سرویس جهان مشرق - تلاش اعضای غربی برجام و آمریکا برای احیای توافق هستهای را باید همانگونه که هست، دید: تلاش برای تأمین منافع غربیها. و باید توجه داشت که این منافع، صرفاً منحصر به محدودسازی برنامهی هستهای ایران نیست، بلکه جلوگیری از پیشرفت برنامهی موشکی تهران و بستن دست و پای جمهوری اسلامی در منطقه را نیز شامل میشود. در ظاهر به نظر میآید رژیم صهیونیستی بر خلاف آمریکا، علاقه و اعتقادی به احیای برجام ندارد و اتفاقاً دارد تلاش میکند با انجام اقدامات تحریکآمیز علیه ایران، در فرآیند بازگشت تهران و واشینگتن به توافق هستهای سنگاندازی کند. اما آیا واقعیت همین است؟ آیا صهیونیستها به دنبال ریشهکن کردن توافق با ایران هستند یا به دنبال دستیابی به توافقی «بهتر» با ایران؟
نشست نمایندگان ایران، روسیه، چین، اتحادیهی اروپا، انگلیس، فرانسه و آلمان برای احیای برجام، ۱۷ فروردین ۱۴۰۰، در «گرند هتل» در شهر وین، پایتخت اتریش (+)
مجلهی آمریکایی فارنپالسی اخیراً گزارشی تحت عنوان «اسرائیل باید از تلاشهای بایدن برای احیای توافق هستهای ایران حمایت کند[۱]» به قلم «تامیر پاردو» رئیس سابق موساد (بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶)، و «ماتان ویلنای» معاون سابق ستاد ارتش و معاون سابق وزیر دفاع رژیم صهیونیستی منتشر کرد که در آن برخی از دلایل ضرورت حمایت این رژیم از احیای برجام برشمرده شدهاند. البته گزارش فارنپالسی صرفاً بیانگر نظر پاردو و ویلنای نیست، بلکه این دو، گزارش خود را به نمایندگی از سازمان «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل[۲]» نوشتهاند؛ سازمانی متشکل از بیش از ۳۰۰ مقام سابق دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی، از جمله ارتش اسرائیل، موساد، و شینبت (یا شاباک) [۳]، که ویلنای، ریاست آن را به عهده دارد[۴] و پاردو عضو بدنهی رهبری آن است[۵].
دو نویسندهی گزارش، خاطرنشان میکنند که برجام در حال حاضر بهترین راه برای مقابله با ایران است و آمریکا برای به دست آوردن اهرمهای فشارش در چارچوب این توافق، باید دوباره به عضویت آن درآید. البته مقامات سابق امنیتی رژیم صهیونیستی معتقدند بازگشت به توافق هستهای و تحمیل مجدد محدودیتهای آن علیه ایران کافی نیست، بلکه باید توافقی طولانیتر و محکمتر با ایران امضا شود که جلوی برنامهی موشکی و فعالیتهای منطقهای تهران را نیز بگیرد. آنچه در ادامه میخوانید، ترجمهی گزارش فارنپالسی است.
آنچه که صهیونیستها میخواهند، نابودی برجام نیست، بلکه تقویت آن با معیارهای خودشان است (+)
در همینباره بخوانید:
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای محافل رسانهای-اندیشکدهای بینالمللی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
گزارشها دربارهی خسارتهای واردشده به تأسیسات هستهای نطنز در ایران و یک ناو اطلاعاتی ایرانی در دریای سرخ (صرفنظر از اینکه اسرائیل ارتباطی با هر یک از این حوادث داشته باشد یا نداشته باشد)، و متعاقب آن بیانیهی ایران دربارهی اقدام این کشور به افزایش سطح غنیسازی اورانیوم تا ۶۰ درصد، دو مسئله را برجسته میکنند: خطرات مرتبط با جاهطلبیهای هستهای و منطقهای ایران، و نیاز فوری به برطرف کردن این خطرات.
