گروه سیاسی مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
روح ایرانی از برجام تا جشن انقلاب
محمدایمانی در بخش سرمقاله امروز روزنامه کیهان نوشت:
تمایز میان «بود» و «نمود» (Noumenon-Phenomenon) از مباحث دیرپای فکری و معرفتی است. اینکه هر چیزی واقعاً چیست و چگونه پدیدار میشود؟ ظاهر مسائل چه میگوید و باطن آنها کدام است؟ کدام ذهنیتها با عینیتها سازگار است و کدام نیست؟ گاه تصویرها و تصورها از مسائل راه به توهم محض و فاقد مابهازاء یا حتی راه به ضد واقعیت برده است.
ماده مخدر در نگاه اول آرامش بخش است اما در باطن، جسم و جان را زایل میکند. برخی مارها در نگاه اول خوش خط و خال و دلفریب هستند اما در حقیقت معدن انباشته سم کشندهاند. آدمی به اعتبار همین پیچیدگیها گاه دچار اشتباه و بدفهمی و کج فهمی و سوء تفاهم نسبت به مسائل میشود و بد و خوب و خیر و شر را جابهجا میبیند.
البته فراتر از این اشتباه، کسانی هم پیدا میشوند که اصرار بر جابهجا نشان دادن واقعیتها دارند و به تصویرسازی وارونه از رویدادها و پدیدههای سیاسی و اجتماعی دست میزنند. درست به همین دلیل پیامبر اعظم(ص) دعا میکردند «اللهم ارنی الاشیاء کما هی. خداوندا! اشیاء را همان گونه که هستند- نه آن گونه که مینمایند- به من نشان بده». و امام سجاد(ع) عرضه میداشت «اللهم ارنی الاشیاء کما هی ثم ارنی الحق حقاً و ارزقنی اتبّاعه و ارنی الباطل باطلا و ارزقنی اجتنابه».
استکبار یک واقعیت است که جز ذهنهای لجوج یا مأموریتدار نمیتوانند به انکار آن بپردازند. در اینکه مستکبران، راهزن ثبات و آرامش و پیشرفت ملتها از جمله ملت ما بودهاند، نمیتوان تردید کرد. واکنش ملت ایران علیه روند یکصد ساله استکباری و استعماری در قالب انقلاب اسلامی، واقعیت برآمده از متن پویشی تاریخی است. ملت ما به درستی استکبار - و استبداد نماینده آن- را مزاحم و معارض امنیت و آرامش و پیشرفت خود یافت که پا به میدان سخت انقلاب گذاشت. آن استکبار با همه مزاحمتها و دشمنیهایش باقی است، بنابراین مفهوم نیست که کسانی تلقین کنند انقلاب در سال 1357 با پیروزی بر رژیم پهلوی پایان یافت. نگرشها و رویکردهای معطوف به «پایان انقلاب» که در طول 37 سال گذشته از برخی سیاسیون داخل یا خارج حاکمیت شنیده یا دیده شده، نه تنها «ضد انقلاب» بلکه «ضد ایران» است فارغ از اینکه گوینده و مجری واقف بوده باشد یا خیر.
مدل نوسازی و ترقی و تجددی که از اواخر قاجاریه (نهضت مشروطه) و به ویژه رژیم 54 ساله پهلوی در کشور ما به اجرا درآمد، هر چند ادعای پیشرفت داشت اما کشور را در ابعاد فرهنگ و سیاست و اقتصاد و تمدن به قهقرا و انحطاط برد و عقبماندگی حقیقی بود. بنا شد از نوک پا تا فرق سر فرنگی باشیم تا مترقی شویم. قرار گذاشتند کشور را با تحقیر ملت، و تعظیم و تکبیر و تکریم غرب، به تمدن و پیشرفت ملحق کنند. نفت، ماده بد بویی شد که باید کارگریاش را متخصصان غربی بکنند. از ملت ما تصویر بیعرضههایی ساخته شد که قادر به ساختن لولهنگ و آفتابه و اداره صنعت نفت نیستند.
شبیه همین منطق پس از انقلاب از سوی برخی مدعیان ملیگرایی و تکنوکراسی در جامعه تلقین شد؛ فشارهای دشمن در فراز و فرود حوادث، معمولاً زبان این جماعت را برای طعنه و تمسخر و تحقیر خودی و «تکبیر و تعظیم دشمن» درازتر کرد. امروز این جریان را میتوان به عنوان نفاق قدیم شناسایی کرد؛ جریانی که بنا به توصیف قرآن از منافقین در آیه 67 سوره توبه «امر به منکر» و «نهی از معروف» میکنند!
دل در گرو انقلاب نداشتن و استکبار را دشمن نپنداشتن دو ویژگی مهم این طیف (از لیبرالهای نهضت آزادی تا گروهکهای چپ مانند سازمان منافقین و حزب توده و...) است. هر جریان داخل نظام هم که به هر دلیل معتقد به تداوم انقلاب نباشد یا باور نداشته باشد که استکبار، دشمن قسم خورده است و لاجرم باید مقابل او سینه سپر کرد، به اراده خود از مدار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی خارج میشود. مانند اینکه در جبهه جنگ و دفاع سرزمینی و در شرایطی که دشمن آتش سنگین میریزد، سرباز یا افسری بگوید کدام دشمن؟ چرا باید بجنگیم؟ دستهایمان را بالا ببریم و صلح کنیم! چنین افرادی نه فقط به مسئولیت دفاع عمل نمیکنند بلکه شیرازه خط دفاعی را به هم میریزند.
«پیشرفت ملی- اسلامی» یا «پیشرفت طفیلی و صدقهای با نگاه به دست غرب» هر چند چالش میان دو گفتمان بومی- وارداتی در طول یکصد سال اخیر است اما به ویژه در طول 2 دهه اخیر تبدیل به یک موضوع مهم شده است. مهم از این جهت که در یک جامعه انقلابی برآمده از متن فراز و نشیبهای تاریخی، خط تبلیغی دشمن همواره با دو محور برجسته «تحریف» و «تحقیر» - و با فشار «تحریم» برای دوپینگ طیفهای غربگرای داخلی- فعال بوده است. مشخصاً 4 سال پیش این تک تهاجمی وارد فاز تازهای شد. به موازات تشدید فشارهای تحریمی دشمن که نام آن را «فلج کننده» گذاشته بود- به شهادت لسآنجلس تایمز، گرای تحریمهای فلج کننده را مهر 88 نمایندگان سران جنبش سبز به مقامات آمریکایی و اروپایی دادند - خط تحریف و تحقیر در داخل هم وارد فاز جدیدی شد. بزک شیطان بزرگ به عنوان شریک و دوست در کنار تردیدافکنی و سیاهنمایی نسبت به نظام و جبهه داخلی دانسته و ندانسته اعمال شد. کسانی برای پیروزی انتخاباتی و جماعتی به جبران ورشکستگی به تقصیر در فتنه 88، این تلقی را به افکار عمومی تلقین کردند که گشایش اقتصادی در نگاه به خارج به ویژه آمریکا و کوتاه آمدن از اصل استکبارستیزی است.
4 سال پس از این پویش تبلیغاتی پرحجم و در حالی که کشور و ملت و نظام هزینههای سنگینی را پرداختهاند، هیچ مابهازای واقعی در زمینه دستاوردها و منافع خوشبینی به غرب به چشم نمیخورد. سایه تحریمها به شهادت شرکتها و سرمایهگذاران غربی همچنان برقرار است و جز برخی صحنهسازیها و آمد و شدهای تبلیغاتی، هیچ اثری از سرمایهگذاری واقعی خارجی یا امکان گردش دهها میلیارد دلار دارایی بلوک شده ایران در چرخه اقتصاد جهانی دیده نمیشود. اگر یکی دو سال پیش مذاکرات و توافقها را «محرمانه» میشمردند و مجلس را ذیصلاح برای بررسی مذاکرات و توافق نمیدانستند - و با فرمایش رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه ما چیز محرمانه نداریم مواجه شدند - اکنون قراردادهای نفتی و قرارداد پژو و آمارهای اقتصادی از جمله نرخ رشد فصلی و سالیانه، و نرخ ارز صرافیها هم به فهرست رو به تزاید «محرمانه» و «غیرقابل انتشار» اضافه شده است. (لابد اگر توانش را داشتند از حکومت نظامی هم مضایقه نمیکردند!)
به این سیاهه، اصرار بر دور زدن مجلس و تأخیر در ارائه لایحه برنامه ششم توسعه به مجلس را هم اضافه کنید که عملا موجب میشود سیاستگذاری و بودجهریزی سال آینده بدون برنامه رسمی و به شکل دلبخواهی و تنخواهی انجام شود. مطبوعات حامی در همین چند هفته اخیر به شکل هماهنگ و دستوری، کرکره هشدارها درباره رکود عمیق اقتصادی و اخبار منفی را پایین کشیدهاند. گاه از لابلای همین روزنامهها چند خط خبر درز میکند که صرافیها از انتشار قیمت ارز ممنوع شدهاند و از آن سو دلارهایی به بازار تزریق میشود تا ضمن صحنهسازی و صحنهآرایی کاهش قیمت ارز، در شب انتخابات به کار آید.
اینکه با بزرگنمایی و اظهارات عجیب و غریب ادعا شود برجام «فتحالفتوح»، «توافق بزرگ قرن»، «بزرگتر از فتح خرمشهر» و... بود و باید جشن گرفت اما حتی در یکی از کوچههای شمال شهر نیز 10 نفر جشن و پایکوبی نکنند و خاطره بُرد استرالیا یا باخت مقابل آرژانتین تداعی نشود، پیام واقعی مهمی با خود دارد. مردم یعنی همانها که 3 روز دیگر بزرگترین و مردمیترین جشن پیروزی یک انقلاب را در جهان باشور و شوق و نشاط تمام برگزار خواهند کرد، غایبان بزرگ برجام کذایی بودهاند. وقتی مردم با اشتیاق و سرزندگی تمام سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب را در راهپیمایی 22 بهمن جشن بگیرند و 7 اسفند به جشن مردمسالاری دینی رونق ببخشند، آنگاه همین غیاب و حضور معنادار به فاصله یک ماه سوالبرانگیز خواهد شد؛ درست مانند میزانالحرارهای که نبض واقعی جامعه انقلابی و «روح ایرانی» را نشان دهد.
3 طیف شامل دولت، اصلاحطلبان و جریان فتنه - به دلایل متفاوت - در زمینه ایجاد خوشبینی نسبت به خارج در 30 ماه گذشته فعال بودهاند. دولت البته دارای نگاه یکدستی نیست و برخی وزرا تردید و نگرانی جدی نسبت به چیدن همه تخممرغها در ظرف «برجام» و در حاشیه ماندن لوازم اقتصاد مقاومتی و نگرش انقلابی و ضداستکباری دارند. اصلاحطلبان در این میان ضمن اینکه مدعیاند «اعتدال» صرفا روشی در ذیل گفتمان اصلاحات است و روحانی از خود رأیی ندارد و رأی او متعلق به پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان است، در تلاش برای فاصلهگذاری هستند و به احتمال قوی بلافاصله پس از انتخابات، خود را از مسئولیت ناکارآمدیهای اقتصادی دولت بیشتر کنار خواهند کشید. در این میان جریان حامی فتنه که داغ همکاری با آمریکا به پیشانیاش خورده، دنبال آلوده کردن دولت به خیانت خود بوده است. سخنان دیروز روحانی مبنی بر اینکه اعتدال گفتمان است نه روش (در کنار سخنان قبلی و اظهار تلویحی اینکه اصلاحطلبان 7-8 میلیون رأی دارند)، پاسخ 3 سال تحقیر اصلاحطلبان است. میتوان گفت اظهارات برخی اصلاحطلبان مبنی بر لزوم بلند کردن تابلوی عدالت و معیشت به جای اقتصاد آزاد (روزنامه شرق) و تخطئه سخنان رادیکال و تنشبرانگیز چند روز پیش روحانی که موجب حساسیت و بدگمانی دوباره نظام میشود، در کنار اعتراضهای کمسابقه این جریان به اظهارات تند هاشمی و آرامش به هم زن خواندن این سخنان، حاکی از پدید آمدن سربالاییهای سختی است که در مسیر طیفهای سهلاندیش و تجدیدنظرطلب پدیدار شده است.
اکنون در حالی که مدعیان خروج از حاکمیت در سال 81 و سپس خروج علیه حاکمیت در سال 88 و قائل به تحریم انتخابات مجلس هفتم و هشتم و نهم، با درسآموزی از تاریخ درصدد سفیدسازی سابقه فتنهگری و آشوبافکنی هستند، دستهایی در کارند تا نقش مشابه ساختارشکنی و هرج و مرجطلبی (قانونشکنی) را به روحانی یا هاشمی واگذار کنند. سیدحسن خمینی به واسطه احراز صلاحیت و خویشتنداری، از قربانی شدن پیش پای جریان معارض انقلاب مصون ماند اما این جریان معارض همچنان دنبال قربانی و پیشمرگ میگردد؛ از نوعی که در سال 88 به واسطه کسانی چون موسوی و کروبی نگونبخت دست و پا کرد. هدف، فراتر از انتخابات است. انتخابات به شهادت فتنه 88، مسئله این جریان نیست. دلمشغولی مهم این طیف آن است که مردم فراموش کنند منطق و مدل فریبنده نگاه به دست بیگانگان و دشمنان عقیم از آب درآمده و برای عزت، رونق اقتصادی و پیشرفت باید به منطق انقلاب اسلامی وفادار بود.
تلفیق توان دفاعی اسلامی و اقتدار انقلابی شاخصه ایران است
حمیدرضا ترقی در بخش یادداشت روزنامه قدس نوشت:
در شرایطی که آمریکا و اسراییل و اخیراً عربستان سعودی بصورت جدی به جنگ با ایران و حمله به تأسیسات هستهای و سایر اهداف نظامی ایران اندیشیده و برای آن برنامهریزی میکنند، بنحوی که حتی در جریان مذاکرات هستهای و تعامل با ایران هم آشکارا ایران را به حمله نظامی تهدید میکردند، همچنین با دوستان و همپیمانان ایران در سوریه، یمن، فلسطین و... در حال جنگ هستند، مسلماً تقویت توان دفاعی ایران امری عادی و عقلانی است.
حمله به افزایش توان نظامی ایران و نگرانی از این بابت در کشورهایی مشاهده میشود که خود دارای سلاح اتمی بوده و از موشکها، بمب افکنها، رزمناوها و ناوگانهای فراوانی برخوردارند. توان نظامی ایران در شرایطی افزایش یافت که دشمن در طی هشت سال دفاع مقدس هدفی جز نابودی زیر ساختها و از بین بردن امکانات نظامی و دفاعی ایران را در سر نمیپروراند، اما سربازان دلیر اسلام و دانشمندان انقلابی ایران علیرغم همه محدودیتها بعد از پایان جنگ تحمیلی با اتکا به توانمندیهای داخلی موجب افزایش توان نظامی ایران و دستاوردهای مهمی در عرصه دریا، هوا و زمین شدند تا بدین وسیله مانع دسترسی و دستیابی دشمن به مرزهای آبی، خاکی و هوایی کشور شوند.
موشکهای ضدکشتی ایران با برد دویست کیلومترامروز قادر است ناوهای آمریکایی را در بحرین مورد هدف قرار داده و موشکهای فاتح ایران با برد صد کیلومتر که از دقت بالایی برخورداراست، میتواند پایگاههای آمریکا را در قطر، امارت، عربستان همچنین تأسیسات نفتی و مناطق صادراتی این کشورها را با خاک یکسان کند.
امروز برای غربیها کاملاً روشن است جنگ با ایران به معنی به نمایش گذاشتن و جولان دادن تکنولوژی برتر آمریکا نیست. ارتش آمریکا بخوبی میداند در جنگ با ایران در معرض ایجاد اختلال در رادارها و سامانههای جی پی اس قرار میگیرد بنحوی که حتی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا هم ممکن است نتوانند ازطریق ماهوارهها با پایگاههای خود ارتباط برقرار کنند. مسلماً ایران امروز در رهگیری اهداف دشمن بینظیر است و با پرتاب موشکها و توپهای خود میتواند در جنگ حرفی برای گفتن داشته باشد، یکی از ویژگیهای نیروی نظامی ایران استفاده از شکافهای موجود در ارتش دشمن است. خوشبختانه امروز توان و قدرت سایبری ایران درجنگ الکترونیک در حدی است که قادر به کنترل پیچیدهترین هواپیماهای جاسوسی آمریکا است؛ ازاین رو میتوان گفت آمریکا و اسراییل به این دلیل از توان نظامی ایران واهمه دارند، چرا که در صورت حمله به ایران قادر به دفاع از خود در برابر حملات تلافیجویانه ایران نخواهند بود و هنگامی که آمریکا و اسراییل نتوانند کشوری را تهدید نظامی کنند و قادر به حمله به آن کشور نباشند، یعنی دیگر نمیتوانند زورگویی خود را به آنها تحمیل کنند.
بیشک یکی از شاخصههای اقتدار ایران تلفیق افزایش توان دفاعی با اقتدار ایدئولوژیک، اقتدار انقلابی و فرهنگی است. نقش این اقتدار در بازدارندگی دشمن به گونهای است که ایران اسلامی در بین کشورهای منطقه که در بحران جنگ قرار دارند به یک نقطه امن در منطقه تبدیل شده است که کشوری توان ایجاد اختلال در امنیت ایران را ندارد.
به نظر میرسد غرب و کشورهای عربی منطقه بر این باورند که توان دفاعی ایران بعد از لغو تحریمها به تهاجمی تبدیل میشود، در حالی که ایران ضمن حمایت از دوستان خود بویژه مقاومت و مقابله با هرگونه تهدید علیه منطقه و کشورهای اسلامی، همه هم و غم خود را بر بازدارندگی دشمنان در تجاوز به منطقه و کشورهای همسایه و مردم مسلمان مظلوم گذاشته است. مسلماً توان دفاعی امروز ایران به آنها اجازه نداده مستقیماً در مرزها و در شهرهای ایران با ملت مسلمان ایران روبهرو شوند. اگر امروز از توان نظامی مطلوبی برخوردار نبودیم، باید با تروریستهای مورد حمایت عربستان و آمریکا در کرمانشاه و همدان میجنگیدیم واین مسأله برگرفته ازاستراتژی دفاعی ایران است که براساس آخرین تجربیات جنگی و نظامی بدست آمده است.
واضح است که دلیل ایران هراسی و واهمه کشورهای عربی از توان نظامی ایران، بسترسازی آمریکا و اسراییل در جهت فروش تسلیحات وغارت اموال و ثروت این کشورهاست تا دلارهای نفتی که باید خرج مسلمانان شود بسوی کارخانجات اسلحهسازی آمریکا سرازیر شود. عملکرد و کارنامه 37 ساله ایران اسلامی نشان میدهد ایران اهل تجاوز و غارتگری نیست و افزایش توان نظامی ایران تنها برای دفاع از میهن و انقلاب در برابر دشمنانی است که کمر به نابودی ایران بستهاند.
