مدافع حرم فاطمیون شهید محمدجعفر حسینی

مثلا می‌گفتند رفته آنجا ازدواج کرده! دوستت ندارد که دارد می رود سوریه! نتوانستی مثل یک زنِ خوب زندگی‌ات را مدیریت کنی، شوهرت از دستت پرید! مردهای سوری آنجا خیلی کشته شده‌اند، حتما شوهر تو هم شهید شده!

گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید ابو زینب (محمد جعفر حسینی) مدافع حرم فاطمیون بود و بسیاری از رزمندگان افغانستانی او را می‌شناختند. وقتی قرار مصاحبه با خانم صفدری (همسر شهید) هماهنگ شد، فکرش را هم نمی‌کردیم شهیدی که در گلزار شهدا به خاک سپرده شده و اینگونه با جراحت‌های جهادش دست و پنجه نرم می کرده، برای احراز شهادتش با مشکل مواجه شده باشد!

قسمت‌های قبلی این گفتگو را هم بخوانید؛

شب پرماجرا در محله حدادعادل +عکس

مواجهه کودک با پیکر پدر در وسط خانه! + عکس

دستفروشی «ابوزینب» قبل از ازدواج +عکس

اعلام خبر شهادت روی پُل ری!

بازداشت مدافع حرم فاطمیون در هتل سوریه! + عکس

روایت این همسر شهید مقاوم و دلسوخته، آنقدر مفصل و کامل است که احتیاج به هیچ مقدمه‌ای ندارد. ششمین قسمت از این گفتگو را بخوانید تا روزهای بعد و قسمت‌های بعدی...

**: جعفر آقا کجا مشغول بودند و امرار معاش شما چطور بود؟

خانم صفدری: قبل از رفتنشان یک مقدار پول برای من گذاشته بودند.

تهمت ازدواج مجدد در سوریه به مدافع حرم! + عکس

**: جایی مشغول بودند که بخواهند از آنجا مرخصی بگیرند؟

خانم صفدری: زبان انگلیسی را تدریس می کردند؛ یعنی ساعت ۸ صبح که می رفتند برای تدریس، ۸ شب برمی‌گشتند. هر روز کارشان همین بود. البته تا سال ۹۰ ، ۹۱ ایشان در بازار میوه و تره‌بار هم کار می کردند، یعنی نصفه شب ساعت دو و نیم سه می رفتند آنجا.

**: بازار میوه تره‌بار مرکزی در کمربندی آزادگان؟

خانم صفدری: بله، با یکی از دوستانِ پدرشان می رفتند؛ همان دوستی که خانه را به‌شان داده بود و حقوق آقا جعفر می شد کرایه آن خانه؛ قبل از ظهر برمی گشتند خانه. وقتی زبانشان تمام شد و تسلط پیدا کردند، دیگر آن کار را گذاشتند کنار.

قبل از رفتنش به سوریه پولی را برای من گذاشته بود و از آنجا که الحمدلله ارتباطشان هم با خانواده من و برادرهایم خوب بود، گفت اگر چیزی هم کم و کسری داشتی به حاج آقا یا برادرهایت بگو، بعد من خودم می آیم و تسویه می کنم. چون می دانستند خانواده‌ام از من حمایت می کنند، نگرانی از این طرف نداشت.

**: در بحث تدریس انگلیسی درآمدشان خوب بود؟

خانم صفدری: خوب بود. هم در موسسه طلوع حق تدریس می کردند و هم در موسسه نیکو.

**: یعنی اینقدر که زحمت می کشیدند، جبران می شد؟ از درآمدشان راضی بودند؟

خانم صفدری: بله، خوب بود.

**: منظورم این است که وضعیت مالی خوبی در زندگی داشتند و رها کردند و رفتند سوریه؟

خانم صفدری: یک زندگی معمولی داشتیم که به قول معروف بتوانیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم. وقتی آمدند من بهشان پیام دادم و گفتم شما کی می رسید؟ گفت هر وقت رسیدم بهت می گویم. می خواست خیلی یک‌دفعه‌ای بیاید. زنگ زدم فرودگاه و گفتم ببخشید پرواز داشتید؛ گفتند بله، پروازی از سوریه آمده... بهش زنگ زدم و گفتم می دانم در مسیری و داری می آیی!

تهمت ازدواج مجدد در سوریه به مدافع حرم! + عکس

یک اخلاق خیلی خوبی که داشتند این بود که خودشان می آمدند و توقع اینکه یکی برود استقبالشان، نداشتند. اول می رفتند پیش پدر و مادرشان و از آنجا به من زنگ می زدند و می گفتند من رسیدم، یک ساعت دیگر تو می آیی یا من بیایم پیشتان؟ وقتی بچه ها بودند، با بچه‌ها می رفتم پیششان. همان فاصله چند دقیقه‌ای را هم صبر نمی کردم. پدرشان به من زنگ زد و گفت جعفر رسیده اگر می خواهی بیایی بیا. خودش هم به من گفت من بیایم یا می آیی؟ گفتم نه، من می آیم. وقتی رفتم، مواجه شدم با یک آقا جعفر جدید! آن «آقا جعفر»ی که رفته بود، نبود. در آن مدت سه ماه و نیم، اینقدر روی روحیه و فضای معنوی خودش کار کرده بود که به وضوح در ظاهرش هم دیده می شد. تغییراتش خیلی زیاد بود. همین که دیدمش با خودم گفتم دیگر نمی گذارم برود! همین که آمده و برگشته و شهید نشده، خدا رحم کرده.

