چرا «هجدهمین اقتصاد جهان» هستیم اما احساس نمی‌کنیم؟ کدام شاخص‌ها اقتصاد ایران را یک اقتصاد قدرتمند در جهان کرده است که سال‌هاست در برابر تلاطم‌های تحمیلی داخلی و خارجی، دوام آورده است.

سرویس سیاست مشرق -  «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

*** 

«اوگاندا» نمایی کافیست آقایان!

«علی صوفی»، فعال اصلاح‌طلب و از وزرای دولت اصلاحات، طی یادداشتی در شماره شنبه گذشته روزنامه آرمان امروز نوشته است: مردم احساس ناامیدی، یأس و سرخوردگی می‌کنند!

او همچنین می‌افزاید:

در چنین وضعیتی شاهدیم که ارتباط ضعیف با مردم، آنها را عاصی کرده و جامعه احساس می‌کند به خواست و نظر و مطالبات‌شان بی‌توجهی می‌شود.

صوفی تصریح کرده است:

جامعه احساس می‌کند که احترام او در نظر گرفته نمی‌شود، احساس می‌کند به رأیی که به روحانی داده‌ هم توجه نمی‌شود.[۱]

*تصویری که صوفی از جامعه ایرانی ارائه داده، تصویر یک جامعه فروپاشیده با یک حکومت مرکزی درگیر بلبشو و بلاصاحب است که بحران اقتصادی و امنیتی نیز اقصی‌نقاط آنرا فرا گرفته و نشانه‌های این بحران، اعم از قحطی غذا، تعطیلی بانک‌ها، انتقام‌گیری‌های خیابانی و گروه‌های گرسنگان نیز در آن به عینه دیده می‌شود.

این در حالیستکه واقعیت ایران هرگز چنین نشانه‌هایی ندارد و اساساً هم فروض صوفی درباره ایران و ایرانی صحیح نیست چه اینکه شاهدیم مردم همچنان در انتخابات‌ها شرکت می‌کنند، اثری از نشانه‌های بحران اقتصادی یا امنیتی و سیاسی در ایران نیست، اقتصاد ایران به گواه صندوق بین‌المللی پول در رده هجدهم جهانی قرار دارد [۲] و می‌رود تا به «مقام پانزدهم» برسد و همایش‌ها و رسومات ملی و دینی مثل ایام عزاداری اباعبدا...، راهپیمایی ۲۲ بهمن و عید نوروز نیز هر سال با شور و نشاط بیشتری در حال برگزاری است.

اگرچه شاید کم تندروانه به نظر برسد اما برخی محافل تحلیلی در پاسخ به این سؤال که چرا اصلاح‌طلبان ستادی اصرار بر تشبیه شرایط کشور به سیاه‌ترین حالت ممکن و این‌همانی ایران با کشورهایی مثل اوگاندا، یونان، اسپانیا (کشورهایی اروپایی که دچار بحران اقتصادی و بحران بیکاری است)، سومالی و غیره دارند، اینطور می‌گویند که ستاد جریان سیاسی خاص در حال پیگیری پروژه «فتنه اقتصادی» و ایجاد اعتراض روانی است تا بتواند به زعم خود به اغتشاشات دیماه ۹۶ بدمد و از آنجا که احساس می‌کند این اغتشاشات تکرار خواهند شد، خود را برای یک خیزش بزرگ علیه نظام اسلامی آماده کند.

شاهد مثال آنکه افرادی از ستاد جریان سیاسی خاص به تازگی حتی پیرامون «فردای براندازی» نیز صحبت کرده و از این گفته‌اند که اصلاح‌طلبان در حکومت بعدی هم خواهند بود! [۳]

صوفی تنها کسی نیست که دست به سیاه‌نمایی گسترده از ایران زده است.

پیش از این، فرشاد مؤمنی و علیرضا بهشتی در یک مراسم از این گفته بودند که ایران دچار «بحران» و درگیر «پارادیم نان» شده است! [۴]

معاون اول رئیس‌جمهور روحانی هم تاکنون ۲ مرتبه تأکید کرده است که جمهوری اسلامی ایران در «شرایط ته درّه» قرار دارد. [۵]

وجود بحران مشروعیت در نظام اسلامی، احتمال ظهور شرایط نفت در برابر غذا، تحریم‌ها کشور را فلج کرده است، اقتصاد ایران ورشکسته است و عبارت خطرناکی به نام «لشکر بیکاران» (در حالی که نرخ بیکاری در ایران بحرانی نیست) بخش دیگری از سیاه‌نمایی‌های عجیب اصلاح‌طلبان و اختراعات آنها در این راه، طی ۵ سال گذشته بوده است.

***

چرا «هجدهمین اقتصاد جهان» هستیم اما احساس نمی‌کنیم؟

صندوق بین المللی پول پیش‌بینی کرد جمهوری اسلامی ایران با کنار زدن سه کشور اسپانیا، عربستان و کانادا پانزدهمین اقتصاد بزرگ دنیا در سال ۲۰۲۱ شود.

