به گزارش مشرق، «کار انگلیسیهاست»، این عبارت دیگر به یک ضربالمثل در فضای عمومی تبدیل شده و بسیاری از آن به طنز و مطایبه یاد میکنند؛ هرچند برخی معتقدند این جمله ریشه در ماجرای توهم توطئه دارد ولی با مروری بر تاریخ یکی دو قرن اخیر کشورمان میبینیم بیراه نیست این ضربالمثل و «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها»! و البته بسیاری تلاش کردند این انگاره را از ذهن ما دور کنند که انگلیس و اعوان و انصارش (شما بخوانید بیگانگان) آن غول بیشاخ و دمی که میگویند نیست و ما باید ریشه مشکلات را در خودمان جستوجو کنیم. البته حتما باید بهجای پیدا کردن مقصر بیرونی دنبال مقصر درون خودمان باشیم ولی نباید فراموش کنیم گذر ایام روشن کرده در مقاطع حساس بیگانگان چه بر سر ما آوردهاند و چه دخالتها کردهاند. حکایت این ضربالمثل هم تاکیدی است بر همین ماجرا که انگلیس به عنوان «پیر استعمار» هرجا منافعش در خطر افتاده، دست به کار شده و توطئهای ساز کرده تا مبادا منافعش به خطر بیفتد. حالا با خودتان میگویید این حرفها چه ارتباطی با قفسه و کتاب دارد که اگر صبور باشید به آن هم میرسیم. در روزهای پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی مطالعه کتابی را شروع کردم که درباره یک عملیات نظامی گسترده در جنگ جهانی دوم از سوی قوای متفقین علیه حکومت هیتلری است؛ عملیاتی که با دقت بسیار و کار شبانهروزی برنامهریزی شد تا هیتلر را شکست دهد و مانع پیشروی ارتش او در اروپا شود. در این کتاب اشاره میکند که این عملیات ارکان مختلفی داشته که یکی از آنها «نفود» در ارتش و قوای نظامی و فرماندهی ارتش نازی بوده تا از این طریق رخنهای در فعالیت آنها ایجاد شود.
کاری به ادامه ماجرا ندارم، بلکه خواستم یادآوری کنم که ماجرای نفوذ نه تازگی دارد و نه توهم توطئه است. انگلستان در این عملیات به بدنه فرماندهی ارشد قوای نازی رخنه میکند و عملیات خود را پیش میبرد. ماجرای «نفود» تا همین اندازه جدی است ولی خب از آنجا که ما سیاسی میاندیشیم و سعی میکنیم با عینک سیاست به امور نگاه کنیم، خیلی این عبارت و اثر آن را جدی نمیگیریم. به همین خاطر است که در فضای هنری خیلی این ماجرا پررنگ نیست و اگر کسی هم دست به کار شود تا اثری مبتنی بر این رفتار تولید کند، یا آن را نادیده میگیریم یا با عباراتی مانند «کلیشهای» و «شعاری»، «فرمایشی» و حتی «گلدرشت» آن را ساکت میکنیم. به همین دلیل وقتی میخواهیم سراغ نفوذ و آثار مرتبط در حیطه داستان برویم با آثار زیادی روبهرو نیستیم. در این گزارش مرور بر چند اثر داستانی که «نفوذ» در آنها دیده شده، پرداختهایم.
زایو
گونه علمی و تخیلی یکی از گونههای دوستداشتنی در جهان است. مخاطبان بسیاری دارد و از دیرباز نویسندههای بهنام و صاحب سبک در اینگونه دست به قلم شدهاند و رویاهای خود را جامه واقعیت پوشاندهاند. برای مثال ماجرای سفر به ماه ژول ورن یکی از همین رویاهاست که انسان از دیرباز در سر داشته و در ادبیات هم رد پای آن به چشم میآید. چند سال پیش یک نویسنده جوان ایرانی هم دست به خلق یکی از رویاهای مهم و آرمانی ایرانی زد. رمانی که در آن حرف از نابودی رژیم صهیونیستی میزند و خواننده شاهد جهانی تکنولوژیک است که ایران نیز سهم مهمی در این جهان دارد. جهان در آستانه یک جنگ آخرالزمانی است و جبهههای حق و باطل مشغول صفآرایی در برابر هم هستند. ولی باز هم نفوذ! ربوده شدن دانشمند ایرانی توسط نیروهای اهریمنی گوشهای از این رمان است که ردپای نفوذ در آن پررنگ است. در واقع ماجراهای رمان «زایو» از همینجا (ربوده شدن دانشمند ایرانی) آغاز میشود. این رمان را مصطفی رضایی نوشته و باید یادآوری کنیم این اثر پیش از بیانات رهبر انقلاب مبنی بر «نابودی رژیم صهیونیستی تا 25 سال آینده» نوشته شده بود.