مقام معظم رهبری همواره در ماههای اخیر با تأکید برخطوط قرمز نظام، به مسؤولان نسبت به بازدید بازرسان از مراکز نظامی ایران هشدار دادهاند. مسلماً ایران اسلامی هرگز به بازرسان آژانس انرژی اتمی اجازه بازدید از مراکز نظامی که اسناد محرمانه دفاعی در آن نگهداری میشود نداده و آن را ممنوع کرده است. تاکید و مراقبت براین مسأله هم جزء وظایف شورایعالی امنیت ملی است که باید با اهتمام بیشتری نسبت به این مسأله هوشیار باشد. مطمئناً دشمن بعد از برجام دست ازعهدشکنی برنداشته و بدنبال جاسوسی است. علیرغم اینکه شهرکهای زیرزمینی موشکی ایران در رسانههای خارجی نمایش داده شد باید مراقب باشیم که توان نظامی ما مخفی بماند، چرا که یکی از راهکارهای حفظ اقتدار یک ملت آن است که دشمن نتواند توان نظامی کشور هدف را تخمین بزند از این رو مراقبت و اهتمام به حفظ اسرار نظامی بر همه مسؤولان واجب است.
10 راهبرد کليدي براي تسريع پيشرفت در شرايط پسابرجام
در بخش سرمقاله روزنامه رسالت به قلم احمدرضا هدایتی میخوانید:
اگرچه انقلاب شکوهمند اسلامي ايران بهواسطه ماهيت ظلمستيزي و ضداستکباري خود، از همان بدو تولد با فشار و تهديد و تحريم مواجه و آماج توطئههاي مختلف دشمنان قرار داشته و خواهد داشت، اما بهنظر ميرسد طي اين مدت در برخي از مقاطع، کشور ما بيش از تحريمهاي خارجي، گرفتار نوعي خودتحريمي ناشي از ضعف اراده برخي از مسئولين و عدم اعتماد و باور آنها به منابع و نيروهاي درونزا و نيز سوءاستفاده اخلالگران اقتصادي و ساير افراد فرصتطلب و خائن به مصالح و منافع ملي بوده است.
اما بيشک در حال حاضر با عنايت به تجارب کسب شده در مورد رفتار منافقانه دشمن در طول حيات طيبه انقلاب اسلامي و نيز در جريان مذاکراه با گروه موسوم به 5+1 و دستيافتن به توافقنامه هستهاي با همه محاسن و معايب متعددي که به همراه داشته است، بايد باور کنيم که نبايد و نميتوانيم بيش از حد به وعدههاي بيگانگان اميدوار باشيم و لذا همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامي (دامت برکاته) همواره تاكيد دارند، بايد راه سرعت بخشيدن به روند رو به رشد کشور و نيز بهبود وضعيت معيشتي مردم در ابعاد مختلف آن را در توکل به خدا و اتکا به منابع و نيروهاي درونزا با کمترين وابستگي به غرب و شرق جستجو نماييم.
به همين دليل دستيابي به اين هدف و استمرار رشد و پيشرفت همهجانبه و جهشي کشور، علاوه بر ضرورت توجه بيش از پيش به توسعه امنيت پايدار و گسترش تعاملات بينالمللي، مستلزم توجه و تمرکز بيشتر بر اولويتهاي راهبردي از جمله موارد ذيل است:
1- تمرکز بر منابع و نيروهاي درونزا و فراهم نمودن شرايط و بسترهاي لازم در جهت ايجاد و تقويت خودباوري و اعتماد عمومي به دستاوردهاي دانشمندان، متخصصين و نخبگان ايراني و استفاده واقعي و عملي از ظرفيتهاي فکري، علمي و تجربي و نتايج کار آنها،در جهت تحقق کامل اقتصاد مقاومتي و تسريع در پيشرفت همهجانبه کشور در زمينههاي مختلف علمي، فرهنگي، صنعتي، کشاورزي، سياسي، نظامي و ديگر عرصهها.
2- تمرکز بر صادرات نفت از منابع و مخازن مشترک و ذخيرهسازي و صرفنظر کردن از صدور نفت ميادين و مخازن اختصاصي داخل کشور با توجه به کاهش حجم صادرات نفت ايران.
3- تمرکز بر حمايت اصولي و کامل از صنايع داخلي و ايجاد شرايط و زيرساختهاي لازم بهمنظور جلوگيري از خامفروشي مواد اوليه معدني و نيز محصولات کشاورزي و بهخصوص منابع نفتي و تبديل اين مواد به محصولات ثانويه و نهايي، براي صادرات و رفع نيازهاي داخلي کشور.
4- تمرکز بر جلوگيري از خام فروشي دستاوردهاي علمي و تحقيقاتي دانشمندان ايراني در قالب مقالات ISI و امثال آن و تسريع و تسهيل شرايط براي تحقيق و توسعه علمي و صنعتيسازي و توليد و عرضه نتايج کار آنها در قالب محصولات و خدمات بومي، همانگونه که در بسياري از ديگر کشورها رخ داده است.
5- تمرکز بر رونق کشاورزي به عنوان يک محصول استراتژيک و ضروريترين نياز اوليه جامعه، از طريق انجام اقداماتي مانند سرعت بخشيدن به روند مکانيزهسازي و گسترش روشهاي نوين کشاورزي و آبياري، گسترش صنايع تبديلي و بهويژه ايجاد و راهاندازي شبکه تلويزيوني تخصصي با محوريت کشاورزي در موضوعات مختلف آموزشي، اطلاعرساني و حتي تفريحي و سرگرمي.
6- تمرکز بر مديريت منابع آبهاي زير زميني و جلوگيري از خشکسالي و فرونشست زمين در نقاط مختلف کشور، از طريق اقداماتي مانند ايجاد سازمان توسعه و احياي قنوات با بهرهگيري از روشها، ابزار و تجهيزات مدرن و همچنين جايگزين نمودن روش سدسازي زيرزميني به جاي روش تقريباً منسوخ شده سدسازي روزميني با اولويت به احداث اينگونه از سدها، در مناطق در معرض خطر و نيز نقاط مرزي براي جلوگيري از هدر رفتن يا سرقت منابع آبي کشور در مناطق مذکور.
7- تمرکز بر کوتاه کردن دست واسطهها و افراد فرصتطلب در محيط کسب و کار و بهخصوص بخش تجارت داخلي و خارجي براي جلوگيري واقعي و عملي از ورود بيرويه محصولات و کالاهايي که مشابه داخلي دارند، بهخصوص کالاهاي تجملاتي و غيرضروري و متقابلاً ورود تجهيزات سرمايهاي و فنآورانه مورد نياز کشور و نيز تسهيل صدور محصولات صنعتي و غير صنعتي ايران به ساير کشورها.
8- تمرکز بر شناسايي و رفع کاستيها و تامين نيازهاي اساسي و بنيادين کشور در ابعاد مختلف فرهنگي، علمي، آموزشي، اقتصادي و اجتماعي به جاي پرداختن بيش از حد به موضوعات مختلف سياسي و غيرضروري که معمولاً به شکل مقطعي بروز پيدا ميکند.
9- تمرکز بر اجراي اصل پيشگيري در مقابله با ناهنجاريهاي اجتماعي و اداري از طريق توسعه و گسترش نظام کارآمد، روزآمد و فراگير کنترلي و نظارتي در سطوح مختلف دستگاههاي اجرايي و شناسايي و رفع اشکلات و خلا هاي قانوني و اداري زمينهساز بروز جرم و تخلف در جامعه.
10- تمرکز بر مقابله و حذف لايههاي پنهان و آشکار فساد نظاميافته و در حال نهادينهشدن در متن و بطن سيستم اداري و اجتماعي کشور و برخورد قاطع با متخلفين و مجرمين از طريق اقداماتي مانند سرمايهگذاري بيشتر و برنامهريزي دقيقتر در زمينه پيشگيري، آموزش و فرهنگسازي، شايستهسالاري، وضع قوانين تکميلي، طراحي ساختار روزآمد يا اصلاح و بهبود ساختار قديمي و بعضاً پيچيده نظام اداري، پاکسازي سيستم اداري از لوث وجود افراد و عناصر ناکارآمد، نامطلوب و فاسد و ساير اقدامات مشابه.
کلام آخر اينکه با توجه به برخورداري کشور از انبوه منابع و مواهب الهي که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي از آن به عنوان نيروهاي درونزا نام بردهاند، با هيچ بهانهاي نميتوانيم فقط به دستاوردهاي کسب شده اکتفا کنيم و تا ابد واردکننده محصولات صنعتي يا تکنولوژي از ديگران باشيم، بدون آنکه خود ما همانند ديگران و در يک رابطه منطقي و متقابل، با همان کميت و کيفيت وارد عرصه توليد و صدور علم و دانش جديد شده باشيم و در تجارت جهاني محصولات و خدمات روز، منطبق با فنآوريهاي نوين دنيا سهم داشته باشيم.
انتخابات در دوره پسابرجام
جاوید قرباناوغلی مدیرکل پیشین وزارت خارجه در بخش سرمقاله امروز روزنامه شرق نوشت:
با اعلام نتایج بررسی شکایات نامزدهای احراز صلاحيت نشده یا ردصلاحیتشده، پرونده انتخابات آتی مجلس مختومه شد. اعلام اولیه نتیجه بررسیهای هیأتهای نظارت شورای نگهبان تأثیراتی بر عرصه سیاسی کشور داشت. انتظار میرفت رایزنی رئیسجمهور و دیگر صاحبمنصبان با بزرگان نظام و اعضای شورای نگهبان، شرایط متفاوتتری برای رقابت انتخاباتی فراهم کند. اظهارات رئیسجمهور در همایش ملی «زنان، اعتدال و توسعه» و گریز ایشان به موضوع دکان، لباس فرزندان، سرماخوردگی...، و نهایتا توصیه مشفقانه ایشان به ابتیاع از این دکان در هفتم اسفند نیز پاسخی به انتظارات نداد.
در فاصله اعلام اولیه و بررسی شکایتها برخی رسانهها تلاش کردند به مخاطبان بقبولانند همه ردصلاحیتشدهها مشمول منطق و معیار «میزان حال فعلی افراد» شدهاند. بهعنوان یکی از اصحاب «اهل قلم» از زمان ثبتنام نمایندگی مجلس که به دلیل توفیق زیارت عتبات در سرکنسولگری کشورمان در نجف انجام شد، تا امروز که این سطور را مینگارم، در دو، سه هفته اخیر تا آنجا که ممکن بود، سکوت در فضای رسانهای را برگزیدم.
به درخواستهای برحق دوستان رسانه برای نگارش یادداشت و مقاله، با وجود میل خود، پاسخ منفی دادم تا شائبه استفاده از «رانت قلم» و سوءاستفاده از فرصت حضور در رسانههای مطرح کشور مطرح نشود. در برگه اعتراض به رد صلاحیت نیز با کوتاهترین عبارات ممکن تلاش کردم اتهامات بند یک و سه ماده ٢٨ را از خود بزدایم.
شاید اثر رد صلاحیتها بر شرایط پسابرجام، کمتر موردمداقه قرار گرفته باشد. هیچکس تردیدی ندارد توافق جامع مشترک با ١+٥ قفلهای روابط کشور با جهان را گشود. اتفاقا اگر یک بار و یک جا «کلید» روحانی جواب داده باشد، دستاورد شگرف مذاکرات هستهای موسوم به «برجام» است که بار سنگین تحریمهای ظالمانه و قطعنامههای ذیل فصل هفت شورای امنیت سازمان ملل را از گُرده مردم و کشور برداشت، پروژه صهیونیستی ایرانهراسی را با شکست روبهرو کرد و فضای تنفسی وسیعی را در عرصه جهان به روی کشور گشود و... .
تنوع آراء تکثر سیاسی و برخورداری از جناحهای سیاسی متنوع در مجلس از ویژگیهای مثبت نظامهای مردمسالار است. در شرایطی که کشورهای جهان به طور بیسابقهای از شرایط جدید کشور در دوره پسابرجام استقبال کردهاند و شاهد حضور و رقابت کشورهای جهان در ایران هستیم، باید از اقداماتی که درباره مجلس و انتخابات آن بهعنوان یکی از ارکان اصلی کشور شائبه ایجاد میکند، پرهیز کرد.
تردید نداشته باشیم کشورهای جهان و سرمایهگذاران خارجی با رصد تحولات داخل کشور تصمیم میگیرند و عمل میکنند. کشور ما پس از دوره پرهزینه هشت سال دولت گذشته، نیازمند برونرفت از آن دوران است. اتفاقی که انتخابات ٩٢ آن را رقم زد و دستاوردهای آن نیز بهسرعت به منصه ظهور رسید. مجلس نماد و خانه ملت و جای جلوس نمایندگان ملت است. در شرایطی که حتی در یک منزل و زیر یک سقف شاهد عقاید و سلایق گوناگون هستیم، باید پذیرفت همه جناحها و سلیقهها، ٨٠ میلیون جمعیت کشور را نمایندگیکنند.
آغاز فصلي جديد در رابطه تهران - يونان
بخش نگاه روز روزنامه اعتماد به یادداشتی از محمود فاضلي به شرح زیر اختصاص داشت:
سفر رسمي الكسيس سيپراس نخستوزير ٤٢ ساله يونان و هيات عاليرتبه سياسي و اقتصادي همراه به تهران و گفتوگو با عاليترين مقامات ايراني بيشك فصل جديدي در روابط دوجانبه دو كشور تاريخي خواهد گشود. اين روابط پس از به روي كار آمدن دولت اين كشور كه عمري يكساله دارد وارد مرحله جديدي شده است.
سفر آقاي كوجياس، وزير خارجه اين كشور به تهران در آذرماه كه در پاسخ به سفر همتاي ايراني خود در خردادماه صورت گرفت، مقدمه ورود دو كشور به دور جديد روابط بود. به اعتقاد وي سياست خارجي يونان و متقابلا ايران ميتواند چارچوبي را تعيين كند كه به روابط بيشتر كمك كند.
يونان يك كشور اروپايي است و سياست چندجانبه انرژي را پيگيري ميكند. نكته مهم در اين سياست، توسعه روابط با ايران در حوزه روابط گسترده فرهنگي، آموزش و توسعه اقتصادي است. از ديدگاه وزير خارجه اقتصاد دو كشور مكمل يكديگر است و به اين ترتيب همكاريها نيز راحتتر است. توسعه روابط اقتصادي دو كشور به امنيت منطقه نيز كمك ميكند و اين مهم است كه سرمايهگذاران و تجار بتوانند به اين همكاري ثبات ببخشند.
يونان در ميان كشورهاي اتحاديه اروپا هميشه مواضع مثبتتري در مقايسه با شركاي اروپايي خود در قبال ايران داشته است و حتي پس از توافق ايران با ١+٥ رسما اعلام داشته است كه «به تمام دستاندركاران مذاكرات درباره پرونده هستهاي ايران كه با تمام توان براي رسيدن به توافق نهايي تلاش كردند و منجر به لغو تحريمهاي غرب عليه ايران شد، تبريك ميگوييم. رسيدن به توافق و اجراي برجام گام مهمي در ايجاد صلح و امنيت است.
رسيدن به اين توافق مهم و لغو تحريمهاي جمهوري اسلامي ايران به نفع همه بوده و زمينه را براي توسعه اقتصادي و تجاري بيش از پيش فراهم ميكند.» نخست وزير يونان نيز در طول سال گذشته از توسعه همكاريهاي اقتصادي با ايران حمايت كرده و آمادگي كشورش را بر افزايش مبادلات تجاري اعلام و تاكيد كرد به دليل كاهش آن در سالهاي گذشته بايد با سرعت بيشتري آن را جبران كرد. از ديدگاه وي مشاركت ايران به ويژه در همكاريهاي اقتصادي و انرژي براي يونان حايز اهميت است.
از ديدگاه وي حل و فصل موضوع هستهاي ايران براي همه كشورها مفيد و موجب توسعه و ثبات بيشتر منطقهاي ميشود. وي تحريمها عليه ايران را غيرمنصفانه دانسته و تهديدات و اقدامات تروريستي داعش را تهديد و دغدغه مشترك دو كشور خوانده بود. يونان پيش از لغو تحريمها چند همايش اقتصادي با حضور صدها نفر از تجار خود براي شناخت بيشتر تجار با ظرفيتهاي اقتصادي ايران برگزار كرد. از ديدگاه اين كشور روابط تجاري يونان و ايران و زمينههاي سرمايهگذاري موجود در ايران موجب شده است كه توجه خاصي نسبت به روابط دو كشور وجود داشته باشد.
از ديدگاه آتن، يونان داراي جايگاه استراتژيك ويژه در منطقه است كه كمربند بالكان، درياي سياه و كشورهاي شمال اژه را در برميگيرد و همچنين يونان عضو اتحاديه اروپاست و اين يكي از عناصري است كه هر سرمايهداري ميتواند از آن بهرهبرداري كند. از ديدگاه آتن در روابط تجاري دو كشور كالاهاي يونان نقش ويژهاي دارند و محصولات تكنولوژيكي و كالاهاي بستهبندي شده يونان در سطح جهاني از كيفيت بالايي برخوردار هستند.
همچنين در زمينه حملونقل، تجارت و كشتيراني و انرژي نيز ايران ميتواند در اين روابط مفيد باشد. در بخش گردشگري يونان، مقصد توريستي بسيار خوبي است و آتن اعتقاد دارد در نقشه راه جديد همكاريها، جهانگردي نقش مهمي ايفا خواهد كرد. انتظار ميرود در سفر نخستوزير پرونده بدهي شركت نفتي يونان به تهران بسته شود و اين امر در ديدار اخير مقامات نفتي دو كشور در آتن نيز مورد تاييد قرار گرفته است. يونان تا پيش از آغاز تحريمهاي غرب در سال ٢٠١١، حدود ٢٠ درصد از نفت خام مورد نياز خود را از ايران تامين ميكرد و هلنيك پتروليوم بزرگترين شركت پالايشگر نفت يونان يكي از خريداران اصلي نفت خام ايران بود. شركت يادشده حدود ٨٠٠ ميليون دلار بابت خريد نفت از ايران پيش از اعمال تحريمها به ايران بدهكار است.
هر دوطرف در زمينه تسويه بدهيها به توافق رسيده و درباره امكان انعقاد توافقي قابلقبول خوشبين هستند. هر دوطرف معتقدند تسويه بدهيها ميتواند راه را براي تقويت همكاريها هموار كند. پيشبيني ميشود يونان از نخستين مشتريان اروپايي نفت ايران پس از پايان تحريمها باشد. شركت فوق در بيانيه خود اعلام داشته است براساس اين قرارداد، اين شركت فورا خريد نفت از ايران را شروع و بدهي برجاي مانده خود به ايران را تسويه خواهد كرد. اما جوانترين نخستوزير اتحاديه اروپا اين روزها با دغدغههاي متعدد داخلي روبهرو است.
