نسب حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیهالسلام منتهی میشود، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن الامیر بن زید بن امام حسن مجتبی علیهالسلام، همچنین جده مادری ایشان «لبابه» از بنی هاشم و دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب است.
ایشان که در محضر سه نفر از ائمه معصومین رسیده و از آن بزرگواران نقل حدیث کرده و محل اعتماد و اطمینان حضرات ائمه اطهار علیهمالسلام بوده است، فرمایشات حضرت امام رضا علیهالسلام در پیامی که توسط ایشان برای شیعیان فرستادهاند، خود شاهدی روشن برای اثبات این موضوع و حدیث «عرض دین» او خدمت امام هادی علیهالسلام و تصدیق آن حضرت اعتقادات حضرت عبدالعظیم را، دلیلی بر ایمان و قداست و عقیده ثابت او به ائمه معصومین علیهمالسلام میباشد.
مانند جد بزرگوارش چندین بار اموال خود را میان فقرا تقسیم کرد
حضرت عبدالعظیم(ع) در زمان خود دارای موقعیت بس عظیم داشت، وی با بزرگان شیعه و روات درجه اول ارتباط کامل داشت و با عده کثیری از اصحاب حضرت امام صادق، امام موسی کاظم و امام رضا علیهمالسلام معاصر و همنشین بود، علمای رجال و فقهای بزرگ، حضرت عبدالعظیم را در کتب خود آورده و او را توصیف و تمجید کردهاند و همگان او را به خلوص عقیده، صفای باطن و اعتقاد صحیح ستوده و معرفی میکنند.
هر چند که باید گفت از زندگانی حضرت عبدالعظیم تاریخ مشروح و مفصلی در دست نیست، اما نام ایشان همان طور که گفته شد در کتب رجال، انساب و مشیخات حدیثیه، تاریخ و تراجم مضبوط است، تا کنون کتابی که جامع جمیع حالات این امامزاده عظیمالشان باشد، نوشته نشده است، ایهاالحال برخی کتب مانند «جنة النعیم» ملاباقر مازندرانی، «امامزادگان ری» شیخ محمد حسین طهرانی، «الخصائص العظیمه» شیخ جواد لاریجانی به شرح مستقل حالات و زندگانی این سید بزرگوار اهتمام داشتهاند.
از تاریخ تولد حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) اطلاع درستی در دست نیست، لیکن در کتاب «نورالآفاق لشهابالانهار النفاق» از کتاب «الخصائص العظیمه» نقل کرده است که ولادت آن حضرت چهارم ربیعالثانی به سال 173 هجری در مدینه در مدینه واقع شده است، همچنین مرحوم سید مهدی حسینی تفرشی ملقب به بدایع نگار در کتاب خود به نقل از کتاب «نزهة الابرار» سید موسی شافعی و «مناقب المعتبره» احمد حلی سمهودی درباره تاریخ ولادت حضرت عبدالعظیم مینویسد: «ولادت آن حضرت در روز 5 شنبه چهارم ربیعالثانی سال 173 در مدینه بوده است».
ایشان که از حکومت زمان خود در هراس و مورد تهدید بودند، به همین دلیل وطن خود را ترک کردند و به طور ناشناس از این شهر به آن شهر میگریختند تا اینکه وارد «شهر ری» شدند و در محله «ساربانان» خانه یکی از شیعیان، در «کوی بردگان» ساکن شدند و به عبادت و راز و نیاز با قاضی الحاجات و پروردگار مشغول شدند، حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در بذل و بخشش وجود و سخاوت همانند جد بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیهالسلام چند مرتبه اموال خویش را میان فقرا و بینوایان تقسیم کردند و چیزی را برای خود نگه نداشتند.
