سرویس جنگ نرم مشرق - کشورهای منطقه نسبت به پیروزی طالبان در افغانستان چه واکنشی نشان خواهند داد؟ کارشناسان و پژوهشگران اندیشکده بینالمللی مطالعات راهبردی انگلیس به بررسی این موضوع که دولتها و همسایگان افغانستان چگونه روابط خود را پس از چند هفته پرتلاطم در منطقه به دقت بازتنظیم خواهند کرد، پرداختند.
مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه میخوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارشها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
- چین: تغییر ناخوشایند در تمرکز نظامی آمریکا
میا نوونز، عضو ارشد در امور سیاست دفاعی و مدرنسازی نظامی چین در ابتدای این گزارش به تحلیل سیاست و رویکرد احتمالی چین در خصوص اتفاقات اخیر در افغانستان پرداخت و نوشت: چین احتمالاً بیشتر از آن چیزی که علناً نشان داده است، نگران خروج آمریکا از افغانستان است. این کشور محتاطانه پیامد حاکمیت طالبان برای منافع امنیتی، سیاسی، و اقتصادی خویش را زیر نظر خواهد گرفت.
پکن در طول سالیان سال ارتباطات با طالبان را حفظ کرده است ــ هرچند هنوز روابط را رسمی نکرده است. از زمان اعلام خروج برنامهریزی شده آمریکا از افغانستان، پکن در جریان دیدار با هیئتهایی از طالبان به دنبال کسب تضمینهای امنیتی بوده و پیشنهاد کمک به بازسازی اقتصادی افغانستان را مطرح کرده است. علیرغم امکان بهرهمندی از منافع اقتصادی در قالب سرمایهگذاریهای «ابتکار کمربند و جاده» و استخراج معادن، خطر امنیتی موجود در داخل افغانستان ممکن است مانعی بر سر این راه باشد، همانگونه که قبلاً نیز مشاهده شده است.
پکن همچنان به دنبال دریافت تضمین از طالبان است
رهبران چین صراحتاً تأثیر تحولات اخیر بر امنیت منطقه را در کانون توجه خود قرار خواهند داد. پکن همچنان به دنبال دریافت تضمین از طالبان است مبنی بر اینکه افغانستان به پناهگاه امنی برای سازمانهای تروریستی ــ نظیر جنبش اسلامی ترکستان شرقی ــ تبدیل نخواهد شد. یکی از نگرانیهای حاد چین آن است که از خاک افغانستان ممکن است به عنوان بستری جهت حمله به استان سینکیانگ واقع در غرب چین استفاده شود. همچنین باید دید نحوه رفتار چین با ایغورهای سینکیانگ چه تأثیری بر روابط طالبان با پکن خواهد داشت.
احتمال آن نمیرود که چین در راستای پر کردن خلأ امنیتی یا حفاظت از منافعش در افغانستان از ارتش خود کمک بگیرد. حملات پیشین به پروژههای «ابتکار کمربند و جاده» یا پرسنل چینی در خارج از کشور هنوز به دخالت میدانی ارتش چین منجر نشدهاند. تجربه ارتشهای غربی در افغانستان قویاً از خطرات درگیر شدن در هرگونه نزاع طولانی در آنجا حکایت دارد. اما نکته مهمتر اینکه، اولویت نظامی چین متوجه شرق است. بنابراین، تحولات اخیر در افغانستان به یکی از دغدغههای بزرگتر چین اشاره دارند ــ یعنی فاصلهگیری نظامی واشنگتن از خاورمیانه و تمرکز بر منطقه هند ـ آرام و خود چین.
- هند: به دنبال جبران نفوذ از دست رفته
راهول روی چودری، عضو ارشد در امور جنوب آسیا در خصوص واکنش هند اظهار کرد: پیروزی طالبان به معنای از بین رفتن نفوذ گسترده هند است. هند یک شریک بزرگ در زمینه توسعه در افغانستان بوده است، اما در گذشته تعاملات چشمگیری با طالبان نداشته است. در همین حال، پاکستان قاطعانه تلاش کرده تا به حضور هند در افغانستان پایان دهد و در این خصوص از کمکهای طالبان و متحدان خویش در شبکه حقانی بهرهمند گردیده است. دورنمای گسترش نفوذ چین میتواند موجب کاهش بیش از پیش نفوذ هند در افغانستان و منطقه شود.