رابطه‌شان با دایی های من که پسرخاله های پدرم هستند خیلی خوب بود و دایی‌هایم هم خیلی زود آمدند آنجا. عمویم هم بود؛ خانواده من هم همان شب آمده بودند برای دیدن ایشان. هر کسی موقع خداحافظی به من می گفت دیگر نگذار جعفر برود، این برود،‌ شهید می شود.

**: پس آن‌ها هم تغییر را در چهره ایشان دیده بودند...

خانم صفدری: تغییرشان خیلی زیاد بود. خب وقتی که آمدیم خانه خودمان، یک مقدار از خاطراتشان را که گفتند، گفتم دیگر من نمی گذارم بروی؛ واقعا این دفعه نمی گذارم بروی. دید که خیلی جدی صحبت می کنم؛ گفت که فاطمه! مرد جنگ را دیگر نمی شود نگه داشت.

**: آن کاری که نباید، انجام شده بود...

خانم صفدری: دیگر رفته بود و تغییر کرده بود.

وقتی دیدند من در این حرف محکم هستم، دیگر چیزی نگفتند اما خب دوباره پیگیر اعزامشان هم بودند. دوباره که اعزام شدند یعنی برای بار سوم، هم وقتی که رفتند خیلی اذیتشان کردم، هم وقتی سوریه بودند، هم وقتی آمدند. یعنی هیچ جایی نگذاشتم برای اذیت نکردن!

**: اذیت که می گویید یعنی چی؟ گِله‌گی می کردید از رفتنشان؟

خانم صفدری: خیلی سرد برخورد می کردم؛‌ چند باری هم دعوا هم کردم. بار سوم اعزامشان من خیلی شرایط بدی داشتم. شرایط بد از اطرافیان و اقوام و دوستان بود.

تهمت ازدواج مجدد در سوریه به مدافع حرم! + عکس

**: منظورتان طعنه‌هایی است که می‌زدند؟

خانم صفدری: بله. مثلا می‌گفتند رفته آنجا ازدواج کرده! دوستت ندارد که دارد می رود سوریه! نتوانستی مثل یک زنِ خوب زندگی‌ات را مدیریت کنی، شوهرت از دستت پرید! مردهای سوری آنجا خیلی کشته شده‌اند، حتما شوهر تو هم شهید شده! اینقدر این تکه‌ها و طعنه‌ها زیاد بود که دیگر آن شب با خودم گفتم نه، من یک کاری می کنم که دیگر نرود. برای چی با گفتن این حرف‌ها ناراحتش کنم؟ اصلا بهش نمی گویم. اهل شکایت نیستم. از آن آدم‌ها نیستم که خیلی زود روی زبانم بیاورم. چیزی بهش نگفتم. برای بار سوم وقتی دیدم گوش نمی کند نباید در عمل نشان می دادم و واقعا باید اینها را بهش می گفتم ولی هیچ‌کدام را نگفتم.

من چیزی نگفتم ولی وقتی برگشتند گفتند اینها فقط بهانه دلتنگی نیست، یک چیزی هست که به من نمی‌گویی و من خبر ندارم... باز می خواستم نگویم اما شروع کردم به حرف زدن. گفتم به من می گویند تو رفتی آنجا زن گرفتی؟ گفت من؟ اصلا از این حرف خنده‌اش گرفت. گفت وضع من را نگاه کن، من با این وضع خاکی بلند شوم بروم سوریه پیش آن زنم بیایم ایران پیش تو؟ چه کاری است آخر؟ اگر بخواهم زن بگیرم همین جا زن می گیرم. گفتم نه، تو دوستم نداری که مدام می روی به سوریه! همه اینها را که بهش گفتم گفت من به خاطر همان چادرت که خودت اینقدر دم ازش می زنی، می روم؛ اگر نروم و جلویشان را نگیریم می آیند چادرتان را از سرتان می کشند. دیگر «دوست داشتن» بالاتر از این؟

آن شب یعنی بار سومی که آمدند و من آن حرف‌ها را بهشان زدم، یک مقداری آرام شدم.

**: پس می شود بعد از بار سوم؟

خانم صفدری: بعد از بار سوم بود که دیگر حسابی متوجه شدند این بهانه‌گیری‌ها فقط دلتنگی نیست و یک چیز دیگر است که حرف نمی‌زنم.

**: آن اعزام چقدر طول کشید؟

خانم صفدری: دو ماه آنجا بودند. چون می دانستند خیلی زود حرف نمی زنم خیلی اصرار کردند و دیگر همه چیز را بهشان گفتم.

