به گزارش مشرق، هفته نامه آمریکایی "نیشن" (nation) در گزارشی تحت عنوان "چرا ایران دشمن ماست؟" سابقه تاریخی روابط دو کشور را مرور کرد و نوشت: «هرچند که ایران صاحب یک حکومت دینی است، اما تهدیدی برای ایالات متحده آمریکا نیست و حتی مخالف سرسخت و جدی گروه هایی مانند داعش و القاعده نیز می باشد.»
این هفته نامه آمریکایی افزود: «این روزها هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ در نطق های انتخاباتی خود به ما میگویند که ایران حامی تروریسم است و به دنبال تسلط بر کل خاورمیانه است؛ هردو نیز مدعی آمادگی برای برخورد جدی با ایران هستند. بعضی از سناتورها هم معتقدند که ایران خودش را برای حمله اتمی به آمریکا و اسرائیل آماده میکند. بسیاری از شهروندان آمریکایی نیز به تبعیت از این سیاستمداران، نگاهی بسیار منفی به ایران دارند و خطر این کشور را کمتر از کره شمالی نمیدانند. در پرونده هسته ای نیز عده زیادی با توافق مخالفند؛ تا جایی که واشنگتن برای جلب رضایت آنان وادار به اختصاص کمکهای نظامی مضاعف به عربستان و اسرائیل شده است.»
نگارنده با نگاهی به تاریخچه روابط دو کشور ادامه میدهد: «درست است که بی اعتمادی ایران و آمریکا دوطرفه است، اما بی اعتمادی ایرانیها به آمریکا ریشه عمیقی در وقایع تاریخی دارد. هرچند اختلاف و دشمنی از سال 1979 همزمان با تشکیل حکومت اسلامی در تهران آغاز شده، ولی در آن مقطع نیز ما بودیم که از همان ابتدا ایران را مورد تحریم قرار دادیم. کار به جایی رسید که ایرانیان ما را مقصر اصلی اوضاع نامساعد اقتصادی خود دانسته و ایالات متحده آمریکا و متحد اصلیاش اسرائیل را "شیطان بزرگ" توصیف کردند.»
هفته نامه آمریکایی اضافه میکند: «این تیرگی روابط، سابقه درازی دارد. مهندسی کودتای سال 1953 (28 مرداد 1332) توسط آمریکا و بازگرداندن سلطنت پهلوی به ایران و همچنین همکاری شاه با موساد، آغاز ماجرا بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی شاه، این آمریکا بود که از صدام حسین در جنگ 8 ساله حمایت کرد. در طول جنگ موشکهای کروز آمریکایی بود که وارد حریم ایران میشد و در نهایت هواپیمای مسافربری ایران را با 290 سرنشین هدف قرار داد. آمریکا هرگز به این خاطر عذرخواهی نکرد و همچنان به نقض حریم دریایی ایران ادامه داد.»
نیشن سپس با اشاره به دیگر اقدامات خصمانه آمریکا نوشت: «از دیگر عوامل بی اعتمادی ایرانیان به آمریکا، مهندسی تحریمهای ضدایرانی در واشنگتن است. علت طراحی این نظام تحریمی، برنامه هسته ای تهران عنوان شد؛ ولی عصبانیت آمریکا از غنی سازی ایران چندان صادقانه به نظر نمیرسید، زیرا اسرائیل و پاکستان در همین منطقه سلاح اتمی دارند، بی آنکه حساسیت ما برانگیخته شود. اکنون نیز که توافق هسته ای امضا شده، بسیاری از ایرانیها در التزام آمریکا به تعهداتش و رفع تحریم های تجاری و بانکی، دچار شک و تردید هستند.»
نگارنده میافزاید: «البته ایران به افزایش قدرت نرم و افزایش نفوذ منطقهای خود اهتمام وافر دارد، اما آمریکا اگر بخواهد در این زمینه حساسیت نشان دهد، ابتدا باید به همسایگان ایران بپردازد. مثلا عربستان سعودی که دو سوم ایران جمعیت دارد، صاحب یک ناوگان هوایی بزرگ است. مسأله ارتباط این متحد منطقهای آمریکا با عملیات تروریستی 11 سپتامبر نیز هنوز لاینحل و مبهم باقی مانده است. آزادی اجتماعی در هیچ نقطه از جهان به اندازه عربستان و بحرین با محدودیت و سرکوب مواجه نیست؛ دو متحد تحت الحمایه ایالات متحده آمریکا!
