به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جاویدالاثر سعید طالبی از دانش آموزان دبیرستان سپاه تهران (مکتب الصادق(ع)) بود که در 11بهمن ماه سال ۶۵ جاویدالاثر شد. نامه این مجاهد بزرگوار به پدرش به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت پدر عزیز سلام عرض میکنم و بعد از عرض سلام آرزوی سلامتی شما پدر عزیز و گرامی و همچنین خانواده تان را از خداوند منان خواهانم و خواستارم و امیدوارم همیشه در کارهایتان به ویژه در مشکلات زندگی همچون کوهی استوار و پر استقامت پابرجا و موفق بوده باشید.
پدر جان نامه پر از مهر و محبت شما که حاکی از ابراز احساسات آن پدر عزیز نسبت به این فرزند حقیرتان بود را دریافت کرده و زیارت کردم (در تاریخ ۲۵ مرداد نوشته بودید و در تاریخ ۲۸ مرداد به دستم رسید) پدر جان در نامه هایتان حرف هایی را نوشته بودید که بنده را با نوشتن آن نامه شرمنده کرده بودید؛
اولا که بنده لایق آن همه محبت شما نیستم، چون من تا به حال در طول عمرم هیچ کاری که به نفع شما باشد را انجام نداده ام یعنی هیچ کار مفیدی برای شما انجام نداده ام؛
ثانیا من اصلا ارزش این مسئله ای که شما نوشتید را ندارم ( مسئله دوری) به هر حال بگذریم امیدوارم بتوانید از سکوتم، آنچه که در درونم میگذرد را بخوانید.
نوشته اید که فشار روحی دارید میخواهم به شما بگویم که اگر من در این موقعیت وظیفه ام آمدن به جبهه و رزمیدن باشد، وظیفه شما تحمل این سختی ها و فشار های روحی میباشد و مطمئن باشید آن اجری که یک رزمنده مومن و مخلص در جبهه میبرد به توسط جهاد، شما هم با تحمل آن فشارها کمتر از آن اجر نمیبرید و در این راه هرگونه سختی و مشکلات برایتان پیش آید مطمئن باشید که خداوند اجری برایتان در آن دنیا قرار داده است و همیشه این در ذهنتان باشد که "ان الله مع الصابرین" در پایان دوباره از اینکه زحمت کشیده و جواب نامه را مینویسید، سپاس گزارم!
در مورد اینکه به من نیاز مبرم دارید، باید به شما بگویم که اولا شما دو پسر دیگر به غیر از من دارید که هر دو بزرگ تر از من هستند و کاریتر از من، هر کاری هم داشته باشید، از من بهتر میتوانند انجام دهند.
در مورد این حرفتان که شما دین خود را نسبت به جنگ ادا کردید، اولا باید بگویم که از این حرفتان بیش از اندازه ناراحت شدم و اصولا انتظار چنین حرفی را از شما نداشتم و در جواب باید بگویم، ما اگر تمام خانواده مان هم شهید شویم، باز دین مان نسبت به این جنگ ادا نشده است؛ ما چطور جواب آن خانواده شهیدی را که چهار جوانش در جبهه شهید شده و پنجمی هم در جبهه است را بدهیم؟
باور کن پدر من وقتی در تهران با یک خانواده شهیدی صحبت میکنم و میگویم ما سه برادر هستیم و هر سه در تهران خجالت میکشم، چطور جواب آن خانواده پاسداری را بدهم که دموکرات ها در کردستان در عروسی بچههایشان جلوی عروس و داماد او را سر میبرند، قربانی میکنند! و این حقیقت دارد، باور کنید!
این را به شما بگویم که پدر من، هیچوقت دین ام را به دنیا نمی فروشم، منظورم این است که من وقتی درس خواندم، ولی در همان حال دینم مورد تجاوز قرار گرفت و من درس خواندم و دست روی دست گذاشتم تا دینم که تمام وجود من است تجاوز کنند، وقتی من درسم را تمام کردم، باید خدمت کنم، آن وقت دیگر کسی نیست که به آن خدمت کنم، دیگر از اسلام چیزی نیست که به آن خدمت کنم!
یک چیز دیگر هم به شما بگویم و آن اینکه بخدا الان جبهه آن قدر نیاز به افراد دارد که شاید در طول جنگ این قدر احتیاج به نیرو نداشته، اگر باور نمی کنید، بروید از پادگان ولی عصر (عجل الله فرجه) بپرسید.
والسلام
سعید طالبی
ولادت : ۵ دی ۱۳۴۶
جاویدالاثر : ۱۱ بهمن ۱۳۶۵
عملیات : کربلای پنج - شلمچه
پیکر مطهر این شهید عزیز، هنوز به آغوش خانواده بازنگشته و مزارش بی نشان است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!