خبرنگارها صرفا منتظر برگه فکسی برای پوشش برنامه هستند و جریان سازی در حوزه دفاع مقدس نمی کنند از این رو کمیت عالی است اما کیفیت مطلوبی ندارد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - خبرنگاری در حوزه دفاع مقدس شیرین است اما به درد کسانی که می خواهند کام و دهانشان شیرین شود، به درد نمی خورد. شیرینی این حوزه، دمخور بودن با یاد شهدا و سیره فرماندهان و بزرگانی است که مانندشان روز به روز در اطراف ما کمتر می شود. پس در نتیجه می شود گفت خبرنگاری در این حوزه، امری معنوی است و با امور دنیایی و مادی هیچ نسبتی ندارد. شاید همین ویژگی است که ورود به این حوزه اندک و خروج از آن زیاد است. آزاده غلامی در این میان از اندک خبرنگاران با انگیزه ای است که سال ها در برابر سختی ها ایستاده و چراغ حماسه و جهاد را در خبرگزاری ایکنا روشن نگاه داشته است. به این بهانه با او گفتگو کردیم تا هم تقدیری از زحماتش باشد و هم از مدیرعامل خبرگزاری ایکنا بخواهیم که چراغ حوزه جهاد و حماسه را همچنان در این رسانه روشن نگه دارد...

دومین قسمت از گفتگوهای هفته دفاع را می توانید در اینجا بخوانید. گفتگو با علی اصغر بهمن نیا، مدیر انتشارات نارگل.

برای شروع، از ابتدای کار خودتان بگویید و این که به چه شکلی وارد حوزه خبر و رسانه شدید و چه فعالیت هایی داشتید؟

از سال 81 کارم را با باشگاه خبرنگاران جوان شروع کردم و سال 82 به صورت اتفاقی با محمدناصر پورصالحی مسئول «کمیته پیگیری آزادسازی مستندسازان دستگیرشده در عراق» یعنی آقایان سعید ابوطالب و سهیل کریمی آشنا شدم. با 4 نفر از خبرنگاران باشگاه به این کمیته رفتیم و قرار شد مصاحبه های تلویزیونی مربوط به مستندسازان را انجام بدهیم از این رو تقریبا تا 2 روز بعد از آزادسازی مستندسازان از عراق روزانه به مدت 10 دقیقه برنامه ای با عنوان «هنر در انتظار مهر» از شبکه دو صداوسیما روی آنتن می رفت که در زمان مدیریت آقای مشیری در این شبکه بود.

برنامه به چه شکلی پخش می شد؟

هر روز درباره این دو مستندساز مصاحبه داشتیم که از افراد فرهنگی، هنری تا سیاسی و اقتصادی را شامل می شد اما اینکه در نهایت کار به نتیجه رسید و مستندسازان آزاد شدند خیلی خوشحال کننده بود.

بعد از آزادسازی، شکل کار شما به چه صورت بود و همکاری با آقای پورصالحی را ادامه دادید؟

آقای ابوطالب بعد از آزادی دفتر مشترک خود با آقای پورصالحی را برای امور سیاسی جدا کرد که در آن موقع هم با آقای پورصالحی کار می کردم و هم در باشگاه خبرنگاران بودم که رفته رفته کار خبر را کنار گذاشته و به مستندسازی گرایش پیدا کردم.

بعد از سری برنامه های «هنر در انتظار مهر»، برنامه «آن سوی توهم» را داشتیم که پیرامون آسیب شناسی اجتماعی درباره قرص های روانگردان بود که در آن زمان خیلی باب شده بود. (می خندد و می گوید) در همان جا بود که با انواع مواد مخدر آشنا شدم. فعالیت من در آنجا نیز به عنوان محقق، هماهنگ کننده و گزارشگر بود که کارمان تا سال 86 طول کشید و حدود 5 مستند برای شبکه 2 و 3 صداوسیما کار کردم و اسم برخی از آنها نیز «شکست هیمنه» و «دولت الکترونیک» بود.