**: آنجا مسئولیتشان چه بود؟

خانم صفدری: مسئولیتشان در نیروی انسانی بود. کارهای اعزام نیرو و چنین اموری را پیگیری می‌کردند. به من می گفتند جلو نمی روم اما جلو هم می رفتند. در همان بار دوم بود که مجروح شده بودند؛ دو تا ترکش در سرشان بود ولی خب هنوز هم آرام نبودند و روز بعدش هم که جمعه بود به من گفت بیا برویم امامزاده صالح که گفتم نه، می‌خواهم تنها باشم. با زینب دوتایشان رفتند خانه مادرشان و من در خانه تنها ماندم. با خدای خودم خلوت کردم، گفتم خدایا! اگر حق است آرامم کن، اگر نیست حداقل در برابر این حرف‌ها و صحبت‌ها محکم باشم. وقتی آمد حرف هایی هم که با هم زده بودیم و شهادت و شرایط سوریه را که بهم گفت، مقداری آرام شدم و از آن طرف هم تصمیم گرفتم اگر اعزام شدند دیگر خیلی اذیتشان نکنم و بروند آنجا کارشان را انجام بدهند.

**: و جلوگیری هم نکردید؟

خانم صفدری: نه دیگر، فقط همان بار سوم بود که ایشان را خیلی اذیت کردم و آن هم واقعا به خاطر فشار روحی بود. شرایط سختی داشتم. خیلی سنگین بود.

تهمت ازدواج مجدد در سوریه به مدافع حرم! + عکس
یادگاری‌های به جا مانده از شهید ابوزینب

**: اینکه اخبار و اطلاعاتی هم از آن طرف نبود و آدم نمی توانست این جهاد را توجیه کند، کار را سخت‌تر می‌کرد. این اعزام‌ها تا چه سالی ادامه پیدا کرد؟

خانم صفدری: تا سال ۹۵ که ایشان رفتند. محمدحسین به دنیا آمده بود و ۵ ، ۶ ماهه بود که پدرش رفت.

**: یعنی موقع تولد محمدحسین بودند؟

خانم صفدری: بله، بود. موقع تولد، دو هفته می‌شد که آمده بود ایران. ولی محمدحسین وقتی ۵ ،۶ ماهه بود پدرش رفت سوریه و ۸ ، ۹ ماهه بود که برگشت. در آن زمان من احساس می‌کردم یک سنگینی در دست‌هایم است و خیلی درد زیادی دارد. به خودم می گفتم به خاطر محمدحسین است که کوچک است. زینب هم ۴ ساله بود. یک دفعه‌ای دو انگشت سبابه من خم شدند و صاف نشدند. شهید سه روز مانده بود به عید نوروز، آمدند و وقتی انگشت‌های من را که دیدند گفتند چرا اینطوری شده؟ گفتم نمی دانم. چند وقتی هست اینطور شده. ناراحت شد از اینکه چرا دکتر نرفتم! تعطیلات عید هم شروع شده بود.

**: بر اثر فشار عصبی بود؟

خانم صفدری: بله، بعد از تعطیلات عید، دکتر که رفتم اولین چیزی که به من گفت این بود که مشکوک به «ام.اس» هستی! فیلم «طلا و مس» می‌آمد جلوی چشم من. آن دغدغه‌های همسر طلبه فیلم و بیماری مادر و بچه های کوچک؛ زینب و محمدحسین هم تقریبا همان طور بودند. وقتی آزمایش دادم، دکتر گفت «ام.اس» نیست ولی روز به روز حال من بدتر می شد. موضوع را با حاج آقا یکتا در میان گذاشتم؛ حاج آقا هم یک دکتر طب سنتی را معرفی کردند. من سه چهار دوره که پیش ایشان رفتم و دارو خوردم گفت هیچ چیزی نیست، همه‌اش به خاطر فشار عصبی است.

بعد از اینکه من دکتر رفتم، چون دکتر با حاج آقا دوست بودند، موضوع بیماری من را به حاج آقا گفته بودند. حاج آقا یک شب آمد خانه ما و گفت که پیچ ابو زینب دست من است، بگو که چهکار نکند من جلویش را می گیرم! گفت می خواهی سوریه نرود؟ گفتم بله حاج آقا. گفت جعفر! تا موقعی که خانمت حالش خوب نشده حق نداری پایت را بگذاری سوریه. جعفر هم گفت حاج آقا! گفت حاج آقا نداریم! اگر بروی دیگر من با تو کاری ندارم.

آنجا بود که حاج آقا دیگر این قول را به من دادند. گفت خانه را هم عوض کن؛ چون یک مقدار شرایطش سخت بود، هم قدیمی بود و هم فشار آب فوق‌العاده کم بود. خانه را تغییر بده تا حال خانمت خوب بشود، بعد که خوب شد آن موقع اجازه داری بروی. ۸ ماه زمان برد، هم خانه را عوض کردیم، هم اینکه من حالم خیلی بهتر شده بود. بعد از رفتن حاج آقا، آقا جعفر به من گفتند که حالا حاجی که این را به من گفت، باشد، من نمی روم اما یک شرطی دارد؛ این دفعه که رفتم باید رضایت داشته باشی من شهید شوم. آن موقع هم گفتم باشد. به امید اینکه در این مدت جنگ سوریه هم تمام شود.