تکفیری
نامش لرزه بر تن هر جانداری میانداخت. رفتارهایی که از آنها سر میزد در هیچ مرام و مکتبی تایید نمیشد و همه (غیر از حامیان آنها) سعی میکردند از آنها تبری بجویند، هرچند حمایتهای پنهان رسانهای داشتند و اسلحه و پول در اختیارشان گذاشته میشد. «داعش»! گروهکی تکفیری که مدعی تاسیس دولتی اسلامی بود و حرکت خود را از قلب کشورهای اسلامی آغاز کرد. رسانههای جهان نیز با همین دستفرمان آنها را به جهان معرفی کرده و آنها را نماینده اسلام در جهان معرفی کردند. حالا «داعش» در یک عملیات اطلاعاتی به قلب پایتخت «نفوذ» کرده و میخواهد عملیات نظامی را در پایتخت ایران اسلامی اجرا کند. رمان «تکفیری» درباره این نفوذ است؛ نفوذ یکی از فرماندهان ارشد اطلاعاتی داعش برای اجرای یک عملیات.
مهدی دریاب در این رمان با خلق موقعیتی متفاوت، اثری در خور توجه خلق کرده است. هرچند امروز که این خطوط را میخوانیم با خودمان میگوییم مگر داعش به قلب پایتخت و مجلس شورای اسلامی ما حمله نکرد؟ باید توضیح داد این اثر دریاب چند سال پیش از ماجرای حمله داعش به تهران منتشر شد و از این حیث باید آن را یک اثر آیندهنگارانه هم قلمداد کرد. رمانی که شخصیت اصلی آن در گیر و دار یک عملیات نظامی است، ولی تردیدهایی هم دامنگیر او شده است. این رمان که حجم زیادی هم ندارد به این نفوذ و حواشی آن اشاره میکند و نشان میدهد ماجرا جدیتر از بازیها و لفاظیهای سیاسی و رسانهای است و باید جدی گرفته شود.
باخ
ترور! گاهی یک عملیات تروریستی منجر به ریختهشدن خون فرد یا افرادی میشود، ولی ممکن است حرکتی تروریستی صورت بگیرد ولی خونی از بینی کسی ریخته نمیشود اما با این حال یک شخصیت از دست میرود.
بیشتر بخوانیم:
چند دقیقه با کتاب «باخ»؛ / ۶۲
چرا میخواستند «حاج ابراهیم» را از سپاه اخراج کنند؟ + عکس
میزگرد مشرق با حضور میثم امیری، محسن باقری و مسعود آذرباد با موضوع داستان «باخ»؛
از ممیزان ارشاد تشکر میکنم!/ «بی خمینی» سه سال است پشت در مانده/ «باخ» روایت باخت یک گروه تروریستی است/ بخشی از قلدری «رضاشاه» قلابی بود/ در پرونده خونهای آلوده دیپلماسیمان ضعیف بود
رمان «باخ» درباره یک ترور است. تروری که در میانه راه با مشکلاتی روبهرو میشود. اینجا هم حرف از یک «نفوذ» است. اتفاقی که مشکوک است و بوی نفوذ میدهد. مشکلاتی که سبب میشود عملیات پیش نرود و موفقیتآمیز نشود. ماجرای نفوذ جدی است و نمیتوان به سادگی از آن رد شد و میثم امیری در این اثر سایهای از نفوذ را در اثرش به تصویر کشیده است. باخ روایت دو نسل متفاوت است که در کنار هم قرار میگیرند تا اتفاقی را رقم بزنند، ولی موفق نمیشوند. نویسنده هرچند خیلی عمیق به نفوذ نمیپردازد، ولی اشاراتی به این ماجرا هم دارد.
*ویژه نامه قفسه / روزنامه جام جم