به گزارش مشرق، «حسین ارجلو» در روزنامه حمایت نوشت:
هفته وحدت فرصت معتبری است تا در کنار بررسی و بازخوانی تألیف قلوب میان مسلمانان، به این مهم توجه شود که وحدت اساساً برای کدام هدف بالاتر و والاتر مورد اهتمام قرار دارد. اتحاد مسلمانان، گام بلندی است که با توجه به جمعیت و منابع کشورهای جهان اسلام، چنانچه محقق شود هیچ نیرو و قدرت مداخلهگری توان ایجاد اعوجاج در مسیر پیش روی آن را نخواهد داشت.
رهبر معظم انقلاب، در بیانات چند سال اخیر خود و بهویژه در سخنرانی روز گذشته، بار دیگر بر ایجاد «تمدن نوین اسلامی» تأکید کردند و این موضوع حاکی از این است که امت اسلامی قادر بر اجماع و وحدت نیست، مگر در سایه حرکت به سمت تمدنسازی. وقتی این دستور کار، در اولویت برنامهها قرار میگیرد، در واقع، آرمانی ترغیبکننده و جذاب پیش روی مسلمانان ترسیم میشود؛ چشماندازی که در پرتو آن، حواشی کماهمیت و جزئی فراموششده و از همه ظرفیتهای مغفول مانده برای نیل به این هدف بزرگ استفاده میشود. مسائل اختلافی همچون قومیت، دیگر در صدر قرار ندارند و در برابر این آرمان بزرگ، حقیر به نظر میرسند.
از طرفی، برای مقابله با این موج سنگین و دشمنشکن، برنامههای شومی روی میز استعمارگران عصر حاضر قرار گرفت؛ ازجمله اینکه دین را با به حاشیه راندن و معطوف کردن به مسائل شخصی و عبادی، بهزعم خود از مدار کارآمدی خارج کنند. در نگاهی که آنها تعریف میکنند، دین در دایره نماز، روزه، ازدواج، طلاق، وظایف مالی و مسائلی از این دست محترم است و رسالت انسانسازی و جامعه سازی بر اساس آموزههای اسلامی را مغایر با ماهیت دین جلوه میدهند. توجیهاتی همچون آلوده شدن حریم اسلام با سیاسی شدن و آمدن به متن جامعه که در جهت سکولاریسم نشر داده میشود، در حقیقت برای جلوگیری از ایفای نقش آموزههای دین و قوام بخشی به ساز و کارهای اجتماعی – سیاسی است.
به همین مناسبت است که «قدرتهای سیاسی و مادی از گذشته اصرار دارند اسلام را نه یک دین جامع و دارای برنامه برای همه شئون زندگی بشر، بلکه منحصر در عمل فردی و عقیده قلبی معرفی، و با تئوریزه کردن آن از زبان نویسندگان و روشنفکران، اینگونه القاء کنند که اسلام در مسائل مهمی مانند «تمدنسازی و مدیریت جامعه»، «اقتصاد و تقسیم قدرت و ثروت»، «جنگ و صلح»، «سیاست داخلی و خارجی»، «اقامه عدل و مقابله با ظلم و اشرار» نه مرجع فکری است و نه راهنمای عملی.» (مقام معظم رهبری – ۲ آبان ۱۴۰۰)
این در حالی است که در سدههای نخست ظهور اسلام، مسلمانان حرکت تمدنساز باشکوهی داشتند و در بسیاری از حوزهها از علوم انسانی گرفته تا علوم تجربی، حرف اول را در جهان میزدند. با این عقبه پرافتخار، تمدن غرب، هزینهها و تبلیغات بیامان و سنگینی کرده است تا دینداری را با عقبماندگی و فلاکت، مقارن نشان دهد. وضعیت تأسف باری که در حال حاضر، شاهد آن هستیم، زاییده همان طرز فکری است که دامنگیر برخی مسلمانان شده و برای همرنگ شدن با جماعت غربی، دین را محصور به امور شخصی میدانند.
ماجرای اسفبار تن دادن به عادیسازی روابط با صهیونیستها نیز از همین آبشخور نشئت میگیرد. برخی از کشورهای اسلامی بهجای ائتلافسازی با مسلمانان برای بیرون راندن اشغالگران از سرزمینهای اسلامی، با دشمنان نرد عشق باختند تا بهاصطلاح انگ تمسک به افکار نیمقرن پیش را نخورند. در صورتی که اگر عِدّه و عُدّه آنها هم به میدان میآمد، صهیونیستها امروز بلبلزبانی نمیکردند که با چندین کشور مسلمان، رابطه حسنه دارند و مدعی شوند تعداد بیشتری نیز در قطار عادیسازی سوار شدهاند.
برای گذار از این وضعیت، باید گفتمانی منطبق بر تمدنسازی اسلامی به نحوی که جریانساز و اثربخش باشد، طراحی شود. این گفتمان مبتنی بر آموزههای دینی است و از اصالت سنت، قرآن و سیره اهل بیت (ع) وام گرفته است که با شرایط روز نیز انطباق دارد. در ترویج و تبلیغ این گفتمان، نقش دانشگاهها و مدارس علوم دینی جهان اسلام، اساسی و مبنایی است، زیرا این دو، قطب جهت سازی و سوگیری همه جوامع هستند و هر تحولی از این دو کانون برمیخیزد.
علاوه بر این، گفتمان سازی عاری از اخلاق و رفتار اسلامی بدون اینکه در شخصیت افراد جامعه تجلی داشته باشد، نمیتواند کارکرد مورد انتظار را برآورده کند. از این رو، ضروری است که سازمانهای فرهنگی، اداری، علمی و. دستخوش تغییر شود و تلاش کنیم با اتخاذ شیوهای صحیح به نحوی که متناسب با شرایط روز باشد و نسل جوان را بهسوی این جریان تمدن ساز متمایل کند، همه توان و ظرفیتها در این راستا تجهیز شود.
در این میان، نقش حاکمیت و برخی خواص جامعه بسیار حیاتی است. در جامعهای که خواص دغدغهمند جهان اسلام و مسلمانان حضور فعال نداشته باشند نمیتوان انتظار جریان سازی داشت. در جنگ سوریه که بعدها دامنه آن به عراق کشیده شد، برخی خواص شاخص و بزرگی وجود داشتند که با غفلتی سهمگین از اولویتهای جهان اسلام، مبارزه با جرثومه اشغالگری رژیم صهیونیستی را حتی در اولویتهای آخر خود قرار ندادند و در عوض، مسلمانان را برای جنگ ویرانگر علیه دولت مشروع و قانونی سوریه ترغیب نمودند.
در طول تاریخ، هرگاه علما با توجه دادن عموم به ضروریات و امهات جهان اسلام، از وحدت سخن گفتهاند و به پرهیز از تفرقه با هدف تجمیع قوا دعوت کردهاند، با استقبال مردمی مواجه شدهاند. کما اینکه در عصر ما، امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب، پرچمدار این حرکت بوده و هستند؛ و بالاخره اینکه در مراتب سهگانه وحدت جهان اسلام شامل «عدم تعرض و تهاجم علیه یکدیگر»، «اتحاد در جهت دفاع در برابر دشمنان» و «حرکت به سمت تمدنسازی»، تأکید بر اشتراکات و پرهیز از اختلافات، شاهبیت همیشگی است چراکه آغاز توفنده و قدرتمند یک جریان با هدف تمدنسازی، تنها از این رهگذر امکانپذیر است.