هند سفارتخانه خود را تعطیل و پرسنل دیپلماتیک خود را خارج کرده است، اما چند صد غیرنظامی از جمله هندوها و سیکهای افغان هنوز تخلیه نشدهاند. هند جداً نگران است که مبادا از خاک افغانستان به عنوان بستری جهت انجام حملات تروریستی علیه منافعش استفاده شود.
هند بر حمایت اقتصادی از افغانستان تمرکز خواهد کرد
گروههای تروریستی مخالف هند از جمله لشکر طیبه و جیش محمد که از حمایت دستگاه اطلاعاتی پاکستان برخوردارند، در افغانستان حضور دارند و ظاهراً در پیکار نظامی طالبان نقش فعالی داشتهاند. با این حال، دولت مودی احتمالاً خواستار شفافیت در خصوص نیات و عملکرد دولت جدید تحت سلطه طالبان قبل از اتخاذ هرگونه تصمیم سختگیرانه است.
هند به عنوان یک همسایه نزدیک فاقد هرگونه «سیاست خروج» است. دههها سرمایهگذاری در حوزه زیرساختها و ظرفیتسازی و قدرت نرم حاصل از آن به آسانی از بین رفتنی نیست. حمایت هند از مردم افغانستان و تلاشها به منظور برقراری ثبات از طریق اجماع منطقهای همچنان ادامه خواهد یافت. دورنمای بازنگری در نقش هند که تمرکزش بر روی حمایت اقتصادی از افغانستان قرار دارد، محتمل به نظر میرسد، اما بازنگری بر مبنای این امر صورت میگیرد که اتباعش آسیب نبینند و ملزومات امنیتیاش محقق شوند. اگرچه هند در خصوص به رسمیت شناختن دیپلماتیک حکومت طالبان عجله به خرج نخواهد داد، اما در این خصوص آخرین نفر نیز نخواهد بود.
- ایران: همسویی راهبردی با طالبان در مقطع حاضر
جان رین، مشاور ارشد ارزیابیهای ژئوپلیتیکی این اندیشکده عنوان کرد: ایران و طالبان در سال ۲۰۰۱ دشمن یکدیگر بودند: ایران از مخالفان طالبان موسوم به ائتلاف شمال حمایت میکرد؛ طالبان دیپلماتهای ایرانی را در هرات به قتل رساند؛ و ایران در راستای سرنگونی طالبان همکاری کرد. اکنون طالبان بازگشته است و این در مقایسه با گذشته شاید خبر بهتری برای تهران باشد.
این اندیشکده مدعی شد: طی دو دهه گذشته، حکومت ایران پیوسته به سمت همسویی راهبردی با طالبان گام برداشته است. آنها شاید کیش و آیین یکسانی نداشته باشند، اما در حال حاضر منافع راهبردی مشترکی دارند. در حالت حداقلی، هیچکدام از آنها در حال حاضر دوست ندارد دیگری را ناخشنود سازد.
در وهله اول، آنها مشتاقانه به دنبال پس زدن نفوذ آمریکا در منطقه هستند. ایران بیرون راندن آمریکا از عراق در سمت غرب را هدف راهبردی خود میداند. طالبان این مهم را در افغانستان در شرق ایران محقق کرده است. در کنار این هدف مشترک، تحسین و تمجیدهای متقابل و احتمالاً چشم و همچشمی نیز مطرح خواهد بود. طالبان به دنبال سرمشقی است تا این بار از بقای امارت اسلامی مطمئن شود؛ ایران که علیرغم همه مشکلات همچنان پابرجاست، منبع الهام خوبی در این زمینه است.
ایران و طالبان هر دو نیازمند عمق راهبردی هستند
در وهله دوم، ایران و طالبان هر دو نیازمند عمق راهبردی هستند. ایران نیازمند یک متحد در هرات و غرب افغانستان و طالبان نیازمند عمق راهبردی در همه جهات است تا جبرانکننده حمایت محدودی باشد که در بهترین حالت از طرف جامعه بینالمللی دریافت میکند. طالبان از قبل حمایت پاکستان را داراست. ایران این وضعیت را به خوبی متوازن میسازد و دسترسی به منطقه شام عربی را فراهم میکند.
در ادامه این گزارش آمده است: البته این همسویی موجب نمیشود که دو کشور مشکلات دوسویه از جمله در رابطه با تقسیم آب، مواد مخدر، و پناهجویان را نادیده بگیرند. آنها همچنین باید درباره سرنوشت القاعده تصمیمگیری کنند.