تصویر ماهوارهای از تأسیسات نطنز پیش از عملیات خرابکارانهی اخیر که به اسرائیل نسبت داده شده است (+)
در همینباره بخوانید:
در ظاهر، آمریکا و اسرائیل، هم ارزیابی مشابهی دربارهی تهدیدات هستهای و منطقهای ایران دارند، و هم کاملاً متعهد به یک هدف مشترک هستند: جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هستهای و، به این ترتیب، پیشگیری از پیروی کشورهای دیگر از ایران [و به راه افتادن رقابت بر سر تسلیحات هستهای]. به علاوه، نه واشینگتن و نه تلآویو، هیچکدام آنقدر سادهلوح نیستند که باورشان شود ایران جاهطلبیهای نظامیِ هستهایش را کنار خواهد گذاشت، یا اینکه هستهای شدن ایران منجر به اشاعهی هستهای و بیثباتی بیشتر در منطقه نخواهد شد.
با این وجود، در عمل، هیچ موضوعی بیش از توافق هستهای ایران (که به آن «برنامهی جامع اقدام مشترک» یا «برجام» هم میگویند) میان سیاستها و مقامات اسرائیل و آمریکا شکاف ایجاد نکرده است. با توجه به هدف مشترک دو طرف، برای جلوگیری از ایجاد بیاعتمادی و خصومت میان آمریکا و اسرائیل، چنانکه در مذاکرات و امضای برجام شاهد بودیم، و (مهمتر از همه) برای مسدود کردن راه ایران به سوی دستیابی به سلاحهای هستهای، ما [نویسندگان گزارش] و سایر اعضای جنبش غیرحزبی «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» متشکل از بیش از ۳۰۰ مقام سابق دستگاه امنیتی اسرائیل، معتقدیم اختلافات در رویکردهای دو دولت [آمریکا و رژیم صهیونیستی] دربارهی این چالش مشترک میتواند و باید حلوفصل شود.
نظر به همین مسئله، «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» به دولت اسرائیل توصیه کرده که بهتر است از استراتژی دومرحلهای دولت بایدن (که مرحلهی اول آن روی احیای برجام متمرکز است، و مرحلهی دوم آن روی دستیابی به توافقی «طولانیتر و قویتر») حمایت کند و در طراحی و اجرای هر دو مرحله همکاری نزدیکی با واشینگتن داشته باشید. این رویکرد دومرحلهای باید با بازگشتِ هم ایران و هم آمریکا به برجام آغاز شود؛ با فرض مقابله با اقدامات اخیر تهران در نقض توافق و برخی نواقص در اجرای توافقنامهی اولیه (که همگی از مدتها پیش از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ آغاز شده بود).
لازم به یادآوری است که هدف برجام، تضمین این بود که ایران نمیتواند در کمتر از یک سال (مدتی که «زمان گریز» نامیده میشود) مواد شکافپذیر کافی برای ساخت سلاح هستهای را به دست آورد. این در حالی است که عدم اجرای بندهای اصلی برجام و همچنین اقدامات ایران در نقض توافق هستهای پس از خروج آمریکا از این توافق (از جمله تلاش تهران برای دستیابی به سانتریفیوژهای سریعتر و اورانیوم بیشتر با غنای بالاتر)، این کشور را به فاصلهی سه یا چهار ماهیِ دستیابی به مواد شکافپذیر مناسب برای ساخت سلاح رسانده است. ایران، به طور همزمان، زرادخانهی قدرتمندی از سامانههای قادر به حمل چنین سلاحهایی را ساخته است؛ اقدامی که البته متناقض با مجموعهای از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل است.
جلوگیری از پیشرفت برنامهی موشکی ایران یکی از دغدغههای اصلی غربیهاست که امیدوارند در دورهای بعدی مذاکرات با تهران به آن دست پیدا کنند (+)
ما از دولت اسرائیل خواستهایم از اقدامات آمریکا برای پیوستن مجدد به توافق هستهای ایران و کاهش تحریمهای مربوطه در ازای پیروی کامل تهران از هر سه مجموعه تعهداتی که کاخ سفید سال ۲۰۱۵ به عنوان بستهی برجام ارائه کرد، حمایت نماید. برخی از این تعهدات عبارتند از: مفاد اصلی خود برجام، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل (از جمله قطعنامهی ۲۲۳۱ در سال ۲۰۱۵) ناظر بر منع ساخت سامانههای حامل سلاح دارای کاربرد دوگانه، تعهد کامل به پادمانهای جامع تعیینشده توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی، و (به موجب اختیارات گستردهتر وضعشده در پروتکل الحاقی) اجازهی دسترسی بدون محدودیت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سایتهای هستهای (بدون پاکسازی قبلی سایتها)، مطابق با تعهدات ایران در چارچوب پیمان منع اشاعهی هستهای و تأکید برجام بر این تعهدات.