تهمت ازدواج مجدد در سوریه به مدافع حرم! + عکس

خب ما از دو هفته قبل از اربعین می رفتیم مرز شلمچه برای خدمت به زوار امام حسین. قبل از آن هم به من گفته بود که من برگردم تهران کارهایم را می کنم که بروم سوریه. در مسیر بازگشت هم که داشتیم می آمدیم تهران، گفت من می روم سوریه، فقط این دفعه نمی خواهم به کسی چیزی بگویم که اذیت بشوی. کرمانشاه زلزله آمده؛ من اول می روم کرمانشاه بعد می روم سوریه. هر کس بهت گفت کجاست بگو رفته کمک به زلزله‌زدگان که دوباره بهت چیزی نگویند.

**: منظورتان همان زلزله سر پل ذهاب است؟

خانم صفدری: بله. می‌گفت اینطوری بگو که دوباره چیزی بهت نگویند که از نظر روحی به هم نریزی. قبول کردم. و یک نکته‌ای که همیشه می گفت، این بود که آن بار دوم که قرار بود آخرین بار اعزام باشد، خیلی با آرامش خاطر من ایشان را راهی کردم. همیشه می گفت دوست دارم برای من یک بار دیگر مثل آن بار دوم اتفاق بیفتد.

آذر سال ۹۶ بود که یک هفته بعد از برگشتمان به تهران تصمیم گرفتند بروند. روز قبلش رفتیم خریدهای خانه را انجام دادیم. سه شنبه که می خواستند اعزام شوند، صبح زود بیدار شدند و خودشان، ساکشان را بستند؛ صورت بچه‌ها را بوسیدند و دم در که می خواستند بروند و بند پوتینشان را ببندند گفتم ببین راضی‌ام اما یک ذره هنوز راضی نیستم!... بند پوتینش را گذاشت و گفت ما این را نداشتیم؛ برای چی داری این را می‌گویی؟ مگر قرار نبود این دفعه رضایت کامل داشته باشی که من بروم و شهید بشوم؟ گفتم نه؛ راضی‌ام اما یک مقداری هنوز ته دلم راضی نیست. یک نگاهی بهم کرد که دیگه واقعا خجالت کشیدم. خب ایشان رفتند، در آن یک هفته هم مدام با من در ارتباط بودند به خاطر اینکه دوباره حالم بد نشود، چون هنوز تحت درمان بودم. دیدم بعد از یک هفته دیگر خبری ازشان نیست؛ هر چه هم زنگ می زدم گوشی‌شان خاموش بود، هم به خط ایرانشان هم به خط سوریه زنگ می‌زدم اما فایده‌ای نداشت. برنامه‌های اینترنتی شان هم، همه آفلاین بود.

**: یک هفته بی‌خبر بودید؟

خانم صفدری: بله یک هفته بی خبر بودم. شب تولد حضرت رسول در بوکمال سوریه سه تا موشک کورنت و یک تله انفجاری منفجر می شود و همرزمان آقاجعفر شهید می شوند؛ آقای سید علی که جلوتر از ایشان رفته بود می مانند و ابوزینب که مجروح می شوند. زنگ زدم به حاجی و گفتم حاجی! من از جعفر خبر ندارم...