اولين دولت چپگراي اين كشور اگرچه در مخالفت با برنامه سختگيرانه رياضت اقتصادي قدرت را در اين كشور به دست گرفت اما در ادامه مجبور شد پارهاي از شعارهاي انتخاباتي خود را ناديده گرفته و حتي شاهد جدايي بخشي از رفقاي انقلابي باشد. دولت براي عدم خروج از حوزه يورو و اتحاديه اروپا مجبور است به تعهدات خود به گروه طلبكاران بينالمللي موسوم به تروييكا (صندوق بينالمللي پول، بانك مركزي اروپا و اتحاديه اروپا) پاينبد باشد و همين امر با مخالفتها و اعتصابات قشرهاي مختلف اجتماعي در هفتههاي اخير روبهرو شود. سيپراس و حزبش اميدوارند به زودي ضمن تصويب لايحه نظام بازنشستگي در پارلمان، گام ديگري به سمت بهبود وضعيت اقتصادي بردارند اما اين لايحه كه با مخالفت تمامي احزاب پارلماني روبهرو است، براي تصويب راه بسيار دشواري پيش رو دارد.
آلمانیها و چینیها در اقتصاد ایران
فریدون مجلسی در بخش سرمقاله روزنامه آرمان امروز نوشت:
روابط ایران و آلمان همواره در طول تاریخ روابط محکم و مستحکمی بوده است. به عبارت دیگر آلمانها همواره سهم بالایی از بازرگانی با ایران را به خود اختصاص داده بودند که در دوران تحریم این موقعیت را به طور کامل از دست دادند. آلمانها از قدیمالایام در ایران از یک حیثیت قوی صنعتی برخوردارند و احساس میکنند با رفع تحریمها میتوانند برمبنای حُسن شهرت قبلی مجددا زمینه فعالیت مناسبی در صنایع ایران به دست آورند؛ خصوصا در صنایع سنگین و ابزارهای دقیق زیرا صنعتگران ایرانی به تجربه مشاهده کردهاند که در دنیای صنعتی امروز کمتر کشوری دقت صنایع آلمان را دارد و میتواند با این کشور رقابت کند؛ از اتومبیل بنز تا عینک زایس آلمان در جهان صنعت مشهورند.
در دوران گذشته نیروگاه اتمی ما توسط شرکت زیمنس آلمان طراحی شده بود که البته بنا به دلیلی روسها آن را به اتمام رساندند لذا میتوان امیدوار بود در زمینه صنعتی آلمانها بازهم با ایران به تفاهم برسند. آلمانها در ایران سوء سابقه امپریالیستی مانند روس و انگلستان ندارند.
البته دوستی با آلمان در جنگ دوم جهانی به ضرر ایران تمام شد و کشورمان از سوی متفقین به بهانه همکاری ایران با آلمانها اشغال شد ولی به هر حال آلمانها با ایران به خوبی همکاری میکردند و مسئول ساخت پروژههایی مانند راهآهن و ذوبآهن درایران بودند. صنایعی که کشورهای دیگر تا سالیان طولانی از انتقال آن به ایران خودداری میکردند.
با این حساب این کشور اروپایی خاطره صنعتی و تجاری خوبی از خود در ایران به جا گذاشته و درکنار سایر کشورها که مشتاق به برقراری رابطه اقتصادی با ایران هستند در حال حاضر بزرگترین مشتری فرش ایران، آلمانیها هستند و داد و ستد این دو کشور یکجانبه نیست و متقابل است البته ایران کمتر محصولی برای صدور به این کشور داشته است ولی اخیرا ما توانستهایم محصولات پاییندستی صنایع پتروشیمی را وارد عرصه صادرات به آلمان کنیم. بهرهمندی از تجربیات صنعتی و فنی آلمان برای ایران یک دستاورد ارزشمند محسوب میشود.
سرمایهگذاری در ایران چه از جانب آلمانها باشد و چه از جانب کشورهای دیگر مثل چینیها امر نیکویی است ولی سوال این است در سالهایی که چین به صورت انحصاری از بازار ایران بهرهمند بود و در سایر نقاط جهان کارهای مشترکی انجام داده بود چرا در ایران سرمایهگذاری نکرد؟ چین در پاکستان یک بندرگاه عظیم ساخته است تا دروازهای برای این کشور در آسیای مرکزی باشد ولی در ایران نمونه این کار انجام نشده است. چینیها در سطوح مختلف صنعتی متخصص هستند و میتوان از آنها استفاده کرد. آنها در زمینه نفت به ما نیاز دارند ولی درگذشته با ایران همکاری سرمایهگذاری گسترده نداشتند و حتی یکی دو قرارداد با ایران را به مرحله ابطال رساندند. این کشور متخصص بسیاری از صنایع است ولی در سرمایهگذاری مشترک با ایران تعلل میکند و لازم است در این موضوع دقت کافی صورت گیرد.
امام خمینی و فرهنگ دفاع
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی میخوانید:
نوزدهم بهمن ماه هر سال یادآور سالگرد مراسم پرشکوه بیعت جمع کثیری از همافران و افسران نیروی هوائی با امام خمینی است که در سال 1357 باعث تقویت دوستان و انزوای دشمنان انقلاب شد.
اگرچه پیش از آن تاریخ هم آشکار بود که بدنه اصلی ارتش و نیروهای مسلح، گرایش به انقلاب دارد و از اینکه رژیم ستم شاهی آنها را رودرروی مردم قرار داده، بشدت نگرانند و در جستجوی فرصتی هستند که به آغوش مردم باز گردند. تماسهای محرمانه و پنهانی با فعالان و چهرههای برجسته انقلاب هم وجود چنین بینش و فضائی را تایید میکرد که به یاری خدا باعث اتخاذ تدابیری شد که انتقال قدرت با خسارات کمتری میسر شود.
علیرغم تمایل جدی و جنون آمیز برخی از فرماندهان وابسته رژیم ستم شاهی برای تشدید جنایت و کشتار، آن عقبه سخت و سرنوشت ساز را پشت سر گذاشتیم و سه روز بعد از آن بیعت تاریخساز، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
برخی عناصر سادهاندیش و گروهکها خواستار «انحلال ارتش» شدند و حتی قبل از پیروزی انقلاب نیز درصدد برخورد نظامی و مسلحانه علیه رژیم شاهی بودند ولی «هنر امام» این بود که به وضوح از نیروهای ارتش به عنوان «فرزندان ملت» یاد کرد و به پیروان خود آموخت که بگویند «ارتش برادر ماست». پس از پیروزی انقلاب هم امام با تدابیر خاص خود فضائی را به وجود آورد که ضمن حفظ بدنه مردمی و ساختار ارتش، زمینههای تغییر فرهنگ شاهنشاهی به فرهنگ انقلابی و اسلامی را فراهم سازد و اقتدار ارتش که اقتدار نظام نوپای اسلامی نیز هست، همچنان حفظ و بلکه تقویت شود. با این تدابیر هوشمندانه از یکطرف عناصر فاسد، وابسته و ناسازگار با فرهنگ انقلابی و اسلامی کنار گذاشته شدند و از طرف دیگر ارتش به عنوان پشتوانه قدرتمند ملت و نظام در برابر توطئههای رنگارنگ دشمنان داخلی و خارجی، همچنان اثرگذار بوده و هست.
به برکت همین تدابیر امام خمینی و با تقویت بسیج مردمی نیروهای انقلابی بود که توطئههای فراوان دشمن در کردستان، خوزستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و سایر نقاط کشور سرکوب شد و نیروهای انقلاب در صفوف ارتش، سپاه، بسیج و سایر نیروهای مسلح توانستند با استقامت مثال زدنی خود، تداوم انقلاب را تضمین کنند. همین «هویت مردمی» و ماهیت انقلابی در طول زمان تقویت و نهادینه شد و امروزه به درجهای از بلوغ و بالندگی رسیده که دوستان انقلاب از این رهگذر منتفع شده و میشوند و دشمنان انقلاب نیز با خشم و نگرانی از اقتدار روزافزون نیروهای مسلح ایران یاد میکنند و هرگز مراتب اعتراض خود نسبت به تقویت بنیه دفاعی کشور در حوزه «بازدارندگی» را پنهان نکردهاند. این واقعیت را نباید کتمان کرد که قدرت دفاعی کشورمان سهم قابل توجهی در تامین دستاورد بزرگ «برجام» داشته و همدوش با مقاومت ملت، کارساز بوده است.
افتخار بزرگ نظام جمهوری اسلامی اینست که برای ارتقاء همین اقتدار و بالندگی با هدف تامین بازدارندگی حداکثری در تلاش است اما در عین حال نه تنها تهدیدی برای همسایگان خود محسوب نمیشود بلکه عامل مهمی برای تقویت امید و اعتماد به نفس در دوستان است.
توان و تجربه گرانسنگ جمهوری اسلامی ایران همواره پشتوانه ارزشمندی برای تضمین ثبات و امنیت منطقه بوده و خواهد بود و در عین حال در لحظات سخت و سرنوشت ساز، به یاری همسایگان و سایر ملتها در قلمرو مبارزه علیه تروریسم و ناامنی شتافته و تجربههای ارزشمند خود را در اختیار آنان قرار داده است. برگزاری طیف وسیعی از رزمایشها توسط نیروهای مسلح در مقاطع مختلف تاریخی از یکطرف توانمندیها، استعدادها و قابلیتهای نظام را برای حفظ و ارتقاء امنیت ملی و منطقهای به کار گرفته و از سوی دیگر فرصتهای بیبدیلی برای ایجاد زمینههای همکاری و هماهنگی و همپوشانی قوای مسلح در زمینههای مختلف را به وجود آورده است.
فلسفه وجودی نیروهای مسلح، به ویژه حفظ اوج اقتدار آن همواره ایجاب میکند که مسئولان نظام و فرماندهان نیروهای مسلح مرتباً برای تقویت روزافزون بنیه دفاعی کشور تلاش کنند و در عین حال عملاً به همسایگان پیام روشنی از این اقتدار و هوشمندی منعکس گردد که ما امنیت خود را در امنیت و ثبات منطقه جستجو میکنیم و برای بالا بردن «ضریب امنیت منطقهای» به تقویت بیحد و مرز دفاعی خود میپردازیم. این، روشنترین پیامی است که فصل مشترک اهداف و برنامههای توانمندسازی، روزآمد کردن و بهینه سازی سیستمهای دفاعی کشور را تشکیل میدهد و همواره در طول دوران 37 ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «استراتژی دفاعی و امنیتی» نظام و کشور محسوب شده است.
تجربه تاریخ به ویژه در دوران معاصر به ما گوشزد میکند که رمز بقاء ملتها و کشورها در اقتدار و قدرت دفاعی و بازدارندگی آنها نهفته است. اینکه دشمنان نسبت به قدرت دفاعی ایران حساسیت نشان میدهند، اهمیت و ضرورت ارتقاء قدرت دفاعی کشور را خاطرنشان میکند. درست از همین نقطه است که میتوان به هوشمندی امام خمینی پی برد که در کوران انقلاب و در اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب بر حفظ نیروهای مسلح و تقویت آنها تاکید کردند. این اقدام به موقع و هوشمندانه امام به مثابه پایهگذاری یک فرهنگ است که باید به عنوان میراث امام تحت عنوان «فرهنگ دفاعی» نهادینه و تقویت شود.
اعتراف خانم شرمن
مهدی محمدی در بخش یادداشت امروز روزنامه وطن امروز نوشت:
از کنار سخنان «وندی شرمن» مذاکرهکننده سابق آمریکایی که گفته است این روحانی بود که ایران را پای میز مذاکره آورد نه تحریمها، ساده نباید گذشت. شرمن اکنون یک مقام دولتی نیست بنابراین طبیعی است بیملاحظهتر و صادقانهتر سخن گفته باشد. بیش از 2 سال است که ادبیات استاندارد دولت آمریکا میگوید این تحریمها بود که ایران را پای میز مذاکره کشاند.
در این مدت، هر بار از «کری» یا «اوباما» سوال شده اصلیترین عامل ایجادکننده برجام را چه میدانند، مشخصا روی تحریمها انگشت گذاشتهاند. در واقع و به تعبیر فنیتر، دولت اوباما همواره فشار اقتصادی ناشی از تحریمها را مهمترین عامل تغییر محاسبات راهبردی ایران درباره برنامه هستهای اعلام کرده است.
اکنون شرمن مساله را معکوس روایت میکند. شرمن میگوید درباره نقش تحریمها در آغاز مذاکره و امتیازدهی ایران اغراق شده است و اگر نبود ریاستجمهوری حسن روحانی تحریمها به تنهایی نمیتوانست ایران را وادار به پذیرش توافق هستهای کند؛ توافقی که حتی «محمود سریعالقلم» هم معتقد است تنها 15 درصد به نفع ایران و 85 درصد به نفع طرف مقابل بوده است.
حقیقت این است که مذاکرهکننده سابق آمریکایی دست روی نکته حساسی گذاشته است. برای کسانی که ادبیات استراتژیک آمریکا درباره ایران را تعقیب کردهاند یک کلیدواژه آشنا وجود دارد با عنوان «شبکه همکار غرب در ایران». آمریکاییها مدتهاست عقیده دارند و این عقیده خود را پنهان هم نکردهاند که هیچ نوعی از فشار خارجی بدون وجود یک شبکه همکار در ایران که فشار را به سازش ترجمه کند و از چرخ زندگی به چرخ سانتریفیوژ پل بزند، کارآمد نیست. کارکرد اصلی شبکه همکار غرب در داخل ایران این است - و همواره همین بوده است - که فشار خارجی را به زبان سیاست و رسانه ترجمه کرده و تلاش میکند فضایی بهوجود بیاورد که گویی بدون تن دادن به سازش و پذیرفتن درخواستهای طرف مقابل هیچ راهی برای خلاصی از فشارها وجود ندارد.
از این منظر وجود جریان غربگرا در داخل کشور که دائما تلاش میکند منافع ملی را منطبق با خواستههای غرب و هزینه مقاومت مقابل درخواستهای آن را بسیار بزرگتر از آنچه در واقع هست جلوه دهد، مکمل پروژه تحریم است. به سابقه تاریخی در 1389 - زمانی که آمریکاییها اعمال رژیم تحریمهای فلجکننده علیه ایران را آغاز کردند - هم اگر نگاه کنیم، همین جریان منشأ اصلی اعمال تحریمها علیه ایران بوده است. در واقع اراده آمریکا برای تقویت جریان غربگرا پس از مشاهده افول آن در انتهای سال 88 بود که این کشور را متقاعد به آغاز دوران مجازات اقتصادی ملت ایران از طریق تحریمهای فلجکننده کرد. کسانی که خود سرچشمه تحریمها بودند، پروژه تحریم را به نتیجه رساندند و خروجی مطلوب آمریکا را که همان تغییر محاسبات ایران در حوزه هستهای بود از دل آن بیرون کشیدند.
در واقع سخنان شرمن نشان میدهد حتی آمریکا هم باور داشته است که ایران بسیار بیش از آنچه مشاهده شد توان مقاومت مقابل تحریمها را داشته و بسیار کمتر از آنچه واگذار کرده، لازم بوده است امتیاز بدهد. کوچکنمایی توان کشور برای مقاومت مقابل فشارها و متقابلا بزرگنمایی توان طرف مقابل برای تشدید فشارها، ستونهای اصلی خیمه فکریای است که جریان غربگرا در داخل از آن تغذیه میکند. دقیقا به همین دلیل هم هست که این جریان به همه چیز به عنوان ابزاری برای مذاکره و بده بستان نگاه میکند و در این بده بستان نیز به هیچ خط قرمز حقیقتا معناداری پایبند نیست. در واقع اگر بخواهیم از تعبیر دقیقتری استفاده کنیم، باید گفت ماهیت واقعی جریان غربگرا در ایران همان چیزی است که «سعید حجاریان» زمانی آن را وندالیسم یا «شکستطلبی» خوانده بود. شکستطلبی فرجام غربگرایی در ایران است؛ به این معنا که آخرین نسخهای که غربگرایان برای هر منازعهای تجویز میکنند این است که بهتر است شکست خورده بودن مقابل غرب را پیشاپیش بپذیریم و رنج و زحمت مقاومت را اساسا به جان نخریم.
عبارت دقیقتر این است که بگوییم این جریان در واقع عقیده دارد باید از ترس مرگ خودکشی کرد و توصیه میکند قبل از آنکه دیگران ما را شکست دهند بهتر آن است که ما خودمان، خودمان را شکست دهیم و آنچه را طرف مقابل میخواهد به آن واگذار کنیم. سخنان تاریخی وندی شرمن همچنین تاکیدی است بر نقش کلیدی عامل سیاست داخلی در نظام سیاستگذاری و طراحی راهبردی غرب درباره ایران. یکی از معانی مهمی که جمله وی در بر دارد این است که اگر غرب بتواند یک جریان همراه با خود را در ایران بر سر کار بیاورد و پس از بر سر کار آمدن، آنها را تثبیت و تقویت کند، بیش از هر زمان دیگری میتواند به امتیازگیری از ایران مطمئن باشد، چرا که این جریان اساسا هویتی جز استانداردسازی ایران با معیارهای آمریکایی - ذیل پروژههایی چون تعامل با جهان- برای خود قائل نیست و آنچه را هم که به غرب واگذار میشود نه یک امتیاز بلکه «شر نالازمی» میداند که هر چه زودتر باید از دست آن خلاص شد.
این درس بزرگی برای همه ماست بویژه که مجددا در آستانه انتخاباتی قرار داریم که میتواند تراژدی شکستطلبی غربگرایان در ایران را به طور فزایندهای تقویت کند. ادبیات وندی شرمن نشان میدهد آمریکا از بن دندان باور دارد کارآمدترین و بهینهترین مسیر برای مهار ایران این است که کسانی در ایران بر سر کار باشند که آمریکایی فکر میکنند و وقتی چنین وضعیتی ایجاد شد، میتوان به دریافت امتیازهایی امیدوار بود که با فشار خالص از بیرون شاید هرگز به دست نیاید.
پیام این سخنان برای جامعه ایرانی بسیار نگرانکننده و رنجآور است. اگر بخواهیم صریح باشیم پیام این سخنان این است که وجود جریان غربگرا در ایران و قوت گرفتن آن بزرگترین خطر امنیت ملی برای کشور و بزرگترین تهدید برای منافع ملی ایران است. این جریان اصلیترین عامل تحریک دشمن به تشدید فشار علیه ایران و پایان پیدا نکردن مسیر دوگانه تحریم - مذاکره است. این جریان عامل طمع غرب به ایران است و این طمع میتواند روز به روز قویتر و خطرناکتر شود و به پروژههای پرریسکتری بینجامد.
این جریان، جریانی است که میتواند مجددا کل کشور را به درون گرداب تحریمها پرتاب کند- همچنان که یک بار دیگر در گذشته این کار را کرد- و به فلج شدن بخشی دیگر از برنامههای تولید امنیت در ایران منجر شود. این جریان اصلیترین عامل انگیزهبخشی به دشمن برای فشار بر مردم ایران است و آمریکاییها اساسا رفاه ملت ایران را گروگان رشد سیاسی آن میدانند. به همه این دلایل میتوان جرأت کرد و گفت خطر این جریان برای کشور و میزان خسارتی که میتواند وارد بیاورد، از خطر ارتش آمریکا و خسارت ناشی از حمله نظامی این کشور به ایران هم بیشتر است، چرا که آمریکاییها خود به صراحت گفتهاند امتیازهایی را که از این جریان گرفتند حتی با جنگ هم نمیتوانستند
به دست بیاورند.