«خطب امیرالمومنین» و «یوم و لیله» از کتابهای حضرت عبدالعظیم میباشد
شخصیت علمی و خدمات فرهنگی ایشان به حدی بود که امام هادی علیهالسلام به «ابوحماد رازی» که از اهالی ری بود و برای پرسیدن مسائل شرعی نزد ایشان رفته بودند، فرمودند: «یا حماد! اذا أشکل علیک شی من امر دینک بناحیتک، فاسئل عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی و اقرأ منی السلام»؛ «ای ابوحماد! هرگاه در ناحیهای که زندگی میکنی، در مسائل و معارف دینی خود به مشکلی برخورد کردی و از حل آن ناتوان ماندی، آن را از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان»، پس هجرت ایشان به دستور امام هادی علیهالسلام بوده و به عنوان وکالت و تبلیغ دین و قوانین شرع و نیابت آن حضرت در ری بوده است.
کتاب «خطب امیرالمومنین» حضرت عبدالعظیم حسنی درباره خطبههای امام علی علیهالسلام است که در آن دو حدیث از امام نقل شده است که یکی از آنها حدیث معروفی است که آن حضرت(ع) با شریح قاضی در مورد منزلی که خریده بود، گفتوگو و انتقاد میکند، این حدیث اکنون به عنوان نامه سوم در کتاب نهجالبلاغه در بخش نامهها آمده است، دومین تالیف این سید بزرگوار «یوم و لیله» نام دارد که درباره وظایف و اعمال مستحبی و اخلاقی افراد در هر شبانه روز میباشد.
رساندن پیام امام رضا(ع) و نیابت از امام هادی(ع)
شاید بتوان یکی از افتخارات حضرت عبدالعظیم(ع) را رساندن پیام امام رضا علیهالاسلام به شیعیان توصیف کرد، اینکه ثامنالحجج علیهالسلام برای رساندن پیام خود به شیعیان، جناب عبدالعظیم حسنی را انتخاب کردند و این مدال افتخار را به این شخصیت بارز و عالم وارسته و محدث کبیر اهدا نمودند، بر این اساس متن خلاصه این پیام به این شرح است: «ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو، راهی را برای نفوذ و تسلط شیطان بر خود باز نگذارد، آنان را به راستگویی در سخن و ادای امانت وادار کند نیز به آنان دستور بده در مسائل پوچ و بیهوده بحث و جدال را ترک کرده و سکوت را انتخاب کنند و باز به آنان دستور بده به سوی هم روی آورند و معاشرت و رابطه با یکدیگر برقرار کنند، زیرا این عمل موجب تقرب و محبوبیت نزد من میشود... و آنان را آگاه ساز که خداوند نیکوکاران را آمرزیده و از بدکاران آنها هم در گذشته است، مگر کسانی که شرک آورده یا موجب تجاوز و اذیت دوستی از دوستان من شود یا عداوت و کینه آنان را در دل داشته باشد، چرا که چنین گناهانی را پروردگار نمیآمرزد، جز اینکه از کار زشت خود بازگشت واقعی نماید و آن را جبران کند وگرنه روح ایمان از قلب آنان میرود و از دایره ولایت ما خارج میشود و از آن بهرهای نخواهد برد و من از آثار شوم چنین گناهان و لغزشهای خطرنانک به خدا پناه میبرم! »، از عبارات این پیام استفاده میشود که این موضوع پیام، موضوع سیاسی و اجتماعی بوده و امام هشتم علیهالسلام در آن زمان از دو موضوع ناراحت بودند و احساس خطر میکردند.
آری این سید بزرگوار از چنان شخصیتی والایی برخوردار است که امام دهم علیهالسلام درباره زیارت قبر شریفش به مردی از اهالی ری میفرمایند: «اگر قبر حضرت عبدالعظیم(ع) را که در نزد شماست، زیارت میکردی،مانند این بود که به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام رفته باشی»، شاید درباره دلیل تشبیه زیارت حضرت عبدالعظیم با اباعبدالله الحسین علیهالسلام این باشد که عبدالعظیم(ع) را شهید دفن کردند و دلیل دیگر دوری از شهر و دیارش به خصوص تنهایی و بی کسی او در شهر غریب است و دیگر اینکه در راه دین خدا و ترویج و تبلیغ احکام قرآن و راهنمایی دین مقدس اسلام هجرت و غربت در راه خدا را پذیرفت، دانست.