ایران اکنون همسایهای دارد که آمریکا را تحقیر کرده است
اختلافات فرقهای که در پس شراکت راهبردی پنهان شدهاند، بطور بالقوه به مثابه بشکه باروت هستند، به ویژه در ارتباط با قوم هزاره که نیروی قدس سپاه پاسداران ایران لشکر «فاطمیون» را از میان آنها جذب کرده است. تهران شاید به این جمعبندی برسد که در قالب رابطه کاری با طالبان بهتر میتوان این مسائل را رفع و رجوع کرد. انتظار میرود که همکاری بیشتر ماهیت عملگرایانه داشته باشد تا آرمانگرایانه. ایران اکنون همسایهای دارد که آمریکا را تحقیر کرده و با آن میتواند همکاری کند. چنین چیزی از دید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور جدید ایران به مثابه یک دستاورد است.
- پاکستان: وجود برخی ملاحظات علیرغم منافع شفاف
آنتوان لِوِسک، عضو پژوهشی امور جنوب آسیا این مؤسسه انگلیسی میگوید: پاکستان در خصوص سرنگونی دولت تحت حمایت آمریکا در کابل ابراز تأسف نکرده است. روابط دوجانبه در بهترین حالت تصنعی بودهاند و عمران خان نخستوزیر پاکستان سلطه طالبان را به مثابه لحظهای توصیف کرده که افغانها «غل و زنجیر بردگی را شکستند.» اما واکنش پاکستان با اینکه در مقایسه با واکنش دیگر همسایگان افغانستان با کمترین بدبینی توأم است، نگرانی در خصوص پیامد حاکمیت طالبان برای امنیت داخلی پاکستان را نیز بازتاب میدهد.
پاکستان برخلاف رقیب دیرینهاش هند از نفوذ قابل توجهی در افغانستان تحت حاکمیت طالبان بهرهمند میشود. اما نفوذ این کشور احتمالاً بیحدوحصر نخواهد بود، چرا که طالبان اکنون که به قدرت رسیده میتواند شرکای بینالمللی خود را تنوع بخشد. احتمال آن نمیرود که اسلامآباد نگران رقابت از طرف قدرتهای دیگر در افغانستان باشد، مگر آنکه چنین امری به هر نحو موجب تقویت جایگاه هند شود. بنابراین، درخواست پاکستان در خصوص دستیابی به یک «توافق سیاسی همهشمول» احتمالاً مانعی بر سر راه فعالیت طالبان به وجود نمیآورد.
پاکستان دغدغههای امنیتی دارد
بطور گسترده انتظار بر این است که پاکستان دولت تحت سلطه طالبان در کابل را به رسمیت بشناسد، درست همان کاری که در سال ۱۹۹۶ کرد. با این حال، این رسمیتبخشی احتمالاً در هماهنگی با کشورهای دیگر از جمله احتمالاً ترکیه صورت خواهد گرفت تا بدین طریق از قرار گرفتن در مرکز نگاهها یا برهم خوردن روابط با غرب اجتناب شود.
اما پاکستان دغدغههای امنیتی دارد و خواهان دریافت تضمینهای امنیتی از طرف طالبان در ازای به رسمیت شناختن حکومت جدید است. این تضمینهای امنیتی بر روی لزوم محدودسازی هجوم پناهجویان از طریق مرز دیورند متمرکزند. پاکستان در امتداد این مرز ۲۶۰۰ کیلومتری بالفعل حصار کشیده است. اگر قرار باشد تحرکات طالبان پاکستان که با دولت ضدیت دارند، محدود شود و دستاوردهای پاکستان در حوزه مقابله با تروریسم در داخل حفظ گردند، تضمین قداست مرزها حائز اهمیت فراوان است. این امر همچنین به اجتناب از تنشهای جدید با چین کمک میکند. چین بیش از ۴/۲۵ میلیارد دلار در قالب «ابتکار کمربند و جاده» و در چارچوب کریدور اقتصادی چین ـ پاکستان در این کشور سرمایهگذاری کرده است.
- قطر: تلاش جهت حفظ اهمیت خود از طریق طالبان جسور
امیل هوکایم، عضو ارشد در امور امنیت خاورمیانه بر این باور است که قطر از کشورهای حوزه خلیج فارس است که روابط احسن با طالبان را حفظ کرده و به همین خاطر، در خصوص منفعت بردن از تغییر قدرت در کابل به نظر بهترین موقعیت را داراست.
