به گزارش مشرق، می دانیم که از میانه ویرانه اقدامات و رویکردهای دولت گذشته، نسل جدید عدالتخواهی در کشور به پا خاست و با تقویت جریان عدالتخواهی در کشور، حساسیت های اجتماعی هم بر روی این حوزه افزایش یافت.
اکنون به لطف خدا در مرحله ای هستیم که هم در هر سه قوه کشور و هم در نهادهای انقلابی و حاکمیتی، کسانی بر سر کار هستند که عدالتخواهی از مهمترین شعارهای ایشان است. تبعاً وقتی شما شعاری می دهید، نگاه اجتماع و مخالفانتان بیش از همه بر روی آن بخش از عملکردتان متمرکز می شود.
آخرین حلقه از این حساسیت ها و جنجال های بوجود آمده موضوع "امام جمعه لواسان" و "استاندار منصوب سیستان و بلوچستان" است.
بیشتر بخوانید:
حقوق دریافتی «مدرس خیابانی» منطبق بر قوانین و ضوابط بوده است
دعوای اول بر سر تغییر و دعوای دوم بر سر بکارگیری، اما هر دو در موضوع عدالتخواهی. مطابق هر موضوع بحث برانگیز در کشور، اکثریت جامعه به دو گروه اصلی تقسیم شده اند: تخریب کنندگان و تطهیرکنندگان، سیاه نمایان و سفید باوران. باز هم اکثر رسانه ها و سیاستمداران سعی در رشد دادن اذهان اجتماعی ندارند، تلاشی برای تبیین پیچیدگی مسائل سیاسی و اجتماعی نمی کنند. باز منافع حزبی و سیاسی ارجح است. پس یا باید همه چیز را سیاه، یا همه چیز را سفید جلوه بدهند.
اجازه می خواهم برخلاف جریان غالب سیاسی و رسانه ای در کشور، از زاویه ای جدید، نکاتی را متذکر شوم:
۱- ما هرگز به همه اطلاعات دسترسی نداریم. هرقدر هوشمندی پایین تر و تعصب بالاتری داشته باشیم، سریعتر تسلیم اولین اطلاعات دریافتی شده و پیشداوری و موضع گیری را آغاز می کنیم. کسانی که ذهن متعصب و قضاوت زده ای دارند، آماده حمله نشسته اند. مترصد هستند اولین اطلاعاتی که تأیید کننده باورهای ذهنی ایشان است از راه برسد تا فریادِ «دیدید، دیدید من راست میگفتم»شان بلند شود. اما حقیقت اینست که اخبار اولیه، خیلی از مواقع نشان دهنده حقیقت نیستند. اگر از اساس دروغ نباشند! شاید بتوانند فقط بخشی از حقیقت را به ما نشان بدهند. پس اولین وظیفه انسان های هوشمند و منصف، تحقیق و بررسی بیشتر یا صبر کردن برای دریافت اطلاعات افزونتر است.
۲- اذهان ، خام و ساده، یا جزئی نگر و یا کلی نگر هستند. همانگونه که نمیتوانند نگاه خاکستری به پدیده های سیاسی و اجتماعی داشته باشند، نمی توانند به صورت همزمان به جزییات و کلیات مسائل توجه کرده و یک تصویر فراگیر و جامع تر در مورد آن ها در ذهن خویش برسازند.
