کی جی رولینگ بارها به سر صحنه فیلمبرداری آمد و راهنمایی هایی را ارائه داد و تعداد دفعات آن بیشتر از مواردی بود که در زمان تهیه فیلم های «هری پاتر» مشاهده کردیم. خوشبختانه ذهن او بسیار فعال و قصه پرداز است

گروه فرهنگ و هنر مشرق- دیوید ییتس کارگردانی که شماری از فیلم های آخر در کارهای هشت گانه «هری پاتر» را ساخت و پیش از آن تعداد زیادی از فیلم ها و سریال های تلویزیونی در بریتانیا را هم در دست گرفته بود، با کارگردانی ورسیونی تازه از تارزان با نام «افسانه تارزان» دست به یک ماجراجویی تازه در عرصه فیلم و سینما زده و لااقل در مسیر کاری خویش یک تحول و نوگرایی را به اجرا در آورده است.



این اولین ورسیون بزرگ از تارزان طی دهه های اخیر و اگر دقیق تر بخواهید طی 32 سال اخیر و بعد از اکران «تارزان: گری استوک» در سال 1984 است و تصویر و نمای تازه ای از قهرمانی بدست می دهد که مرد تنها و قدرتمند جنگل ها در سلسله داستان های معروف نوشته شده توسط ادگار رایس باروز بوده است. اتفاقات باز در قرن نوزدهم روی می دهند اما این بار در نقطه و مرحله ای که تارزان (با بازی الکساندر اسکارزگارد) جنگل را ترک کرده و با رجوع به سوابق آبا و اجدادی اش و با نام جان کلیتون و به عبارتی دیگر ویسکونت گری استوک در گوشه ای از انگلیس همراه با همسرش جین (مارگوت رابی) رحل اقامت افکنده است. وقتی لئو پولد پادشاه بلژیک او را به کنگو دعوت می کند، وی در ابتدا تشخیص نمی دهد که این یک دام است که توسط لئون رام دست راست لئو پولد برای او انداخته شده که ایفای رل وی با کریستوف والتز معروف و اتریشی و دو اسکاری است.



 رام مدتی است که در غیاب تارزان در جنگل جولان می دهد و منابع حیاتی آنجا را به تاراج می برد و برخی اهالی آنجا را به اسارت و بردگی و بیگاری می گیرد. به گزارش بانی فیلم ، با این حال به محض ورود تارزان و جین به آفریقا با اسیر شدن جین به دست وابستگان رام، حقیقت بر تارزان مشخص می شود و وی برای نجات همسرش مجبور به وارد شدن به قالب های گذشته و وحشیانه و پربرخورد خود می شود و فردی که در این راه به وی کمک می کند، مردی به نام دکتر جورج واشینگتن ویلیامز (با بازی ساموئل ال جکسون) است که او نیز برای آمدنش به کنگو دلایلی ویژه خود دارد. در مصاحبه پیش رو دیوید ییتس نه تنها درباره این دلایل و سایر مختصات «افسانه تارزان» توضیحاتی را ارائه می دهد بلکه به دیگر فیلم جدید خود نیز که «هیولاهای فوق العاده و کجا آنها را پیدا کنیم» نام دارد و بازگشت او را به عهد سحر و جادوگری موجب و در ماه نوامبر (آبان) امسال اکران می شود، اشاره می کند و مشخصه هایی از آن فیلم را نیز به اطلاع هنردوستان می رساند.



*چه چیزهایی شما را به موضوع تارزان علاقمند کرد و آن هم در زمان و دوره ای که سناریوهای پیشنهادی به شما پر تعداد بودند.

– ابتدا این را توضیح بدهم که برخلاف آنچه تصور می شود دیوید بارون پیش از من این پروژه را در دست نگرفته بود و من وی را به جمع تهیه کنندگان این فیلم اضافه کردم. در واقع فردی چون جری وین تراب بود که سناریوی این فیلم را به نزد من آورد و تازه به مدت 10 سال قبل از آن نیز این فیلمنامه را در اختیار داشت و متاسفم که او دیگر در میان ما نیست. در مورد سناریوهای پرشماری هم که می گویید، باید متذکر شوم که بسیاری از آنها فاقد کیفیت لازم بودند و یک چیزی کم داشتند و یا بار اکشن شان زیاد بود و یا کمدی های قوی و پر مایه ای نبودند! به این سبب بود که پس از دریافت داستان تارزان به رغم قدیمی بودن این کاراکتر نوعی احساس تازگی را در آن استشمام و حس کردم و اینکه ابزار و قطعات زیادی را در آن به چشم می دیدم و هم رگه های زیادی از اکشن داشت و هم بارقه هایی از کمدی و پس زمینه های اپیک و جنگلی که در آن انواع حیوانات و اتفاقات متصور است.