صندوق بین المللی پول در پایگاه داده‌های آماری خود پیش‌بینی کرده است ایران در سال ۲۰۲۱ با سه پله صعود در جایگاه پانزدهمین اقتصاد بزرگ دنیا قرار می‌گیرد.

بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی این نهاد بین‌المللی، تولید ناخالص داخلی ایران بر اساس شاخص قدرت خرید در سال ۲۰۱۷ بالغ بر ۱۶۴۴ میلیارد دلار بوده و ایران از این نظر در رتبه ۱۸ جهان قرار گرفته است.

صندوق بین المللی پول پیش‌بینی کرده است ایران در سال‌های ۲۰۱۸، ۲۰۱۹ و۲۰۲۰  نیز همچنان هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا باقی بماند اما در سال ۲۰۲۱ با پشت سر گذاشتن سه کشور اسپانیا، عربستان و کانادا به جایگاه پانزدهم صعود کند.[۶]

البته این تنها شاخص مثبت اقتصاد ایران نیست...

_نرخ بیکاری ۱۲ درصدی ایران تنها ۷ درصد از استاندارد جهانی بالاتر است و همچنین طی ۸ سال گذشته به میزان ۲ درصد نیز کاهش یافته است. ضمن اینکه به گواه اظهارات وزیر سابق کار مبنی بر وجود ۱۰۰ هزار شغل بلامتقاضی در وزارت کار، باید دانست که نرخ بیکاری فعلی ایران یک نرخ بحرانی نیست و عمده بیکاران محتاج نان شب نیستند چون مایل به انتخاب هر شغلی نیستند. [۷]

_ «ضریب جینی» یا شاخص نابرابری درآمدی در ایران نیز هم‌اکنون در جایگاهی بهتر از چین، روسیه و حتی آمریکا قرار دارد. [۸]

_میزان درآمدهای مالیاتی ایران هم‌اکنون به دوبرابر میزان درآمدهای فروش نفت رسیده. ضمن اینکه میزان این درآمدها طی ۶ سال گذشته نیز ۴ برابر شده است. [۹]

_ نرخ بدهی خارجی ایران به نسبت (تولید ناخالص داخلی) حدود ۴۰ درصد است در حالی که همین نرخ در ژاپن بیش از ۲۵۰ درصد و در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا از ۱۰۰ درصد هم گذشته است! [۱۰]

جالب آنکه رتبه ایران در فهرست کشورهای دارای بیشترین میزان بدهی خارجی در جایگاه ۱۱۶ جهانی است.

در عین حال سؤال اساسی اینجاست که چرا علیرغم وجود این شاخص‌های بزرگ اما بعضی تصوّر می‌کنند ایران دچار بحران اقتصادی و «چالش نان» است و چرا عده‌ای بصورت عمومی جایگاه هجدهم اقتصاد ایران در جهان را احساس نمی‌کنند!؟

*اگرچه عده‌ای هستند که برای هریک از مثبتات اشاره شده در بالا توجیهی ارائه می‌کنند برای اینکه اثبات شود این آمار دروغ است! اما بخواهیم یا نخواهیم این آمار، صحیح، شفاف و عموما ارائه شده توسط نهادهای بین‌المللی هستند و لمس آنها نیز کار سختی نیست. چه اینکه از قدیم گفته‌اند کسی که خود را به خواب زده، هرگز نمی‌توان بیدار کرد.

اما علت عدم احساس چیست!؟

علت را باید در فضای روانی ایجاد شده توسط یک جریان سیاسی خاص طی ۶ سال گذشته جستجو کرد.

فضایی شبیه به صحبت‌های صوفی و آنچه در اپیزود قبلی مورد اشاره قرار گرفت که اگر در بهشت هم پراکنده شود؛ بهشتیان به تصوّر حضور در جهنم و زیست جهنّمی می‌رسند.

مردم ایران گناهی ندارند که یک جریان سیاسی خاص، از بام تا شام و در یک سیستم تبلیغاتی پیچیده، تمام نقاط مثبت کشور را ملکوک می‌کند، اوهامی مثل خشن بودن ایرانیان را مطرح می‌کند و هیچ اشاره‌ای به هیچ نقطه قوتی از کشور ندارد.

بدیهیست که در این فضا کسانی از افکار عمومی نیز در ضمیر ناخودآگاه خود دچار سیاه دیدن فضا و احساسی می‌شوند که در علم اقتصاد به آن «احساس فقر روانی» گفته می‌شود.

شاید برای مخاطبان محترم جالب باشد که عبارت‌هایی مثل «ابرچالش»، «شرایط ته درّه» و «ناامیدی» طی ماه‌های گذشته تماماً از جانب ستاد مشترک دولت و اصلاح‌طلبان به عرصه افکار عمومی شلیک شده‌اند و شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این عملیات روانی در چارچوب پروژه‌های مختلفی در حال انجام است.