چه زمانی مجدد به حوزه خبری بازگشتید؟

سال 86 وارد حوزه دانشگاه در خبرگزاری کتاب (ایبنا) شدم و بعد هم به حوزه وزارت ارشادِ آن رفتم. آن زمان سردبیری داشتیم که هنوز بین همه رؤسایی که تاکنون داشته ام نمونه و مدبر بوده است به نام آقای آقاغفار.

اردیبهشت 87 بود که قرار شد غرفه ای در نمایشگاه کتاب داشته باشیم و آنجا به معرفی خبرگزاری کتاب بپردازم. آن زمان دکتر پرویز معاون فرهنگی وزارت ارشاد رفت و آمد زیادی به غرفه داشت. روزی آمد و گفت مقام معظم رهبری به نمایشگاه کتاب آمده اند.

آن موقع نمی دانستم باید برای انتشار خبری از آیت الله خامنه ای ابتدا سایت دفتر مقام معظم رهبری خبر را منتشر کند بعد خبرگزاری های دیگر استفاده کنند لذا به محلی که حضرت آقا بودند رفتم و بعد از 50 دقیقه رایزنی اجازه دادند در گوشه جلسه بنشینم که همانجا مشغول حاشیه نگاری شدم. البته در فاصله 20 متری بودم و حتی نمی شنیدم چه می گویند. فقط فهمیدم چه کتاب هایی را دیدند و تحسین کردند که همان را نوشتم و به آقای آقاغفار گفتم و ایشان نیز بعد از ویرایش آن را منتشر کرد.

آقای آقاغفار می گفت به خاطر این کار یا خبر را حذف کرده و ما را توبیخ می کنند، یا خبر همینجا می ماند. بعد از آن دکتر پرویز از این اقدام تشکر کرد چون حاشیه نگاری تولیدی خود ما بود که هیچ گاه در این جلسات صورت نمی گرفت و برای پاداش هم به من 50 هزار تومان بن کتاب دادند، البته برای من عجیب بود چون تصور می کردم کاری عادی است؛ البته معاون تحریریه مرا مؤاخذه کرده بود که کار خطرناکی کرده ایم و نباید آن خبر را منتشر می کردیم.

خانم غلامی در حال نگارش خبر

ادامه کار خبری خود را چگونه طی کردید؟

یک ماه بعد از این قضیه بود که مهم ترین حوزه خبرگزاری یعنی حوزه وزارت ارشاد را به من دادند البته سخت بود چون پدر خبرنگار سابق این حوزه که 11 سال در آن مشغول بود در وزارت ارشاد مشغول بود و جایگزینی وی قطعا دشوار می شد. آقای جعفری مسئول روابط عمومی معاونت فرهنگی وزارتخانه هم به من گفته بود که به درد این کار نمی خورم اما بعدها خود ایشان در روز خبرنگار که مرا دید گفت حوزه وزارت ارشاد ایبنا تکان خورده است.

در یکی از مسافرت ها که سفری به چابهار بود، دکتر پرویز از اینکه خانمی تنها برای کار خبر همراه گروه آمده شاکی شده بود که همین باعث شد برای خبرنگار این حوزه، یک نفر آقا را جایگزین من کنند؛ به همین دلیل از خبرگزاری ایبنا بیرون آمدم.

یک ماه در حوزه سیاسی خبرگزاری دانشجو(SNN) کار کردم و درست زمانی بود که قائله دانشگاه امیرکبیر به خاطر تشییع پیکر شهدا صورت گرفت که در نهایت علیرغم مخالفت ها، تشییع و تدفین انجام شد. همزمانی حضورم در گروه سیاسی این خبرگزاری به اواخر سال 87 و بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری باز می گردد که علیرغم توانمندی هایم از این حوزه خوشم نیامد و به همین خاطر به عنوان خبرنگار فرهنگی به خبرگزاری ایکنا آمدم و تا کنون در این خبرگزاری هستم.

چطور به حوزه دفاع مقدس وارد شدید؟

سال 90 بود که به سفر حج مشرف شدم. همیشه یکی از خواسته هایم کار کردن در حوزه دفاع مقدس بود و عِرق این حوزه را داشتم و سال ها منتظر بودم تا وارد چنین حوزه ای بشوم. البته قبل از آن هم هیچ فعالیتی در این حوزه نداشتم.

