سرویس سیاست مشرق- فروردینماه سال ۹۳ جی کارنی سخنگوی وقت کاخ سفید پشت تریبون رفته و یک خبر عجیب را اعلام میکند. این خبر چون آب سردی بر سر دولت روحانی ریخته شده و آرزوهای اصلاحطلبان برای ایجاد یک کانال ارتباطی مطمئن میان تهران و واشنگتن را بر باد میدهد.
در آن روز آمریکا اعلام میکند که یک ایرانی با نام حمید ابوطالبی را دیپورت کرده و حاضر نیست به او ویزا بدهد. یک روز پسازاین ماجرا عراقچی اعلام میکند که دولت گزینه جایگزین برای ابوطالبی نداشته و موضوع در دست پیگیری است، اما آمریکاییها زیر فشار کنگره روی حرف خود ایستاده و آقای دیپلمات به ایران بازمیگردد! درحالیکه یک هفته قبل از این ماجرا یک روزنامه اصلاحطلب در سرمقاله خود از «طلوع صبح امید» در روابط میان ایران و آمریکا خبر داده بود، اولین ضربه کاری را نه منتقدان دولت وقت، بلکه آمریکاییها به حسن روحانی زدند.
پساز این ماجرا وزارت امور خارجه در یک عقبنشینی سنگین غلامعلی خوشرو را بهعنوان نماینده ایران در سازمان ملل معرفی کرده و ظریف در بیانیهای اعلام کرد که آمریکاییها از یک گزینه مهم محروم شدهاند! بعدها باربارا اسلاوین عضو ارشد شورای آتلانتیک نوشت که دولت اوباما یک گزینه خوب برای مذاکره را از دست داد، در این یادداشت آمده بود که ابوطالبی دست راست روحانی بود که حالا قطعشده است. درحالیکه حسن روحانی در میتینگهای انتخاباتی مدعی شده بود که اعتبار پاسپورتهای ایرانی را بازمیگرداند، حتی نتوانست معاون خودش را راهی آمریکا کند. البته این روزها از این «تحقیر بزرگ» هیچ آدرسی در میان آرشیو رسانههای اصلاحطلب پیدا نمیکنید!
پرده اول: اردیبهشت سال ۹۴ بیانیه لوزان میان ایران و آمریکا امضاء میشود، گروهی به گمان اینکه بهزودی رونق اقتصادی ایجادشده و از مکدونالد تا کارخانه فورد در ایران سرمایهگذاری میکنند، در چند خیابان خاص در بالای شهر تهران کارناوال شادی راه میاندازند. سه ماه بعد برجام بهصورت رسمی امضاشده و دوباره برخی به خیابان آمده و دلار آمریکا را با اسکناس 1000 تومانی مقایسه میکنند.
میزان هیجان چنان بالا رفت که روزنامه حزب اصلاحطلب عکس ظریف را با کلاه قجری منتشر کرده و زیر آن نوشت به ایران جدید، امیرکبیر عصر ما خوشآمدید! وزیر خارجه وقت چنان روی بورس بود که یکی از رسانههای اصلاحطلب عکس ظریف و جلیلی را کنار هم قرار داده و نوشـت: میگفتند تحریمها لغو نمیشود، اما شد.
۱۴ ماه پس از فروکش کردن هیجانات کاذب در کف خیابان، جواد ظریف از عمق فاجعه پیشآمده رونمایی کرده و در صفحه اینستاگرامی خود، رو به مقامات آمریکایی نوشت: خواهیم دید که آیا آمریکا آماده پایبندی به متن برجام است یا نه، چه رسد به روح آن. تاکنون که از هر دو سرپیچی کرده است. بازهم باید از ماژیکم برای مشخص کردن متن استفاده کنم؟
برجام در آن روزها چنان در بستر احتضار افتاده بود که باب کروکر رئیس کمیته روابط خارجی آمریکا در مصاحبهای اعلام کرد که اعمال تحریمهای جدید علیه ایران را به تأخیر انداختهایم. کروکر در پاسخ به دلایل این ماجرا رو به خبرنگاران گفت: واقعیت آن است که میترسیم با ادامه وضع تحریمها میانهروها شانس خودشان در انتخابات را از دست بدهند.
