به گزارش مشرق، «محمدهادی صحرایی» طی یادداشی در روزنامه کیهان نوشت:
مردم مدینه و بادیهنشینانِ پیرامونشان را نَرَسد که از پیامبر خدا سر باز زنند و جان خود را عزیزتر از جانِ او بدانند، چراکه هیچ تشنگی و رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد؛ و در هیچ مکانی که کافران را به خشم می آورد قدم نمی گذارند و از دشمنی غنیمتی به دست نمیآورند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحی برای آنان نوشته میشود، زیرا خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند. سوره توبه آیه ۱۲۰
در شهر، شور و شعفی برپاست و بازار تبلیغ و شعار، گرمِ گرم. از اصلاح وضع اقتصادی تا جابهجایی قدرت سیاسی و تا آزادیهای اجتماعی و تا تسهیل ازدواج واشتغال و تا نجات جامعه از بیتدبیری و... و جای خالی فرهنگ و اصلاح فرهنگ عمومی هنوز دیده میشود. و برخی هم مبهم و بدون برنامه و شعار دقیق؛ جوان، مرد عمل، امین، لایق و.... کسانی از نامزدها خیابانها را با پوستر و بنر، کاغذ دیواری کردهاند. تصاویر رنگرنگ و شعارهای قشنگ. و ادعاهای بزرگی که گاه از حیطه اختیارات وزیر هم خارج است تاچه رسد به وکیل. هرکس که در خود، خرده صلاحیتی دیده پا به میدان گذارده و خود را در معرض انتخاب مردم قرار داده است. برخی سفره میاندازند تا خود را به سفره دیگری بنشانند، و کسانی با قسم از مردم قول میگیرند تا خود متعهد شوند و برخی چک و پول میدهند تا نماینده شوند و... و برخی فهمیدهها، محض رضای خدا و برای خدمت به مردم خود را به معرکه انداختهاند و خود را نیالوده و خرقه سالوس نپوشیداند و میدانند مسئولیت، وکالت و نمایندگی یعنی چه؟
وکالت بار گرانی است که بزرگان جز به اضطرار به آن تن نمیدهند و مسئولیت چنان سنگینی است که عقلا بیاجبار به گِردش نمیروند و امانت آنقدر حساس است که خداباوران، بیتکلیف به فکرش نمیافتند و تکلیف آن است که اعتقاد عمیق و باورِ طاهر و ضرورتِ عُرفِ متشرع بر دوش لایقها میگذارند وگرنه اگر دانسته میشد که هر وکیل باید در دنیا و عقبی پاسخگوی تک تک موکلین و سایر مردمی که جای وکیل آنها گرفته شده، باشد، مگر نوادری از اوتاد و جوانمردان کسی تن به این خطیر نمیداد. فکر «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُولُونَ»(۱) هم تن آدم را میلرزاند چه رسد به دیدن و تجربهاش. در مورد مسئولیتها بازخواست خواهیم شد و سؤال خواهد شد. چرا مسئولیت گرفتی یا به که مسئولیت دادی؟ با اعتماد مردم چه کردی؟ و کجا صرف کردی؟ و چرا جای صالحان را غصب کردی؟ خدا رحم کند. و مسئولیت فقط این نیست.
امامان انقلاب، شرکت انتخابات را هم حق میدانند و هم تکلیف. و این یکی از حقوق عامه است که حق و تکلیف با هم جمعاند. حق مردم است که انتخاب کنند و تکلیفشان است که انتخابِ خوب کنند. و این هم مسئولیت مهمی است که انسان با حق خود و تکلیفش چه میکند؟ حقی که نعمت جامعه اسلامی به او داده و تکلیفی که در قبال جامعه اسلامی دارد. گاهی یک انتخاب، مثل انتخاب حاج قاسم به فرماندهی، چنان برای یک جامعه تولید قدرت میکند که دهها سال برای ملت، پیشرفت و تعالی و غرور به همراه دارد و کشور را درس آموز و الگوی جهانی میکند و گاهی نیز یک انتخاب غلط، چنان توقیف و توقف قدرت میکند که دهها سال طول میکشد که خسارتها برطرف و آرزوهای رفته به جوی باز گردد و کشور را نیز مایه عبرت جهان و تحقیر مستکبران میکند. مقایسههای تاریخی گاه چنان صریح و شفاف منظور را میرساند که حیف است اگر گفته نشود.
حسرت بعد از عذاب و سرگردانی را کسانی به بنی اسرائیل چشاندند که به جای حقانیت خدای موسی و هارون، دور گوساله تزویر سامری جمع آمدند. و... و حسرت بعد از ترکمانچای و آخال و رژی و امثال آنها را کسانی به ملت و میهن چشاندند که به جای امیرکبیرها، امثال آقاخان نوریِ دو تابعیتی را انتخاب کردند. سخن درست این است که نوعِ انسان دائماً در حال انتخاب است و چارهای جز اختیار ندارد. عجیب آنهایی هستند که خلقت را جبری میدانند و عجیبتر از آنان کسانی که ابوموسیها را بر علی تحمیل میکنند و بعداً از علی خرده میگیرند و از او اقدام میخواهند. اینکه فرمود در پذیرش دین اجباری نیست به این معنی است که راه رشد از گمراهی جدا و روشن شده و معرفی شده و شناخته شده و چونکه هر انتخابی پیامد خود را دارد، هر عاقلی میداند که هرچه کند به خود کند، گر همه نیک و بد کند. و این خیلی طبیعی است.