که به علت درگذشت پدرم، پسرخاله ام که جانباز و همسن پدرم است با ما زندگی می کرد که تاثیر زیادی بر ذهن من داشت و مثلا باعث شد در سنین دبیرستان چادری بشوم.

خب همان سال 90 بود که شهید حاج آقای تقوی (شهید حادثه تروریستی مجلس) به تازگی مدیرعامل ایکنا شده بود و در سفر راهیان نوری که با ایشان رفتم پیشنهاد اضافه کردن سرویس حوزه دفاع مقدس به خبرگزاری را دادم که پذیرفته نشد اما فروردین سال بعد یعنی در سال 91 ایشان مرا صدا کرد و گفت الان به شما می گویم یک سرویس دفاع مقدس راه اندازی کنید. بعد از تشکیل جلسات متعدد، سرویس جهاد و حماسه را راه اندازی کردیم.

البته از همان ابتدای کار دنبال خبرنگار می گشتیم چرا که هیچ خبرنگار پای کاری وجود نداشت و آن هم به این علت است که حوزه دفاع مقدس خیلی مهجور و مظلوم است و نیاز به کسانی دارد که دلسوز بوده و عرق این حوزه را داشته باشند لذا خبرنگارانی که می آمدند یا از سر بیکاری بود و اگر هم افرادی بودند که دغدغه دفاع مقدس داشتند در کار خبر حرفه ای نبودند لذا تا حدود یک سال، کار به سختی جلو رفت.

در حال حاضر امورات حوزه دفاع مقدس در خبرگزاری ایکنا چگونه می گذرد؟

آن زمان خود من هم حوزه ادب خبرگزاری را دبیری می کردم و هنوز آدم های حوزه دفاع مقدس را نمی شناختم که در نهایت با سختی به جای کنونی رسیدیم. یکی از دغدغه های من این بوده و هست که دوست ندارم منتظر باشم تا خبری فکسی برسد تا خبرنگاری سر برنامه برود و بیشتر مایل هستم خودمان مصاحبه و تولید داشته باشیم تا مهجوریت از این طریق برطرف شود.

حدود یکی دو سال گذشته به خاطر تلفیق برخی سرویس ها این حوزه تضعیف شد و در نهایت سرویس جهاد و حماسه که همچون فرزندی برای من بود با سرویس فرهنگی ادغام شد. البته برای من جای خوشحالی داشت چرا که توانستم به صورت مستقیم پای کار آن باشم.

در حال حاضر هم هنوز خبرنگار دفاع مقدس نداریم. من به عنوان دبیر حوزه فرهنگی اخبار دفاع مقدس را تهیه و منتشر می کنم؛ البته دو نفر هستیم که باز هم کم است و ممکن است آینده این حوزه را تحت تأثیر قرار دهد که نیازمند توجه مسئولان خبرگزاری ایکنا هستیم.

البته کارهای خوبی در حوزه دفاع مقدس دارید اما متأسفانه فاصله زمانی شان زیاد است.

البته وقفه بین گفت و گوهای باکیفیت فقط در این خبرگزاری نیست بلکه تولید خیلی از خبرگزاری ها این مشکل را دارد. خبرگزاری ها در گذشته خیلی خوب کار می کردند اما برخی اعمال سلیقه ها کار را با مشکل مواجه می کند. برای مثال خبرگزاری تسنیم عملکرد خوبی نسبت به سایر خبرگزاری ها در حوزه دفاع مقدس دارد اما دفاع پرس که به نظر می رسد مخصوص این حوزه است، عملکرد قابل توجهی ندارد.

علت این رکود در حوزه دفاع مقدس را در چه می دانید؟

مهم ترین دلیل شاید دچار شدن به روزمرگی باشد که خبرنگارها صرفا منتظر برگه فکسی برای پوشش برنامه هستند و جریان سازی در حوزه دفاع مقدس نمی کنند از این رو کمیت عالی است اما کیفیت مطلوبی ندارد.

درباره کتاب هایی که در حوزه دفاع مقدس نوشته اید هم برایمان بگویید...