در همینباره بخوانید:
›› قطعنامهی ۲۲۳۱؛ آمریکا به حکم کدام قانون از برجام خارج شد؟
بازگشت آمریکا به جایگاه سابق خود به عنوان عضو برجام، اولاً مجدداً به این کشور امکان میدهد تا تعیین کند چه زمانی تحریمها طبق مکانیسم ماشه بازگردند و چه زمانی تخفیفهای تحریمی به تناسب عمل ایران به تعهداتش شامل حال این کشور بشود، و دوماً توان تأثیرگذاری واشینگتن روی تصمیمات مربوط به کارآمدی بازرسیها و واکنشها به کشف اقدامات ایران در نقض توافق را به آمریکا برمیگرداند.
علاوه بر این، تمایل آمریکا به بازگشت به برجام و تخفیف در تحریمها باید حول محور توانایی کاخ سفید برای تضمین اجرای آن دسته از بندهای اصلی در توافق هستهای ۲۰۱۵ پایهگذاری شود که یا مسکوت ماندهاند و یا ایران آنها را بهخوبی اجرا نکرده یا حتی بهکلی از زیر آنها شانه خالی کرده است. مهمترینِ این بندها در بخش T توافقنامه آمدهاند که ناظر بر راستیآزمایی عدم پیگیری فعالیتهای تسلیحاتی هستهای توسط ایران (فعالیتهایی که به شهادتِ آرشیو هستهایِ افشاشده توسط موساد، ایران، تا پیش از سال ۲۰۰۳، با نقض پیمان منع اشاعه هستهای، آنها را دنبال میکرده است)، تغییر کاربری دو سایت هستهای [برای از بین رفتن امکان کاربرد نظامی آنها] که ایران اقدام به تبدیل آنها نکرده، و همکاری تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای اثبات ماهیت صلحآمیز فعالیتهای هستهایش و تصویب پروتکل الحاقی که به حقوق گستردهای در زمینهی دسترسی [و بازرسی] به آژانس اعطا میکند.
در همینباره بخوانید:
بهرغم کاستیهای موجود در توافق هستهای ایران، هیچ بستر دیپلماتیک جایگزینی برای مقابله با بحران فوری [برنامهی هستهای ایران] در دسترس نیست. با این حال، با توجه به شیوهی فرسایشیای که ایران عمداً در مذاکرات اتخاذ کرده است، لغو تحریمها باید مشروط به عقبنشینی تهران از تمامی اقدامات متناقض با برجام و بازگشت سطح غنیسازی، ذخیرهی مواد شکافپذیر، و ترکیب سانتریفیوژها به وضع سابق و تعیینشده در برجام شود. اما اینها کافی نیست. تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران ماه اکتبر سال گذشته طبق برجام منقضی شدند؛ سایر تعهدات ایران نیز طی سالهای آینده منقضی خواهند شد؛ و برخی از اقدامات ایران از سال ۲۰۱۸ به بعد (مانند تسلط این کشور بر ساخت سانتریفیوژهای پیشرفتهتر) بازگشتپذیر نیستند. این کاستیها اتخاذ یک استراتژی دوگانهی الحاقی در ادامهی راه را ایجاب میکنند.
بخش اول این استراتژی، که ما آن را ضروری میدانیم، عزم دولت بایدن برای دستیابی به یک توافق جدید، «طولانیتر و قویتر» و حلوفصل مسائل دیگر است، از جمله برنامهی موشکی ایران و رفتارهای بیثباتکنندهی این کشور در منطقه. این بخش، احتمالاً پیچیده و طولانی خواهد بود. با این حال، نباید اجازه داد دستیابی به این اهداف بلندمدت، موجب تأخیر یا به خطر افتادن اهداف فوری پیش رو یعنی افزایش زمان گریز ایران و بازگرداندن یک سازوکار نظارتی مستحکم شود؛ اهدافی که میتوان در بخش اول استراتژی با احیای برجام به آنها دست پیدا کرد.