امروزه شعارها و تبلیغات مشخص میکند که هر نامزد چه درونی دارد و چه انگیزه ای. کسیکه برای ورود به مجلس، دهها میلیارد هزینه میکند معلوم است نماینده مردم نیست، فرصتطلب، فرستاده احزاب، نفوذی صاحبان ثروت بادآورده و یا مأمور دشمن برای به باد دادن امیدهاست. کسیکه با چپ چپ و با راست راست و با اعتدال، بنفشه میشود معلوم است که حزب باد است. یا آنکه یکی به نعل میزند و یکی به میخ مشخص است که مردم را رنگ میکند. نامزد سالم و صالح، کسی است که خود ببوید نه آنکه به زور روتوش، گندمنمایی و جوفروشی کند. مردم دانستهاند کسی باید مجلس برود که در این حد غیرت داشته باشد تا با دشمن اجنبی و تحریم گر، سلفی نگیرد، در حدی شرافت داشته باشد که امضای استیضاح وزیر را با وعده استخدام نزدیکانش پس نگیرد، به اندازهای عزت نفس داشته باشد که خود را به پیشنهاد شرکتها نفروشد، تا آنجا جوانمرد و درست باشد که آینده کشورش را بیست دقیقهای به «تقریباً هیچ» حراج نکند، و دستکم به گونهای منصف و شریف باشد که اگر نماینده شد، امروزش را که برای گرفتن نظر مردم به آب و آتش میزند فراموش نکند و در آخر کفایت میکند که فهمش از حیات این باشد که قبر و قیامتی هم در پیش است.
واقعیت این است که حاج قاسم به ما گفت که سرباز وطن کیست و امین امام و امت یعنی چه؟ مردم، مسئولان را با او میسنجند. صداقتش را پسندیده اند، مرامش را دوست دارند، تواضعش را عشق و صراحتش را مدح میکنند، دشمن شناسیاش را تحسین و تداوم راهش را مطالبه میکنند و این را میتوان از شعارهای انتخاباتی امسال دید. اصلاً به همین دلیل است که نامزدهای انتخاباتی از اصولگرا و اصلاحطلب و اعتدالی فهمیدهاند هر نگاه امیدوارانه به خارج از مرزها و دل بستن به وعدههای غریبه، ذلت و خفت و آوارگی بین کشورها را به دنبال دارد و جوابهای خوارکننده. دانستهاند که مسئولیت خنده دار نیست، جدی باید بود. لفاظی نیست، صادق باید بود. سابقه و تجربه مهم است ولی حُسنِ سابقه و تجربه مفید مهمتر است. دانستهاند مشکلات با توهین و تحقیر گذشتگان و مردم حل نمیشود، برنامه میخواهد و عُرضه. برای حل مشکلات کشور باید قوی شد و به «جنسِ جور»مان امید بست، نه اینکه از ملت، قدرت گرفت و برای کدخدا جنس، جور کرد. و اینکه با دولتهای وحشی مقاومت و تنبیه جواب میدهد نه مذاکره و تسلیم.
تکریم حاج قاسم توسط مردم که در تاریخ ایران بیسابقه است به این دلیل است که انقلابی مؤمن، مخلص و مجاهدی بود که کارش را خوب بلد بود و خوب انجام میداد. مصادره او در دعوای نازل مذاکره، جفای به او و نشانی غلط دادن و نادیده گرفتن دهها میلیون تشییعکننده ایرانی اوست. مذاکره اصولی او باعث ورود روسیه و دیگران به جبهه مقاومت شد و مبارزه او سایه و خودِ جنگ را از سر ایران و منطقه و آسیا و اروپا دور کرد. بهجا مذاکرهکنندهای حاذق بود و بهجا فرماندهی کم نظیر. به جای شعار، عمل میکرد و به جای خنده، چشمانش به اندازه یک لشکر کار میکرد و کار را پیش میبرد. حاج قاسم به تمام معنا دیپلمات انقلابی موفقی بود که الگو شد برای مدعیانِ کارنامه خالی و هزینه تراش برای ملت و میهن. به همین دلیل است که بعد از تشییع بینظیرش، در ۲۲ بهمن، مردم جز عکس امام و آقا و او، تصویر احدی را سرِدست نداشتند.
حاج قاسم تراز مسئولین انقلابی را بالا برد و تجسم منویات امامان انقلاب را نمایان نمود و توقع مردم را به اوج رساند. در اندیشه مردم، شخصِ سفله و نفلهای که نوکر و کلفت کدخدا و ملکه باشد و دوتابعیتی، لیاقت شهروندی ایران را ندارد چه رسد به سپردن مسئولیت به او. رأی مردم به کسی است که بهرهای از فضایل قاسم سلیمانی داشته باشد. اهل مقاومت انقلابی، پاکدست و پاکدامن، سیرچشم و عزتمند، دشمن شناس و دشمن ستیز، امین و امانتدار، مدیر و مطمئن، دارای طهارت مالیِ خود و خانواده و غیرت ایرانیِ خود و خانواده، دوستدار واقعی مردم و میهن، وفادار و فداکار، بیرغبت به دنیا و مظاهر آن، شجاع و آزاده، عاقل و مدبر و... و امروز برای هر ایرانی، مسلمان و انقلابی، واجب عقلی و شرعی است که در انتخابات شرکت کند و ادعاهایش را اثبات کند و بهترینها را بین خود و خدایش برگزیند و با رأی به مجلسی قوی، زمینه روی کارآوردن دولتی قوی و در نهایت به قوی شدن ایران عزیز کمک کند. چراکه هر رأی، آبادگر میهن و حافظ کشور و هلاککننده دشمنان است و واجبی است که مأجور است. إنشاءالله.