ماجرای عجیبی بود دولتی که قرار بود با برجام ایران را وارد باشگاه ۲۰ کشور صنعتی دنیا کرده و مردم را از شر یارانه چند دههزارتومانی خلاص کند و حداقل در روز ۱۷۰ میلیون دلار ارزآوری انجام دهد، آنچنان تحقیرشده بود که یک آمریکایی از داخل سنا باید برای او رأی جمع میکرد. بعدها ریچارد نفیو (عضو تیم مذاکرهکننده آمریکا و معمار تحریمهای ضد ایرانی) نوشت که «تیم ایرانی از اینکه همه تحریمها لغو نمیشوند آگاه بودند. برجام، حق و توانایی تحریم را از ما سلب نمیکند». ایلان گلدنبرگ از اعضای ارشد FDD در فارین پالیسی شرح داد که «ایران از سرعت کاهش تحریمها ناراضی است. بخش زیادی از این موضوع تقصیر دولت ایران است نه ما؛ چراکه پرزیدنت روحانی، توافق را با غلو درباره مزایای اقتصادی آن به عموم مردم فروخت».
پرده دوم: بهمن سال ۱۳۹۵ درست چند ماه قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در خیابان نوفللوشاتو سفارت فرانسه میزبان یک جشن جالبتوجه شده است، در مراسم شام آقای سفیر علاوه بر برخی میهمانان ایرانی چند تاجر فرانسوی نیز دعوتشدهاند.
در همان شب خبر میرسد که ناوگروه جدید ارتش آمریکا در همکاری مشترک با فرانسه و انگلیس قرار است در خلیجفارس مانور نظامی برگزار کنند، یکی از تجار فرانسوی باعجله خود را به ژان مارک آیرو (سفیر) رسانده و با صدای بلند میگوید: آقای سفیر آیا شما از مانور نظامی ارتش ما با آمریکاییها بیخ گوش ایرانیها خبردارید، ما باوجوداین سطح از تنشها نگران سرمایهگذاریهای احتمالی در تهران هستیم، و سفیر در پاسخ لبخند زده و میگوید: «خیر بنده هیچ نگرانی ندارم. مقامات ایرانی در هیچیک از جلسات مقدماتی و برنامهریزی برای سفر در تهران و پاریس، به این مانور معترض نشدند. دولت ایران به این سفرها احتیاج دارد و مطمئنم که هیچ اعتراضی در جلسات فردا هم نخواهیم شنید.»
مقامات دولت وقت نهتنها در برابر این تحقیر تاریخی حتی کوچکترین اعتراضی به اروپاییها نکردند بلکه معاون وزیر ارشاد وقت در دولت روحانی در یک مقاله شرمآور نوشت که روحانی بهترین کارگردان تاریخ سیاسی ایران است، واقعیت آن است که ما باید تصاویر سیاه از داخل به خارج مخابره کنیم، هر چه قدر ایرانیها بیشتر زیردست و پا لهشده و فشار اقتصادی بالاتر بورد، رئیسجمهور برگ برنده بیشتری برای مذاکره با غرب و پیشبرد استراتژیهای خارجی دارد.
ترجمه ساده سخنان آن مقام دولتی آن بود که هرقدر بیشتر تحقیر شویم، شانس گرفتن اعانه از سفیدهای نژاد برتر بیشتر میشود! رادیو فرانسه در شرح آن وضعیت نوشت: دولت روحانی قیافه فروشنده بدهکار و مشتاق معامله بر سر حقوق ملی را به خود گرفته بود.
پرده سوم: درست در زمانی که قرار بود بازارهای اروپایی و آمریکایی بهسوی ایران باز شود، در داخل موج هیجان چنان بالا رفت که نعمت زاده وزیر وقت صنعت در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که دیگر کالاهای بنجل چینی و روسی را وارد نخواهد کرد. او حتی پا را فراتر گذاشته و در واکنش به ورود چند واگن قطار روسی به ایران گفت: حتی اگر لازم باشد روی ریل نشسته و اجازه حرکت به این واگنها را نمیدهم.
در آن زمان یک شرکت روسی بدون گرفتن ودیعه حاضر بود در پروژه توسعه راهآهن در ایران شریک شود، اما برای دولت پنجرهها بهسوی غرب بازشده بود. آنقدر توهم ارتباط اقتصادی با اروپا، کانادا و آمریکا شدید بود که زنگنه وزیر وقت نفت الکساندر نواک را پشت در اتاقش به بهانه جلسه داخلی نگهداشته و از سوی دیگر از بیاحترامیهای حسن روحانی و معطل نگهداشتن رئیسجمهور چین اخبار ناخوشایندی منتشر شد!