از آنجایی که هدفِ بخش دوم این استراتژی، رفع محدودیتهای توافق هستهای ایران و [گنجاندن] سایر موضوعات اضطراریِ منطقهای است که در برجام لحاظ نشده بودند، ما به دولت اسرائیل توصیه کردیم از این استراتژی الحاقی تحت رهبری آمریکا نیز حمایت کند و در طراحی و اجرای آن همکاری نزدیکی با دولت بایدن داشته باشد. این توافق الحاقی باید «بندهای غروب» توافق سال ۲۰۱۵ [ناظر به انقضای محدودیتهای برنامهی هستهای ایران] را تمدید کند (از جمله باید محدودیتهای فروش تسلیحات به ایران را که پیشاپیش منقضی شدهاند، برگرداند و محدودیتهای تحقیق و توسعهی غنیسازی را که قرار است تا چند سال دیگر منقضی شوند، تمدید نماید)، و همچنین با فعالیتهای براندازانهی منطقهای ایران و اقدامات این کشور در تجهیز شبهنظامیان شیعه و سایر نیروهای ضدغربی در منطقه با سلاحهای پیشرفته مقابله کند.
در همینباره بخوانید:
›› نقشهی آمریکا و اعضای اروپایی برجام برای توافق هستهای چیست؟
›› پختوپز دموکراتها و برنامهی سهمرحلهای بایدن برای برجام ۲
با توجه به سبک مذاکرهی ایران، و همچنین به دلایل دیگر، پیشبینی ما این است که توافقنامهی مرحلهی دوم با ایران به گونهای که بتواند نگرانیهای و سایر نگرانیها را بهخوبی برطرف کند، به این زودیها شکل نخواهد گرفت. در عین حال، برای افزایش احتمال موفقیت مذاکرات فعلی و آینده، دیپلماسی باید با مخابرهی یک پیام فوری و واضح به ایران تکمیل شود: آمریکا و متحدانش همچنان متعهدند که از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کنند.
مراحل سهگانهی برنامهی احتمالی بایدن برای ایران (جزئیات بیشتر) (منبع ترجمه) (+)
در همینباره بخوانید:
باید به ایران فهماند که هرگونه اقدامی از جانب این کشور در ازسرگیری برنامهی تسلیحات هستهایش، ادامهی تلاشهایش برای تسلیح نیروهای نیابتی منطقهایش با موشکهای دقیق و سایر سامانههای تسلیحاتی پیشرفته و یا استقرار این سامانهها در خارج از مرزهایش، یا تداوم رفتارهای جسورانهاش در امتداد مرزهای اسرائیل و نقاط دیگر منطقه، با رویکرد تلخی از طرف واشینگتن و شرکایش مواجه خواهد شد. قدرت کامل این پیام زمانی محقق میشود که ظرفیتهای نظامی مشترک و مستقل [آمریکا و متحدانش]، که به عنوان آخرین راه چاره در دسترس هستند، از آن حمایت کنند.
از شنیدن این خبر خرسند شدیم که آمریکا و اسرائیل، مجمع مشترک مشاورهی ارشد دربارهی ایران را که در دولتهای کلینتون، بوش و ترامپ فعال بود، احیا کرده و بهزودی برگزار خواهند کرد. در این مجمع است که میتوان به تبادل دیدگاه، اشتراک اطلاعات و برآوردهای مربوطه، و هماهنگی مواضع (و در صورت لزوم، عملیاتها) پرداخت؛ همگی به شکلی حرفهای، صریح و محرمانه، متناسب با حساسیت این موضوعات و صمیمیت میان متحدان.
دیدار جو بایدن (چپ)، معاون اول رئیسجمهور وقت آمریکا، با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در محل سکونت نتانیاهو در بیتالمقدس در سال ۲۰۱۰؛ تفاوت واشینگتن و تلآویو دربارهی مقابله با ایران در هدف نیست، بلکه صرفاً در روش است (+)
ما هیچ توهمی دربارهی ماهیت رژیم ایران، جاهطلبیهای منطقهایش، رفتارهای خصمانهاش، یا طرفداریاش از نابودی اسرائیل نداریم؛ و جاهطلبیهای هستهای این کشور را جدی میگیریم. در عین حال، به قدرت نظامی اسرائیل و تواناییاش در برخورد مؤثر با چالشهای امنیتی پیش روی این کشور، از جمله ایران، اطمینان داریم. اولویت باید اتخاذ یک رویکرد چندجانبه تحت رهبری آمریکا باشد؛ و داشتن یک رویکرد دوجانبه یا یکجانبه به عنوان گزینهی جایگزین. استفاده از زور باید همیشه آخرین گزینه باشد.
در همینباره بخوانید:
›› کارشناس استرالیایی: بایدن برای دستکاری برجام منتظر دولت بعدی ایران میماند