سرویس سیاست مشرق- انتشار بیانیه زعمای اصلاحطلب در مجمع روحانیون مبارز همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با واکنش گسترده در رسانههای فارسیزبان در خارج از کشور همراه شد. سران جبهه اصلاحات در آن اطلاعیه نوشتهاند که امروز جامعه با بحرانهای بزرگی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و بینالمللی روبهرو است. نویسندگان بیانیه خاطرنشان کردهاند که پس از انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی رفتهرفته هم از «اسلام» فاصله گرفتهایم و هم از «جمهوریت»! خط امامیهای سابق در انتهای اطلاعیه خود با دادن کدهایی چون «صلح» گفتگو با آمریکاییها را تنها راهحل سیاسی قلمداد کردهاند.
پیشازاین قرار بود محمد خاتمی لیدر جبهه اصلاحات بیانیهای تحلیلی درباره راهبردهای اصلاحطلبان در آینده صادر کند. به اعتقاد بسیاری اطلاعیه مجمع روحانیون نسخه تعدیلشده از همان متن خاتمی است که بنا به دلایلی از انتشار عمومی آن خودداری شده است. سطح بیانیه چپها به حدی پایین است که یکی از کاربران شبکههای اجتماعی بیانیه مجمع را بیانیه مجمع روحانیون سابقاً مبارز خوانده است.
محمدکاظم انبارلویی عضو ارشد حزب مؤتلفه اسلامی در نقد اصلاحطلبان به «مشرق» میگوید: چپها دچار تغییرات فکری اساسی شدهاند. برخی از آنها از همان ابتدای انقلاب نیز باورهای ضدآمریکایی نداشتند؛ برخی دیگر بهمرور استحاله شدند! به باور سردبیر سابق روزنامه رسالت، چپهای ستادی در جنگ ترکیبی دشمن شده و به اسارت فکری درآمدهاند. انبارلویی در گفتگوی تفضیلی به آسیبشناسی چپ و ماهیت اندیشه پیرو خط امام (ره) پرداخته است. مشروح این گفتگوی جذاب و تاریخی ر ا در ویژهنامه نوروزی مشرق خواهید خواند.
در ادامه بخشهایی از روایت محمدکاظم انبارلویی از خط امامیها را میخوانید:
** چپ در ادبیات سیاسی جهان یک مختصاتی دارد، اولین مختصات چپ ضد امپریالیستی بودن آن است. دومین مختصات چپ عدالتخواهی است و سومین آن نگاه ضد سرمایهداری بهعنوان یک پدیده ضد انسانی است، چپ در دنیا اینطور معنی و تفسیر میشود.
** در ایران چپ یک ویژگی دیگری هم پیدا میکند، یعنی علاوه بر ضد امپریالیست بودن و ضد سرمایهداری بودن و عدالتخواهی؛ چپ مسلمان نیز هست (درواقع ادعا میکند که مسلمان است) اگر این تعریف را بپذیریم تمام گروههای چریکی و مبارزات قبل از انقلاب که مدعی مبارزه با امپریالیسم داشتند، مدعی مبارزه با سرمایهداری و عدالتخواهی بودند و نماز میخواندند، اینها چپ محسوب میشدند.
**جریان آقای بهزاد نبوی هم که یکی از همین گروها بودند که بعداً مجاهدین انقلاب را تشکیل میدهند، اینها خودشان را چپ میدانستند؛ اما سؤال آن است که اینها چرا دچار دگردیسی شدند؟ پاسخ به این سؤال نیاز به بررسی یک امتداد تاریخی دارد. دولت موسوی توسط چپیها گفتمان سازی میشد. آنها ظاهراً اعتقاد داشتند که ضد امپریالیستاند عدالتخواهی دارند و درون گفتمان امام (ره) حرکت میکردند.
** چپها مسائلی مانند ولایت مطلقه فقیه را زمان امام (ره) در ظاهر پذیرفته بودند؛ اما در باطن قبول نداشتند و زمان امام هم تقیه کردند و حرفی نزدند. امام که رفت اینها بهتدریج آمدند دیدگاههای خودشان را مطرح کردند. در ابتدا گفتند که ما ضد امپریالیست نیستیم و مشکلی با آمریکاییها نداریم، افرادی مثل عباس عبدی درباره تسخیر سفارت اظهار پشیمانی کرده و ضد امپریالیست شدند. در این دگردیسی از گفتمان ضدآمریکایی شیفت کردند به سمت موافقت با امپریالیست. نوع زندگی اینها نشان میدهد که حتی عدالتخواه هم نبودن؛ بلکه کاسب بودند. الآن هم بعضیهایشان ازنظر مالی، سرمایهداری هستند، البته همهشان را نمیگویم، اما جو غالبشان است.