پسازآن ماجراهای عجیب روزنامه دولت نوشت کاروان اقتصادی ایران با تعدادی زیادی وزیر و مدیر سطح بالا عازم اروپا برای امضای یک قرارداد تاریخی است. اما در لحظه آخر یک فاجعه بزرگ رویداده و دولت آمریکا به وزیر اقتصاد ایران ویزای سفر به نیویورک و شرکت در مجمع جهانی اقتصاد را نداد. ضربه به دولت چنان سخت و سهمگین بود که سیف رئیس بانک مرکزی در صفحه اینستاگرامی خود با فونتی درشت نوشت: دستاوردهای برجامی تقریباً هیچ است!
پرده چهارم: درحالیکه ترامپ برجام را پاره کرده و نماینده ایران در سازمان ملل روی تخت بیمارستان در بستر بیماری افتاده است، دولت آمریکا تنها به ظریف اجازه میدهد در فاصله ۵۰ متری مقر سازمان ملل تردد کند و اجازه دیدار رئیس با کارمندش را صادر نمیکند. این تحقیر آنقدر دردآور بود که روزنامه کیهان بهعنوان یکی از مخالفان مهم دولت در سرمقاله خود نوشت: «آقای ظریف ما یک تار موی شما را با کل غرب معاوضه نمیکنیم» این چند خط کوتاه از یک نوشتار ساده نگاه اخلاقی به سیاست را به رخ دولت و اصلاحطلبان کشیده و نشان داد که حفظ عزت ایرانی از میلیاردها دلار آمریکایی باارزشتر است.
باوجودآنکه سیاهه اهانتهای غربیها به دولت روحانی بیشمار است! اما اتاق عملیات روانی آمریکاییها با ابتکار عمل چند رسانه حقالعمل کار داخلی و بازیسازی همان گروه دیپورت شده از نیویورک، سفر پر دستاورد رئیسجمهور به روسیه را به بهانههای کودکانه و سخیف به حاشیه بردهاند.
درحالیکه اروپاییها دو سال دولت روحانی را برای دستاوردهای پوچ اینستکس معطل کرده (سرکار گذاشته) و حتی حاضر نبودند یک بشکه نفت از ایران بخرند، در آنسو لایههای همپوشان اقتصادی میان تهران و مسکو شکل واقعی و عملیاتی به خود گرفته است. این اقدام راهبردی از سوی تهران باعث شد اروپاییها پشت در چند وزارتخانه معطل وقت دیدار با مقامات کشورمان باشند. این سطح از اقدامات استراتژیک در شطرنج منطقه باعث شده است که وبسایت رادیو فردا (متعلق به سازمان سیا) در تحلیلی از دیدار آنلاین وزیر راه ایران با رئیسجمهور آذربایجان آن را نشانه حضور شرکتهای ایران در بازسازی قرهباغ بداند.
نشریه فارن پالیسی در گزارشی نوشته است که پنتاگون نگران نزدیکی ایران و روسیه به یکدیگر است! کاترین ویلبارگر، مشاور موقت وزیر دفاع در امور امنیت بینالملل دراینباره میگوید: حتی با درک سابقه عدم اعتماد بین مسکو و تهران، بازهم واشنگتن و شرکای آن در منطقه باید مراقب همکاری قدرتهای تغییر طلب باشند. ما این روابط را از نزدیک زیر نظر گرفتهایم. او همچنین بهشدت از روسیه انتقاد کرد و سیاست پیشین دولت را برای تحمیل حملات لفظی به مسکو در پیش گرفت و این در حالی است که بایدن خود اغلب از انتقاد از شخص ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه خودداری میکند ویلبارگر در ادامه اظهارات خود روسیه را بهعنوان یک شریک غیرقابلاعتماد و ناسازگار به تصویر کشید و گفت که رابطه روسیه با ایران نمونهای از این دوگانگی است.
ایجاد یکقطب سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی در شرق بهشدت آمریکاییها و غربگرایان داخلی را نگران کرده است، هرقدر که پنتاگون روی روابط جدید تهران حساستر شده است، فعالیت انتحاری ستاد بایدن به فارسی شدت بیشتری به خود گرفته است. همزمانی این دو ماجرا باهم اتفاقی نیست!