شرمن نکته جدیدی نگفته است اما از میان آنچه میدانستیم نکته مهمی را تمییز داده و پیش چشم ما نهاده است.
اروپا در آزمون جدید «گفت و گوهای سطح بالا»
امید ادیب در روزنامه خراسان نوشت:
همه قرائن از تغییر ماهوی روابط ایران و اروپا حکایت می کند. دیدارهای پرشمار دیپلماتیک مقامات ایرانی و اروپایی که حالا به سطح سران رسیده، از عباراتی مانند «فصل جدید روابط»، «تمایل شدید به تقویت روابط» و «تلاش برای گسترش هر چه بیشتر روابط» مملو شده و شاید در آینده ای نزدیک عباراتی مانند «روابط راهبردی و روابط بلندمدت» هم از سوی سیاستمداران قاره سبز به این دایره واژگان روابط دیپلماتیک با ایران اضافه شود، کاری که روسیه و چین زودتر آغاز کرده اند.
مجموع رفتار اروپا با جمهوری اسلامی نه تنها با 3 سال قبل که با دوازده سال پیش، یعنی اوج صمیمیت میان اروپا و ایران هم تفاوت جدی کرده است. در این میان شناخت خاستگاه و زمینه های شکل گیری این شرایط بسیار مهم است، اگر چه توافق هسته ای بر سرعت تحولات افزود اما این که بهبود تعامل اروپا با ایران را صرفاً معلول توافق هسته ای بدانیم، اشتباه است. برای درک علل شرایط جدید باید به عقب برگشت.
تأثیر جابجایی های داخلی نظام بر نگاه کشورهای اروپایی جهت گیری های دولت پیشین در سیاست خارجی فارغ از هرگونه ارزش گذاری مثبت یا منفی، در شکل گیری یک ذهنیت غلط از سوی اروپایی ها علیه ایران نقش داشت. ذهنیتی که هدف انزوای هر چه بیشتر ایران را که توسط رؤسای جمهوری آمریکا دنبال می شد، تقویت می کرد. اما با روی کار آمدن دولت جدید و تغییر ادبیات سیاسی، زمزمه های بهبود روابط اروپا با ایران مطرح شد. همزمان با مطرح شدن راهبردهای جدید از سوی ایران، در موضوع هسته ای این پیام به طرف اروپایی داده شد که ایران هم مانند سایر کشورها حاضر است برای رسیدن به منافعش مذاکره کند. البته مذاکراتی که با اصول کلی اش تعارضی نداشته باشد، در چارچوب برد - برد بوده و نهایتاً تا مرز نرمش قهرمانانه بیشتر نرود.
همزمان با این تحولات راهبرد قدیمی تر نظام اسلامی در مذاکره با همه کشورها به جز آمریکا به شکل صریح تری توسط مسئولان کشورمان شناسایی شد. از جمله رهبر انقلاب امسال پیش از تصویب نهایی برجام، دو مرتبه به صراحت از آمادگی ایران برای مذاکره با همه کشورهای دنیا به غیر از آمریکا خبر دادند. ایشان در تاریخ 18 شهریور ماه در دیدار اقشار مختلف مردم، تصریح کردند: «با همه دنیا ما مذاکره می کنیم،[اما ] با آمریکا نمی کنیم. . . ما اهل مذاکره ایم، اهل تفاهمیم؛ هم مذاکرات در سطح دولت ها، هم مذاکرات در سطح اقوام، هم مذاکرات در سطح ادیان؛ ما اهل مذاکره ایم و با همه مذاکره می کنیم جز با آمریکا».
یک وجه دیگر از زمینه های روی آوردن اروپا به مذاکرات با ایران، آن هم در گستره ای وسیع از تنوع موضوعات را باید در تاریخچه خصومت با جمهوری اسلامی جست و جو کرد. همراهی بیش از 3 دهه برخی کشورهای اروپایی با آمریکا در سیاست های خصمانه علیه ایران و نتیجه نگرفتن از این سیاست ها و در عوض عبور موفق ایران از بحران های منطقه ای و داخلی، آن ها را مجاب کرده است ایران را به عنوان یک کشور قدرتمند منطقه ای بپذیرند و در برخی اهداف و مواضعی که در مورد نظام اسلامی داشتند، تجدید نظر کنند.
از همین جا می توان به زمینه بعدی شکل گیری این گفت و گو ها پی برد. اروپا در حال حاضر با مشکل بزرگ تری دست و پنجه نرم می کند که مسئله بحران اقتصادی را هم تا حد زیادی به حاشیه برده است؛ مسئله ای به نام «احساس ناامنی». بادی که برخی سیاست مداران این کشورها مدت ها پیش در خاورمیانه کاشتند، اکنون تبدیل به توفانی شده که آنها را بیش از آمریکا تهدید می کند. مسئله مهاجرت و حوادث تروریستی در اروپا تنها دو اثر از آثار شرایط خاورمیانه است. برای حل به هم ریختگی منطقه ای در خاورمیانه باید دست به دامان کشورهایی شد که قادر به حل این مشکلات باشند. در این مسیر چه کشوری بهتر از ایران که هم توانایی خود را در مهار هیولای تروریسم در منطقه نشان داده و هم عزم خود را برای مبارزه با این معضل تاریخی به اثبات رسانده است. کشوری که برای رسیدن به این هدف حتی از خون جوانانش نیز دریغ نمی کند.
در کنار همه این عوامل نباید فراموش کرد که بازار جذاب ایران در دوران پسابرجام به شدت برای اقتصادهای بحران زده و در حال خروج از رکود اروپایی دلربایی می کند. بحران اقتصادی کشورهای اروپایی را مجاب کرده تا به فکر مناسبات اقتصادی با ایران در گستره ای وسیع باشند. نمونه آن هم حضور همزمان نخست وزیر یونان که امروز در تهران است و هیئت 310 نفره اقتصادی ایتالیا و همچنین سفرهای قبلی هیئت های اروپایی به تهران را می توان برشمرد.
به هر روی به جز سیپراس، معاون موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم به تهران می آید تا با معاون وزیر خارجه کشورمان گفت و گو های موسوم به «گفت و گوهای سطح بالا» را وارد فاز اجرایی کند. گفت و گو هایی که می تواند زمینه روابط بلندمدت تر ایران و اروپا را در سال های آینده مخصوصاً سال های آغازین برجام فراهم کند. ایران اما در این میان باید به دنبال منافع اقتصادی، منطقه ای و بین المللی خود باشد، امری که تشریح آن فرصتی دیگر می طلبد.
ایران و اروپا تاکنون 2 دوره مذاکرات «انتقادی» در 2 دولت سازندگی و «گفت و گوهای سازنده و فراگیر» را در دولت اصلاحات تجربه کرده اند که «گفت و گوهای انتقادی» پس از ماجرای مشکوک رستوران میکونوس و «گفت و گوهای سازنده و فراگیر» نیز با اوج گیری بحران سیاسی و ساختگی هسته ای متوقف شد. حال سوال این است آیا اروپا در دور جدید گفت و گو با ایران نشان خواهد داد که تحت تأثیر جوسازی های سیاسی و القائات کانون های تنش آفرینی در منطقه و به ویژه آمریکا در مناسبات خود با ایران قرار نخواهد گرفت و «گفت و گوهای سطح بالا» به زمینه ای برای روابط پایدار 2 طرف مبدل خواهد شد یا این که با تکرار پیروی از سیاست های طیف های تندرو در واشنگتن و برخی دولت های منطقه منافع خود را به پای آن ها قربانی خواهد کرد؟
اعتدال به مثابه فضیلت
سیدرضا صالحی امیری رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
سخنان روز گذشته رئیس جمهوری محترم در همایش «زنان، اعتدال و توسعه» دارای این پیام روشن بودکه مسیر توسعه، بدون توجه به حضور و نقش فعال زنان، به مقصد نمیرسد. توسعه امری همه جانبه است که برای نیل به آن باید زمینهها و بسترهای لازم فراهم شود تا با مشارکت و ایفای نقش همه شهروندان و در نظر گرفتن شاخصها و مؤلفههای توسعه یافتگی به این مهم نائل شد. همان طور که دکتر روحانی در سخنان دیروز خود بر آن تکیه کرد، در میان همه موانع و مشکلاتی که در این راه وجود دارد «یک مشکل بزرگ، افراطیگری و افراطیون هستند».
به نظر من مشکل افراط و تفکر افراطی، فراتر از یک مانع و مشکل داخلی، بلکه یک تهدید منطقهای و حتی جهانی است. موج خشونت و تروریسم و میل به رادیکالیسم میان برخی دولتهای منطقهای آتشی به پا کرده که دامن آن نه فقط تصویر خاورمیانه را غبارآلود کرده، که دود آن در قلب اروپا هم بالا رفته است. اندیشه افراط ریشه در آموزههای خطرناکی دارد که هیچ اعتقادی به کرامت انسانی ندارد و با نگاه حذفی و غیرعقلانی، عقیده مخالف خود را به وحشیانهترین شکل از میان برمیدارد. در چنین وضعیتی است که دولت تدبیر و امید با رویکرد «اعتدالی» و طرح گفتمان اعتدال به مصاف افراطیگری رفته است. اعتدال فراتر از یک شعار انتخاباتی یا روش حکمرانی، یک بینش عمیق و یک فضیلت فردی، اخلاقی و اجتماعی است.
اعتدال با تعامل و سازگاری به تقویت انسجام ملی، همگرایی و وحدت میانجامد و سد محکمی در مقابل خشونت است. توسعه بدون مشی اعتدالی و توازن و تناسب مؤلفههای توسعه و ایجاد فرصتهای برابر ممکن نخواهد شد و مسیر توسعه بدون حضور نقشآفرین زنان به عنوان نیمی از جامعه پیموده نمیشود. تفکر افراطی توانمندیها و خلاقیت زنان را نادیده میانگارد و چشم بر واقعیتهای جامعه و توانمندیهای زنان میبندد.
واقعیت این است که افراط، افراطیگری و افراطیون نه تنها تفکر غالب در جامعه ایرانی- اسلامی نیستند بلکه عدهای قلیل و اندک هستند. اما همین عده اندک سنگهای بزرگی پیش پای مسیر توسعه قرار میدهند تا بر دشواریهای رسیدن به توسعه بیفزایند، اما همان طور که زن مسلمان ایرانی از عصر مشروطه تا امروز در برهههای حساس دوشادوش مردان این سرزمین در میدان حاضر بوده، امروز هم با حضور هوشمندانه و تأثیرگذار خود به یاری دولت تدبیر و امید آمده است؛ چنانکه روز گذشته و در طول برگزاری دومین همایش ملی اعتدال شاهد حضور پرشور و نشاط زنان و ارائه مقالات ارزشمند علمی در تبیین گفتمان اعتدال و نقش زنان در فرآیند توسعه بودیم.
بیشک زنان ایران اسلامی به مکتب اسلام و اهلبیت و مبانی معرفتی و دینی اعتقاد و باور عمیق داشته و تاریخ ثابت کرده است که ایرانیان با اسلام و تشیع پیوند ناگسستنی داشته و دارند. اساساً اسلام و عشق به اهلبیت آنچنان در تار و پود این جامعه تنیده شده است که نماد آن را در محرم و عاشورا و رمضان و... مشاهده میکنیم.
نباید با اتهامات ناروا و انگزنی ناصواب، خاطر جامعه بزرگ زنان باشرافت و بافضیلت ایران را مکدر ساخت. بیشک جوانان انقلابی امروز در دامن مادران بافضیلت و دینمدار تربیت یافتهاند. آخرین سنجشهای میدانی حاکی از باور عمیق دینی در کل جامعه نسبت به ارزشهای بنیادی است. رویکرد اعتدالی دولت تدبیر و امید و اعتقاد به حضور و نقش آفرینی زنان مرزبندی روشن و شفافی، هم با فمینیسم و هم با تحجر دارد.
شهداي مدافع حرم مدافعين عزت، استقلال و امنيت كشورند
دکتر یدالله جوانی در بخش یادداشت امروز روزنامه جوان نوشت:
شهداي مدافع حرم مدافعين عزت، استقلال و امنيت كشورنددفاع مقدس ديگري در جريان است. هر روز تصاويري از شهداي اين دفاع مقدس با عنوان «شهيد مدافع حرم»، زينت بخش خيابانها و كوچههاي ايران اسلامي در شهرهاي مختلف ميشود. آنان كه ميدانند اين شهدا در چه مسيري و براي تحقق چه اهدافي گام برداشتند، شوق تداومبخشي راه اين عزيزان به حق پيوسته در وجودشان شعلهور است. اما آنان كه با عمق تحولات در منطقه و جنگهاي نيابتي نظام سلطه در كشورهايي چون سوريه و عراق آشنا نيستند، به طور قطع از خود ميپرسند كه اين افراد براي چه به سوريه و عراق رفتهاند؟
براي پاسخ به اين سؤال و سؤالات مشابه، به گزارههاي زير توجه شود:
1 ـ «رافضي»ها بدانند كه هدف ما تخريب نمادهاي شركآلود در نجف، كربلا و سامرا است. بدانيد كه پس از تخريب اين نمادها در عراق، به ايران خواهيم آمد و مشهد را با خاك يكسان خواهيم كرد (نمونهاي از صدها تهديد داعشيها و ديگر گروههاي تكفيري و تروريستي عليه شيعيان و ايران).
2 ـ عبدالرحمان السديس، امام جماعت مكه:
الف ـ مسلمانان گوش فرا دهيد جنگ ما با ايران و شيعه است.
ب ـ جنگ ما با ايران فرقهاي است، جنگي بين سنيها و شيعيان. جنگ ما با شيعيان جنگ بين ايمان و كفر است.
ج ـ اولويت ما اكنون جنگ با شيعيان است نه يهوديان.
د ـ به خدا سوگند، ما اين جنگ را تا زماني كه آنها روي زمين وجود داشته باشند ادامه ميدهيم.
جدي گرفتن اين تهديدات، موقعي اهميتش آشكار ميگردد كه جبهه پشت سر گروهكهاي تكفيري و تروريستي را كه در كشورهايي چون سوريه و عراق بحرانآفريني ميكنند و به راحتي دست به كشتار مسلمانان و غير مسلمانان ميزنند، بشناسيم. پشت سر اين گروههاي تكفيري و تروريستي، يك جبهه غربي، عبري، عربي و تركي قرار دارد. هر يك از اضلاع اين جبهه، با اهداف و انگيزههاي خاص و مربوط به خود، با همديگر همگرا و همافزا شدهاند. تمامي اسناد و شواهد، نشان ميدهد كه جمهوري اسلامي از اهداف كانوني براي اين جبهه بحرانآفرين در منطقه است.
امريكاييها مديريت اصلي اين جبهه را در دست دارند. دولتمردان ايالات متحده با هدف تسلط بر منطقه راهبردي غرب آسيا، جمهوري اسلامي و جريانهاي مقاومت اسلامي و بيداري اسلامي را، سه مانع مهم بر سر راه تحقق اين هدف ميدانند. نظام سلطه مانع اصلي را در اين ميان بر سر راه خود، جمهوري اسلامي دانسته، براي آسيب رساندن به جمهوري اسلامي با سرمايهگذاريهاي كلان چنين جبههاي را در منطقه عليه ايران شكل داده است.
بنابراين با اندك تأمل در اهداف دستاندركاران پشت صحنه حركات تروريستي در منطقه، به راحتي ميتوان دريافت كه آنان استقلال، عزت و امنيت ايرانيان را نشانه گرفتهاند. اين دشمنان به دليل اينكه در شرايط كنوني جرئت حمله نظامي مستقيم به ايران را ندارند، با به راه انداختن جنگ نيابتي در منطقه، به دنبال فرو ريختن متحدين منطقهاي ايران مانند دولت سوريه، دولت عراق و حزبالله لبنان، با هدف تضعيف موقعيت جمهوري اسلامي در منطقه هستند. امريكاييها بر اين تصور هستند كه از طريق همين گروههاي تروريستي، با دامنزدن به اختلافات شيعه و سني، ميتوان پس از زدن بازوهاي منطقهاي ايران، جمهوري اسلامي را از درون بيثبات ساخت و امنيت داخلي آن را با جنگ فرقهاي بر هم زد.
استكبار با اين نقشه شيطاني، به دنبال بيثباتسازي تمامي كشورهاي اسلامي همسو با ايران در منطقه و خصوصاً جمهوري اسلامي از يك طرف و ايجاد حاشيه امن براي دولت غاصب و كودككش رژيم صهيونيستي و ديگر دولتهاي مرتجع و وابسته عرب در منطقه از طرف ديگر است. با توجه به آنچه آمد، موضوع بهطور كامل روشن است كه چرا بايد نيروهايي از ايران به كمك سوريها و عراقيها بشتابند و با كمكهاي مستشاري به آنان براي مبارزه با گروههاي تكفيري و تروريستي، از جان مايه بگذارند.
فلسفه اين رفتن، دفاع از حريم اهل بيت و عتبات عاليات از يك طرف و دفاع از عزت، استقلال و امنيت ايرانيان از طرف ديگر است. اگر اين پرچمداران عزت مسلمين و مدافعان استقلال و امنيت كشور، امروز در سوريه و عراق به جنگ با اين فريبخوردگان و مزدوران در اختيار نظام سلطه نروند، فردا با همين گروههاي تكفيري، بايد در داخل مرزهاي جغرافيايي ايران مبارزه شود.
اين واقعيتي است كه نميتوان آن را ناديده انگاشت يا از آن فرار كرد. همان طور كه جنگ تحميلي در سال 1359، واقعيتي بود كه ملت ايران با خلق حماسههاي بزرگ و تقديم بيش از 200 هزار شهيد و 300 هزار جانباز و دهها هزار آزاده، توانست آن را به دفاع مقدس و يك دوران پرافتخار تبديل كند، امروز هم بايد در پرتو همان بصيرت و هوشمندي، ملت ايران اين جنگ نيابتي را به يك دفاع مقدس و دوران پرافتخار ديگري تبديل كند. شهداي اين دفاع مقدس، نه تنها در رديف همان شهداي دفاع مقدس هشت ساله هستند، بلكه امتيازات ديگري دارند.
اين حقيقت در كلام رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار خانوادههاي شهداي مدافع حرم اينچنين تبيين شده است: «حقيقتاً همه شهداي شما، هم خانوادهها، پدران، مادران و فرزندان آنان، حق بزرگي بر گردن همه ملت ايران دارند. اين شهدا امتيازاتي دارند، يكي اين است كه اينها از حريم اهل بيت در عراق و سوريه دفاع كردند و در اين راه به شهادت رسيدند. ... امتياز دوم اين شهداي شما اين است كه اينها رفتند با دشمني مبارزه كردند كه اگر اينها مبارزه نميكردند اين دشمن ميآمد داخل كشور .... اگر جلويش گرفته نميشد ما بايد اينجا در كرمانشاه و همدان و بقيه استانها با اينها ميجنگيديم و جلوي اينها را ميگرفتيم. در واقع اين شهداي عزيز ما جان خودشان را در راه دفاع از كشور، ملت، دين و انقلاب اسلامي فدا كردند. امتياز سوم هم اين است كه اينها در غربت به شهادت رسيدند. اين هم يك امتياز بزرگي است. اين هم پيش خداي متعال فراموش نميشود.»