طالبان در سال ۲۰۱۳ دفتری در دوحه تأسیس کرد و این دفتر به کانون دیپلماتیک گروه مزبور تبدیل شد. مقامات ارشد طالبان در قطر سکونت داشتهاند. مهمترین آنها ملا برادر از بنیانگذاران طالبان و قائم مقام رهبر این گروه است که مذاکرات با آمریکا و بعداً با دولت افغانستان را هدایت کرد.
هنگامی که دولت ترامپ تلاش کرد تا از طریق حصول توافق با طالبان از افغانستان خارج شود، متوجه شد که قطر مایل است در این زمینه کمک کند. قطر از سال ۲۰۱۸ به بعد تسهیلگر کلیدی مذاکرات میان آمریکا و طالبان بوده است. این مذاکرات در سال ۲۰۲۰ به توافقی انجامید که زمینهساز جدول زمانی دقیق خروج آمریکا شد. مذاکرهکنندگان قطری صمیمانه در راستای نرم کردن طالبان نقش ایفا کردهاند. ایفای چنین نقشی حسننیت آمریکا در قبال قطر را رقم زد، آنهم در مقطعی که قطر در معرض تحریم وحشیانه عربستان و امارات قرار داشت.
سلطه برقآسای طالبان بر افغانستان موضع قطر را به شدت تضعیف کرد
مشخص نیست قطر به منظور ترغیب طالبان به شرکت در گفتگوهای سیاسی چه وعدهای به آنها داده است. با وجود همه اینها، دوحه همواره تلاش کرده تا اهمیت شناسایی بینالمللی از طریق دیپلماسی را نزد طالبان گوشزد کند. اما سلطه برقآسای طالبان بر افغانستان موضع قطر را به شدت تضعیف کرده است. در مقطع کنونی، طالبان بسیار کمتر نیازمند دوستی و میانجیگری قطر است: آمریکا از افغانستان رفته و دولت افغانستان دیگر وجود ندارد و در نتیجه نیازی به مذاکره بیشتر نیست. قدرتهای بزرگ شتابان به دنبال شناسایی واقعیت سیاسی جدید در کابل هستند. نفوذ قطر بر طالبان احتمالاً رو به افول گذاشته است.
علیرغم هم اینها، نفوذ مالی قطر و روابط محکم این کشور با ترکیه، ایران، و پاکستان موجب تضمین اهمیت سیاسی و نقشآفرینی این کشور در آینده اقتصادی افغانستان میشود. با توجه به شناخت قطر از رهبران طالبان، بسیاری انتظار خواهند داشت که دوحه سرمایه سیاسی خود را در جهت تعدیل مواضع این گروه بنیادگرا هزینه کند و دسترسی سازمان ملل و نهادهای بشردوستانه به افغانستان را امکانپذیر سازد.
- روسیه: فرصتی جهت بهرهبرداری از اراده ضعیف غرب؟
نایجل گلد دیویس، سردبیر بخش «بررسی راهبردی»، عضو ارشد در امور روسیه و اوراسیا در مورد واکنش روسیه به تحولات افغانستان معتقد است: روسیه در قالب رفتار رسمی و علنی خود خونسردی به خرج میدهد. اینکه سفارتخانه روسیه در کابل - آشکارا تحت محافظت طالبان - قادر است عمدتاً بی هیچ مانعی به فعالیت ادامه دهد، با روند تخلیه هیئتهای دیپلماتیک غربی کاملاً در تضاد است. اگرچه فعالیت طالبان در روسیه همچنان ممنوع است، اما کرملین به نظر آماده تعامل با این گروه است و برخلاف رویه معمول، به سرنگونی یک دولت قانونی اعتراض نکرده است. ناکامی آمریکا و متحدانش مایه رضایت قلبی روسیه است و کارکردهای بیشتری در داخل پیشاپیش انتخابات ماه آینده مجلس دوما دارد.
اما با توجه به تاریخچه اخیر، روسیه بیش از همیشه باید نگران باشد. در دهه ۱۹۹۰، افراطگرایی اسلامی از مبدأ افغانستان در تلاش بود تا نه تنها آسیای میانه، بلکه خود روسیه را تضعیف کند. تا حدودی به همین دلیل بود که رئیسجمهور ولادیمیر پوتین از مداخله آمریکا در افغانستان در سال ۲۰۰۱ استقبال کرد. برای مدتی، روسیه و آمریکا مشترکاً متعهد شدند با تروریسم بینالمللی مبارزه کنند.