به دو قضیه صدرالاشاره نگاه کنید. امام جمعه لواسان و شورای سیاستگذاری ائمه جمعه ادعاهایی کاملا متضاد دارند. چگونه ما می توانیم سریع و بدون تأمل، یکی از این دو ادعا را به عنوان حقیقت قبول کنیم!؟ اصلا شاید حقیقت تلفیقی از ادعاهای یاد شده به علاوه خیلی از مسائلی است که ما هنوز نمی دانیم (که اغلب مواقع هم اینگونه است). پس چگونه به خود حق میدهیم که طرفین ماجرا را سفید یا سیاه مطلق نشان دهیم!؟
البته اینجا حاکمیت هم وظیفه دارد. "شفافیت" همین جاها به فریاد میرسد. دستگاه ها و نهادهای حاکمیتی باید تا حد ممکن، مردم را محرم بدانند و آن ها را در جریان امور قرار دهند. کسانی که اطلاعات را مخفی می کنند و همه چیز را پشت پرده می خواهند، نمی توانند انتظار قضاوت درست از سوی جامعه داشته باشند. وظیفه حکومت است که تا حد ممکن مردم را اقناع کرده و روشنگری نماید. اگر به دلایل اخلاقی، فقهی، حقوقی یا امنیتی، افشای اطلاعات برای عموم ممکن نیست، لااقل باید نسبت به آگاهی بخشی به رسانه ها و افراد ذی نفوذ و تاثیرگذار در جامعه مبادرت نماید. در فقره اخیر، حامیان اقدام شورای سیاستگذاری ائمه جمعه اینگونه تبلیغ می کنند که ملاحظاتی سبب شده که شورا همه مسائل را نگوید. خب، سوال اینجاست که چرا شورا این ناگفته ها را (که گویا خیلی ها می دانند)، با مدیران رسانه هایی چون شبکه افق (برنامه جهان آرا) و رجانیوز در میان نگذاشته است!؟
هنوز از یاد نبرده ایم که در ماجرای هواپیمای اوکراینی، تا لحظه آخر حتی رسانه ملی و روزنامه کیهان و برخی خبرگزاریهای وابسته به مراکز نظامی هم در بی خبری نگاه داشته شده بودند. به دو موضوع جنجالی قبلی در کشور یعنی مسئله "واکسن" و "زندان اوین"، توجه کنید. موضوع واکسن یک نمونه منفی از نوع برخورد رسانه ای دستگاه های مسئول با مباحث روز و موضوع زندان اوین یک الگوی بسیار مثبت در این حوزه است. خلاصه آنکه وقتی شما یک امام جمعه را که در موضوع عدالتخواهی در سطح کشور مطرح است با این استدلال که فعالیت های فرهنگی اش در روستاهای حاشیه لواسان ضعیف بوده! کنار میگذارید، نباید انتظار داشته باشید که جامعه قضاوت درستی داشته باشد. آن هم جامعه ای که بعضا ائمه جمعه کم تحرکی را میبیند که سالهاست بر مسند کار هستند.
حالا به موضوع استاندار جدید سیستان و بلوچستان عنایت کنید. فعالان سیاسی به سه گروه تقسیم شده اند: عده ای فریاد میزنند که: دیدید گفتیم همه ادعاهای عدالتخواهی این دولت انقلابی دروغ است. دسته دوم بر سر می زنند که: ای وای! این دولت هم که مثل قبلی ها از آب درآمد و گروه سوم هم شکوه می کنند که این دروغ ها، پروپاگاندای رسانههای خودفروخته و مخالف است.
به نظر میرسد هر سه گروه ره به خطا میبرند. چه آنها که فکر میکنند با تخریب این دولت جوان که رویکردهای جدیدی در پیش گرفته، دارند به خود و مملکت خود کمک میکنند. چه آنها که زود تحت تأثیر قرار گرفته و وامیدهند و چه آنهایی که فکر میکنند با سفیدسازی و مقدس سازی دولت انقلابی، دارند به دولت و انقلاب خدمت میکنند. پر واضح است که دولت جدیدی بر سر کار آمده که طرحی نو درانداخته است. این را باید بخاطر آینده خود و فرزندانمان هم که شده، پاس بداریم. اما هیچ دولتی معصوم نیست که اشتباه نکند. دلسوزان دانا، با محبت و بدون سیاه نمایی، اشتباهات را تذکر میدهند و دوستان نادان، سعی میکنند بر همه خطاها سرپوش بگذارند. با ضربه زدن به اصول و مبانی و ماست مالی سوابقی چون حقوق نجومی، مدیریت ضعیف و حمایت از رانت و انحصار و ...، نه امید به جامعه تزریق شده و نه به دولت کمکی میشود. مومن آینه مومن است. بین سیاه نمایی و سفیدسازی راه سومی هم وجود دارد. رشد دادن جامعه با تبیین پیچیدگی مسائل و با تشویق به خاکستری دیدن پدیده ها. اصحاب سیاست و رسانه تا کی میخواهند برای منافع زودگذر سیاسی، به بلوغ اجتماعی ضربه بزنند!؟
اگر "انصاف" داشته باشیم خود به خود خیلی چیزها حل میشود. همه ما به خوبی آگاهیم که وضعیت رانت و انحصار و حقوق های نجومی و میزان مردمی بودن و توجه به اقشار ضعیف و ... در دولت قبل به چه صورت بوده است. انصاف نیست اگر دولتی با رویکردهای خیلی بهتر بر سر کار آمده، قدرناشناس باشیم و سیاه نمایی کنیم کما اینکه انصاف نیست اگر خصلتی را در دولت قبل نکوهش میکردیم، اکنون آن را سفیدسازی نماییم.