محمدایمانی در بخش سرمقاله امروز روزنامه کیهان نوشت:
تمایز میان «بود» و «نمود» (Noumenon-Phenomenon) از مباحث دیرپای فکری و معرفتی است. اینکه هر چیزی واقعاً چیست و چگونه پدیدار میشود؟ ظاهر مسائل چه میگوید و باطن آنها کدام است؟ کدام ذهنیتها با عینیتها سازگار است و کدام نیست؟ گاه تصویرها و تصورها از مسائل راه به توهم محض و فاقد مابهازاء یا حتی راه به ضد واقعیت برده است.
ماده مخدر در نگاه اول آرامش بخش است اما در باطن، جسم و جان را زایل میکند. برخی مارها در نگاه اول خوش خط و خال و دلفریب هستند اما در حقیقت معدن انباشته سم کشندهاند. آدمی به اعتبار همین پیچیدگیها گاه دچار اشتباه و بدفهمی و کج فهمی و سوء تفاهم نسبت به مسائل میشود و بد و خوب و خیر و شر را جابهجا میبیند.
البته فراتر از این اشتباه، کسانی هم پیدا میشوند که اصرار بر جابهجا نشان دادن واقعیتها دارند و به تصویرسازی وارونه از رویدادها و پدیدههای سیاسی و اجتماعی دست میزنند. درست به همین دلیل پیامبر اعظم(ص) دعا میکردند «اللهم ارنی الاشیاء کما هی. خداوندا! اشیاء را همان گونه که هستند- نه آن گونه که مینمایند- به من نشان بده». و امام سجاد(ع) عرضه میداشت «اللهم ارنی الاشیاء کما هی ثم ارنی الحق حقاً و ارزقنی اتبّاعه و ارنی الباطل باطلا و ارزقنی اجتنابه».
استکبار یک واقعیت است که جز ذهنهای لجوج یا مأموریتدار نمیتوانند به انکار آن بپردازند. در اینکه مستکبران، راهزن ثبات و آرامش و پیشرفت ملتها از جمله ملت ما بودهاند، نمیتوان تردید کرد. واکنش ملت ایران علیه روند یکصد ساله استکباری و استعماری در قالب انقلاب اسلامی، واقعیت برآمده از متن پویشی تاریخی است. ملت ما به درستی استکبار - و استبداد نماینده آن- را مزاحم و معارض امنیت و آرامش و پیشرفت خود یافت که پا به میدان سخت انقلاب گذاشت. آن استکبار با همه مزاحمتها و دشمنیهایش باقی است، بنابراین مفهوم نیست که کسانی تلقین کنند انقلاب در سال 1357 با پیروزی بر رژیم پهلوی پایان یافت. نگرشها و رویکردهای معطوف به «پایان انقلاب» که در طول 37 سال گذشته از برخی سیاسیون داخل یا خارج حاکمیت شنیده یا دیده شده، نه تنها «ضد انقلاب» بلکه «ضد ایران» است فارغ از اینکه گوینده و مجری واقف بوده باشد یا خیر.
مدل نوسازی و ترقی و تجددی که از اواخر قاجاریه (نهضت مشروطه) و به ویژه رژیم 54 ساله پهلوی در کشور ما به اجرا درآمد، هر چند ادعای پیشرفت داشت اما کشور را در ابعاد فرهنگ و سیاست و اقتصاد و تمدن به قهقرا و انحطاط برد و عقبماندگی حقیقی بود. بنا شد از نوک پا تا فرق سر فرنگی باشیم تا مترقی شویم. قرار گذاشتند کشور را با تحقیر ملت، و تعظیم و تکبیر و تکریم غرب، به تمدن و پیشرفت ملحق کنند. نفت، ماده بد بویی شد که باید کارگریاش را متخصصان غربی بکنند. از ملت ما تصویر بیعرضههایی ساخته شد که قادر به ساختن لولهنگ و آفتابه و اداره صنعت نفت نیستند.
شبیه همین منطق پس از انقلاب از سوی برخی مدعیان ملیگرایی و تکنوکراسی در جامعه تلقین شد؛ فشارهای دشمن در فراز و فرود حوادث، معمولاً زبان این جماعت را برای طعنه و تمسخر و تحقیر خودی و «تکبیر و تعظیم دشمن» درازتر کرد. امروز این جریان را میتوان به عنوان نفاق قدیم شناسایی کرد؛ جریانی که بنا به توصیف قرآن از منافقین در آیه 67 سوره توبه «امر به منکر» و «نهی از معروف» میکنند!
دل در گرو انقلاب نداشتن و استکبار را دشمن نپنداشتن دو ویژگی مهم این طیف (از لیبرالهای نهضت آزادی تا گروهکهای چپ مانند سازمان منافقین و حزب توده و...) است. هر جریان داخل نظام هم که به هر دلیل معتقد به تداوم انقلاب نباشد یا باور نداشته باشد که استکبار، دشمن قسم خورده است و لاجرم باید مقابل او سینه سپر کرد، به اراده خود از مدار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی خارج میشود. مانند اینکه در جبهه جنگ و دفاع سرزمینی و در شرایطی که دشمن آتش سنگین میریزد، سرباز یا افسری بگوید کدام دشمن؟ چرا باید بجنگیم؟ دستهایمان را بالا ببریم و صلح کنیم! چنین افرادی نه فقط به مسئولیت دفاع عمل نمیکنند بلکه شیرازه خط دفاعی را به هم میریزند.
«پیشرفت ملی- اسلامی» یا «پیشرفت طفیلی و صدقهای با نگاه به دست غرب» هر چند چالش میان دو گفتمان بومی- وارداتی در طول یکصد سال اخیر است اما به ویژه در طول 2 دهه اخیر تبدیل به یک موضوع مهم شده است. مهم از این جهت که در یک جامعه انقلابی برآمده از متن فراز و نشیبهای تاریخی، خط تبلیغی دشمن همواره با دو محور برجسته «تحریف» و «تحقیر» - و با فشار «تحریم» برای دوپینگ طیفهای غربگرای داخلی- فعال بوده است. مشخصاً 4 سال پیش این تک تهاجمی وارد فاز تازهای شد. به موازات تشدید فشارهای تحریمی دشمن که نام آن را «فلج کننده» گذاشته بود- به شهادت لسآنجلس تایمز، گرای تحریمهای فلج کننده را مهر 88 نمایندگان سران جنبش سبز به مقامات آمریکایی و اروپایی دادند - خط تحریف و تحقیر در داخل هم وارد فاز جدیدی شد. بزک شیطان بزرگ به عنوان شریک و دوست در کنار تردیدافکنی و سیاهنمایی نسبت به نظام و جبهه داخلی دانسته و ندانسته اعمال شد. کسانی برای پیروزی انتخاباتی و جماعتی به جبران ورشکستگی به تقصیر در فتنه 88، این تلقی را به افکار عمومی تلقین کردند که گشایش اقتصادی در نگاه به خارج به ویژه آمریکا و کوتاه آمدن از اصل استکبارستیزی است.
4 سال پس از این پویش تبلیغاتی پرحجم و در حالی که کشور و ملت و نظام هزینههای سنگینی را پرداختهاند، هیچ مابهازای واقعی در زمینه دستاوردها و منافع خوشبینی به غرب به چشم نمیخورد. سایه تحریمها به شهادت شرکتها و سرمایهگذاران غربی همچنان برقرار است و جز برخی صحنهسازیها و آمد و شدهای تبلیغاتی، هیچ اثری از سرمایهگذاری واقعی خارجی یا امکان گردش دهها میلیارد دلار دارایی بلوک شده ایران در چرخه اقتصاد جهانی دیده نمیشود. اگر یکی دو سال پیش مذاکرات و توافقها را «محرمانه» میشمردند و مجلس را ذیصلاح برای بررسی مذاکرات و توافق نمیدانستند - و با فرمایش رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه ما چیز محرمانه نداریم مواجه شدند - اکنون قراردادهای نفتی و قرارداد پژو و آمارهای اقتصادی از جمله نرخ رشد فصلی و سالیانه، و نرخ ارز صرافیها هم به فهرست رو به تزاید «محرمانه» و «غیرقابل انتشار» اضافه شده است. (لابد اگر توانش را داشتند از حکومت نظامی هم مضایقه نمیکردند!)
به این سیاهه، اصرار بر دور زدن مجلس و تأخیر در ارائه لایحه برنامه ششم توسعه به مجلس را هم اضافه کنید که عملا موجب میشود سیاستگذاری و بودجهریزی سال آینده بدون برنامه رسمی و به شکل دلبخواهی و تنخواهی انجام شود. مطبوعات حامی در همین چند هفته اخیر به شکل هماهنگ و دستوری، کرکره هشدارها درباره رکود عمیق اقتصادی و اخبار منفی را پایین کشیدهاند. گاه از لابلای همین روزنامهها چند خط خبر درز میکند که صرافیها از انتشار قیمت ارز ممنوع شدهاند و از آن سو دلارهایی به بازار تزریق میشود تا ضمن صحنهسازی و صحنهآرایی کاهش قیمت ارز، در شب انتخابات به کار آید.
اینکه با بزرگنمایی و اظهارات عجیب و غریب ادعا شود برجام «فتحالفتوح»، «توافق بزرگ قرن»، «بزرگتر از فتح خرمشهر» و... بود و باید جشن گرفت اما حتی در یکی از کوچههای شمال شهر نیز 10 نفر جشن و پایکوبی نکنند و خاطره بُرد استرالیا یا باخت مقابل آرژانتین تداعی نشود، پیام واقعی مهمی با خود دارد. مردم یعنی همانها که 3 روز دیگر بزرگترین و مردمیترین جشن پیروزی یک انقلاب را در جهان باشور و شوق و نشاط تمام برگزار خواهند کرد، غایبان بزرگ برجام کذایی بودهاند. وقتی مردم با اشتیاق و سرزندگی تمام سی و هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب را در راهپیمایی 22 بهمن جشن بگیرند و 7 اسفند به جشن مردمسالاری دینی رونق ببخشند، آنگاه همین غیاب و حضور معنادار به فاصله یک ماه سوالبرانگیز خواهد شد؛ درست مانند میزانالحرارهای که نبض واقعی جامعه انقلابی و «روح ایرانی» را نشان دهد.
3 طیف شامل دولت، اصلاحطلبان و جریان فتنه - به دلایل متفاوت - در زمینه ایجاد خوشبینی نسبت به خارج در 30 ماه گذشته فعال بودهاند. دولت البته دارای نگاه یکدستی نیست و برخی وزرا تردید و نگرانی جدی نسبت به چیدن همه تخممرغها در ظرف «برجام» و در حاشیه ماندن لوازم اقتصاد مقاومتی و نگرش انقلابی و ضداستکباری دارند. اصلاحطلبان در این میان ضمن اینکه مدعیاند «اعتدال» صرفا روشی در ذیل گفتمان اصلاحات است و روحانی از خود رأیی ندارد و رأی او متعلق به پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان است، در تلاش برای فاصلهگذاری هستند و به احتمال قوی بلافاصله پس از انتخابات، خود را از مسئولیت ناکارآمدیهای اقتصادی دولت بیشتر کنار خواهند کشید. در این میان جریان حامی فتنه که داغ همکاری با آمریکا به پیشانیاش خورده، دنبال آلوده کردن دولت به خیانت خود بوده است. سخنان دیروز روحانی مبنی بر اینکه اعتدال گفتمان است نه روش (در کنار سخنان قبلی و اظهار تلویحی اینکه اصلاحطلبان 7-8 میلیون رأی دارند)، پاسخ 3 سال تحقیر اصلاحطلبان است. میتوان گفت اظهارات برخی اصلاحطلبان مبنی بر لزوم بلند کردن تابلوی عدالت و معیشت به جای اقتصاد آزاد (روزنامه شرق) و تخطئه سخنان رادیکال و تنشبرانگیز چند روز پیش روحانی که موجب حساسیت و بدگمانی دوباره نظام میشود، در کنار اعتراضهای کمسابقه این جریان به اظهارات تند هاشمی و آرامش به هم زن خواندن این سخنان، حاکی از پدید آمدن سربالاییهای سختی است که در مسیر طیفهای سهلاندیش و تجدیدنظرطلب پدیدار شده است.
اکنون در حالی که مدعیان خروج از حاکمیت در سال 81 و سپس خروج علیه حاکمیت در سال 88 و قائل به تحریم انتخابات مجلس هفتم و هشتم و نهم، با درسآموزی از تاریخ درصدد سفیدسازی سابقه فتنهگری و آشوبافکنی هستند، دستهایی در کارند تا نقش مشابه ساختارشکنی و هرج و مرجطلبی (قانونشکنی) را به روحانی یا هاشمی واگذار کنند. سیدحسن خمینی به واسطه احراز صلاحیت و خویشتنداری، از قربانی شدن پیش پای جریان معارض انقلاب مصون ماند اما این جریان معارض همچنان دنبال قربانی و پیشمرگ میگردد؛ از نوعی که در سال 88 به واسطه کسانی چون موسوی و کروبی نگونبخت دست و پا کرد. هدف، فراتر از انتخابات است. انتخابات به شهادت فتنه 88، مسئله این جریان نیست. دلمشغولی مهم این طیف آن است که مردم فراموش کنند منطق و مدل فریبنده نگاه به دست بیگانگان و دشمنان عقیم از آب درآمده و برای عزت، رونق اقتصادی و پیشرفت باید به منطق انقلاب اسلامی وفادار بود.
حمیدرضا ترقی در بخش یادداشت روزنامه قدس نوشت:
در شرایطی که آمریکا و اسراییل و اخیراً عربستان سعودی بصورت جدی به جنگ با ایران و حمله به تأسیسات هستهای و سایر اهداف نظامی ایران اندیشیده و برای آن برنامهریزی میکنند، بنحوی که حتی در جریان مذاکرات هستهای و تعامل با ایران هم آشکارا ایران را به حمله نظامی تهدید میکردند، همچنین با دوستان و همپیمانان ایران در سوریه، یمن، فلسطین و... در حال جنگ هستند، مسلماً تقویت توان دفاعی ایران امری عادی و عقلانی است.
حمله به افزایش توان نظامی ایران و نگرانی از این بابت در کشورهایی مشاهده میشود که خود دارای سلاح اتمی بوده و از موشکها، بمب افکنها، رزمناوها و ناوگانهای فراوانی برخوردارند. توان نظامی ایران در شرایطی افزایش یافت که دشمن در طی هشت سال دفاع مقدس هدفی جز نابودی زیر ساختها و از بین بردن امکانات نظامی و دفاعی ایران را در سر نمیپروراند، اما سربازان دلیر اسلام و دانشمندان انقلابی ایران علیرغم همه محدودیتها بعد از پایان جنگ تحمیلی با اتکا به توانمندیهای داخلی موجب افزایش توان نظامی ایران و دستاوردهای مهمی در عرصه دریا، هوا و زمین شدند تا بدین وسیله مانع دسترسی و دستیابی دشمن به مرزهای آبی، خاکی و هوایی کشور شوند.
موشکهای ضدکشتی ایران با برد دویست کیلومترامروز قادر است ناوهای آمریکایی را در بحرین مورد هدف قرار داده و موشکهای فاتح ایران با برد صد کیلومتر که از دقت بالایی برخورداراست، میتواند پایگاههای آمریکا را در قطر، امارت، عربستان همچنین تأسیسات نفتی و مناطق صادراتی این کشورها را با خاک یکسان کند.
امروز برای غربیها کاملاً روشن است جنگ با ایران به معنی به نمایش گذاشتن و جولان دادن تکنولوژی برتر آمریکا نیست. ارتش آمریکا بخوبی میداند در جنگ با ایران در معرض ایجاد اختلال در رادارها و سامانههای جی پی اس قرار میگیرد بنحوی که حتی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا هم ممکن است نتوانند ازطریق ماهوارهها با پایگاههای خود ارتباط برقرار کنند. مسلماً ایران امروز در رهگیری اهداف دشمن بینظیر است و با پرتاب موشکها و توپهای خود میتواند در جنگ حرفی برای گفتن داشته باشد، یکی از ویژگیهای نیروی نظامی ایران استفاده از شکافهای موجود در ارتش دشمن است. خوشبختانه امروز توان و قدرت سایبری ایران درجنگ الکترونیک در حدی است که قادر به کنترل پیچیدهترین هواپیماهای جاسوسی آمریکا است؛ ازاین رو میتوان گفت آمریکا و اسراییل به این دلیل از توان نظامی ایران واهمه دارند، چرا که در صورت حمله به ایران قادر به دفاع از خود در برابر حملات تلافیجویانه ایران نخواهند بود و هنگامی که آمریکا و اسراییل نتوانند کشوری را تهدید نظامی کنند و قادر به حمله به آن کشور نباشند، یعنی دیگر نمیتوانند زورگویی خود را به آنها تحمیل کنند.
بیشک یکی از شاخصههای اقتدار ایران تلفیق افزایش توان دفاعی با اقتدار ایدئولوژیک، اقتدار انقلابی و فرهنگی است. نقش این اقتدار در بازدارندگی دشمن به گونهای است که ایران اسلامی در بین کشورهای منطقه که در بحران جنگ قرار دارند به یک نقطه امن در منطقه تبدیل شده است که کشوری توان ایجاد اختلال در امنیت ایران را ندارد.
به نظر میرسد غرب و کشورهای عربی منطقه بر این باورند که توان دفاعی ایران بعد از لغو تحریمها به تهاجمی تبدیل میشود، در حالی که ایران ضمن حمایت از دوستان خود بویژه مقاومت و مقابله با هرگونه تهدید علیه منطقه و کشورهای اسلامی، همه هم و غم خود را بر بازدارندگی دشمنان در تجاوز به منطقه و کشورهای همسایه و مردم مسلمان مظلوم گذاشته است. مسلماً توان دفاعی امروز ایران به آنها اجازه نداده مستقیماً در مرزها و در شهرهای ایران با ملت مسلمان ایران روبهرو شوند. اگر امروز از توان نظامی مطلوبی برخوردار نبودیم، باید با تروریستهای مورد حمایت عربستان و آمریکا در کرمانشاه و همدان میجنگیدیم واین مسأله برگرفته ازاستراتژی دفاعی ایران است که براساس آخرین تجربیات جنگی و نظامی بدست آمده است.
واضح است که دلیل ایران هراسی و واهمه کشورهای عربی از توان نظامی ایران، بسترسازی آمریکا و اسراییل در جهت فروش تسلیحات وغارت اموال و ثروت این کشورهاست تا دلارهای نفتی که باید خرج مسلمانان شود بسوی کارخانجات اسلحهسازی آمریکا سرازیر شود. عملکرد و کارنامه 37 ساله ایران اسلامی نشان میدهد ایران اهل تجاوز و غارتگری نیست و افزایش توان نظامی ایران تنها برای دفاع از میهن و انقلاب در برابر دشمنانی است که کمر به نابودی ایران بستهاند.
