای باید یک توافق باشد نه یک معامله بزرگ. ایران، شوروی سابق نیست اما تجربه جنگ سرد به این منجر شد که امریکا یک تعامل عملی با کرملین بر سر کنترل تسلیحات در چارچوب یک راهبرد کلی را دنبال کند. به عنوان یک "توافق"، قرارداد هستهای امضا شده حالت یک معامله را دارد نه یک تحول. انتقاد تندروهای آمریکایی این است که این توافق نه یک معامله بزرگ برای امریکا محسوب میگردد و نه یک تحول. چرا که عملا بر سردمداران جمهوری اسلامی که منابع اصلی تهدید هستند اثر نمیگذارد.
این کارشناس اندیشکده ویلسون در پایان نوشت: هر چند که این توافق وجهه معامله را دارد، اما در بحث موضوع وسیعتری به نام تکامل اجتماعی ایران قرار میگیرد. اوباما و رهبر ایران، هر کدام نگاه خود به توافق را دارند. اوباما، عملکردش در توافق را به لحاظ جنبههای مثبت معامله با ایران توجیه میکند و معتقد است که این توافق موجب تقویت جناح میانهروی داخل ایران گشته و ایران را در مسیر اجتماعی مطلوب آمریکا قرار میدهد.