قضیه جالب‌تر می‌شود وقتی بدانیم که رهبر معظم انقلاب نیز در سخنرانی‌های خود به مثبتات اقتصادی کشور اشاره می‌کنند اما برخی بر اساس رویه گفته شده و برخی دیگر بر اساس عدم باور به توانمندی کشور و اعتقاد غلط لزوم همراهی با هر حرفی که در افکار عمومی زمزمه می‌شود، از اشاعه این بخش از بیانات رهبر انقلاب خودداری می‌کنند. تا حتی کورسویی از فضای مثبت و امیدواری هم در کشور وجود نداشته باشد.

صد البته بیان این صحبت‌ها هرگز به معنی عدم وجود مشکل نیست و جمهوری اسلامی ایران نیز مثل تمام حکومت‌های جهان با برخی مشکلات اقتصادی دست به گریبان است.

اما فرق است میان بحران و مشکلات روزمره.

گفتنیست، مسئله «سیاه‌نمایی»، «بزرگنمایی مشکلات» و مفسدنمایی از نظام اسلامی پیش از این در کلام رهبر معظم انقلاب و عددی از خواص دلسوز کشور نیز مورد اشاره و هشدار قرار گرفته است.

***برخی از کسانی که اصرار به سیاه بودن اوضاع ایران دارند، اینطور مطرح می‌کنند که رتبه هجدهم و به زودی پانزدهم ایران در میان اقتصادهای بزرگ جهان به معنای بزرگی اقتصاد است نه قدرت آن و یا قدرت خرید مردم!

و برای همین است که مثلا کشوری مثل سوئد در میان ۲۰ اقتصاد برتر جهان حضور ندارد چون بزرگ نیست.

این مغالطه اما به دلیل عدم نگاه درست فلسفی به مقوله قدرت اقتصادی و عدم فهم بزرگی در اقتصاد است.

بزرگی یک اقتصاد به معنی تأثیرگذاری و قدرت آن نیز هست و اساسا ممکن نیست در اقتصادی شاهد یک حجم عظیم از تولید کالا و خدمات باشیم اما آن اقتصاد، درونزا نباشد و یا امکانی داخلی برای خرید کالا و خدمات تولیدی‌اش نباشد. ۲ مؤلفه‌ای که وجود آنها در هر اقتصادی سبب قدرت می‌شود.

برای همین می‌بینیم که جمهوری اسلامی ایران یک کشور تأثیرگذار در جهان هم هست و حتی از ۳ متحد استراتژیک خود در منطقه (سوریه، عراق و لبنان) حمایت مستقیم اقتصادی، سیاسی و نظامی می‌کند و زمانی حتی به یک کشور در قلب اروپا یعنی بوسنی و هرزگوین نیز خدمات اقتصادی و نظامی شایانی کرد و بوسنیایی‌ها را از نسل‌کشی نجات داد.

این تأثیرگذاری که صدالبته ناشی از «قدرت اقتصادی» است، حتما شامل کشورهای کوچک و بی‌تأثیری مثل سوئد نمی‌شود که تقریباً هیچ اثری در فرایندهای جهانی ندارند.

کسان دیگری هم از این می‌گویند که این هجدهم بودن اقتصاد به‌واسطه نعمت‌های خدادادی مثل نفت است و اقتصاد ایران به تنهایی قدرتی ندارد!

این در حالیستکه اولاً نعمت‌های خدادادی هم بخشی از اقتصاد است و ثانیا ایران اسلامی نیز نه تنها به گواه بلومبرگ خود را از اتکای حیاتی به نفت رهانده است بلکه امروز حتی به توانایی «تحریم کردن دشمنان خود» رسیده و شاخص‌های اقتصادی مثبتی مثل چند برابر شدن میزان درآمد مالیاتی نسبت به درآمد فروش نفت را نیز در کارنامه خود به ثبت رسانده است.

باورمندان به مقوله «اقتصاد سیاسی» همچنین به خوبی این حقیقت را درک می‌کنند که سال‌هاست مقولاتی مثل نوسان شدید قیمت نفت و یا کاهش فروش نفت ایران نیز تأثیری بر معیشت عمومی مردم و سفره‌های آنها نداشته است.

مقوله‌ای که محقق نمی‌شود جز با «قدرت اقتصادی» یک کشور...

***

۱_ http://www.armandaily.ir/fa/print/main/۲۲۹۶۲۸

۲_ https://www.khabaronline.ir/detail/۷۵۰۱۹۵/multimedia/picture

۳_ mshrgh.ir/۸۸۰۹۱۴

۴_ mshrgh.ir/۸۶۷۲۸۹

۵_ mshrgh.ir/۸۱۸۸۹۴

۶_ https://www.khabaronline.ir/detail/۷۹۵۷۵۶/Economy/macroeconomics

۷_ mshrgh.ir/۴۸۷۴۷۲

۸_ http://tn.ai/۱۶۴۵۷۲۰

۹_ http://tn.ai/۱۷۹۴۵۴۷

۱۰_ http://fna.ir/a۳۷hux

برچسب‌ها