مقام معظم رهبری همواره در ماههای اخیر با تأکید برخطوط قرمز نظام، به مسؤولان نسبت به بازدید بازرسان از مراکز نظامی ایران هشدار دادهاند. مسلماً ایران اسلامی هرگز به بازرسان آژانس انرژی اتمی اجازه بازدید از مراکز نظامی که اسناد محرمانه دفاعی در آن نگهداری میشود نداده و آن را ممنوع کرده است. تاکید و مراقبت براین مسأله هم جزء وظایف شورایعالی امنیت ملی است که باید با اهتمام بیشتری نسبت به این مسأله هوشیار باشد. مطمئناً دشمن بعد از برجام دست ازعهدشکنی برنداشته و بدنبال جاسوسی است. علیرغم اینکه شهرکهای زیرزمینی موشکی ایران در رسانههای خارجی نمایش داده شد باید مراقب باشیم که توان نظامی ما مخفی بماند، چرا که یکی از راهکارهای حفظ اقتدار یک ملت آن است که دشمن نتواند توان نظامی کشور هدف را تخمین بزند از این رو مراقبت و اهتمام به حفظ اسرار نظامی بر همه مسؤولان واجب است.
10
در بخش سرمقاله روزنامه رسالت به قلم احمدرضا هدایتی میخوانید:
اگرچه انقلاب شکوهمند اسلامي ايران بهواسطه ماهيت ظلمستيزي و ضداستکباري خود، از همان بدو تولد با فشار و تهديد و تحريم مواجه و آماج توطئههاي مختلف دشمنان قرار داشته و خواهد داشت، اما بهنظر ميرسد طي اين مدت در برخي از مقاطع، کشور ما بيش از تحريمهاي خارجي، گرفتار نوعي خودتحريمي ناشي از ضعف اراده برخي از مسئولين و عدم اعتماد و باور آنها به منابع و نيروهاي درونزا و نيز سوءاستفاده اخلالگران اقتصادي و ساير افراد فرصتطلب و خائن به مصالح و منافع ملي بوده است.
اما بيشک در حال حاضر با عنايت به تجارب کسب شده در مورد رفتار منافقانه دشمن در طول حيات طيبه انقلاب اسلامي و نيز در جريان مذاکراه با گروه موسوم به 5+1 و دستيافتن به توافقنامه هستهاي با همه محاسن و معايب متعددي که به همراه داشته است، بايد باور کنيم که نبايد و نميتوانيم بيش از حد به وعدههاي بيگانگان اميدوار باشيم و لذا همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامي (دامت برکاته) همواره تاكيد دارند، بايد راه سرعت بخشيدن به روند رو به رشد کشور و نيز بهبود وضعيت معيشتي مردم در ابعاد مختلف آن را در توکل به خدا و اتکا به منابع و نيروهاي درونزا با کمترين وابستگي به غرب و شرق جستجو نماييم.
به همين دليل دستيابي به اين هدف و استمرار رشد و پيشرفت همهجانبه و جهشي کشور، علاوه بر ضرورت توجه بيش از پيش به توسعه امنيت پايدار و گسترش تعاملات بينالمللي، مستلزم توجه و تمرکز بيشتر بر اولويتهاي راهبردي از جمله موارد ذيل است:
1- تمرکز بر منابع و نيروهاي درونزا و فراهم نمودن شرايط و بسترهاي لازم در جهت ايجاد و تقويت خودباوري و اعتماد عمومي به دستاوردهاي دانشمندان، متخصصين و نخبگان ايراني و استفاده واقعي و عملي از ظرفيتهاي فکري، علمي و تجربي و نتايج کار آنها،در جهت تحقق کامل اقتصاد مقاومتي و تسريع در پيشرفت همهجانبه کشور در زمينههاي مختلف علمي، فرهنگي، صنعتي، کشاورزي، سياسي، نظامي و ديگر عرصهها.
2- تمرکز بر صادرات نفت از منابع و مخازن مشترک و ذخيرهسازي و صرفنظر کردن از صدور نفت ميادين و مخازن اختصاصي داخل کشور با توجه به کاهش حجم صادرات نفت ايران.
3- تمرکز بر حمايت اصولي و کامل از صنايع داخلي و ايجاد شرايط و زيرساختهاي لازم بهمنظور جلوگيري از خامفروشي مواد اوليه معدني و نيز محصولات کشاورزي و بهخصوص منابع نفتي و تبديل اين مواد به محصولات ثانويه و نهايي، براي صادرات و رفع نيازهاي داخلي کشور.
4- تمرکز بر جلوگيري از خام فروشي دستاوردهاي علمي و تحقيقاتي دانشمندان ايراني در قالب مقالات ISI و امثال آن و تسريع و تسهيل شرايط براي تحقيق و توسعه علمي و صنعتيسازي و توليد و عرضه نتايج کار آنها در قالب محصولات و خدمات بومي، همانگونه که در بسياري از ديگر کشورها رخ داده است.
5- تمرکز بر رونق کشاورزي به عنوان يک محصول استراتژيک و ضروريترين نياز اوليه جامعه، از طريق انجام اقداماتي مانند سرعت بخشيدن به روند مکانيزهسازي و گسترش روشهاي نوين کشاورزي و آبياري، گسترش صنايع تبديلي و بهويژه ايجاد و راهاندازي شبکه تلويزيوني تخصصي با محوريت کشاورزي در موضوعات مختلف آموزشي، اطلاعرساني و حتي تفريحي و سرگرمي.
6- تمرکز بر مديريت منابع آبهاي زير زميني و جلوگيري از خشکسالي و فرونشست زمين در نقاط مختلف کشور، از طريق اقداماتي مانند ايجاد سازمان توسعه و احياي قنوات با بهرهگيري از روشها، ابزار و تجهيزات مدرن و همچنين جايگزين نمودن روش سدسازي زيرزميني به جاي روش تقريباً منسوخ شده سدسازي روزميني با اولويت به احداث اينگونه از سدها، در مناطق در معرض خطر و نيز نقاط مرزي براي جلوگيري از هدر رفتن يا سرقت منابع آبي کشور در مناطق مذکور.
7- تمرکز بر کوتاه کردن دست واسطهها و افراد فرصتطلب در محيط کسب و کار و بهخصوص بخش تجارت داخلي و خارجي براي جلوگيري واقعي و عملي از ورود بيرويه محصولات و کالاهايي که مشابه داخلي دارند، بهخصوص کالاهاي تجملاتي و غيرضروري و متقابلاً ورود تجهيزات سرمايهاي و فنآورانه مورد نياز کشور و نيز تسهيل صدور محصولات صنعتي و غير صنعتي ايران به ساير کشورها.
8- تمرکز بر شناسايي و رفع کاستيها و تامين نيازهاي اساسي و بنيادين کشور در ابعاد مختلف فرهنگي، علمي، آموزشي، اقتصادي و اجتماعي به جاي پرداختن بيش از حد به موضوعات مختلف سياسي و غيرضروري که معمولاً به شکل مقطعي بروز پيدا ميکند.
9- تمرکز بر اجراي اصل پيشگيري در مقابله با ناهنجاريهاي اجتماعي و اداري از طريق توسعه و گسترش نظام کارآمد، روزآمد و فراگير کنترلي و نظارتي در سطوح مختلف دستگاههاي اجرايي و شناسايي و رفع اشکلات و خلا هاي قانوني و اداري زمينهساز بروز جرم و تخلف در جامعه.
10- تمرکز بر مقابله و حذف لايههاي پنهان و آشکار فساد نظاميافته و در حال نهادينهشدن در متن و بطن سيستم اداري و اجتماعي کشور و برخورد قاطع با متخلفين و مجرمين از طريق اقداماتي مانند سرمايهگذاري بيشتر و برنامهريزي دقيقتر در زمينه پيشگيري، آموزش و فرهنگسازي، شايستهسالاري، وضع قوانين تکميلي، طراحي ساختار روزآمد يا اصلاح و بهبود ساختار قديمي و بعضاً پيچيده نظام اداري، پاکسازي سيستم اداري از لوث وجود افراد و عناصر ناکارآمد، نامطلوب و فاسد و ساير اقدامات مشابه.
کلام آخر اينکه با توجه به برخورداري کشور از انبوه منابع و مواهب الهي که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي از آن به عنوان نيروهاي درونزا نام بردهاند، با هيچ بهانهاي نميتوانيم فقط به دستاوردهاي کسب شده اکتفا کنيم و تا ابد واردکننده محصولات صنعتي يا تکنولوژي از ديگران باشيم، بدون آنکه خود ما همانند ديگران و در يک رابطه منطقي و متقابل، با همان کميت و کيفيت وارد عرصه توليد و صدور علم و دانش جديد شده باشيم و در تجارت جهاني محصولات و خدمات روز، منطبق با فنآوريهاي نوين دنيا سهم داشته باشيم.
جاوید قرباناوغلی مدیرکل پیشین وزارت خارجه در بخش سرمقاله امروز روزنامه شرق نوشت:
با اعلام نتایج بررسی شکایات نامزدهای احراز صلاحيت نشده یا ردصلاحیتشده، پرونده انتخابات آتی مجلس مختومه شد. اعلام اولیه نتیجه بررسیهای هیأتهای نظارت شورای نگهبان تأثیراتی بر عرصه سیاسی کشور داشت. انتظار میرفت رایزنی رئیسجمهور و دیگر صاحبمنصبان با بزرگان نظام و اعضای شورای نگهبان، شرایط متفاوتتری برای رقابت انتخاباتی فراهم کند. اظهارات رئیسجمهور در همایش ملی «زنان، اعتدال و توسعه» و گریز ایشان به موضوع دکان، لباس فرزندان، سرماخوردگی...، و نهایتا توصیه مشفقانه ایشان به ابتیاع از این دکان در هفتم اسفند نیز پاسخی به انتظارات نداد.
در فاصله اعلام اولیه و بررسی شکایتها برخی رسانهها تلاش کردند به مخاطبان بقبولانند همه ردصلاحیتشدهها مشمول منطق و معیار «میزان حال فعلی افراد» شدهاند. بهعنوان یکی از اصحاب «اهل قلم» از زمان ثبتنام نمایندگی مجلس که به دلیل توفیق زیارت عتبات در سرکنسولگری کشورمان در نجف انجام شد، تا امروز که این سطور را مینگارم، در دو، سه هفته اخیر تا آنجا که ممکن بود، سکوت در فضای رسانهای را برگزیدم.
به درخواستهای برحق دوستان رسانه برای نگارش یادداشت و مقاله، با وجود میل خود، پاسخ منفی دادم تا شائبه استفاده از «رانت قلم» و سوءاستفاده از فرصت حضور در رسانههای مطرح کشور مطرح نشود. در برگه اعتراض به رد صلاحیت نیز با کوتاهترین عبارات ممکن تلاش کردم اتهامات بند یک و سه ماده ٢٨ را از خود بزدایم.
شاید اثر رد صلاحیتها بر شرایط پسابرجام، کمتر موردمداقه قرار گرفته باشد. هیچکس تردیدی ندارد توافق جامع مشترک با ١+٥ قفلهای روابط کشور با جهان را گشود. اتفاقا اگر یک بار و یک جا «کلید» روحانی جواب داده باشد، دستاورد شگرف مذاکرات هستهای موسوم به «برجام» است که بار سنگین تحریمهای ظالمانه و قطعنامههای ذیل فصل هفت شورای امنیت سازمان ملل را از گُرده مردم و کشور برداشت، پروژه صهیونیستی ایرانهراسی را با شکست روبهرو کرد و فضای تنفسی وسیعی را در عرصه جهان به روی کشور گشود و... .
تنوع آراء تکثر سیاسی و برخورداری از جناحهای سیاسی متنوع در مجلس از ویژگیهای مثبت نظامهای مردمسالار است. در شرایطی که کشورهای جهان به طور بیسابقهای از شرایط جدید کشور در دوره پسابرجام استقبال کردهاند و شاهد حضور و رقابت کشورهای جهان در ایران هستیم، باید از اقداماتی که درباره مجلس و انتخابات آن بهعنوان یکی از ارکان اصلی کشور شائبه ایجاد میکند، پرهیز کرد.
تردید نداشته باشیم کشورهای جهان و سرمایهگذاران خارجی با رصد تحولات داخل کشور تصمیم میگیرند و عمل میکنند. کشور ما پس از دوره پرهزینه هشت سال دولت گذشته، نیازمند برونرفت از آن دوران است. اتفاقی که انتخابات ٩٢ آن را رقم زد و دستاوردهای آن نیز بهسرعت به منصه ظهور رسید. مجلس نماد و خانه ملت و جای جلوس نمایندگان ملت است. در شرایطی که حتی در یک منزل و زیر یک سقف شاهد عقاید و سلایق گوناگون هستیم، باید پذیرفت همه جناحها و سلیقهها، ٨٠ میلیون جمعیت کشور را نمایندگیکنند.
بخش نگاه روز روزنامه اعتماد به یادداشتی از محمود فاضلي به شرح زیر اختصاص داشت:
سفر رسمي الكسيس سيپراس نخستوزير ٤٢ ساله يونان و هيات عاليرتبه سياسي و اقتصادي همراه به تهران و گفتوگو با عاليترين مقامات ايراني بيشك فصل جديدي در روابط دوجانبه دو كشور تاريخي خواهد گشود. اين روابط پس از به روي كار آمدن دولت اين كشور كه عمري يكساله دارد وارد مرحله جديدي شده است.
سفر آقاي كوجياس، وزير خارجه اين كشور به تهران در آذرماه كه در پاسخ به سفر همتاي ايراني خود در خردادماه صورت گرفت، مقدمه ورود دو كشور به دور جديد روابط بود. به اعتقاد وي سياست خارجي يونان و متقابلا ايران ميتواند چارچوبي را تعيين كند كه به روابط بيشتر كمك كند.
يونان يك كشور اروپايي است و سياست چندجانبه انرژي را پيگيري ميكند. نكته مهم در اين سياست، توسعه روابط با ايران در حوزه روابط گسترده فرهنگي، آموزش و توسعه اقتصادي است. از ديدگاه وزير خارجه اقتصاد دو كشور مكمل يكديگر است و به اين ترتيب همكاريها نيز راحتتر است. توسعه روابط اقتصادي دو كشور به امنيت منطقه نيز كمك ميكند و اين مهم است كه سرمايهگذاران و تجار بتوانند به اين همكاري ثبات ببخشند.
يونان در ميان كشورهاي اتحاديه اروپا هميشه مواضع مثبتتري در مقايسه با شركاي اروپايي خود در قبال ايران داشته است و حتي پس از توافق ايران با ١+٥ رسما اعلام داشته است كه «به تمام دستاندركاران مذاكرات درباره پرونده هستهاي ايران كه با تمام توان براي رسيدن به توافق نهايي تلاش كردند و منجر به لغو تحريمهاي غرب عليه ايران شد، تبريك ميگوييم. رسيدن به توافق و اجراي برجام گام مهمي در ايجاد صلح و امنيت است.
رسيدن به اين توافق مهم و لغو تحريمهاي جمهوري اسلامي ايران به نفع همه بوده و زمينه را براي توسعه اقتصادي و تجاري بيش از پيش فراهم ميكند.» نخست وزير يونان نيز در طول سال گذشته از توسعه همكاريهاي اقتصادي با ايران حمايت كرده و آمادگي كشورش را بر افزايش مبادلات تجاري اعلام و تاكيد كرد به دليل كاهش آن در سالهاي گذشته بايد با سرعت بيشتري آن را جبران كرد. از ديدگاه وي مشاركت ايران به ويژه در همكاريهاي اقتصادي و انرژي براي يونان حايز اهميت است.
از ديدگاه وي حل و فصل موضوع هستهاي ايران براي همه كشورها مفيد و موجب توسعه و ثبات بيشتر منطقهاي ميشود. وي تحريمها عليه ايران را غيرمنصفانه دانسته و تهديدات و اقدامات تروريستي داعش را تهديد و دغدغه مشترك دو كشور خوانده بود. يونان پيش از لغو تحريمها چند همايش اقتصادي با حضور صدها نفر از تجار خود براي شناخت بيشتر تجار با ظرفيتهاي اقتصادي ايران برگزار كرد. از ديدگاه اين كشور روابط تجاري يونان و ايران و زمينههاي سرمايهگذاري موجود در ايران موجب شده است كه توجه خاصي نسبت به روابط دو كشور وجود داشته باشد.
از ديدگاه آتن، يونان داراي جايگاه استراتژيك ويژه در منطقه است كه كمربند بالكان، درياي سياه و كشورهاي شمال اژه را در برميگيرد و همچنين يونان عضو اتحاديه اروپاست و اين يكي از عناصري است كه هر سرمايهداري ميتواند از آن بهرهبرداري كند. از ديدگاه آتن در روابط تجاري دو كشور كالاهاي يونان نقش ويژهاي دارند و محصولات تكنولوژيكي و كالاهاي بستهبندي شده يونان در سطح جهاني از كيفيت بالايي برخوردار هستند.
همچنين در زمينه حملونقل، تجارت و كشتيراني و انرژي نيز ايران ميتواند در اين روابط مفيد باشد. در بخش گردشگري يونان، مقصد توريستي بسيار خوبي است و آتن اعتقاد دارد در نقشه راه جديد همكاريها، جهانگردي نقش مهمي ايفا خواهد كرد. انتظار ميرود در سفر نخستوزير پرونده بدهي شركت نفتي يونان به تهران بسته شود و اين امر در ديدار اخير مقامات نفتي دو كشور در آتن نيز مورد تاييد قرار گرفته است. يونان تا پيش از آغاز تحريمهاي غرب در سال ٢٠١١، حدود ٢٠ درصد از نفت خام مورد نياز خود را از ايران تامين ميكرد و هلنيك پتروليوم بزرگترين شركت پالايشگر نفت يونان يكي از خريداران اصلي نفت خام ايران بود. شركت يادشده حدود ٨٠٠ ميليون دلار بابت خريد نفت از ايران پيش از اعمال تحريمها به ايران بدهكار است.
هر دوطرف در زمينه تسويه بدهيها به توافق رسيده و درباره امكان انعقاد توافقي قابلقبول خوشبين هستند. هر دوطرف معتقدند تسويه بدهيها ميتواند راه را براي تقويت همكاريها هموار كند. پيشبيني ميشود يونان از نخستين مشتريان اروپايي نفت ايران پس از پايان تحريمها باشد. شركت فوق در بيانيه خود اعلام داشته است براساس اين قرارداد، اين شركت فورا خريد نفت از ايران را شروع و بدهي برجاي مانده خود به ايران را تسويه خواهد كرد. اما جوانترين نخستوزير اتحاديه اروپا اين روزها با دغدغههاي متعدد داخلي روبهرو است.