*این بار در تارزان و در بدو ماجراها وی را نه در جنگل که جایگاه ابدی اوست بلکه در انگلیس و در محیطی شهری و جامعه ای مدرن و با لباس های رایج می بینیم و هر چه که صحبت آن در میان است، به گذشته مربوط می شود.

– این یک تغییر ذائقه جالب برای همگان است و ما او را در انگلیس و در جامعه ای شهری و مدرن و حتی به عنوان عضوی از پارلمان و مجلس نمایندگان انگلیس مشاهده می کنیم. با این حال بقیه ماجراها نوعی بازگویی همان قصه آشنا است و اینکه باز به کنگو سفر می کنیم ادامه دادن به همان رویدادهای گذشته است. اینکه داستان همیشگی را روی سر آن بچرخانیم و یک گردش به آن بدهیم، چیز بدی نیست و برعکس یک نوجویی و صرافت است. مثل این می ماند که یک ماجرای قدیمی را در یک چارچوب نو مجدداً تعریف و ترسیم کنیم و این مسئله برای من جذابیت زیاد و ویژه ای داشت.

*البته الکساندر اسکارزگارد به خاطر پیشینه بازی اش در فیلم هایی مثل «خون حقیقی» («ریشه خونی») با موضوعاتی چون تارزان و نظایر آن غریبه نیست اما بد نیست باز توضیح بدهید که دلایل انتخاب وی برای ایفای رل تارزان چه بوده است؟

– او همه شرایط ضروری و ملزومات را داشت و به عنوان مثال فیزیک و مشخصه های جسمانی و قد و قواره لازم را و چیزهایی را که برای ایفای رل تارزان الزامی است. من برخی فیلم های مستقل و کوچک تر و قدیمی وی را نیز دیده بودم و از آن قبیل بودند فیلم «Melancholia» که آن را لارس خون تریه دانمارکی ساخته و کرستن دانست هم در آن بازی کرده است. من سری فیلم های «جنایت نسل ها» را نیز با بازی الکساندر اسکارزگارد دیده بودم و از همان جا برایم محرز شد که وی قابلیت بازی در رل های ظریف و«پست نوار» و مبتنی بر سوژه های مرموز را هم دارد و اینها چیزهایی کاملاً ضد کلیشه تارزان و برخلاف عادات آن است. مردم او را مثل اعضای نامدار خانواده اش شامل استلان اسکارزگارد خوب می شناختند و در فیلم های متعدد دیده بودند اما وی هنوز تبدیل به یک ستاره نشده بود. همه اینها به من نوید داد که از درون تصاویر و جلوه ها و توانایی های وی یک تارزان ویژه بیرون می آید.



*مارگوت رابی چطور؟ وی چگونه برای ایفای رل جین و به واقع همسر تارزان انتخاب شد؟

– حقیقت اش را بخواهید این استودیوی تولید کننده فیلم بود که وی را توصیه کرد. یکی از سران استودیو گفت: رابی را دیده اید؟ او برای نقش مناسب است. نگاهی به او بیاندازید، در همان زمان فیلمی معروف و پرفروش از وی همچون «گرگ وال استریت» نیز عرضه شده بود و این نیز کمک کرد تا دیدار با وی را در دستور کار خود قرار بدهیم. او یک استرالیایی هنرمند با کمترین میزان تظاهر و بازیگری سر راست و افتاده است و بسیار سریع و راحت در جلد کاراکترهای محوله فرو می رود.








*ارتباط کاری تان با جی.کی.رولینگ که فیلم جدید «هیولاهای فوق العاده و کجا آنها را پیدا کنیم» کار اوست، چگونه بوده است؟


او بارها به سر صحنه فیلمبرداری آمد و راهنمایی هایی را ارائه داد و تعداد دفعات آن بیشتر از مواردی بود که در زمان تهیه فیلم های «هری پاتر» مشاهده کردیم. خوشبختانه ذهن او بسیار فعال و قصه پرداز است و ابداعات زیادی را از وی به چشم می بینیم. شاید بتوان استدلال کرد که این بار میزان مشارکت گروهی در کار تهیه فیلمی از روی قصه های او بیشتر از گذشته بوده است و این به سود ما تمام شد زیرا موضوعات بیشتر حس شدند و به تبع آن اقتباس سینمایی بهتری حاصل آمد. این فیلم نیز به گونه ای هری پاتری است و هر بار که با استیو کلووز یکی از تهیه کنندگان فیلم به سر صحنه می آمد، می فهمیدیم که چیزهای تازه ای را لمس و فردای آن روز به موضوع فیلم و اتفاقات قصه اضافه می کند و اینها باعث غنی تر شدن اثر سینمایی ما شد.