همانطور که گفتم همیشه دوست داشتم در حوزه دفاع مقدس کاری کرده باشم. سال 91 با یکی از اساتید حوزه هنری به نام آقای جواد کامور بخشایش که در حوزه دفاع مقدس فعال بودند آشنا شدم و با کتاب «کوچه نقاش ها» دیدم خانم راحله صبوری توانسته با کمک یک نویسنده شاخص، اقدام به نگارش کتاب قابل توجهی کند؛ این بود که در راه خودم مصمم شدم.

در حاشیه مراسم رونمایی «شیخ شریف» و «جای امن گلوله ها» بود که با آقای کامور آشنا شدم. بعد از این دیدار، از ایشان برای کار در حوزه نویسندگی کمک گرفتم و در مصاحبه با یکی از امرای ارتش با ایشان همکاری داشتم. ایشان استاد من بود و قلم زدن در این حوزه را به من یاد داد و در کارهای مشترک هم من حکم شاگرد را داشتم، تا جایی که هنوز هم برای طلیعه نویسی کتاب هایم از اسم ایشان استفاده می کنم.

حدود سه سال پیش اولین جلد کتاب «سوره های سرخ» به من پیشنهاد شد که مصاحبه های آن را با موضوع دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهدای قرآنی گرفتم و در نهایت یک مجموعه خاطره حاصل شد. از طریق آقای محمدی دبیر حوزه دفاع مقدس روزنامه جوان با آقای جلیلی مسئول تدوین این کتاب آشنا شدم که بعد از این کار ایشان هم مصاحبه های کتاب شهید سید عبدالحمید حسینی را به من سپرد و در نهایت 4 شهریور ماه سال گذشته و چند روز پیش از سالگرد شهید، این کتاب با عنوان «از تبار پروانه ها» در کرمانشاه رونمایی شد.

خصوصیات ویژه این شهید چه بود؟

شهید، توجه خاصی به ادای نماز اول وقت داشت و این مورد وی را بسیار شاخص کرده بود همچنین در کمک به دیگران همواره در اول صف قرار داشت در جایی هم آورده ام که هرگاه پول کم می آورد پولی که مشخص نبود از کجاست به حساب وی واریز می شد. در سالروز همین شهید بود که کتاب شهید آقاعبداللهی به من پیشنهاد شد و یک سلسله مصاحبه طولانی مدت انجام دادیم؛ ویژگی این شهید هم شهامت و شجاعت زایدالوصف وی بود.

شهید مدفع حرم، علی آقا عبداللهی

شهید آقاعبداللهی جزء شهدای مدافع حرم بود؟

بله؛ کارهای کتاب هم اواخل اسفند ماه سال گذشته انجام و در بسیج ناحیه سلمان رونمایی شد. بعد هم قرار شد به چاپ برسد اما بعد از چند دوره اصلاحات، هنوز به چاپ نرسیده است.

کتاب دیگری هم درباره شهید حجت الله رحیمی که خادم الشهدا و از شهدای راهیان نور بود در سفر اربعین که به کربلا رفتم به من پیشنهاد شد که قبل از عید کارهای آن را پیش از رونمایی کتاب شهید آقاعبداللهی، آغاز کردم اما این کتاب را هنوز تحویل سفارش دهنده نداده ام که البته شاید به خاطر بی انگیزگی خودم از عدم چاپ کتاب قبلی باشد.

اطلاعاتتان درباره شهید از کجا تامین شد؟

مصاحبه هایی با اعضای خانواده، دوستان و همرزمان ایشان داشتم و البته قرار بود با یکی از فرماندهان شهید هم مصاحبه کنیم که متأسفانه فرصت ندادند.

اینکه می گویید انگیزه کار از شما گرفته شده یعنی کار نگارش برای شهدا را ادامه نمی دهید؟

نه اصلا اینطور نیست. خدا آقای زنوزی جلالی را رحمت کند در مصاحبه ای به ایشان گفتم کتاب برج 110 به کجا رسیده، ایشان می گفت داده ام ناشر کارهایش را انجام دهد و منتظریم از چاپ دربیاید. از این رو آدم تا تکلیف کتاب های قبلش روشن نشود نمی تواند کتاب بعدی را آغاز کند.

*میثم رشیدی مهرآبادی