اولين دولت چپگراي اين كشور اگرچه در مخالفت با برنامه سختگيرانه رياضت اقتصادي قدرت را در اين كشور به دست گرفت اما در ادامه مجبور شد پارهاي از شعارهاي انتخاباتي خود را ناديده گرفته و حتي شاهد جدايي بخشي از رفقاي انقلابي باشد. دولت براي عدم خروج از حوزه يورو و اتحاديه اروپا مجبور است به تعهدات خود به گروه طلبكاران بينالمللي موسوم به تروييكا (صندوق بينالمللي پول، بانك مركزي اروپا و اتحاديه اروپا) پاينبد باشد و همين امر با مخالفتها و اعتصابات قشرهاي مختلف اجتماعي در هفتههاي اخير روبهرو شود. سيپراس و حزبش اميدوارند به زودي ضمن تصويب لايحه نظام بازنشستگي در پارلمان، گام ديگري به سمت بهبود وضعيت اقتصادي بردارند اما اين لايحه كه با مخالفت تمامي احزاب پارلماني روبهرو است، براي تصويب راه بسيار دشواري پيش رو دارد.
فریدون مجلسی در بخش سرمقاله روزنامه آرمان امروز نوشت:
روابط ایران و آلمان همواره در طول تاریخ روابط محکم و مستحکمی بوده است. به عبارت دیگر آلمانها همواره سهم بالایی از بازرگانی با ایران را به خود اختصاص داده بودند که در دوران تحریم این موقعیت را به طور کامل از دست دادند. آلمانها از قدیمالایام در ایران از یک حیثیت قوی صنعتی برخوردارند و احساس میکنند با رفع تحریمها میتوانند برمبنای حُسن شهرت قبلی مجددا زمینه فعالیت مناسبی در صنایع ایران به دست آورند؛ خصوصا در صنایع سنگین و ابزارهای دقیق زیرا صنعتگران ایرانی به تجربه مشاهده کردهاند که در دنیای صنعتی امروز کمتر کشوری دقت صنایع آلمان را دارد و میتواند با این کشور رقابت کند؛ از اتومبیل بنز تا عینک زایس آلمان در جهان صنعت مشهورند.
در دوران گذشته نیروگاه اتمی ما توسط شرکت زیمنس آلمان طراحی شده بود که البته بنا به دلیلی روسها آن را به اتمام رساندند لذا میتوان امیدوار بود در زمینه صنعتی آلمانها بازهم با ایران به تفاهم برسند. آلمانها در ایران سوء سابقه امپریالیستی مانند روس و انگلستان ندارند.
البته دوستی با آلمان در جنگ دوم جهانی به ضرر ایران تمام شد و کشورمان از سوی متفقین به بهانه همکاری ایران با آلمانها اشغال شد ولی به هر حال آلمانها با ایران به خوبی همکاری میکردند و مسئول ساخت پروژههایی مانند راهآهن و ذوبآهن درایران بودند. صنایعی که کشورهای دیگر تا سالیان طولانی از انتقال آن به ایران خودداری میکردند.
با این حساب این کشور اروپایی خاطره صنعتی و تجاری خوبی از خود در ایران به جا گذاشته و درکنار سایر کشورها که مشتاق به برقراری رابطه اقتصادی با ایران هستند در حال حاضر بزرگترین مشتری فرش ایران، آلمانیها هستند و داد و ستد این دو کشور یکجانبه نیست و متقابل است البته ایران کمتر محصولی برای صدور به این کشور داشته است ولی اخیرا ما توانستهایم محصولات پاییندستی صنایع پتروشیمی را وارد عرصه صادرات به آلمان کنیم. بهرهمندی از تجربیات صنعتی و فنی آلمان برای ایران یک دستاورد ارزشمند محسوب میشود.
سرمایهگذاری در ایران چه از جانب آلمانها باشد و چه از جانب کشورهای دیگر مثل چینیها امر نیکویی است ولی سوال این است در سالهایی که چین به صورت انحصاری از بازار ایران بهرهمند بود و در سایر نقاط جهان کارهای مشترکی انجام داده بود چرا در ایران سرمایهگذاری نکرد؟ چین در پاکستان یک بندرگاه عظیم ساخته است تا دروازهای برای این کشور در آسیای مرکزی باشد ولی در ایران نمونه این کار انجام نشده است. چینیها در سطوح مختلف صنعتی متخصص هستند و میتوان از آنها استفاده کرد. آنها در زمینه نفت به ما نیاز دارند ولی درگذشته با ایران همکاری سرمایهگذاری گسترده نداشتند و حتی یکی دو قرارداد با ایران را به مرحله ابطال رساندند. این کشور متخصص بسیاری از صنایع است ولی در سرمایهگذاری مشترک با ایران تعلل میکند و لازم است در این موضوع دقت کافی صورت گیرد.
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی میخوانید:
نوزدهم بهمن ماه هر سال یادآور سالگرد مراسم پرشکوه بیعت جمع کثیری از همافران و افسران نیروی هوائی با امام خمینی است که در سال 1357 باعث تقویت دوستان و انزوای دشمنان انقلاب شد.
اگرچه پیش از آن تاریخ هم آشکار بود که بدنه اصلی ارتش و نیروهای مسلح، گرایش به انقلاب دارد و از اینکه رژیم ستم شاهی آنها را رودرروی مردم قرار داده، بشدت نگرانند و در جستجوی فرصتی هستند که به آغوش مردم باز گردند. تماسهای محرمانه و پنهانی با فعالان و چهرههای برجسته انقلاب هم وجود چنین بینش و فضائی را تایید میکرد که به یاری خدا باعث اتخاذ تدابیری شد که انتقال قدرت با خسارات کمتری میسر شود.
علیرغم تمایل جدی و جنون آمیز برخی از فرماندهان وابسته رژیم ستم شاهی برای تشدید جنایت و کشتار، آن عقبه سخت و سرنوشت ساز را پشت سر گذاشتیم و سه روز بعد از آن بیعت تاریخساز، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
برخی عناصر سادهاندیش و گروهکها خواستار «انحلال ارتش» شدند و حتی قبل از پیروزی انقلاب نیز درصدد برخورد نظامی و مسلحانه علیه رژیم شاهی بودند ولی «هنر امام» این بود که به وضوح از نیروهای ارتش به عنوان «فرزندان ملت» یاد کرد و به پیروان خود آموخت که بگویند «ارتش برادر ماست». پس از پیروزی انقلاب هم امام با تدابیر خاص خود فضائی را به وجود آورد که ضمن حفظ بدنه مردمی و ساختار ارتش، زمینههای تغییر فرهنگ شاهنشاهی به فرهنگ انقلابی و اسلامی را فراهم سازد و اقتدار ارتش که اقتدار نظام نوپای اسلامی نیز هست، همچنان حفظ و بلکه تقویت شود. با این تدابیر هوشمندانه از یکطرف عناصر فاسد، وابسته و ناسازگار با فرهنگ انقلابی و اسلامی کنار گذاشته شدند و از طرف دیگر ارتش به عنوان پشتوانه قدرتمند ملت و نظام در برابر توطئههای رنگارنگ دشمنان داخلی و خارجی، همچنان اثرگذار بوده و هست.
به برکت همین تدابیر امام خمینی و با تقویت بسیج مردمی نیروهای انقلابی بود که توطئههای فراوان دشمن در کردستان، خوزستان، بلوچستان، ترکمن صحرا و سایر نقاط کشور سرکوب شد و نیروهای انقلاب در صفوف ارتش، سپاه، بسیج و سایر نیروهای مسلح توانستند با استقامت مثال زدنی خود، تداوم انقلاب را تضمین کنند. همین «هویت مردمی» و ماهیت انقلابی در طول زمان تقویت و نهادینه شد و امروزه به درجهای از بلوغ و بالندگی رسیده که دوستان انقلاب از این رهگذر منتفع شده و میشوند و دشمنان انقلاب نیز با خشم و نگرانی از اقتدار روزافزون نیروهای مسلح ایران یاد میکنند و هرگز مراتب اعتراض خود نسبت به تقویت بنیه دفاعی کشور در حوزه «بازدارندگی» را پنهان نکردهاند. این واقعیت را نباید کتمان کرد که قدرت دفاعی کشورمان سهم قابل توجهی در تامین دستاورد بزرگ «برجام» داشته و همدوش با مقاومت ملت، کارساز بوده است.
افتخار بزرگ نظام جمهوری اسلامی اینست که برای ارتقاء همین اقتدار و بالندگی با هدف تامین بازدارندگی حداکثری در تلاش است اما در عین حال نه تنها تهدیدی برای همسایگان خود محسوب نمیشود بلکه عامل مهمی برای تقویت امید و اعتماد به نفس در دوستان است.
توان و تجربه گرانسنگ جمهوری اسلامی ایران همواره پشتوانه ارزشمندی برای تضمین ثبات و امنیت منطقه بوده و خواهد بود و در عین حال در لحظات سخت و سرنوشت ساز، به یاری همسایگان و سایر ملتها در قلمرو مبارزه علیه تروریسم و ناامنی شتافته و تجربههای ارزشمند خود را در اختیار آنان قرار داده است. برگزاری طیف وسیعی از رزمایشها توسط نیروهای مسلح در مقاطع مختلف تاریخی از یکطرف توانمندیها، استعدادها و قابلیتهای نظام را برای حفظ و ارتقاء امنیت ملی و منطقهای به کار گرفته و از سوی دیگر فرصتهای بیبدیلی برای ایجاد زمینههای همکاری و هماهنگی و همپوشانی قوای مسلح در زمینههای مختلف را به وجود آورده است.
فلسفه وجودی نیروهای مسلح، به ویژه حفظ اوج اقتدار آن همواره ایجاب میکند که مسئولان نظام و فرماندهان نیروهای مسلح مرتباً برای تقویت روزافزون بنیه دفاعی کشور تلاش کنند و در عین حال عملاً به همسایگان پیام روشنی از این اقتدار و هوشمندی منعکس گردد که ما امنیت خود را در امنیت و ثبات منطقه جستجو میکنیم و برای بالا بردن «ضریب امنیت منطقهای» به تقویت بیحد و مرز دفاعی خود میپردازیم. این، روشنترین پیامی است که فصل مشترک اهداف و برنامههای توانمندسازی، روزآمد کردن و بهینه سازی سیستمهای دفاعی کشور را تشکیل میدهد و همواره در طول دوران 37 ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، «استراتژی دفاعی و امنیتی» نظام و کشور محسوب شده است.
تجربه تاریخ به ویژه در دوران معاصر به ما گوشزد میکند که رمز بقاء ملتها و کشورها در اقتدار و قدرت دفاعی و بازدارندگی آنها نهفته است. اینکه دشمنان نسبت به قدرت دفاعی ایران حساسیت نشان میدهند، اهمیت و ضرورت ارتقاء قدرت دفاعی کشور را خاطرنشان میکند. درست از همین نقطه است که میتوان به هوشمندی امام خمینی پی برد که در کوران انقلاب و در اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب بر حفظ نیروهای مسلح و تقویت آنها تاکید کردند. این اقدام به موقع و هوشمندانه امام به مثابه پایهگذاری یک فرهنگ است که باید به عنوان میراث امام تحت عنوان «فرهنگ دفاعی» نهادینه و تقویت شود.
مهدی محمدی در بخش یادداشت امروز روزنامه وطن امروز نوشت:
از کنار سخنان «وندی شرمن» مذاکرهکننده سابق آمریکایی که گفته است این روحانی بود که ایران را پای میز مذاکره آورد نه تحریمها، ساده نباید گذشت. شرمن اکنون یک مقام دولتی نیست بنابراین طبیعی است بیملاحظهتر و صادقانهتر سخن گفته باشد. بیش از 2 سال است که ادبیات استاندارد دولت آمریکا میگوید این تحریمها بود که ایران را پای میز مذاکره کشاند.
در این مدت، هر بار از «کری» یا «اوباما» سوال شده اصلیترین عامل ایجادکننده برجام را چه میدانند، مشخصا روی تحریمها انگشت گذاشتهاند. در واقع و به تعبیر فنیتر، دولت اوباما همواره فشار اقتصادی ناشی از تحریمها را مهمترین عامل تغییر محاسبات راهبردی ایران درباره برنامه هستهای اعلام کرده است.
اکنون شرمن مساله را معکوس روایت میکند. شرمن میگوید درباره نقش تحریمها در آغاز مذاکره و امتیازدهی ایران اغراق شده است و اگر نبود ریاستجمهوری حسن روحانی تحریمها به تنهایی نمیتوانست ایران را وادار به پذیرش توافق هستهای کند؛ توافقی که حتی «محمود سریعالقلم» هم معتقد است تنها 15 درصد به نفع ایران و 85 درصد به نفع طرف مقابل بوده است.
حقیقت این است که مذاکرهکننده سابق آمریکایی دست روی نکته حساسی گذاشته است. برای کسانی که ادبیات استراتژیک آمریکا درباره ایران را تعقیب کردهاند یک کلیدواژه آشنا وجود دارد با عنوان «شبکه همکار غرب در ایران». آمریکاییها مدتهاست عقیده دارند و این عقیده خود را پنهان هم نکردهاند که هیچ نوعی از فشار خارجی بدون وجود یک شبکه همکار در ایران که فشار را به سازش ترجمه کند و از چرخ زندگی به چرخ سانتریفیوژ پل بزند، کارآمد نیست. کارکرد اصلی شبکه همکار غرب در داخل ایران این است - و همواره همین بوده است - که فشار خارجی را به زبان سیاست و رسانه ترجمه کرده و تلاش میکند فضایی بهوجود بیاورد که گویی بدون تن دادن به سازش و پذیرفتن درخواستهای طرف مقابل هیچ راهی برای خلاصی از فشارها وجود ندارد.
از این منظر وجود جریان غربگرا در داخل کشور که دائما تلاش میکند منافع ملی را منطبق با خواستههای غرب و هزینه مقاومت مقابل درخواستهای آن را بسیار بزرگتر از آنچه در واقع هست جلوه دهد، مکمل پروژه تحریم است. به سابقه تاریخی در 1389 - زمانی که آمریکاییها اعمال رژیم تحریمهای فلجکننده علیه ایران را آغاز کردند - هم اگر نگاه کنیم، همین جریان منشأ اصلی اعمال تحریمها علیه ایران بوده است. در واقع اراده آمریکا برای تقویت جریان غربگرا پس از مشاهده افول آن در انتهای سال 88 بود که این کشور را متقاعد به آغاز دوران مجازات اقتصادی ملت ایران از طریق تحریمهای فلجکننده کرد. کسانی که خود سرچشمه تحریمها بودند، پروژه تحریم را به نتیجه رساندند و خروجی مطلوب آمریکا را که همان تغییر محاسبات ایران در حوزه هستهای بود از دل آن بیرون کشیدند.
در واقع سخنان شرمن نشان میدهد حتی آمریکا هم باور داشته است که ایران بسیار بیش از آنچه مشاهده شد توان مقاومت مقابل تحریمها را داشته و بسیار کمتر از آنچه واگذار کرده، لازم بوده است امتیاز بدهد. کوچکنمایی توان کشور برای مقاومت مقابل فشارها و متقابلا بزرگنمایی توان طرف مقابل برای تشدید فشارها، ستونهای اصلی خیمه فکریای است که جریان غربگرا در داخل از آن تغذیه میکند. دقیقا به همین دلیل هم هست که این جریان به همه چیز به عنوان ابزاری برای مذاکره و بده بستان نگاه میکند و در این بده بستان نیز به هیچ خط قرمز حقیقتا معناداری پایبند نیست. در واقع اگر بخواهیم از تعبیر دقیقتری استفاده کنیم، باید گفت ماهیت واقعی جریان غربگرا در ایران همان چیزی است که «سعید حجاریان» زمانی آن را وندالیسم یا «شکستطلبی» خوانده بود. شکستطلبی فرجام غربگرایی در ایران است؛ به این معنا که آخرین نسخهای که غربگرایان برای هر منازعهای تجویز میکنند این است که بهتر است شکست خورده بودن مقابل غرب را پیشاپیش بپذیریم و رنج و زحمت مقاومت را اساسا به جان نخریم.
عبارت دقیقتر این است که بگوییم این جریان در واقع عقیده دارد باید از ترس مرگ خودکشی کرد و توصیه میکند قبل از آنکه دیگران ما را شکست دهند بهتر آن است که ما خودمان، خودمان را شکست دهیم و آنچه را طرف مقابل میخواهد به آن واگذار کنیم. سخنان تاریخی وندی شرمن همچنین تاکیدی است بر نقش کلیدی عامل سیاست داخلی در نظام سیاستگذاری و طراحی راهبردی غرب درباره ایران. یکی از معانی مهمی که جمله وی در بر دارد این است که اگر غرب بتواند یک جریان همراه با خود را در ایران بر سر کار بیاورد و پس از بر سر کار آمدن، آنها را تثبیت و تقویت کند، بیش از هر زمان دیگری میتواند به امتیازگیری از ایران مطمئن باشد، چرا که این جریان اساسا هویتی جز استانداردسازی ایران با معیارهای آمریکایی - ذیل پروژههایی چون تعامل با جهان- برای خود قائل نیست و آنچه را هم که به غرب واگذار میشود نه یک امتیاز بلکه «شر نالازمی» میداند که هر چه زودتر باید از دست آن خلاص شد.
این درس بزرگی برای همه ماست بویژه که مجددا در آستانه انتخاباتی قرار داریم که میتواند تراژدی شکستطلبی غربگرایان در ایران را به طور فزایندهای تقویت کند. ادبیات وندی شرمن نشان میدهد آمریکا از بن دندان باور دارد کارآمدترین و بهینهترین مسیر برای مهار ایران این است که کسانی در ایران بر سر کار باشند که آمریکایی فکر میکنند و وقتی چنین وضعیتی ایجاد شد، میتوان به دریافت امتیازهایی امیدوار بود که با فشار خالص از بیرون شاید هرگز به دست نیاید.
پیام این سخنان برای جامعه ایرانی بسیار نگرانکننده و رنجآور است. اگر بخواهیم صریح باشیم پیام این سخنان این است که وجود جریان غربگرا در ایران و قوت گرفتن آن بزرگترین خطر امنیت ملی برای کشور و بزرگترین تهدید برای منافع ملی ایران است. این جریان اصلیترین عامل تحریک دشمن به تشدید فشار علیه ایران و پایان پیدا نکردن مسیر دوگانه تحریم - مذاکره است. این جریان عامل طمع غرب به ایران است و این طمع میتواند روز به روز قویتر و خطرناکتر شود و به پروژههای پرریسکتری بینجامد.
این جریان، جریانی است که میتواند مجددا کل کشور را به درون گرداب تحریمها پرتاب کند- همچنان که یک بار دیگر در گذشته این کار را کرد- و به فلج شدن بخشی دیگر از برنامههای تولید امنیت در ایران منجر شود. این جریان اصلیترین عامل انگیزهبخشی به دشمن برای فشار بر مردم ایران است و آمریکاییها اساسا رفاه ملت ایران را گروگان رشد سیاسی آن میدانند. به همه این دلایل میتوان جرأت کرد و گفت خطر این جریان برای کشور و میزان خسارتی که میتواند وارد بیاورد، از خطر ارتش آمریکا و خسارت ناشی از حمله نظامی این کشور به ایران هم بیشتر است، چرا که آمریکاییها خود به صراحت گفتهاند امتیازهایی را که از این جریان گرفتند حتی با جنگ هم نمیتوانستند
به دست بیاورند.