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 71
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 29
  • قاسم امینی IR ۰۷:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    38 8
    مردان جنگ را دیگر نمیتوان نگهداشت! با سلام و تشکر از مشرق درود خدا بر شهیدان راه حق
    • IR ۱۱:۵۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      19 1
      خودشون میرین ترکیه و دوبی و تایلند؟؟؟؟ بکنن آنوقت به مدافعان وطن تهمت زدن
    • سپید IR ۲۳:۱۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      7 0
      خدا به خانوادش صبر بده که خیلی سخته.باعث افتخار هستن شهدای مدافع حرم از هر قشر و کشوری
  • افتخار AU ۰۷:۴۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    32 5
    امنیت ایران اسلامی عزیر مدیون شهدای حرم است. ما همه مدیون آنها هستیم
  • ناشناس IR ۰۷:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    24 4
    دورد بر شما مادران و همسران صبور
  • یک رای یت IR ۰۷:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    17 2
    با سلام و احترام خدمت دوستان زحمت کش مشرق، معمولا بصورت آوانگارد مشرق اخبار مربوط به تحولات و تحرکات نظامی در سوریه را منتشر می کرد که موجب آگاهی بخشی به دوستان و طرفداران جبهه مقاومت می شد. متاسفانه مدتی است که پوشش خبری در این زمنیه بسیار ناچیز بوده و بعضا اصلا اطلاع رسانی صورت نمی پذیرد. آیا جنگ با تکفیری های حلب و سایر نقاط سوریه پایان پذیرفته است؟ و پیروزی جبهه مقاومت در این جبهه کاملا تحقق یافته است؟ چرا اطلاع رسانی متوقف شده است؟
  • GB ۰۸:۰۱ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    10 4
    توی زیتان و برنه در منوب حلب بودیم یه یکی از فاطمیون از دم غروب تا صب سنگر به سنگر و خونه به خونه میرفت یه مدت داخل بود بعد درمیومد میرفت بعدی . اوایل فکر کردم پاسبخش بود دو روز بعد شهید شد از رفیقاش پرسیدم داستان اون شب چی بود گفت فریضه داشت انجام میداد . شادی روحش صلوات بفرستیم .
  • سعید IR ۰۸:۲۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    18 2
    شهدا ما را فراموش نکنید
    • IR ۱۷:۴۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      10 8
      شهدا ما رو فراموش نمیکنند. این ما هستیم که با گناه کردن آنها را فراموش میکنیم
  • ستار IR ۰۸:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    8 2
    خداوند روح همه شهداي مدافع حرم رو شاد كنه .....اينها واقعاَ قهرمان بودند و هستند...
  • اسماعیل IR ۰۸:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    8 2
    روحش شاد. درود خدا برشهید والا مقام آقا جعفر. درود خدا بر شیرزنانی که درس پایداری و آزادگی را به ما آموختند.
  • ناشناس IR ۰۸:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    9 5
    خوشا به سعادت شهدای مدافع حرم وخانواده هاشون ،ای کاش اون دنیا ما را هم شفاعت کنند۶۸۲۷
  • مهدی IR ۰۹:۱۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    7 1
    خداوند با سید الشهدا علیه السلام محشورشان کند. روحشان شاد. دعا میکنم خانوادشان عاقبت بخیر شوند ان شاء الله
  • جامانده IR ۱۰:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    7 2
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
  • علی IR ۱۰:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    6 1
    روحشان شاد شهدا شرمنده ایم شادی روح شهدا صلوات
  • جواد IR ۱۰:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    5 1
    درود خدا بر شهیدان
  • ارسطو IR ۱۰:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    5 1
    درود خدا بر شهیدان
  • IR ۱۱:۲۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    درود برابوزینب بزرگوار وخانواده محترمش مابه شما بسیار مدیونیم .
  • امیر IR ۱۱:۲۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    5 12
    ازدواج که امر مقدس و ثواب است چرا تهمت خوب ازدواج کنند طبق احکام خدا و قران چه اشکالی دارد
    • سهیل IR ۱۲:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      3 4
      برادر ازدواج در صورتی جایز هست که بتواند همسر اول را راضی نگه دارد و عدالت برقرار کند
    • IR ۱۳:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      3 4
      آقا سهیل، وقتی شخصی از خونه دوره، برای نیازهای ضروری جسمی میتونه ازدواج کنه
    • IR ۲۲:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      0 1
      کجا گفته در قرآن و احادیث رًآیت همسر اول؟ نکنه مفاهیم رو جعل کنیم؟! در تسلسل گناهان شریک میشیم.
  • IR ۱۱:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    5 1
    درود بر روح شهدای عزیزمان ...از جان و از خانواده گذشتن کار آسانی نیست..درود بر خانواده های عزیز شهدا
  • علی فدوی IR ۱۱:۴۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    آجر خانواده صبور شهدا کمتر از شهادت نیست
  • ایهان IR ۱۱:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    2 1
    خداروشکرودمتون گرم چارتا کلمه ازمدافعین حرم مینویسی خداپدرومادرت بیامرزه ادمین