آیا سیاستهای کاخ سفید تابع عربستان سعودی است که دولتهای پرزیدنت اوباما و قبل از او پرزیدنت بوش را از انگیزه مقابله با حاکمان کشورهای عربی تهی میکند؟ کشورهایی که پدیدآورنده تروریسم بودهاند.
حتی زمانی که داعش عربستان را تهدید کرد، این کشور همچنان به حمایت از جنگجویان افراطی در سوریه ادامه داد.
اصلا حمایتهای نظامی ایالات متحده آمریکا از کشورهای حوزه خلیج فارس در جنگ با شیعیان حوثی یمن چه دلیل منطقی و موجهی دارد؟!»
در بخش دیگری از گزارش فوق آمده است: «حمایت از فلسطین نیز مختص به ایران نیست و بسیاری از کشورهای اسلامی در این موضع با تهران مشترکند. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم ایران از دشمنان جدی داعش و القاعده است و عراق با حمایت این کشور بود که توانست سرزمینهای حساس خود را از داعش پس بگیرد.
ایران همان کشوری است که به هواپیماهای آمریکایی اجازه داد تا برای رسیدن به افغانستان، از آسمانش عبور کنند و حتی برای نجات خلبانان آمریکایی مساعدت کرد. اما رئیس جمهور وقت ما پرزیدنت جرج بوش، با صراحت ایران را "محور شرارت" خواند.»
در پایان گزارش هفته نامه آمریکایی "نیشن" میخوانیم: «احساس میشود که سوگیری سیاستهای دولت آمریکا در تحولات خاورمیانه، از مسیر اصلی خارج شده و تایع اراده نتانیاهو و سلطنت سعودی است. نتانیاهو با سوءاستفاده از پرونده ایران، توانسته حواس همه را از رفتار ظالمانه اسرائیل در کرانه باختری و غزه پرت کند.
اکنون برای حفظ اعتبار اوباما و همچنین امنیت آمریکا، لازم است که توافق هستهای پیش برود و ایران از انزوا خارج شود. این مستلزم تعهد واشنگتن به وعده های خود و ورود بانکهای بین المللی به تجارت با ایران است.
البته به این زودیها همه چیز درست نخواهد شد و گذشت زمان لازم است تا ایرانیان بتوانند به آمریکا اعتماد کنند. کمااینکه مردم عادی آمریکا هم باید به این درک برسند که ایران یک "تهدید" نیست. در این صورت میتوان به آنها توضیح داد که در خاورمیانه چه میگذرد؟!»
این هفته نامه آمریکایی افزود: «این روزها هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ در نطق های انتخاباتی خود به ما میگویند که ایران حامی تروریسم است و به دنبال تسلط بر کل خاورمیانه است؛ هردو نیز مدعی آمادگی برای برخورد جدی با ایران هستند. بعضی از سناتورها هم معتقدند که ایران خودش را برای حمله اتمی به آمریکا و اسرائیل آماده میکند. بسیاری از شهروندان آمریکایی نیز به تبعیت از این سیاستمداران، نگاهی بسیار منفی به ایران دارند و خطر این کشور را کمتر از کره شمالی نمیدانند. در پرونده هسته ای نیز عده زیادی با توافق مخالفند؛ تا جایی که واشنگتن برای جلب رضایت آنان وادار به اختصاص کمکهای نظامی مضاعف به عربستان و اسرائیل شده است.»
نگارنده با نگاهی به تاریخچه روابط دو کشور ادامه میدهد: «درست است که بی اعتمادی ایران و آمریکا دوطرفه است، اما بی اعتمادی ایرانیها به آمریکا ریشه عمیقی در وقایع تاریخی دارد. هرچند اختلاف و دشمنی از سال 1979 همزمان با تشکیل حکومت اسلامی در تهران آغاز شده، ولی در آن مقطع نیز ما بودیم که از همان ابتدا ایران را مورد تحریم قرار دادیم. کار به جایی رسید که ایرانیان ما را مقصر اصلی اوضاع نامساعد اقتصادی خود دانسته و ایالات متحده آمریکا و متحد اصلیاش اسرائیل را "شیطان بزرگ" توصیف کردند.»