شرمن نکته جدیدی نگفته است اما از میان آنچه میدانستیم نکته مهمی را تمییز داده و پیش چشم ما نهاده است.
امید ادیب در روزنامه خراسان نوشت:
همه قرائن از تغییر ماهوی روابط ایران و اروپا حکایت می کند. دیدارهای پرشمار دیپلماتیک مقامات ایرانی و اروپایی که حالا به سطح سران رسیده، از عباراتی مانند «فصل جدید روابط»، «تمایل شدید به تقویت روابط» و «تلاش برای گسترش هر چه بیشتر روابط» مملو شده و شاید در آینده ای نزدیک عباراتی مانند «روابط راهبردی و روابط بلندمدت» هم از سوی سیاستمداران قاره سبز به این دایره واژگان روابط دیپلماتیک با ایران اضافه شود، کاری که روسیه و چین زودتر آغاز کرده اند.
مجموع رفتار اروپا با جمهوری اسلامی نه تنها با 3 سال قبل که با دوازده سال پیش، یعنی اوج صمیمیت میان اروپا و ایران هم تفاوت جدی کرده است. در این میان شناخت خاستگاه و زمینه های شکل گیری این شرایط بسیار مهم است، اگر چه توافق هسته ای بر سرعت تحولات افزود اما این که بهبود تعامل اروپا با ایران را صرفاً معلول توافق هسته ای بدانیم، اشتباه است. برای درک علل شرایط جدید باید به عقب برگشت.
تأثیر جابجایی های داخلی نظام بر نگاه کشورهای اروپایی جهت گیری های دولت پیشین در سیاست خارجی فارغ از هرگونه ارزش گذاری مثبت یا منفی، در شکل گیری یک ذهنیت غلط از سوی اروپایی ها علیه ایران نقش داشت. ذهنیتی که هدف انزوای هر چه بیشتر ایران را که توسط رؤسای جمهوری آمریکا دنبال می شد، تقویت می کرد. اما با روی کار آمدن دولت جدید و تغییر ادبیات سیاسی، زمزمه های بهبود روابط اروپا با ایران مطرح شد. همزمان با مطرح شدن راهبردهای جدید از سوی ایران، در موضوع هسته ای این پیام به طرف اروپایی داده شد که ایران هم مانند سایر کشورها حاضر است برای رسیدن به منافعش مذاکره کند. البته مذاکراتی که با اصول کلی اش تعارضی نداشته باشد، در چارچوب برد - برد بوده و نهایتاً تا مرز نرمش قهرمانانه بیشتر نرود.
همزمان با این تحولات راهبرد قدیمی تر نظام اسلامی در مذاکره با همه کشورها به جز آمریکا به شکل صریح تری توسط مسئولان کشورمان شناسایی شد. از جمله رهبر انقلاب امسال پیش از تصویب نهایی برجام، دو مرتبه به صراحت از آمادگی ایران برای مذاکره با همه کشورهای دنیا به غیر از آمریکا خبر دادند. ایشان در تاریخ 18 شهریور ماه در دیدار اقشار مختلف مردم، تصریح کردند: «با همه دنیا ما مذاکره می کنیم،[اما ] با آمریکا نمی کنیم. . . ما اهل مذاکره ایم، اهل تفاهمیم؛ هم مذاکرات در سطح دولت ها، هم مذاکرات در سطح اقوام، هم مذاکرات در سطح ادیان؛ ما اهل مذاکره ایم و با همه مذاکره می کنیم جز با آمریکا».
یک وجه دیگر از زمینه های روی آوردن اروپا به مذاکرات با ایران، آن هم در گستره ای وسیع از تنوع موضوعات را باید در تاریخچه خصومت با جمهوری اسلامی جست و جو کرد. همراهی بیش از 3 دهه برخی کشورهای اروپایی با آمریکا در سیاست های خصمانه علیه ایران و نتیجه نگرفتن از این سیاست ها و در عوض عبور موفق ایران از بحران های منطقه ای و داخلی، آن ها را مجاب کرده است ایران را به عنوان یک کشور قدرتمند منطقه ای بپذیرند و در برخی اهداف و مواضعی که در مورد نظام اسلامی داشتند، تجدید نظر کنند.
از همین جا می توان به زمینه بعدی شکل گیری این گفت و گو ها پی برد. اروپا در حال حاضر با مشکل بزرگ تری دست و پنجه نرم می کند که مسئله بحران اقتصادی را هم تا حد زیادی به حاشیه برده است؛ مسئله ای به نام «احساس ناامنی». بادی که برخی سیاست مداران این کشورها مدت ها پیش در خاورمیانه کاشتند، اکنون تبدیل به توفانی شده که آنها را بیش از آمریکا تهدید می کند. مسئله مهاجرت و حوادث تروریستی در اروپا تنها دو اثر از آثار شرایط خاورمیانه است. برای حل به هم ریختگی منطقه ای در خاورمیانه باید دست به دامان کشورهایی شد که قادر به حل این مشکلات باشند. در این مسیر چه کشوری بهتر از ایران که هم توانایی خود را در مهار هیولای تروریسم در منطقه نشان داده و هم عزم خود را برای مبارزه با این معضل تاریخی به اثبات رسانده است. کشوری که برای رسیدن به این هدف حتی از خون جوانانش نیز دریغ نمی کند.
در کنار همه این عوامل نباید فراموش کرد که بازار جذاب ایران در دوران پسابرجام به شدت برای اقتصادهای بحران زده و در حال خروج از رکود اروپایی دلربایی می کند. بحران اقتصادی کشورهای اروپایی را مجاب کرده تا به فکر مناسبات اقتصادی با ایران در گستره ای وسیع باشند. نمونه آن هم حضور همزمان نخست وزیر یونان که امروز در تهران است و هیئت 310 نفره اقتصادی ایتالیا و همچنین سفرهای قبلی هیئت های اروپایی به تهران را می توان برشمرد.
به هر روی به جز سیپراس، معاون موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم به تهران می آید تا با معاون وزیر خارجه کشورمان گفت و گو های موسوم به «گفت و گوهای سطح بالا» را وارد فاز اجرایی کند. گفت و گو هایی که می تواند زمینه روابط بلندمدت تر ایران و اروپا را در سال های آینده مخصوصاً سال های آغازین برجام فراهم کند. ایران اما در این میان باید به دنبال منافع اقتصادی، منطقه ای و بین المللی خود باشد، امری که تشریح آن فرصتی دیگر می طلبد.
ایران و اروپا تاکنون 2 دوره مذاکرات «انتقادی» در 2 دولت سازندگی و «گفت و گوهای سازنده و فراگیر» را در دولت اصلاحات تجربه کرده اند که «گفت و گوهای انتقادی» پس از ماجرای مشکوک رستوران میکونوس و «گفت و گوهای سازنده و فراگیر» نیز با اوج گیری بحران سیاسی و ساختگی هسته ای متوقف شد. حال سوال این است آیا اروپا در دور جدید گفت و گو با ایران نشان خواهد داد که تحت تأثیر جوسازی های سیاسی و القائات کانون های تنش آفرینی در منطقه و به ویژه آمریکا در مناسبات خود با ایران قرار نخواهد گرفت و «گفت و گوهای سطح بالا» به زمینه ای برای روابط پایدار 2 طرف مبدل خواهد شد یا این که با تکرار پیروی از سیاست های طیف های تندرو در واشنگتن و برخی دولت های منطقه منافع خود را به پای آن ها قربانی خواهد کرد؟
سیدرضا صالحی امیری رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
سخنان روز گذشته رئیس جمهوری محترم در همایش «زنان، اعتدال و توسعه» دارای این پیام روشن بودکه مسیر توسعه، بدون توجه به حضور و نقش فعال زنان، به مقصد نمیرسد. توسعه امری همه جانبه است که برای نیل به آن باید زمینهها و بسترهای لازم فراهم شود تا با مشارکت و ایفای نقش همه شهروندان و در نظر گرفتن شاخصها و مؤلفههای توسعه یافتگی به این مهم نائل شد. همان طور که دکتر روحانی در سخنان دیروز خود بر آن تکیه کرد، در میان همه موانع و مشکلاتی که در این راه وجود دارد «یک مشکل بزرگ، افراطیگری و افراطیون هستند».
به نظر من مشکل افراط و تفکر افراطی، فراتر از یک مانع و مشکل داخلی، بلکه یک تهدید منطقهای و حتی جهانی است. موج خشونت و تروریسم و میل به رادیکالیسم میان برخی دولتهای منطقهای آتشی به پا کرده که دامن آن نه فقط تصویر خاورمیانه را غبارآلود کرده، که دود آن در قلب اروپا هم بالا رفته است. اندیشه افراط ریشه در آموزههای خطرناکی دارد که هیچ اعتقادی به کرامت انسانی ندارد و با نگاه حذفی و غیرعقلانی، عقیده مخالف خود را به وحشیانهترین شکل از میان برمیدارد. در چنین وضعیتی است که دولت تدبیر و امید با رویکرد «اعتدالی» و طرح گفتمان اعتدال به مصاف افراطیگری رفته است. اعتدال فراتر از یک شعار انتخاباتی یا روش حکمرانی، یک بینش عمیق و یک فضیلت فردی، اخلاقی و اجتماعی است.
اعتدال با تعامل و سازگاری به تقویت انسجام ملی، همگرایی و وحدت میانجامد و سد محکمی در مقابل خشونت است. توسعه بدون مشی اعتدالی و توازن و تناسب مؤلفههای توسعه و ایجاد فرصتهای برابر ممکن نخواهد شد و مسیر توسعه بدون حضور نقشآفرین زنان به عنوان نیمی از جامعه پیموده نمیشود. تفکر افراطی توانمندیها و خلاقیت زنان را نادیده میانگارد و چشم بر واقعیتهای جامعه و توانمندیهای زنان میبندد.
واقعیت این است که افراط، افراطیگری و افراطیون نه تنها تفکر غالب در جامعه ایرانی- اسلامی نیستند بلکه عدهای قلیل و اندک هستند. اما همین عده اندک سنگهای بزرگی پیش پای مسیر توسعه قرار میدهند تا بر دشواریهای رسیدن به توسعه بیفزایند، اما همان طور که زن مسلمان ایرانی از عصر مشروطه تا امروز در برهههای حساس دوشادوش مردان این سرزمین در میدان حاضر بوده، امروز هم با حضور هوشمندانه و تأثیرگذار خود به یاری دولت تدبیر و امید آمده است؛ چنانکه روز گذشته و در طول برگزاری دومین همایش ملی اعتدال شاهد حضور پرشور و نشاط زنان و ارائه مقالات ارزشمند علمی در تبیین گفتمان اعتدال و نقش زنان در فرآیند توسعه بودیم.
بیشک زنان ایران اسلامی به مکتب اسلام و اهلبیت و مبانی معرفتی و دینی اعتقاد و باور عمیق داشته و تاریخ ثابت کرده است که ایرانیان با اسلام و تشیع پیوند ناگسستنی داشته و دارند. اساساً اسلام و عشق به اهلبیت آنچنان در تار و پود این جامعه تنیده شده است که نماد آن را در محرم و عاشورا و رمضان و... مشاهده میکنیم.
نباید با اتهامات ناروا و انگزنی ناصواب، خاطر جامعه بزرگ زنان باشرافت و بافضیلت ایران را مکدر ساخت. بیشک جوانان انقلابی امروز در دامن مادران بافضیلت و دینمدار تربیت یافتهاند. آخرین سنجشهای میدانی حاکی از باور عمیق دینی در کل جامعه نسبت به ارزشهای بنیادی است. رویکرد اعتدالی دولت تدبیر و امید و اعتقاد به حضور و نقش آفرینی زنان مرزبندی روشن و شفافی، هم با فمینیسم و هم با تحجر دارد.
دکتر یدالله جوانی در بخش یادداشت امروز روزنامه جوان نوشت:
شهداي مدافع حرم مدافعين عزت، استقلال و امنيت كشورنددفاع مقدس ديگري در جريان است. هر روز تصاويري از شهداي اين دفاع مقدس با عنوان «شهيد مدافع حرم»، زينت بخش خيابانها و كوچههاي ايران اسلامي در شهرهاي مختلف ميشود. آنان كه ميدانند اين شهدا در چه مسيري و براي تحقق چه اهدافي گام برداشتند، شوق تداومبخشي راه اين عزيزان به حق پيوسته در وجودشان شعلهور است. اما آنان كه با عمق تحولات در منطقه و جنگهاي نيابتي نظام سلطه در كشورهايي چون سوريه و عراق آشنا نيستند، به طور قطع از خود ميپرسند كه اين افراد براي چه به سوريه و عراق رفتهاند؟
براي پاسخ به اين سؤال و سؤالات مشابه، به گزارههاي زير توجه شود:
1 ـ «رافضي»ها بدانند كه هدف ما تخريب نمادهاي شركآلود در نجف، كربلا و سامرا است. بدانيد كه پس از تخريب اين نمادها در عراق، به ايران خواهيم آمد و مشهد را با خاك يكسان خواهيم كرد (نمونهاي از صدها تهديد داعشيها و ديگر گروههاي تكفيري و تروريستي عليه شيعيان و ايران).
2 ـ عبدالرحمان السديس، امام جماعت مكه:
الف ـ مسلمانان گوش فرا دهيد جنگ ما با ايران و شيعه است.
ب ـ جنگ ما با ايران فرقهاي است، جنگي بين سنيها و شيعيان. جنگ ما با شيعيان جنگ بين ايمان و كفر است.
ج ـ اولويت ما اكنون جنگ با شيعيان است نه يهوديان.
د ـ به خدا سوگند، ما اين جنگ را تا زماني كه آنها روي زمين وجود داشته باشند ادامه ميدهيم.
جدي گرفتن اين تهديدات، موقعي اهميتش آشكار ميگردد كه جبهه پشت سر گروهكهاي تكفيري و تروريستي را كه در كشورهايي چون سوريه و عراق بحرانآفريني ميكنند و به راحتي دست به كشتار مسلمانان و غير مسلمانان ميزنند، بشناسيم. پشت سر اين گروههاي تكفيري و تروريستي، يك جبهه غربي، عبري، عربي و تركي قرار دارد. هر يك از اضلاع اين جبهه، با اهداف و انگيزههاي خاص و مربوط به خود، با همديگر همگرا و همافزا شدهاند. تمامي اسناد و شواهد، نشان ميدهد كه جمهوري اسلامي از اهداف كانوني براي اين جبهه بحرانآفرين در منطقه است.
امريكاييها مديريت اصلي اين جبهه را در دست دارند. دولتمردان ايالات متحده با هدف تسلط بر منطقه راهبردي غرب آسيا، جمهوري اسلامي و جريانهاي مقاومت اسلامي و بيداري اسلامي را، سه مانع مهم بر سر راه تحقق اين هدف ميدانند. نظام سلطه مانع اصلي را در اين ميان بر سر راه خود، جمهوري اسلامي دانسته، براي آسيب رساندن به جمهوري اسلامي با سرمايهگذاريهاي كلان چنين جبههاي را در منطقه عليه ايران شكل داده است.
بنابراين با اندك تأمل در اهداف دستاندركاران پشت صحنه حركات تروريستي در منطقه، به راحتي ميتوان دريافت كه آنان استقلال، عزت و امنيت ايرانيان را نشانه گرفتهاند. اين دشمنان به دليل اينكه در شرايط كنوني جرئت حمله نظامي مستقيم به ايران را ندارند، با به راه انداختن جنگ نيابتي در منطقه، به دنبال فرو ريختن متحدين منطقهاي ايران مانند دولت سوريه، دولت عراق و حزبالله لبنان، با هدف تضعيف موقعيت جمهوري اسلامي در منطقه هستند. امريكاييها بر اين تصور هستند كه از طريق همين گروههاي تروريستي، با دامنزدن به اختلافات شيعه و سني، ميتوان پس از زدن بازوهاي منطقهاي ايران، جمهوري اسلامي را از درون بيثبات ساخت و امنيت داخلي آن را با جنگ فرقهاي بر هم زد.
استكبار با اين نقشه شيطاني، به دنبال بيثباتسازي تمامي كشورهاي اسلامي همسو با ايران در منطقه و خصوصاً جمهوري اسلامي از يك طرف و ايجاد حاشيه امن براي دولت غاصب و كودككش رژيم صهيونيستي و ديگر دولتهاي مرتجع و وابسته عرب در منطقه از طرف ديگر است. با توجه به آنچه آمد، موضوع بهطور كامل روشن است كه چرا بايد نيروهايي از ايران به كمك سوريها و عراقيها بشتابند و با كمكهاي مستشاري به آنان براي مبارزه با گروههاي تكفيري و تروريستي، از جان مايه بگذارند.
فلسفه اين رفتن، دفاع از حريم اهل بيت و عتبات عاليات از يك طرف و دفاع از عزت، استقلال و امنيت ايرانيان از طرف ديگر است. اگر اين پرچمداران عزت مسلمين و مدافعان استقلال و امنيت كشور، امروز در سوريه و عراق به جنگ با اين فريبخوردگان و مزدوران در اختيار نظام سلطه نروند، فردا با همين گروههاي تكفيري، بايد در داخل مرزهاي جغرافيايي ايران مبارزه شود.
اين واقعيتي است كه نميتوان آن را ناديده انگاشت يا از آن فرار كرد. همان طور كه جنگ تحميلي در سال 1359، واقعيتي بود كه ملت ايران با خلق حماسههاي بزرگ و تقديم بيش از 200 هزار شهيد و 300 هزار جانباز و دهها هزار آزاده، توانست آن را به دفاع مقدس و يك دوران پرافتخار تبديل كند، امروز هم بايد در پرتو همان بصيرت و هوشمندي، ملت ايران اين جنگ نيابتي را به يك دفاع مقدس و دوران پرافتخار ديگري تبديل كند. شهداي اين دفاع مقدس، نه تنها در رديف همان شهداي دفاع مقدس هشت ساله هستند، بلكه امتيازات ديگري دارند.
اين حقيقت در كلام رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار خانوادههاي شهداي مدافع حرم اينچنين تبيين شده است: «حقيقتاً همه شهداي شما، هم خانوادهها، پدران، مادران و فرزندان آنان، حق بزرگي بر گردن همه ملت ايران دارند. اين شهدا امتيازاتي دارند، يكي اين است كه اينها از حريم اهل بيت در عراق و سوريه دفاع كردند و در اين راه به شهادت رسيدند. ... امتياز دوم اين شهداي شما اين است كه اينها رفتند با دشمني مبارزه كردند كه اگر اينها مبارزه نميكردند اين دشمن ميآمد داخل كشور .... اگر جلويش گرفته نميشد ما بايد اينجا در كرمانشاه و همدان و بقيه استانها با اينها ميجنگيديم و جلوي اينها را ميگرفتيم. در واقع اين شهداي عزيز ما جان خودشان را در راه دفاع از كشور، ملت، دين و انقلاب اسلامي فدا كردند. امتياز سوم هم اين است كه اينها در غربت به شهادت رسيدند. اين هم يك امتياز بزرگي است. اين هم پيش خداي متعال فراموش نميشود.»