  • سید رضا IR ۱۱:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    سلام و درود خدا بر همه شهدای عزیز فاطمیون و خانواده محترم ایشان
  • محمد IR ۱۳:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    3 3
    سلام من به نوبه خودم ومسولین فرهنگی بی کفایت ودولت تزویر ودروغ روحانی از شما وهمه مادران وهمسران وفرزندان شهدای هشت سال دفاع مقدس ومدافعان حرم ایران اسلامی واسلام محمدی بابت بی احترامی ها ووووو صمیمانه عذر خواهی میکنم و هیچ پاسخی ندارم بدم وقتی بنیاد شهید این کشور دستور صریح رهبری رو برای شهدای مدافع حرم زیر پا میگذارد وووووو بماند این هم بغض فرو خورده باشد تا اصلاح طلبان نمک نشناس وطن فروش روز قیامت دردرگاه الهی پاسخ گو باشند هر چند به باور من اینها بخدا هم اعتقاد ندارند
  • لادن IR ۱۳:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    خدا رحمتشان کند به خانواده ایشان صبر
  • IR ۱۳:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    0 1
    بر باعث و بانیش لعنت
  • مجید IR ۱۳:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    3 7
    اگه ازدواج کرده دمش گرم. نوش جونش. خیلی هم خوبه. هم از گناه جلوگیری می کنه، هم باعث آرامش میشه. چرا ازدواج رو اینقدر زشت نشون میدید؟ کی میخواین این عرف های اشتباه رو تقویت کنید؟
  • mustafa.molaie IR ۱۵:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    3 1
    اللهم ارزقنی شفاعت الحسین الیوم ورود
  • IR ۱۵:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 4
    الان یه شهید اندازه ده مرد ارزش مالی وسود آوری داره فرزند شهیدی ومیشناسم که می گفت با نیسان برام کالای اساسی می‌آورند من راضی نیستم حقوق خوبی میگیرم لازم ندارم ولی بازم میاورندبنظرتون علی ع از این نوع حکومت میکرد
    • محمدرضا م.ج IR ۱۶:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      6 1
      سلام هرچند که من اطلاعات زیادی ندارم اما یک درصد هم احنمال نمیدم اینجور که شما میگویید به خانواد هاشون رسیدگی کنند اگر دنیا رو هم بدن برای این بچه ها پدر نمیشه روحشان شاد که واقعا از اونا شرمنده ایم خانواده اینا هم اجرشون کمتر از شهید نیست لطفا سعی کنیم با بی مهری حتی سهوی نرجانیمشون خیل خیل خیلی باید مرد باشی تا در راه جهادوشهادت از همسر وفرزندان بگذری ان شاالله شفاعتمان بکنند
    • M.n IR ۱۷:۰۵ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      0 1
      اتفاقا منم خانواده شهدایی رو می شناسم که نون شب برای خوردن ندارن
    • حق گو IR ۱۹:۵۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      0 1
      هر کسی دروغ میگه ، ان شاءالله به حق خون ریخته این شهیدان تلافی اش را توی همین دنیا پس بده .
    • IR ۲۰:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      0 2
      این که خوبه من طلبه میشناسم که وقتی بچه دار شد کل هزینه بیمارستان پیچه های را بهش دادند خانمش گفت ما نگرانی نداریم تمام خرج بچه ها از شیر خشک و مایبیبی را بهمون میدند
    • محمد IR ۱۹:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
      0 0
      من فرزند جانباز متوفی ۸سال دفاع مقدس هستم و به جرات میگم فقط نان بازوی خودمان را خوردیم پدرعزیزم کارگرساده یک شرکت بود تابازنشتگی منو خواهرام بدون سهمیه کنکوردادیم وفرهنگیان قبول شدیم چون خانواده بنیاد سری نمیزدیم و دراین فکرهم نبودیم ..پدرعزیزم حتی یکبار به بنیادامورایثارگران پانگذاشتند فقط یکبار آخرین سال عمرشان نمیدونم چطور تونستند راضی شان کنند دریک جلسه تجلیل شرکت کردند.خانواده وفامیل همان روز وفاتشان که نمیدانم چه کسی امور ایثارگران را خبر کرده بود آمدند ،متوجه شدند پدرم جانباز بوده است و همگی متعجب شدنداز این همه سادگی ووارستگی حتی دامادهایشان موقع خواستگاری نمیدانستند .اما پدرم همیشه خاطرات جنگ را تعریف میکردند توأم باگریه وخنده.خیلی روزهای سختی را درجزیره منو وحلبچه گذراندند..شکر خدا راضییم به رضای خدا هرچه او بخواهد همان میشود بهشت جایگاه همه شهدا وایثارگران اسلام .شهدا شرمنده ایم
  • یاس IR ۱۵:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    کاش بیشتر مواظب زبان و حرف زدن هامون باشیم،تا خدای ناکرده بی جهت زندگی رو برا دیگران تلخ نکنیم
  • الهام ب IR ۱۵:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    3 1
    خوش به سعادت این بزرگوار که شهید شد.
  • IR ۱۶:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    درود بی پایان نثار روح شهیدان و شما خانواده های عزیز شهدا
  • علیرضا IR ۱۶:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    0 1
    به ابی انت و امی یا شهید درود بی پایان خداون بر شما شهیدان و خنواده هایتان من که احساس میکنم دردنیا وآخرت مدیونتان هستم
  • زینب IR ۱۶:۴۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    3 1
    خدایا این شهیدان و خانواده هاشون چقدر حق بر گردن یکایک ما دارند...حق جانی که فدا کردند ...عزیزتر از جان چیزی نیست....امیدوارم ما زنان و دختران طوری زندگی کنیم که خون این بندگان راستین خدا پایمال نشود
    • IR ۱۸:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      0 2
      به فرشته خانم حسینی بگو.
  • ایران IR ۱۷:۱۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    10 9
