در این یادداشت که به قلم "زلمای خلیل زاد" سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل منتشر شده، آمده است: «رابطه آمریکا با ایران یک تنگنای ژئوپلتیک كلاسيك را بوجود آورده است. ایران یکی از قدرت های مهم منطقه ای است. اما در حال حاضر ایالات متحده تنها می تواند در تعامل احتمالی با ایران به مسائل کلیدی تاثیرگذار بر منافع خودش بپردازد. ایالات متحده باید همانگونه که در مقابل شوری سابق در طی جنگ سرد عمل کرد، به دنبال سیاست هایی باشد که مانع از گسترش سلطه منطقه ای شده و توازن قدرت در منطقه را برقرار نماید و در عین حال بر حقوق بشر تاکید کرده و ایران را به صورت دیپلماتیک درگیر نماید.
برای آرام شدن آشوب ها در خاورمیانه، ضروری است که ایالات متحده نه تنها با شرکای قدیمی، بلکه با رقبای آمریکا نیز کار کند. ایران در گسترش درگیری های فرقه ای منطقه دست داشته اما تنها دلیل به وجود آمدن آن نیست. واشنگتن و تهران در مورد سوریه اختلاف نظر دارند اما آنها در افغانستان و عراق از دولت ها و رهبرانی واحد پشتیبانی می کنند.
ایالات متحده برای ایجاد تعاملی سازنده با شرکای خود در منطقه کار کند تا توازن قدرت مطلوبی در منطقه حاصل شود. به این منظور آمریکا باید استقرار نظامی و فروش تسلیحات خود را برای تضمین امنیت خلیج فارس ادامه دهد و از سوی دیگر بر اساس توافق هسته ای، از حرکت مخفی ایران به سوی بمب هسته ای جلوگیری نماید. در همین زمان، ایالات متحده باید شروع به برنامه ریزی برای سیاستی نماید که مانع از راه اندازی مجدد برنامه هسته ای ایران پس از برداشته شدن محدودیت های مشخص شده در توافق شود. و در نهایت ایالات متحده و شرکایش باید به صورت مشترک به مبارزه با ایران در عراق و سوریه بپردازند.
چنين تلاش هايي آمريكا را در موقعيت بهتري قرار خواهد داد تا بتواند ایران را در حل و فصل درگيري هاي منطقه اي و شكست داعش درگير نمايد. هر يك از ما گفتگوهايي را با ايران را در دوران دولت جرج بوش، رهبري كرده ايم و توانسته ايم به تفاهمات محدودي در برخي از حوزه ها دست يابيم و حتي در برخي موارد همكاري هاي فعالي داشته باشيم.
توافقنامه "بن" كه دولت موقت افغانستان پس از طالبان را بر سر كار آورد، اوج اين همكاري بود؛ توافقي كه دستيابي به آن بدون حمايت ايران اگر نه غير ممكن، كه بسيار سخت بود؛ البته اين موفقيت در بستر اعلان قدرت فعال آمريكا عليه طالبان صورت گرفت. ايالات متحده اكنون نيز مي تواند به همين ترتيب سياست هايي براي شكل دهي به شرايط سياسي و نظامي در عراق و سوريه تعريف نمايد.
تماس ها با ايران در طول دولت اوباما به شدت متمركز بر مسئله هسته اي بوده است. اما اين تماس ها به صورت نا منظم صورت گرفته و حلقه كوچكي از اشخاص را در بر داشته و تنها به مسائل بسيار ضروري پرداخته است. جان كري وزير امور خارجه آمريكا ممكن است بتواند به سرعت با محمد جواد ظريف همتاي ايراني خود تماس برقرار كند اما اين دو مرد بسيار پر مشغله، مي توانند اقدامات محدودي انجام دهند. در هر صورت، جان كري به احتمال زياد در چند ماه آينده از اين مقام كنار خواهد رفت و ظريف كه در آمريكا تحصيل كرده نيز در نهايت مقام خود را ترك خواهد كرد. هيچ ضمانتي وجود ندارد كه جانشينان آن ها، ارتباطي مشابه با يكديگر داشته باشند. سياست آمريكا نبايد وابسته به اين باشد كه جانشينان ظريف و كري چگونه اقدام خواهند كرد.
به همين علت پرزيدنت اوباما بايد پيش از ترك كردن كاخ سفيد گام هايي براي تقويت ارتباطات ميان دو كشور بردارد. بارز ترين اقدام، برقراري روابط عادي ديپلماتيك ميان آمريكا و ايران است. روشن نيست كه حكومت ايران آمادگي چنين اقدامي را داشته باشد و در عين حال اين اقدام در آمريكا نيز بسيار بحث برانگيز خواهد بود. اما پيش از آن دولت اوباما و دولت ايران مي توانند ديپلمات هاي ميان رتبه [و نه عالي رتبه] آمريكايي و ايراني را در دفاتر حفظ مناقع دو كشور [دفتر حفظ منافع جمهوري اسلامي در واشنگتن و همچنين سفارت سوئيس كه حفاظت از منافع آمريكا در ايران را بر عهده دارد] براي گسترش روابط به كار گيرند. قابل ذكر است كه آمريكا پيش از از سرگيري كامل روابط ديپلماتيك با كوبا در سال گذشته، حضور ديپلماتيك قابل توجهي در اين كشور داشته است.
يك اقدام حتي ساده تر از سوي آمريكا، اجازه به ديپلمات هاي ايراني كه در مقر سازمان ملل در نيويورك حاضر مي شوند براي سفر به واشنگتن در برخي فرصت ها است. چنين حركت هايي مي تواند اقدام متقابل ايران را به دنبال داشته و اين كشور اجازه سفر مقامات آمريكايي كه [در اداره امور ايران] در دبي حضور دارند به ايران را بدهد.
به علاوه، موضوع حقوق بشر در ايران بايد در هرگونه توسعه روابط با اين كشور مورد توجه دولت اوباما باشد. آمريكا بايد سفرهاي شخصي ميان دو كشور را براي دانشجويان، محققين و ديگر شهروندان، تسهيل نمايد. بهترين راه براي تحقق اين مسئله، از سرگيري پروازهاي مستقيم ميان دو كشور است. اين گام، منافع ويژه اي براي صدها هزار نفر آمريكايي هاي ايراني تبار و بستگان آن ها به همراه خواهد داشت.
هيچ كدام از اين گام ها به خودي خود اختلافات گسترده ميان آمريكا و ايران را حل و فصل نخواهد كرد. ارتباط بهتر هميشه سازگاري و تطابق را به دنبال نخواهد داشت؛ اما ارتباط بهتر هميشه موجب اطلاعات بهتر خواهد شد و اطلاعات بهتر هميشه امكان اتخاذ سياست هايي بهتر را فراهم خواهد كرد هر چند آن را تضمين ننمايد. بايد گفت تصوير دستيابي به خاورميانه اي با ثبات بدون تعامل و رسيدن به تفاهماتي با ايران، مشكل است.»