هفته نامه آمریکایی اضافه میکند: «این تیرگی روابط، سابقه درازی دارد. مهندسی کودتای سال 1953 (28 مرداد 1332) توسط آمریکا و بازگرداندن سلطنت پهلوی به ایران و همچنین همکاری شاه با موساد، آغاز ماجرا بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی شاه، این آمریکا بود که از صدام حسین در جنگ 8 ساله حمایت کرد. در طول جنگ موشکهای کروز آمریکایی بود که وارد حریم ایران میشد و در نهایت هواپیمای مسافربری ایران را با 290 سرنشین هدف قرار داد. آمریکا هرگز به این خاطر عذرخواهی نکرد و همچنان به نقض حریم دریایی ایران ادامه داد.»
نیشن سپس با اشاره به دیگر اقدامات خصمانه آمریکا نوشت: «از دیگر عوامل بی اعتمادی ایرانیان به آمریکا، مهندسی تحریمهای ضدایرانی در واشنگتن است. علت طراحی این نظام تحریمی، برنامه هسته ای تهران عنوان شد؛ ولی عصبانیت آمریکا از غنی سازی ایران چندان صادقانه به نظر نمیرسید، زیرا اسرائیل و پاکستان در همین منطقه سلاح اتمی دارند، بی آنکه حساسیت ما برانگیخته شود. اکنون نیز که توافق هسته ای امضا شده، بسیاری از ایرانیها در التزام آمریکا به تعهداتش و رفع تحریم های تجاری و بانکی، دچار شک و تردید هستند.»
نگارنده میافزاید: «البته ایران به افزایش قدرت نرم و افزایش نفوذ منطقهای خود اهتمام وافر دارد، اما آمریکا اگر بخواهد در این زمینه حساسیت نشان دهد، ابتدا باید به همسایگان ایران بپردازد. مثلا عربستان سعودی که دو سوم ایران جمعیت دارد، صاحب یک ناوگان هوایی بزرگ است. مسأله ارتباط این متحد منطقهای آمریکا با عملیات تروریستی 11 سپتامبر نیز هنوز لاینحل و مبهم باقی مانده است. آزادی اجتماعی در هیچ نقطه از جهان به اندازه عربستان و بحرین با محدودیت و سرکوب مواجه نیست؛ دو متحد تحت الحمایه ایالات متحده آمریکا!
آیا سیاستهای کاخ سفید تابع عربستان سعودی است که دولتهای پرزیدنت اوباما و قبل از او پرزیدنت بوش را از انگیزه مقابله با حاکمان کشورهای عربی تهی میکند؟ کشورهایی که پدیدآورنده تروریسم بودهاند.
حتی زمانی که داعش عربستان را تهدید کرد، این کشور همچنان به حمایت از جنگجویان افراطی در سوریه ادامه داد.
اصلا حمایتهای نظامی ایالات متحده آمریکا از کشورهای حوزه خلیج فارس در جنگ با شیعیان حوثی یمن چه دلیل منطقی و موجهی دارد؟!»
در بخش دیگری از گزارش فوق آمده است: «حمایت از فلسطین نیز مختص به ایران نیست و بسیاری از کشورهای اسلامی در این موضع با تهران مشترکند. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم ایران از دشمنان جدی داعش و القاعده است و عراق با حمایت این کشور بود که توانست سرزمینهای حساس خود را از داعش پس بگیرد.
ایران همان کشوری است که به هواپیماهای آمریکایی اجازه داد تا برای رسیدن به افغانستان، از آسمانش عبور کنند و حتی برای نجات خلبانان آمریکایی مساعدت کرد. اما رئیس جمهور وقت ما پرزیدنت جرج بوش، با صراحت ایران را "محور شرارت" خواند.»
در پایان گزارش هفته نامه آمریکایی "نیشن" میخوانیم: «احساس میشود که سوگیری سیاستهای دولت آمریکا در تحولات خاورمیانه، از مسیر اصلی خارج شده و تایع اراده نتانیاهو و سلطنت سعودی است. نتانیاهو با سوءاستفاده از پرونده ایران، توانسته حواس همه را از رفتار ظالمانه اسرائیل در کرانه باختری و غزه پرت کند.
اکنون برای حفظ اعتبار اوباما و همچنین امنیت آمریکا، لازم است که توافق هستهای پیش برود و ایران از انزوا خارج شود. این مستلزم تعهد واشنگتن به وعده های خود و ورود بانکهای بین المللی به تجارت با ایران است.
البته به این زودیها همه چیز درست نخواهد شد و گذشت زمان لازم است تا ایرانیان بتوانند به آمریکا اعتماد کنند. کمااینکه مردم عادی آمریکا هم باید به این درک برسند که ایران یک "تهدید" نیست. در این صورت میتوان به آنها توضیح داد که در خاورمیانه چه میگذرد؟!»