    شما کاربران که زود احساساتی میشن کدومتون قدر خون شهیدان هم وطن خودتون که هشت سال جنگیدن رو میدونید حالا برایه یه افغان که به خاطراینکه درایران اقامت بگیره وحقوق داشته باشه این چنین رگ گردنتون رو کلفت میشه اندازه شیلنگ اگر فاطمیون مملکت درس کن بودن اول مملکت خودشونو درس میکردن که الان اواره این کشور اون کشور نمیشدن
    • غلام IR ۱۹:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      1 2
      برادرعزیزروزگاراینجوری چرخیده امریکاانسردنیاچه کارداره به این سردنیا میلیاردها دلارخرج کنه مسلمانان جون هم بیفته پس برادر همه جاکه ازدینو ایمان دفاع کنی وظیفه دینی را انجام دادی مثل خواندن نمازدرهرجای دنیابرتوتکلیف است بخوانی
    • سعید جعفرپور IR ۲۰:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      2 1
      دوست عزیز.اول اینکه اونها هم تا ۱۴۰ سال پیش جز ایران بودند.دوم اینکه انسان هستند..البته منو ببخش اینجوری با شما صحبت میکنم..عردوی شان تحصیل کرده هستن..بخدا من همیشه ب افغانها احترام میذارم..سوم اینکه انشالله داغ نبینی ۲ تا طفل داشت رفت جبهه حالا هر نیتی داشت نباید ادم ب یتیم اینجوری حرف بزنه..من از شما عذر میخام من باب یاد اوری است وگرنه من خودم کی باشم بشما نصیحت کنم. انشالله همه شهدا مارا شفاعت کنن‌. درضمن برادران افغان در جنگ تحمیلی کلی ب ایران کمک کردن..روحشون شاد.. اللهم صل الله محمد وال محمد..
    • دهه هشتادی IR ۲۱:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      5 1
      ! برای حقوق و تابعیت رفته؟ اگر بگیم به شما تابعیت آمریکا میدم با حقوق دانشمند ناسا حاضری بری مثل اینا جون بدی؟ حاضری بچت یتیم بزرگ شه؟ مرز ما عشق است آقاجان ما به این مرز بندی هایی که ما را از هم جدا کرده معتقد نیستیم حداقل من که نیستم مرز ما عشق است آن کودک فلسطینی آن پسربچه یمنی پوست به استخوان چسبیده آن افغانی آن عراقی آن لبنانی همه و همه هموطن من اند هموطن من و وطن من فقط محصور به کسی که در این مملکت به دنیا آمده نیست آری ما رگ گردنمان برای شهدای دفاع مقدس هم باد می کند بدجور هم باد می کند ولی شهدا برای ما فرقی ندارند خواه افغان باشند خواه لبنانی و عراقی و ایرانی ماهیت شهید در آخر یکیست بنده خالص مخلص خدا خدا نمی گوید خب تو مثلا فرانسوی هستی برو بهشت تو‌ مثلا مال دورقوز آباد سفلی هستی برو جهنم از هر نژادی که باشی از هر قومیتی وقتی خالص شوی خدا تو را می خرد گفتید فاطمیون اگر می توانستند افغانستان را درست می کردند اما شرایط سوریه و افغانستان متفاوت است در افغانستان هنوز این نگاه قومیتی وجود دارد و فاطمیون هزاره شیعه بدون کمک و پشتیبانی مردم کار از پیش نمی برند .. منتشر کن
    • جیم IR ۲۱:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      4 1
      شما از کجا مطمئنی این شهید برای اقامت و حقوق رفته. ایمانتو ارزون نده.
    • جرگه IR ۲۳:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
      2 0
      مواظب باش داری به چه کسی وبه چه چیزباارزشی اهانت میکنی به شهید تهمت نزن خدایی هست قضاوت میکنی
    • IR ۰۰:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
      0 0
      یعنی چون بدون حمایت مردم کاری از پیش نمیبرن پس باید دست روی دست گذاشت؟ فاطمیون رو چی فرض کردی؟طرف از جان خودش گذشته رفته سوریه ،فکر میکنی براش آسونه که از افغانستان بگذره؟خیر نیست همین جوانها اگه همت کنن و حضور پیدا کنن و دیده بشن و دل مردم افغان قرص بشه که مدافع دارن،کی میتونه جلو دارشون بشه؟مردم حامی میخوان از سرباز چه کسی جانفشان تر؟تا وقتی مردم افغان یک دل نشن که دیگه خودشون باید بفهمن اگه متحد نباشن دشمنی و منم منم رو نذارن کنار بگن خب همه افغان هستیم چرا با هم نسازیم دوستی نکنیم که از هزار فرسخ اون ور اقیانوس یارو بیاد فسق و فجور و دزدی و غارت ،مردم در تنگنا و اسیری و آرزوی امنیت...خب برادر من اینجوری تا آخر دنیا همین آش و همین کاسه خواهد بود،یه تکونی به خودمون بدیم دست تو دست هم بذاریم پشت هم باشیم که همه روی آسایش ببینیم،ما ارتش امریکایی نمیخوایم،از همین جوانهای غیور از همه طایفه های افغان بشن سرباز وطن مدافع آب و خاک مگه افغانستان خاک اسلام نیست،چون درگیری داخلی هم داره حضور هر کشور مسلمان دیگه برای حمایت یه جورایی مداخله به نظر میاد میشه مثلا جانبداری از یه عده علیه دیگری اون وقت همین مثلا مدافعان حقوق بشر و کدخداهای دنیا!! سو استفاده میکنن،بله درسته اینجاش با سوریه فرق داره،پس افغان محترم و عزیز دریاب که اول خودت باید باشی توی خونه که حضورت رسمی باشه حقانیت تو اونجا حفظ بشه همه تون پشت هم باشید به خدا همه مسلمانها تنهاتون نمیذارن،اینو باید بفهمید که الان افغانستان نباید دیگه خالی از اتباع خودش باشه،اتحاد همه تون با هم رو میخواد به خصوص شیربچه هایی که مدافع حرم شدن و ادامه دهنده های راهشون نباید سنگر افغانستان خالی بمونه از این عزیزان که اون وقت پشتیبانی و حمایت دیگر کشورهای مسلمان هم وجاهت پیدا کنه از افغانستان.مگه عراق ده ها طایفه نداره؟مگه متحد نشدن؟مگه بسیج مردمی و حشدالشعبی تشکیل ندادن؟بالاخره باید از یه جا یک عده شروع کنن دست یاری بخوان از همه مردم افغان داخل خاک باقی بهشون ملحق بشن به طالبان اعتماد کنن،انشااله دولت اسلامی همه گیر تشکیل بشه،امنیت و رفاه افغان با منابع و ثروت خود افغانستان به دست میاد،جهان اسلام هم کنارش کمک به سازندگیش میکنه،ولی با جا خالی کردن و چه کنم کردن،بی فایده است هیچی عوض نمیشه..عاقلان دریابند.