** در دهه اول انقلاب، چون گفتمان سوسیالیستی غالب بود، آنها چپ سوسیالیست بودند، بعد از فروپاشی شوروی که یک طوفان فکری در جهان به وجود آمد، این جریان در گفتمان لیبرالیسم و بعد هم به دام نئولیبرالیسم دچار شدند. جالب آنکه این جریان با برخی گروهها مرزبندی خیلی حاد سیاسی هم داشتند، اما آن مرزبندیها را برداشتند، برای مثال با کارگزاران و اصلاحطلبها جمع نمیشدند، اما جمع شدند، یا مثلاً با راست تجدیدنظرطلب جمع نمیشدند، اما بهتدریج جمع شدند. چپها نسبت خودشان را با نظام معلوم نکردند، نسبت خودشان را با امام معلوم نکردند و نمیکنند، اما نسبت خودشان را با امریکا خیلی صریح عنوان کردهاند.
** جنگ شناختی سه راهبرد اصلی دارد، در جنگ هیبریدی باید تعیین میکنند مردم چگونه فکر کنند، به مردم میآموزند که چگونه افکار قبلی خودشان را تغییر بدهند و درنهایت آنکه ادراکات رهبران باید تغییر کند، در ایران قسمت سوم عملیاتی شده و این را بارها مقام معظم رهبری در تشریح جنگ تذکر دادهاند. در دو فتنه ۷۸ و ۸۸ بخشی از کسانی که چپ بودند در جنگ شناختی کم آوردند، جزو اسرای آمریکاییها شده و رودررو انقلاب قرار گرفتند.
** یک ظرفیت فزاینده در متن انقلاب هست که ما با این ظرفیت نهتنها خودمان را حفظ کردیم، بلکه دامنه نفوذ خودمان را تا مدیترانه و تا ۵ قاره جهان به لحاظ فکری تسری دادیم و اگر بخواهیم دوباره برگردیم به بحث اول، چپ واقعی ما هستیم. (به عبارتی آنها چپ تقلبی هستند) چپ واقعی ضد امپریالیسم، ضد سرمایهداری، عدالتطلب و البته دیندار است، دیندار واقعی به آن معنا که با ظلم کنار نمیآییم، اینها (اصلاحطلبان) بهراحتی میگویند کنار بیاییم، نه اینکه تنها کنار بیاییم، بلکه تسلیم شویم، ما در چهل و سومین سال انقلاب شاهد ریزشی هستیم در اندازه همین بیانیهای که نقدش را من چند روز پیش مطرح کردم (بیانیه مجمع روحانیون مبارز) اما رویشها و جوششهایی در این انقلاب بوده که اصلاً شبیه به معجزه است، مثلاً معجزه حاج قاسم یا پدیده شهید حججی، جهان مبهوت چنین پدیدهای است، فردی که با دست خالی رفته ارتش ناتو را در منطقه شکست داده و آنها حتی از پیکر پارهپاره او هم هنوز میترسند.
** وقتی آمریکا جنگ شناختی راه میاندازد، ابزارش و حتی. نفوذیاش را هم دارد. بهعنوانمثال حجاریان فردی بهظاهر انقلابی در دهه ۵۰ است که پس از پیروزی انقلاب در نهادهای امنیتی بالا میآید. من او را بهخوبی میشناسم الآن اهل نماز و روزه است، اگر روضه امام حسین (ع) بیاید گریه میکند اما ساخت ذهنی او محصول دکتر حسین بشیریه است و چپ میرود، راست میآید میخواهد اثبات کند این نظام محتوم است به سمت سکولاریزم.
** در جریان جنگ ترکیبی دچار ده تاکتیک و تکنیک دشمن هستیم که در چهل سال اخیر در کشور عملیاتی شده، ارتش رسانهای امریکا بیش از ۲۶۰ کانال تلویزیون بالای سر ما دارند و آنها برنامه اجرا میکنند، رادیو بیبیسی، بهصورت سنتی از صدسال قبل دارد علیه ما توطئه میکند و این فنها در رابطه با گردش اطلاعات بین نخبگان و گردش اطلاعات میان مردمم، مدام اخلال میکند. وقتی اطلاعات در ذهن شما مختل شد تحلیلهای شما متفاوت میشود.
**در بزرگان جریان اصولگرا، مثل آقای مرحوم عسگری اولادی تا آخرین لحظه همیشه بحث این مطرح میشود که با چپ واقعی و خط امامی بنشینیم و حرف بزنیم. ما راهی جز گفتگو نداریم، خود منطق انبیا و اولیا، منطق امام حسین در عاشورا هم همین بود، منطق علی ابن ابیطالب در جنگ صفین، در جنگ نهروان همینگونه بوده است. آقای عسگراولادی در دورهای گفتگوی پنهان با آقای سید حسن خمینی؛ محمد خاتمی؛ موسویخوئینیها داشت، من در جریان مکاتباتشان بودم، اینها اصلاً رسانهای نشد و جالب این است که گفتگو از طرف آنها قطع شد.