روسیه همچنان نظارهگر تحولات است
حتی قبل از تصرف کابل به دست طالبان، مسکو شروع کرده بود به کسب آمادگی برای مواجهه با مخاطراتی که طی دوره قبلی حاکمیت طالبان شاهدش بود و در این راستا با ازبکستان و تاجیکستان که با افغانستان هممرز هستند، رزمایشهای نظامی برگزار کرد. نیکولای پاتروشف دبیر شورای امنیت روسیه از آن زمان تاکنون تهدید بیثباتکننده ناشی از عبور مواد مخدر و ستیزهجویان را خاطرنشان کرده است.
روسیه همانند دیگران به دقت نظارهگر است تا ببیند نیات طالبان چگونه تکامل مییابند. اگر افغانستان یکبار دیگر افراطگرایی را در آنسوی مرزهایش متجلی سازد، روسیه شاید به دنبال همکاری محدود با غرب در قالب یک رابطه عمدتاً مجموع صفر برود. روسیه همچنین شاید به دنبال بهرهبرداری از برداشتها در خصوص تضعیف عزم و اراده غرب باشد. پاتروشف پیشاپیش ماجرای افغانستان را با خروج آمریکا از اوکراین و روابطش با آن کشور مقایسه کرده است. معنا و مفهوم چنین چیزی آن است که روسیه شاید بر میزان فشارهای خود در آنجا و جاهای دیگر بیفزاید.
- عربستان: رصد هرگونه مزیت جدید که نصیب ایران میشود
امیل هوکایم، عضو ارشد در امور امنیت خاورمیانه در بخش دیگری از این گزارش به بررسی واکنش عربستان سعودی پرداخت و نوشت: سلطه طالبان بر افغانستان حس آشناپنداری و همچنین تردید و واهمه را در ریاض زنده کرده است. عربستان یکی از تنها سه کشوری بود که تا قبل از سال ۲۰۰۱ حاکمیت طالبان را به رسمیت شناخته بودند. علیرغم قرابت ایدئولوژیکی و تأمین مالی چشمگیر این گروه بنیادگرا از طرف محافل خصوصی در عربستان، روابط میان این دو هیچگاه مطلوب نبود و نفوذ عربستان همواره محدود بود.
اما عربستانِ ۲۰۲۱ با عربستانِ ۲۰۰۱ کاملاً فرق دارد. حمایت مالی از حاکمیت طالبان موضوع اغواکنندهای قلمداد نمیشود. رهبران کنونی عربستان به مراتب کمتر مایل به پذیرش آرمانهای دور از ذهن بر مبنای همبستگی اسلامی هستند و تمرکزشان بیشتر بر روی شکل دادن به یک وجهه مدرن و محدود کردن نفوذ مذهبی در داخل قرار دارد.
عربستان در مقایسه با گذشته نفوذ کمتری بر طالبان دارد
عربستان امروز در مقایسه با گذشته حتی نفوذ کمتری بر طالبان دارد. قطر که یک رقیب مزاحم انگاشته میشود، روابط بهتری با طالبان داشته است، طالبانی که پیشاپیش به دنبال آن هستند تا از طرف چین، روسیه، پاکستان، و ترکیه به رسمیت شناخته شوند. ریاض همچون گذشته در خصوص شکل دادن به روابط منطقهای طالبان احتمالاً به اسلامآباد تکیه خواهد کرد.
ماهیت روابط میان طالبان و ایران نیز مایه نگرانی ریاض خواهد بود. از دید عربستان، مشخصه نجاتبخش طالبان در این بود که ایران را نگران مرزهای شرقیاش میکرد. اکنون که هدف ایران محقق شده و این کشور شاهد اخراج حقارتبار آمریکا بوده است، تهران علاقهمند به حصول یک سازوکار عملگرایانه، هرچند ناخوشایند، با طالبان است.
ریاض همچنین نگران آن است که موفقیت طالبان موجب احیای القاعده و دیگر گروههای جهادگرا شود. ستیزهجویان القاعده پیشاپیش شکست تاریخی آمریکا و متحدانش را جشن گرفتهاند، به این امید که این شکست شتابدهنده و الهامبخش آرمان آنها پس از سالها افول باشد. طالبان باید مشخص سازد که آیا میخواهد به القاعده اجازه دهد تا دست به فعالیت علیه عربستان از خاک افغانستان بزند یا نه.
- ترکیه: یک اقدام موازنهبخش مبهم و خطرناک
بورجو اوزچلیک، عضو پژوهشی در گروه سیاستورزی و مطالعات بینالملل دانشگاه کمبریج در مورد واکنش ترکیه میگوید: ترکیه با یک آینده بسیار متغیر در روابط خود با افغانستان تحت حاکمیت طالبان مواجه است که مخاطرات فراوان و پاداشهای ملموس ناچیزی به همراه دارد. ترکیه فرصت را مناسب میبیند برای اینکه بخشی از مشروعیت و قدرت نرمی که طی سالهای اخیر به واسطه اشتباهاتش در حوزه سیاست خارجی از دست داده را جبران کند. ترکیه به عنوان تنها عضو مسلمان ناتو احتمالاً به دنبال ایجاد موازنه میان منافع متضاد و متحدان رقیب است.
آنکارا تلاش خواهد کرد تا بر اعتبار خود نزد دولت بایدن و دیگر شرکای غربی بیفزاید و از روابط نزدیک خود با قطر و پاکستان (که هر دو پیوندهای نزدیکی با فرماندهان ارشد طالبان شکل دادهاند) به منظور قرار گرفتن در موضع میانجی میان دولت طالبان و دنیای خارج استفاده کند. اما در نبود یک چارچوب قانونی شفاف و پوشش مأموریت ناتو، ترکیه با یک چشمانداز مبهم و خطرناک در افغانستان مواجه است، مگر آنکه شرایط و ضوابط مربوط به تعامل سیاسی و دیپلماتیک این کشور به وضوح مشخص شوند.
مشکل ترکیه در مدیریت موج جدید مهاجران و پناهجویان افغان
فشار بیشتر از طرف روسیه، ایران، و تا حدود کمتری القاعده که همگی نقش چشمگیری در افغانستان ایفا میکنند، ماهیت پرمخاطره موضع ترکیه را پررنگتر میسازد. گذشته از این، ترکیه با بحران تازه پناهجویان مواجه است. حتی طی هفتههای قبل از سقوط کابل، بین ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ افغان طبق تخمینها هر روزه وارد خاک ترکیه میشدند. آنکارا فاقد یک سیاست اسکان جامع است و در زمینه محدودسازی مهاجرت بیحساب و کتاب به داخل کشور مشکل دارد. این کشور نمیتواند به صورت نامحدود از پس افزایش مجدد جمعیت مهاجران بربیاید و اوجگیری موج مهاجرت از سمت کشورهای درگیر جنگ را یک بحران جهانی میداند که به کشورهای همسایه تقلیل داده شده است.
- امارات متحده عربی: احتیاط و دوراندیشی
حسن الحسن، عضو پژوهشی در امور سیاست خاورمیانه این اندیشکده در پایان عنوان کرد: امارات طی یک دهه گذشته دست به هجمه ضد گروههای اسلامگرای فراملی زده و شاید در بدو امر به نظر یکی از اولین بازیگرانی باشد که به احتمال بسیار زیاد از پیروزی سریع طالبان در افغانستان ابراز تأسف خواهد کرد. امارات متحد پروپاقرص و شریک قابل اعتماد آمریکا در زمینه مقابله با تروریسم است و در مقطعی تنها کشور عربی بود که نیروهای ویژه خود را در کنار کلاهسبزهای آمریکایی برای نبرد با طالبان اعزام کرد.
با وجود این، ابوظبی و طالبان با یکدیگر غریبه نیستند. در دهه ۱۹۹۰، امارات یکی از تنها سه کشوری بود که امارت اسلامی افغانستان را تحت حاکمیت طالبان به رسمیت شناختند. در سال ۲۰۱۸، ابوظبی میزبان یک دور از گفتگوهای صلح میان آمریکا و طالبان بود، امری که نشان میداد این کشور اعتماد طالبان را بار دیگر جلب کرده است. ابوظبی فعالیت شعبه این گروه در پاکستان - تحریک طالبان پاکستان - را ممنوع اعلام کرده و تحریمهایی را ضد اعضای طالبان وضع کرده است، اما از اینکه طالبان افغانستان را رسماً یک گروه تروریستی اعلام کند، اجتناب ورزیده است.
آینده مبهم سیاست امارات در قبال طالبان
از زمان تصرف کابل به دست طالبان، امارات از تأکید این گروه بر عفو و مدارا استقبال کرده است. هواپیمایی امارات یکی از معدود شرکتهای هواپیمایی است که در حال حاضر به کابل پرواز دارد. در حال حاضر امارات تحت فشار قرار دارد. رقبایش ایران و ترکیه در حال دستیابی به پیشرفتهایی با طالبان هستند. اما امارات در این زمینه از یک مزیت برخوردار است. این مزیت عبارت است از برخورداری از روابط نزدیکتر با روسیه و چین، دو قدرتی که بیش از همه به افغانستان علاقهمندند. با این حال، امارات هر چقدر هم که علاقهمند به کسب نفوذ نزد فاتحان باشد، سیاست این کشور به واسطه سیاست آمریکا محدود شده است. بنابراین، امارات از خود احتیاط و دوراندیشی نشان میدهد. امارات به اشرف غنی رئیسجمهور برکنار شده افغانستان پناه داده و هیچگونه علامتی از خود بروز نداده که نشان دهد آیا قصد دارد حاکمیت طالبان را به رسمیت بشناسد یا نه. از نظر امارات که میزبان ۱۵۰ هزار تبعه افغان است، شفافیت شاید یک کالای لوکس باشد که از توان این کشور خارج است.
درباره اندیشکده بینالمللی مطالعات راهبردی: موسسه بینالمللی مطالعات راهبردی (IISS) یک اندیشکده تحقیقاتی انگلیسی در زمینه روابط بینالملل است که در دوران جنگ سرد در سال ۱۹۵۸ فعالیت خود را شروع کرد و از سال ۱۹۹۷ مقر این اندیشکده در لندن است. این مؤسسه یکی از چهار اندیشکده بزرگ انگلیسی است که در امور خارجی تخصص دارند. این مؤسسه اکنون خود را به عنوان منبع اولیه اطلاعات دقیق و عینی در مورد موضوعات راهبردی بینالمللی برای سیاستمداران و دیپلماتها، تحلیلگران روابط خارجی، تجارت بینالمللی، اقتصاددانان، ارتش، مفسران دفاعی، روزنامهنگاران، دانشگاهیان و مردم آگاه توصیف میکند. گفتنی است یکی از مدیران و اعضای ارشد این اندیشکده به نام مارک فیتزپاتریک تمرکز ویژهای به برنامه هستهای و موشکی ایران دارد. مارک فیتزپاتریک، مدیر اجرایی سابق این اندیشکده در آمریکا است که مسئولیت نمایندگی این اندیشکده در نیمکره غربی را بر عهده داشت. وی در حال حاضر مدیر برنامه عدم اشاعه و سیاستهای هستهای این اندیشکده است. او از سال ۲۰۰۵ به عضویت اندیشکده مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی درآمده است. پیش از آن، فیتزپاتریک ۲۶ سال به عنوان دیپلمات در وزارت خارجه آمریکا خدمت کرده بود. در طول این سالها او در دفاتر نمایندگی آمریکا در سئول، توکیو، وین و همچنین به عنوان دستیار موقت وزیر امور خارجه آمریکا در امور عدم اشاعه، خدمت کرده است. این سوابق دیپلماتیک او را به یکی از کارشناسان برجسته آمریکایی در حوزه خلع سلاح هستهای و عدم اشاعه تبدیل کرده است. او کتابهای متعددی در زمینه خلع سلاح هستهای و عدم اشاعه منتشر کرده است. شاخص ۲۰۱۷ اندیشکدههای جهانی این مؤسسه را به عنوان دهمین اتاق فکر برتر جهان و دومین اتاق فکر دفاع و امنیت ملی در سطح جهانی رتبهبندی کرد. از جمله اعضای برجسته سابق این اندیشکده میتوان به مکمستر مشاور امنیت ملی ایالات متحده و رز گوتملر، دیپلمات و معاون دبیرکل ناتو اشاره کرد. مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی با دولتها، وزارتهای دفاع و سازمانهای جهانی از جمله ناتو و اتحادیه اروپا همکاری دار و شعبههایی در واشنگتن دی سی و سنگاپور و منامه بحرین دارد. |