  • فضل IR ۱۹:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    0 2
    سلام اگر ازدواج هم انجام دادند کار خلاف شرعی انجام ندادند، روحشان شاد
  • ح ن آمل IR ۱۹:۳۵ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    0 1
    امیدوارم بعضی ازمسئولین بدونن برای نشستن رواین صندلی مدیریت مدیون چه انسانهای پاکی هستند....
  • سعید IR ۲۰:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    جنگ رفتن دل و جرات میخاد..دل میخاد غیرت میخاد بمیرم برای بچه ااش چقدر خوشگل و ناز هستن.. اینجا باید بگی شیر مادرت نون پدرت حلالتون باشه.. چ سعادتی خدا چ سعادتی.. شهدا شرمندام..شرمنده.. چ زندگی ساده و بی تجملی دارن.. ارامش همیشگی نصیبتان باد.انشالله..
  • زهرا IR ۲۰:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    2 1
    چرا بعضیا خیلی راحت به شهدا افغان تهمت میزنند که به خاطر اقامت در ایران مدافع حرم میشن تورو خدا یه کم خجالت بکشید اگه شما مرد بودید چرا نرفتید
  • کاوه FR ۲۲:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    خدا رحمتش کن ابجی خدا بهتون صبر بده انشلا نور الاهی به قبرش بباری
  • میم دال IR ۲۲:۱۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 1
    چقدر پست وحقیرند اونائی که به شهدا وخانواده معظمشون توهین میکنند یا تهمت میزنند چه ایرانی چه سوری وعراقی وافغانی شهید شهید است وعزیز وخانواده آنان قابل احترام توئی که اهانت به شهدا وخانوادشون میکنی همونی هستی که تو جنگ 8 ساله هم همرزم وهمسنگر صدام ومنافقین بودی اف بر تو و ابا واجداد خائنت
  • علیرضا IR ۲۲:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 2
    خیلی سخت اونم تو این زمونه ولی شیرزنانی مثل شما و مردانی مثل شوهر شما هستند که اسلام رو زنده نگه داشتن دمتونگرم با غیرتها
  • IR ۲۳:۵۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۹
    1 0
    الهم الحقنا بهم...
  • Mmi IR ۰۰:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    0 2
    حالا توهین نشه ولی از نظر من شما از بین این همه شهید ایرانی نباید یه افغانی رو میزاشنی.
    • زهرا IR ۱۱:۰۷ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
      2 0
      این افغانی که شما میگی از عرفان و اعتقادش بگو نه از افغانی بودنش این تبعیض ها برای چیه خداوند در قران گفتند هیچ کس بر دیگری برتری ندارد الا در ایمان که این شهید از خیلی های ما برتره چون ایمانشون قوی و محکم بوده که به درجه شهادت رسیدن
  • IR ۰۰:۵۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    0 0
    اگر همسر اول راضی نباشه این کار وجدانا درست نیست،آقایون خودشونو توجیه نکنن..
  • علی IR ۰۱:۰۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    1 1
    شهید ایرانی و افغانی نداره کلا ایرانی و افغانی هر دو عضوی از امپراتوری پارس هستند اما اعراب سعی در درگیر کردن دو بازوی پارس میکنند که نتونند از هم حمایت کنند همانطور که ایران بعد از انقلاب سختی میکشه افغانی بعد از سلطنت هم بی وطنی میکشه در به دری میکشه این یعنی فتنه عربی
  • حسینعلی IR ۰۱:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    1 0
    آنان که از ایشان رفتند،، حسینی اند. و اینان که از ایشان ماندند،، زینبی اند. و ما حسرت کشانیم که چشم به شفاعت حسینیان، و الطفاتِ زینبیان داریم.
  • IR ۰۲:۳۵ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    2 0
    هزاران حرف است آندر دل بهتر همان که نگویم
  • IR ۰۳:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    0 0
    دمشون گرم
  • IR ۰۵:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    1 0
    سر تعظیم فرود می آورم
  • IR ۰۸:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    2 0
    السلام علیکم یا اولیاء الله
  • عادل RO ۰۸:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    1 0
    پیامبر وائمه علیهم السلام همه دو زن یا بیشتر داشتند همه متهمند خدا اونها رو برای ما اسوه قرار داده خوشا به سعادتش شهید شده انشاالله خدا نصیب ماهم بکنه
  • سلامی IR ۱۲:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    0 2
    دلم برای مظلومیت حضرت زینب میسوزد، که عده ای با نام دفاع از آرامگاه ایشان چند سال است دکانی درست کرده اند،، نمی‌دانم از هزار سال پیش تا حالا که این حضرت بزرگوار مدافعی نداشته چه اتفاقی برای حرمشون افتاده،،!!!!
  • منمد US ۱۵:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    1 0
    سلام بر شهیدا راه حق )ما ب ایران ایرانی خدمتم کردبم اما ای از معسولین عزیز ک کارت ابربانک ازما گرفتن حق داشتن کارت ما روز ک وارد ایران شدیم اسلام گفتیم اما امروز اروزو مون این ک بمیریم این روزها را نبینیم نگفته نمانه ( ما افغانیها از تمام مردم عزیز و دوست داشتنی ایران تشکر میکنیم )
  • جاویدمیری IR ۲۲:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
    1 0
    شهدا خانواده هاشون باعث افتخار همس

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس